پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
#ایران_من
آلبومِ #همایون_شجریان با آهنگسازی #سهراب_پورناظری است.
آلبوم امشب کنار غزلهای من بخواب آخرین اثری است که #همایون_شجریان پیش از این منتشر کرده بود.
آلبوم #ایران_من شامل آواز و تصنیف است و در این آلبوم علاوه بر نوازندگان متبحر ایرانی، تعدادی نوازنده خارجی نیز حضور دارند و بخشهایی از ضبط این پروژه در خارج ایران انجام شده است.
در آلبوم ایران من #دلنیا_آرام بعنوان خواننده سوپرانو حضور داشته و از نوازندگان آن میتوان به #تهمورس_پورناظری، #آزادمیرزاپور، #حسین_رضایینیا، #آتنا_اشتیاقی، #استفانی_بیبو، #ساراچازین و #گابریل_بیستلین اشاره کرد.
نوازندگانِ سازهای غربی نیز در این اثر حضور داشتهاند که از جملهی آنان میتوان میتوان به استفانی بیبو، سارا چازین، تینگ نینگ هو (ویولون اول) فیلیپ برزینا، کیتلین مک شری، کشی الیوت (ویولون دو)، سمسون ون لون، جیمز جافه، گابریل بیستلین (ویولون سل)، رابرت مک کارتی (کنترباس) و کاتلین اسمیت- فرانکلین (فرنچهورن) اشاره کرد.
#اشکان_کمانگری، #مهردادناصحی، #آیین_مشکاتیان نیز همآوایانِ این اثر بودهاند.
در آخرین تجربهی مشترکِ «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» از اشعارِ شاعرانی چون فردوسی، سعدی شیرازی، خواجه شمس الدین محمد، اسحاق انور، پوریا سوری و اهورا ایمان بهره گرفته شده است.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸
آلبومِ #همایون_شجریان با آهنگسازی #سهراب_پورناظری است.
آلبوم امشب کنار غزلهای من بخواب آخرین اثری است که #همایون_شجریان پیش از این منتشر کرده بود.
آلبوم #ایران_من شامل آواز و تصنیف است و در این آلبوم علاوه بر نوازندگان متبحر ایرانی، تعدادی نوازنده خارجی نیز حضور دارند و بخشهایی از ضبط این پروژه در خارج ایران انجام شده است.
در آلبوم ایران من #دلنیا_آرام بعنوان خواننده سوپرانو حضور داشته و از نوازندگان آن میتوان به #تهمورس_پورناظری، #آزادمیرزاپور، #حسین_رضایینیا، #آتنا_اشتیاقی، #استفانی_بیبو، #ساراچازین و #گابریل_بیستلین اشاره کرد.
نوازندگانِ سازهای غربی نیز در این اثر حضور داشتهاند که از جملهی آنان میتوان میتوان به استفانی بیبو، سارا چازین، تینگ نینگ هو (ویولون اول) فیلیپ برزینا، کیتلین مک شری، کشی الیوت (ویولون دو)، سمسون ون لون، جیمز جافه، گابریل بیستلین (ویولون سل)، رابرت مک کارتی (کنترباس) و کاتلین اسمیت- فرانکلین (فرنچهورن) اشاره کرد.
#اشکان_کمانگری، #مهردادناصحی، #آیین_مشکاتیان نیز همآوایانِ این اثر بودهاند.
در آخرین تجربهی مشترکِ «همایون شجریان» و «سهراب پورناظری» از اشعارِ شاعرانی چون فردوسی، سعدی شیرازی، خواجه شمس الدین محمد، اسحاق انور، پوریا سوری و اهورا ایمان بهره گرفته شده است.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸
Forwarded from طربستان
#میرزاده_عشقی
(زاده ۲۰ آذر ۱۲۷۳
درگذشته ۱٢ تیر ۱۳۰۳ تهران)
شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت
سید #محمدرضا_میرزاده_عشقی ، فرزند ابوالقاسم کردستانی در سال ۱٢٧٣ در شهر همدان به دنیا آمد .
ابتدا در مکتبهای محلی و از هفت سالگی در مدرسه های الفت و الیانس تهران به تحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسه را به خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به سمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول به کار شد .
در هفده سالگی درس و مدرسه راه کلی رها کرد و وارد کارهای اجتماعی شد. عشقی در اوایل جنگ جهانی اول با دیگر مردان سیاسی به استانبول مهاجرت کرد و نخستین آثار شاعرانه خود مانند "نوروزی نامه" و "اپرای رستاخیز شهریاران ایران" را پدید آورد.
