Forwarded from عکس نگار
✍️🌺درود بامدادتان دلنشین صبحتان بخیر وروزتان کامیاب اگر می خواهید اسوده تر زندگی کنید به این نکات توجه داشته باشید
1⃣ جهان ما فرایند تفکرات ماست پس برای تغییر آن اول باید تفکراتمان را تغییر دهیم.
2⃣ زندگی مانند راندن یک دوچرخه است. برای اینکه تعادل خود را حفظ کنید فقط باید به حرکت ادامه دهید.
3⃣ هر انسان بخشی از کل است که جهان هستی نامیده میشود
4⃣ تخیل همه چیز است؛ درواقع یک پیش نمایش از چیزهایی است که میتوانید در آینده داشته باشید
5⃣ انسان باید به دنبال این باشد که کیست، نه اینکه به دنبال چیزی باشد که فکر میکند باید باشد
6⃣ هرگز فکرت را درگیر آینده نکن، چون خودش به زودی میآید.
7⃣ از دیروز یاد بگیر، امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم این است که دست از پرسش برنداری.
8⃣ کسی که هرگز اشتباه نکند، چیز جدیدی یاد نمیگیرد.
9⃣ سعی نکنید یک انسان موفق باشید بلکه سعی کنید یک فرد ارزشمند شوید.
🔟 هیچ مشکلی با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده است حل نمیشود.
🔺
🖋️🌿کشیده بند و بیژن بسته از پشت
به چاهی تنگ که آنجا نور را کشت
منیژه با خبر شد گیسوان کند
در آمد با کمندی بند در مشت
🖋️🌿صبح است و به رنگ اسمان ابی عشق
زیباست به هر کناره ای تاجی عشق
بر مردمک تو خوش سحر ساز شده است
پیغام قشنگ داده ای ناجی عشق
🖋️🌿صبح از خیال مشرق چشمت
سرزنده پر ز لبخند
در گفتگویی تازه
از شانه های عشق
چه بار سنگینی را برمی داشت
با بوسه های نگاهت
همراه با تبسم گرمی
پاییز بی خیالی را
بر پرده می کشید
وآهسته آهسته
آبی به صورت خورشید
باران این نم نم طلایه ی دلدادگی
تازه می کرد هوای شعرم را
موهای خیست را
سشوار می کشیدی
با پنجه های شانه
که از ذوق هر بار با یک تکان سر
بر کاکل ذرت
از بوسه های خویش غرق تماشا بود
وشعر با واژه های الکن
در وصفت سر به بند تازه سپرده
چای با غلغل سماورش از راه می رسید
صبحانه بوسه بود ولبخند
حالا که فصل رفتن ما بود
در انتظار قهوه ی چشمت
تاریخ عشق را ورق می زدم
وساعت دیوار در تعلیق
تصمیم سخت نشستن گرفته بود
وعقربه ها ساکت تر از همیشه
از تیک وتاک مانده بودند
تا فصل عاشقی را
در بی زمانی خود بنویسند
وما جاشوان سرخوش
خود را به تلاطم دریا سپرده بودیم
حالا که طوفان در پی طوفان
دست از سر ما بر نمی داشت
#ایرج_جمشیدی_بینا
🔺
✍️📒سرچشمه همه عیب های آدمی دو چیز است:
یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات.
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد:
یکی کار و دیگری خرد.
کتاب : #جنگ_و_صلح
اثر : #تولستوی
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
مشکلِ خاورمیانه این است که
شعورِ مردمِ آنجا
از شعورِ حاکمانشان بیشتر است.
حکومتهایی که با دادنِ وعدهی بهشت،
از زندگی این دنیا جهنم میسازند.
-کارل پوپر
1⃣ جهان ما فرایند تفکرات ماست پس برای تغییر آن اول باید تفکراتمان را تغییر دهیم.
2⃣ زندگی مانند راندن یک دوچرخه است. برای اینکه تعادل خود را حفظ کنید فقط باید به حرکت ادامه دهید.
3⃣ هر انسان بخشی از کل است که جهان هستی نامیده میشود
4⃣ تخیل همه چیز است؛ درواقع یک پیش نمایش از چیزهایی است که میتوانید در آینده داشته باشید
5⃣ انسان باید به دنبال این باشد که کیست، نه اینکه به دنبال چیزی باشد که فکر میکند باید باشد
6⃣ هرگز فکرت را درگیر آینده نکن، چون خودش به زودی میآید.
7⃣ از دیروز یاد بگیر، امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم این است که دست از پرسش برنداری.
