پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سحرگاه بود، لحظه‌ای زیبا و دلکش. در آسمان ژرف و پریده‌رنگ هنوز چند ستاره این‌جا و آن‌جا سوسو می‌زد. زمین یک سر سیاه بود و آسمان یک سر سپید. بر ساقه‌ی گیاهان لرزشی افتاده بود و جذبه‌ی اسرارآمیز سپیده‌دم همه‌جا احساس می‌شد. چکاوکی که انگار با ستارگان در آمیخته بود بر بلندی شگرفی می‌خواند و گویی این نغمه‌ی ناچیز آرامشی به فضای بی‌کران می‌بخشید.

📕 بینوایان
✍🏻 #ویکتور_هوگو

📚 @PDFsCom
✍️از میان دو واژه انسان و انسانیت
اولی درمیان کوچه‌ها
و دومی در لابلای کتاب‌ها سرگردان است !

#ویکتور_هوگو
✍️🌺درود صبحتان بخیر وشادی روزتان فرخ .هیچ جنگی چهره ی انسانی ندارد .جنگها با تخریب زیرساختها و با کشتار کودکان ،زنان وسالمندان با بیدار کردن بهیمی ترین خوی انسانی یعنی وحشی گری و قتل وتجاوز بر الام بشر می افزایند وعده ی بیشماری را از هستی ساقط می کنند محروم کردن انسانها از حق زیستن عرف همه ی جنگها ست وکسانی که برای جنگ هلهله می کنند شاید هیچوقت به عواقب ان نمی اندیشند یا منافعشان ایجاب می کنند که آن را نادیده بگیرند تروریسم و افراطی گری صهیونیستی دوروی یک سکه اند که بمب ساعتی خاورمیانه اند وجز رنج ودرد برای مردم خاورمیانه وفلسطین نداشته اند.وذینفع جبهه جدید جنگ تنها روسیه است که زمان می خرد تا فشار رابرخود کم کند وهمیشه در مواقع بحرانی از رهبران خاورمیانه  بعنوان کلید حل بحرانهای خود بیشترین  استفاده را می برد.
🖊️🌿صبح دل انگیز وهوا دلکش است
این دم جانبخش مسیحا وش است
سر زده تا مهر هم از قله ها
پرتو زیبای قشنگش خوش است
🖊️🌿صبح دل انگیز وخیالت گل است
برلب گل خنده و  دل غافل است
بازنگاه تو که چون گل شکفت
از پس ان هرچه رسد کامل است
🖊️🌿🌺پیراهنت برتن شعرم
چتری رنگی است
برای روزهای پاییزی
تا دست در دستت
کوچه‌های عشق را قدم بزنیم
وقتی از واژه های رنگی
برایم شال گردن می بافی

وانگشتانت ضرب می گیرند
موسیقی دوستت دارم را
در  دستم
و خوابهای پریشان درختان را
با برگها بر باد می دهد
وقتی جنون رابطه هایشان را
قصه می کنند
در کوچه باغها
    📗زخم ناسور خاورمیانه
سربرداشته است
دملی چرکین
که هرچه فسد می شود
گندابش بیشتر می شود
وجغد مرگ می خواند
بر ویرانه هایش

🖊️🌿در خاورمیانه
ازهر پنجره که عشق سرمی زند
جنگی  عاشقانه در می گیرد
یا با نگاهی
یا باشعری
یا با بوسه ای
اما این بار جنگ امده است
تا تمام پنجره ها را ببندد
وعشق را
در پستوی خانه  قربانی کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔دروغ را فقط يک متخصص می‌تواند به ‌
صورت يک حقيقت برای مردم جلوه دهد، اما اينگونه متخصصان هرگز فيلسوف نمی‌شوند، زيرا دنیای سياست به وجودشان بيشتر احتياج دارد.

#ویل_دورانت

✍️جامعه به خاطر فراهم نکردن آموزش رایگان برای همه گناهکار است و باید به خاطر همه تاریکی‌‌هایی که درست کرده پاسخگو باشد...

