parto
299 subscribers
43 photos
20 videos
4 files
44 links
اینجا مخصوص کسانی است که بدنبال ارتقا دانش عمومی۰تاریخی۰اجتماعی ، سیاسی هستند,استفاده از پادکست ها با ذکر منبع بلامانع است
Download Telegram
خداوندا! شرم را از ما مگیر! نگاه متفاوت زیدابادی

گزارشی که روزنامۀ کیهان از بازتاب آزادی موقت الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی، منتشر کرده است، به طور روشن، میزانِ رعایت حقوق و حرمت شهروندان این کشور را به نمایش می‌گذارد!
به نظرم سازمان‌های حقوق بشری مثل شورای حقوق بشر سازمان ملل اصلاً نیازی نیست که برای فرستادن نمایندۀ ویژۀ خود به ایران تلاش کنند، چون همین نوشته‌های کیهان و دیگر رسانه‌های تندرو، صفر تا صد پایبندی به حقوق اتباع ایرانی را به نمایش می‌گذارد.
با این وضعیت شرم‌آور، مقام‌هایی که راه به راه از رعایت حقوق بشر و اجرای موازین اسلامی در ایران سخن می‌گویند واقعاً از خودشان خجالت نمی‌کشند؟ آنها چطور می‌توانند به روی فرزندان و نوه‌های خود نگاه کنند؟
خداوندا! شرم را از ما نگیر. زندگی بی‌شرمانه همان عذاب جهنم است!
#احمد_زیدآبادی #پرتو @partoclubb
parto pinned Deleted message
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
Audio
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
parto pinned an audio file
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقوع معجزه در ایران!
درود بر همراهان عزیز ، ما برای تعامل بیشتر با شما عزیزان ، شنیدن پیشنهادها و نظرات شما امکان پی گفت ( کامنت ) را ایجاد کردیم و مشتاقانه منتظر خواندنش هستیم. پاینده باشید،

روایت عبدالمجید مجیدی از عوامل انقلاب سال ۱۳۵۷

یک جلسه‌ای که یک سال قبل از اینکه حکومت [امیرعباس] هویدا برود بود، یک جلسه‌ای حضور اعلی‌حضرت تشکیل دادیم که در آن جلسه اعلی‌حضرت بودند و هویدا بود و هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، بود و حسنعلی مهران، رئیس بانک مرکزی، بود و من بودم که به حساب وزیر مشاور برای برنامه و بودجه که مشکلات رو آمده بود دیگر. گرفتاری‌های واقعاً سخت و لاینحلی به وجود آمده بود [و بابت این مسائل] خیلی اعلی‌حضرت مغموم و دپرسد بودند و خیلی روحیه چیزی داشتند اینها.

فرمودند: «چطور شد یک دقعه به این وضعیت افتادیم؟» خب، آقایان همه ساکت بودند. من گفتم: «قربان اجازه بفرمایید به عرضتان برسانم. ما درست وضع یک مردمی را داشتیم که در یک دهی زندگی می‌کردند و زندگی خوشی داشتند. منتها خب، گرفتاری این را داشتند که خشکسالی شده بود و آب کم داشتند و آن قدر آب نداشتند که بتوانند کشاورزی بکنند. خب هی آرزو می‌کردند که باران بیاید و باران بیاید. یک وقت سیل آمد. آن قدر باران آمد که سیل آمد زد تمام این خانه‌ها و زندگی و چیز مزروعی اینها همه را خراب کرد و شکست و این حرف‌ها. آدم‌ها خوشبختانه زنده ماندند که توانستند جانشان را به در ببرند. ولی زندگی‌شان از همدیگر پاشید و از اصلاً دیگر به هم ریخت. ما هم درست همین وضع را داریم. ما یک مملکتی بودیم که خوش داشتیم زندگی می‌کردیم. خب، پول بیشتری دلمان می‌خواست، درآمد بیشتری دلمان می‌خواست که [مملکت را] بسازیم. یک دفعه این [افزایش] درآمد نفت که آمد مثل سیلی بود که تمام زندگی ما را شست و رفت». که [اعلی‌حضرت] خیلی هم از این حرف من خوششان نیامد و ناراحت شدند و پا شدند جلسه را تمام کردند و رفتند بیرون.

