پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
دخترم بهار_اسکندر آبادی
@jarasmusic
«دخترم بهار»

بازخوانے:
#اسڪندر_آبادی
آهنگساز:
#فرهاد_فخرالدینی
شعر:
#فریدون‌_مشیری
خوانندہ اولیہ:
#مرضیه

بهارم دخترم از خواب برخیز
شڪرخندے بزن شورے برانگیز
گل اقبال من اے غنچه‌ے نو
بهار آمد تو هم با او بیامیز

ڪانال موسیقے
#جرس
دخترم بهار_مرضیه
@jarasmusic
«دخترم بهار»

«دخترم بهار» ترانہ اے است در دستگاہ ماهور ڪہ
#فرهاد_فخرالدینے آن را بر روے شعرے از #فریدون_مشیرے ساختہ است.

فریدون مشیرے را همہ می‌دانیم ڪہ شیفتہ بهار بود.
او حتے نام دخترش را «بهار» گذاشتہ است و «براے بهار» شعرے است ڪہ در خطاب بہ او سرودہ و او را بہ پیوستن بہ بهار طبیعت فرا خواندہ است.

«فرهاد فخرالدینے هم در سر همان شورے را دارد ڪہ
فریدون مشیرے در دل!»
فخرالدینے ترانہ اے زیبا بر روے این شعر، بہ یاد دختر از دست رفته‌اش خلق می‌ڪند.
چگونگے ساخت این ترانہ از زبان شاعر و آهنگساز و همچنین اجراے بے نظیر آن توسط زندہ یاد بانو
#مرضیہ را بشنوید.

بهارم دخترم از خواب برخیز
شڪرخندے بزن شورے برانگیز
گل اقبال من اے غنچه‌ے نو
بهار آمد تو هم با او بیامیز
بهارم دخترم صحرا هیاهو
چمن زیر پر و بال پرستو
ڪبودِ آسمان همرنگ دریا
ڪبودِ چِشم تو زیباتر از او
بهارم دخترم نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم ڪند گل
تماشا ڪن تبسم‌هاے او را
تبسم ڪن ڪہ خود را گم ڪند گل


 ڪانال موسیقے
#جرس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قطعہ " باران "

خوانندہ:
#وحید_تاج
آهنگساز:
#ڪیوان_ساڪت
ارڪستر فیلارمونیڪ پاریس شرقی
گروہ: بهار
رهبر ارڪستر:
#آرش_فولادوند


باران بر خاڪ پاڪت، زرینه‌ے تاڪت
جان می‌بخشد

باران، گل خندہ زند شاد
جان می‌شود آزاد
اے وطنم

گل همیشہ بهارم
به‌جز غم تو چہ دارم
باران تو ببار...

مگر مگر تو بشویی،
سیاهے از همہ جا را
باران تو ببار...

جاودان بہ نسیم سحر سوگند
شادمان بہ تو پیوستہ هستم

تا تو شوے آباد، اے ایران
تو بخندے شاد، اے ایران
چون نسیم سحرگه
آزاد اے ایران.

زندہ یاد
#فریدون_مشیری

مجلہ پرنیان
رڪ بگویم... از همہ رنجیدہ ام!
از غریب و آشنا ترسیدہ ام

با مرام و معرفت بیگانہ اند
من بہ هر ساز ے ڪہ شد رقصیدہ ام

در زمستانِِ سڪوتم بارها...
با نگاہ سردتان لرزیدہ ام

رد پاے مهربانے نیست...نیست
من تمام ڪوچہ را گردیدہ ام

سالها از بس ڪہ خوش بین بودہ ام...
هر ڪلاغے را ڪبوتر دیدہ ام

وزن احساس شما را بارها...
با ترازوے خودم سنجیدہ ام

بے خیال سردے آغوشها...
من بہ آغوش خودم چسبیدہ ام

من شما را بارها و بارها...
لا بہ لاے هر دعا بخشیدہ ام

مقصد من نا ڪجاے قصہ هاست
از تمام جادہ ها پرسیدہ ام

میروم باواژہ ها سر میڪنم
دامن از خاڪ شما بر چیدہ ام

من تمام گریہ هایم را شبی...
لا بہ لاے واژہ ها خندیدہ ام

#فریدون_مشیرے
نوروز سُنت نیست، فرهنگ است!


