پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Forwarded from شهر کتاب
@shahr_ketab لینک کانال شهر کتاب
📚👓

به مناسبت زادروز #احمد محمود
#درخت انجیر معابد
(دو جلدی_فایل_1و2)

رمان درخت انجیر معابد #آخرین اثری بود که از احمد محمود منتشر شد. از بسیاری جهات این رمان در ادبیات ایران #کم نظیر است. از جملهٔ این ویژگی‌ها به تعدد #پرسوناژهای اثر می‌توان اشاره کرد. در این رمان حدود ۲۴۰ شخصیت خلق شده که حدود ۶۰ تای آنها به طور مستقیم در داستان نقش دارند. دیگر ویژگی قابل ذکر نوع خاص #حرکت در زمان است که با استفاده از عوامل مشترک در گذشته و حال انجام می‌شود و خواننده گاهی اوقات دقیقاً نمی‌داند در چه ظرف زمانی قرار دارد. موضوع داستان درختی است به نام انجیر معابد، که در مناطق #جنوب ایران رشد می‌کنند و ریشه‌های هوایی و پیش رونده دارد. در فرهنگ مردم ایران این درخت درختی #مقدس است. داستان از آنجایی شکل خاص به خود می‌گیرد که در تلاشی برای قطع کردن درخت، از آن #خون جاری می‌شود. داستان حول و حوش اعضای خانواده‌ای می‌گذرد که این درخت در منزل آنان قرار دارد.

@shahr_ketab لینک کانال شهر کتاب
📚👓
شما در اعتراضات طرفدار کی هستید؟

احسان محمدی

1⃣ بهمن ۱۳۸۷ رسانه ها خبر دادند که یک جانباز جلوی مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زده است. اتفاق تلخی که خیلی ها را دل آزرده کرد. اما آقای #لاریجانی رئیس مجلس با لحن مطمئنی اعلام کرد که جانباز نبوده و معتاد بوده!

همان روز در نشریه ای نوشتم: چه فرقی می کند؟ جانباز نبوده اما "انسان و هموطن" که بوده! چرا به جای حرف زدن در مورد هویت اش، نمی گویید چه شده که یک انسان به چنان درجه ای از خشم و ناامیدی رسیده که خودسوزی را به عنوان آخرین راه انتخاب کرده است؟.. پاسخ؟ هیچ!

2⃣ خبرگزاری های داخلی خبر داده اند که از آغاز تجمعات اعتراضی بیش از ۲۰ نفر کشته شده اند.

فارغ از اینکه برخی جریان ها آنها را #شورشی، #فریب_خورده، #معترض یا حتی با لحن خطای آن نماینده مجلس #لاابالی بدانند در گام نخست "انسان و هموطن" هستند. زاده و بالیده در این سرزمین.

می خواستند زندگی کنند، کنار خانواده شان، بچه هایشان را بزرگ کنند و از سر شکم سیری و خوشی به خیابان نیامده بودند. حتی اگر کسانی از آنها خطا کرده بودند #گلوله تاوان سنگینی است ...

3⃣ خاک این سرزمین، تشنه #باران است نه #خون! فرقی نمی کند از کدام سو خونی بریزد، خون هموطن است، خون هم خانه است، خون همسایه است، خون انسان است... این سرزمین تشنه خون تازه نیست. دعا کنیم خون تازه نریزد روی پیاده روهای فقیر، روی آسفالت های دودگرفته... دعا کنیم همه سالم به خانه برگردند. ما اندازه کافی در همه این سال ها عزیز از دست داده ایم. سیاه پوشیده ایم...

4⃣ برخی آمار می گوید در ایران ۳۰۰۰ پُست مهم وجود دارد و برای هر صندلی فقط در #جنگ_تحمیلی بیش از ۷۰ شهید داده ایم. دقت کنید! فقط در جنگ با عراق، فقط شهید! حساب جانبازهایی که هنوز رنج می برند یا در آسایشگاه های اعصاب و روان فریاد می زنند و آزاده ها جداست ...

