در باب فاشیستی خواندن #شاهنامه_فردوسی(!)...
گفتگوی #رضا_رشیدپور و #محمدحسین_مهدویان (متولد: ۱۳۶۰، فارغالتحصیل مدرسه فیلمسازی سوره) در برنامه "هفت" تلویزیون و در ایام جشنواره فجر، منجر به فاشیستی خواندن شاهنامه فردوسی توسط او و انفعال غیرقابل قبول مجری، شاید اساساً فاقد آن سطح کیفی باشد که به صرافت پاسخ یا نقد آن برآییم. ولی از آنجا که این دست "نمونه گفتار"های افراد غیر متخصص (و کمبهره از حوزه ادبیات)، گویی به مثابه یکجور "مُد" یا "ژست" توأم با افاضه فضل میان جوانان(خودی!) بهرمند از امتیازات ویژه رو به گسترش و فزونی است و تحقیر بیپروای سرمایههای دیرباز فرهنگ و تمدن این سرزمین، پیامدهای خواسته و ناخواستۀ آن است، بد نیست که گاه در مواردی جامعه مسئول به صرافت پاسخهایی حتی کوتاه برآیند.
مهدویان میگوید: "شاهنامهی فردوسی را احتمالاً قطعاً خواندهاید؟ میخواهید من بعضی از ابیاتش را بخوانم که خیلی #فاشیستی است؟ کانسپت کلی{منظورش "اندیشه کلی"} شاهنامه همین است که من دارم میگویم."
متأسفانه او نمیداند که #فاشیسم یک بینش سیاسی مبتنی بر تمرکز "قدرتِ" بدون مرز و در اختیار دولت و حکومت مرکزی، حول هرگونه اندیشهی افراطی از جمله ملیگرایی و نژادپرستی است، در حالیکه حکیم طوس تکتک ابیات پاک شاهنامه را در آرزوی پایاندادن استیلای حکومتهای قهار و خودکامه (و اغلب بیگانه) بر ملت ایران سروده. کجای این دو را میتوان همانند کرد؟ چگونه ممکن است شاهنامه را خوانده باشی؛ قصه را بشناسی و باز ندانی که افسانه تمام پادشاهان ایران، پیش از سلسله پیشدادیان، همه و همه درآمدی بر قصه باشکوه #کاوه_آهنگر و خیزش او به یاری #فریدون در برابر #ضحاک ستمپیشه است که حکومتش قدرتی بدون مرز دارد و برای بقای خود و دو افعی زهرناک بر سر شانههایش، هر روز جوانان پاک این سرزمین را میکُشد و از مغز سرشان خوراکی برای دو افعی میسازد؟ چگونه این دوست جوان کمدانش ما عطش بازگشت "اراده" به تودههای مردم ستمکشیده را یک "کانسپت" فاشیستی مینامد؟!...
برای کسب شهرت و بر سرِ زبانهای مردمان گشتن، بسی راه بهتر از لگد زدن به آبروی یک تمدنِ با اصالت و پس ترویج حماقت، وجود دارد...
#حمیدرضا_شعبانی (#نشر_دف)
گفتگوی #رضا_رشیدپور و #محمدحسین_مهدویان (متولد: ۱۳۶۰، فارغالتحصیل مدرسه فیلمسازی سوره) در برنامه "هفت" تلویزیون و در ایام جشنواره فجر، منجر به فاشیستی خواندن شاهنامه فردوسی توسط او و انفعال غیرقابل قبول مجری، شاید اساساً فاقد آن سطح کیفی باشد که به صرافت پاسخ یا نقد آن برآییم. ولی از آنجا که این دست "نمونه گفتار"های افراد غیر متخصص (و کمبهره از حوزه ادبیات)، گویی به مثابه یکجور "مُد" یا "ژست" توأم با افاضه فضل میان جوانان(خودی!) بهرمند از امتیازات ویژه رو به گسترش و فزونی است و تحقیر بیپروای سرمایههای دیرباز فرهنگ و تمدن این سرزمین، پیامدهای خواسته و ناخواستۀ آن است، بد نیست که گاه در مواردی جامعه مسئول به صرافت پاسخهایی حتی کوتاه برآیند.
مهدویان میگوید: "شاهنامهی فردوسی را احتمالاً قطعاً خواندهاید؟ میخواهید من بعضی از ابیاتش را بخوانم که خیلی #فاشیستی است؟ کانسپت کلی{منظورش "اندیشه کلی"} شاهنامه همین است که من دارم میگویم."