همه هم به من اعتراض کردند که «این چه حرفی بود زدی؟» گفتم: «آقای انصاری، این واقعیت است بایستی به اعلی‌حضرت بگوییم. این درآمد نفت است که پدر ما را درآورد». ببینید حتی می‌گویم، بحث‌های اینطوری هم داشتیم دیگر. توجه می‌کنید؟

س- آها.

ج- به هر صورت، این را می‌خواهم بگویم که گرفتاری ما این بود. گرفتاری ما این بود که ۱) institution (نهاد)های مملکت درست کار نمی‌کرد. بنیادها درست کار نمی‌کرد. یعنی مجلس [شورای ملی] یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند نبود. دادگستری‌مان یک دادگستری‌ای که آن طور که به اصطلاح قانون اساسی مستقلاً و با قدرت عمل بکند نبود. دولت‌مان که قوه مجریه بود آن طوری که باید و شاید قدرت اجرایی نداشت. توجه می‌کنید؟ این فرم‌ها و این بنیاد‌هایی که می‌بایست عمل بکند. این institution‌هایی که بایستی عمل بکند و در نتیجه آن حالت اعتماد و گردش منطقی امور را به دنبال خودش داشته باشد، وجود نداشت دیگر.

در نتیجه، آن تغییر گروهی که در دولت باید وجود داشته باشد [که] گاه‌گداری یک گروهی بروند [و] گروه دیگری بیایند، وجود نداشت. آن اعتمادی که مردم بایستی به دستگاه‌ها داشته باشند که [احساس کنند] وقتی وکیل مجلس صحبت می‌کند حرف مردم را دارد می‌زند، وجود نداشت. آنجایی که یارو پرونده‌اش می‌رفت به دادگستری، می‌بایستی اعتماد داشته باشد که قاضی با بی‌طرفی قضاوت می‌کند، وجود نداشت. در نتیجه...، خب در طول زمان تمام کوشش در این بود که از نظر مادی و از نظر رفاهی وضع مردم بهتر شود و بهتر هم شد.

موفقیت فوق‌العاده‌ای هم در این زمینه داشتیم که از نظر تغییر مادی، از نظر تغییرشکل زندگی، از نظر مدرنیزه شدن، از نظر توسعه آموزش مدرن [توانستیم] خیلی پیش برویم. وضع زندگی مردم از نظر رفاهی خیلی بهتر شد. غذای بهتری می‌خوردند، زندگی بهتری داشتند، خانه‌های بهتری داشتند. ولیکن آنچه که می‌بایست اینها را با هم متحد می‌کرد و به آن‌ها این چیز را می‌داد که از دستگاه حمایت بکنند از رژیم‌شان، از مملکت‌شان، از سیستم‌شان دفاع بکنند، به علت اینکه آن اعتقاد در آن‌ها وجود نداشت، [حمایت] نکردند دیگر. یعنی در جایی که می‌بایستی آن گروه، به‌خصوص طبقه متوسط که از تمام این پیشرفت‌ها بهره‌گیری حداکثری کرد، می‌ایستاد، هم از خودش دفاع می‌کرد، هم از منافع خودش دفاع می‌کرد، هم از منافع مملکت، هم سیستم را حفظ می‌کرد، وا زد. گذاشتند در رفتند یا اینکه آنجا همراه آخوندها شدند، همراه مخالفین رژیم شدند.


بخشی از مصاحبه عبدالمجید مجیدی (۱۳۰۷-۱۳۹۲) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار هفتم
تاریخ مصاحبه: ۲ آبان ۱۳۶۴
مصاحبه‌کننده: حبیب لاجوردی

#تکه_مصاحبه #پرتو

https://t.me/partoclubb
روایت هوشنگ نهاوندی از آخرین دیدارهایش با شاه پیش از خروج او از کشور بخشی از مصاحبه هوشنگ نهاوندی (۱۳۱۲)

آخرین روزهای کابینه ازهاری با اولین روزهای کابینه بختیار بود. ولی هنوز ۱۶ ژانویه [روز خروج شاه] نشده بود و بختیار کابینه‌اش را معرفی نکرده بود. [البته] بختیار مأمور غیررسمی تشکیل کابینه شده بود.
[قرار شد با گروهی از استادهای دانشگاه و اشخاص مختلف] برویم در کاخ و به اعلی‌حضرت بگوییم که ما می‌خواهیم اینجا متحصن بشویم که شما از ایران نروید. و برنامه ما این بود که اگر ممکن است شب آنجا اطراق بکنیم همان سیستم قدیمی، و کم‌کم یک عده‌ای به ما ملحق بشوند... خلاصه یک قالی راه بیندازیم که جلوی رفتن شاه را از ایران بگیریم.

