رویا_م:
برفی اگر بماند
رود خانه ها را
صدا بزن
صدای هیزم را به
شعله های آبی ببخش و
باز بی انتهاتر از جاده های
در راه مانده
مرا دنبال کن
برای گنجشکهای پنجره
از دهان من
نانی بپاش و
وسط آن دشت سپید
شاخه هایم را ببار
سفیدترین روباهم
در چکامه ی برفی تو
وقتی نمیتوانی
سرصبح
کمی آفتابی
باشی...
#رویا_م
رویامولاخواه
#برف
#جاده
#زمستان
#چکامه
#روباه_سفید
برفی اگر بماند
رود خانه ها را
صدا بزن
صدای هیزم را به
شعله های آبی ببخش و
باز بی انتهاتر از جاده های
در راه مانده
مرا دنبال کن
برای گنجشکهای پنجره
از دهان من
نانی بپاش و
وسط آن دشت سپید
شاخه هایم را ببار
سفیدترین روباهم
در چکامه ی برفی تو
وقتی نمیتوانی
سرصبح
کمی آفتابی
باشی...
#رویا_م
رویامولاخواه
#برف
#جاده
#زمستان
#چکامه
#روباه_سفید
🎼🇮🇷
#موسیقی_ایرانی
#زمستان
ترانه پردازانِ نوآور، در سالهای اخیر بسیار کوشیده اند، نمونه هایی از شعر نو ی ایرانی را نیز، برای پیوند با موسیقیِ خود برگزینند. عموم مخاطبانِ موسیقیِ آن دوران، که شعر سعدی و حافظ و مولوی را در قالب ترانه می شنیدند، پیوند میان موسیقی سنتی و شعر نو را نمی پسندیدند. در واقع نتیجه ی آنرا غیر عادی و مضحک قلمداد می کردند. اما آهنگسازان، بهر حال تاثیر خود را گذاشته و پیوند موسیقی با شعرِ نو نیز، رفته رفته رواج یافت. یکی از پیشگامانِ این راه، استاد زنده یاد "همایون خرم" بود که نخست، بر روی شعرِ زیبا و عاشقانه ی "تو ای پری کجایی" از جناب "امیرهوشنگ ابتهاج"، موسیقیِ سازگاری نهاد و ترانه تاثیر انگیزی آفرید که هنوز هم، پس از گذشتِ نیم قرن از آفرینشش، یکی از عاشقانه های موزیکال بشمار می رود.
استاد "خرم" سپس به سوی شاعرانِ دیگری رفت، از جمله بر روی شعرِ بلندِ زمستان، اثر "مهدی اخوان ثالث" با صدای "امین اله رشیدی" با قطعه ی ضربی زیبا و دلنشین در مقدمه آن در دستگاه چهارگاه، کار کرد. هنرمند دیگری که بر روی زمستان ملودی گذاشت، استاد "امین اله رشیدی" بود، که اجرای آنرا به صدای بانو "پروین" سپرد. زمستان، سرشار از نگاه انتقادی بود و خوشبختانه موسیقیِ سازگاری نیز، برای خود پیدا کرد. در سالهای اخیر، زمستانهای دیگری نیز به بازار آمد با روایتِ استادی چون "حسین علیزاده" با صدای استاد نامدار آواز ایران، "محمدرضا شجریان"، همچنین جناب "محمدرضا درویشی با اجرایِ جناب "شهرام ناظری"، که به عقیده نگارنده، از لحاظ تلفیقِ شعر و موسیقی و نیروی تاثیرگذاری، اثر زنده یاد "همایون خرم" و خصوصا اثر جاودان و دلنواز "امین الله رشیدی" با صدای جادویی بانو "پروین"، گوی سبقت را از دیگران، ربوده اند.
اینکه خودِ شعر، چنان پر معنا و در پیوند با روزگارِ زمستانی همۀ سالهای رفته بر ماست و چنان گویای قدرتمندی ست که هر اجرای آن، با هر صدا یا نوایی بوده باشد را تحت الشعاع خود قرار می دهد، داستان دیگری ست و اصولاً نمی توان از این تاثیرگذاری قدرتمندِ خودِ شعر، چشم پوشید. اما شکل یا سبک یا چگونگی بیان موسیقیایی آن، توسط آهنگسازان، به لحاظ مایه و درونمایۀ آهنگین و پرداخت و تنظیم و هارمونی سازها و نوسانِ تِمها، موزون با جاریِ سیال واژه های شعر زمستان بسیار جالب و مهم است.