پس از بازگشت به همدان ، به تهران رفت و با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد و در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت .
در این مبارزه و کوشش سیاسی نیش قلم شاعر بیش از همه متوجه #وثوق_الدوله نخست وزیر ایران بود .
سخنرانی های تند و مقالات و اشعار آتشین عشقی بر ضد قرار داد ۱٩۱٩ باعث شد که وثوق الدوله دستور دستگیری وی را صادر کند و او را روانه زندان کنند .
مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی شاعر جوان که مجرد می زیست تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت .
در سال ۱٣۰٢ که نغمه جمهوری ساز شد ، عشقی با وجود روشنفکر بودن با آن ساز مخالفت گذاشت و در مقاله ای به عنوان جمهوری قلابی مخالفت خود را نشان داد و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور قرن بیستم که در همان سال دایر کرده بود چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری خواهان درج کرد
میزان مخالفت او به آنجا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر کرد و تمامی نسخه های آن را از سطح شهر جمع آوری نمود .
عشقی نیز در خانه خود به دست دوتن ناشناس هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان سپرد.
عشقی زمان مرگ تنها ٣۱ سال سن داشت.
روزنامه های آن زمان در چندین مقاله جزئیات این حادثه را مطرح نمودند و اشعار زیادی در مرگ این شاعر ناکام ساختند .
عشقی عمری را در تنگ دستی و فقر گذراند و در اخر با بی رحمی کشته شد .
آثار او سرشار است از نا امیدی و بد بینی و بیزاری از زندگی و آرزوی مرگ :
باری از این عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
پیر پسند ای عروس مرگ چرائی ؟
من که جوانم چه عیب دارم بی پیر ؟
عشقی شاعری توانا بود سرشار از قریحه و استعداد .
مطالب تاریخی و اجتماعی را خیلی زود درک میکرد و در تصویر صحنه های تاریخی و ادبیات توصیفی قدرت فراوان داشت عواطف و تاثیرات خود را اوضاع زمان ، و نظر و عقیده خود را در سیاست با شور و ذوق نمایش میداد .
اشعار او سرتا پا پر است از اعتراضات در برابر بیدادگری اجتماعی .
اشعار عشقی از لحاظ ارزش ادبی یکسان نیستند . گذشته از هزلیات و هجویه های بسیار تلخ و نیش دار اشعار خوب و منحصر به فرد او عبارتند از
۱. نوروزی نامه
٢. رستاخیز
٣. کفن سیاه
۴. احتیاج
۵. برگ بر باد ده
۶. ایده آل
گفته شده که این شاعر وطن پرست وآزادیخواه به امر "سرپاس مختاری" یا #رکن_الدین_مختاری که رئیس شهربانی در دوران رضاشاه بود به قتل رسیده است.
گاهی درک این همه تناقض در یک نفر مشکل است.
کسی که زیباترین وبدیع ترین نغمات موسیقی را آفریده دستش به خون بیگناهان و بسیاری روشنفکران وآزادیخواهان این سرزمین آلوده باشد؛از #میرزاده_عشقی گرفته تا #فرخی_یزدی (شاعر شعر معروف:آنزمان که بنهادم سربه پای ازادی...) تا #سردار_اسعد_بختیاری ،#تقی_ارانی ، #حسن_مدرس و بسیاری دیگر .
عده ای هم طعم زندان مخوف او را چشیده اند مانند #بزرگ_علوی و... .
باری! شرح #رکن_الدین_مختاری بماند برای مجالی دیگر.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
(زاده ۲۰ آذر ۱۲۷۳
درگذشته ۱٢ تیر ۱۳۰۳ تهران)
شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت
سید #محمدرضا_میرزاده_عشقی ، فرزند ابوالقاسم کردستانی در سال ۱٢٧٣ در شهر همدان به دنیا آمد .
ابتدا در مکتبهای محلی و از هفت سالگی در مدرسه های الفت و الیانس تهران به تحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسه را به خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به سمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول به کار شد .
در هفده سالگی درس و مدرسه راه کلی رها کرد و وارد کارهای اجتماعی شد. عشقی در اوایل جنگ جهانی اول با دیگر مردان سیاسی به استانبول مهاجرت کرد و نخستین آثار شاعرانه خود مانند "نوروزی نامه" و "اپرای رستاخیز شهریاران ایران" را پدید آورد.
پس از بازگشت به همدان ، به تهران رفت و با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد و در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت .
در این مبارزه و کوشش سیاسی نیش قلم شاعر بیش از همه متوجه #وثوق_الدوله نخست وزیر ایران بود .
سخنرانی های تند و مقالات و اشعار آتشین عشقی بر ضد قرار داد ۱٩۱٩ باعث شد که وثوق الدوله دستور دستگیری وی را صادر کند و او را روانه زندان کنند .
مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی شاعر جوان که مجرد می زیست تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت .
در سال ۱٣۰٢ که نغمه جمهوری ساز شد ، عشقی با وجود روشنفکر بودن با آن ساز مخالفت گذاشت و در مقاله ای به عنوان جمهوری قلابی مخالفت خود را نشان داد و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور قرن بیستم که در همان سال دایر کرده بود چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری خواهان درج کرد
میزان مخالفت او به آنجا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر کرد و تمامی نسخه های آن را از سطح شهر جمع آوری نمود .
عشقی نیز در خانه خود به دست دوتن ناشناس هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان سپرد.
عشقی زمان مرگ تنها ٣۱ سال سن داشت.
روزنامه های آن زمان در چندین مقاله جزئیات این حادثه را مطرح نمودند و اشعار زیادی در مرگ این شاعر ناکام ساختند .
عشقی عمری را در تنگ دستی و فقر گذراند و در اخر با بی رحمی کشته شد .
آثار او سرشار است از نا امیدی و بد بینی و بیزاری از زندگی و آرزوی مرگ :
باری از این عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
پیر پسند ای عروس مرگ چرائی ؟
من که جوانم چه عیب دارم بی پیر ؟
عشقی شاعری توانا بود سرشار از قریحه و استعداد .
مطالب تاریخی و اجتماعی را خیلی زود درک میکرد و در تصویر صحنه های تاریخی و ادبیات توصیفی قدرت فراوان داشت عواطف و تاثیرات خود را اوضاع زمان ، و نظر و عقیده خود را در سیاست با شور و ذوق نمایش میداد .
اشعار او سرتا پا پر است از اعتراضات در برابر بیدادگری اجتماعی .
اشعار عشقی از لحاظ ارزش ادبی یکسان نیستند . گذشته از هزلیات و هجویه های بسیار تلخ و نیش دار اشعار خوب و منحصر به فرد او عبارتند از
۱. نوروزی نامه
٢. رستاخیز
٣. کفن سیاه
۴. احتیاج
۵. برگ بر باد ده
۶. ایده آل
گفته شده که این شاعر وطن پرست وآزادیخواه به امر "سرپاس مختاری" یا #رکن_الدین_مختاری که رئیس شهربانی در دوران رضاشاه بود به قتل رسیده است.
گاهی درک این همه تناقض در یک نفر مشکل است.
کسی که زیباترین وبدیع ترین نغمات موسیقی را آفریده دستش به خون بیگناهان و بسیاری روشنفکران وآزادیخواهان این سرزمین آلوده باشد؛از #میرزاده_عشقی گرفته تا #فرخی_یزدی (شاعر شعر معروف:آنزمان که بنهادم سربه پای ازادی...) تا #سردار_اسعد_بختیاری ،#تقی_ارانی ، #حسن_مدرس و بسیاری دیگر .
عده ای هم طعم زندان مخوف او را چشیده اند مانند #بزرگ_علوی و... .
باری! شرح #رکن_الدین_مختاری بماند برای مجالی دیگر.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
Telegram
attach 📎
Forwarded from طربستان
#کیخسرو_پورناظری
( زاده ۷ خرداد ۱۳۲۳ کرمانشاه )
موسیقیدان و نوازنده
کیخسرو پورناظری در محله برزهدماغ در کرمانشاه متولد شد. پدرش، پرویز پورناظری، معروف به حاجی خان از شاگردان کلنل علینقی وزیری, درویش خان و مادرش، پورانداخت سرحد دار، مؤسس نخستین دبیرستان ملی دختران و اولین زن دیپلمه در کرمانشاه بود.
کیخسرو از کودکی موسیقی را با ساز تار شروع کرد و نزد پدر کتابهای هنرستان موسیقی، آثار وزیری و ردیف موسیقی سنتی ایران را فرا گرفت. شعر و ادبیات کهن فارسی را از مادر آموخت و محضر بزرگانی چون کیوان سمیعی و بهزاد کرمانشاهی را درک کرد.