گروهی رفتیم به‌‌هرحال به دربار که عبارت بودند از افرادی که تا جایی که بنده الان خاطرم هست. دکتر باهری، دکتر قاسم معتمدی، بنده دکتر حمید اعتبار استاد جراحی دانشکده پزشکی، دکتر رستم میرسپاسی استاد جراحی دانشکده پزشکی، دکتر مظاهر مصفا، خانم دکتر مصفا، دختر [کریم] امیری فیروزکوهی که استاد دانشکده ادبیات بود. دکتر جمال رضایی معاون سابق دانشگاه تهران. سیزده چهارده نفر بودیم. بنده صحبت نکردم. قرار بر این شد که من و باهری و معتمدی چون سابق متصدی مقاماتی بودیم صحبت نکنیم، اعتبار و مصفا سخنگوی جمعیت، مصفا هم اصولاً خیلی موافق اعلی‌حضرت نبود مصدقی بود به‌اصطلاح، ولی به‌هرحال معتقد بود به اینکه الان باید جلوی [رفتن شاه را گرفت] و خیلی هم با [دکتر غلامحسین] صدیقی نزدیک بود.

مصفا شعر خواند و که پدر بچه‌اش را نمی‌گذارد و فلان و فلان. دکتر اعتبار خیلی قشنگ صحبت کرد. علیاحضرت شروع کردند به گریه کردن که بنده معنای گریه ایشان را نفهمیدم، و اعلی‌حضرت عصبانی شدند گفتند «شما به ما دارید درس سیاست می‌دهید که ما نرویم یا برویم؟» ما هم راستش را بخواهید هنوز از ایشان می‌ترسیدیم. جا زدیم و مثل سگ دم‌مان را گذاشتیم روی کولمان و برگشتیم آمدیم بیرون و خلاصه هیچی.

بنده مع‌ذلک گفتم که چه کنیم؟ چه نکنیم؟ فردا با دکتر باهری باز هم تلفنی مشاوره کردیم. دکتر باهری گفت «خوب هر کدام‌مان جداگانه برویم دوباره.» بنده وقت خواستم رفتم پهلوی اعلی‌حضرت. شبانگاهی بود، سه‌شنبه قبل از حرکت ایشان بود از ایران. شش هفت روز بود قبل از رفتن. آخرین، گفتم، «بنده والله»، شب بود خیلی هم وضع خراب. شهر تاریک. آخر شبی رفتم و دیدیم اتومبیل سفیر انگلیس و اتومبیل سفیر آمریکا در جلوی کاخ ایستاده. اتفاقاً پرچم هم زده بودند هر دوتای‌شان.

شاه مدتی با تأخیر مرا پذیرفت. خیلی خسته بود. گفتم «قربان می‌دانم اعلی‌حضرت خسته هستید و حرف بنده را هم می‌دانید. من از روی صمیمیت آمدم با شما صحبت کنم. [از ایران] نروید.» گفتند که «اگر نروم کشتار می‌شود.» گفتم که «اگر هم تشریف ببرید باز هم کشتار می‌شود منتها ماها کشته می‌شویم. ولی اگر تشریف ببرید ارتش متلاشی می‌شود و اجازه بفرمایید که دیگر این دفعه ارتش اصلاً نه به صورت حکومت ازهاری سابق، [بلکه] به صورت کودتای قانونی کارها را در دست بگیرد بزند وگرنه مملکت از بین می‌رود. از ایران تشریف نبرید.» گفتند که «بله دکتر صدیقی هم همین را می‌گفت. محض همین ما قبولش نکردیم. خارجی‌ها هم دلشان می‌خواهد ما از ایران برویم.» گفتم، «این دو نفر [سفیر انگلیس و امریکا] همین را خواسته بودند؟» گفتند که «بله، شما از کجا می‌دانید؟» گفتم، «خوب اتومبیل‌شان پایین بود.» گفت «عجب! با اتومبیل رسمی آمده بودند؟» گفتم، «بله.» گفت، «خجالت نمی‌کشند؟» «نه خیر.» سؤال جواب‌ها اصلاً خیلی پراکنده بود.