امید در شعر زمستان، جامعه یخ زده ای را توصیف می کند که در آن، همه با هم بیگانه اند و نگاهی هم به یکدیگر نمی کنند، چون هوا ناجوانمردانه سرد است. شاعر در چنین شبی، که سرما مغز استخوان را می سوزاند، به تنها پناهگاهی که دارد یعنی میخانه، پناه می برد تا لبی تر کند، اما از بختِ بد، درب میخانه بسته است و آخرین امیدِ شاعر نیز از میان میرود. اینجاست که او اندوهگین و خشمگین، صدا را به اعتراض بلند می کند و در پاسخ صاحب میخانه که خبر از پایان شب می دهد، می گوید: فریبت می دهد این سرخی بعد از سحرگه نیست؛ گوش سرما برده است، این یادگار سیلی سخت زمستان است. آخرین حرف شاعر سرمازده ناامیدی او را از پایان گرفتن زمستان برملا می کند. حریفا میزبانا، رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.
با هم برخی از زمستانهای موجود را می شنویم.
#موسیقی_ایرانی
#زمستان
ترانه پردازانِ نوآور، در سالهای اخیر بسیار کوشیده اند، نمونه هایی از شعر نو ی ایرانی را نیز، برای پیوند با موسیقیِ خود برگزینند. عموم مخاطبانِ موسیقیِ آن دوران، که شعر سعدی و حافظ و مولوی را در قالب ترانه می شنیدند، پیوند میان موسیقی سنتی و شعر نو را نمی پسندیدند. در واقع نتیجه ی آنرا غیر عادی و مضحک قلمداد می کردند. اما آهنگسازان، بهر حال تاثیر خود را گذاشته و پیوند موسیقی با شعرِ نو نیز، رفته رفته رواج یافت. یکی از پیشگامانِ این راه، استاد زنده یاد "همایون خرم" بود که نخست، بر روی شعرِ زیبا و عاشقانه ی "تو ای پری کجایی" از جناب "امیرهوشنگ ابتهاج"، موسیقیِ سازگاری نهاد و ترانه تاثیر انگیزی آفرید که هنوز هم، پس از گذشتِ نیم قرن از آفرینشش، یکی از عاشقانه های موزیکال بشمار می رود.
استاد "خرم" سپس به سوی شاعرانِ دیگری رفت، از جمله بر روی شعرِ بلندِ زمستان، اثر "مهدی اخوان ثالث" با صدای "امین اله رشیدی" با قطعه ی ضربی زیبا و دلنشین در مقدمه آن در دستگاه چهارگاه، کار کرد. هنرمند دیگری که بر روی زمستان ملودی گذاشت، استاد "امین اله رشیدی" بود، که اجرای آنرا به صدای بانو "پروین" سپرد. زمستان، سرشار از نگاه انتقادی بود و خوشبختانه موسیقیِ سازگاری نیز، برای خود پیدا کرد. در سالهای اخیر، زمستانهای دیگری نیز به بازار آمد با روایتِ استادی چون "حسین علیزاده" با صدای استاد نامدار آواز ایران، "محمدرضا شجریان"، همچنین جناب "محمدرضا درویشی با اجرایِ جناب "شهرام ناظری"، که به عقیده نگارنده، از لحاظ تلفیقِ شعر و موسیقی و نیروی تاثیرگذاری، اثر زنده یاد "همایون خرم" و خصوصا اثر جاودان و دلنواز "امین الله رشیدی" با صدای جادویی بانو "پروین"، گوی سبقت را از دیگران، ربوده اند.
اینکه خودِ شعر، چنان پر معنا و در پیوند با روزگارِ زمستانی همۀ سالهای رفته بر ماست و چنان گویای قدرتمندی ست که هر اجرای آن، با هر صدا یا نوایی بوده باشد را تحت الشعاع خود قرار می دهد، داستان دیگری ست و اصولاً نمی توان از این تاثیرگذاری قدرتمندِ خودِ شعر، چشم پوشید. اما شکل یا سبک یا چگونگی بیان موسیقیایی آن، توسط آهنگسازان، به لحاظ مایه و درونمایۀ آهنگین و پرداخت و تنظیم و هارمونی سازها و نوسانِ تِمها، موزون با جاریِ سیال واژه های شعر زمستان بسیار جالب و مهم است.