اگر روح در تاریکی رها شود گناه صورت خواهد گرفت؛ مجرم کسی نیست که گناه را انجام داده ، بلکه کسی است که تاریکی را ایجاد کرده است...



کتاب: بینوایان
#ویکتور_هوگو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶 اکنون دیگر می توانم به سال های گذران عمر بگویم:
بگذرید، باز هم بگذرید
زیرا دیگر مرا از پیری هراسی نیست
بگذرید و گلهای ناپایدار خویش را برای خود نگاه دارید
زیرا من در کشتزار روح خود
گلی دارم
که هیچ کس را
یارای چیدن آن نیست
اکنون دیگر می توانم به سال های عمر بگویم:
هر قدر می خواهید بال های خود را
به جامی که من آن را با مهر خود آکنده ام
و روز و شب از آن باده ی خوشگوار می نوشم بسایید
زیرا با ضربت بال شما
چیزی از این باده بیرون تراوش نخواهد کرد
اگر شما خاکستر زیاد دارید
تا آتش ها را خاموش کنید
من آتشی فزون تر از خاکستر شما دارم
اگر شما فراموشی با خود همراه می آورید
من در دل خود عشقی نیرومندتر از فراموشی شما ذخیره کرده ام



بخشی از #شعر "حال که لبانم را نهاده ام..." از #ویکتور_هوگو

🎶 #موزیک: شعر مذکور را به زبان فرانسه و در قالب ترانه ای زیبا می شنوید.

#Puisque_j_ai_mis_ma_levre...
مردن که چیزی نیست، زندگی نكردن هولناک است!
📗: بینوایان
:#ویکتور_هوگو
اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست...!


📕 خاطرات یک محکوم
✍🏻 #ویکتور_هوگو
✍️🌺درود صبحتان زیبا بر پرند نازک خیالی های پاییزی دل آویز روزتان سرشار از مهر ودوستی  به امید روزی که بشر به آن سطح از آگاهی وخرد برسد که ابرهای تاریک نامهربانی را از زندگی خود پس بزند و صلح بیرق افراشته ی همه ی انسانها باشد و  زرادخانه ها جای خود را به کتاب خانه دهند تا پیشرفت علم ودانش مرهمی بر دردهای بشر باشد 
🖋️🌿حالیا گفتیم و سرخوش با خیالی می رویم
باز با حال خوشی از این حوالی می رویم
مرغ دل هم با تو در پرواز افتاده است تا
نم نمک دل داده با نازک خیالی می رویم
   
#ایرج_جمشیدی_بینا

🖋️🌿هرچند که دیدنت مرا گشت سراب
نومید نی ام که گاه بینم در خواب
تو آمده ای وباز هم بارانی است
من با تو وتو نشسته ای برلب آب
  
#ایرج_جمشیدی_بینا

🖋️🌿سرخوشتر از همیشه
سر زد از ستیغ کوه ابر
شولا به دوش کسی بود انگار
کم کم نموده پهن
خیال آذری خویش را
می خواست تا بشوید
از چهره ی آبان
ننگ نباریدن را
پادر رکاب برق
باغرش همیشگی
از سمت خاوران
خاموش بود صبح
وباد آهسته می وزید
تاریک تر از قلب جهل
اسمان
ابرو سگرمه کرده ببارد
بعد از خیال  این همه خشکی
پاییز تندیس بی رمقی بود
با روی زرد و بد حال
آهسته گاه بالا می آورد باد
در چرخشی به روی خیابان
موجی از برگهای قهوه ای وزرد را
ونم‌نمک آهسته می بارید
پایان فصل را
باران  خیال دیگری داشت
تا از صفحه های
روزنامه های زرد صبح بشوید
اخبار فیک هواشناسی جنگ را
وآجر کند نان
ان همه انبوه تبلیغ را
وعاشقانه های خود را
بنویسد در رویشی دوباره


   
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست...!


