Forwarded from اتچ بات
🌲دیگه از سن من گذشته !
بارها پیامهایی با این مضمون داشتم که «من دوست دارم بنویسم اما متاسفانه از سن من گذشته است» فکر میکنید میانگین سن کسانی که این پیام را به من دادند چقدر است؟ بین ۳۵ تا ۴۵.... شاید بگویید این خانم ۱۰۴ ساله یک استثنا است اما اینطور نیست. راهبههای مانکاتو(شهر کوچک و دورافتادهای در ایالت مینهسوتا) تا کنون بیش از ۷۰۰ مغز به دنیای پزشکی برای تحقیقات علمی اهدا کردند.
تقریباً تمام راهبهها در این صومعه بیش از ۹۰ سال سن دارند و تعداد حیرتآوری بسیار سال و سرحال ۱۰۰ سال را رد میکنند....دانشمندان و محققان مغز از شدت کنجکاوی تقریبا این صومعه را محاصره کردند تا از راز این صومعه سردربیاورند.
دکتر اسنودان، دانشمند عصبشناس از دانشگاه کنتاکی سالهای متمادی روی مغز این راهبهها تحقیق کرد. پاسخ را یافت: شعار راهبهها در این صومعه این است« ذهن بیکار بازیچه شیطان است» آنها تمام عمرشان سرسختانه در حال آموختن و آموزشاند....دربارهی هر مناسبتی مینویسند و در مجلهی خودشان منتشر میکنند. «مارسلا زاکمن» که عکسش روی جلد تایمز قرار گرفت تا ۹۶ سالگی کلاسهای درسش را اداره کرد.
خواهر «مری» هم تا ۹۸ سالگی در حال تدریس بود. دکتر اسنودان با مطالعهی ۱۰۰ مغز اهدا شده از خواهران در این مرکز نتیجهی تحقیقات خود را منتشر کرد: راهبههایی که در کهنسالی مغز خود را به چالش کشیده بودند در مقایسه با آن راهبههایی که بیشتر وقتشان صرف پختوپز کرده بودند، زندگی طولانیتر و بدن سالمتری دارند.
تمام فعالیتهای چالش برانگیز به رشد دندریتها و شاخه دواندن اکسونها وافزایش اتصالهای مغزی (Synaptic connections) کمک میکند.
مغز تا آخرین ساعت زندگی، شکلپذیر است. آن را به حال خود رها نکنید چون مغز مهمترین ارگانِ عملکننده به این شعار است: «یا به کارش بگیر یا از دستش بده»
اگر میخواهی بنویسی، نقاشی بکشی، تحصیلت را ادامه بدهی، فرش ببافی، ساز بزنی، رقص جدید یاد بگیری، برخیز و دندریتها و اکسونها را شاخه بدوان و اتصالات مغزی را گسترش بده.
مغز ارگانیست که هر چه بیشتر به کارش بگیری، سلامتی بیشتری به تو خواهد داد. لطفا دیگر به من پیام ندهید که من دلم میخواهد بنویسم اما از سن من گذشته.
#زهرا عبدی🍓
#چهلسالگی
#کانال پرنیان خیال
بارها پیامهایی با این مضمون داشتم که «من دوست دارم بنویسم اما متاسفانه از سن من گذشته است» فکر میکنید میانگین سن کسانی که این پیام را به من دادند چقدر است؟ بین ۳۵ تا ۴۵.... شاید بگویید این خانم ۱۰۴ ساله یک استثنا است اما اینطور نیست. راهبههای مانکاتو(شهر کوچک و دورافتادهای در ایالت مینهسوتا) تا کنون بیش از ۷۰۰ مغز به دنیای پزشکی برای تحقیقات علمی اهدا کردند.
تقریباً تمام راهبهها در این صومعه بیش از ۹۰ سال سن دارند و تعداد حیرتآوری بسیار سال و سرحال ۱۰۰ سال را رد میکنند....دانشمندان و محققان مغز از شدت کنجکاوی تقریبا این صومعه را محاصره کردند تا از راز این صومعه سردربیاورند.
دکتر اسنودان، دانشمند عصبشناس از دانشگاه کنتاکی سالهای متمادی روی مغز این راهبهها تحقیق کرد. پاسخ را یافت: شعار راهبهها در این صومعه این است« ذهن بیکار بازیچه شیطان است» آنها تمام عمرشان سرسختانه در حال آموختن و آموزشاند....دربارهی هر مناسبتی مینویسند و در مجلهی خودشان منتشر میکنند. «مارسلا زاکمن» که عکسش روی جلد تایمز قرار گرفت تا ۹۶ سالگی کلاسهای درسش را اداره کرد.
خواهر «مری» هم تا ۹۸ سالگی در حال تدریس بود. دکتر اسنودان با مطالعهی ۱۰۰ مغز اهدا شده از خواهران در این مرکز نتیجهی تحقیقات خود را منتشر کرد: راهبههایی که در کهنسالی مغز خود را به چالش کشیده بودند در مقایسه با آن راهبههایی که بیشتر وقتشان صرف پختوپز کرده بودند، زندگی طولانیتر و بدن سالمتری دارند.
تمام فعالیتهای چالش برانگیز به رشد دندریتها و شاخه دواندن اکسونها وافزایش اتصالهای مغزی (Synaptic connections) کمک میکند.
مغز تا آخرین ساعت زندگی، شکلپذیر است. آن را به حال خود رها نکنید چون مغز مهمترین ارگانِ عملکننده به این شعار است: «یا به کارش بگیر یا از دستش بده»
اگر میخواهی بنویسی، نقاشی بکشی، تحصیلت را ادامه بدهی، فرش ببافی، ساز بزنی، رقص جدید یاد بگیری، برخیز و دندریتها و اکسونها را شاخه بدوان و اتصالات مغزی را گسترش بده.
مغز ارگانیست که هر چه بیشتر به کارش بگیری، سلامتی بیشتری به تو خواهد داد. لطفا دیگر به من پیام ندهید که من دلم میخواهد بنویسم اما از سن من گذشته.
#زهرا عبدی🍓
#چهلسالگی
#کانال پرنیان خیال
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✍🌺صبح آمد و خنده زد به روی زیبا
گلبانگ پرنده شد نوای دریا
عشق آمد و قایقی پر از گل آورد
مرغان هوا شدند عاشق اینجا
#ایرج_جمشیدی(بینا)
سکوت زبان مشترک شهری است
زبان بریده
صبح رابه خانه می خواند
از پس شبی طولانی
وبا وسواس رنگ نور می زند
پنجرههایی را
که باز نمی شوند
دلهایی را که مجموع
وجمع جبری دستها همیشه منفرد است
عشق در انزوای سلولهای تاریک
هم نفس موشهای اضطراب است
ودرختان زیباترین فصل شان
پاییز است
وقتی میان نگاههای بی اشتیاق
برهنه می شوند
وطوفان همیشه
به سرشکستگی ختم می شود
دیوارها انگیزشی تبلیغاتشان
کنار شیر میهن
ماست رامک است
وکوری اخرین رمانی است
همه از حفظ اند
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍🌺درود صبحتان زیبا ،شاد وروزتان سرشار از خیالهای دلنشین وموفقیت
#کانال_پرنیان_خیال جایی برای اندیشیدن
✍📗زیباترین کتابی که می توانید بخوانید
خودتان هستید خودشناسی مقدمه ی جهان بینی ژرف درست نگریستن به جهان است
📗🌺بذر تمام بدبختیهای ما در سالهایی کاشته میشود که با آدمهایی سر و کار داریم که معتقدند، نه تنها دریافتهاند چه چیزهایی برای خودشان درست است، بلکه صلاح دیگران را نیز میدانند.
آنها با توسل به این اکتشاف خود و سنت مخربی که هزاران سال است بر فکر آنها سایه افکنده، احساس میکنند وظیفه دارند ما را مجبور کنند کاری را که از نظر آنها درست است، انجام دهیم.
بزرگترین بدبختی انسان نحوه مقاومتش در برابر این اجبار است؛ نظریه انتخاب مخالف سنت باستانی، من صلاح تو را میدانم، است.
📕 نظریه انتخاب
✍🏻 #ویلیام_گلاسر📚
گلبانگ پرنده شد نوای دریا
عشق آمد و قایقی پر از گل آورد
مرغان هوا شدند عاشق اینجا
#ایرج_جمشیدی(بینا)
سکوت زبان مشترک شهری است
زبان بریده
صبح رابه خانه می خواند
از پس شبی طولانی
وبا وسواس رنگ نور می زند
پنجرههایی را
که باز نمی شوند
دلهایی را که مجموع
وجمع جبری دستها همیشه منفرد است
عشق در انزوای سلولهای تاریک
هم نفس موشهای اضطراب است
ودرختان زیباترین فصل شان
پاییز است
وقتی میان نگاههای بی اشتیاق
برهنه می شوند
وطوفان همیشه
به سرشکستگی ختم می شود
دیوارها انگیزشی تبلیغاتشان
کنار شیر میهن
ماست رامک است
وکوری اخرین رمانی است
همه از حفظ اند
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍🌺درود صبحتان زیبا ،شاد وروزتان سرشار از خیالهای دلنشین وموفقیت
#کانال_پرنیان_خیال جایی برای اندیشیدن
✍📗زیباترین کتابی که می توانید بخوانید
خودتان هستید خودشناسی مقدمه ی جهان بینی ژرف درست نگریستن به جهان است
📗🌺بذر تمام بدبختیهای ما در سالهایی کاشته میشود که با آدمهایی سر و کار داریم که معتقدند، نه تنها دریافتهاند چه چیزهایی برای خودشان درست است، بلکه صلاح دیگران را نیز میدانند.
