داستانی از تاریخ !
*هلاکوخان مغول* بعد از فتح بغداد و استقرار در کاخ *سی و هفتمین خلیفه عباسی المستعصم بالله* و منقرض نمودن حدود ۵۰۰ سال حکمرانی عباسیان در بغداد رو به *خلیفه عباسی* کرده و گفت:
*در هر اتاق از این قصر، ده کنیزک نازک بدن خزیدهاند، مگر تو در یک لحظه چند زن میتوانی اختیار کنی؟*
*در مطبخت چندین خوالیگر (آشپز)، چندین طعام میپزند؟ مگر تو چند طعام با هم میتونی بخوری؟*
*از این سقفهای بلند و دیوارهای محکم و سراپردههای مخملین چه حاصل؟ و در تمام بلاد، مسلمین به من گفتهاند که خلیفه مسلمین ظاهراً مسلمان است ولی باطناً شیطان است و به رعیتش بسیار ظلم میکند!!*
*من، هلاکو خان، سردار مغول از همان غذایی میخورم که سپاهیانم میخورند، و بر همان اسب مینشینم که سربازانم مینشینند، و بر همان زمین میخوابم که سربازانم میخوابند.*
و رو کرد به حضار دربار بغداد و گفت:
شما که بسیاریتان *عالمان دین هستید و مردان خدا،* به من بگویید که:
*حکمران ظالم مسلمان را دوستتر میدارید یا حاکم کافری که به عدل حکومت کند؟!*
مجلس ساکت شد در سرتاسر صحن مستنصریه کسی سخن نمیگفت!
هلاکو پرسشی بسیار مهم پرسیده بود!
*به راستی کدام یک از این دو، به مردمان نفع بیشتری میرساند؟!*
*حکمرانی که دم از دین میزند اما بساط ظلم میگستراند و اسباب جور فراهم میکند؟ یا حاکمی که کافر است اما بر مردمان به عدالت و برابری حکم میکند؟!*
مجلس همچنان ساکت بود!
پیری از میانه صحن به پا خاست و گفت:
*ای سردار فاتح مغول، پاسخ پرسش خود را از من بشنو، ما مسلمانان بغداد و کل مملکت اسلامی حکمرانی حکمران عادل کافر را بر حکمرانی مسلمان ظالم ترجیح میدهیم!*
*چون کفرِ حاکم عادل به خودش برمیگردد و عدل او به مردم و جامعهاش، و دین حاکم ظالم به خودش برمیگردد، ولی ظلم و جورش به مردم و جامعه! و اگر این نبود، تو امروز به سادگی بر دارالخلافه مسلمین دست نمییافتی!*
*چون ما بخاطر ظلم و جورش در مقابل تو هلاکوی مغول حمایتش نکردیم و اکنون اسیر تو شد! بر ما حکمران کافری بگمار که به عدالت حکم براند، ما دیگر از حکومتی که به نام اسلام بر مسلمین ظلم کند خستهایم.!*
*هلاکو دستور داد خلیفه مسلمین را نمد پیچ کردند آنقدر مشت و لگد کوب کردن تا به قتل رسید و هیچ امداد غیبی هم شامل جانشین خود خوانده پیغمبر نشد و به قتل رسید.*
*تا درس عبرتی در تاریخ شود. که مردم در تاریخ انتخاب حکمران کافر عادل را بر حکمران ظاهراً مسلمان ظالم ترجیح دادند!*
*هلاکوخان مغول* بعد از فتح بغداد و استقرار در کاخ *سی و هفتمین خلیفه عباسی المستعصم بالله* و منقرض نمودن حدود ۵۰۰ سال حکمرانی عباسیان در بغداد رو به *خلیفه عباسی* کرده و گفت:
*در هر اتاق از این قصر، ده کنیزک نازک بدن خزیدهاند، مگر تو در یک لحظه چند زن میتوانی اختیار کنی؟*
*در مطبخت چندین خوالیگر (آشپز)، چندین طعام میپزند؟ مگر تو چند طعام با هم میتونی بخوری؟*
*از این سقفهای بلند و دیوارهای محکم و سراپردههای مخملین چه حاصل؟ و در تمام بلاد، مسلمین به من گفتهاند که خلیفه مسلمین ظاهراً مسلمان است ولی باطناً شیطان است و به رعیتش بسیار ظلم میکند!!*
*من، هلاکو خان، سردار مغول از همان غذایی میخورم که سپاهیانم میخورند، و بر همان اسب مینشینم که سربازانم مینشینند، و بر همان زمین میخوابم که سربازانم میخوابند.*
و رو کرد به حضار دربار بغداد و گفت:
شما که بسیاریتان *عالمان دین هستید و مردان خدا،* به من بگویید که:
*حکمران ظالم مسلمان را دوستتر میدارید یا حاکم کافری که به عدل حکومت کند؟!*
مجلس ساکت شد در سرتاسر صحن مستنصریه کسی سخن نمیگفت!
هلاکو پرسشی بسیار مهم پرسیده بود!
