پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
294 subscribers
31.8K photos
10.6K videos
7.33K files
8.85K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
جهان-هولوگرافیک.pdf
7.2 MB
#جهان_هولوگرافیک 📖

#مایکل_تالبوت 🖋

#داریوش_مهرجویی 📝



عنوان  #جهان_هولوگرافیک
نظریه ای برای توضیح توانایی های فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم
نویسنده  #مایکل_تالبوت
مترجم  #داریوش_مهرجویی
کتاب جهان هولوگرافیک نوشته مایکل تالبوت

این کتاب در واقع نظریه‌ای برای توضیح توانایی‌های فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته‌ی مغز و جسم است. به بیان دیگر همه جهان آن چیزی نیست که به چشم ما می‌آید، بلکه رازهایی در خلقت هست که همچنان ناشناخته مانده است. نویسنده کوشیده بعضی موارد را نیز که ‌با تعابیر مرسوم، خرافه‌ به نظر می‌رسند از زاویه‌ی دید یک پزشک بنگرد و به تحلیل علمی آن‌ها بپردازد. کتاب در سه بخش تدوین شده است. «نگاهی تازه و استثنایی به واقعیت»، «ذهن و جسم» و «فضا و زمان» عنوان بخش‌های آن است.
«خواب می‌بینم در یک سردابه‌ی قرون وسطایی سلاخی می‌شوم.»


‏دیالوگی از فیلم هامون ساخته
#داریوش_مهرجویی
همهٔ هستی ما داره فدا می‌شه...
زوزه‌کشون هجوم می‌آرن.
می‌آن چاردیواریتو به گند می‌کشن،
لجن مالت می‌کنن.
تو اتاق، تو راهرو...حتی روی تخت...
در این ساعت با اعتقاد کامل اعلام می‌کنم که
زنده موندن واقعاً خیلی جرئت می‌خواد.

پستچی
[فیلم‌نامه]
.
#داریوش_مهرجویی
پیام تسلیت #داریوش_مهرجویی به مردم ایران که شادی را به ‌مرور فراموش می‌کنند

به نام خدا
امروز باید پیام تسلیتی به روزنامه‌ها بدهم...
چرا اخیرا مدام خبر مرگ می‌شنوم؟ تسلیت برای مرگ جعفر والی، نیما طباطبایی، دنیا فنی‌زاده و پوران فرخ‌زاد که در فاصله‌ای کوتاه، یک به یک مارا ترک کردند... هنوز از داغ مرگ عباس کیارستمی عزیز فارغ نشده‌ام که این‌چنین شاهد مرگ پی در پی فرهیختگان کشورم هستم.
تسلیت برای همه‌ی اخبار ناگوار. برای ایرانیان گورخواب... برای فرهنگیان و کارگران زحمت‌کش که حقوق مسلم خود را همواره با تاخیر و منت دریافت می‌کنند.
تسلیت به هوای‌ آلوده و سمی تهران و شهرستان‌ها... به سیستم بهداشت و تغذیه‌ی ناسالم و زهرآلودی که همگان را به‌مرور به اغوش مرگ می‌کشاند.
کشور من روی ذخایر طلای سیاه نفت نشسته ولی هر روز به‌خاطر بی‌کفایتی‌ها و بی‌خیالی‌های مسئولان و رشد روزافزون مردان اختلاسی، باید منتظر اخبار تلخ و ناامیدکننده باشیم.
مردم من شادی را به‌مرور فراموش می‌کنند و حس می‌کنم تک تک ما فرقی با گورخواب‌ها نداریم و به‌نوعی در گور خود به انتظار مرگ نشسته‌ایم.
افسوس بر ما و بر شکست در رسالت الهی خویش.

داریوش مهرجویی
نهم دی ماه نود و پنج

#هامون
.
🎨نقاشیهای #داریوش_مهرجویی، هنرمند پرافتخار سینمای ایران

▪️داریوش مهرجویی در کنار سینما به نقاشی نیز می‌پرداخت و در همین راستا در سال 99 برای اولین بار نمایشگاهی از آثار ایشان با عنوان «عالم کبیر، عالم صغیر» برگزار شد که در این پست شاهد برخی از این آثار و همچنین بیانیه نمایشگاه از زبان خود هنرمند هستیم.
فیلم: بانو، ساخته #داریوش_مهرجویی، سال ۱۳۷۰، برداشتی از ویریدیانا ساخته لوئیس بونوئل، سال ۱۹۶۱.