آنها با توسل به این اکتشاف خود و سنت مخربی که هزاران سال است بر فکر آنها سایه افکنده، احساس میکنند وظیفه دارند ما را مجبور کنند کاری را که از نظر آنها درست است، انجام دهیم.
بزرگترین بدبختی انسان نحوه مقاومتش در برابر این اجبار است؛ نظریه انتخاب مخالف سنت باستانی، من صلاح تو را میدانم، است.
📕 نظریه انتخاب
✍🏻 #ویلیام_گلاسر📚
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✍🌺درود صبحتان دل انگیز و خورشید اقبالتان درخشان از مهر روزتان بی نظیر
به کودکان عشق به میهن وطبیعت ،مهرورزی و پرسشگری را بیاموزیم.راه مبارزه با فساد از کتابخانه ها توسعه دانش ، تفکیک قوا و توسعه زیرساختهای اجتماعی می گذرد.مبارزه با فساد نیاز به قوانین خوب وآموزش دارد نه افراد خوب.بهترین افراد در سیستمهای ناکارامد وفاسد،فاسد می شوند
🖌🌿بر پرده دل نشسته می بافد شعر
گاهی به هوای شعر می پاشدمهر
نقاشی چشمان سیاهش گل داد
از عطر گلاب شعر نم زد بر چهر
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌🌿زلف درخت را باد
در لابلای آواز سارها
پریشان می کرد
وکبوتران عاشق
بر شاخه ها
نقشه جهان را
ترسیم می نمودند
درخت قلمش را
کنار می گذاشت
و شعر نیم خورده
از دهان می افتاد
صبح عرق کرده
از ارتفاع دور می رسید
وسایه های کز کرده
هلالی می شدند
جهان دندانهای زنگ زده اش را
با لبخندی
به تمسخر می گشوده
وباد بوی جنگ را
به همه جا می برد
تا اتحادهای نامقدس
دوسوی میدان شکل بگیرد
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌📗ایران اکنون یکی از پایین ترین نرخ رشد جمعیت را در دنیا دارد. علتش هم روشن است. همان گونه که دست نامرئی بازار به تعبیر آدام اسمیت نرخ کالاها را تعیین می کند هوش نامرئی مردم هم نرخ رشد جمعیت را تعیین می کند.
بزرگترین نیروی استکبار، فقر است. آن قدر که فقر بر انسان فخر می فروشد و انسان را تحقیر می کند هیچ عامل و عنصر دیگری انسان را تا این درجه خوار و ذلیل نمی کند که جرات فرزندآوری هم نداشته باشد🍂
#کانال_پرنیان_خیال(ادبی اجتماعی)
به کودکان عشق به میهن وطبیعت ،مهرورزی و پرسشگری را بیاموزیم.راه مبارزه با فساد از کتابخانه ها توسعه دانش ، تفکیک قوا و توسعه زیرساختهای اجتماعی می گذرد.مبارزه با فساد نیاز به قوانین خوب وآموزش دارد نه افراد خوب.بهترین افراد در سیستمهای ناکارامد وفاسد،فاسد می شوند
🖌🌿بر پرده دل نشسته می بافد شعر
گاهی به هوای شعر می پاشدمهر
نقاشی چشمان سیاهش گل داد
از عطر گلاب شعر نم زد بر چهر
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌🌿زلف درخت را باد
در لابلای آواز سارها
پریشان می کرد
وکبوتران عاشق
بر شاخه ها
نقشه جهان را
ترسیم می نمودند
درخت قلمش را
کنار می گذاشت
و شعر نیم خورده
از دهان می افتاد
صبح عرق کرده
از ارتفاع دور می رسید
وسایه های کز کرده
هلالی می شدند
جهان دندانهای زنگ زده اش را
با لبخندی
به تمسخر می گشوده
وباد بوی جنگ را
به همه جا می برد
تا اتحادهای نامقدس
دوسوی میدان شکل بگیرد
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖌📗ایران اکنون یکی از پایین ترین نرخ رشد جمعیت را در دنیا دارد. علتش هم روشن است. همان گونه که دست نامرئی بازار به تعبیر آدام اسمیت نرخ کالاها را تعیین می کند هوش نامرئی مردم هم نرخ رشد جمعیت را تعیین می کند.
بزرگترین نیروی استکبار، فقر است. آن قدر که فقر بر انسان فخر می فروشد و انسان را تحقیر می کند هیچ عامل و عنصر دیگری انسان را تا این درجه خوار و ذلیل نمی کند که جرات فرزندآوری هم نداشته باشد🍂
#کانال_پرنیان_خیال(ادبی اجتماعی)
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#کانال_پرنیان_خیال
این نقاشی به قیمت میلیونها دلار فروخته شد ،این تصویر باعث شد تا روم باستان به لرزه درآید .
ممکن است در نگاه اول کمی منحرف کننده به نظر برسد کهچرا پستان زن جوان در دهان پیرمرد است!!!
اینتصویر حکایت پدر فقیری را دارد که به علت دزدی در دوران لویی شانزدهم در فرانسه، محکوم به مرگ در زندان میشود و طبق حکم نباید غذایی به او داده شود .ملاقات کنندگان او فقط زن و دخترش هستند و فقط به دخترش اجازه ملاقات با پدر را میدهند به شرط اینکه بدون غذا و خوراکی با او ملاقات کند.
دختر با دیدن جثه بیحال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ ، شروع به شیر دادن پدرش از سینه خود میکند ، زندانبانان که می بینند زندانی بعد از ۴ ماه بدون غذا زنده مانده ، متعجب میشوند !!
او را زیر نظر میگیرند ، در یک ملاقات متوجه شیر دادن دخترش به او میشوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند،
زود خبر را به قضات و دادسرا میدهند ، قضات این دلسوزی و فداکاری برای بقاء را تحسین میکنند ومرد زندانی بخشیده میشود و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود خدا را بشکند ، صادر شد .
این تصویر تا به امروز مورد بحث وجدل واقع شده است .
انسانیت و عاطفه ربطی به عقیده و دین و مذهب ندارد .
شاید شما هر روز این نوع دلسوزی و فداکاری رو در خواهر مادر و همسر خود ببینید .
این پست را تقدیم به همه زنان دلسوز و فداکار میکنیم ...کتاب آریاگان بهبهان .
این نقاشی به قیمت میلیونها دلار فروخته شد ،این تصویر باعث شد تا روم باستان به لرزه درآید .
ممکن است در نگاه اول کمی منحرف کننده به نظر برسد کهچرا پستان زن جوان در دهان پیرمرد است!!!
اینتصویر حکایت پدر فقیری را دارد که به علت دزدی در دوران لویی شانزدهم در فرانسه، محکوم به مرگ در زندان میشود و طبق حکم نباید غذایی به او داده شود .ملاقات کنندگان او فقط زن و دخترش هستند و فقط به دخترش اجازه ملاقات با پدر را میدهند به شرط اینکه بدون غذا و خوراکی با او ملاقات کند.
دختر با دیدن جثه بیحال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ ، شروع به شیر دادن پدرش از سینه خود میکند ، زندانبانان که می بینند زندانی بعد از ۴ ماه بدون غذا زنده مانده ، متعجب میشوند !!
او را زیر نظر میگیرند ، در یک ملاقات متوجه شیر دادن دخترش به او میشوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند،
زود خبر را به قضات و دادسرا میدهند ، قضات این دلسوزی و فداکاری برای بقاء را تحسین میکنند ومرد زندانی بخشیده میشود و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود خدا را بشکند ، صادر شد .
این تصویر تا به امروز مورد بحث وجدل واقع شده است .
انسانیت و عاطفه ربطی به عقیده و دین و مذهب ندارد .
شاید شما هر روز این نوع دلسوزی و فداکاری رو در خواهر مادر و همسر خود ببینید .
این پست را تقدیم به همه زنان دلسوز و فداکار میکنیم ...کتاب آریاگان بهبهان .
Telegram
attach 📎
کور شدم، کور شدم. فریادی ست وحشت آور در دنیایی که همه ادعای بینایی میکنند، در حالی که همواره کورترین آدم ها آن هایی بودند که نمی خواستند ببینند، نه آن هایی که به واقع نمی دیدند.
این کوری سفید همه را به کام خود میکشد و در یک آن شعور و شرافت را از مردم می ستاند. دیگر نه تمدنی می ماند و نه انسانیتی. تکنولوژی دیگر به کار نخواهد آمد و هول و هراس قلب هر انسانی را چون چشمانش کور میکند.
انتظار معجزه از آسمان در سیمای هر کسی مشهود است، اما آیا معجزه میتواند درمانگر این همه بی خردی باشد؟
📗 : کوری
👤: ژوزه ساراماگو
#کتاب_کوری را در #کانال_پرنیان_خیال بخوانید
این کوری سفید همه را به کام خود میکشد و در یک آن شعور و شرافت را از مردم می ستاند. دیگر نه تمدنی می ماند و نه انسانیتی. تکنولوژی دیگر به کار نخواهد آمد و هول و هراس قلب هر انسانی را چون چشمانش کور میکند.
انتظار معجزه از آسمان در سیمای هر کسی مشهود است، اما آیا معجزه میتواند درمانگر این همه بی خردی باشد؟
📗 : کوری
👤: ژوزه ساراماگو
#کتاب_کوری را در #کانال_پرنیان_خیال بخوانید
هدیه ای برای دوستان گرانمایه و بزرگوار
با کلیک بر روی هر کدام از لینکهای زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم به پاسداشت میراث ادب پارسی و جاری وساری شدن آن در عروق حیات فرهنگی جامعه، درصورت تمایل در تکثیر واشتراک گذاری دریغ نورزند.