نوروز سُنت نیست، فرهنگ است! نوروز نقاشے و رنگ آمیزے است، هنر است. نوروز موسیقے و تازگے و جوانے و عشق و دوستے است. نوروز نماد پیروزے نیڪے بر بدے است. تعادل بهارے است، ڪنار گذاشتن ڪینه‌ها و پاس داشتن دوستی‌ها و خویشی‌ها است، پرورندہ ے صلح و آشتے است. نوروز خانه‌تڪانے و دور ڪردن پلشتے و آلودگے از آشیانہ و از خويشتن است. نوروز زمان تازگے و شادے و لبخند است. نوروز بالاتر از سُنت است.

بوداییان براے رسیدن بہ عبادتگاهشان رنج و درد بسیار بر خود روا می‌دارند، راهے دراز و دشوار را بر سینہ می‌خزند، تا مگر نذرشان برآوردہ شود. هندوان پس‌انداز سالانه‌ے خود را صرف سفر به‌بنارس می‌ڪنند تا در آب گنگ، همان‌جا ڪہ خاڪستر و پس ماندہ مردگانشان را می‌ریزند، خود را در آن آب گل آلود بشویند تا مگر روانشان پاڪ شود و آرامش یابند. اینها سُنت‌هایے است برجاے ماندہ از گذشتہ، از زمان‌هایے ڪہ خرد و دانش انسان‌ها اندڪ و دامنہ توهم گستردہ بود. رنج بردن را بهایے می‌انگاشتند تا نیاز خود را به‌آن سودا ڪنند. گویے خداے مهربان فقط رنج و درد را می‌پذیرد تا راضے شود.

نوروز چنین نیست. بر سر آن سودا نمے شود. نہ نازایان را بارور می‌ڪند، نہ دوزخیان را نوید بهشت می‌دهد و نہ رنج و دردے به‌ امیدے واهے روا می‌دارد. بر سنت‌ها خرده‌ها می‌گیرند ڪہ گذشتہ و باورهاے گذشتگان را با مناسڪ و رنج‌هاے نا مفهوم بر مدعیان دانش و فرزانگیِ امروز چیرہ می‌ڪند. اما نوروز همچون موسیقے و هنرهاے دیگر است. مانند ڪتاب و گزارشے از خوبی‌ها و فرزانگی‌هاے پیشینیان است، نہ بازتاب چالش‌ها و خشم‌ها. رنج و زیانے در ڪار آن نیست، هفت‌سین رنگارنگ نمادینش نیز جز شادے و امید و خرمے پیامے ندارد.

دڪتر محمدعلے اسلامے ندوشن می‌گوید، «گسترہ مرزهاے فرهنگے ایران تا آنجایے است ڪہ نوروز را پاس می‌دارند.» نوروز آرش ڪمانگیر فرهنگ ایرانے است. ایران نماد گستره‌اے فرهنگے است فراتر از مرزهاي سیاسے. در درازاے تاریخ بارها شدہ است ڪہ فرمانروایان گوناگون، ایرانے و غیر ایرانے، در یڪ زمان بر گوشہ و ڪنار ایران فرهنگے حاڪم بوده‌اند، اما بر مردمانے حڪم می‌رانده‌اند ڪہ ایرانے بودند. خواہ ترڪ و تورانے و عرب، خواہ تاجیڪ و ازبڪ و سیستانے، خواہ فارس و گیلڪ و ڪُرد و ڪرمانے. ایران آنان را جذب و مجذوب خود ڪردہ است. از نیڪلاے اُولجایتو، نوہ ے هلاڪوخان و نبیرہ ے چنگیز، ڪہ تڪرار نام‌هایشان رعشہ آور است، سلطان محمد خدابندہ را می‌سازد، و آن گنبد و بارگاہ مجلل سلطانیہ را به‌یادگار بر جاے می‌نهد. ڪیمیاے این استحالہ و تبدیل، پروراندن این ملایمت از آن خشونت، بر آوردن این گُل از آن مرداب، این معجزہ و شاهڪارے است ڪہ از سیاست و شمشیر بر نمی‌آید. از فرهنگے پیر، غنے، لطیف، گستردہ، و اثرگذار بر می‌آید ڪہ فرهنگ ایرانے نام دارد و نوروز تجلے بے زیان و امید بخش آن است.