آیا مسئولانی که روی این صندلی ها نشسته اند به وظیفه شان در قبال مردم عمل کرده اند؟ آیا خودشان را در رخ دادن این اتفاقات مقصر می دانند یا فقط طلبکارند؟

5⃣ من طرفدار زندگی هستم. هوادار آرامش. دل نگران امنیت. #امنیت مثل #سلامت است تا وقتی آن را از دست نداده ایم قدرش را نمی دانیم. امیدوارم خون نریزد. بیش از این نریزد.

به قول #اخوان_ثالث:

چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب
و اندر آب بیند سنگ

دوستان و دشمنانم را می شناسم من؛
زندگی را دوست دارم، مرگ را دشمن!
#احسان_محمدی
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
🔥 خودش را آتش زد، مُرد! به همین راحتی؟!

✍️ #احسان_محمدی

▪️ خالی شدن واژه ها از معنی، ترسناک است. مثل عادی شدن خبر #مرگ آدم ها، مثل خو کردن به #فقر، مثل تن دادن به #ظلم، مثل عادی شدن بر باد رفتن #امید آدم ها، مثل به حاشیه رانده شدن#پاکدستی، مثل سرزنش شدن «وفاداری به وطن» و ...

▪️خبرگزاری ها نوشتند «فردی که مقابل شهرداری تهران #خودسوزی کرده بود 4 صبح امروز به دلیل ایست قلبی فوت کرد». همین؟! انگار نوشته باشند که مردی حین رد شدن از خیابان تصادف کرد، انگار خوانده باشیم که پای زنی در زمستان پیچ خورد، شکست! ... همین!

▪️هفته پیش این مرد درحالی‌که فرزند، همسر و برادرش نیز همراهش بودند، خودش را جلوی شهرداری تهران به آتش کشید. گفته شد او دو باب مغازه داشته و در اعتراض به جریمه های شهرداری دست به این اقدام زده است.

بهمن ۱۳۸۷ رسانه ها خبر دادند که یک جانباز جلوی مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زده است. اتفاق تلخی که خیلی ها را دل آزرده کرد. اما آقای #لاریجانی رئیس مجلس با لحن مطمئنی اعلام کرد که جانباز نبود، معتاد بود!

▪️ همان روز در نشریه ای نوشتم: چه فرقی می کند؟ جانباز نبوده اما «انسان و هموطن» که بوده! چرا به جای حرف زدن در مورد هویت اش، نمی گویید چه شده که یک انسان به چنان درجه ای از خشم و ناامیدی رسیده که خودسوزی را به عنوان آخرین راه انتخاب کرده است؟.. پاسخ؟ هیچ!

▪️ در اعتراضات دی ماه 96 هم بیش از 20 نفر کشته شدند. فارغ از اینکه آنها را شورشی، فریب خورده، معترض، قهرمان سلحشور یا حتی با لحن خطای آن نماینده مجلس لاابالی بدانیم در گام نخست «انسان و هم وطن» بودند.

زاده و بالیده در این سرزمین. می خواستند زندگی کنند، کنار خانواده شان، بچه هایشان را بزرگ کنند و از سر شکم سیری و خوشی به خیابان نیامده بودند. حتی اگر خطا کرده بودند گلوله تاوان سنگینی بود. مرگ کف خیابان آن هم وقتی هنوز می شد زندگی کرد پایان تلخی بود.

▪️خاک این سرزمین، تشنه #باران است نه #خون! فرقی نمی کند از کدام سو خونی بریزد، خون هم وطن است، خون هم خانه است، خون همسایه است، خون انسان است...

▪️این سرزمین تشنه خون تازه نیست. تا پیش از این اگر دعا می کردیم که خون تازه نریزد روی پیاده روهای فقیر، روی آسفالت های دودگرفته، حالا خبر خودسوزی ها تن آدم را می لرزاند. اولین بار نیست، اما خدا کند که آخرین بار باشد.

▪️خودسوزی به هر دلیلی که صورت بگیرد، دهشتناک است. تصور لحظه ای که آتش، گوشت تن یک انسان را می بلعد و آن بوی تهوع آور در آسمان پراکنده می شود و ... نه هیچ انسانی سزاوار چنین سرنوشتی نیست.