📕 خاطرات یک محکوم
✍🏻
#ویکتور_هوگو
✍️🌺درود پگاهتان نیک فرجام روزتان برمدار شادی وعشق فرخ وفرخنده پایان فصل تان آغاز فرهی ونیک فرجامی نیک اندیش بمانید.ماه ها ،فصل ها وسالها از پی هم روانه اند و چه با شتاب می گذرند اما آنچه چشم گیر است سیر تحول جهان است که آنچنان پرشتاب است گویی پرده ای سینمایی که هیچ دو لحظه اش شباهتی ندارد تا همین چند سال پیش حمل ونقل وجابجایی ضرورتی ساده می نمود که با موجی آهسته از اتومبیل به وسایل نقلیه عمومی بعدتر قطار وترموا و هواپیما بر جاده های نه چندان امن ان روزگار و رقابت محدود شکل گرفت در قرن بیستم گردش گری چون یک ارمان و منبعی برای درامد وارتباط عرصه ی پویایی به خود گرفت اما قرن بیست ویکم با سرعتی باورنکردنی این فضا با رویاهای جدیدی جانشین شد نه تنها سد ارتباط زمینی وهوایی شکسته شد،حاگمیت ها دچار تحول شگرف شدند بلکه پهبادها وفناوریهای جدید از یک سو وتوسعه ی فضای مجازی ودنیای متا از سوی دیگر نوید جدیدی به بشر در دستیابی به گستره جهان دادند و پی ریز معماری نوین جهانی شدند که از زاغه وکپر نشینی، رقابت فضایی وتوریسم فضا را نوید دادند و دیکتاتورها عموما رخت خود را در رقابتی سخت وانهادند واخرین هسته های سخت قدرت در مقابل آمال وارزوهای انسانی لیبرالیسم ودموکراسی سپر وامی گذارد جنگ ها وخشونتهای قرن بیست ویکم معلول این  رویارویی و حل نهایی این اختلاف در عرصه قدرت به نفع لیبرال دموکراسی است وهر روز برگی از این کتاب در تاریخ بی بازگشت بشر به احقاق حقوق انسانی و لغو قوانین ارتجاعی ورق می خورد و اتفاقی را که در فرانسه در حقوق زنان اتفاق افتاد باید از این منظر ارزیابی کرد جهان آینده جهانی پویا روشن و انسانی خواهد بود که فلسفه، روانشناسی،وبطورکلی فرهنگ وادبیات را دگرگون خواهد کرد وپابه پای رشد تکنولوژی قدرت های سیاسی هم دچار تغییر ماهوی خواهند شد و خوی دیکتاتوری برای همیشه در جهان بگور خواهد پیوست وهوش مصنوعی علیرغم همه ی تهدیدها نویدبخش یک جهش شگرف وباورنکردنی در روابط جهانی خواهد بود وهمین خواب از ارتجاع و اقتدارگرایی گرفته است وشاهد برخوردهای وحشیانه در غزه وقتلهای حکومتی در کرملین وجنگ در نقاط بحرانی جهانیم جهان بزودی به سوی صلح وثبات پیش خواهد رفت وتنش ها وتناقضات موجود به نفع مردم حل خواهد شد وانچه درخشان است ستاره درخشان امید است که بر پیشانی جهان می درخشد ودرخت معرفتی که بارور خواهد شد به امید ان صبح روشن
✍️دوچشمت مظهر عشق وقرار است
لبت سیبی که در نقش قمار است
به موها  هر گره تابیده دل را
بگو ای ماه با صیدت چکار است

✍️دل از عشق تو لبریز وهراسان
نگاهت برده دل ای ماه تابان
به مژگان چند باید کرد مجروح
مرا ای بامروت کن تو  درمان
   
✍️لبت بادام هندی چشم نرگس
گره بر مو زدی ای ماه مجلس
نگفتی دام کردی گیسوان را
رها کن بند را بردار این حس

✍️مرا تا بیقرار این دل به بازی است
به موهای تو سرگرم است و راضی است
به چشمانت تو گرم  نرد و شطرنج
از ان الوی لب با غنچه رازی است

✍️لبت شیرین تر از قند وعسل باد
دو چشمت مهربان ضرب المثل باد
تو شیرین کلک شهد است بر زبانت
به شاگردی دو عالم در عمل  باد