*به راستی کدام یک از این دو، به مردمان نفع بیشتری میرساند؟!*
*حکمرانی که دم از دین میزند اما بساط ظلم میگستراند و اسباب جور فراهم میکند؟ یا حاکمی که کافر است اما بر مردمان به عدالت و برابری حکم میکند؟!*
مجلس همچنان ساکت بود!
پیری از میانه صحن به پا خاست و گفت:
*ای سردار فاتح مغول، پاسخ پرسش خود را از من بشنو، ما مسلمانان بغداد و کل مملکت اسلامی حکمرانی حکمران عادل کافر را بر حکمرانی مسلمان ظالم ترجیح میدهیم!*
*چون کفرِ حاکم عادل به خودش برمیگردد و عدل او به مردم و جامعهاش، و دین حاکم ظالم به خودش برمیگردد، ولی ظلم و جورش به مردم و جامعه! و اگر این نبود، تو امروز به سادگی بر دارالخلافه مسلمین دست نمییافتی!*
*چون ما بخاطر ظلم و جورش در مقابل تو هلاکوی مغول حمایتش نکردیم و اکنون اسیر تو شد! بر ما حکمران کافری بگمار که به عدالت حکم براند، ما دیگر از حکومتی که به نام اسلام بر مسلمین ظلم کند خستهایم.!*
*هلاکو دستور داد خلیفه مسلمین را نمد پیچ کردند آنقدر مشت و لگد کوب کردن تا به قتل رسید و هیچ امداد غیبی هم شامل جانشین خود خوانده پیغمبر نشد و به قتل رسید.*
*تا درس عبرتی در تاریخ شود. که مردم در تاریخ انتخاب حکمران کافر عادل را بر حکمران ظاهراً مسلمان ظالم ترجیح دادند!*
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔔 کانال اندیشه و تفکر 🔔
🔴🌻🎼 ساری گلین
🎧💐🎼🌼🎧 کنسرت مشترک
ژیوان گاسپاریان و استاد حسین علیزاده
🎵🎼🎵 سالن
بابیکن
لندن
مهر 1391
🔴🌻🎼 ساری گلین
🎧💐🎼🌼🎧 کنسرت مشترک
ژیوان گاسپاریان و استاد حسین علیزاده
🎵🎼🎵 سالن
بابیکن
لندن
مهر 1391
Ⓜ️ ویژگیهای معلمان امروزی از دیدگاه یونسکو
➖ ۱. معلمان موفق امروزی آمادهاند بگویند: ما نمیدانیم اما با هم میآموزیم.
➖ ۲. میدانند که در وهله نخست معلم دانشآموزان هستند نه معلم کتب درسی.
➖ ۳. معلمان فقط عرضهکنندگان دانش نیستند، بلکه تسهیلگر روند یادگیریاند.
➖ ۴. معلمان موفق امروزی میدانند که اثرگذاری بردانشآموزان بیانگیزه نیز از اهداف مهم آنهاست.
➖ ۵. میدانند زنگ تفریح و بازی حق مسلم کودکان است.
➖ ۶. میدانند برداشتن دیوارهای میان کلاس درس و جامعه از اهداف آنهاست.
➖ ۷. میدانند کلید موفقیت قرن اخیر یادگیری مداوم است.
➖ ۸. میدانند باید فرصتهای مناسب برای احساس امنیت در دانشآموزان فراهم نمایند.
➖ ۹. میدانند سهم هر دانشآموز از یادگیری اهمیت دارد.
➖ ۱۰. میدانند آنها علاوه بر نیازهای علمی نیازهای معنوی و اخلاقی دانشآموز را رفع میکنند.
#فرهنگ
#آموزش
|| مدرسه علوم انسانی
➖ ۱. معلمان موفق امروزی آمادهاند بگویند: ما نمیدانیم اما با هم میآموزیم.
➖ ۲. میدانند که در وهله نخست معلم دانشآموزان هستند نه معلم کتب درسی.
➖ ۳. معلمان فقط عرضهکنندگان دانش نیستند، بلکه تسهیلگر روند یادگیریاند.
➖ ۴. معلمان موفق امروزی میدانند که اثرگذاری بردانشآموزان بیانگیزه نیز از اهداف مهم آنهاست.
➖ ۵. میدانند زنگ تفریح و بازی حق مسلم کودکان است.
➖ ۶. میدانند برداشتن دیوارهای میان کلاس درس و جامعه از اهداف آنهاست.
➖ ۷. میدانند کلید موفقیت قرن اخیر یادگیری مداوم است.
➖ ۸. میدانند باید فرصتهای مناسب برای احساس امنیت در دانشآموزان فراهم نمایند.
➖ ۹. میدانند سهم هر دانشآموز از یادگیری اهمیت دارد.
➖ ۱۰. میدانند آنها علاوه بر نیازهای علمی نیازهای معنوی و اخلاقی دانشآموز را رفع میکنند.
