Pathwaystogod
1.6K subscribers
6.61K photos
499 videos
153 files
207 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
🍁🌸🍃🔮🍃🌸🍁

🕉 تو نه بدن هستی نه ذهن 🕉

بدن متولد مي شود و مي ميرد. ذهن متولد مي شود و مي ميرد. اما تو، نه بدن هستي و نه ذهن. تو چيزي فراتر از اين دو هستي! چيزي كه هرگز از بين نمي رود و هرگز متولد نمي شود. تو از ازل در اينجا بوده اي و تا ابد خواهي بود! آن لحظه كه چنين احساسي بيابي، زندگي ات از اين رو به آن رو خواهد شد.

همه آن چه تا آن لحظه با اهميت مي شمردي بي اهميت مي شود:
پول، قدرت، جاه و مقام و همه چيز...

و همه آن چه كه قبلا با اهميت نمي شمردي ناگهان بيشترين اهميت را پيدا مي كند:
عشق، همدردي، نيايش و عبادت خداوند.

به خاطر داشته باش كه در درونت چيزي جاودان نهان است.

🍁🌸🍃🔮🍃🌸🍁
#جاودانگی_روح #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌲❄️🔮❄️🌲

🍥 نابودی جسم و جاودانگی روح 🍥

یکی از بزرگترین دغدغه‌های انسان در طول حیاتش مسأله جاودانگی و فناناپذیری است. همه ادیان اعم از ادیان باستانی و زنده جهان معتقدند که مرگ پایان حیات انسان نیست. به عنوان مثال در قرآن 113 بار از معاد و چگونگی آن سخن گفته شده است. معنای ظاهری اصطلاح جاودانگی «نا-مردن» است و با این واقعیت که همه انسانها می‌میرند سازگار نیست. اگر جاودانگی به معنای ظاهری کلمه ممکن باشد باید پس از مرگ، بخشی از وجود ما بتواند زنده بماند. بسیاری از افراد این بخش را روح می‌نامند. وقتی که بدن می‌میرد، نفسی که ما هستیم در قلمرو دیگری از وجود به حیات خود ادامه می‌دهد. در این پست مباحث مربوط به جاودانگی را تحت دو عنوان دلایل اثبات جاودانگی و چگونگی جاودانگی مطرح می‌نمایم.

دلایل اثبات جاودانگی روح :

الف: دیدگاه فلاسفه غربی :
1- دلیل متافیزیکی: بدن چون مرکب از اجزای مختلف است تجزیه و نابود می‌شود اما روح چون موجودی واحد و بسیط است، تجزیه نمی گردد و با مرگ تن جاودان باقی می‌ماند. دلیل بسیط بودن روح آن است که روح موجودی مجرد است و هر چه مجرد باشد لاجرم بسیط نیز هست. این دلیل مورد قبول اکثر فلاسفه روح گرا از جمله سقراط و افلاطون می‌باشد.

2-دلیل اخلاقی: این دلیل از سوی کانت بیان شده و بطور خلاصه می‌گوید چون عدالت در این دنیا به طور کامل اجرا نمی‌شود، جهانی دیگر با داوری دادگری خواهد بود که از روی عدالت حکم می‌راند و روح انسان برای اینکه عدالت در مورد آن اجرا شود، جاویدان خواهد ماند .

ب: دیدگاه فلاسفه اسلامی :
1-دیدگاه ابن سینا: وی قائل به عدم فساد و نابودی روح است و چنین استدلال می‌کند که روح اگر نابود شود باید قوه و قابلیت فساد داشته باشد.(مقدم) روح قوه فساد ندارد. (تالی) در نتیجه نابود نمی‌شود. توضیح تالی برهان اینگونه است که هر امر فسادپذیری که الان موجود است، فعلیت بقا دارد. روشن است که قوه فساد و فعلیت بقا دو امر مغایر هم‌اند. پس یا در اشیا مرکب یافت می‌شوند یا در امور بسیطی که در امورمرکب قرار دارند. زیرا چیزی که هم قوه فساد دارد و هم فعلیت بقا، باید دو جهت داشته باشد؛ یعنی مرکب باشد. روح از آنجا که بسیط است یا قوه فساد دارد یا فعلیت بقا. امری که فقط قوه فساد داشته باشد، اصلاً موجود نمی‌شود. پس نفس قوه فساد ندارد و هرگز فاسد نمی‌شود. بوعلی در اشارات با بیان ساده‌تری به اثبات این مطلب می‌پردازد که جایگاه صور معقول و مجرد روح و نفس انسان است، پس نفس هم مجرد است. همین طور رابطه نفس و بدن، رابطه وجودی نیست، بلکه بدن ابزار نفس است. بنابراین، مرگ بدن، ضرری به این جوهر نمی‌رساند.