🖋️🌿باران ارضای شهوت گیاه است
وباد پی نوشت ناله ها ی برگ
در تقابل ماندن ورفتن
وقتی بر اندیشه چوب حراج می زنند
ومرگ می جوشد
بر سرانگشتانی
که روزگاری شکوفه بوده اند
باید به حس باغچه احترام گذاشت
که لقلقه زبانش
صدای پای ماندگار مادر بزرگی است
که گالشش از روی پا لنگ می زند
و ویلچر پدربزرگ را
که چیزی از زمان را بخاطر نمی آورد
به حیاط پشتی می برد
تا دوش افتاب بگیرد
درختها عمودی فکر نمی کنند
ودر ذائقه شان دور تسلسلی است
که گاه وبیگاه بیدار می شود
ومرغهای فنج بهاری باز گشته اند
شاید اسفند در زیر گوششان
از بهار گفته است
که گرفتار وسوسه ی آوازند
شاید هم صدای تحولی در راه است
هرچند مرگ از کوچه های بغل
آواز می دهد
وقطره قطره سم نبودن
در رگهای احساس تزریق می شود
ورنگ گلبهی خیال کدر،زرد می شود
وتمام سین ها بر سر سفره
سوالاتی هستند
که بی پاسخ مانده اند
هنوز نپرسیده ام
چند قدم دیگر...؟

#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔کتاب‌هایی می‌توانند بیشتر به شما کمک کنند که بیشتر شما را به فکر کردن وادارند . سخت‌ترین راه یاد گرفتن ، سطحی خواندن است ؛ اما ، یک کتاب برجسته که از ذهن نویسنده‌ای متفکر آمده باشد ، همچون کشتی افکار است که با حقیقت و با زیبایی به عمق دریا می‌رود .

#تئودو_پارکر ، نظریه پردازد و متفکر قرن نوزدهم📚
✍️برانداختن بی عدالتی ها کافی نیست،باید خلقیات مردم را تغییر داد...
دیگر آسیابی نیست،اما باد هم چنان می وزد...

#ویکتور_هوگو
✍️🌺درود پگاهتان به رنگ عشق وشادی روزتان سرشار شادمانی وکامیابی
اگر انسانها بجای رفتگان درخت می کاشتند زمین وچرخه طبیعت از شادی می شکفت و زمین به معنی حقیقی سبز بود.با کاشتن درخت عزیزانتان را جاودانه کنید
🖋️🌿گفتم بیا که حال مرا خوب می کنی
در پیک ما چو باده ی مطلوب می کنی
با چشمی از غزل چه بگیری سراغ من
هر واژه بوسه از لب محبوب می کنی
🖋️🌿هزاران مرحبا  که آمد مرا فال
بر آمد شوق تا پرسیدم احوال
در گنج غزل بگشود و پاشید
درون جام  زر از نقش آن خال
🖋️🌿از حجم شعر من
تا واژه ی سکوت
اخمی نشسته بود
و به ابرو اشاره داشت
اما هنوز هم  آن ماه
از پشت ابر سر می کشید
و می خندید
گویی کسی به  عمد
خنجر کشیده بود
و او دستان قاتل شب را می دید
که بی هیچ حساب
یک یک ازدفتر خط می زد
چشمان روشن صبح را
🖋️🌿در من تو بیشتر از حرفی
چیزی برای گفتن
چیزی برای نوشتن
درمن تو بیداری
مانند خون در رگ زمین
درمن تو زنده ای جریان داری
اه ای سکوت بگو
روشن تر ازاین
حرفی برای گفتن
حرفی برای نوشتن هست
پس هیچ نگو !
که دوست دارمت
   
🖋️🌿شبم زخمی تراز همیشه
حرفی برای گفتن نیست
واین خون
که چکه چکه می ریزد
از زخم کهنه ام
برهنه براین چاقو
تا نبض می برد
اینک صدای کدام تاریخ
درمن است
که هنوز بر سرخی گونه های شفق
می چکد  در چکاچک شمشیر
.و هنوز نمرده است
بر دستان این قلندر لرزان
واین لیقه در دوات می خشکد
و این خط سرخ نستعلیق
برهنه نوشته است
نمی پاید را
وشب داستانش تکرار می شود
  
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 اینجا سرزمینی است که
برای آزادی جنگیدیم
ولی حالا برای نان می‌جنگیم ...