فیلم بانو سال ۱۳۷۰ به دلیل «توهین به انسان و مردم» و «استعاری‌خواندن» فیلمنامه توقیف شد و شش‌سال بعد با تغییر برخی مسئولان که مخالف‌اش بودند، اکران شد.
اینجا بانو کم‌کم متوجه می‌شود، سرزمین شخصی‌اش را دو دستی تقدیم کسانی کرده که دارند خودش را از آن بیرون می‌اندازند و کمر به نابودی‌اش بسته‌اند. مملکت خودش، زندگی‌اش، وطن‌اش را به پابرهنگانی داده که حق خودشان می‌دانند در آن بمانند، از آن بدزدند، با خاک یکسانش کنند و حق بانو می‌دانند که آنجا را ترک کند و دم نزند.

داریوش مهرجویی (۱۴۰۲- ۱۳۱۸) با بانو نشان داده بود، چطور می‌توانی درِ خانه آباد و سرسبز و پررونق را بر غریبه‌های حق‌نشناس بگشایی که خرابه‌ای هم از آن باقی نگذارند و خودت را همراه با آرزوها و سرزمین شخصی‌ات نابود کنند.


📌 متن مربوط به این ویدیو، در فرسته پایین⬇️
‌درگشودن بر غریبه

✍️#گوشه

بانو که زنی اصیل و شکننده اما سرخورده و غمگین و خیانت‌دیده است، خانه بزرگِ باشکوه‌ و زندگی پربارش را با ریخت‌وپاش دست‌ودلبازانه در اختیار عده‌ای ناشناسِ گمنام غیرقابل اعتماد قرار می‌دهد. احساس می‌کند در کنار این کسانی که هیچ وجه مشترکی با آنها ندارد، شاد است. فکر می‌کند دارد به انسانیت کمک می‌کند. تصورش دست‌گیری و مهربانی‌ست. به نظرش فقط سقفی برایشان جور می‌کند تا از درد و سرما نجات‌شان دهد. خوشحال است که در این عمارت درندشت، عده‌ای محروم جمع شده‌اند که با او دور یک سفره می‌نشینند، کسانی که در عمرشان چنین غذاهایی ندیده‌اند و وجود این همه اشیای گرانبها و عتیقه و گرمای این انسانیت بی‌دریغ برایشان غیرقابل هضم است. اما همین آدم‌ها در سایه مهر و پذیرندگی بانو، این زن ساده‌دل، قدم به قدم در مسیر نابودی‌ او و دنیای درون و برون او پیش می‌روند؛ سؤاستفاده‌گرند، دست‌شان کج است، پرتوقع‌اند و آرام‌آرام حق طبیعی خود می‌دانند مقیم دائمی در عمارتی شوند که بانو از روی شفقت در اختیارشان گذاشته بود؛ بدون هیچ هزینه‌کردنی، بدون هیچ سپاسی، با طلب و انتظارهایی که روز به روز بیشتر می‌شود و لحظه‌ به لحظه بخش‌های بیشتری از زندگی بانو را می‌بلعد و نابودش می‌کند.

بانو کم‌کم متوجه می‌شود، سرزمین شخصی‌اش را دو دستی تقدیم کسانی کرده که دارند خودش را از آن بیرون می‌اندازند و کمر به نابودی‌اش بسته‌اند. مملکت خودش، زندگی‌اش، وطن‌اش را به پابرهنگانی داده که حق خودشان می‌دانند در آن بمانند، از آن بدزدند، با خاک یکسانش کنند و حق بانو می‌دانند که آنجا را ترک کند و دم نزند.
ذره ذره از این سرزمین بانو سرقت می‌شود، کم می‌شود، غیب می‌شود، دود می‌شود، بی‌ارزش و مبتذل می‌شود و او کاری نمی‌‌تواند بکند جز تماشای غارتگری عده‌ای که درِ خانه‌ گرم و زیبایش را در زمستانی سرد به رویشان گشوده است.

فیلم #بانو سال ۱۳۷۰ به دلیل «توهین به انسان و مردم» و «استعاری‌بودن» فیلمنامه توقیف شد، اما شش‌سال بعد با تغییر پُست و مقام برخی مسئولان و تندروهایی که مخالف آن بودند، اکران شد؛ #داریوش_مهرجویی (۱۴۰۲- ۱۳۱۸) که بانو را در روزهای سیاه دهه ۶۰ ساخته بود، آن سال نشان داد، چطور می‌توانی درِ خانه آباد و سرسبز و پررونق را بر کسانی بگشایی که خرابه‌ای از آن باقی نگذارند و خودت را همراه با آرزوها و سرزمین شخصی‌ات نابود کنند.


باز نشر:گوشه

📌 بانو، برداشتی‌ست از ویریدیانا ساخته لوئیس بونوئل، سال ۱۹۶۱.
.