#یلدا
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی که در سینه داری
سرسپرده ایم
بگذار خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی که در سینه داری
سرسپرده ایم
بگذار خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
Forwarded from سهند ایرانمهر
شب #یلدا اثر ننه حسن (منور رمضانی) 79 ساله نقاش خودآموخته زنجانی (مرتبط با متن ذیل) @sahandiranmehr
Forwarded from سهند ایرانمهر
...ادامه متن بالا
صبح زود که از جلو خونه شون رد می شدی تفاله و کونِ زردک ها به قاعده یه قابلمه بود که عینهو خرگوش تا فیها خالدونشو خورده بودن و خیلی مرتب و شکیل بسته بندی کرده و گذاشته بودن جلو خونه شون. عشرت خانم همسایه شون به مادرم میگفت:" حاج خانم! خدا به دور تا خود صبح صدای خرت خرت و خنده می اومد، شوورم میگفت نکنه هویج تموم شده دارن پی خونه رو می جورن، همین که صدای خرت خرت تموم می شد بنای خنده بود و همین خنده تموم می شد بنای خرت خرت!". ما سالهای ساله که از اون کوچه رفتیم اما ممد کوچیکه هنوزم که هنوزه شاهد مثال آقا و مادرمه . چن وقت پیش یه شب جمعه ای، اتفاقی گذارم به گورستان شهرمون افتاد و چشم ام به یه سنگ قبر افتاد. روش اسم ممد آقای همسایه بود. در کنار سنگ های گرانیتی بغل یه سنگ مرمر سفید ساده که اسم رسمشو نوشته بود و دو تا گلدون قرینه و هم اندازه دو طرف قبر و هفت، هشت تا شمع نیم سوز هم ردیف بالای قبر، معلوم بوده بچه ها کوچ و کلفتن اومده بودن سر قبر آقاشون به قاعده هر نفر یه شمع، اطراف قبر تمیز و آب و جارو شده و یه عکس خیلی قشنگ هم از ممد آقا. کت شلوار به تنش بود و سبیل های مرتب و لبخند رو لب انگاری تو اون دنیا هم از اینکه خانواده هنوز تمیزکار و منظم ، به همه مناسک و مراسم ها مقیده، کیف میکنه.
#یلدا #زمستان #شب #متن #خاطره
telegram.me/sahandiranmehr
صبح زود که از جلو خونه شون رد می شدی تفاله و کونِ زردک ها به قاعده یه قابلمه بود که عینهو خرگوش تا فیها خالدونشو خورده بودن و خیلی مرتب و شکیل بسته بندی کرده و گذاشته بودن جلو خونه شون. عشرت خانم همسایه شون به مادرم میگفت:" حاج خانم! خدا به دور تا خود صبح صدای خرت خرت و خنده می اومد، شوورم میگفت نکنه هویج تموم شده دارن پی خونه رو می جورن، همین که صدای خرت خرت تموم می شد بنای خنده بود و همین خنده تموم می شد بنای خرت خرت!". ما سالهای ساله که از اون کوچه رفتیم اما ممد کوچیکه هنوزم که هنوزه شاهد مثال آقا و مادرمه . چن وقت پیش یه شب جمعه ای، اتفاقی گذارم به گورستان شهرمون افتاد و چشم ام به یه سنگ قبر افتاد. روش اسم ممد آقای همسایه بود. در کنار سنگ های گرانیتی بغل یه سنگ مرمر سفید ساده که اسم رسمشو نوشته بود و دو تا گلدون قرینه و هم اندازه دو طرف قبر و هفت، هشت تا شمع نیم سوز هم ردیف بالای قبر، معلوم بوده بچه ها کوچ و کلفتن اومده بودن سر قبر آقاشون به قاعده هر نفر یه شمع، اطراف قبر تمیز و آب و جارو شده و یه عکس خیلی قشنگ هم از ممد آقا. کت شلوار به تنش بود و سبیل های مرتب و لبخند رو لب انگاری تو اون دنیا هم از اینکه خانواده هنوز تمیزکار و منظم ، به همه مناسک و مراسم ها مقیده، کیف میکنه.