وی در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل پرداخت و در سال سوم آن را رها کرد، چرا که آن را با حال و هوای خود هماهنگ ندید. پس از آن وارد رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و بعدها با حضور در محضر استاد دادبه، به مدت ۱۲ سال تاریخ و فرهنگ ایران باستان را آموخت.
وی درسال ۱۳۵۱ به عنوان کارشناس موسیقی در وزارت فرهنگ و هنر وقت به گردآوری و بازسازی نغمههای موسیقی کردی و سنتی پرداخت و سرپرستی ارکستر کردی و سنتی را تا سال ۱۳۵۷ به عهده داشت.
پورناظری در سال ۱۳۵۹ گروه "تنبور شمس" را بنیان نهاد که این کار، راهی نوین را برای نگاه به گروه نوازی موسیقی تنبور پیش اهل موسیقی نهاد. از این منظر کار او با ساز تنبور را میتوان بعدها با تجربه گروه کامکارها در شهری کردن موسیقی کردی مقایسه کرد.
شناخت وی از ساز تنبور و آشنایی عمیقاش با موسیقی نواحی منطقه کرمانشاه و علاوه بر آن استفاده ظریف و متناسب از ساز دف در ساختار گروه فضایی را فراهم آورد تا نگاه به گروه نوازی تنبور صورت و صبغهای متفاوت پیدا کند و بعدها گروههای دیگری هم به پیروی از کار وی در این زمینه شکل بگیرد.
حاصل کار این گروه آلبوم صدای_سخن_عشق با صدای #شهرام_ناظری بود.
بعدها پورناظری آثاری چون حیرانی، مهتاب_رو را با ناظری کار کرد و البته در این میان برخی از آثار همانند تصنیف مردان_خدا را هم با جلال_الدین_محمدیان به صحنه برد.
پورناظری در سالهای میانی دهه ۷۰ به اتقاق فرزندانش، #تهمورس و #سهراب تحولی جدیتر در گروه شمس را کلید زد که حاصل آن اجرای بیش از ۳۰۰ کنسرت در داخل و خارج از ایران بود.
هم اکنون دو فرزند پورناظری خود به چهرههایی شناخته شده در موسیقی ایران تبدیل شدهاند و علاوه بر زدن ساز در گروه در آهنگسازی و دانشهای دیگر موسیقایی نیز دستی چیره دارند.
این گروه آثاری چون «مستان سلامت میکنند» با صدای بیژن کامکار، و «پنهان چودل» با صدای حمیدرضا نوربخش را هم انتشار عمومی داده است.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
( زاده ۷ خرداد ۱۳۲۳ کرمانشاه )
موسیقیدان و نوازنده
کیخسرو پورناظری در محله برزهدماغ در کرمانشاه متولد شد. پدرش، پرویز پورناظری، معروف به حاجی خان از شاگردان کلنل علینقی وزیری, درویش خان و مادرش، پورانداخت سرحد دار، مؤسس نخستین دبیرستان ملی دختران و اولین زن دیپلمه در کرمانشاه بود.
کیخسرو از کودکی موسیقی را با ساز تار شروع کرد و نزد پدر کتابهای هنرستان موسیقی، آثار وزیری و ردیف موسیقی سنتی ایران را فرا گرفت. شعر و ادبیات کهن فارسی را از مادر آموخت و محضر بزرگانی چون کیوان سمیعی و بهزاد کرمانشاهی را درک کرد.
وی در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل پرداخت و در سال سوم آن را رها کرد، چرا که آن را با حال و هوای خود هماهنگ ندید. پس از آن وارد رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و بعدها با حضور در محضر استاد دادبه، به مدت ۱۲ سال تاریخ و فرهنگ ایران باستان را آموخت.
وی درسال ۱۳۵۱ به عنوان کارشناس موسیقی در وزارت فرهنگ و هنر وقت به گردآوری و بازسازی نغمههای موسیقی کردی و سنتی پرداخت و سرپرستی ارکستر کردی و سنتی را تا سال ۱۳۵۷ به عهده داشت.
پورناظری در سال ۱۳۵۹ گروه "تنبور شمس" را بنیان نهاد که این کار، راهی نوین را برای نگاه به گروه نوازی موسیقی تنبور پیش اهل موسیقی نهاد. از این منظر کار او با ساز تنبور را میتوان بعدها با تجربه گروه کامکارها در شهری کردن موسیقی کردی مقایسه کرد.
شناخت وی از ساز تنبور و آشنایی عمیقاش با موسیقی نواحی منطقه کرمانشاه و علاوه بر آن استفاده ظریف و متناسب از ساز دف در ساختار گروه فضایی را فراهم آورد تا نگاه به گروه نوازی تنبور صورت و صبغهای متفاوت پیدا کند و بعدها گروههای دیگری هم به پیروی از کار وی در این زمینه شکل بگیرد.
حاصل کار این گروه آلبوم صدای_سخن_عشق با صدای #شهرام_ناظری بود.
بعدها پورناظری آثاری چون حیرانی، مهتاب_رو را با ناظری کار کرد و البته در این میان برخی از آثار همانند تصنیف مردان_خدا را هم با جلال_الدین_محمدیان به صحنه برد.
پورناظری در سالهای میانی دهه ۷۰ به اتقاق فرزندانش، #تهمورس و #سهراب تحولی جدیتر در گروه شمس را کلید زد که حاصل آن اجرای بیش از ۳۰۰ کنسرت در داخل و خارج از ایران بود.
هم اکنون دو فرزند پورناظری خود به چهرههایی شناخته شده در موسیقی ایران تبدیل شدهاند و علاوه بر زدن ساز در گروه در آهنگسازی و دانشهای دیگر موسیقایی نیز دستی چیره دارند.
این گروه آثاری چون «مستان سلامت میکنند» با صدای بیژن کامکار، و «پنهان چودل» با صدای حمیدرضا نوربخش را هم انتشار عمومی داده است.
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🍀🌸 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
Telegram
attach 📎
Forwarded from طربستان
#بدیعالزمان_فروزانفر
( زاده ۲۰ تیر ۱۲۸۳ بُشرویه
درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ تهران )
ادیب و استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی
محمدحسین بشرویهای، معروف به بدیعالزمان فروزانفر، فرزند آقا شیخ علی بشرویهای، مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت و آنگاه راهی مشهد شد و از محضر استادان ادبِ حوزهٔ خراسان، همچون ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری بهره برد.
حدود سال ۱۳۰۰ عازم تهران شد و تحصیلات خود را در مدرسهٔ سپهسالار ادامه داد و چندی حجرهای در مسجد سپهسالار داشت. در جوانی در همان مدرسه به تدریس پرداخت و چندی بعد در سال ۱۳۰۵ به سِمَت معلمیِ دارالفنون و دارالمعلمین عالی منصوب شد. در سال ۱۳۱۳ معاونت دانشکدهٔ معقول و منقول (الهیاتِ) دانشگاه تهران شد.
در سال ۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران، مرکب از نصراله تقوی، علیاکبر دهخدا و ولیاله نصر، تألیف ارزندهٔ او به نام تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی را ارزیابی و به او گواهینامهٔ دکتری اعطا کرد. به استناد این گواهینامه در همان سال به استادیِ دانشسرای عالی و دانشکدههای ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران رسید.
در سال ۱۳۲۳ بر اساس رأی شورای استادان به ریاست دانشکدهٔ معقول و منقول برگزیده شد و تا سال ۱۳۴۶ در این سِمَت باقی بود. از ابتدای تأسیس دورهٔ دکتریِ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تدریس در دورهٔ دکتری را به عهده گرفت و برنامهٔ این دوره را پایهگذاری کرد. فروزانفر استادِ راهنمای جمعی از دانشجویان مبرّز دورهٔ دکتری در دانشکدههای ادبیات و الهیات بود که اغلبِ آنان بعدها استادان برجستهٔ ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند؛ از جمله: پرویز ناتل خانلری، ذبیحاله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرینکوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، سید محمد دبیرسیاقی، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر ستوده، منوچهر مرتضوی و بسیاری دیگر.
وی در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد اما همکاری خود را در تدریس در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر ادامه داد. در همین زمان، عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را نیز به عهده گرفت.
استاد بدیع الزمان فروزانفر در سال ۱۳۴۹ درگذشت و در باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) به خاک سپرده شد و پس از سی سال تولیت آستان عبدالعظیم قبر این استاد برجسته را به مبلغ یک میلیون تومان فروخت!
سالها پیش بود که خبر تخریب و فروش قبر استاد بدیعالزمان فروزانفر در رسانهها منتشر شد.
دکتر شفیعی کدکنی در همان موقع در این مورد نوشت: «نمیدانم شما تا کنون به این نکته توجه کردهاید که هیچکس نمیداند جای به خاکسپاری فرخی یزدی کجا بوده است؟… این دیگر قبر فرخی سیستانی نیست که مربوط به یازده قرن پیش از این باشد و بگویند در حملهی تاتار از میان رفته است .. خواهید گفت شاید فلانی در گورستانی بوده است که اینک پارک شده است. در آنصورت این پرسش تلختر به میان خواهد آمد که چرا ما اینچنین ناسپاس و فراموشکاریم… قبر بدیعالزمان فروزانفر، بزرگترین استاد تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایرانزمین را به مبلغ یک میلیون تومان (در آنزمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند. هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خودم نیز باور نمیکردم تا ندیدم. من در آن لحظه به دست و پای بمردم. ولی باور نمیکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آنهم در پایان قرن بیستم امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظهی تاریخی داشت؟»
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🌸🍀 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
( زاده ۲۰ تیر ۱۲۸۳ بُشرویه
درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ تهران )
ادیب و استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی
محمدحسین بشرویهای، معروف به بدیعالزمان فروزانفر، فرزند آقا شیخ علی بشرویهای، مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت و آنگاه راهی مشهد شد و از محضر استادان ادبِ حوزهٔ خراسان، همچون ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری بهره برد.
حدود سال ۱۳۰۰ عازم تهران شد و تحصیلات خود را در مدرسهٔ سپهسالار ادامه داد و چندی حجرهای در مسجد سپهسالار داشت. در جوانی در همان مدرسه به تدریس پرداخت و چندی بعد در سال ۱۳۰۵ به سِمَت معلمیِ دارالفنون و دارالمعلمین عالی منصوب شد. در سال ۱۳۱۳ معاونت دانشکدهٔ معقول و منقول (الهیاتِ) دانشگاه تهران شد.
در سال ۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران، مرکب از نصراله تقوی، علیاکبر دهخدا و ولیاله نصر، تألیف ارزندهٔ او به نام تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی را ارزیابی و به او گواهینامهٔ دکتری اعطا کرد. به استناد این گواهینامه در همان سال به استادیِ دانشسرای عالی و دانشکدههای ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران رسید.
در سال ۱۳۲۳ بر اساس رأی شورای استادان به ریاست دانشکدهٔ معقول و منقول برگزیده شد و تا سال ۱۳۴۶ در این سِمَت باقی بود. از ابتدای تأسیس دورهٔ دکتریِ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران تدریس در دورهٔ دکتری را به عهده گرفت و برنامهٔ این دوره را پایهگذاری کرد. فروزانفر استادِ راهنمای جمعی از دانشجویان مبرّز دورهٔ دکتری در دانشکدههای ادبیات و الهیات بود که اغلبِ آنان بعدها استادان برجستهٔ ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند؛ از جمله: پرویز ناتل خانلری، ذبیحاله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرینکوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، سید محمد دبیرسیاقی، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر ستوده، منوچهر مرتضوی و بسیاری دیگر.
وی در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد اما همکاری خود را در تدریس در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر ادامه داد. در همین زمان، عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را نیز به عهده گرفت.
استاد بدیع الزمان فروزانفر در سال ۱۳۴۹ درگذشت و در باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) به خاک سپرده شد و پس از سی سال تولیت آستان عبدالعظیم قبر این استاد برجسته را به مبلغ یک میلیون تومان فروخت!
سالها پیش بود که خبر تخریب و فروش قبر استاد بدیعالزمان فروزانفر در رسانهها منتشر شد.
دکتر شفیعی کدکنی در همان موقع در این مورد نوشت: «نمیدانم شما تا کنون به این نکته توجه کردهاید که هیچکس نمیداند جای به خاکسپاری فرخی یزدی کجا بوده است؟… این دیگر قبر فرخی سیستانی نیست که مربوط به یازده قرن پیش از این باشد و بگویند در حملهی تاتار از میان رفته است .. خواهید گفت شاید فلانی در گورستانی بوده است که اینک پارک شده است. در آنصورت این پرسش تلختر به میان خواهد آمد که چرا ما اینچنین ناسپاس و فراموشکاریم… قبر بدیعالزمان فروزانفر، بزرگترین استاد تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایرانزمین را به مبلغ یک میلیون تومان (در آنزمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند. هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خودم نیز باور نمیکردم تا ندیدم. من در آن لحظه به دست و پای بمردم. ولی باور نمیکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آنهم در پایان قرن بیستم امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظهی تاریخی داشت؟»
#طربستانمحفلدستافشانیجانوروان
🌸🍀 اینجاست 👇👇👇
🎼 @tarabesstaan 🎼
Telegram
attach 📎