برای ورود به دیوان هر یک از این مفاخر جهانی کافی است بر روی لینک آن کلیک کنید.
حافظ http://ganjoor.net/hafez
خیام http://ganjoor.net/khayyam
سعدی http://ganjoor.net/saadi
فردوسی http://ganjoor.net/ferdousi
مولوی http://ganjoor.net/moulavi
نظامی http://ganjoor.net/nezami
پروین اعتصامی http://ganjoor.net/parvin
عطار http://ganjoor.net/attar
سنایی http://ganjoor.net/sanaee
وحشی http://ganjoor.net/vahshi
رودکی http://ganjoor.net/roodaki
ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
منوچهری http://ganjoor.net/manoochehri
فرخی http://ganjoor.net/farrokhi
خاقانی http://ganjoor.net/khaghani
مسعود سعد http://ganjoor.net/masood
انوری http://ganjoor.net/anvari
اوحدی http://ganjoor.net/ouhadi
خواجوی کرمانی http://ganjoor.net/khajoo
عراقی http://ganjoor.net/eraghi
صائب تبریزی http://ganjoor.net/saeb
شبستری http://ganjoor.net/shabestari
جامی http://ganjoor.net/jami
هاتف اصفهانی http://ganjoor.net/hatef
ابوسعید ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
بهار http://ganjoor.net/bahar
باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
شیخ بهایی http://ganjoor.net/bahaee
سیف فرغانی http://ganjoor.net/seyf
ملکه https://www.instagram.com/asalekhatereh
فروغی http://ganjoor.net/forooghi
عبید زاکانی http://ganjoor.net/obeyd
امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
شهریار http://ganjoor.net/shahriar
جبلی http://ganjoor.net/jabali
خاطره http://www.asaletabiei.com
اسعد گرگانی http://ganjoor.net/asad
فیض کاشانی http://ganjoor.net/feyz
سلمان http://ganjoor.net/salman
رهی http://ganjoor.net/rahi
اقبال http://ganjoor.net/iqbal
بیدل http://ganjoor.net/bidel
نما نما http://www.namanema.com
قاآنی http://ganjoor.net/ghaani
کسایی http://ganjoor.net/kesayee
عرفی http://ganjoor.net/orfi
*پست بالا گنجینهای آزاد به پارسی است که به محضر عزیزان هدیه میکنیم. با یک کلیک وارد دیوان شعر شاعران شوید.*
#کانال_پرنیان_خیال را بخوانید
با کلیک بر روی هر کدام از لینکهای زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم به پاسداشت میراث ادب پارسی و جاری وساری شدن آن در عروق حیات فرهنگی جامعه، درصورت تمایل در تکثیر واشتراک گذاری دریغ نورزند.
برای ورود به دیوان هر یک از این مفاخر جهانی کافی است بر روی لینک آن کلیک کنید.
حافظ http://ganjoor.net/hafez
خیام http://ganjoor.net/khayyam
سعدی http://ganjoor.net/saadi
فردوسی http://ganjoor.net/ferdousi
مولوی http://ganjoor.net/moulavi
نظامی http://ganjoor.net/nezami
پروین اعتصامی http://ganjoor.net/parvin
عطار http://ganjoor.net/attar
سنایی http://ganjoor.net/sanaee
وحشی http://ganjoor.net/vahshi
رودکی http://ganjoor.net/roodaki
ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
منوچهری http://ganjoor.net/manoochehri
فرخی http://ganjoor.net/farrokhi
خاقانی http://ganjoor.net/khaghani
مسعود سعد http://ganjoor.net/masood
انوری http://ganjoor.net/anvari
اوحدی http://ganjoor.net/ouhadi
خواجوی کرمانی http://ganjoor.net/khajoo
عراقی http://ganjoor.net/eraghi
صائب تبریزی http://ganjoor.net/saeb
شبستری http://ganjoor.net/shabestari
جامی http://ganjoor.net/jami
هاتف اصفهانی http://ganjoor.net/hatef
ابوسعید ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
بهار http://ganjoor.net/bahar
باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
شیخ بهایی http://ganjoor.net/bahaee
سیف فرغانی http://ganjoor.net/seyf
ملکه https://www.instagram.com/asalekhatereh
فروغی http://ganjoor.net/forooghi
عبید زاکانی http://ganjoor.net/obeyd
امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
شهریار http://ganjoor.net/shahriar
جبلی http://ganjoor.net/jabali
خاطره http://www.asaletabiei.com
اسعد گرگانی http://ganjoor.net/asad
فیض کاشانی http://ganjoor.net/feyz
سلمان http://ganjoor.net/salman
رهی http://ganjoor.net/rahi
اقبال http://ganjoor.net/iqbal
بیدل http://ganjoor.net/bidel
نما نما http://www.namanema.com
قاآنی http://ganjoor.net/ghaani
کسایی http://ganjoor.net/kesayee
عرفی http://ganjoor.net/orfi
*پست بالا گنجینهای آزاد به پارسی است که به محضر عزیزان هدیه میکنیم. با یک کلیک وارد دیوان شعر شاعران شوید.*
#کانال_پرنیان_خیال را بخوانید
Forwarded from اتچ بات
✍️🌺درود صبحتان زیبا بخیر وشاد، روزتان کامیاب وفرهمند
انسانها آمده اند تا مرهمی بر زخم همدیگر باشند انسان دوستی و طبیعت گرایی نشانه های آزادگی اند به کودکانمان احترام به انسان، احترام به خود، عزت نفس، مدارا و طبیعت دوستی وپرسشگری رابیاموزیم ولازمه همه اینها توسعه فرهنگی وکتابخانه هاست
🖋️🌿باد جماش عجب هلهله دارد بیرون
گاه برشاخه و بر سقف براند مجنون
صبح می اید و لنگان لنگان با خود
می درد پرده ی تاریکی وهم وجنون
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿شاید
بهار که بیاید
هرقفس گلدانی
وقفلها شکسته شوند
تا پرندگان سرخوش
در هوای آزادی
نغمه شادی سر کنند
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿پرندگان درخت می شوند
وقفلها باز
زمین به تنفس نیاز دارد
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿بر سینه کدام کوه
عاشقی را جار زدی
که پژواکش
شهر را پر کرده است
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چون صوفیان سرخوش
آه ان دوسیب تو در لرزش
بر شانه افشانده
موهای پریشان را
چشمت پر از حرارت و شوق
سرمست ان نگاه
دل را
به پنجه باز عشق داده ای
بر نطع، شهمات شده
آن تبسم شیرین
از خاطرات بوسه های نچیده
لب غنچه می شود
هیهات!
این مرز شب به کجا می برد تورا
من هم میان خیالت
از پشت ابر خاطره ها
تصویر می شوم
آیا ما مرز رویا را
با انقلاب ان تجسم شیرین
شکسته ایم
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️📒برای کشف اقیانوسهای جدید؛
باید شهامت ترک ساحلِ آرام خود را داشته باشیم!
این جهان، جهان "تغییر" است نه "تقدیر"!
👤 #لئو_تولستوی
#کانال_پرنیان_خیال
انسانها آمده اند تا مرهمی بر زخم همدیگر باشند انسان دوستی و طبیعت گرایی نشانه های آزادگی اند به کودکانمان احترام به انسان، احترام به خود، عزت نفس، مدارا و طبیعت دوستی وپرسشگری رابیاموزیم ولازمه همه اینها توسعه فرهنگی وکتابخانه هاست
🖋️🌿باد جماش عجب هلهله دارد بیرون
گاه برشاخه و بر سقف براند مجنون
صبح می اید و لنگان لنگان با خود
می درد پرده ی تاریکی وهم وجنون
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿شاید
بهار که بیاید
هرقفس گلدانی
وقفلها شکسته شوند
تا پرندگان سرخوش
در هوای آزادی
نغمه شادی سر کنند
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿پرندگان درخت می شوند
وقفلها باز
زمین به تنفس نیاز دارد
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿بر سینه کدام کوه
عاشقی را جار زدی
که پژواکش
شهر را پر کرده است
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چون صوفیان سرخوش
آه ان دوسیب تو در لرزش
بر شانه افشانده
موهای پریشان را
چشمت پر از حرارت و شوق
سرمست ان نگاه
دل را
به پنجه باز عشق داده ای
بر نطع، شهمات شده
آن تبسم شیرین
از خاطرات بوسه های نچیده
لب غنچه می شود
هیهات!
این مرز شب به کجا می برد تورا
من هم میان خیالت
از پشت ابر خاطره ها
تصویر می شوم
آیا ما مرز رویا را
با انقلاب ان تجسم شیرین
شکسته ایم
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️📒برای کشف اقیانوسهای جدید؛
باید شهامت ترک ساحلِ آرام خود را داشته باشیم!
این جهان، جهان "تغییر" است نه "تقدیر"!
👤 #لئو_تولستوی
#کانال_پرنیان_خیال
Telegram
attach 📎
🎞#هنر_سینما
ساشین لیتل فدر، زن سرخپوستی که در سال ۱۹۷۳ به عنوان فرستاده مارلون براندو، از دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد سرباز زد، بعد از نزدیک به پنجاه سال عذرخواهی رسمی از آکادمی اسکار دریافت کرد.