متأسفانه او نمیداند که #فاشیسم یک بینش سیاسی مبتنی بر تمرکز "قدرتِ" بدون مرز و در اختیار دولت و حکومت مرکزی، حول هرگونه اندیشهی افراطی از جمله ملیگرایی و نژادپرستی است، در حالیکه حکیم طوس تکتک ابیات پاک شاهنامه را در آرزوی پایاندادن استیلای حکومتهای قهار و خودکامه (و اغلب بیگانه) بر ملت ایران سروده. کجای این دو را میتوان همانند کرد؟ چگونه ممکن است شاهنامه را خوانده باشی؛ قصه را بشناسی و باز ندانی که افسانه تمام پادشاهان ایران، پیش از سلسله پیشدادیان، همه و همه درآمدی بر قصه باشکوه #کاوه_آهنگر و خیزش او به یاری #فریدون در برابر #ضحاک ستمپیشه است که حکومتش قدرتی بدون مرز دارد و برای بقای خود و دو افعی زهرناک بر سر شانههایش، هر روز جوانان پاک این سرزمین را میکُشد و از مغز سرشان خوراکی برای دو افعی میسازد؟ چگونه این دوست جوان کمدانش ما عطش بازگشت "اراده" به تودههای مردم ستمکشیده را یک "کانسپت" فاشیستی مینامد؟!...
برای کسب شهرت و بر سرِ زبانهای مردمان گشتن، بسی راه بهتر از لگد زدن به آبروی یک تمدنِ با اصالت و پس ترویج حماقت، وجود دارد...
#حمیدرضا_شعبانی (#نشر_دف)
🔴 کتاب " بهیموت: ساختار و عملکرد ناسیونال سوسیالیسم "
🔵 نوشته فرانتس نویمان
⚫ ترجمه محمدرضا سوداگر
🔹 #فرانتس_لئوپولد_نویمان (۲۳ مه ۱۹۰۰_ ۲ سپتامبر ۱۹۵۴) فعال سیاسی آلمانی-یهودی چپ، نظریه پرداز مارکسیست و وکیل کار بود. او یک دانشمند سیاسی در تبعید بود و برای تجزیه و تحلیل نظری خود از #ناسیونالیسم_سوسیالیسم شناخته شده است. نویمان در سالهای ۱۹۳۶ الی ۱۹۴۲، از اعضای #مکتب_فرانکفورت بود، که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آلمان شکل گرفته بود. اعضای برجسته این مکتب عبارت بودند از:
۱. ماکس هورکهایمر (فیلسوف و جامعه شناس)
۲. فردریش پولوک (اقتصاددان)
۳. هربرت مارکوزه (فیلسوف)
۴. هانری گروسمان (اقتصاددان سیاسی)
🔹ظهور جنبش #فاشیستی و نظامهای تک فرمان (#توتالیر) در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آلمان و ایتالیا، اندیشمندان مسائل اجتماعی را در برابر مسائل حادی چون شرایط اقتصادی و اجتماعی پیدایش فاشیسم، علل پیروزی آن و سقوط جنبش کارگری قرار داد. با پیروزی #سرمایه_داری در کشورهای جهان سوم، شکل های تازه ای از نظامهای دیکتاتوری و شبه فاشیستی در شرف پیدایش و شکل گیری است که خود محصول ترکیب سنتها و میراث حکومتی و فرهنگی این جوامع با رابطه و نظم سرمایه داری وارداتی است. شکل های نوین حکومتهای زورمدار و فاشیستی جهان سوم هرچند از نظر ماهیت و محتوا شباهت بسیاری با نظامهای فاشیستی اروپای غربی دارد، اما از نظر ایدئولوژی، شیوه اعمال حاکمیت و تبلیغات، تفاوتهای زیادی میان آنها دیده میشود. نظامهای فاشیستی کشورهای جهان سوم که ماهیت آنان سرمایه دارانه است، زیر نام مبارزه با #امپریالیسم، دفاع و حفظ حرمت و قداست میراث فرهنگی و معنوی و منافع ملی، حمام خون به پا کرده و حتی از کاربرد سلاحهای شیمیایی برای پیشبرد هدفهای مقدس خود دریغ ندارند.
🔹 #بهیموت، اثر زیبای #فرانتس_نویمان از آثاری است که در زمینه پیدایش و پیروزی فاشیسم آلمان نوشته شده و نویمان در این کتاب می کوشد ریشه های اقتصادی و سیاسی نظامهای تک فرمانی ( #توتالیتاریسم) را در جامعه جدید و شرایط تاریخی آن را در آلمان آشکار کند. او رژیم ناسیونال سوسیالیست آلمان را #نظام_توتالیتاریسم مینامد. این دولت دیکتاتور که بر همه سطوح زندگی و قلمروهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن کشور مسلط شده را بررسی کرده و از آن انتقاد میکند.