2- دیدگاه شیخ اشراق : شیخ اشراق دلایل متعددی مبنی بر بقای روح آورده، که یک صورت آن را به طور خلاصه بیان می کنیم. نفس بالفعل موجود است و هر چیزی که نابود می‌شود و از بین می‌رود حتماً داری قوه فنا است و چون نفس واحد است و «من حیث هی» بالفعل است و در شیء واحد بقا و فنا بالفعل وجود ندارد، پس نفس باقی است.

3- دیدگاه صدرالمتألهین : برهان وی براساس مبانی حکمت متعالیه و مبتنی بر نظریه «حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس» می‌باشد. برهان چنین است که نفس بر خلاف مجردات تام و نیز برخلاف اجسام، فقط یک عالم ندارد، بلکه دارای نشئه‌ها و عوالم وجودی مختلف است. از یک سو دارای نشئه تجرّدی و عقلانی است و از سوی دیگر وجودی در عالم طبیعت دارد که بر حسب آن حادث است و حدوث این نشئه از نشآت نفس، مسبوق به استعداد بدن می‌باشد. اما نفس در حرکت استکمالی خود به عالم تجرد وارد می‌شود و در پی این تبدل از عالم طبیعت می‌میرد و در عالم تجرد برانگیخته می شود. بدیهی است که این مرتبه از وجود نفس نیازی به بدن و احوال مادی آن ندارد. بنابراین نابودی بدن به نشئه عقلی نفس ضرری وارد نمی‌سازد، بلکه صرفاً موجب انعدام و فساد مرتبه تعلقی و طبیعی وجود نفس است و همین مرتبه، فانی نیز هست و پس از زوال بدن زایل می‌گردد. اما در کنار این مرتبه، نفس به مرتبه‌ای از وجود تجردی نایل می‌شود که به لحاظ همان مرتبه باقی است.

چگونگی جاودانگی روح نظریات ضعیف بقاء و جاودانگی :

الف: جاودانگی در آثار و خاطره‌ها : طبق این معنا انسان‌ها در آثار و اشخاصی که از خود باقی می‌گذارند پس از مرگ باقی می‌مانند. مانند آثار هنرمندان، یا انجام تحوّلات تاریخی و سیاسی و یا اکتشافات علمی. راه دیگر تشکیل خانواده و تولید نسل است. افراد بسیاری مایلند فرزندشان پسر باشد تا نام خانوادگی خود و اجدادشان حفظ شود. این معنا وابسته به وجود اذهان دیگر و یاد یا فراموشی در آنها است.

🌲❄️🔮❄️🌲

#جاودانگی_روح #متافیزیک_ماوراالطبیعه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
در مرتبه بعد به این نتیجه می‌رسد که به کار برنده غیر از به کار گرفته شده است. بعد می‌گوید آدمی یا روح است یا تن، یا روح و تن با هم. تن فرمان بر است اما نه از خود و نه از چیزی متحد از تن و روح. پس یا باید بگوییم آدمی هیچ نیست و یا فقط روح را انسان بدانیم .بعدها این نظریه توسط دکارت دوباره در فلسفه جدید مطرح شد. او نفس و بدن را دو جوهر مستقل از یکدگر می‌دانست. جوهر نفس را موجودی نامیرا و بی‌نیاز از بدن معرفی کرد که می‌تواند مستقل از بدن پس از جدائی از آن در هنگام مرگ، به حیات خود ادامه دهد. شخص واقعی، روح غیر مادی و با شعور است که احساس، اندیشه و ...دارد. طبق این نظریه ملاک هویت شخصی روح و حالت‌های نفسانی می‌باشد.

اشکال: مخالفان این نظریه معتقدند این نظریه هماهنگی و انسجام ندارد، چون معیار دقیقی برای تشخیص هویت شخصی و این‌همانی بیان نمی‌کند. چرا که روح های غیر مادی را نمی‌توان اثبات‌گر هویت شخصی دانست چون روح قابل مشاهده نیست و درنمی‌یابیم که چه کسی چه روحی دارد تا تشخیص دهیم این روح همان روح است. همچنین ملاک حافظه برای اثبات این‌همانی کافی نیست چون حافظه خطاپذیر است. علاوه بر این این دیدگاه قابل انطباق با دیدگاه ادیان آسمانی که جاودانگی انسان را روحی-جسمی می دانند نمی‌باشد.