اگر صدها میلیون ساڪنان این گسترہ ے فرهنگے از غرب چین تا شرق اروپا خواهان آنند ڪہ نوروز بہ نمادے جهانے تبدیل شود براے این است ڪہ می‌خواهند آیینے ڪہ فقط نماد و پرورندہ پاڪے و دوستے و نرمش و آشتے و سازگارے و اعتدال و زیبایے و نیڪے است و با هیچ دین و مسلڪے سر ناسازگارے و ستیز ندارد جهانے و جهانگیر باشد. تا همگان آن را ارج نهند تا نیڪے و دوستے و مهر و آشتي را پاس دارند. باشد ڪہ ستیزہ جویان نوروز اندیش شوند.

نوروزتان نوید صلح و آسایش دهد و پیروز باد!

#فریدون_مجلسے
سرچشمه ی شعر انسان است، انسان با رویاهایش، و بیش از همه آنجاها سبز می‌ شود که کمتر منتظرش هستیم. [... ]

و آنها، بزرگترین شعرا، آنها که هیچ نسرودند. آنها که به جای شعر، زندگی سرودند. آنها که زیباترین اشعار را با نوع زیستنشان می‌ سرایند.

#فریدون_رهنما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نمی‌ شود همه را كشت. نمی‌ شود همه را مايوس كرد. نمی‌ شود همه را كرخت كرد. ممكن نيست انسان را به كلی نابود كرد. انگار هرچه آوارها بيشتر بر سر بشر می ريزد، دلش با شوری تندتر می زند. آتش از كناری كه هيچ‌ كس نمی شناخته سر بلند می كند. در چشمان آدمی، اميد رنگ می گيرد، روشن‌ تر می درخشد.

#فریدون_رهنما

🎶 #موسیقی
خواننده: #دنیا_کمالی
کمانچه: #سهراب_پورناظری
Ay Leyli
Fereydoun
صیقل روح 👌🌹
آی لیلی
خواننده :فریدون آسرایی
ترانه سرا : معین برزه
آهنگساز : حامد حسینی

#فریدون آسرایی (زادهٔ ۱۵ مرداد (۱۳۳۵) خواننده موسیقی پاپ، ترانه‌سرا و آهنگساز اهل ایران است.
دوشاخه نرگست،ای یاردلبند
چه خوش عطری درین ایوان پراکند
اگرصدگونه غم داری،چونرگس،
به روی زندگی لبخند..لبخند

سحر،دیدم درخت ارغوانی
کشیده سربه بام خسته جانی
به گوش ارغوان آهسته گفتم
بهارت خوش که فکردیگرانی

سری،ازبوی گلهامست داری
کتاب وساغری دردست داری
دلی راهم اگرخشنودکردی
به گیتی هرچه شادی هست داری

چمن دلکش،زمین خرم،هواتر
نشستن پای گندم زارخوشتر
امیدتازه رادریاب ودریاب
غم دیرینه رابگذارو بگذز




#فریدون_مشیری




درودها عزیزان جان صبح و ادينه تان بخیر و شادکامی🧡
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شراب ِ لعل کش و روی مَه جبینان بین
خلاف ِ مذهب ِ آنان جمال ِ اینان بین