امید در شعر زمستان، جامعه یخ زده ای را توصیف می کند که در آن، همه با هم بیگانه اند و نگاهی هم به یکدیگر نمی کنند، چون هوا ناجوانمردانه سرد است. شاعر در چنین شبی، که سرما مغز استخوان را می سوزاند، به تنها پناهگاهی که دارد یعنی میخانه، پناه می برد تا لبی تر کند، اما از بختِ بد، درب میخانه بسته است و آخرین امیدِ شاعر نیز از میان میرود. اینجاست که او اندوهگین و خشمگین، صدا را به اعتراض بلند می کند و در پاسخ صاحب میخانه که خبر از پایان شب می دهد، می گوید: فریبت می دهد این سرخی بعد از سحرگه نیست؛ گوش سرما برده است، این یادگار سیلی سخت زمستان است. آخرین حرف شاعر سرمازده ناامیدی او را از پایان گرفتن زمستان برملا می کند. حریفا میزبانا، رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.
با هم برخی از زمستانهای موجود را می شنویم.
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Akhavan Sales – Zemestan
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.
شاعر: #مهدی_اخوان_ثالث
شعر: #زمستان
کتاب: #زمستان
انتشارات: #زمستان
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است.
شاعر: #مهدی_اخوان_ثالث
شعر: #زمستان
کتاب: #زمستان
انتشارات: #زمستان
حق را ز شکست است درخشش، بدرستی
پیروزی منصور همان بر سرِ دار است
شاعر: #مهدی_اخوان_ثالث
شعر: #حق_و_شکست
دفتر: #تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم
انتشارات: #زمستان
پیروزی منصور همان بر سرِ دار است
شاعر: #مهدی_اخوان_ثالث
شعر: #حق_و_شکست
دفتر: #تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم
انتشارات: #زمستان
Forwarded from پرنیان خیال ۲ #شعر سپیدکوتاه
🎼🇮🇷موسیقی_ایرانی
#زمستان
ترانه پردازانِ نوآور،
در سالهای اخیر بسیار کوشیده اند، نمونه هایی از شعر نو ی ایرانی را نیز، برای پیوند با موسیقیِ خود برگزینند.
عموم مخاطبانِ موسیقیِ آن دوران، که شعر سعدی و حافظ و مولوی را در قالب ترانه می شنیدند، پیوند میان موسیقی سنتی و شعر نو را نمی پسندیدند.
در واقع نتیجه ی آنرا غیر عادی و مضحک قلمداد می کردند.
اما آهنگسازان، بهر حال تاثیر خود را گذاشته و پیوند موسیقی با شعرِ نو نیز، رفته رفته رواج یافت.
یکی از پیشگامانِ این راه،
استاد زنده یاد
"همایون خرم" بود
که نخست، بر روی شعرِ زیبا و عاشقانه ی
"تو ای پری کجایی" از جناب "امیرهوشنگ ابتهاج"، موسیقیِ سازگاری نهاد و ترانه تاثیر انگیزی آفرید که هنوز هم، پس از گذشتِ نیم قرن از آفرینشش، یکی از عاشقانه های موزیکال بشمار می رود.
استاد "خرم" سپس به سوی شاعرانِ دیگری رفت، از جمله بر روی شعرِ بلندِ زمستان، اثر
"مهدی اخوان ثالث"
با صدای
"امین اله رشیدی"
با قطعه ی ضربی زیبا و دلنشین در مقدمه آن در دستگاه چهارگاه، کار کرد.
هنرمند دیگری که بر روی زمستان ملودی گذاشت،
استاد "امین اله رشیدی" بود،
که اجرای آنرا به صدای بانو "پروین" سپرد.
زمستان، سرشار از نگاه انتقادی بود و خوشبختانه موسیقیِ سازگاری نیز، برای خود پیدا کرد.
در سالهای اخیر،
زمستانهای دیگری نیز به بازار آمد با روایتِ استادی چون
"حسین علیزاده"
با صدای استاد نامدار آواز ایران، "محمدرضا شجریان"،
همچنین جناب
"محمدرضا درویشی با اجرایِ جناب "شهرام ناظری"،
که به عقیده نگارنده،
از لحاظ تلفیقِ شعر و موسیقی و نیروی تاثیرگذاری، اثر زنده یاد "همایون خرم" و خصوصا اثر جاودان و دلنواز "امین الله رشیدی" با صدای جادویی بانو "پروین"، گوی سبقت را از دیگران، ربوده اند.