#فرهنگ
#آموزش
|| مدرسه علوم انسانی
Telegram
مدرسه علوم انسانی
🔹من یک معلم هستم.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جشن نوروز 65 هزار نفری استان ایلام بزرگترین جشن مردمی ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کوکاکولا در اواخرِ قرن گذشته (قرن 19) توسط پزشکی داروساز به اسم دکتر "و.پامبرتون" در آلاباما در ایالت جورجا، اختراع شد؛ ولی به عنوان یک دارو، نه به عنوان یک نوشابه. آن را در شیشههای کوچک دارو میفروخت. از همان موقع هم روی برچسب اسمش را مینوشت. دارویی بود برای درمان درد قاعدگی زنان و اصولاً برای دلپیچه و ناراحتیهای روده در صبحگاه.
نام نوشابه و زمانش تو را به این فکر میاندازد که در واقع آن را با برگهای کوکا درست میکردهاند؛ از برگهایی که از آن کوکایین میساختهاند و در آن عهد و زمانه که فقط داروهای آرامبخش مثل بلادون وجود داشت، تنها علاج دردهای مختلف و رایج بود.
دکتر پامبرتون در سال 1910 فرمول آن را به یک شرکت نوشابهسازی فروخت و شرکت، نوشابه را در سراسر جهان پخش و مشهور کرد. از آنجا که در فرمول نوشابه عنصری سِرّی وجود داشت، او رقم شگفتانگیزی دریافت کرد که بنا بر ارقام آن زمان بسیار قابل ملاحظه است: پانصددلار.
با تمام این احوال مقامات مربوطهی کشور پرو در سال 1970 محتوی کوکایین بودنِ نوشابه را تکذیب کردند و اگر جز این بود بدون شک فروشش را ممنوع میکردند.
📚 #یادداشتهای_پنج_ساله
🖊 #گابریل_گارسیا_مارکز
📖 #کتاب_بخوانیم
#کتاب_درمانی
نام نوشابه و زمانش تو را به این فکر میاندازد که در واقع آن را با برگهای کوکا درست میکردهاند؛ از برگهایی که از آن کوکایین میساختهاند و در آن عهد و زمانه که فقط داروهای آرامبخش مثل بلادون وجود داشت، تنها علاج دردهای مختلف و رایج بود.
دکتر پامبرتون در سال 1910 فرمول آن را به یک شرکت نوشابهسازی فروخت و شرکت، نوشابه را در سراسر جهان پخش و مشهور کرد. از آنجا که در فرمول نوشابه عنصری سِرّی وجود داشت، او رقم شگفتانگیزی دریافت کرد که بنا بر ارقام آن زمان بسیار قابل ملاحظه است: پانصددلار.
با تمام این احوال مقامات مربوطهی کشور پرو در سال 1970 محتوی کوکایین بودنِ نوشابه را تکذیب کردند و اگر جز این بود بدون شک فروشش را ممنوع میکردند.
📚 #یادداشتهای_پنج_ساله
🖊 #گابریل_گارسیا_مارکز
📖 #کتاب_بخوانیم
#کتاب_درمانی
کنسرتوییبهیادیکفرشته_اریکامانوئلاشمیت_@lbookl.pdf
3.4 MB
📕 کنسرتویی به یاد یک فرشته
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت
#معرفی_کتاب
در نیمه ی اول قرن بیستم، باغبانی بود که از گورستانی که مقبره ی ژولیت در آن بود، مراقبت می کرد. گردشگرها برای دیدن آرامگاهش به این قبرستان می آمدند، تیره بختان در آنجا گریه می کردند. صحنه هایی که باغبان هر روز شاهد آن ها بود، تحت تاثیرش قرار می داد، از این رو، پرنده هایی را تربیت کرد که به دستورش روی شانه های روح های غمگین می نشستند و با نوکشان آن ها را یواشکی می بوسیدند.این موضوع کم کم کنجکاوی همه را برانگیخت و نامه هایی از سراسر دنیا به ژولیت ارسال می شد و از او نصیحت های عاشقانه در خواست می کردند.
📕 کنسرتویی به یاد یک فرشته
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت
#معرفی_کتاب
در نیمه ی اول قرن بیستم، باغبانی بود که از گورستانی که مقبره ی ژولیت در آن بود، مراقبت می کرد. گردشگرها برای دیدن آرامگاهش به این قبرستان می آمدند، تیره بختان در آنجا گریه می کردند. صحنه هایی که باغبان هر روز شاهد آن ها بود، تحت تاثیرش قرار می داد، از این رو، پرنده هایی را تربیت کرد که به دستورش روی شانه های روح های غمگین می نشستند و با نوکشان آن ها را یواشکی می بوسیدند.این موضوع کم کم کنجکاوی همه را برانگیخت و نامه هایی از سراسر دنیا به ژولیت ارسال می شد و از او نصیحت های عاشقانه در خواست می کردند.
📕 کنسرتویی به یاد یک فرشته
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت
ضربالمثلی هست که میگه: «یک اتاق آشفته مساوی با یک ذهن آشفتهست.»
همچنین توی کتاب تختخوابت را مرتب کن از دریاسالار مکریون میخونیم: «اگر میخواهید دنیا را تکان دهید، ابتدا این کار را با مرتبکردن تختخوابتان شروع کنید.»
حقیقت اینه که خیلیاز ما فکر میکنیم که تغییرات بزرگ، نیازمندِ کارهای بزرگه؛ درصورتی که اتفاقا کارهای کوچیک زمینهساز تغییرات بزرگن.