به زیر ِ دلق ِ مُلَمَّع کمندها دارند
درازدستی ِ این کوته آستینان بین

به خرمن ِ دو جهان سَر فرو نمی‌آرند
دماغ و کبر ِ گدایان و خوشه چینان بین

بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند
نیاز ِ اهل ِ دل و ناز ِ نازنینان بین

حقوق ِ صحبت ِ ما را به باد داد و برفت
وفای صحبت ِ یاران و همنشینان بین

اسیر ِ عشق شدن چاره‌ی خلاص ِ من است
ضمیر ِ عاقبت اندیش ِ پیش بینان بین

کدورت از دل ِ حافظ ببرد صحبت ِ دوست
صفای همت ِ پاکان و پاکدینان بین

 #حافظ
#غزل403
#فریدون_فرح_اندوز
Zahed
Fereidoon Foroughi
♪ زاهد ♪

« ترانه جدید #فریدون_فروغی بعد از چهل سال »

🎙 صدا از فریدون فروغی
۰ کاباره
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☀️🔸🔸🔸

🔸بنای زیبا و تاریخی ارگ کریم خان
«تلفیق هنر رقص ، موسیقی ، معماری ایرانی»


" دل شیدا"

🎙 #علیرضا_افتخاری

اجرای رقص: #شیدا_دبیر

        ای چشـم من، گریان مباش
        این‌گونه اشک‌افشان مباش
        حیـران و ســـرگردان مباش

        در گردش گیتی،
رسـد روزی
        به‌ پایان هر غمی...


#فریدون_مشیری


☀️🔸🔸🔸
امید روشنایی گرچه در این تیرگی‌ ها نیست
من اینجا باز
در این دشت خشک تشنه می‌رانم
من اینجا روزی آخر
از دل این خاک، با دست تهی
گُل بر می‌ افشانم
من اینجا روزی آخر
از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح می‌خوانم


#شعر #فریدون_مشیری

تصویر: #فیلم #برنج_تلخ کارگردان: #جوزپه_دسانتیس، ۱۹۴۹
#نئورئالیسم #ایتالیا
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 44
کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است
به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راهِ صحرا گیر
چه وقتِ مدرسه و بحث کشف کَشّاف است؟
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی بِه ز مالِ اوقاف است
به دُرد و صاف تو را حکم نیست خوش دَرکَش
که هر چه ساقی ما کرد عینِ الطاف است
بِبُر ز خلق و چو عَنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است
حدیثِ مدّعیان و خیالِ همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است
خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ
نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است

خوانش
#فریدون_فرح_اندوز


با لمس این👇 هشتگ  در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 44
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 131
بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس بُرد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مُقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد


خوانش #فریدون_فرح_اندوز
Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼

#وحید_تاج

#نوروز

آهنگساز و سرپرست گروه:
#کیوان_ساکت
شعر:
#فریدون_مشیری


یک روز دیگر از پگاه
چو چشم باز می کنی،
زمانه زیر و رو
زمینه پر نگار می شود

زمین، شکاف می خورد
به دشت، سبزه می زند
هر آن چه مانده بود، زیر خاک
هر آنچه خفته بود، زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار می شود.

به تاج کوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب می شود
دهان دره ها پر از سرود چشمه سارمی شود

نسیم هرزه پو
ز روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک
فراز خارهای هفت رنگ،
نفس زنان و خسته می رسد
غریق موج کشتزار می شود.

در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر کناره می رسد
به هر کرانه می دود
به روی جلگه ها غبار می شود.

در این
بهار، آه
چه یادها
چه حرف های ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه، باردار می شود.

نگار من،
امید
نوبهار من،
لبی به خنده باز کن
ببین، چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار
می شود!


#سیاوش_کسرایی
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 143
سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد
دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد
بی‌دلی در همه‌احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این‌همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
فیضِ روحُ‌القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد
گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پیِ چیست
گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد


خوانش
#فریدون_فرح_اندوز


روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 143