اینکه خودِ شعر،
چنان پر معنا و در پیوند با روزگارِ زمستانی همۀ سالهای رفته بر ماست و چنان گویای قدرتمندی ست که هر اجرای آن، با هر صدا یا نوایی بوده باشد را تحت الشعاع خود قرار می دهد، داستان دیگری ست و اصولاً نمی توان از این تاثیرگذاری قدرتمندِ خودِ شعر، چشم پوشید.
اما شکل یا سبک یا چگونگی بیان موسیقیایی آن، توسط آهنگسازان، به لحاظ مایه و درونمایۀ آهنگین و پرداخت و تنظیم و هارمونی سازها و نوسانِ تِمها، موزون با جاریِ سیال واژه های شعر زمستان بسیار جالب و مهم است.
امید در شعر زمستان، جامعه یخ زده ای را توصیف می کند که در آن، همه با هم بیگانه اند و نگاهی هم به یکدیگر نمی کنند، چون هوا ناجوانمردانه سرد است.
شاعر در چنین شبی، که سرما مغز استخوان را می سوزاند، به تنها پناهگاهی که دارد یعنی میخانه، پناه می برد تا لبی تر کند، اما از بختِ بد، درب میخانه بسته است و آخرین امیدِ شاعر نیز از میان میرود.
اینجاست که او اندوهگین و خشمگین، صدا را به اعتراض بلند می کند و در پاسخ صاحب میخانه که خبر از پایان شب می دهد، می گوید:
فریبت می دهد این سرخی بعد از سحرگه نیست؛
گوش سرما برده است،
این یادگار سیلی سخت زمستان است.
آخرین حرف شاعر سرمازده ناامیدی او را از پایان گرفتن زمستان برملا می کند.
حریفا میزبانا،
رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.
با هم برخی از زمستانهای موجود را می شنویم.
#جواد_ظل_طاعت
#زمستان
ترانه پردازانِ نوآور،
در سالهای اخیر بسیار کوشیده اند، نمونه هایی از شعر نو ی ایرانی را نیز، برای پیوند با موسیقیِ خود برگزینند.
عموم مخاطبانِ موسیقیِ آن دوران، که شعر سعدی و حافظ و مولوی را در قالب ترانه می شنیدند، پیوند میان موسیقی سنتی و شعر نو را نمی پسندیدند.
در واقع نتیجه ی آنرا غیر عادی و مضحک قلمداد می کردند.
اما آهنگسازان، بهر حال تاثیر خود را گذاشته و پیوند موسیقی با شعرِ نو نیز، رفته رفته رواج یافت.
یکی از پیشگامانِ این راه،
استاد زنده یاد
"همایون خرم" بود
که نخست، بر روی شعرِ زیبا و عاشقانه ی
"تو ای پری کجایی" از جناب "امیرهوشنگ ابتهاج"، موسیقیِ سازگاری نهاد و ترانه تاثیر انگیزی آفرید که هنوز هم، پس از گذشتِ نیم قرن از آفرینشش، یکی از عاشقانه های موزیکال بشمار می رود.
استاد "خرم" سپس به سوی شاعرانِ دیگری رفت، از جمله بر روی شعرِ بلندِ زمستان، اثر
"مهدی اخوان ثالث"
با صدای
"امین اله رشیدی"
با قطعه ی ضربی زیبا و دلنشین در مقدمه آن در دستگاه چهارگاه، کار کرد.
هنرمند دیگری که بر روی زمستان ملودی گذاشت،
استاد "امین اله رشیدی" بود،
که اجرای آنرا به صدای بانو "پروین" سپرد.
زمستان، سرشار از نگاه انتقادی بود و خوشبختانه موسیقیِ سازگاری نیز، برای خود پیدا کرد.
در سالهای اخیر،
زمستانهای دیگری نیز به بازار آمد با روایتِ استادی چون
"حسین علیزاده"
با صدای استاد نامدار آواز ایران، "محمدرضا شجریان"،
همچنین جناب
"محمدرضا درویشی با اجرایِ جناب "شهرام ناظری"،
که به عقیده نگارنده،
از لحاظ تلفیقِ شعر و موسیقی و نیروی تاثیرگذاری، اثر زنده یاد "همایون خرم" و خصوصا اثر جاودان و دلنواز "امین الله رشیدی" با صدای جادویی بانو "پروین"، گوی سبقت را از دیگران، ربوده اند.
