⬛️اهمیت بیش از اندازه به نژاد و نسب پادشاهی ؛ مهمترین اشتباه ایرانی ها در سقوط ساسانیان و هجوم تازیان به ایرانزمین⬛️
جای بسیار شگفت و شوربختی است که در آستانه هجوم تازیان به ایران و در شرایط و اوضاع و احوال نابسامان آن دوران ، بزرگان و سیاستمدران ایران ، این چنین خود را در اندیشه های بی پایه و خرافاتیِ سنتی زندانی کرده و پیوسته در جست و جوی یافتن فردی از تبار و خانواده های پادشاهان گذشته خود بودند. و فکر نمیکردند که سرزمین بحران زده آنها ، به رهبری با کفایت و کاردان نیاز دارد که بتواند آن را به ساحلِ آرامش ، آسایش و امنیت رهنمون شود ، نه فردی که دارای برچسب زاده شده در خانواده های پیشین باشد. چه بسا ژنرال ها و سرداران کارکُشته ای چون بهرام چوبین ، بُسطام و شهر وُراز ، به شرطی که کاردانی و میهن خواهی آنها برای مردم مسلم میشد ، میتوانست ایرانِ ساسانی را از آن اوضاع ناخواسته ای که ایران گریبانگیر آن شده بود ، نجات دهد. و حتی آن را به قدرت ، شکوه و جلال تاریخی آن بازگرداند. و شاید آن را از آن هم شکوفا تر سازد ، ولی به گونه ای که گفته شد ، مردم ایران با پیروی از یک اندیشه غیر منطقی و خرافاتی ، مبنی بر اینکه پادشاه کشور باید دارای #خون و #نسب پادشاهی باشد ، پس از اعدام #خسروپرویز ، به مدت چهارسال با آوردن و بردن شاهزاده هایی که برخی از آنها کودک نیز بودند ، به وخامت وضع کشور افزودند و همین امر یکی از فرنود های چیرگی تازی ها بر ارتش نیرومند ساسانی شد و کشور را به سراشیبی ناتوانی و واژگونی گرایش دادند. گوئی هم میهنان ما فراموش کرده بودند که نیاکان ما در سده هشتم پیش از میلاد ، هنگامی که در برابر آشوری ها قیام کردند و اعلام استقلال و آزادی نمودند ، فرد خوشنامی را به نام " دیااکو " (۶۷۵ ـ ۷۲۷ پیش از میلاد) ، که یک قاضی عادی بیش نبود و هیچ نام و نشان و نسبی از دودمان پادشاهان نداشت ، به پادشاهی خود برگزیدند که او بنیانگذار دودمان پر افتخار پادشاهی ماد شد
جای بسیار شگفت و شوربختی است که در آستانه هجوم تازیان به ایران و در شرایط و اوضاع و احوال نابسامان آن دوران ، بزرگان و سیاستمدران ایران ، این چنین خود را در اندیشه های بی پایه و خرافاتیِ سنتی زندانی کرده و پیوسته در جست و جوی یافتن فردی از تبار و خانواده های پادشاهان گذشته خود بودند. و فکر نمیکردند که سرزمین بحران زده آنها ، به رهبری با کفایت و کاردان نیاز دارد که بتواند آن را به ساحلِ آرامش ، آسایش و امنیت رهنمون شود ، نه فردی که دارای برچسب زاده شده در خانواده های پیشین باشد. چه بسا ژنرال ها و سرداران کارکُشته ای چون بهرام چوبین ، بُسطام و شهر وُراز ، به شرطی که کاردانی و میهن خواهی آنها برای مردم مسلم میشد ، میتوانست ایرانِ ساسانی را از آن اوضاع ناخواسته ای که ایران گریبانگیر آن شده بود ، نجات دهد. و حتی آن را به قدرت ، شکوه و جلال تاریخی آن بازگرداند. و شاید آن را از آن هم شکوفا تر سازد ، ولی به گونه ای که گفته شد ، مردم ایران با پیروی از یک اندیشه غیر منطقی و خرافاتی ، مبنی بر اینکه پادشاه کشور باید دارای #خون و #نسب پادشاهی باشد ، پس از اعدام #خسروپرویز ، به مدت چهارسال با آوردن و بردن شاهزاده هایی که برخی از آنها کودک نیز بودند ، به وخامت وضع کشور افزودند و همین امر یکی از فرنود های چیرگی تازی ها بر ارتش نیرومند ساسانی شد و کشور را به سراشیبی ناتوانی و واژگونی گرایش دادند. گوئی هم میهنان ما فراموش کرده بودند که نیاکان ما در سده هشتم پیش از میلاد ، هنگامی که در برابر آشوری ها قیام کردند و اعلام استقلال و آزادی نمودند ، فرد خوشنامی را به نام " دیااکو " (۶۷۵ ـ ۷۲۷ پیش از میلاد) ، که یک قاضی عادی بیش نبود و هیچ نام و نشان و نسبی از دودمان پادشاهان نداشت ، به پادشاهی خود برگزیدند که او بنیانگذار دودمان پر افتخار پادشاهی ماد شد