#یلدا #زمستان #شب #متن #خاطره
telegram.me/sahandiranmehr
Telegram
سهند ایرانمهر
دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران
ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr
ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr
Forwarded from سهند ایرانمهر
اعلام شده چون انقلاب زمستانی حدود ظهر فرداست، عملن فرداشب هم شب یلداست، لذا فکر میکنم این دهنکجی کائنات به اون دسته از افرادیکه تو ماه رمضون منتظرن باز ماجرای سردرگمی مومنین برای یومالشک روز اول و استهلال روز آخر پیش بیاد تا غشغش بخندن! اینجاست که اینطور تو کاسهشون گذاشته میشه که بدونن اصولا یومالشک، ملیگرا و مذهبی نمیشناسه، شتریه که پای خونه هرکسی ممکنه بخوابه.😂
#طنز #یلدا #شوخی
@sahandiranmehr
#طنز #یلدا #شوخی
@sahandiranmehr
Forwarded from پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
#یلدا
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی که در سینه داری
سرسپرده ایم
بگذار خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی که در سینه داری
سرسپرده ایم
بگذار خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
کانال عصرماندگار
یلدا_مرضیه حشمتی
🍀🍉🍀🍉🍀🍉🍀
#یلدا
آواز : #مرضیه_حشمتی
شعر و آهنگ: #فخرالدین_اندیشه
ویلن و آلتو: #روزبه_پارسا
بربط: #یعقوب_نوروزی
تمبک : #سپیده_کشفی
سنتور: #فخرالدین_اندیشه
#یلدا
آواز : #مرضیه_حشمتی
شعر و آهنگ: #فخرالدین_اندیشه
ویلن و آلتو: #روزبه_پارسا
بربط: #یعقوب_نوروزی
تمبک : #سپیده_کشفی
سنتور: #فخرالدین_اندیشه
AS YOU WISH
اول .
حقیقت های تلخی در زندگی وجود دارد. بخشی طبیعی از پروسه ای که تا به امروز بشر ساخته است. بخشی طبیعی از سازگاری و ناسازگاری طبیعت با آدم. حقیقت هایی که هر چقدر کوچک هر چقدر بزرگ باشد فرقی نمی کند، عملا کاری از دست تو بر نمی آید. اما قرار است روی نوع زندگیت تاثیر بگذارد .
دوم .
اتفاق ها نتیجه ی سالها کاشتن هستند. هر آنچه تاریخ کاشته امروز بر آمده. نمی فهمم چرا خودمان را از آنچه کاشته ایم و کاشته شده جدا میکنیم. شبیه زن یا مردی هستیم که لحظه ی اخر قبل از امضای طلاق نامه به آسمان خیره شده زیر لب می گوید این حق من نبود. اشکال اول همان به بالا خیره شدن است. باید پایین را نگاه کنیم. خودمان را. وقتی از چیزی عصبانی هستی بزرگترش را ببین. بیگ پیکچر
Don’t stand in the eye of the tornado .
سوم .
حقیقت های تلخ را خوب بلدیم. چیزی که به اصرار فراموش می کنیم اینست که در تلخ ترین، شکننده ترین، بی سامان ترین اوضاع، شرایط رشد همچنان وجود دارد. دل به تشعشعات یک فاجعه دادن و بر سر گوری که هنوز مرده ای در ان نیست گریه کردن دم دستی ترین راه است. یک قدم آن طرف ترش اینست که بشینی به اولویت زندگیت فکر کنی. برای من زیستن کنار او و همواره آموختن . پیش نیاز این اولویت ذهن سالم و تن سالم می خواهد. دنبال راهکار باش از هر بلبشویی تاثیر نگیر
.
چهارم
فکر نمی کردم اما خوشبختانه امسال دارد به یکی از آن سالهای پر کتابِ پر از مطالعه تبدیل می شود. این خبر خوشی برای خودم است. وقتی مطالعه می کنم توی زنجیره ی درست می افتم. کتاب خوب هلم می دهد سمت فیلم خوب، فیلم خوب به گفتگوی خوب منجر می شود ، گفتگوی خوب به موسیقی خوب میرسد، موسیقی خوب به فکر و خیال درست و حسابی می رسد، از دل اینها آن مدل زیستنی درمی آید که می خواهم. من فقط در چنین شرایطی خوشحال خوشحالم. وقتی دارم آنطور که باید، زندگی می کنم
#یلدا_علایی
اول .
حقیقت های تلخی در زندگی وجود دارد. بخشی طبیعی از پروسه ای که تا به امروز بشر ساخته است. بخشی طبیعی از سازگاری و ناسازگاری طبیعت با آدم. حقیقت هایی که هر چقدر کوچک هر چقدر بزرگ باشد فرقی نمی کند، عملا کاری از دست تو بر نمی آید. اما قرار است روی نوع زندگیت تاثیر بگذارد .
دوم .
اتفاق ها نتیجه ی سالها کاشتن هستند. هر آنچه تاریخ کاشته امروز بر آمده. نمی فهمم چرا خودمان را از آنچه کاشته ایم و کاشته شده جدا میکنیم. شبیه زن یا مردی هستیم که لحظه ی اخر قبل از امضای طلاق نامه به آسمان خیره شده زیر لب می گوید این حق من نبود. اشکال اول همان به بالا خیره شدن است. باید پایین را نگاه کنیم. خودمان را. وقتی از چیزی عصبانی هستی بزرگترش را ببین. بیگ پیکچر
Don’t stand in the eye of the tornado .
سوم .
