قلم سعدی در وصف بهار آن چنان زیباست که در حیرتمیمانی بهارتان زیبا
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل ست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوهٔ الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
وقت آنست که داماد گل از حجلهٔ غیب
به در آید که درختان همه کردند نثار
آدمیزاده اگر در طرب آید نه عجب
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار
باش تا غنچهٔ سیراب دهن باز کند
بامدادان چو سر نافهٔ آهوی تتار
مژدگانی که گل از غنچه برون میآید
صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
باد گیسوی درختان چمن شانه کند
بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کردهٔ یار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
نقشهایی که درو خیره بماند ابصار
سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرود کجرفتار
حبذا عمر گرانمایه که در لغو برفت
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
درد پنهان به تو گویم که خداوند منی
یا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار
#سعدی . مواعظ . قصاید . قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف #بهار
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل ست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوهٔ الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
وقت آنست که داماد گل از حجلهٔ غیب
به در آید که درختان همه کردند نثار
آدمیزاده اگر در طرب آید نه عجب
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار
باش تا غنچهٔ سیراب دهن باز کند
بامدادان چو سر نافهٔ آهوی تتار
مژدگانی که گل از غنچه برون میآید
صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
باد گیسوی درختان چمن شانه کند
بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کردهٔ یار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
نقشهایی که درو خیره بماند ابصار
سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرود کجرفتار
حبذا عمر گرانمایه که در لغو برفت
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
درد پنهان به تو گویم که خداوند منی
یا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار
#سعدی . مواعظ . قصاید . قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف #بهار
Forwarded from پرنیان خیال ۲ #شعر سپیدکوتاه
۲۵ اسفند زادروز #پروین_اعتصامی
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) #شاعر
#رخشنده_اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی، «مشهورترین شاعر زن ایران» است.
او از کودکی، #فارسی، #انگلیسی و #عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون #دهخدا و ملک الشعرای #بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی #یوسف_اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد.
پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در حرم #فاطمه_معصومه، در آرامگاه خانوادگیاش به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی ( ۲۵ اسفند ) به عنوان «#روز_بزرگداشت_پروین_اعتصامی» نامگذاری شده است.
تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده است.
این سروده زیبا از اوست.
بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدم
گر ترا نیز چنین رایی هست
گفت فردا به گلستان باز آی
تا ببینی چه تماشائی هست
گر که منظور تو زیبائی ماست
هر طرف چهرهٔ زیبائی هست
پا بهرجا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنائی هست
باغبانان همگی بیدارند
چمن و جوی مصفائی هست
قدح از لاله بگیرد نرگس
همه جا ساغر و صهبائی هست
نه ز مرغان چمن گمشدهایست
نه ز زاغ و زغن آوائی هست
نه ز گلچین حوادث خبری است
نه به گلشن اثر پائی هست
هیچکس را سر بدخوئی نیست
همه را میل مدارائی هست
گفت رازی که نهان است ببین
اگرت دیده ی بینائی هست
هم از امروز سخن باید گفت
که خبر داشت که فردائی هست
#پروین_اعتصامی
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) #شاعر
#رخشنده_اعتصامی معروف به #پروین_اعتصامی، «مشهورترین شاعر زن ایران» است.
او از کودکی، #فارسی، #انگلیسی و #عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون #دهخدا و ملک الشعرای #بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی #یوسف_اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد.
پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در حرم #فاطمه_معصومه، در آرامگاه خانوادگیاش به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی ( ۲۵ اسفند ) به عنوان «#روز_بزرگداشت_پروین_اعتصامی» نامگذاری شده است.
تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده است.
این سروده زیبا از اوست.
بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدم
گر ترا نیز چنین رایی هست
گفت فردا به گلستان باز آی
تا ببینی چه تماشائی هست
گر که منظور تو زیبائی ماست
هر طرف چهرهٔ زیبائی هست
پا بهرجا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنائی هست
باغبانان همگی بیدارند
چمن و جوی مصفائی هست
قدح از لاله بگیرد نرگس
همه جا ساغر و صهبائی هست
نه ز مرغان چمن گمشدهایست
نه ز زاغ و زغن آوائی هست
نه ز گلچین حوادث خبری است
نه به گلشن اثر پائی هست
هیچکس را سر بدخوئی نیست
همه را میل مدارائی هست
گفت رازی که نهان است ببین
اگرت دیده ی بینائی هست
هم از امروز سخن باید گفت
که خبر داشت که فردائی هست
#پروین_اعتصامی
✍🌺وقتی بهار بیاید
بر ساقه های سوخته
بر شاخه های شکسته
بر دستان زخمی شهر
نقش جوانه ببین
سبز می شود
#بینا(ایرج)
عکس AP
جوانه بر درخت سوخته
#بهار
✔️💐درود وشب بخیر شامگاهانتان دلنشین
✍🌺ناگهان عشق ؛ آفتاب وار ، نقاب برافكند و بام و در ، به صورت تجلی درآكند ... شعشعه ی آذرخش وار فروكاست و انسان برخاست ! ...
#احمد_شاملو📀
بر ساقه های سوخته
بر شاخه های شکسته
بر دستان زخمی شهر
نقش جوانه ببین
سبز می شود
#بینا(ایرج)
عکس AP
جوانه بر درخت سوخته
#بهار
✔️💐درود وشب بخیر شامگاهانتان دلنشین
✍🌺ناگهان عشق ؛ آفتاب وار ، نقاب برافكند و بام و در ، به صورت تجلی درآكند ... شعشعه ی آذرخش وار فروكاست و انسان برخاست ! ...
#احمد_شاملو📀
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
4_5904703854376651070.pdf
🔴 کتاب " ایرانیان و اندیشه تجدد "
🔵 نوشته دکتر جمشید بهنام
" ايران در خواب زمستانی فرو رفته است. حتی کشور گشايی های زودگذر نادر نيز نتوانسته است غرور و بزرگی گذشته را بازگرداند. شهرها از رونق افتاده اند و روستاييان فقير و درمانده اند. نه تنها در زمينه اقتصاد، بلکه در زمينه تفکر هم از دوران صفويه به اين سوی خبر تازه ای نيست و سنتز بزرگ تفکر اسلامی يعنی تجديد حيات مکتب اصفهان هم به پايان رسيده است. به قول داريوش شايگان "ما کار خود را به انجام رسانده بوديم و زمان فراغتمان در تاريخ فرا رسيده بود". اما ناگهان تکانی سخت پديد آمد. جنگهای ايران و روس، عهدنامه گلستان و ترکمانچای. نتيجه اين رويدادها خود آگاهی گروهی از زمامداران و تحصيلکردگان است..."
🔹اين درآمد کتاب ايرانيان و انديشه تجدد نوشته جمشيد بهنام است. هدف کتاب، طرح مسئله تجدد در ايران است و آشنايی با واقعيتی که از صد و پنجاه سال پيش تا کنون بر انديشه ها و کوشش های جمعی سايه افکنده و جستجوی آن هنوز ناتمام مانده است.
🔹در رويدادها، فصل اول کتاب، میگويد پس از آن تکان سخت - شکست در جنگ های ايران و روس - عباس ميرزا به فکر چاره اساسی افتاد و دست به اصلاحات زد. تاريخ پطر کبير ولتر و انحطاط امپراتوری روم اثر ادوارد گيبون را گفت ترجمه کنند، تعدادی دانشجو به اروپا فرستاد و از اروپاييان خواست که به ايران بيايند و در تبريز يا هر جای ديگر ايران ساکن شوند... پس از عباس ميرزا که روزگار به او امان نداد، اميرکبير با بنياد کردن دارالفنون و ترجمه کتابهای علمی و فلسفی کارهای او را دنبال کرد و آنگاه با زمامداری سپهسالار دور جديدی آغاز شد. اوج فلسفه دولت سپهسالار "تغيير" بود در جهت "ترقی". پيش از آن روشنفکران مساله تجدد را مطرح کرده بودند و ميرزا ملکم خان آشکارا از اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ايرانی سخن میگفت. بعدها با وقايعی که در ايران اتفاق افتاد، گروهی از روشنفکران، راهی کشورهای ديگر شدند و در روسيه و عثمانی و هند روزنامه هايی بنا گذاشتند و سبب اشاعه افکار تازه شدند... پيش از دوره پهلوی روشنفکران ايرانی مدل تنظيمات عثمانی را به رغم نظر شاه و دربار سرمشق قرار داده بودند اما رضاشاه، نوسازی های آتاتورک را مدل قرار داد و به رقابت با ترکيه برخاست. بعد از رضاشاه، از سال ۱۳۳۱ شمسی، دوره دوم نوسازی آمرانه در ايران شروع شد، که هدفش رشد اقتصادی بود.
🔹فصل بعدی کتاب " انديشه ها " نام دارد و در آن انديشه تجدد خواهی ايرانيان دنبال میشود. طرح انديشه های ميرزا ملکم خان و آخوندزاده در اين فصل نشان میدهد که اين روشنفکران تا چه حد در شناخت تمدن غرب ژرف رفته بودند. #ملکمخان مینويسد: " ما خيال میکنيم که درجه ترقی آنها همانقدر است که در صنايع ايشان میبينيم و حال آنکه اصل ترقی ايشان در آيين تمدن بروز کرده است و برای اشخاصی که از ايران بيرون نرفته اند، محال و ممتنع است که درجه اين نوع ترقی فرنگ را بتوانند تصور کنند. ملل يوروپ هرقدر که در کارخانجات و فلزات ترقی کرده اند، صد مراتب بيشتر در اين کارخانجات انسانی پيش رفته اند ".
✔و #فتحعلی_آخوندزاده در نامه ای به #مستشارالدوله چنين میگويد: " اتخاذ تجربه ديگران حاصلی نخواهد بخشيد وقتی که انسان به اسواد خيال و طرح اندازی عقول ارباب تجربه پی نبرده باشد... بايد مردم به قبول خيالات يوروپاييان استعداد به هم رسانند. بايد خيالات يوروپاييان در عقول مردم ايران به تجارت و مصنوعات يوروپاييان سبقت و تقدم داشته باشد ".
✔در همين دوره است که #بهار شعر معروفش را میگويد:
يا مرگ يا تجدد و اصلاح
راهی جز اين دو پيش وطن نيست
ايران کهن شده است سراپای
درمانش جز به تازه شدن نيست
✔و #تقی زاده جمله معروفش را در کاوه می نويسد: " ايران بايد روحا و جسما، ظاهرا و باطنا فرنگی مآب شود ".
🔹در سال ۱۳۲۴ شمسی، #سيدفخرالدين_شادمان، تسخير تمدن فرنگی را منتشر میکند... از سال ۱۳۳۰ گروهی ديگر از تجدد طلبان تازه نفس به تجدد طلبان پيشين اضافه میشوند. اينان تکنوکرات هايی هستند که پس از تحصيل در اروپا و آمريکا به ايران بازگشته اند و مسئوليت های مهمی بر عهده گرفته اند. گروهی از اينان پس از رويدادهای سال ۱۳۵۷ به غرب میروند، اما بسياری نيز به کار خود ادامه میدهند. هدف اين گروه رسيدن به رشد اقتصادی است و برای رسيدن به اين هدف راهی جز پذيرش کامل علم و فن غربی و راه و رسم زندگی غربی نمیشناسند. به حفظ هويت فرهنگی توجه خاصی ندارند و هر نوع پای بندی به سنت را نوعی عقب نشينی در راه پيشرفت میدانند... اعتقاد به جدايی سياست از دين دارند. ايران را درست نمیشناسند و...
🔵 نوشته دکتر جمشید بهنام
" ايران در خواب زمستانی فرو رفته است. حتی کشور گشايی های زودگذر نادر نيز نتوانسته است غرور و بزرگی گذشته را بازگرداند. شهرها از رونق افتاده اند و روستاييان فقير و درمانده اند. نه تنها در زمينه اقتصاد، بلکه در زمينه تفکر هم از دوران صفويه به اين سوی خبر تازه ای نيست و سنتز بزرگ تفکر اسلامی يعنی تجديد حيات مکتب اصفهان هم به پايان رسيده است. به قول داريوش شايگان "ما کار خود را به انجام رسانده بوديم و زمان فراغتمان در تاريخ فرا رسيده بود". اما ناگهان تکانی سخت پديد آمد. جنگهای ايران و روس، عهدنامه گلستان و ترکمانچای. نتيجه اين رويدادها خود آگاهی گروهی از زمامداران و تحصيلکردگان است..."
🔹اين درآمد کتاب ايرانيان و انديشه تجدد نوشته جمشيد بهنام است. هدف کتاب، طرح مسئله تجدد در ايران است و آشنايی با واقعيتی که از صد و پنجاه سال پيش تا کنون بر انديشه ها و کوشش های جمعی سايه افکنده و جستجوی آن هنوز ناتمام مانده است.
🔹در رويدادها، فصل اول کتاب، میگويد پس از آن تکان سخت - شکست در جنگ های ايران و روس - عباس ميرزا به فکر چاره اساسی افتاد و دست به اصلاحات زد. تاريخ پطر کبير ولتر و انحطاط امپراتوری روم اثر ادوارد گيبون را گفت ترجمه کنند، تعدادی دانشجو به اروپا فرستاد و از اروپاييان خواست که به ايران بيايند و در تبريز يا هر جای ديگر ايران ساکن شوند... پس از عباس ميرزا که روزگار به او امان نداد، اميرکبير با بنياد کردن دارالفنون و ترجمه کتابهای علمی و فلسفی کارهای او را دنبال کرد و آنگاه با زمامداری سپهسالار دور جديدی آغاز شد. اوج فلسفه دولت سپهسالار "تغيير" بود در جهت "ترقی". پيش از آن روشنفکران مساله تجدد را مطرح کرده بودند و ميرزا ملکم خان آشکارا از اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ايرانی سخن میگفت. بعدها با وقايعی که در ايران اتفاق افتاد، گروهی از روشنفکران، راهی کشورهای ديگر شدند و در روسيه و عثمانی و هند روزنامه هايی بنا گذاشتند و سبب اشاعه افکار تازه شدند... پيش از دوره پهلوی روشنفکران ايرانی مدل تنظيمات عثمانی را به رغم نظر شاه و دربار سرمشق قرار داده بودند اما رضاشاه، نوسازی های آتاتورک را مدل قرار داد و به رقابت با ترکيه برخاست. بعد از رضاشاه، از سال ۱۳۳۱ شمسی، دوره دوم نوسازی آمرانه در ايران شروع شد، که هدفش رشد اقتصادی بود.
🔹فصل بعدی کتاب " انديشه ها " نام دارد و در آن انديشه تجدد خواهی ايرانيان دنبال میشود. طرح انديشه های ميرزا ملکم خان و آخوندزاده در اين فصل نشان میدهد که اين روشنفکران تا چه حد در شناخت تمدن غرب ژرف رفته بودند. #ملکمخان مینويسد: " ما خيال میکنيم که درجه ترقی آنها همانقدر است که در صنايع ايشان میبينيم و حال آنکه اصل ترقی ايشان در آيين تمدن بروز کرده است و برای اشخاصی که از ايران بيرون نرفته اند، محال و ممتنع است که درجه اين نوع ترقی فرنگ را بتوانند تصور کنند. ملل يوروپ هرقدر که در کارخانجات و فلزات ترقی کرده اند، صد مراتب بيشتر در اين کارخانجات انسانی پيش رفته اند ".
✔و #فتحعلی_آخوندزاده در نامه ای به #مستشارالدوله چنين میگويد: " اتخاذ تجربه ديگران حاصلی نخواهد بخشيد وقتی که انسان به اسواد خيال و طرح اندازی عقول ارباب تجربه پی نبرده باشد... بايد مردم به قبول خيالات يوروپاييان استعداد به هم رسانند. بايد خيالات يوروپاييان در عقول مردم ايران به تجارت و مصنوعات يوروپاييان سبقت و تقدم داشته باشد ".
✔در همين دوره است که #بهار شعر معروفش را میگويد:
يا مرگ يا تجدد و اصلاح
راهی جز اين دو پيش وطن نيست
ايران کهن شده است سراپای
درمانش جز به تازه شدن نيست
✔و #تقی زاده جمله معروفش را در کاوه می نويسد: " ايران بايد روحا و جسما، ظاهرا و باطنا فرنگی مآب شود ".
🔹در سال ۱۳۲۴ شمسی، #سيدفخرالدين_شادمان، تسخير تمدن فرنگی را منتشر میکند... از سال ۱۳۳۰ گروهی ديگر از تجدد طلبان تازه نفس به تجدد طلبان پيشين اضافه میشوند. اينان تکنوکرات هايی هستند که پس از تحصيل در اروپا و آمريکا به ايران بازگشته اند و مسئوليت های مهمی بر عهده گرفته اند. گروهی از اينان پس از رويدادهای سال ۱۳۵۷ به غرب میروند، اما بسياری نيز به کار خود ادامه میدهند. هدف اين گروه رسيدن به رشد اقتصادی است و برای رسيدن به اين هدف راهی جز پذيرش کامل علم و فن غربی و راه و رسم زندگی غربی نمیشناسند. به حفظ هويت فرهنگی توجه خاصی ندارند و هر نوع پای بندی به سنت را نوعی عقب نشينی در راه پيشرفت میدانند... اعتقاد به جدايی سياست از دين دارند. ايران را درست نمیشناسند و...
درود بہ همہ خوبان،
هدیہ اے ارزشمند براے دوستان گرانمایہ و بزرگوار،
ڪانال روشنفڪران :
با ڪلیڪ بر روے هر ڪدام از لینڪهاے زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم بہ پاسداشت میراث ادب پارسے و جارے و سارے شدن آن در عروق حیات فرهنگے جامعہ، درصورت تمایل در تڪثیر و اشتراڪ گذارے دریغ نورزند.
براے ورود بہ دیوان هر یڪ از این مفاخر جهانے ڪافے است بر روے لینڪ آن ڪلیڪ ڪنید.
#حافظ http://ganjoor.net/hafez
#خیام http://ganjoor.net/khayyam
#سعدے http://ganjoor.net/saadi
#فردوسے http://ganjoor.net/ferdousi
#مولانا http://ganjoor.net/moulavi
#نظامے http://ganjoor.net/nezami
#پروین_اعتصامے http://ganjoor.net/parvin
#عطار http://ganjoor.net/attar
#سنایے http://ganjoor.net/sanaee
#وحشے http://ganjoor.net/vahshi
#رودڪے http://ganjoor.net/roodaki
#ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
#منوچهرے http://ganjoor.net/manoochehri
#فرخے http://ganjoor.net/farrokhi
#خاقانے http://ganjoor.net/khaghani
#مسعود_سعد http://ganjoor.net/masood
#انورے http://ganjoor.net/anvari
#اوحدے http://ganjoor.net/ouhadi
#خواجوی_ڪرمانے http://ganjoor.net/khajoo
#عراقے http://ganjoor.net/eraghi
#صائب_تبریزے http://ganjoor.net/saeb
#شبسترے http://ganjoor.net/shabestari
#جامے http://ganjoor.net/jami
#هاتف_اصفهانے http://ganjoor.net/hatef
#ابوسعید_ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
#بهار http://ganjoor.net/bahar
#باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
#محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
#شیخ_بهایے http://ganjoor.net/bahaee
#سیف_فرغانے http://ganjoor.net/seyf
#ملڪہ https://www.instagram.com/asalekhatereh
#فروغے http://ganjoor.net/forooghi
#عبید_زاڪانے http://ganjoor.net/obeyd
#امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
#شهریار http://ganjoor.net/shahriar
#جبلے http://ganjoor.net/jabali
خاطرہ http://www.asaletabiei.com
#اسعد_گرگانے http://ganjoor.net/asad
#فیض_ڪاشانے http://ganjoor.net/feyz
#سلمان http://ganjoor.net/salman
#رهے http://ganjoor.net/rahi
#اقبال http://ganjoor.net/iqbal
#بیدل http://ganjoor.net/bidel
#نما_نما http://www.namanema.com
#قاآنے http://ganjoor.net/ghaani
#ڪسایے http://ganjoor.net/kesayee
#عرفے http://ganjoor.net/orfi
پست بالا گنجینہ اے ازادب پارسے است ڪہ بہ محضر عزیزان هدیہ میشود
#فرهنگ #شعر #تاریخ #ادبیات #اجتماعے
هدیہ اے ارزشمند براے دوستان گرانمایہ و بزرگوار،
ڪانال روشنفڪران :
با ڪلیڪ بر روے هر ڪدام از لینڪهاے زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت. خواهشمندم بہ پاسداشت میراث ادب پارسے و جارے و سارے شدن آن در عروق حیات فرهنگے جامعہ، درصورت تمایل در تڪثیر و اشتراڪ گذارے دریغ نورزند.
براے ورود بہ دیوان هر یڪ از این مفاخر جهانے ڪافے است بر روے لینڪ آن ڪلیڪ ڪنید.
#حافظ http://ganjoor.net/hafez
#خیام http://ganjoor.net/khayyam
#سعدے http://ganjoor.net/saadi
#فردوسے http://ganjoor.net/ferdousi
#مولانا http://ganjoor.net/moulavi
#نظامے http://ganjoor.net/nezami
#پروین_اعتصامے http://ganjoor.net/parvin
#عطار http://ganjoor.net/attar
#سنایے http://ganjoor.net/sanaee
#وحشے http://ganjoor.net/vahshi
#رودڪے http://ganjoor.net/roodaki
#ناصرخسرو http://ganjoor.net/naserkhosro
#منوچهرے http://ganjoor.net/manoochehri
#فرخے http://ganjoor.net/farrokhi
#خاقانے http://ganjoor.net/khaghani
#مسعود_سعد http://ganjoor.net/masood
#انورے http://ganjoor.net/anvari
#اوحدے http://ganjoor.net/ouhadi
#خواجوی_ڪرمانے http://ganjoor.net/khajoo
#عراقے http://ganjoor.net/eraghi
#صائب_تبریزے http://ganjoor.net/saeb
#شبسترے http://ganjoor.net/shabestari
#جامے http://ganjoor.net/jami
#هاتف_اصفهانے http://ganjoor.net/hatef
#ابوسعید_ابوالخیر http://ganjoor.net/abusaeed
#بهار http://ganjoor.net/bahar
#باباطاهر http://ganjoor.net/babataher
#محتشم http://ganjoor.net/mohtasham
#شیخ_بهایے http://ganjoor.net/bahaee
#سیف_فرغانے http://ganjoor.net/seyf
#ملڪہ https://www.instagram.com/asalekhatereh
#فروغے http://ganjoor.net/forooghi
#عبید_زاڪانے http://ganjoor.net/obeyd
#امیرخسرو http://ganjoor.net/khosro
#شهریار http://ganjoor.net/shahriar
#جبلے http://ganjoor.net/jabali
خاطرہ http://www.asaletabiei.com
#اسعد_گرگانے http://ganjoor.net/asad
#فیض_ڪاشانے http://ganjoor.net/feyz
#سلمان http://ganjoor.net/salman
#رهے http://ganjoor.net/rahi
#اقبال http://ganjoor.net/iqbal
#بیدل http://ganjoor.net/bidel
#نما_نما http://www.namanema.com
#قاآنے http://ganjoor.net/ghaani
#ڪسایے http://ganjoor.net/kesayee
#عرفے http://ganjoor.net/orfi
پست بالا گنجینہ اے ازادب پارسے است ڪہ بہ محضر عزیزان هدیہ میشود
#فرهنگ #شعر #تاریخ #ادبیات #اجتماعے
زیباترین روحیهی سنتی ما، عشق به بهار و نوروز است و ما مردم، علیرغم این همه مصیبت و مصیبتزدگی چه استعدادی برای
زندگی و شادمانی داریم.
#محمود_دولت_آبادی
#بهار
#امید
پ.ن:هر نو شادی انگیز است وطبیعت بشر تغییر را می پسندد.کار شگفت انگیز خیام درک این تغییر و تدوین تقویم خورشیدی است که براساس گردش زمین وبا محاسبه ای دقیق صورت گرفته است.
زندگی و شادمانی داریم.
#محمود_دولت_آبادی
#بهار
#امید
پ.ن:هر نو شادی انگیز است وطبیعت بشر تغییر را می پسندد.کار شگفت انگیز خیام درک این تغییر و تدوین تقویم خورشیدی است که براساس گردش زمین وبا محاسبه ای دقیق صورت گرفته است.
✍️🌺درود صبح بارانی فروردین ماهتان بخیر وشادی واندیشه هایتان چون سال نو متحول به خیر ونیکی.این که چه کسی عامل قتل عام واتش سوزی تاتر مسکو است هرچند مهم است اما مهمتر از ان این حقیقت محتوم است که جنگ و نا ارامی های فعلی در اقصی نقاط جهان فرصتی است تا بخش تاریک اندیش بشر از سایه بیرون بیاید وهر روز در گوشه ای فاجعه ای بیافریند که گاه می تواند علاوه بر شعله ورکردن جنگ به دیوانگی منجر شود که کل حیات بشر را مورد تهدید قرار دهد.دیکتاتورها همیشه خود را برنده می پندارند وتا ان هنگام که لجامشان کشیده می شود باور ندارند که رفتنی هستند و بذر کینه ونفرت می کارند.صحنه تاتر مسکو توسط هرکس که صورت گرفته نتیجه ی قطعی رفتار پوتین است که جان مردم در نظرش ارزشی ندارد و تنها به رسالت متوهمانه خویش می اندیشد.متاسفانه مردم روسیه نشان داده اند که هنوز تفکرات عصر تزاریسم در آنها ریشه دار تراست که به خرد جمعی واندیشیدن به ازادی باور داشته باشند ودر جهان پسا امپریالیسم به احیای ان می اندیشند
🖋️🌿صبح دم بوی گل نسیم بهار
تازه آواز سر نموده هزار
باز باران لطیف می شوید
از تن درخت، خستگی وغبار
بوی اسپند وعود می پیچد
دامنی گل به شوق بیار
تازه تا بر لبان لبخند است
شادی اور که شاد باد نگار
دشت وصحرا ببین پر از شادی
جرعه ای عشق گوبه شوق بکار
تا که شوید ملال از دل ها
ابر را گو که بی خیال ببار
🖋️🌿صبح بهار
پنجره می کرد تا نماز
بر قامت رشید صنوبر میان باغ
بر سرو و کاج سر تعظیم داشت
و هر هزار
در گوشه ای به نغمه
به گوش گل
گنجشک ها به کل کل هر روزه
مشغول جیک جیک
دو کاکلی رها شده از قفس
در گوش هم نوای دلکش عشق را
در ساز حنجره انگونه می نواختند
گویی آبستن است باغ
از قصه هایشان
وشکوفه های نارنج با غنچه های سیب
در یک رقابت پنهان
آراسته چو تاج بر سر باغ
شاید که رخت تازه عروسی را
می دوخت باغ
در هم نوایی سازی بر دهان سهره ها
شاید هنوز هم تا می شکفت غنچه
کسی در فکر چیدن وگل دسته کردن آن بود
ما باغ را از پنجره می دیدیم ولذت این بهار را
اما در ذهن ترد وبلورین سبزه ها
حقیقت شکل دیگری داشت
ودر جهان کانتی آنها هر درخت نماد مسلم یک رویا بود که روزی روئیده بر نجابت خویش
از هگل این درس راگرفته بودند
که قدرت بن مایه ی حیات است
واز خجالت زرد می شدند
وبه حماقت داروین خندیده بودند
که اصل اصلح را پیش می کشید
و زرافه های گردن کشیده
به انکار خود برخاسته بودند
دستان خونی تروریست ها
بی هیچ ملاحظه ای
خط می زدند اخلاق را
در هر کجا که فرصت شأن بود
ومرگ محصول کج اندیشی بود
که تفکرات بدوی خود را
حقیقت مسلم پنداشته بودند
ونمی دانستند پدر خوانده هایشان بودند
که نقشه ی راه را می نوشتند
و وقتی سقف سالن کنسرت مسکو فرو می ریخت
ان روز را بخاطر می آوردم
که بایدرمانهوف فوتبالیست ها را درو می کرد
عده ای در پشت صحنه هورا می کشیدند
و سرخپوستی در لاک تنهایی خود
پنفلوتش را می نواخت و از درد این جهان وخشونت می نالید
مردان سیاست دست در دست
برای قرن بعدی توطئه می نوشتند
وان سوی پنجره هنوز هم کورسوی امیدی سوسو می زد
ورژی دبره را همراه با تئوری هایش از خاطر خود خط زده به خاک می سپردند
اما در انجماد ذهنی رهبران جهان
جز جنگ راه گریزی نبود
وخالقان آن خود را مبشرانی می پنداشتند
که اینده را رقم می زدند واز سر اخلاص
هر قتل را پیروزی توهمات خود می دانستند
وبشر با این غارنشینان بدوی
حماقت خود را به چالش می کشید
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒سخن از نو شدن است و تازگی؛ حکایتِ زایش است و روزِ نو. عجب که چه تکراری ست در این تازگی و در این تکرار چه حیاتی! وین حالِ جوانیِ پیرسالی ام ببین... جهان خود را تکرار و اهریمن را مغلوب می کند. برکت به آب و گیاه باز می گردد و نسیم از بند دیو سرما آزاد می شود و بر شاخ طرب بوسه می زند؛ زمین پاک می شود از هرچه سیاهی و سترونی. چشمه ها باز می جوشند و گیاهان ریشه میدوانند، گرمِ گرم؛ زمین و آسمان را روشنی فرا می گیرد و تاریکی از جهان رخت برمی بندد و به حکم میر نوروزی عدالت بر مردمان جاری می شود، گرچه کوتاه! "که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی." از دل آشوب نظم بیرون می تراود و حاصلِ پریشانی، سامان است و این خود، آفرینش!
اما! شگفتا که شکوفه های بهار را به "شکوه"، بر گور هیچ عاشقی نمی نهند و زیر پای عشاق بر زمین رها می کنند. نمی دانند مگر که جانِ بهار در زمین آرمیده است؟
#پری_شاهین
#بهار
🎨 #نقاشی: #پریماورا (#بهار)
هنرمند: ناشناس
▪️این فرسکو (دیوارنگاره) که در موزه ی ملی ناپل نگهداری می شود و مربوط به قرن یکم میلادی ست، احتمالا تصویری ست از فلورا ایزدبانوی گل ها و فصل بهار در اساطیر رومی
🖋️🌿صبح دم بوی گل نسیم بهار
تازه آواز سر نموده هزار
باز باران لطیف می شوید
از تن درخت، خستگی وغبار
بوی اسپند وعود می پیچد
دامنی گل به شوق بیار
تازه تا بر لبان لبخند است
شادی اور که شاد باد نگار
دشت وصحرا ببین پر از شادی
جرعه ای عشق گوبه شوق بکار
تا که شوید ملال از دل ها
ابر را گو که بی خیال ببار
🖋️🌿صبح بهار
پنجره می کرد تا نماز
بر قامت رشید صنوبر میان باغ
بر سرو و کاج سر تعظیم داشت
و هر هزار
در گوشه ای به نغمه
به گوش گل
گنجشک ها به کل کل هر روزه
مشغول جیک جیک
دو کاکلی رها شده از قفس
در گوش هم نوای دلکش عشق را
در ساز حنجره انگونه می نواختند
گویی آبستن است باغ
از قصه هایشان
وشکوفه های نارنج با غنچه های سیب
در یک رقابت پنهان
آراسته چو تاج بر سر باغ
شاید که رخت تازه عروسی را
می دوخت باغ
در هم نوایی سازی بر دهان سهره ها
شاید هنوز هم تا می شکفت غنچه
کسی در فکر چیدن وگل دسته کردن آن بود
ما باغ را از پنجره می دیدیم ولذت این بهار را
اما در ذهن ترد وبلورین سبزه ها
حقیقت شکل دیگری داشت
ودر جهان کانتی آنها هر درخت نماد مسلم یک رویا بود که روزی روئیده بر نجابت خویش
از هگل این درس راگرفته بودند
که قدرت بن مایه ی حیات است
واز خجالت زرد می شدند
وبه حماقت داروین خندیده بودند
که اصل اصلح را پیش می کشید
و زرافه های گردن کشیده
به انکار خود برخاسته بودند
دستان خونی تروریست ها
بی هیچ ملاحظه ای
خط می زدند اخلاق را
در هر کجا که فرصت شأن بود
ومرگ محصول کج اندیشی بود
که تفکرات بدوی خود را
حقیقت مسلم پنداشته بودند
ونمی دانستند پدر خوانده هایشان بودند
که نقشه ی راه را می نوشتند
و وقتی سقف سالن کنسرت مسکو فرو می ریخت
ان روز را بخاطر می آوردم
که بایدرمانهوف فوتبالیست ها را درو می کرد
عده ای در پشت صحنه هورا می کشیدند
و سرخپوستی در لاک تنهایی خود
پنفلوتش را می نواخت و از درد این جهان وخشونت می نالید
مردان سیاست دست در دست
برای قرن بعدی توطئه می نوشتند
وان سوی پنجره هنوز هم کورسوی امیدی سوسو می زد
ورژی دبره را همراه با تئوری هایش از خاطر خود خط زده به خاک می سپردند
اما در انجماد ذهنی رهبران جهان
جز جنگ راه گریزی نبود
وخالقان آن خود را مبشرانی می پنداشتند
که اینده را رقم می زدند واز سر اخلاص
هر قتل را پیروزی توهمات خود می دانستند
وبشر با این غارنشینان بدوی
حماقت خود را به چالش می کشید
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒سخن از نو شدن است و تازگی؛ حکایتِ زایش است و روزِ نو. عجب که چه تکراری ست در این تازگی و در این تکرار چه حیاتی! وین حالِ جوانیِ پیرسالی ام ببین... جهان خود را تکرار و اهریمن را مغلوب می کند. برکت به آب و گیاه باز می گردد و نسیم از بند دیو سرما آزاد می شود و بر شاخ طرب بوسه می زند؛ زمین پاک می شود از هرچه سیاهی و سترونی. چشمه ها باز می جوشند و گیاهان ریشه میدوانند، گرمِ گرم؛ زمین و آسمان را روشنی فرا می گیرد و تاریکی از جهان رخت برمی بندد و به حکم میر نوروزی عدالت بر مردمان جاری می شود، گرچه کوتاه! "که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی." از دل آشوب نظم بیرون می تراود و حاصلِ پریشانی، سامان است و این خود، آفرینش!
اما! شگفتا که شکوفه های بهار را به "شکوه"، بر گور هیچ عاشقی نمی نهند و زیر پای عشاق بر زمین رها می کنند. نمی دانند مگر که جانِ بهار در زمین آرمیده است؟
#پری_شاهین
#بهار
🎨 #نقاشی: #پریماورا (#بهار)
هنرمند: ناشناس
▪️این فرسکو (دیوارنگاره) که در موزه ی ملی ناپل نگهداری می شود و مربوط به قرن یکم میلادی ست، احتمالا تصویری ست از فلورا ایزدبانوی گل ها و فصل بهار در اساطیر رومی