🔹 #بهیموت و #لویاتان در آخرت شناسی یهودی-بابلی، نام دو #عفریت است: #بهیموت بر خشکی فرمان می راند و #لویاتان بر دریا، اولی نر است و دومی ماده. جانوران خشکی، بهیموت و دریازیان، لویاتان را همچون خدایگان خود تکریم میکنند و هر دو غولان آشوبند. کسی که #بهیموت و #لویاتان را به همه شناساند، #هابز، فیلسوف انگلیسی بود:
- #لویاتان: تحلیل دولت است که در مقام یک نظام سیاسی اجبار که در آن هنوز هم بقایای حکومت قانون و حقوق فردی حفظ و حراست میشود.
- #بهیموت: یا پارلمان طولانی او که در آن جنگهای داخلی انگلیس در سده هفدهم مورد بحث قرار گرفته؛ بی دولتی، آشوب، بی قانونی و بی نظمی را نشان میدهد.
" ما بر این باوریم که #ناسیونال_سوسیالیسم، بی دولت و آشوبکار و حکومت بی قانونی و هرج و مرج است و یا میخواد بشود. و این نظامی است که حقوق و شان انسان را بلعیده و در صدد است که جهان را با برقراری سلطه توده های غول آسای خشکی به آشوب بکشاند. و از این رو بجاست که نظام ناسیونال سوسیالیست را #بهیموت بنامیم ".
🔹نویمان در مقدمه #بهیموت: سقوط جمهوری وایمار، دلایل پیروزی فاشیسم و سقوط دموکراسی را تشریح میکند. در بخش اول آن الگوی سیاسی ناسیونال سوسیالیسم، به تجریه و تحلیل عمیق تاریخی، اجتماعی و سیاسی جنبه های اصلی نظریه ناسیونال سوسیالیسم از قبیل: دولت توتالیتاریسم (تک فرمان)، حزب و دولت، دولت پیشوایی، اندیشه فرد و... میپردازد و می نویسد:
" ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم بهترین معرفی هدفهای نهایی آن است. رابطه مستقیم و فرصت طلبانه نظریه ناسیونال سوسیالیسم و واقعیت، مستلزم بررسی مشروح این ایدئولوژی است. معمولا باید این تصور را مردود دانست که جامعه شناسی میتواند صحت یا سقم طرز تفکری را با بررسی ریشه های اجتماعی یا با ربط دادن آن به طبقه معینی از جامعه تعیین کند؛ اما در این مورد ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم، باید به روشهای جامعه شناسی تکیه کنیم. راه دیگری برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد، خصوصا که از بیانیه های صریح رهبران ناسیونال سوسیالیست هم چیزی دستگیرمان نمیشود ".
🔹در پشت انبوه اصلاحات ناهمساز، ابتذال ها و نیمه حقیقت ها میتوان مایه اصلی مناسب و تعیین کننده ایدئولوژی را تمیز داد: همه آموزه ها و ارزشهای سنتی را باید دور ریخت، خواه از خردگرایی فرانسوی ریشه گرفته باشد، خواه از ایده آلیسم آلمانی، از تجربه گرایی انگلیسی، یا از عمل گرایی آمریکایی؛ خواه لیبرال باشد، خواه مطلق گرا، دموکراتیک یا سوسیالیست. همه آنها با این هدف ب
🔵 نوشته فرانتس نویمان
⚫ ترجمه محمدرضا سوداگر
🔹 #فرانتس_لئوپولد_نویمان (۲۳ مه ۱۹۰۰_ ۲ سپتامبر ۱۹۵۴) فعال سیاسی آلمانی-یهودی چپ، نظریه پرداز مارکسیست و وکیل کار بود. او یک دانشمند سیاسی در تبعید بود و برای تجزیه و تحلیل نظری خود از #ناسیونالیسم_سوسیالیسم شناخته شده است. نویمان در سالهای ۱۹۳۶ الی ۱۹۴۲، از اعضای #مکتب_فرانکفورت بود، که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آلمان شکل گرفته بود. اعضای برجسته این مکتب عبارت بودند از:
۱. ماکس هورکهایمر (فیلسوف و جامعه شناس)
۲. فردریش پولوک (اقتصاددان)
۳. هربرت مارکوزه (فیلسوف)
۴. هانری گروسمان (اقتصاددان سیاسی)
🔹ظهور جنبش #فاشیستی و نظامهای تک فرمان (#توتالیر) در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آلمان و ایتالیا، اندیشمندان مسائل اجتماعی را در برابر مسائل حادی چون شرایط اقتصادی و اجتماعی پیدایش فاشیسم، علل پیروزی آن و سقوط جنبش کارگری قرار داد. با پیروزی #سرمایه_داری در کشورهای جهان سوم، شکل های تازه ای از نظامهای دیکتاتوری و شبه فاشیستی در شرف پیدایش و شکل گیری است که خود محصول ترکیب سنتها و میراث حکومتی و فرهنگی این جوامع با رابطه و نظم سرمایه داری وارداتی است. شکل های نوین حکومتهای زورمدار و فاشیستی جهان سوم هرچند از نظر ماهیت و محتوا شباهت بسیاری با نظامهای فاشیستی اروپای غربی دارد، اما از نظر ایدئولوژی، شیوه اعمال حاکمیت و تبلیغات، تفاوتهای زیادی میان آنها دیده میشود. نظامهای فاشیستی کشورهای جهان سوم که ماهیت آنان سرمایه دارانه است، زیر نام مبارزه با #امپریالیسم، دفاع و حفظ حرمت و قداست میراث فرهنگی و معنوی و منافع ملی، حمام خون به پا کرده و حتی از کاربرد سلاحهای شیمیایی برای پیشبرد هدفهای مقدس خود دریغ ندارند.