📕 بینوایان
✍🏻
#ویکتور_هوگو

✍️📒ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم؛ وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار اعتراف می‌کنیم آن کتاب جنبه‌هایی از وجودمان را به خوبی نشان میدهد!

📕 تولستوی و مبل بنفش
✍🏻
#نینا_سنکویچ📚
اجرا:
#ن_نصرالله زاده
✍️🌺درود پگاهتان به رنگ عشق وشادی روزتان سرشار شادمانی وکامیابی
اگر انسانها بجای رفتگان درخت می کاشتند زمین وچرخه طبیعت از شادی می شکفت و زمین به معنی حقیقی سبز بود.با کاشتن درخت عزیزانتان را جاودانه کنید
🖋️🌿گفتم بیا که حال مرا خوب می کنی
در پیک ما چو باده ی مطلوب می کنی
با چشم پر غزل چه بگیری سراغ من
صد واژه بوسه ی محبوب می کنی
🖋️🌿هزاران مرحبا  که آمد مرا فال
به شوق همراه تا پرسیدم احوال
در گنج غزل بگشود و پاشید
درون جام  زر از نقش آن خال
🖋️🌿از حجم شعر من
تا واژه ی سکوت
اخمی نشسته بود
و به ابرو اشاره داشت
اما هنوز هم  آن ماه
از پشت ابر سر می کشید
و می خندید
گویی کسی به  عمد
خنجر کشیده بود
و او دستان قاتل شب را می دید
که بی هیچ حساب
یک یک ازدفتر خط می زد
چشمان روشن صبح را
🖋️🌿در من تو بیشتر از حرفی
چیزی برای گفتن
چیزی برای نوشتن
درمن تو بیداری
مانند خون در رگ زمین
درمن تو زنده ای جریان داری
اه ای سکوت بگو
روشن تر ازاین
حرفی برای گفتن
حرفی برای نوشتن هست
پس هیچ نگو !
که دوست دارمت
   
🖋️🌿شبم زخمی تراز همیشه
حرفی برای گفتن نیست
واین خون
که چکه چکه می ریزد
از زخم کهنه ام
برهنه براین چاقو
تا نبض می برد
اینک صدای کدام تاریخ
درمن است
که هنوز بر سرخی گونه های شفق
می چکد  در چکاچک شمشیر
.و هنوز نمرده است
بر دستان این قلندر لرزان
واین لیقه در دوات می خشکد
و این خط سرخ نستعلیق
برهنه نوشته است
نمی پاید را
وشب داستانش تکرار می شود
  
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 اینجا سرزمینی است که
برای آزادی جنگیدیم
ولی حالا برای نان می‌جنگیم ...

📕 بینوایان
✍🏻
#ویکتور_هوگو

✍️📒ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم؛ وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار اعتراف می‌کنیم آن کتاب جنبه‌هایی از وجودمان را به خوبی نشان میدهد!

📕 تولستوی و مبل بنفش
✍🏻
#نینا_سنکویچ📚
اجرا:
#ن_نصرالله زاده
موسیقی چیزی را بیان می‌کند که نمی‌تواند در قالب کلمات گنجانده شود و نمی‌تواند خاموش بماند.