بعد گفتند، «خوب، من اگر بخواهم...»، باز هم یک چیزی که اصلاً معلوم بود ایشان دیگر قاطی کرده. «من اگر بخواهم از اینجا بروم به کیش یا بروم به خارک مراسم نظامی در فرودگاه چه می‌شود؟» هر چه فکر کردم دیدم اصلاً [سوال بی‌ربطی است]. گفتم، «قربان نمی‌دانم. بنده مراسم نظامی را نمی‌دانم چطور می‌شود؟» گفتم، «بنده تمام این مطالب را از روی صمیمیت به شما می‌گویم و حضور مبارکتان عرض می‌کنم به‌هرحال. از بین می‌رویم همه‌مان. دیگر حالا مسئله بود و نبود خودمان است.» یک مرتبه شاه با نهایت عصبانیت از پشت میزش بلند شد دستش را این‌جوری کرد به کله‌اش، گفت، «آقای نهاوندی»، وقتی یک کسی را آقای نهاوندی خطاب می‌کرد یعنی دیگر خیلی عصبانی است. «آقای نهاوندی؛ این کله را می‌بینید؟ این دیگر کار نمی‌کند. ولم کنید. می‌خواهم بروم. ارتش هم هر غلطی می‌خواهد بکند خودش بکند از دست من دیگر کاری برنمی‌آید.» دست دراز کرد به طرف من و من هم ادب کردم به ایشان و از اتاق خارج شدم. و شب بدی را گذراندم.

بخشی از مصاحبه هوشنگ نهاوندی (۱۳۱۲) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سیزدهم
تاریخ مصاحبه: ۷ فروردین ۱۳۶۵
مصاحبه‌کننده: شاهرخ مسکوب
#تکه_مصاحبه #پرتو https://t.me/partoclubb
فقط مردم باید ببخشند؟


قوۀ قضائیه برای کمک به بخشش محکومان به قصاص از سوی خانواده‌های مقتولان، پویش " به عشق علی می‌بخشم" ، "به عشق زهرا می‌بخشم" راه انداخته است.
از آقای محسنی اژه‌ای می‌پرسم که آیا بخشش به عشق زهرا و علی، فقط شایستۀ خانواده‌های داغدیده در جرایم و قتل‌های عادی است و در حوزۀ عمومی و دولتی بخشش و ترحم یکسره ناشایست و حرام است؟
آیا همین چهار جوانی که اذعان شده است پیش از عملیات انتسابی، دستگیر شده‌اند، اگر با یک درجه تخفیف به جای اعدام به حبس محکوم می‌شدند، کلام خدا غلط از کار در می‌آمد؟
از یک طرف، در جرائم اصطلاحاً عمومی و امنیتی حداکثر سختگیری و شدت‌عمل را به خرج دادن و از طرف دیگر مردم عادی را به بخشش و عفو قاتلان فرزندان و کسان خود فراخواندن، چطور با هم سازگار است؟
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ؟ (مردم را به نیکی امر می‌کنید، اما خود را فراموش می‌کنید؟ ( سورۀ بقره، آیۀ 44)
#احمد_زیدآبادی
صفحه یوتیوب پرتو را سابسکرایب کنید، حمایت شما باعث تولید محتوای بهتر و بیشتر خواهدشد https://youtu.be/0AqHnRZIXm8?si=iSQbrFZnEnbNcQFS
✔️فوايد اخلاقی زيستن

✍️ مصطفی ملکیان

1️⃣ طبق ديدگاه اول اخلاقی زيستن باعث می شود بقای زندگی اجتماعی، كمًا و كيفًا محفوظ بماند و اين فايده اخلاقی زيستن است . يعنی اگر اخلاقی زندگی نكنيم، اولين خسارتی كه می بينيم اين است كه زندگی اجتماعی كمًا و كيفًا نابود می شود؛ منظور از « كمًا » روشن است ولی كيفًا يعنی اينكه ممكن است يك جامعه هنوز نابود نشده باشد، ولي در آن جامعه، عدم امنيت، عدم اعتماد، فقر و مشكلات ديگر وجود داشته باشد . يعنی چنين جامعه ای گويا به لحاظ كيفی نابود شده است . اين يك ديدگاه درباره فايده يا پيامد اخلاقی زيستن است؛