🔹 #بهیموت، اثر زیبای #فرانتس_نویمان از آثاری است که در زمینه پیدایش و پیروزی فاشیسم آلمان نوشته شده و نویمان در این کتاب می کوشد ریشه های اقتصادی و سیاسی نظامهای تک فرمانی ( #توتالیتاریسم) را در جامعه جدید و شرایط تاریخی آن را در آلمان آشکار کند. او رژیم ناسیونال سوسیالیست آلمان را #نظام_توتالیتاریسم مینامد. این دولت دیکتاتور که بر همه سطوح زندگی و قلمروهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن کشور مسلط شده را بررسی کرده و از آن انتقاد میکند.
🔹 #بهیموت و #لویاتان در آخرت شناسی یهودی-بابلی، نام دو #عفریت است: #بهیموت بر خشکی فرمان می راند و #لویاتان بر دریا، اولی نر است و دومی ماده. جانوران خشکی، بهیموت و دریازیان، لویاتان را همچون خدایگان خود تکریم میکنند و هر دو غولان آشوبند. کسی که #بهیموت و #لویاتان را به همه شناساند، #هابز، فیلسوف انگلیسی بود:
- #لویاتان: تحلیل دولت است که در مقام یک نظام سیاسی اجبار که در آن هنوز هم بقایای حکومت قانون و حقوق فردی حفظ و حراست میشود.
- #بهیموت: یا پارلمان طولانی او که در آن جنگهای داخلی انگلیس در سده هفدهم مورد بحث قرار گرفته؛ بی دولتی، آشوب، بی قانونی و بی نظمی را نشان میدهد.
" ما بر این باوریم که #ناسیونال_سوسیالیسم، بی دولت و آشوبکار و حکومت بی قانونی و هرج و مرج است و یا میخواد بشود. و این نظامی است که حقوق و شان انسان را بلعیده و در صدد است که جهان را با برقراری سلطه توده های غول آسای خشکی به آشوب بکشاند. و از این رو بجاست که نظام ناسیونال سوسیالیست را #بهیموت بنامیم ".
🔹نویمان در مقدمه #بهیموت: سقوط جمهوری وایمار، دلایل پیروزی فاشیسم و سقوط دموکراسی را تشریح میکند. در بخش اول آن الگوی سیاسی ناسیونال سوسیالیسم، به تجریه و تحلیل عمیق تاریخی، اجتماعی و سیاسی جنبه های اصلی نظریه ناسیونال سوسیالیسم از قبیل: دولت توتالیتاریسم (تک فرمان)، حزب و دولت، دولت پیشوایی، اندیشه فرد و... میپردازد و می نویسد:
" ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم بهترین معرفی هدفهای نهایی آن است. رابطه مستقیم و فرصت طلبانه نظریه ناسیونال سوسیالیسم و واقعیت، مستلزم بررسی مشروح این ایدئولوژی است. معمولا باید این تصور را مردود دانست که جامعه شناسی میتواند صحت یا سقم طرز تفکری را با بررسی ریشه های اجتماعی یا با ربط دادن آن به طبقه معینی از جامعه تعیین کند؛ اما در این مورد ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم، باید به روشهای جامعه شناسی تکیه کنیم. راه دیگری برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد، خصوصا که از بیانیه های صریح رهبران ناسیونال سوسیالیست هم چیزی دستگیرمان نمیشود ".
🔹در پشت انبوه اصلاحات ناهمساز، ابتذال ها و نیمه حقیقت ها میتوان مایه اصلی مناسب و تعیین کننده ایدئولوژی را تمیز داد: همه آموزه ها و ارزشهای سنتی را باید دور ریخت، خواه از خردگرایی فرانسوی ریشه گرفته باشد، خواه از ایده آلیسم آلمانی، از تجربه گرایی انگلیسی، یا از عمل گرایی آمریکایی؛ خواه لیبرال باشد، خواه مطلق گرا، دموکراتیک یا سوسیالیست. همه آنها با این هدف ب