تغییرات رو بهشکل یه دومینو ببین. برای اینکه یه دومینو تا آخر منظم پیش بره، نیازه که اولین قطعه رو بندازی. اون قطعه میتونه همین مرتبکردنِ اتاقت یا شونهکردنِ موهات یا حتی یه دوشگرفتن باشه.
کافیه یهبار این کار رو در ابتدای روز انجام بدی تا ببینی چقدر احساس مفیدبودن سراغت میاد. همین احساس کمکت میکنه تا درطول روز بهرهوری بیشتری داشته باشی و کمتر درگیر حواس پرتی بشه و به فعالیتهایی مشغول بشی که واقعا اهمیت دارن.
@RavanTrapy | روانشناسی
همچنین توی کتاب تختخوابت را مرتب کن از دریاسالار مکریون میخونیم: «اگر میخواهید دنیا را تکان دهید، ابتدا این کار را با مرتبکردن تختخوابتان شروع کنید.»
حقیقت اینه که خیلیاز ما فکر میکنیم که تغییرات بزرگ، نیازمندِ کارهای بزرگه؛ درصورتی که اتفاقا کارهای کوچیک زمینهساز تغییرات بزرگن.
تغییرات رو بهشکل یه دومینو ببین. برای اینکه یه دومینو تا آخر منظم پیش بره، نیازه که اولین قطعه رو بندازی. اون قطعه میتونه همین مرتبکردنِ اتاقت یا شونهکردنِ موهات یا حتی یه دوشگرفتن باشه.
کافیه یهبار این کار رو در ابتدای روز انجام بدی تا ببینی چقدر احساس مفیدبودن سراغت میاد. همین احساس کمکت میکنه تا درطول روز بهرهوری بیشتری داشته باشی و کمتر درگیر حواس پرتی بشه و به فعالیتهایی مشغول بشی که واقعا اهمیت دارن.
@RavanTrapy | روانشناسی
🔹پلات شگرف در هایکوهای ایرانی
✍سینا جهاندیده
هایکو شعری نیست که بسیار کوتاه و داری ایجاز باشد. هایکو حتی شعر کوتاهی نیست که تلگرافی گفته شود اما مخاطب آن را چون متنی منسجم دریافت کند. هایکو شعر بسیار کوتاهی است که با «پلات شگرف» ساخته میشود. سازهها و اتصالات معناشناختی و نشانهشناختی این پلات، از یکسو برآمده از فرهنگی است که شاعر در آن زیست میکند(اتصالات فرهنگی) و از سوی دیگر برسازنده و تحریک کنندهی تخیل خواننده است(اتصالات فردی، بیناذهنی و تجربی). بنابراین تصاویر و کلمات تلگرافیای که به امید تخیل خواننده کنار هم مینشیند نه تنها هایکو نیستند بلکه حتی شعر هم فرض نمیشوند.
ساختارآفرینی شاعر هایکوسرا که با زبان تصویری- روایی به اجرا در میآید، با سه تخیل ممکن میشود: تخیل زبانشناختی، تخیل فرهنگی و تخیل خواننده. تخیل زبانشناختی از سنت میآید؛ تخیل فرهنگی از تجربه و شاعرانگی جهان شاعر اما فعال کردن تخیل خواننده در مسیر تخیلاتی که شاعر از زبان، تجربه و سنت برساخته است معمولا سختترین کنش شاعرانگی شاعر است. شعر هایکو بدون فعال کردن زیباییشناختی تخیل خواننده، شعر پویایی نیست.
#تبارشناسی_کتاب
✍سینا جهاندیده
هایکو شعری نیست که بسیار کوتاه و داری ایجاز باشد. هایکو حتی شعر کوتاهی نیست که تلگرافی گفته شود اما مخاطب آن را چون متنی منسجم دریافت کند. هایکو شعر بسیار کوتاهی است که با «پلات شگرف» ساخته میشود. سازهها و اتصالات معناشناختی و نشانهشناختی این پلات، از یکسو برآمده از فرهنگی است که شاعر در آن زیست میکند(اتصالات فرهنگی) و از سوی دیگر برسازنده و تحریک کنندهی تخیل خواننده است(اتصالات فردی، بیناذهنی و تجربی). بنابراین تصاویر و کلمات تلگرافیای که به امید تخیل خواننده کنار هم مینشیند نه تنها هایکو نیستند بلکه حتی شعر هم فرض نمیشوند.
ساختارآفرینی شاعر هایکوسرا که با زبان تصویری- روایی به اجرا در میآید، با سه تخیل ممکن میشود: تخیل زبانشناختی، تخیل فرهنگی و تخیل خواننده. تخیل زبانشناختی از سنت میآید؛ تخیل فرهنگی از تجربه و شاعرانگی جهان شاعر اما فعال کردن تخیل خواننده در مسیر تخیلاتی که شاعر از زبان، تجربه و سنت برساخته است معمولا سختترین کنش شاعرانگی شاعر است. شعر هایکو بدون فعال کردن زیباییشناختی تخیل خواننده، شعر پویایی نیست.