حقیقت های تلخ را خوب بلدیم. چیزی که به اصرار فراموش می کنیم اینست که در تلخ ترین، شکننده ترین، بی سامان ترین اوضاع، شرایط رشد همچنان وجود دارد. دل به تشعشعات یک فاجعه دادن و بر سر گوری که هنوز مرده ای در ان نیست گریه کردن دم دستی ترین راه است. یک قدم آن طرف ترش اینست که بشینی به اولویت زندگیت فکر کنی. برای من زیستن کنار او و همواره آموختن . پیش نیاز این اولویت ذهن سالم و تن سالم می خواهد. دنبال راهکار باش از هر بلبشویی تاثیر نگیر
.
چهارم
فکر نمی کردم اما خوشبختانه امسال دارد به یکی از آن سالهای پر کتابِ پر از مطالعه تبدیل می شود. این خبر خوشی برای خودم است. وقتی مطالعه می کنم توی زنجیره ی درست می افتم. کتاب خوب هلم می دهد سمت فیلم خوب، فیلم خوب به گفتگوی خوب منجر می شود ، گفتگوی خوب به موسیقی خوب میرسد، موسیقی خوب به فکر و خیال درست و حسابی می رسد، از دل اینها آن مدل زیستنی درمی آید که می خواهم. من فقط در چنین شرایطی خوشحال خوشحالم. وقتی دارم آنطور که باید، زندگی می کنم
#یلدا_علایی
#یلدا
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی
که در سینه داری
سرسپرده ایم
تا خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
آه یلدا
سیاه گیسوی شب
به درازنای
رازناک تحولی
که در سینه داری
سرسپرده ایم
تا خورشید طلوع کند
در انتهای شب گیسوانت
انگاه حکایتها
خواهیم نوشت
#بینا
#کانال_پرنیان_خیال
Forwarded from دایره مینا ـ جدید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 شعر این ترانه را عبدالرضا قنبری ـ معلم زندانی در رجاییشهر ـ به مناسبت شب #یلدا سروده است.
کلمات شعر امیدبخش و شادیآفریناند...
با امید به ایرانی آباد و آزاد و ایرانیانی شادزی و شادمهر و شادکام 🌺
🎼 «من از یلدا نمیترسم»
جدیدترین اثر #عزیز_قاسم_زاده
آهنگ، تنظیم و آواز: عزیز قاسمزاده
شعر: #عبدالرضا_قنبری
تار: مهدی احمدی
سنتور: مهران رضایی
تنبک و دف: علیرضا بصارتدار
صدابردار: رضا سعیدی
در #ماهور
📚🖌🎶
کلمات شعر امیدبخش و شادیآفریناند...
با امید به ایرانی آباد و آزاد و ایرانیانی شادزی و شادمهر و شادکام 🌺
🎼 «من از یلدا نمیترسم»
جدیدترین اثر #عزیز_قاسم_زاده
آهنگ، تنظیم و آواز: عزیز قاسمزاده
شعر: #عبدالرضا_قنبری
تار: مهدی احمدی
سنتور: مهران رضایی
تنبک و دف: علیرضا بصارتدار
صدابردار: رضا سعیدی
در #ماهور
📚🖌🎶
Audio
پادکست گروهی #یلدا
کاری از
#رادیو_صدای_گوینده
🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙
گویندگان به ترتیب اجرا:
بانو #روناک
جناب #نیکی
بانو #شیما
بانو #مریم
بانو #مینو
جناب #آرام
🎼#حسین_توکلی
🎼#حامد_محضرنیا
#یلدا❤️
#صدای_گوینده
کاری از
#رادیو_صدای_گوینده
🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙
گویندگان به ترتیب اجرا:
بانو #روناک
جناب #نیکی
بانو #شیما
بانو #مریم
بانو #مینو
جناب #آرام
🎼#حسین_توکلی
🎼#حامد_محضرنیا
#یلدا❤️
#صدای_گوینده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖋️خرمن سوخته از برق چه پروا دارد
غم عالم چه کند با دل غم دیدهی ما
#صائب_تبریزی
✍️ما امسال
#یلدا
نداریم😔
یلدا ۱۹ ساله، روز چهارم آبان بازداشت و بعد از ده روز آزاد شده بود. او به فاصله کمی پس از آزادی در خانه فوت میکند - طبق رویه همیشگی دلیل فوت این دختر، خودکشی و اوردوز اعلام شده است. 😔
یلدای ما
با گیسوان خونی
باچشمهای تر
در انتظار ان سپیده زیبا
از رنج تن رها
در موج خون سرود
رهایی را
#ایرج_جمشیدی_بینا
غم عالم چه کند با دل غم دیدهی ما
#صائب_تبریزی
✍️ما امسال
#یلدا
نداریم😔
یلدا ۱۹ ساله، روز چهارم آبان بازداشت و بعد از ده روز آزاد شده بود. او به فاصله کمی پس از آزادی در خانه فوت میکند - طبق رویه همیشگی دلیل فوت این دختر، خودکشی و اوردوز اعلام شده است. 😔
یلدای ما
با گیسوان خونی
باچشمهای تر
در انتظار ان سپیده زیبا
از رنج تن رها
در موج خون سرود
رهایی را
#ایرج_جمشیدی_بینا