#ویکتور_هوگو📚
✍️🌺درود صبحتان طناز ودل انگیز وبخیر باد روزتان فرخ و توام با کامیابی وبهترین ها.شاید یکی از ویژگیهایی که در ایرانیان از گاه مهرپرستی تا کنون بجا مانده است و بسیار مورد توجه بوده است توجه به حفظ طبیعت و گرایش به پاکی وپاکیزگی است .وهنوز هم احترام به عناصر چهارگانه ی حیات بخشی از زندگی ایرانیان است که در مراسمات و فرهنگ ایرانی نمود عینی دارند هرچند حضور اقوام مهاجم چون اعراب،یونانیان وترک ها انها راکم رنگ کرده باشد و یا خشونت را به نوعی در فرهنگ ایرانی وارد نموده باشد.احترام به خانواده ،به زنان وسالخوردگان وتوجه به اطفال و شیوه ی زندگی شاد وتوام با مهربانی نسبت به انسان ،حیوان و طبیعت و حتی تقدس درختان هنوز هم بخشی از زندگی ایرانیان است به همین دلیل ایران مامنی برای ادیان ،نگرش ها واقوام گوناگون بوده که در کنار هم بدون خشونت تا سده اخیر ادامه داده اند.حفظ این سنن پسندیده وتوجه به طبیعت در شرایطی که بحران های محیط زیستی به هشدار رسیده است بسیار مهم است.با توجه به فصل گرما مراقب آتش سوزی ها واز بین رفتن جنگل ها این سرمایه ی ملی باشیم
🖋️🌿صبحدم پیله ی اندیشه شکستی باعشق
تا درآیینه ی جان نقش ببستی با عشق
نغز وطناز بیا در غزل از خویش بگوی
حالیا چون مژه بر پلک نشستی باعشق

🖋️🌿از پنجره باد پرده را یکسو زد
دستی به تمنا به سر ان مو زد
آیینه چو دید رقص شادی به کنار
خندید که خورشید سر از ابرو زد

🖋️🌿مثل سایه
پا به به پای آن سوار
خاطرات جاده
می برد مرا به سوی تو
هر قدم که می روم
میان ذهن می دوی
غرق آن خیال و فلسفه
داستان سرنوشت جاده ها
شوخ در میان حرف می دوی
غرق وصف روزهای دور
طنزهای ساده در میان هندسه
جبر رفتن و سکوت
در میان سنگلاخ ها
می برم تو را به سالهای التهاب مدرسه
هر سوال پاسخی به ذهن می رسد
روزهای شاد و عشق پرشتاب
وصف روشنی ز صحنه های انقلاب
با نگاه تازه ای به قله های دور
یاد می کنیم ما زجای پای روزگار

خنده های تو
صحنه های دلکشی که می رسد به اختیار
تا حواس من به گفتگوی توست
بوسه می زنی به دست بیقرار
باز هم تو رفته ای و من نشسته ام
کنار سنگ یادگار
خواب دیده ام
مگر که برده ای زمن قرار
تا دوباره کی ترنم صدای دلکشت
مژده می دهد که امده بهار
در میان کوه ودشت می روم
با هوای فصل تازه ای از انتظار
تا که باز کی بود قرار
چشمه دلشکسته می نویسد امدم نیامدی
تا چه سخت گشته انتظار
پای لنگ هر غزل
وعده های مانده،
واژه های رفته از خیال با نگار

   
#ایرج_جمشیدی_بینا

✍️📔ما معتقدیم به جای این که اجازه بدهیم کتاب ها دور از چشم مردم
پشت نرده های آهنی بپوسند
بهتر است که اجازه دهیم با خواندن از بین بروند.

📚
#ژول_ورن
✍️📔اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !

📘 خاطرات یک محکوم
    
#ویکتور_هوگو📚
داشتن دوست خوب ، غم را از بین نمی‌برد!
اما کمک می کند که محکم سرپا باشیم..!
درست مثل چتر خوب که باران را متوقف نمی کند!
اما کمک می‌کند تا راحت زیر باران قدم بزنیم...!

#ویکتور_هوگو
#روز_بهترین_دوست
A Painted Beauty
Chad Lawson
‌‌
عشق حدِ وسط ندارد، یا نابود می کند یا نجات می دهد!

👤 #ویکتور_هوگو
جامعه به خاطر فراهم نکردن آموزش رایگان برای همه گناهکار است و باید به خاطر همه تاریکی‌‌هایی که درست کرده پاسخگو باشد.
اگر روح در تاریکی رها شود گناه صورت خواهد گرفت؛ مجرم کسی نیست که گناه را انجام داده ، بلکه کسی است که تاریکی را ایجاد کرده است.

📚 بینوایان
👤 #ویکتور_هوگو