#تبارشناسی_کتاب
[اریک وگلین کیست؟]
✍مرتضی شیرودی
برگرفته از مقالهی «چیستی حقیقت در دستگاه فلسفهی سیاسی اریک وگلین»/ فصلنامه آینهی معرفت ۱۳۸۶ شماره ۱۳.
اریک وگلین (Eric Voegelin) به سال ۱۹۰۱ در آلمان زاده شد. تحصيل، تدریس و تحقیق خود را در دانشگاههایی چون مونیخ به انجام رساند. وی پس از نگارش کتاب «تاریخ اندیشههای سیاسی»، در حد و قوارهی یک متفکر اندیشمند ظاهر شد و از این رو مورد توجه حزب ناسیونال سوسیالیست قرار گرفت؛ اما او که نمیخواست به خواستههای آن حزب در حمایت از هیتلر تن دهد و نیز به دلیل نارضایتی از سیاستهای گشتاپو، در سال ۱۹۳۸ از آلمان گریخت و به آمریکا رفت و در دانشگاههای آمریکا به تدریس و تحقیق پرداخت. او متأثر از آرای ماکس وبر بود؛ ولی از منتقدان اصلی او هم به شمار میرفت.
او را به اعتبار حجم و کیفیت کارهای تاریخی با ویل دورانت مقایسه میکنند. در قلمرو فلسفهی تاریخ او را هم ردیف هگل و توين بی میدانند. در زمینهی مسائل فلسفی وی را هم عرض هایدگر و برگسون خطاب میکنند. بعضی او را بزرگترین فيلسوف قرن ۲۱ دانستهاند. عدهای هم او را پایان بخش انقلاب کوپرنیکی در تاریخ نوین قلمداد مینمایند. ایلی( Ealy) وگلین را به همراه مايكل اوكشات و لئواشتراوس، یکی از سه فیلسوف برتر قرن بیستم در نزد محافظه کاران آمریکایی برشمرده. ومک آلیستر، وگلین و اشتراوس را دو تن از محرکترین و پایدارترین فیلسوفان سیاسی قرن معاصر دانسته است. وگلین به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، روسی، عبری و یونانی مسلط بود. هانا آرنت، کتاب «اندیشه نژادپرستی» وگلین را بهترین تحلیل در این زمینه دانسته است، کتاب «علم جدید سیاست» وی در فهرست پرفروشترین کتابهای سیاسی ثبت شده است. برجستهترین اثرش، کتاب پنج جلدی «نظم و تاریخ» است که اتمام آن سی سال طول کشید. راجرشین( Roger Shinn ) کتاب «نظم و تاریخ» را مهم ٫ترین کار تاریخی قرن نامید و از آن به عنوان کاری بزرگ و روشنفکرانه و تلفيق ماهرانهی دانش، تخصص و روشنبینی یاد کرده است.
وگلین در مجموع، ۳۳ کتاب در ۱۰ هزار صفحه دارد که مهمترین آنها كتاب سخت فهم «نظم و تاريخ» است. علیرغم این همه توانایی و فعالیت علمی، وگلین ناشناخته مانده است. دلایل ناشناخته ماندن وگلین بسیار است از جمله: تدریس بیشتر در دانشگاههای حاشیهای (غير مهم) آمريكا، عدم اهتمام به پذیرش و تربیت دانشجوی دکتری، استقلال نظر از همه جریانهای فکری زمانه، صعوبت زبان و دشواری درک اندیشههای وگلین، متهم شدن به کمونیست، لیبرال، فاشیست، یهودی، افلاطونی، هگلی و غیره و عدم پاسخگویی به انتقادات.
اما مهم ترین دلیل ناشناخته ماندن وگلین آن است که به مخالفت با تجدد و مدرنیته در غرب پرداخت. وگلین تجدد و مدرنیته را بدعتی از مسيحيت میدانست و تجربهی مذهبی را جایگزین آن مینمود. به همین دلیل او را به عنوان طغيانگري عليه تجدد میشناختند. او بارها به عنوان اندیشمندی خداپرست به تجدد ازخدا رویبرتافته، تاخته است. توصیفی که از خالق هستی و منشأ ناب حقیقت میکند، خداگرایی مسیح اش را این صورت به تصویر می کشد:
در اینجا به راستی یک خدای مهربان وجود دارد، انسانی است ولی فوق بشری، دوستانه اما مقدس که موعظه نمیکند، تهدید نمینماید، احكام محال و عبوس برای روحهای ما نمیگذارد، او بیگناهی چیزهایی که ما از آنها متنفریم و شفافیت چیزهایی که ما نمیپسندیم یا نمیپذیریم را به ما نشان میدهد. (2007:Holl wedk) و لذا نقد او یک نقد درونی از تجدد نیست به این معنا که نقد وگلین زمینه گسترش و نهادینگی تجدد را فراهم نمیآورد، او چون هابر ماس، تجدد را به دلیل آن که طرح روشنگری را به طور کامل اجرا نکرده، نقد نمیکند. وگلين در ایران هم ناشناخته است و تنها اثر فارسی در این زمینه، تجدد از نگاهی دیگر به قلم دکتر حسین کچویان است. در سالهای اخیر گرایش تازهای برای شناخت وگلین پیدا شده که علت آن ،زنده شدن میل به مذهب در غرب است. از این روست که در حال حاضر ۳۸ مرکز وکلینشناسی در غرب تأسیس شده است؛ البته همچنان درک اندیشههای وگلین به دلایل زیر بسیار دشوار است :
۱- نظم از پیش تعیین شدهای بر کار او استوار نیست.