8⃣ کسی که هرگز اشتباه نکند، چیز جدیدی یاد نمیگیرد.
9⃣ سعی نکنید یک انسان موفق باشید بلکه سعی کنید یک فرد ارزشمند شوید.
🔟 هیچ مشکلی با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده است حل نمیشود.
🔺
🖋️🌿کشیده بند و بیژن بسته از پشت
به چاهی تنگ که آنجا نور را کشت
منیژه با خبر شد گیسوان کند
در آمد با کمندی بند در مشت
🖋️🌿صبح است و به رنگ اسمان ابی عشق
زیباست به هر کناره ای تاجی عشق
بر مردمک تو خوش سحر ساز شده است
پیغام قشنگ داده ای ناجی عشق
🖋️🌿صبح از خیال مشرق چشمت
سرزنده پر ز لبخند
در گفتگویی تازه
از شانه های عشق
چه بار سنگینی را برمی داشت
با بوسه های نگاهت
همراه با تبسم گرمی
پاییز بی خیالی را
بر پرده می کشید
وآهسته آهسته
آبی به صورت خورشید
باران این نم نم طلایه ی دلدادگی
تازه می کرد هوای شعرم را
موهای خیست را
سشوار می کشیدی
با پنجه های شانه
که از ذوق هر بار با یک تکان سر
بر کاکل ذرت
از بوسه های خویش غرق تماشا بود
وشعر با واژه های الکن
در وصفت سر به بند تازه سپرده
چای با غلغل سماورش از راه می رسید
صبحانه بوسه بود ولبخند
حالا که فصل رفتن ما بود
در انتظار قهوه ی چشمت
تاریخ عشق را ورق می زدم
وساعت دیوار در تعلیق
تصمیم سخت نشستن گرفته بود
وعقربه ها ساکت تر از همیشه
از تیک وتاک مانده بودند
تا فصل عاشقی را
در بی زمانی خود بنویسند
وما جاشوان سرخوش
خود را به تلاطم دریا سپرده بودیم
حالا که طوفان در پی طوفان
دست از سر ما بر نمی داشت
#ایرج_جمشیدی_بینا
🔺
✍️📒سرچشمه همه عیب های آدمی دو چیز است:
یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات.
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد:
یکی کار و دیگری خرد.
کتاب : #جنگ_و_صلح
اثر : #تولستوی
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
مشکلِ خاورمیانه این است که
شعورِ مردمِ آنجا
از شعورِ حاکمانشان بیشتر است.
حکومتهایی که با دادنِ وعدهی بهشت،
از زندگی این دنیا جهنم میسازند.
-کارل پوپر
✍️🌺درود بامدادتان دلنشین صبحتان بخیر وروزتان کامیاب اگر می خواهید اسوده تر زندگی کنید به این نکات توجه داشته باشید
1⃣ جهان ما فرایند تفکرات ماست پس برای تغییر آن اول باید تفکراتمان را تغییر دهیم.
2⃣ زندگی مانند راندن یک دوچرخه است. برای اینکه تعادل خود را حفظ کنید فقط باید به حرکت ادامه دهید.
3⃣ هر انسان بخشی از کل است که جهان هستی نامیده میشود
4⃣ تخیل همه چیز است؛ درواقع یک پیش نمایش از چیزهایی است که میتوانید در آینده داشته باشید
5⃣ انسان باید به دنبال این باشد که کیست، نه اینکه به دنبال چیزی باشد که فکر میکند باید باشد
6⃣ هرگز فکرت را درگیر آینده نکن، چون خودش به زودی میآید.
7⃣ از دیروز یاد بگیر، امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم این است که دست از پرسش برنداری.
8⃣ کسی که هرگز اشتباه نکند، چیز جدیدی یاد نمیگیرد.
9⃣ سعی نکنید یک انسان موفق باشید بلکه سعی کنید یک فرد ارزشمند شوید.
🔟 هیچ مشکلی با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده است حل نمیشود.