اینکه خودِ شعر،
چنان پر معنا و در پیوند با روزگارِ زمستانی همۀ سالهای رفته بر ماست و چنان گویای قدرتمندی ست که هر اجرای آن، با هر صدا یا نوایی بوده باشد را تحت الشعاع خود قرار می دهد، داستان دیگری ست و اصولاً نمی توان از این تاثیرگذاری قدرتمندِ خودِ شعر، چشم پوشید.
اما شکل یا سبک یا چگونگی بیان موسیقیایی آن، توسط آهنگسازان، به لحاظ مایه و درونمایۀ آهنگین و پرداخت و تنظیم و هارمونی سازها و نوسانِ تِمها، موزون با جاریِ سیال واژه های شعر زمستان بسیار جالب و مهم است.
امید در شعر زمستان، جامعه یخ زده ای را توصیف می کند که در آن، همه با هم بیگانه اند و نگاهی هم به یکدیگر نمی کنند، چون هوا ناجوانمردانه سرد است.
شاعر در چنین شبی، که سرما مغز استخوان را می سوزاند، به تنها پناهگاهی که دارد یعنی میخانه، پناه می برد تا لبی تر کند، اما از بختِ بد، درب میخانه بسته است و آخرین امیدِ شاعر نیز از میان میرود.
اینجاست که او اندوهگین و خشمگین، صدا را به اعتراض بلند می کند و در پاسخ صاحب میخانه که خبر از پایان شب می دهد، می گوید:
فریبت می دهد این سرخی بعد از سحرگه نیست؛
گوش سرما برده است،
این یادگار سیلی سخت زمستان است.
آخرین حرف شاعر سرمازده ناامیدی او را از پایان گرفتن زمستان برملا می کند.
حریفا میزبانا،
رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.
با هم برخی از زمستانهای موجود را می شنویم.
#جواد_ظل_طاعت
@hafezeshirazi
زمستان است _استاد شجریان
#زمستان_است
اساتید:
#محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
#کیهان_کلهر
#همایون_شجریان
شعر #اخوان_ثالث
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
اساتید:
#محمدرضا_شجریان
#حسین_علیزاده
#کیهان_کلهر
#همایون_شجریان
شعر #اخوان_ثالث
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمت پایانی آلبوم #زمستان_است
صدای همایون زیر صدای #شجریان پدر ، فضای سرد و گنگ شعر را پررنگ تر تداعی میکنند.
بخصوص وقتی عبارت «غبارآلوده مهر و ماه» را میخوانند...
هوا دلگیر
درها بسته
سرها در گریبان
دستها پنهان
نفس ها ابر
دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آگین
زمین دلمرده
سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است....
#مهدی_اخوان_ثالث
❄️ «خانهی شجریان»
🆔 @Shajarian_Home
صدای همایون زیر صدای #شجریان پدر ، فضای سرد و گنگ شعر را پررنگ تر تداعی میکنند.
بخصوص وقتی عبارت «غبارآلوده مهر و ماه» را میخوانند...
هوا دلگیر
درها بسته
سرها در گریبان
دستها پنهان
نفس ها ابر
دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آگین
زمین دلمرده
سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است....
#مهدی_اخوان_ثالث
❄️ «خانهی شجریان»
🆔 @Shajarian_Home
📌وقتی نخبگان طرد و پخمگان میداندار میشود، سهم این مردم مظلوم در زمستان سخت اروپا، هوای آلوده، دلار ۴۱ هزار تومانی، قطعی گاز و گرانی است
🔹اگر پیشرفت این است؟ مرحمت فرموده، پسرفت کنید.
البته برای خودتان، خانه گرم، سفره پر، درمان عالی و حساب بانکی قطعا پیشرفت به حساب میآید.
#زمستان_سرد
🔹اگر پیشرفت این است؟ مرحمت فرموده، پسرفت کنید.
البته برای خودتان، خانه گرم، سفره پر، درمان عالی و حساب بانکی قطعا پیشرفت به حساب میآید.
#زمستان_سرد