2️⃣ ديدگاه دوم معتقد است می شود بدون اخلاق هم، جامعه كمًا و كيفًا از هم نپاشد . امروزه بسياری معتقدند كار اخلاق را حقوق دان و قانون انجام می دهد؛ يعنی حتی اگر اخلاق نباشد، قانون مانع متلاشی شدن جامعه می شود. اگر قانون رعايت شود، جامعه متلاشی نمی شود. لذا در اين ديدگاه فايده اخلاق را در آرمان های روان شناختی می دانند . وقتی انسان اخلاقی زندگی كند، مثلا راست بگويد يك آرامش درونی می يابد، اما وقتی دروغ بگويد اضطراب، غلق و دل نگرانی دارد؛ وقتی هم راستگويی، صداقت، تواضع و احسان دارد، يك سلسله امور روانی برايش حاصل می آيد كه كاری هم به كيان اجتماعی ندارد . به عنوان مثال در بعضی از جوامع غربي، بالاخص بعضی از جوامع كشورهای اسكانديناوی، كه كشورهای كوچكی هستند با جمعيت های ۳ تا ۴ ميليون، مطلوب های اجتماعی شان واقعًا فراهم است و با قانون اين كار را كرده اند؛ يعنی هيچ مشكل اجتماعی وجود ندارد، ولی در عين حال در اين جوامع خودكشی، افسردگی، بی خوابی و بيماری های عصبی وجود دارد و واليوم مصرف زيادی دارد؛ به اين دليل كه گويا مطلوب های روان شناختی حاصل نمی آيد.

🔹امور بيرونی را می توان با زور قانون سر و سامان داد؛ يعنی می توان بهداشت را تأمين كرد، بيماری ها را ريشه كن كرد و مانع ظلم افراد به يكديگر شد و ماليات ها را به موقع دريافت كرد، ولی در عين حال گويی چيزهای ديگری هم وجود دارد كه تأمين نشده است . كسانی گفته اند اخلاقی زيستن باعث می شود عامل يعنی كسی كه به اخلاق عمل میكند از لحاظ روانی سلامت پيدا كند؛ يعنی آرام، شاد و اميدوارشود و در زندگی اش معنا بيابد و رضايت باطن داشته باشد؛

3️⃣ كسانی هم گفته اند اتفاقًا گاهی اخلاقی زيستن، عكس خواسته های روانی انسان است . يعنی گاهی اوقات كسی كه اخلاقی زندگی می كند، به وضع روانی خودش ضربه می زند. لذا ديدگاه دوم را نمی پذيرند و ديدگاه سوم را طرح مي كنند و آن اينكه وقتی انسان اخلاقی زندگی می كند، نوعی استكمال درونی در خودش احساس می كند، يعنی احساس می كند دارد انسان بالا « احترام به خودِ» بزرگ تر می شود، و انسان بالغ تری می گردد و می رود. يعنی ممكن است انسان درد و رنج بكشد، ولی احساس می كند هم اكنون، همان چيزی كه هستم مهم تر، عظيم تر، با جلال تر، و به تعبيرانگليسی با dignity بيشتری هستم . اكنون كريم تر از گذشته ام هستم، ولو آنكه بر اثر راست گفتن به هزار مخمصه هم افتاده باشم و هزار گرفتاری داشته باشم، ولی اكنون يك dignityای دارم كه قبلا نداشته ام. يعنی قبلا پيش خودم خوار و خفيف بوده ام و عزت نفس نداشته ام، اما اكنون پيش خودم احساس كرامت، عزت و dignity می کنم.


❇️ روش شناسی مطالعات مقایسه ای عرفان |صفحات 253 تا 256

@partoclubb
⚽️ برنده بازی ایران و قطر در نیمه نهایی جام ملت های آسیا کدام تیم خواهد بود؟.
Anonymous Poll
38%
ایران
63%
قطر
| 📌📣 #دادخواست برای آزادی #سعید_مدنی:👇
https://fa.petitions.net/433860#sign

|👇
لطفا امضا کنید و در صفحات و پلتفرم های دیگر نشر دهید، برای حمایت و جمع اوری امضا از دیگران، 🙏


⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

| @partoclubb
parto pinned a photo