🔺
🖋️🌿کشیده بند و بیژن بسته از پشت
به چاهی تنگ که آنجا نور را کشت
منیژه با خبر شد گیسوان کند
در آمد با کمندی بند در مشت
🖋️🌿صبح است و به رنگ اسمان ابی عشق
زیباست به هر کناره ای تاجی عشق
بر مردمک تو خوش سحر ساز شده است
پیغام قشنگ داده ای ناجی عشق
🖋️🌿صبح از خیال مشرق چشمت
سرزنده پر ز لبخند
در گفتگویی تازه
از شانه های عشق
چه بار سنگینی را برمی داشت
با بوسه های نگاهت
همراه با تبسم گرمی
پاییز بی خیالی را
بر پرده می کشید
وآهسته آهسته
آبی به صورت خورشید
باران این نم نم طلایه ی دلدادگی
تازه می کرد هوای شعرم را
موهای خیست را
سشوار می کشیدی
با پنجه های شانه
که از ذوق هر بار با یک تکان سر
بر کاکل ذرت
از بوسه های خویش غرق تماشا بود
وشعر با واژه های الکن
در وصفت سر به بند تازه سپرده
چای با غلغل سماورش از راه می رسید
صبحانه بوسه بود ولبخند
حالا که فصل رفتن ما بود
در انتظار قهوه ی چشمت
تاریخ عشق را ورق می زدم
وساعت دیوار در تعلیق
تصمیم سخت نشستن گرفته بود
وعقربه ها ساکت تر از همیشه
از تیک وتاک مانده بودند
تا فصل عاشقی را
در بی زمانی خود بنویسند
وما جاشوان سرخوش
خود را به تلاطم دریا سپرده بودیم
حالا که طوفان در پی طوفان
دست از سر ما بر نمی داشت
#ایرج_جمشیدی_بینا
🔺
✍️📒سرچشمه همه عیب های آدمی دو چیز است:
یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات.
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد:
یکی کار و دیگری خرد.
کتاب : #جنگ_و_صلح
اثر : #تولستوی
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
مشکلِ خاورمیانه این است که
شعورِ مردمِ آنجا
از شعورِ حاکمانشان بیشتر است.
حکومتهایی که با دادنِ وعدهی بهشت،
از زندگی این دنیا جهنم میسازند.
-کارل پوپر
1⃣ جهان ما فرایند تفکرات ماست پس برای تغییر آن اول باید تفکراتمان را تغییر دهیم.
2⃣ زندگی مانند راندن یک دوچرخه است. برای اینکه تعادل خود را حفظ کنید فقط باید به حرکت ادامه دهید.
3⃣ هر انسان بخشی از کل است که جهان هستی نامیده میشود
4⃣ تخیل همه چیز است؛ درواقع یک پیش نمایش از چیزهایی است که میتوانید در آینده داشته باشید
5⃣ انسان باید به دنبال این باشد که کیست، نه اینکه به دنبال چیزی باشد که فکر میکند باید باشد
6⃣ هرگز فکرت را درگیر آینده نکن، چون خودش به زودی میآید.
7⃣ از دیروز یاد بگیر، امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم این است که دست از پرسش برنداری.
8⃣ کسی که هرگز اشتباه نکند، چیز جدیدی یاد نمیگیرد.
9⃣ سعی نکنید یک انسان موفق باشید بلکه سعی کنید یک فرد ارزشمند شوید.
🔟 هیچ مشکلی با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده است حل نمیشود.
🔺
🖋️🌿کشیده بند و بیژن بسته از پشت
به چاهی تنگ که آنجا نور را کشت
منیژه با خبر شد گیسوان کند
در آمد با کمندی بند در مشت
🖋️🌿صبح است و به رنگ اسمان ابی عشق
زیباست به هر کناره ای تاجی عشق
بر مردمک تو خوش سحر ساز شده است
پیغام قشنگ داده ای ناجی عشق
🖋️🌿صبح از خیال مشرق چشمت
سرزنده پر ز لبخند
در گفتگویی تازه
از شانه های عشق
چه بار سنگینی را برمی داشت
با بوسه های نگاهت
همراه با تبسم گرمی
پاییز بی خیالی را
بر پرده می کشید
وآهسته آهسته
آبی به صورت خورشید
باران این نم نم طلایه ی دلدادگی
تازه می کرد هوای شعرم را
موهای خیست را
سشوار می کشیدی
با پنجه های شانه
که از ذوق هر بار با یک تکان سر
بر کاکل ذرت
از بوسه های خویش غرق تماشا بود
وشعر با واژه های الکن
در وصفت سر به بند تازه سپرده
چای با غلغل سماورش از راه می رسید
صبحانه بوسه بود ولبخند
حالا که فصل رفتن ما بود
در انتظار قهوه ی چشمت
تاریخ عشق را ورق می زدم
وساعت دیوار در تعلیق
تصمیم سخت نشستن گرفته بود
وعقربه ها ساکت تر از همیشه
از تیک وتاک مانده بودند
تا فصل عاشقی را
در بی زمانی خود بنویسند
وما جاشوان سرخوش
خود را به تلاطم دریا سپرده بودیم
حالا که طوفان در پی طوفان
دست از سر ما بر نمی داشت
#ایرج_جمشیدی_بینا
🔺
✍️📒سرچشمه همه عیب های آدمی دو چیز است:
یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات.