۲- دائما دیدگاههای وگلین در حال تغییر بوده است، به همین دلیل اجازه انتشار کتاب تاریخ اندیشههای سیاسیاش را در اواخر عمر داده است.
۳- قلم و زبان وی سخت فهم و دشوار است، از این رو تفسیرهای مختلفی از سخنانش شده است.
#تبارشناسی_کتاب
✍مرتضی شیرودی
برگرفته از مقالهی «چیستی حقیقت در دستگاه فلسفهی سیاسی اریک وگلین»/ فصلنامه آینهی معرفت ۱۳۸۶ شماره ۱۳.
اریک وگلین (Eric Voegelin) به سال ۱۹۰۱ در آلمان زاده شد. تحصيل، تدریس و تحقیق خود را در دانشگاههایی چون مونیخ به انجام رساند. وی پس از نگارش کتاب «تاریخ اندیشههای سیاسی»، در حد و قوارهی یک متفکر اندیشمند ظاهر شد و از این رو مورد توجه حزب ناسیونال سوسیالیست قرار گرفت؛ اما او که نمیخواست به خواستههای آن حزب در حمایت از هیتلر تن دهد و نیز به دلیل نارضایتی از سیاستهای گشتاپو، در سال ۱۹۳۸ از آلمان گریخت و به آمریکا رفت و در دانشگاههای آمریکا به تدریس و تحقیق پرداخت. او متأثر از آرای ماکس وبر بود؛ ولی از منتقدان اصلی او هم به شمار میرفت.
او را به اعتبار حجم و کیفیت کارهای تاریخی با ویل دورانت مقایسه میکنند. در قلمرو فلسفهی تاریخ او را هم ردیف هگل و توين بی میدانند. در زمینهی مسائل فلسفی وی را هم عرض هایدگر و برگسون خطاب میکنند. بعضی او را بزرگترین فيلسوف قرن ۲۱ دانستهاند. عدهای هم او را پایان بخش انقلاب کوپرنیکی در تاریخ نوین قلمداد مینمایند. ایلی( Ealy) وگلین را به همراه مايكل اوكشات و لئواشتراوس، یکی از سه فیلسوف برتر قرن بیستم در نزد محافظه کاران آمریکایی برشمرده. ومک آلیستر، وگلین و اشتراوس را دو تن از محرکترین و پایدارترین فیلسوفان سیاسی قرن معاصر دانسته است. وگلین به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، روسی، عبری و یونانی مسلط بود. هانا آرنت، کتاب «اندیشه نژادپرستی» وگلین را بهترین تحلیل در این زمینه دانسته است، کتاب «علم جدید سیاست» وی در فهرست پرفروشترین کتابهای سیاسی ثبت شده است. برجستهترین اثرش، کتاب پنج جلدی «نظم و تاریخ» است که اتمام آن سی سال طول کشید. راجرشین( Roger Shinn ) کتاب «نظم و تاریخ» را مهم ٫ترین کار تاریخی قرن نامید و از آن به عنوان کاری بزرگ و روشنفکرانه و تلفيق ماهرانهی دانش، تخصص و روشنبینی یاد کرده است.
وگلین در مجموع، ۳۳ کتاب در ۱۰ هزار صفحه دارد که مهمترین آنها كتاب سخت فهم «نظم و تاريخ» است. علیرغم این همه توانایی و فعالیت علمی، وگلین ناشناخته مانده است. دلایل ناشناخته ماندن وگلین بسیار است از جمله: تدریس بیشتر در دانشگاههای حاشیهای (غير مهم) آمريكا، عدم اهتمام به پذیرش و تربیت دانشجوی دکتری، استقلال نظر از همه جریانهای فکری زمانه، صعوبت زبان و دشواری درک اندیشههای وگلین، متهم شدن به کمونیست، لیبرال، فاشیست، یهودی، افلاطونی، هگلی و غیره و عدم پاسخگویی به انتقادات.