🌲❄️🔮❄️🌲

#جاودانگی_روح #متافیزیک_ماوراالطبیعه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
3- نظریه همراهی روح با بدن مثالی این نظریه مربوط به ملاصدرا است. اما او به گونه‌ای متفاوت از شیخ اشراق به همراهی با بدن مثالی معتقد است. انسان از حیث جسمانی-روحانی دو مرحله از زندگی را تجربه می‌کند. در مرحله زندگی کنونی و مرحله اول، روح همراه بدن خاکی و همدم یک بدن مثالی است. پس از مرگ بدن خاکی، روح با بدن مثالی که حاصل شده از اعمال نیک اخلاقی و یا صفات نفسانی است، وارد عالم مثال می‌شود. تفاوت این نظریه با قبلی این است که بدن مثالی، جدای از بدن خاکی و روح نیست. و شباهت این است که بدن مثالی مادی نیست. در این نظریه بدنی که وارد عالم مثال می‌شود اکنون نیز با روح ارتباط دارد. این نظریه با اصول متافیزیکی خود ارتباط این دو بدن را توضیح می‌دهد و اینکه هویت شخصی در ناحیه بدن چگونه تامین می‌شود. طبق این اصول مقصد انسان در حرکت وجودی‌اش، تحوّل از وجود مادی کنونی به وجود صوری نهایی است و نسبت آن زندگی به این زندگی نسبت نقص به کمال است. بدن آن جهان عین بدن این جهان است نه غیر از آن و نه مثل آن. فقط با ضعیف یا قوی بودن از هم متمایز می‌شوند. همانگونه که در زندگی دنیایی، بدنِ دورانِ طفولیت از بدن دوران پیری و جوانی متمایز است، اما همه مراتب یک بدن محسوب می‌شوند. وجه قوت این دیدگاه آن است که آدمی با همه ساحتهای خود این جهان را ترک میکند طوریکه هیچ جزئی از حقیقتش باقی نمی ماند و کل هویت آدمی به عالم دیگر می رود..

4- نظریه لحوق بدن به روح مطرح کننده این نظریه مدرس زنوزی می باشد. طبق این نظریه، در زندگی اول هم بدن خاکی و هم مثالی داریم ولی ارتباط تدبیری روح با بدن خاکی موقت است. در زندگی دوم که با قطع ارتباط تدبیری روح با بدن خاکی آغاز می‌شود، روح در عالم مثال با بدن مثالی به سر می‌برد. در زندگی سوم، بدن خاکی به گونه‌ای بازسازی می‌شود که به مرتبه جدیدی از بدنیت مادی نایل می‌شود و روح بار دیگر با بدن مثالی مرتبط می‌شود. مطابق این دیدگاه مرحله میانی موقتی است که در آن ارتباط روح به طور کامل از بدن خاکی آن جدا نیست و روح پس از مرگ بدن خاکی بی ارتباط با جهان مادی نمی‌باشد، همانطور که در این جهان بی‌ارتباط با جهان‌های دیگر نیست. این نظریه شکل کامل شده نظریه قبل است و با آیات قران همخوانی بیشتری دارد.

دیدگاه مفسران و متکلمان اسلامی متکلمان اسلامی با توجه به آیات قرآنی معاد جسمانی را امری ضروری و از ضروریات دین می‌دانند زیرا ثواب و عقاب جسمی فقط با وجود بدن امکان پذیر است. علامه طباطبائی نیز معتقد است معاد بازگشت کامل اشیاء است. حال اگر وجود چیزی دارای مراتب باشد مراتبی که به نوعی با هم متحدند، در حقیقت در معاد تمام وجود آن بازگشته است. پس الحاق بدن انسان به روحش ضروری است. اگر بدن بعدی با بدن قبلی مقایسه شود، بدن آن جهانی عین بدن دنیوی انسان است.اما اگر خود انسان بعدی(با بدن بعدی) با انسان پیشین (با بدن پیشین) سنجیده شود، عین آن نه مثل آن خواهد بود. چون شخصیت انسان به روح اوست که در هر دو بدن یکی است. جاودانگی روح از دیدگاه قرآن قرآن سه مرحله از جاودانگی را برای انسان بیان مینماید: یک -برزخ: روح انسان پس از جدایی از بدن ابتدا در عالمی به سر می برد که از آن به برزخ تعبیر می کند و تا برپایی قیامت ادامه دارد. (مؤمنون: ایه صد ).

2- برخاستن بدنها از قبور در روز رستاخیز: مساله رستاخیز بدن انسانها و جسمانی بودن معاد به عنوان یک اصل قطعی در بسیاری از آیات بیان شده است. (عادیات: ایه نه ،حج : ایه هفت ،انفطار:ایه چهار ،یاسین ایه های پنجاه و دو ،پنجاه و پنج ،هفتادو هشت و نه ).

3- بدن اخروی متناسب با آخرت: با توجه به آیاتی که در مورد عذاب دوزخیان بیان می شود به دست می آید (نساء:پنجاه و شش ) که بدن اخروی انسان متناسب با عالم آخرت است چرا که فساد و نابودی ندارد. نتیجه گیری آنچه از بررسی آیات قرآنی فهمیده می شود این است که بدن اخروی ویژگی‌های بدن مادی را ندارد و تنها متناسب با نظام اخروی ایجاد می‌شود. بنابراین نظریات تناسخ و معاد صرفا روحانی یا صرفا جسمانی با آن تناسبی ندارد. اما دیدگاه معاد روحانی- جسمانی گر چه به طور کامل دیدگاه قرآنی را تبیین نمیکند اما از آنجا که با توجه به آیات و روایات طرح شده، سازگاری بیشتری با قرآن و روایات دارد.

🌲❄️🔮❄️🌲

#جاودانگی_روح #متافیزیک_ماوراالطبیعه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot