Voices of Spring, Op. 410, Waltz
Johann Strauss II
#موسیقی
#کلاسیک
#والس_صدای_بهار
#یوهان_اشتراوس (پسر)
اشتراوس که به "شاه والس " شهرت داردزیبا ترین والسها را نوشته است. این قطعه از مشهورترین و برترین آثار موسیقی کلاسیک دنیاست.
#کلاسیک
#والس_صدای_بهار
#یوهان_اشتراوس (پسر)
اشتراوس که به "شاه والس " شهرت داردزیبا ترین والسها را نوشته است. این قطعه از مشهورترین و برترین آثار موسیقی کلاسیک دنیاست.
Ride Of The Valkyries-Richard Wagner
@haft_eghlim
#موسیقی
#کلاسیک
▪️Song: #Ride_Of_The_Valkyries
▪️Artist: #Richard_Wagner
▪️Gener: #Opera
دراساطیراسکاندیناوی #والکیریها زنان جنگجوی زیباییندکه بدستوراودین کشتگان جنگ راانتخاب میکنند
#کلاسیک
▪️Song: #Ride_Of_The_Valkyries
▪️Artist: #Richard_Wagner
▪️Gener: #Opera
دراساطیراسکاندیناوی #والکیریها زنان جنگجوی زیباییندکه بدستوراودین کشتگان جنگ راانتخاب میکنند
Ride Of The Valkyries-Richard Wagner
@haft_eghlim
#موسیقی
#کلاسیک
▪️Song: #Ride_Of_The_Valkyries
▪️Artist: #Richard_Wagner
▪️Gener: #Opera
دراساطیراسکاندیناوی #والکیریها زنان جنگجوی زیباییندکه بدستوراودین کشتگان جنگ راانتخاب میکنند
هفت اقلیم
#کلاسیک
▪️Song: #Ride_Of_The_Valkyries
▪️Artist: #Richard_Wagner
▪️Gener: #Opera
دراساطیراسکاندیناوی #والکیریها زنان جنگجوی زیباییندکه بدستوراودین کشتگان جنگ راانتخاب میکنند
هفت اقلیم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لحظاتی با خاطرات زیبا و ماندگار سینمایِ کلاسیک همراه با ترانه ی "پیش به سوی آینده"
(Marchin' On)
#سینما #فیلم #کلاسیک
#music
Song: #Marchin_On, 2009
Artist: #OneRepublic
Album: #Waking_up
فیلم ها قلب ما را لمس می کنند و رویاهای ما را بیدار می کنند و نگرش ما را تغییر دهند.
آنها ما را به جاهای دیگر می برند و درها و ذهن ها را باز می کنند.
فیلم ها خاطرات دوران زندگی ما هستند که باید آنها را زنده نگه داریم.
#مارتین_اسکورسیزی
ژامه وو
(Marchin' On)
#سینما #فیلم #کلاسیک
#music
Song: #Marchin_On, 2009
Artist: #OneRepublic
Album: #Waking_up
فیلم ها قلب ما را لمس می کنند و رویاهای ما را بیدار می کنند و نگرش ما را تغییر دهند.
آنها ما را به جاهای دیگر می برند و درها و ذهن ها را باز می کنند.
فیلم ها خاطرات دوران زندگی ما هستند که باید آنها را زنده نگه داریم.
#مارتین_اسکورسیزی
ژامه وو
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نخست
به نام ایران و آزادی اش
درود بر روان پاک شهید ملی سپسالار و پیامبر غرور ملی مان: آبابک خرمدین
#پیش_سخن
سروده نو با ریشه داشتن اش در فرهنگ معاصر که در نمودهای دیالکتیکی اجتماعی رویکرد دارد سبب ساز جریان های مهم روشنفکری شده است. این هنر بیانی یا سروده توانسته بخش بزرگی از زیست اجتماعی انسان معاصر را به وضعیتی مشخص و معین بیانی ساختارمند سلوک دهد.
در این پدیده اجتماعی دیالکتیکی- سروده نو - شرایط تبیینی و روشنگری نابی دیده می شود که نسبت به جریان های فکری و تبیینی سروده کلاسیک تفاوت عمده دارد. مثلا وضعیت #معشوق در سروده نو نسبت به سروده کلاسیک.
در سروده #کلاسیک معشوق یک تمثیل مشخص توصیفی است. گویی در پردازش معشوق فقط جلوه های ذهنی مبسوط به وضعیت بیانی هست. مثلا:
#خاقانی می گوید:
مست تمام آمده است بر در من نیمه شب
آن بت خورشیدروی و آن مه یاقوت لب (۲)
اینجا خاقانی بسان یک مینیاتور معشوق تجسم کرده آنهم با ذهنیت غنایی نشانه ای که معشوق را فقط می شود فکر کرد. یا #ابوسعید_ابی_الخیر می گوید:
دوش آمده بود آن بت بنده نواز
از ما همه لابه بود و از او همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گُنَه، قصه ما بود دراز (۳)
اینجا هم سراینده عارف از واژه #ما به مثابه من و من های وجودی سخن به میان دارد تا #دازاین اش را خاستگاهی دگر دهد ولی معشوق باز بت است.
گل های دامنت هرس کدام باغ/
در فصل داغ ها
و سر ریز کدام حادثه اند؟!
چشمان منتظرت
از سینه کدام کبوتر برگرفته ای
آهنگ ترنم سازت را،
وقتی قطار قطار مسافر
به ایستگاه نمی رسند.
و گوشی های معیوب گوشه گیر
پیغامی نمی رسانند از طلیعه بهار!
بوی صبح می دهد دهانت
و نمی در گوشه نگاهت
چه عطری می پیچد
از لابلای حریر موها؟!
پیش از آن انفجار بزرگ
در کفش های حادثه/
دستانی که در انقباض حیات
گلبرگ های دامنت را می چینند
آرام می نویسند فرحناکی را
و شادی مطربی/
که جفت شش را به کتاب ها می برد.
هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!
پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نخست
به نام ایران و آزادی اش
درود بر روان پاک شهید ملی سپسالار و پیامبر غرور ملی مان: آبابک خرمدین
#پیش_سخن
سروده نو با ریشه داشتن اش در فرهنگ معاصر که در نمودهای دیالکتیکی اجتماعی رویکرد دارد سبب ساز جریان های مهم روشنفکری شده است. این هنر بیانی یا سروده توانسته بخش بزرگی از زیست اجتماعی انسان معاصر را به وضعیتی مشخص و معین بیانی ساختارمند سلوک دهد.
در این پدیده اجتماعی دیالکتیکی- سروده نو - شرایط تبیینی و روشنگری نابی دیده می شود که نسبت به جریان های فکری و تبیینی سروده کلاسیک تفاوت عمده دارد. مثلا وضعیت #معشوق در سروده نو نسبت به سروده کلاسیک.
در سروده #کلاسیک معشوق یک تمثیل مشخص توصیفی است. گویی در پردازش معشوق فقط جلوه های ذهنی مبسوط به وضعیت بیانی هست. مثلا:
#خاقانی می گوید:
مست تمام آمده است بر در من نیمه شب
آن بت خورشیدروی و آن مه یاقوت لب (۲)
اینجا خاقانی بسان یک مینیاتور معشوق تجسم کرده آنهم با ذهنیت غنایی نشانه ای که معشوق را فقط می شود فکر کرد. یا #ابوسعید_ابی_الخیر می گوید:
دوش آمده بود آن بت بنده نواز
از ما همه لابه بود و از او همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گُنَه، قصه ما بود دراز (۳)
اینجا هم سراینده عارف از واژه #ما به مثابه من و من های وجودی سخن به میان دارد تا #دازاین اش را خاستگاهی دگر دهد ولی معشوق باز بت است.
گل های دامنت هرس کدام باغ/
در فصل داغ ها
و سر ریز کدام حادثه اند؟!
چشمان منتظرت
از سینه کدام کبوتر برگرفته ای
آهنگ ترنم سازت را،
وقتی قطار قطار مسافر
به ایستگاه نمی رسند.
و گوشی های معیوب گوشه گیر
پیغامی نمی رسانند از طلیعه بهار!
بوی صبح می دهد دهانت
و نمی در گوشه نگاهت
چه عطری می پیچد
از لابلای حریر موها؟!
پیش از آن انفجار بزرگ
در کفش های حادثه/
دستانی که در انقباض حیات
گلبرگ های دامنت را می چینند
آرام می نویسند فرحناکی را
و شادی مطربی/
که جفت شش را به کتاب ها می برد.
هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!
پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
Symphony no. 40 in G minor with clarinets, K. 550: I. Allegro molto
Wolfgang Amadeus Mozart (Barry Wordsworth, 1988)