در اسکار سال ۱۹۷۳ مارلون براندو او را به نشانه بایکوت اسکار برای تصویر منفیای که هالیوود از سرخپوستان به نمایش گذاشته، به روی سن فرستاد. مخصوصا اینکه اسکار آن سال در نزدیکی سالگرد کشتار «زانوی زخمی» یکی از وحشتناکترین کشتارهای سرخپوستان به دست آمریکایی ها برگزار شد. لیتل فدر سخنرانیای در این باب ادا کرد که تماشاگران را به دو دسته تقسیم کرد، دستهای او را هو کردند و دستهای به شدت تشویق کردند. حتی بعدها شایعه شد که جان وین بازیگر مشهور فیلمهای وسترن، قصد بیرون کشیدن او از سن و آسیب فیزیکی به او داشته و تنها مانع شدن شش مامور امنیتی مراسم جلوی او را گرفته است.
لیتل فدر قرار است روز 17 سپتامبر در مراسمی با نام «عصری با ساشین لیتل فدر» در آکادمی اسکار مورد تقدیر قرار بگیرد که در موزه آکادمی اسکار در لس آنجلس برگزار خواهد شد. لیتل فدر نامه عذرخواهی آکادمی را در ماه ژوئن دریافت کرده که در آن آماده:«هزینه عاطفی که شما زندگی کردهاید و برایتان به قیمت کارنامه حرفهایتان در این صنعت تمام شده غیرقابل بازگشت است. رشادت شما برای مدت زیادی درنظر گرفته نشده. برای همین ما تقدیر و عذرخواهی عمیق خودمان را به شما عرضه میکنیم.» ریک روبین ریاست آکادمی نویسنده این نامه بودهاست.
لیتل فدر که حالا 75 سال دارد، از دریافت این نامه شوکه شده و گفته:«هرگز فکر نمیکردم روزی برسد که این را بشنوم و تجربه کنم. وقتی در 1973 بر روی آن سن ایستادم، تنها بودم.»
#سینمای_جهان
#کانال_پرنیان_خیال
ساشین لیتل فدر، زن سرخپوستی که در سال ۱۹۷۳ به عنوان فرستاده مارلون براندو، از دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد سرباز زد، بعد از نزدیک به پنجاه سال عذرخواهی رسمی از آکادمی اسکار دریافت کرد.
در اسکار سال ۱۹۷۳ مارلون براندو او را به نشانه بایکوت اسکار برای تصویر منفیای که هالیوود از سرخپوستان به نمایش گذاشته، به روی سن فرستاد. مخصوصا اینکه اسکار آن سال در نزدیکی سالگرد کشتار «زانوی زخمی» یکی از وحشتناکترین کشتارهای سرخپوستان به دست آمریکایی ها برگزار شد. لیتل فدر سخنرانیای در این باب ادا کرد که تماشاگران را به دو دسته تقسیم کرد، دستهای او را هو کردند و دستهای به شدت تشویق کردند. حتی بعدها شایعه شد که جان وین بازیگر مشهور فیلمهای وسترن، قصد بیرون کشیدن او از سن و آسیب فیزیکی به او داشته و تنها مانع شدن شش مامور امنیتی مراسم جلوی او را گرفته است.
لیتل فدر قرار است روز 17 سپتامبر در مراسمی با نام «عصری با ساشین لیتل فدر» در آکادمی اسکار مورد تقدیر قرار بگیرد که در موزه آکادمی اسکار در لس آنجلس برگزار خواهد شد. لیتل فدر نامه عذرخواهی آکادمی را در ماه ژوئن دریافت کرده که در آن آماده:«هزینه عاطفی که شما زندگی کردهاید و برایتان به قیمت کارنامه حرفهایتان در این صنعت تمام شده غیرقابل بازگشت است. رشادت شما برای مدت زیادی درنظر گرفته نشده. برای همین ما تقدیر و عذرخواهی عمیق خودمان را به شما عرضه میکنیم.» ریک روبین ریاست آکادمی نویسنده این نامه بودهاست.
لیتل فدر که حالا 75 سال دارد، از دریافت این نامه شوکه شده و گفته:«هرگز فکر نمیکردم روزی برسد که این را بشنوم و تجربه کنم. وقتی در 1973 بر روی آن سن ایستادم، تنها بودم.»
#سینمای_جهان
#کانال_پرنیان_خیال
Telegram
attach 📎
شهردار سربلند
مرحوم حمید سعید مرد بزرگی بود. مرور خاطراتش در کتاب تلاشگران پیشرفت کرمان نشان میدهد چه زندگی ترازی داشته و چقدر سالم و مبادی اخلاق و انصاف بوده است. او 26 سال مدیر «شیر و خورشید سرخ» بردسیر بود و 8 سال بدون دریافت حقوق، شهردار این شهر شد. در همه اینسالها از دارایی شخصیاش هزینه کرد و چیزی برای خود برنداشت. قدیمیهای بردسیر از او و خانوادهاش به نیکی یاد میکنند.
وزارت فرهنگ در اوایل دهه 40، طی نامهای به مرحوم سعيد، از ایشان درخواست زمین میکند و آن مرحوم دو فقره زمین به وسعت هركدام سیصد قصب (جمعا 15هزار متر مربع) به این اداره هدیه میکند. 230 قطعه زمین هم برای ساخت خانه به 230 خانواده میبخشد.
زمانی که شهردار بردسیر بود تصمیم گرفت برای این شهر خیابانی بسازد. 300 قصب (7500 متر مربع) از زمینهای باغ او در محدوده خیابان قرار داشت و مرحوم سعید پولی بابت آن دریافت نکرد. دیگران وقتی دیدند شهردار بابت زمین خودش پولی دریافت نکرده؛ آنها هم از مطالبه پول بابت زمینهایشان صرفنظر کردند. اغلب خیابانهای بردسیر بدون پرداخت هیچ پولی به صاحبان زمین، احداث شد.
زمانی که در شهرداری بردسیر حضور داشت، سید جواد سعیدی فیروزآبادی که بسیار خوشنام و قابل احترام بود، سکان استانداری کرمان را در دست داشت. در خرداد سال 1346 پروژه آبرسانی بردسیر با حضور استاندار و مقامات شهری افتتاح شد.
آن روز به واسطه تلاش برای آبرسانی شهر، از زحمات شهردار قدردانی کردند. مرحوم سعید از پیمانکار خواست، از سود اجرای پروژه، مبلغ ده هزار تومان به شهرداری بردسیر هدیه کند، پیمانکار پذیرفت و چکی در وجه شهردار صادر کرد. مرحوم سعید حسابدار شهرداری را احضار کرد. چک را تحویلش داد و گفت: چک را همین امروز بهحساب واریز کن. از نماینده بانک هم خواست چک را نقد و واریز کند. ولی از او خواست مبلغ بهحساب شهرداری واریز شود نه بهحساب شخصی شهردار. نماینده بانک انجام داد و رسید را هم برای او ارسال کرد.
همان روز حرف و حدیثها آغاز شد و فرماندار بردسیر، شهردار را متهم کرده بود که از پیمانکار پول گرفته و بهحساب شخصی خودش واریز کرده است. روز بعد استاندار او را احضار کرد. مرحوم سعید فوراً بهطرف کرمان حرکت کرد. استاندار خوشنام کرمان به این دلیل که مرحوم سعید از شهرداری حقوق نمیگرفت همیشه به او احترام میگذاشت. وقتی مرحوم سعید وارد اتاق شد، استاندار برخلاف همیشه از جا بلند نشد.
با ناراحتی پرسید: «این درست است که دیروز پولی به شهرداری بردسیر دادهاند؟» شهردار گفت: «خیر پول را فقط به من دادند.»
استاندار با عتاب پرسید: «چرا از آنها پول گرفتید؟» شهردار بردسیر گفت: «پیمانکار 60 هزار تومان سود کرده و من 10 هزار تومانِ آن را گرفتم؛ که باید میگرفتم.»
این را گفت و دست در جیبش کردم و رسید آن مبلغ را که بهحساب شهرداری واریزشده بود بیرون آورد و به استاندار داد. استاندار رسید را گرفت و زمانی که متوجه شد؛ پول در وجه شهرداری پرداختشده است. حالت چهرهاش تغییر کرد. لحن صدایش عوض شد. از جا برخاست. مثل همیشه از پشت میز خارج شد و شهردار را در بغل گرفت.
رو به میهمانانش کرد و گفت: «این شهردار هیچوقت پول یا حقوق نگرفته است. یکبار هم که من به شهرداری «بردسیر» کمک مالی کردم ایشان رفتند و از مردم خواستند به شهرداری کمک کنند؛ تا پول استاندار را برگردانند. مردم چهار برابر کمکِ صد هزارتومانیِ استاندار را بهحساب شهرداری واریز کردند و او هم پول اهداییِ استانداری را برگرداند.»
مرحوم سعید توضیح داده که چگونه این پول را بازگردانده است: «روزی که برای برگرداندنِ پول استانداری به دیدن استاندار رفتم گفتم: مردم از من گله کردهاند که چرا کمک مالی شما را پذیرفتهام. چهار برابر شما به من کمک کردهاند؛ تا من پول شما را برگردانم؛ این هم پول شما.»
پ ن: آدم این روایتها را که میخواند فکر میکند مربوط به سرزمینی دیگر است. مدیرانی که منافع شخصی را نادیده میگرفتند تا جامعه منفعت ببرد امروز کجا هستند؟ و مردمانی که کمک دولت را ننگ میدانستند و چهار برابر کمک استاندار را باز میگرداندند امروز در کدام کشور زندگی میکنند؟
☑️ محسن جلال پور
#هفته_نامه_تجارت_فردا
#کانال_پرنیان_خیال
مرحوم حمید سعید مرد بزرگی بود. مرور خاطراتش در کتاب تلاشگران پیشرفت کرمان نشان میدهد چه زندگی ترازی داشته و چقدر سالم و مبادی اخلاق و انصاف بوده است. او 26 سال مدیر «شیر و خورشید سرخ» بردسیر بود و 8 سال بدون دریافت حقوق، شهردار این شهر شد. در همه اینسالها از دارایی شخصیاش هزینه کرد و چیزی برای خود برنداشت. قدیمیهای بردسیر از او و خانوادهاش به نیکی یاد میکنند.