اما مهم ترین دلیل ناشناخته ماندن وگلین آن است که به مخالفت با تجدد و مدرنیته در غرب پرداخت. وگلین تجدد و مدرنیته را بدعتی از مسيحيت میدانست و تجربهی مذهبی را جایگزین آن مینمود. به همین دلیل او را به عنوان طغيانگري عليه تجدد میشناختند. او بارها به عنوان اندیشمندی خداپرست به تجدد ازخدا رویبرتافته، تاخته است. توصیفی که از خالق هستی و منشأ ناب حقیقت میکند، خداگرایی مسیح اش را این صورت به تصویر می کشد:
در اینجا به راستی یک خدای مهربان وجود دارد، انسانی است ولی فوق بشری، دوستانه اما مقدس که موعظه نمیکند، تهدید نمینماید، احكام محال و عبوس برای روحهای ما نمیگذارد، او بیگناهی چیزهایی که ما از آنها متنفریم و شفافیت چیزهایی که ما نمیپسندیم یا نمیپذیریم را به ما نشان میدهد. (2007:Holl wedk) و لذا نقد او یک نقد درونی از تجدد نیست به این معنا که نقد وگلین زمینه گسترش و نهادینگی تجدد را فراهم نمیآورد، او چون هابر ماس، تجدد را به دلیل آن که طرح روشنگری را به طور کامل اجرا نکرده، نقد نمیکند. وگلين در ایران هم ناشناخته است و تنها اثر فارسی در این زمینه، تجدد از نگاهی دیگر به قلم دکتر حسین کچویان است. در سالهای اخیر گرایش تازهای برای شناخت وگلین پیدا شده که علت آن ،زنده شدن میل به مذهب در غرب است. از این روست که در حال حاضر ۳۸ مرکز وکلینشناسی در غرب تأسیس شده است؛ البته همچنان درک اندیشههای وگلین به دلایل زیر بسیار دشوار است :
۱- نظم از پیش تعیین شدهای بر کار او استوار نیست.
۲- دائما دیدگاههای وگلین در حال تغییر بوده است، به همین دلیل اجازه انتشار کتاب تاریخ اندیشههای سیاسیاش را در اواخر عمر داده است.
۳- قلم و زبان وی سخت فهم و دشوار است، از این رو تفسیرهای مختلفی از سخنانش شده است.
#تبارشناسی_کتاب
Bekenaaram Beneshin
Delkash
" به کنارم بنشین "
#بانو_دلکش🍃
#بانو_دلکش🍃
🔺برای ما که امروز در زمانهی به اصطلاح مدرن زیست میکنیم، هر نوع تلاش برای احیای سنت و بازگشت به ریشهها بهمعنای خنثی ساختن و بیاثر کردن همان میراث است. زیرا بازسازی گذشته جز در قالب آنچه اکنون در جریان است، ممکن نخواهد بود. لذا سنتگرایی کاملا مواجههی مدرن با آن چیزی است که سپری شده است. از سوی دیگر، وانهادن گذشته و بیتوجهی به آن و نیز انکار روایت فراتاریخیاش مستلزم پرتاب شدن به فراسوی مدرنیته و پستمدرن بودن است. بنابراین ما در هیچ صورتی مدرن نخواهيم بود و تجربهی از زمان وجود دارد که برای ما ناممکن است. گویا انتخاب ما بین سنتگرایی و پست مدرنيسم منحصر شده است. ما صرفا از طریق سنتگرایی و پستمدرنيسم است که می توانیم مدرن باشیم. خواست مدرنیته بصورت مستقیم برایمان امر محال است. مدرنیته پارهای از زمان است که گمشده و بناچار وجود ندارد. با اینکه وجود ندارد اما برای ما سرنوشت ساز است. قطعهی غایبی که در عین غیابش اثر گذار است و حضور دارد.
🔺از این حیث سنتگرایی و پست مدرنيسم دو واکنشی است به یک انسداد، امر ناشدنی و عدم پیوستگی که واقعیت تاریخی ما را نشان میدهد. همچنان که لیبرال سرمایهداری و سوسیالیسم دو پاسخ موقتی به یک مخمصه و انسداد است. این دو، صرفا دو نوع رویکرد معرفتی و گفتمانی نیستند، بلکه دو نوع موجودیتی را به نمایش میگذارند که بهصورت قیاس ناپذیر و بیربط میتوانند فعلیت پیدا کنند. این دوگانگی از جنس تقابل، تضاد، تفاوت، توازی، تناقص نیست، شاید بتوان آن را دوگانگی ناهمگون و نامتقارن نامید. در اینجا لازم است در یک حرکت ضد ارسطویی و حتی ضد برخی خوانشهای هگلی از هستیشناسیای دفاع کنیم که در آن فعلیت همواره، فعلیت چیزی است که هیچ بالقوهگی ندارد. آنچه بالفعل است بر هیچ تکیه دارد، و متقابلا آنچه بالقوه است، بالفعل نخواهد شد. بالقوهگی در امتناع ذاتیاش صورتی دیگر از بودن را محقق میسازد. تلاش ناشدنی برای مدرن بودن، ما را به سمت سنتگرایی و پستمدرنيسم سوق میدهد.
🔺 هستیشناسی فوق الذکر به هیچ نوع مقولهبندی تن نمیدهد و مفاهیمی نظیر علیت، وحدت و کثرت و بالقوهگی نمیتواند آن را توضیح دهد. با دو نوع بودن سروکار داریم که هر قیاس، اتصال و گذر بین آن دو مسدود است. به همین دلیل این قسم از هستیشناسی ساختار صوری بحران را ارائه میدهد. بحرانهای واقعی مواضعی هستند که درمیان امور امکان داوری وجود ندارد، زیرا بحرانِ خود معیار است. نقطه ارجاعی در بین نیست که سنجش طرفین را ممکن سازد. اما آنچه در اینجا خطاست، تصور رایجی است که گمان میکند بحران امری موقت است و دائما باید درپی ایجاد تعادل و نوعی موازنه باشیم. هستی در ذاتش بحرانی است و هر شکلی از تعادل و انسجام امری موقتی است.