▪️باید وقتی این واژه را می شنویم تن مان بلرزد. وحشت کنیم، دنبال توجیه اش نباشیم. هر کس هستیم و هر عنوانی که داریم نباید بگوییم حق داشت، نباید بگوییم به من چه؟ نباید بگوییم وقتی تن نداد به #قانون حقش بود...

▪️دعا کنیم همه سالم به خانه برگردند. ما اندازه کافی در همه این سال ها عزیز از دست داده ایم. سیاه پوشیده ایم...

▪️نگذاریم کلمه ها از معنی خالی شوند. اجازه ندهیم خبر خودسوزی یک هم وطن- حتی اگر قانون شکسته بود- تا این اندازه عادی و معمولی شود. یک انسان بود...
⬛️اهمیت بیش از اندازه به نژاد و نسب پادشاهی ؛ مهمترین اشتباه ایرانی ها در سقوط ساسانیان و هجوم تازیان به ایرانزمین⬛️




جای بسیار شگفت و شوربختی است که در آستانه هجوم تازیان به ایران و در شرایط و اوضاع و احوال نابسامان آن دوران ، بزرگان و سیاستمدران ایران ، این چنین خود را در اندیشه های بی پایه و خرافاتیِ سنتی زندانی کرده و پیوسته در جست و جوی یافتن فردی از تبار و خانواده های پادشاهان گذشته خود بودند. و فکر نمیکردند که سرزمین بحران زده آنها ، به رهبری با کفایت و کاردان نیاز دارد که بتواند آن را به ساحلِ آرامش ، آسایش و امنیت رهنمون شود ، نه فردی که دارای برچسب زاده شده در خانواده های پیشین باشد. چه بسا ژنرال ها و سرداران کارکُشته ای چون بهرام چوبین ، بُسطام و شهر وُراز ، به شرطی که کاردانی و میهن خواهی آنها برای مردم مسلم میشد ، میتوانست ایرانِ ساسانی را از آن اوضاع ناخواسته ای که ایران گریبانگیر آن شده بود ، نجات دهد. و حتی آن را به قدرت ، شکوه و جلال تاریخی آن بازگرداند. و شاید آن را از آن هم شکوفا تر سازد ، ولی به گونه ای که گفته شد ، مردم ایران با پیروی از یک اندیشه غیر منطقی و خرافاتی ، مبنی بر اینکه پادشاه کشور باید دارای #خون و #نسب پادشاهی باشد ، پس از اعدام #خسروپرویز ، به مدت چهارسال با آوردن و بردن شاهزاده هایی که برخی از آنها کودک نیز بودند ، به وخامت وضع کشور افزودند و همین امر یکی از فرنود های چیرگی تازی ها بر ارتش نیرومند ساسانی شد و کشور را به سراشیبی ناتوانی و واژگونی گرایش دادند. گوئی هم میهنان ما فراموش کرده بودند که نیاکان ما در سده هشتم پیش از میلاد ، هنگامی که در برابر آشوری ها قیام کردند و اعلام استقلال و آزادی نمودند ، فرد خوشنامی را به نام " دیااکو " (۶۷۵ ـ ۷۲۷ پیش از میلاد) ، که یک قاضی عادی بیش نبود و هیچ نام و نشان و نسبی از دودمان پادشاهان نداشت ، به پادشاهی خود برگزیدند که او بنیانگذار دودمان پر افتخار پادشاهی ماد شد
#خون

خون چه کسی
بر مجسمه ازادی دلمه بسته بود
وقتی
در کوچه های شهر
سرمیبریدند
ازادی را
#بینا
#سپکو

#شهر

بر پیشانی شهر
پرندگان خونین بال
سفیر جنونی بودند
که شهر را می بلعید

#بینا
#سپکو

#آزادی

ازادی را سر بریدند
در عروسی خون
پای مجسمه ازادی

#بینا
#سپکو
Forwarded from خوانش غزلیات حافظ
در بهای #بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلستانان الغیاث

#خونِ ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان! چه درمان الغیاث

#حافظ #غزل 96