وزارت فرهنگ در اوایل دهه 40، طی نامهای به مرحوم سعيد، از ایشان درخواست زمین میکند و آن مرحوم دو فقره زمین به وسعت هركدام سیصد قصب (جمعا 15هزار متر مربع) به این اداره هدیه میکند. 230 قطعه زمین هم برای ساخت خانه به 230 خانواده میبخشد.
زمانی که شهردار بردسیر بود تصمیم گرفت برای این شهر خیابانی بسازد. 300 قصب (7500 متر مربع) از زمینهای باغ او در محدوده خیابان قرار داشت و مرحوم سعید پولی بابت آن دریافت نکرد. دیگران وقتی دیدند شهردار بابت زمین خودش پولی دریافت نکرده؛ آنها هم از مطالبه پول بابت زمینهایشان صرفنظر کردند. اغلب خیابانهای بردسیر بدون پرداخت هیچ پولی به صاحبان زمین، احداث شد.
زمانی که در شهرداری بردسیر حضور داشت، سید جواد سعیدی فیروزآبادی که بسیار خوشنام و قابل احترام بود، سکان استانداری کرمان را در دست داشت. در خرداد سال 1346 پروژه آبرسانی بردسیر با حضور استاندار و مقامات شهری افتتاح شد.
آن روز به واسطه تلاش برای آبرسانی شهر، از زحمات شهردار قدردانی کردند. مرحوم سعید از پیمانکار خواست، از سود اجرای پروژه، مبلغ ده هزار تومان به شهرداری بردسیر هدیه کند، پیمانکار پذیرفت و چکی در وجه شهردار صادر کرد. مرحوم سعید حسابدار شهرداری را احضار کرد. چک را تحویلش داد و گفت: چک را همین امروز بهحساب واریز کن. از نماینده بانک هم خواست چک را نقد و واریز کند. ولی از او خواست مبلغ بهحساب شهرداری واریز شود نه بهحساب شخصی شهردار. نماینده بانک انجام داد و رسید را هم برای او ارسال کرد.
همان روز حرف و حدیثها آغاز شد و فرماندار بردسیر، شهردار را متهم کرده بود که از پیمانکار پول گرفته و بهحساب شخصی خودش واریز کرده است. روز بعد استاندار او را احضار کرد. مرحوم سعید فوراً بهطرف کرمان حرکت کرد. استاندار خوشنام کرمان به این دلیل که مرحوم سعید از شهرداری حقوق نمیگرفت همیشه به او احترام میگذاشت. وقتی مرحوم سعید وارد اتاق شد، استاندار برخلاف همیشه از جا بلند نشد.
با ناراحتی پرسید: «این درست است که دیروز پولی به شهرداری بردسیر دادهاند؟» شهردار گفت: «خیر پول را فقط به من دادند.»
استاندار با عتاب پرسید: «چرا از آنها پول گرفتید؟» شهردار بردسیر گفت: «پیمانکار 60 هزار تومان سود کرده و من 10 هزار تومانِ آن را گرفتم؛ که باید میگرفتم.»
این را گفت و دست در جیبش کردم و رسید آن مبلغ را که بهحساب شهرداری واریزشده بود بیرون آورد و به استاندار داد. استاندار رسید را گرفت و زمانی که متوجه شد؛ پول در وجه شهرداری پرداختشده است. حالت چهرهاش تغییر کرد. لحن صدایش عوض شد. از جا برخاست. مثل همیشه از پشت میز خارج شد و شهردار را در بغل گرفت.
رو به میهمانانش کرد و گفت: «این شهردار هیچوقت پول یا حقوق نگرفته است. یکبار هم که من به شهرداری «بردسیر» کمک مالی کردم ایشان رفتند و از مردم خواستند به شهرداری کمک کنند؛ تا پول استاندار را برگردانند. مردم چهار برابر کمکِ صد هزارتومانیِ استاندار را بهحساب شهرداری واریز کردند و او هم پول اهداییِ استانداری را برگرداند.»
مرحوم سعید توضیح داده که چگونه این پول را بازگردانده است: «روزی که برای برگرداندنِ پول استانداری به دیدن استاندار رفتم گفتم: مردم از من گله کردهاند که چرا کمک مالی شما را پذیرفتهام. چهار برابر شما به من کمک کردهاند؛ تا من پول شما را برگردانم؛ این هم پول شما.»
پ ن: آدم این روایتها را که میخواند فکر میکند مربوط به سرزمینی دیگر است. مدیرانی که منافع شخصی را نادیده میگرفتند تا جامعه منفعت ببرد امروز کجا هستند؟ و مردمانی که کمک دولت را ننگ میدانستند و چهار برابر کمک استاندار را باز میگرداندند امروز در کدام کشور زندگی میکنند؟
☑️ محسن جلال پور
#هفته_نامه_تجارت_فردا
#کانال_پرنیان_خیال
■وقتی در ۱۹۴۵ متفقین برلین را محاصره کرده بودند “هیتلر” خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمی کرد، جمعی از نوابغ آلمان با او همراهی می کردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونه هایی از این نوابغ مومن به پیشوا بودند. □بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها به زندگی مخفی ادامه دادند. ●آیشمن جزو آنان بود. او سالها پس از پایان جنگ دستگیر شد و به اورشلیم فرستاده شد. پژوهشگران برجسته ای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بی گناه را مدیریت کرده چگونه است. یکی از معروف ترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد “هانا آرنت” بود. هانا آرنت دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر “کارل یاسپرز” روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. ●پس از به قدرت رسیدن نازی ها، مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود. هانا آرنت در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات می نوشت که بعداً در کتاب “آیشمن در اورشلیم” جمع آوری و منتشر شدند. ■نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود: آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانی ها و نه نسبت به یهودیان، هیچ خاطره بد یا کینه ای نداشت. آیشمن در تمام سال های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانون مند، وظیفه شناس و “نمونه” بود! □آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته می شد! آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک تکنوکرات به وظایفش عمل کرده است، سیستمی که در آن کار می کرد ماموریتی را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو ماموریت را مهندسی کرده بود! ●در جنایات بزرگ و نظام مند به دنبال شخصیت های ضد اجتماعی نگردید، شاگرد اول هایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشین های سرکوب را می سازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به “انجام وظیفه” مکلف می کنند! ○جنایت های سازمان یافته و کلان زمانی محقق می شوند که “جنایت” تبدیل به “وظیفه” شود! شعبده رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند! دکتر محمدسرگلزائی #گاهنامه_مدیر
#کانال_پرنیان_خیال
#کانال_پرنیان_خیال
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود صبحتان دل انگیز وشاد. روزتان زیبا وفرهمند
🖋️🌿لب بام سحر بنشسته محو تار گیسویش
گهی شانه زنان برزلف وگه با چشموابرویش
چنان سر می زند از برج عاج خویش با خورشید
لبالب شعر ومی پاشد بهر سو دام از مویش
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چو خورشید سحر هر صبح می تابی تو بر کویش
شکوفه می دمد هر گوشه ای از چشم جادویش
لبانش غنچه می گردد که با هر بوسه بنشانی
کبوترهای سرگردان خود را بر سر ورویش
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس به دست خود نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چتر موهایت روی پیشانی
خط دلتنگی است
خوب میدانی
لب خندانت شب بارانی
تا کجا با چتر عشق میرانی
وعده ها کردی شب طوفانی
بوسه ها دادی لب ایوانی
عینکت افتاد وقت بوسیدن
چشم در چشمم به پریشانی
چشم می بندی تا که می خندی
نکند حالا تو پشیمانی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿فریاد می زد آزادی را
ماه
دهانش را در خسوفی
دوختند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗کتاب بخوانید وموسیقی گوش دهید تا زندگی کرده باشید
✍ذهنهای زیبای این جهان هستند که بر صورتهای زیبا غلبه خواهند کرد. آنها با به دست آوردن ذهنها، قلبها را به دست میآورند.
📒 #آنا_کارنینا
#لئو_تولستوی📚
#کانال_پرنیان_خیال کانال شماست آن رابخوانید
🖋️🌿لب بام سحر بنشسته محو تار گیسویش
گهی شانه زنان برزلف وگه با چشموابرویش
چنان سر می زند از برج عاج خویش با خورشید
لبالب شعر ومی پاشد بهر سو دام از مویش
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چو خورشید سحر هر صبح می تابی تو بر کویش
شکوفه می دمد هر گوشه ای از چشم جادویش
لبانش غنچه می گردد که با هر بوسه بنشانی
کبوترهای سرگردان خود را بر سر ورویش
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس به دست خود نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿چتر موهایت روی پیشانی
خط دلتنگی است
خوب میدانی
لب خندانت شب بارانی
تا کجا با چتر عشق میرانی
وعده ها کردی شب طوفانی
بوسه ها دادی لب ایوانی
عینکت افتاد وقت بوسیدن
چشم در چشمم به پریشانی
چشم می بندی تا که می خندی
نکند حالا تو پشیمانی
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖋️🌿فریاد می زد آزادی را
ماه
دهانش را در خسوفی
دوختند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗کتاب بخوانید وموسیقی گوش دهید تا زندگی کرده باشید
✍ذهنهای زیبای این جهان هستند که بر صورتهای زیبا غلبه خواهند کرد. آنها با به دست آوردن ذهنها، قلبها را به دست میآورند.