🔺 زمانی که در شرایط بحرانی قرار میگیریم باید هر گفتگویی را انکار کرد. گفتگو درپی اتصال میان مواضعی است که ذاتا آشتیناپذیر هستند و نمایندگان مدعی گفتگو به وضعیت سابق تعلق دارند. مواضع بحرانی نسبتهای جدیدی برقرار میسازند و طرفین تازهای به وجود میآورند. آنهایی که درپی مصالحه هستند بخشی از وضعیت پیشین محسوب میشوند که بهدنبال خنثی ساختن آشوب شکل گرفته هستند. در آستانهی بحران، تمام کسانی که در عرصهی بالفعل نقش آفرینی میکنند، چه موافق و چه مخالف، در یک سو قرار دارند و آنهایی که پس از بحران، ظهور میکنند در سویهی دیگر قرار گرفتهاند. لنین در آستانه پیروزی انقلاب با یک حرکت هوشمندانه، برای اینکه نماینده اصلی جریانی باشد که پس از انقلاب شکل میگیرد، به همرزمان خود و بلشویکها و حتی به کشورش خیانت کرد. در اولین اقدام پس از ورود به روسیه بهطرز غافلگیرانهای اظهار کرد که تقسیم قدرت با دولت موقت کافی است و همه قدرت باید در دستان شوراها قرار گیرد.
✍ رضا احمدی
🔺از این حیث سنتگرایی و پست مدرنيسم دو واکنشی است به یک انسداد، امر ناشدنی و عدم پیوستگی که واقعیت تاریخی ما را نشان میدهد. همچنان که لیبرال سرمایهداری و سوسیالیسم دو پاسخ موقتی به یک مخمصه و انسداد است. این دو، صرفا دو نوع رویکرد معرفتی و گفتمانی نیستند، بلکه دو نوع موجودیتی را به نمایش میگذارند که بهصورت قیاس ناپذیر و بیربط میتوانند فعلیت پیدا کنند. این دوگانگی از جنس تقابل، تضاد، تفاوت، توازی، تناقص نیست، شاید بتوان آن را دوگانگی ناهمگون و نامتقارن نامید. در اینجا لازم است در یک حرکت ضد ارسطویی و حتی ضد برخی خوانشهای هگلی از هستیشناسیای دفاع کنیم که در آن فعلیت همواره، فعلیت چیزی است که هیچ بالقوهگی ندارد. آنچه بالفعل است بر هیچ تکیه دارد، و متقابلا آنچه بالقوه است، بالفعل نخواهد شد. بالقوهگی در امتناع ذاتیاش صورتی دیگر از بودن را محقق میسازد. تلاش ناشدنی برای مدرن بودن، ما را به سمت سنتگرایی و پستمدرنيسم سوق میدهد.
🔺 هستیشناسی فوق الذکر به هیچ نوع مقولهبندی تن نمیدهد و مفاهیمی نظیر علیت، وحدت و کثرت و بالقوهگی نمیتواند آن را توضیح دهد. با دو نوع بودن سروکار داریم که هر قیاس، اتصال و گذر بین آن دو مسدود است. به همین دلیل این قسم از هستیشناسی ساختار صوری بحران را ارائه میدهد. بحرانهای واقعی مواضعی هستند که درمیان امور امکان داوری وجود ندارد، زیرا بحرانِ خود معیار است. نقطه ارجاعی در بین نیست که سنجش طرفین را ممکن سازد. اما آنچه در اینجا خطاست، تصور رایجی است که گمان میکند بحران امری موقت است و دائما باید درپی ایجاد تعادل و نوعی موازنه باشیم. هستی در ذاتش بحرانی است و هر شکلی از تعادل و انسجام امری موقتی است.
🔺 زمانی که در شرایط بحرانی قرار میگیریم باید هر گفتگویی را انکار کرد. گفتگو درپی اتصال میان مواضعی است که ذاتا آشتیناپذیر هستند و نمایندگان مدعی گفتگو به وضعیت سابق تعلق دارند. مواضع بحرانی نسبتهای جدیدی برقرار میسازند و طرفین تازهای به وجود میآورند. آنهایی که درپی مصالحه هستند بخشی از وضعیت پیشین محسوب میشوند که بهدنبال خنثی ساختن آشوب شکل گرفته هستند. در آستانهی بحران، تمام کسانی که در عرصهی بالفعل نقش آفرینی میکنند، چه موافق و چه مخالف، در یک سو قرار دارند و آنهایی که پس از بحران، ظهور میکنند در سویهی دیگر قرار گرفتهاند. لنین در آستانه پیروزی انقلاب با یک حرکت هوشمندانه، برای اینکه نماینده اصلی جریانی باشد که پس از انقلاب شکل میگیرد، به همرزمان خود و بلشویکها و حتی به کشورش خیانت کرد. در اولین اقدام پس از ورود به روسیه بهطرز غافلگیرانهای اظهار کرد که تقسیم قدرت با دولت موقت کافی است و همه قدرت باید در دستان شوراها قرار گیرد.
✍ رضا احمدی