parto
309 subscribers
43 photos
20 videos
4 files
44 links
اینجا مخصوص کسانی است که بدنبال ارتقا دانش عمومی۰تاریخی۰اجتماعی ، سیاسی هستند,استفاده از پادکست ها با ذکر منبع بلامانع است
Download Telegram
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
Audio
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی»
(#جامعه‌شناس در #زندان)
| نشست «بزرگ‌داشت دکتر #سعید_مدنی» ( #جامعه‌شناس در #زندان )

با حضور:
فرزندان (صبا و یاسمین مدنی) و جمعی از همکاران انجمن جامعه‌شناسی ایران

مدعوين آقايان: #مهدی_نصیری، #بیژن_عبدالکریمی #احمد_بخارایی، #فیاض_زاهد #تقی_رحمانی #مهدی_محمودیان #حسن_رفیعی #علی_اکبر_موسوی

| تاریخ: شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲
| زمان: ساعت ۲۱
| مکان: کلاب‌هاوس «پرتو» https://t.me/partoclubb
| 📌📣 #دادخواست برای آزادی #سعید_مدنی:👇
https://fa.petitions.net/433860#sign

|👇
لطفا امضا کنید و در صفحات و پلتفرم های دیگر نشر دهید، برای حمایت و جمع اوری امضا از دیگران، 🙏


⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

| @partoclubb
♦️ برای مادر سعید...

✍️ علی معینی

گفتن از زندان و زندانی، روایت کاملی نیست اگر از آن‌سوی دیوار، از خانواده، دوستان و‌ رنج هرروزه‌ی آن‌ها نگوییم. تبعید، تحدید شرایط، جابه‌جایی و هرگونه ظلم مضاعف تنها در یک سوی محصور به دیوارهای ظلم اتفاق نمی‌افتد.
اگرچه آن ستمی نارواست در حق یک‌نفر، اما مگر آن یک‌نفر را می‌توان جدا از پدر، مادر، همسر و فرزندانش دانست؟ مگر می‌شود او را جدای از حلقه‌ی آدم‌هایی که دوست‌اش دارند و زیست هرلحظه‌ی آن‌ها به وجود و حضورش گره خورده‌است دانست؟ تجربه‌ی زندان برای هردوسوی دیوار، از دست‌دادنِ معمولِ زندگی‌ست.

او که محبوس است در نزاعی است با محدودیت‌های تحمیلی برای ساختن یک زندگی جدید اما آن دیگران در شرایطی که هیچ تصویری از میدان رزم عزیزان در آنسوی حصارها ندارند باید هرلحظه‌ زندگی را پشت آن دیوارها تصور کنند، نگران باشند و شاید یکی از سخت‌ترین کارها همین یکی باشد.

امروز با جمعی از دوستان جان به دیدار «اشرف بانو» مادر محترم و دوست‌داشتنی سعید مدنی رفتیم، مادری نگران و دلتنگ. مادری که هر شب‌ با خودش فکر می‌کند «نکند اوین دوباره در آتش بسوزد»، مادری که هر روز چک می‌کند تنها پسرش غذای خوبی خورده؟ و یا زندگی برایش چگونه می‌گذرد. همسر و فرزندان پسرش این تنهایی را در چه شرایطی طی می‌کنند؟ او در مقاومتی ستودنی و عاشقانه می‌گوید : «خانه را ترک نمی‌کنم، چون فرزندم امکان و اختیار ترک فضای ناعادلانه‌ی زیست این روزهایش را ندارد».

تلویزیون جعبه‌ای است جادویی برای سرگرمی من و ما، برای لحظه‌ای فراغ‌بال یافتن از واقعیت زندگی، غرق‌شدن در دنیای رویایی تصاویر، اما این‌جا گویا دریچه‌ای است برای شنیدن خبری هر چند کوتاه از زندان، از فرزند محبوس؛ «به من خبرها را نمی‌گویند ولی من از اینترنشنال و بی‌بی‌سی همه چیز را می‌شنوم زندان که آتش گرفت، پسرم که چاقو خورد، خبر تبعیدش به بندرعباس و همین روزها خبر دماوند.» همه را همین جعبه‌جادو به مادر می‌دهد، نه رعایت سن‌وسالش را می‌کند، نه سعی می‌کند خبر بد را مزه‌مزه کند تا شاید مادر سال‌خورده شوکه‌ی این ناگوارْخبر نشود.
اشک‌ها را همراه با بغض فرو می‌خورد و می‌گوید: «ماه‌ها است ترک منزل نکرده‌ام، کجا بروم وقتی پسرم در زندان است» آن‌قدر بزرگ‌منش است که رنج مرخصی‌های کوتاه راه نمی‌خواهد و در کنار همه‌ی دلتنگی‌ها می‌گوید: «زندان حتی نام‌اش هم بد است» اما هرگز نمی‌گوید که احتیاط کن و یا سکوت! که راه فرزند را باور دارد؛ «سعید خودش این مسیر را انتخاب کرد، او دل‌داده ایران و مردم است»‌.

با خودم فکر کردم که مهم نیست فرزندت چندساله‌است، تا هستی و نفس می‌کشی، هر نفس نگرانی و دلواپسی جگر‌گوشه‌ات است. حالا اگر این فرزند در جعبه‌ی آهنینِ «سکوت کن یا مدح ما بگوی» گیر افتاده باشد همه‌چیز بدتر است.

به امید آزادی و آبادی این مملکت و سرمایه‌هایش. به امید این‌که دیوارها بریزد و آغوش‌ها دلتنگی‌ را به خاطره‌ها بسپارند. به امید ریشه‌کن شدن ظلم و ظالم. برای سعید که این‌روزها اسیر ظلم مضاعف تبعید از زندانی به زندان دیگر است.

#سعید_مدنی

📌👇


@partoclubb