📒 #آنا_کارنینا
#لئو_تولستوی📚
#کانال_پرنیان_خیال کانال شماست آن رابخوانید
Telegram
attach 📎
📃 "امکانِ تخیل، خوشبختی است"
✍️ هدا فتاحیزاده
به راستی که شاید دیگر تخیل از میان رفته است. تخیل همان نیرویی که بودلر آن را "ملکهی استعدادها" نام مینهاد. و شاید از همین روی است که امروزه بیشتر از خواندن و نوشتن، تصاویر و فیلمهایی حاضر و آماده هستند که در فضای مجازی/حقیقی اینچنین طالب دارند.
تخیل آن ارمغانی که از جهانِ بکرِ آزادی به انسان ودیعه داده میشود، جای خود را به تصاویری میدهد که نه تنها لقمه را در دهان مخاطب میچپانند، بلکه گاه نیز لقمهای چندبار جویده شده را از دهان خود بیرون میکشند و از نو آن را در دهان مخاطب میگذارند.
آنچه زندگی را از بنبست خود میرهاند وجود "امکان" است و امکان بذر خود را از تخیل میگیرد. پس شاید بیراه نباشد اگر بگوییم؛ که حفظ تخیل خود آرمان است، چراکه نطفهی بسیاری از آرمانها در زهدانِ تخیل است که بسته میشوند.
آنچنان که بودلر میگوید:" تخیل از برکت طبیعتِ تکمیل کنندهی خود، شامل روح انتقادی هم میشود." بدان سبب که با قدرتِ کمالجویی و کمالبخشی خود میتواند پرده از امور تحققنیافته و فقدانهای زندگی بردارد، و این درست جایی است که میتوان گفت: امکان تخیل، خوشبختی است.
نام تابلو: "روشنبینی" از رنه ماگریت🌎
#کانال_پرنیان_خیال
#کانال_جامعه_شناسی
✍️ هدا فتاحیزاده
به راستی که شاید دیگر تخیل از میان رفته است. تخیل همان نیرویی که بودلر آن را "ملکهی استعدادها" نام مینهاد. و شاید از همین روی است که امروزه بیشتر از خواندن و نوشتن، تصاویر و فیلمهایی حاضر و آماده هستند که در فضای مجازی/حقیقی اینچنین طالب دارند.
تخیل آن ارمغانی که از جهانِ بکرِ آزادی به انسان ودیعه داده میشود، جای خود را به تصاویری میدهد که نه تنها لقمه را در دهان مخاطب میچپانند، بلکه گاه نیز لقمهای چندبار جویده شده را از دهان خود بیرون میکشند و از نو آن را در دهان مخاطب میگذارند.
آنچه زندگی را از بنبست خود میرهاند وجود "امکان" است و امکان بذر خود را از تخیل میگیرد. پس شاید بیراه نباشد اگر بگوییم؛ که حفظ تخیل خود آرمان است، چراکه نطفهی بسیاری از آرمانها در زهدانِ تخیل است که بسته میشوند.
آنچنان که بودلر میگوید:" تخیل از برکت طبیعتِ تکمیل کنندهی خود، شامل روح انتقادی هم میشود." بدان سبب که با قدرتِ کمالجویی و کمالبخشی خود میتواند پرده از امور تحققنیافته و فقدانهای زندگی بردارد، و این درست جایی است که میتوان گفت: امکان تخیل، خوشبختی است.
نام تابلو: "روشنبینی" از رنه ماگریت🌎
#کانال_پرنیان_خیال
#کانال_جامعه_شناسی
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
این چهرهی تکیده، که واپسین روزهای عمرش را در این عکس میگذرانده، پرویز ناتل خانلری است، هم او که پدربزرگهای ما اگر در روستا میزیستهاند و سوادی هم داشتند، به خاطر «سپاه دانش»ی بود که خانلری بنیادش را نهاد، وقتی در کسوتِ وزیر فرهنگ، مدرسه را به روستاهای ایران برد.
پیرمرد، پس از پنجاهوهفت، در دوران پیری و فرسودگی، به همان اتهام وزارت لابد، و سپاهی که برای دانش ترتیب داده بود نه کار دیگر، صد روز زندان افتاد و زمانی هم که از زندان بیرون آمد، همهی آزادیهای انسانی، مثل داشتن حساب بانکی و حقوق ماهیانه از او ستانده شد؛ او که در آراستگی و شیکپوشی زبانزد ادیبان و دوستان بود، واپسین روزهای عمرش حتی اجازه نداشت از حساب بانکیاش برای تعمیر ماشین ریشتراشِ خود پولی بردارد.
خدمات خانلری به ادبیات ما منحصربهفرد تکرار نشدنی و غیرقابل انکار است. از این روست که نتوانستند او را حذف کنند و یا به حاشیه برانند، حذفِ خانلری برابر بود با حذفِ منابعی در ادبیات که نه کسی میتوانست نمونهاش را بیافریند و نه نادیده گرفتنشان میسر بود. مثلا «دستور زبانِ» او که نخستین کتاب دستور زبان فارسی است هنوز تدریس میشود، یا اثر مهم و ماندگارش «تاریخ زبان فارسی» هنوز تنها، تکرار میکنم «تنها» کتاب مرجع در این زمینه است که وجود دارد، همچنین است «فرهنگ تاریخی زبان فارسی»اش که در فرهنگنویسی کاری جدید و نو بود که بعد از او هیچ کس نتوانست پروژهاش را به پایان برساند چه همان یک جلدی که «بنیاد فرهنگ ایران» از این فرهنگنامه چاپ کرد، واپسین جلد آن شد. بماند کارهای خاص او در مجلهی سخن که دریچهای بود برای ادبیات مدرن ایران رو به ادبیات معاصر جهان، ترجمههایش و البته مقالات مهماش در عروض و قافیه در شعر فارسی.
به گمانم البته با پیشرفتهای زبانشناسی فارسی، اکنون باید در زبانشناسی خانلری تجدیدنظرهایی جدی صورت گیرد، کاری که البته زنده یاد محمدرضا باطنی انجام داد، همچنین است، تصحیح او از دیوان حافظ که بهگمانم باید بازاندیشی شود.
اما پیرمردِ برخاسته از چپ، خدمتگر راستین ادبیات، چوب ورودش به سیاست را، هم در زمانهی وزیر بودنش با زبان تیز منتقدانِ همروزگارش به تن کشید (که هیچکدامشان هیچ گاه در قامت و قواره او نبودند) و هم پس از انقلاب با زندانی شدن و محروم ماندنش
در این سالمرگاش بگمانم واپسین تصویر بازمانده از او، به عنوان پاسدار زبان و فرهنگ پارسی، با شوربختیهای پارسی زبانان در این شومترین دوران تاریخیشان، نسبتی هولناک وجود دارد.
#کانال_پرنیان_خیال(ادبی_اجتماعی)
پیرمرد، پس از پنجاهوهفت، در دوران پیری و فرسودگی، به همان اتهام وزارت لابد، و سپاهی که برای دانش ترتیب داده بود نه کار دیگر، صد روز زندان افتاد و زمانی هم که از زندان بیرون آمد، همهی آزادیهای انسانی، مثل داشتن حساب بانکی و حقوق ماهیانه از او ستانده شد؛ او که در آراستگی و شیکپوشی زبانزد ادیبان و دوستان بود، واپسین روزهای عمرش حتی اجازه نداشت از حساب بانکیاش برای تعمیر ماشین ریشتراشِ خود پولی بردارد.
خدمات خانلری به ادبیات ما منحصربهفرد تکرار نشدنی و غیرقابل انکار است. از این روست که نتوانستند او را حذف کنند و یا به حاشیه برانند، حذفِ خانلری برابر بود با حذفِ منابعی در ادبیات که نه کسی میتوانست نمونهاش را بیافریند و نه نادیده گرفتنشان میسر بود. مثلا «دستور زبانِ» او که نخستین کتاب دستور زبان فارسی است هنوز تدریس میشود، یا اثر مهم و ماندگارش «تاریخ زبان فارسی» هنوز تنها، تکرار میکنم «تنها» کتاب مرجع در این زمینه است که وجود دارد، همچنین است «فرهنگ تاریخی زبان فارسی»اش که در فرهنگنویسی کاری جدید و نو بود که بعد از او هیچ کس نتوانست پروژهاش را به پایان برساند چه همان یک جلدی که «بنیاد فرهنگ ایران» از این فرهنگنامه چاپ کرد، واپسین جلد آن شد. بماند کارهای خاص او در مجلهی سخن که دریچهای بود برای ادبیات مدرن ایران رو به ادبیات معاصر جهان، ترجمههایش و البته مقالات مهماش در عروض و قافیه در شعر فارسی.
به گمانم البته با پیشرفتهای زبانشناسی فارسی، اکنون باید در زبانشناسی خانلری تجدیدنظرهایی جدی صورت گیرد، کاری که البته زنده یاد محمدرضا باطنی انجام داد، همچنین است، تصحیح او از دیوان حافظ که بهگمانم باید بازاندیشی شود.
اما پیرمردِ برخاسته از چپ، خدمتگر راستین ادبیات، چوب ورودش به سیاست را، هم در زمانهی وزیر بودنش با زبان تیز منتقدانِ همروزگارش به تن کشید (که هیچکدامشان هیچ گاه در قامت و قواره او نبودند) و هم پس از انقلاب با زندانی شدن و محروم ماندنش
در این سالمرگاش بگمانم واپسین تصویر بازمانده از او، به عنوان پاسدار زبان و فرهنگ پارسی، با شوربختیهای پارسی زبانان در این شومترین دوران تاریخیشان، نسبتی هولناک وجود دارد.
#کانال_پرنیان_خیال(ادبی_اجتماعی)
Telegram
attach 📎
🍂💔این نقاشی مراسم اعدام آنتوان لاوازیه(کاشف اکسیژن) شیمیدان و دانشمند فرانسوی رو با گیوتین رو نشون میده.
بعد از پیروزی انقلاب فرانسه لاوازیه به جرم خیانت به ملت به مرگ محکوم شد.
قاضی دادگاهی که حکم لاوازیه رو صادر کرد گفته بود: La république n’a pas besoin de savants et de chimistes! جمهوری نه دانشمند میخواهد نه شیمیدان!
اما ماجرای مرگ لاوازیه جالبه.
وقتی حکم اعدام براش صادر شد شاگرداشو جمع کرد و بهشون گفت:" احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان باید در سر(مغز) انسان باشد، پس بعد از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز هوشیاری و حواس فرد کار بکند، شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی مرگ و از بین رفتن هوشیاری کامل بدست بیاید."
شاگردش این کارو کرد و لاوازیه ۱۰ پلک زد (حدودا ده ثانیه)
جالبه حتی با مرگش هم به علم خدمت کرد!
بعد از اعدامش با گیوتین لاگرانژ گفت: تنها یک لحظه وقت آنان برای بریدن آن سر صرف شد و شاید یک صد سال زمان نتواند سر دیگری همانندش بوجود آورد.
#کانال_پرنیان_خیال
برای اندیشیدن دیر نیست تنها خرد است که می تواند انسان بسازد وخوی بهیمی را از انسان براند
بعد از پیروزی انقلاب فرانسه لاوازیه به جرم خیانت به ملت به مرگ محکوم شد.
قاضی دادگاهی که حکم لاوازیه رو صادر کرد گفته بود: La république n’a pas besoin de savants et de chimistes! جمهوری نه دانشمند میخواهد نه شیمیدان!
اما ماجرای مرگ لاوازیه جالبه.
وقتی حکم اعدام براش صادر شد شاگرداشو جمع کرد و بهشون گفت:" احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان باید در سر(مغز) انسان باشد، پس بعد از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز هوشیاری و حواس فرد کار بکند، شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی مرگ و از بین رفتن هوشیاری کامل بدست بیاید."
شاگردش این کارو کرد و لاوازیه ۱۰ پلک زد (حدودا ده ثانیه)
جالبه حتی با مرگش هم به علم خدمت کرد!
بعد از اعدامش با گیوتین لاگرانژ گفت: تنها یک لحظه وقت آنان برای بریدن آن سر صرف شد و شاید یک صد سال زمان نتواند سر دیگری همانندش بوجود آورد.
#کانال_پرنیان_خیال
برای اندیشیدن دیر نیست تنها خرد است که می تواند انسان بسازد وخوی بهیمی را از انسان براند
Telegram
attach 📎
صبح قامت بلند آفتاب
در میان کوچه های شهر
می پراکند غزل
چشمهای شاد پر شرر
شور تازه ای نسیم
عطر ناب گیسوان خویش را
مست می دوند میان خنده اش
سارهای بوسه تا
هوا شود لطیف
اشک شوق روی گونه های سرخ
برق می زند
گامهای ساده اش ظریف
هوش می برد
وقت رقص شانه اش میان باد
دسته های موی تا رها شده است
نقش تازه ای از آبشار
غلت می خورد به روی سینه تا
انارهای کال
زیر ابر می دود
سایه هم کشیده پا کنار او دوان دوان
می رود نمی رسد
نقشهای تازه می کشد
دستهای باغبان
به ساقهای ارغوان
شاخه های تازه تا هرس شود بهار
انتظار لب جویده می دود
میان خواب های خوش
وان جوانه ها زسینه انار
اه از نهاد شان بر آورد
با خیال دلخوش است
باغبان
دست می برد
به زلف پر خم سکوت
ژاله می تکاند از نگاه انتظار
پیله می شود
به غنچه های تازه
بوسه می تکاند از دو چشم و لب
مست در خیال خویش
هی غزل ،غزل ،غزل
فال می کشد زخواجه باعتب
عشق مست کرده خیره سر
زیر لب به نغمه می دهد خبر
روزهای تازه را
مژده نوازش دوتار مانده محتضر
با ترانه برلب عسل
انقلاب تازه ای پر از امید
درمیان دشتهای لاله با نوید
عشق سرخ می دود
به گونه بوسه می زند
شب میان دست ماه
لب گزیده می رود
#شعر_و_خوانش
#ایــــرج_جــــمشــیــدی_بـیـنا
چون دوستت دارم
راهی پیدا خواهم کرد
تا نور زندگی تو باشم،
حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین
حال خود باشم...
"جسیکا کاتوف"
#کانال_پرنیان_خیال
در میان کوچه های شهر
می پراکند غزل
چشمهای شاد پر شرر
شور تازه ای نسیم
عطر ناب گیسوان خویش را
مست می دوند میان خنده اش
سارهای بوسه تا
هوا شود لطیف
اشک شوق روی گونه های سرخ
برق می زند
گامهای ساده اش ظریف
هوش می برد
وقت رقص شانه اش میان باد
دسته های موی تا رها شده است
نقش تازه ای از آبشار
غلت می خورد به روی سینه تا
انارهای کال
زیر ابر می دود
سایه هم کشیده پا کنار او دوان دوان
می رود نمی رسد
نقشهای تازه می کشد
دستهای باغبان
به ساقهای ارغوان
شاخه های تازه تا هرس شود بهار
انتظار لب جویده می دود
میان خواب های خوش
وان جوانه ها زسینه انار
اه از نهاد شان بر آورد
با خیال دلخوش است
باغبان
دست می برد
به زلف پر خم سکوت
ژاله می تکاند از نگاه انتظار
پیله می شود
به غنچه های تازه
بوسه می تکاند از دو چشم و لب
مست در خیال خویش
هی غزل ،غزل ،غزل
فال می کشد زخواجه باعتب
عشق مست کرده خیره سر
زیر لب به نغمه می دهد خبر
روزهای تازه را
مژده نوازش دوتار مانده محتضر
با ترانه برلب عسل
انقلاب تازه ای پر از امید
درمیان دشتهای لاله با نوید
عشق سرخ می دود
به گونه بوسه می زند
شب میان دست ماه
لب گزیده می رود
#شعر_و_خوانش
#ایــــرج_جــــمشــیــدی_بـیـنا
چون دوستت دارم
راهی پیدا خواهم کرد
تا نور زندگی تو باشم،
حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین
حال خود باشم...
"جسیکا کاتوف"
#کانال_پرنیان_خیال
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود وعصر بخیر اولین روز سال نو میلادی برای شما وهمه هموطنان مسیحی ومردم جهان آغاز سرخوشی کامیابی و راهی به کاهش رنج والام بشر باشد به امید صلح و وفاق در جهان وگذشتن ازاین بربریت که تفابل منافع قطبین جهان بانی ان شده و لاشخوران مسموم جهل ونکبت را به جان مردم انداخته است
🖊️🌿مسیحای جهان تا رخت شادی می کند برتن
نفسها تازه می گردد، یقین نو می شود حتمن
خوشا وقتی که باشد شاد احوال وطن ان روز
بود جشنی که در رقصند ازان فارغ از پیر وجوان ایمن
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿خوابیده ای میان دفتر شعرم
آرام و با وقار
وقتی که واژه ها
تعظیم می کنند وبه عادت
نام تو را صدا می زنند صبح
خاتون بیقرار شعر من
در وقت سرخوشی
با من نمی کشی
رفتن به جاده های دور خیال را
آن کوچ وحال را
وقتی تبر نشانه گرفته است
ان اخرین درخت را
بر پا کند برای هوس باز دار را
من عاشقانه های تب کرده را
در پشت دیوار چال کرده ام
تا که سبز شد
پوشاند این دیوانگی های حال را
شاید که هم پلنگ خیالم
بشکست این حس وحال را
بی من کجا ؟
آیا به چشم روشن خود
می کشی هنوز ان سرمه تنهایی را
وپشت غان قایم نشسته ای
و می بافی رویای سرشکستن این خیال را
ای نازنین که چو چشمت ملونی
یک دل بشو بکنیم ریشه ی این قیل وقال را
دانی که وقت به عالم غنیمت است
«حالا که غایت مقصودی از جهان ای یار»
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗باشد که همهی رؤیاهای ناممکن و آرزوهای دور و دراز ما و تمام ملل جهان به حقیقت بپیوندد و جهان، جهانی بهتر و انسان، انسانی والاتر از این که هست شود و آسایش و امنیت و رفاه که نیاز هر انسانی است برای یک "زندگی معمولی" نصیب همه انسان ها شود.
و انسان نه گرگ انسان که پشتیبان و یاور انسان باشد.
#سال_نو_میلادی_مبارک
#کانال_پرنیان_خیال
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
🖊️🌿مسیحای جهان تا رخت شادی می کند برتن
نفسها تازه می گردد، یقین نو می شود حتمن
خوشا وقتی که باشد شاد احوال وطن ان روز
بود جشنی که در رقصند ازان فارغ از پیر وجوان ایمن
#ایرج_جمشیدی_بینا
🖊️🌿خوابیده ای میان دفتر شعرم
آرام و با وقار
وقتی که واژه ها
تعظیم می کنند وبه عادت
نام تو را صدا می زنند صبح
خاتون بیقرار شعر من
در وقت سرخوشی
با من نمی کشی
رفتن به جاده های دور خیال را
آن کوچ وحال را
وقتی تبر نشانه گرفته است
ان اخرین درخت را
بر پا کند برای هوس باز دار را
من عاشقانه های تب کرده را
در پشت دیوار چال کرده ام
تا که سبز شد
پوشاند این دیوانگی های حال را
شاید که هم پلنگ خیالم
بشکست این حس وحال را
بی من کجا ؟
آیا به چشم روشن خود
می کشی هنوز ان سرمه تنهایی را
وپشت غان قایم نشسته ای
و می بافی رویای سرشکستن این خیال را
ای نازنین که چو چشمت ملونی
یک دل بشو بکنیم ریشه ی این قیل وقال را
دانی که وقت به عالم غنیمت است
«حالا که غایت مقصودی از جهان ای یار»
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗باشد که همهی رؤیاهای ناممکن و آرزوهای دور و دراز ما و تمام ملل جهان به حقیقت بپیوندد و جهان، جهانی بهتر و انسان، انسانی والاتر از این که هست شود و آسایش و امنیت و رفاه که نیاز هر انسانی است برای یک "زندگی معمولی" نصیب همه انسان ها شود.
و انسان نه گرگ انسان که پشتیبان و یاور انسان باشد.
#سال_نو_میلادی_مبارک
#کانال_پرنیان_خیال
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
Telegram
attach 📎
🕊️
«پرسونا نقابی است که ما در رابطه با دنیا و دیگران می زنیم.
از طریق ترکیبی از اجتماعی شدن، انتظارات اجتماعی، تجربه فرد از جهان، و ویژگی ها و تمایلات طبیعی فرد ایجاد می شود.
این عناصر را ترکیب می کند که چگونه می خواهیم خود را به طور ایده آل ببینیم، و چگونه می خواهیم جهان ما را ببیند، و همچنین اینکه جهان چگونه ما را می بیند و می خواهد ما باشیم.
شخصیت ما هویت اجتماعی ما را تعریف می کند.
در رابطه با نقشهایی که در زندگی و دنیای خود بازی میکنیم، این که چگونه میخواهیم به نظر برسیم و دیده شویم، ساخته میشود.
این چهره ای است که می پوشیم تا برای جامعه ما قابل ارائه و قابل قبول باشد.
لزوماً این نیست که واقعاً چه کسی هستیم، بلکه این نیست که چه کسی میخواهیم و برای دیگران و بارها برای خودمان وانمود میکنیم که هستیم.»
- دیوید شوئن، جنگ خدایان در اعتیاد
“The persona is the mask we wear in relation to the world and others.
It is created through a combination of socialization, societal expectations, one’s experience of the world, and the natural attributes and tendencies of the individual.
It combines elements of how we want to see ourselves, ideally, and how we want the world to see us, as well as how the world does see us and wants us to be.
Our persona defines our social identity; it is constructed in relation to the roles we play in our lives and in our world, how we want to look and be seen.
It is the face we wear to be presentable and acceptable to our society.
It is not necessarily who we really are, but who we want and pretend to be to others and, many times, to ourselves.”
- David Schoen, War of the Gods in Addiction
#کانال_پرنیان_خیال
🎨🎭
«پرسونا نقابی است که ما در رابطه با دنیا و دیگران می زنیم.
از طریق ترکیبی از اجتماعی شدن، انتظارات اجتماعی، تجربه فرد از جهان، و ویژگی ها و تمایلات طبیعی فرد ایجاد می شود.
این عناصر را ترکیب می کند که چگونه می خواهیم خود را به طور ایده آل ببینیم، و چگونه می خواهیم جهان ما را ببیند، و همچنین اینکه جهان چگونه ما را می بیند و می خواهد ما باشیم.
شخصیت ما هویت اجتماعی ما را تعریف می کند.
در رابطه با نقشهایی که در زندگی و دنیای خود بازی میکنیم، این که چگونه میخواهیم به نظر برسیم و دیده شویم، ساخته میشود.
این چهره ای است که می پوشیم تا برای جامعه ما قابل ارائه و قابل قبول باشد.
لزوماً این نیست که واقعاً چه کسی هستیم، بلکه این نیست که چه کسی میخواهیم و برای دیگران و بارها برای خودمان وانمود میکنیم که هستیم.»
- دیوید شوئن، جنگ خدایان در اعتیاد
“The persona is the mask we wear in relation to the world and others.
It is created through a combination of socialization, societal expectations, one’s experience of the world, and the natural attributes and tendencies of the individual.
It combines elements of how we want to see ourselves, ideally, and how we want the world to see us, as well as how the world does see us and wants us to be.
Our persona defines our social identity; it is constructed in relation to the roles we play in our lives and in our world, how we want to look and be seen.
It is the face we wear to be presentable and acceptable to our society.
It is not necessarily who we really are, but who we want and pretend to be to others and, many times, to ourselves.”
- David Schoen, War of the Gods in Addiction
#کانال_پرنیان_خیال
🎨🎭
Telegram
attach 📎
✍️🌺درود مهربانان صبح زیبایتان بخیر وشادی پرنیان خیال هر روزتان پراز شادیهای بی نظیر و دلتان مملو از مهر میهن اسفند اسپندش را دود کرد و در مقدم بهار چه روایتها که سر نکرد و باعشق به شادی،وزیباییها دل به فروردین سپرد تا پرچم سال نورا برافروزد
وعشق و شادی را به ارمغان آورد.سال نو طلیعه بهار و جشن نوروز بر شما فرخنده ومبارک باد
🖋️🌿بامداد است و هوای خوش فروردین است
هرکجا روی کنی غرق گل نسرین است
ای خوشا خوشدلی و عشق و صبوری که بهار
موسم همدلی و مهر به هر آیین است
🖊️🌿مسیحای جهان تا رخت شادی می کند برتن
نفسها تازه می گردد، یقین نو می شود حتمن
خوشا وقتی که باشد شاد احوال وطن ان روز
بود جشنی که در رقصند ازان فارغ از پیر وجوان ایمن
🖋️🌿صبح بوی عید ،
بوی نا و بوی رطوبت باران
اسپندهای دیشب را
طاق زده است
و درخت
در شامه های تیز سگی
گاز می زند
لبخندهای بی خیالی را
و می پیچد در میان
دستمالی
که فین بلند عابری را
بر کوچه داده است
ودر غفلت باد
به پاچه بی آب جوی
پیچیده است
هر جا که نان به قیمت جان
وزخمهای خیابان را
باوصله بانداژ کرده اند
شاخه شکسته ی دستها
اندوه بی ثمری را
به خانه می برند
وسفره عید
رنگین به سبزه ی سین هایی است
که از زبان فراموش می شوند
و ماهی خیال فلسش را گاز می زند
تا تنگ خالی بازیگوش
لب شکسته خشکیده است
وخیال عید آواز کرده است
تصنیف قدیمی
شب عید است ..را
بر پیراهن چرک زمستانی
تا خواب تخم مرغهای رنگی
جوجه شوند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗باشد که همهی رؤیاهای ناممکن و آرزوهای دور و دراز ما و تمام ملل جهان به حقیقت بپیوندد و جهان، جهانی بهتر و انسان، انسانی والاتر از این که هست شود و آسایش و امنیت و رفاه که نیاز هر انسانی است برای یک "زندگی معمولی" نصیب همه انسان ها شود.
و انسان نه گرگ انسان که پشتیبان و یاور انسان باشد.
#سال_نو_مبارک
#نوروزتان_به_شاذی
#کانال_پرنیان_خیال
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
وعشق و شادی را به ارمغان آورد.سال نو طلیعه بهار و جشن نوروز بر شما فرخنده ومبارک باد
🖋️🌿بامداد است و هوای خوش فروردین است
هرکجا روی کنی غرق گل نسرین است
ای خوشا خوشدلی و عشق و صبوری که بهار
موسم همدلی و مهر به هر آیین است
🖊️🌿مسیحای جهان تا رخت شادی می کند برتن
نفسها تازه می گردد، یقین نو می شود حتمن
خوشا وقتی که باشد شاد احوال وطن ان روز
بود جشنی که در رقصند ازان فارغ از پیر وجوان ایمن
🖋️🌿صبح بوی عید ،
بوی نا و بوی رطوبت باران
اسپندهای دیشب را
طاق زده است
و درخت
در شامه های تیز سگی
گاز می زند
لبخندهای بی خیالی را
و می پیچد در میان
دستمالی
که فین بلند عابری را
بر کوچه داده است
ودر غفلت باد
به پاچه بی آب جوی
پیچیده است
هر جا که نان به قیمت جان
وزخمهای خیابان را
باوصله بانداژ کرده اند
شاخه شکسته ی دستها
اندوه بی ثمری را
به خانه می برند
وسفره عید
رنگین به سبزه ی سین هایی است
که از زبان فراموش می شوند
و ماهی خیال فلسش را گاز می زند
تا تنگ خالی بازیگوش
لب شکسته خشکیده است
وخیال عید آواز کرده است
تصنیف قدیمی
شب عید است ..را
بر پیراهن چرک زمستانی
تا خواب تخم مرغهای رنگی
جوجه شوند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗باشد که همهی رؤیاهای ناممکن و آرزوهای دور و دراز ما و تمام ملل جهان به حقیقت بپیوندد و جهان، جهانی بهتر و انسان، انسانی والاتر از این که هست شود و آسایش و امنیت و رفاه که نیاز هر انسانی است برای یک "زندگی معمولی" نصیب همه انسان ها شود.
و انسان نه گرگ انسان که پشتیبان و یاور انسان باشد.
#سال_نو_مبارک
#نوروزتان_به_شاذی
#کانال_پرنیان_خیال
࿐ྀུ༅࿇༅═┅