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد:
یکی کار و دیگری خرد.
کتاب : #جنگ_و_صلح
اثر : #تولستوی
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
مشکلِ خاورمیانه این است که
شعورِ مردمِ آنجا
از شعورِ حاکمانشان بیشتر است.
حکومتهایی که با دادنِ وعدهی بهشت،
از زندگی این دنیا جهنم میسازند.
-کارل پوپر
✍️🌺درود صبح پاییزی تان به رنگ عشق وشادی روزتان بر پرنیانی از شادمانی های بی نظیر ،کامیاب وموفق بمانید دوستان جان تفکر امری والا وانسانی است که انسان را از همه ی موجودات متمایز می کند واین صفت ممیزه اجازه می دهد تا طالب وحاکم سرنوشت خویش باشد اگر بخواهد وشرایط اجازه دهد درست است که ما محصور در جبرهای گوناگون جغرافیایی،تاریخی و اجتماعی هستیم و محدودیت بیولوژیک ما گاهی بال پرواز را می بندد اما به یمن تفکر وخرد جمعی و اشنایی با ره اورد ان می توانیم از بسیاری بحران ها اجتناب کنیم و جهان بهتری بکمک خود واطرافیان بسازیم اما حرص واز وافزون طلبی حاکم برسرنوشت بشر در کنار بلایای طبیعی مصیبت های بیشماری را برای نسل بشر رقم زده است با اگاهی از تاریخ مذون می دانیم که جهالت وافزون طلبی بشر گاه اقوام وملل مختلف را درتعارض قرار داده تا جایی که یکی بر نیستی دیگری پای فشرده است واین گونه بوده که نسل کشی در میان ملل به نقراض گروهی از انسان ها منجر شده است اما هرچه بشر به جلو می رود ناچار به اجتماعی شدن ،کم کردن شعله های ویرانگر جنگ ها و قبول همزیستی بر اساس اصل برابری همه ی انسان هاست که منشور سازمان ملل است.پایان هرجنگی ناچارا صلحی رادر پی دارد که اگر در زمان درست و سنجیده عمل نشود محصول ان تخریب بی اندازه و کشتار بی گناهانی است که در سیاست وجنگ دستی ندارند.جنگ از ترس ریشه می گیرد وجنگ طلبان در توهم توطئه برای نابودیشان جهان رابه اتش می کشند مشتی پارانوئید که همه را دشمن می بینند.اما صلح کار انسان های جسور وخردمندی است که در آرزوی جهان بهتری هستند.به امید روزی که بشر این جسارت را داشته باشد تااز جنگ ها عبور کند وسرمایه ودانش خود را برای ساختن جهانی بهتر بکار بگیرد
🖋️🌿زمستانم من و گفتی بهاری
اگر من کوهیخ، در شوره زاری
زمستان بگذرد یخ می شود آب
تو هم آن شاخ گل در بین خاری
🖋️🌿مگس ها قند و شیرینی ومن هم قند لب را دوست می دارم
بیا صیاد من آهوی چشم غرق تب را دوست می دارم
میان پیرهن گهگاه و بیگاهی دوسیبت سرزده پیداست
منم آن سیب کال وخنده ی در زیر لب را دوست می دارم
🖋️🌿تا واژه های سرکش
خود را رها نموده
از عطش انتظار رقص
پیرهنی زشعر مرا
کرده اند به تن
در قالبی سپید
وشگفتا
ارایشی جدید گرفته
گویی تنیده هم از
پرنیان شوق
انگشت ها بهم
غوغای واژه هاست
🖋️🌿ما می نوشتیم
از سکوت خود
و چشم بیدار شب
میان تب وهذیان
اما امیدمان به رهایی بود
و عنکبوت های واژه ها
تنیده تار ونشسته به انتظار
تا مرگ رابنویسند
با این همه ما می نوشتیم
شاید که روزگاری
این بند را بگشاید امید
🖋️🌿از حافظه ی شعر پاکنمی شود
خاطرات بوسه ها یی
که در میان راه ماند
ودوستت دارم های نگفته
هنوز هم در شعرم قدکشیده
نشسته ای
وخبری از رفتن نیست
بیهوده تلاش نکن
🖋️🌿پاییز مهرش را گم کرده بود
و آبان
آب به آسیاب دشمن می ریخت
اگر آذر آتش افروزی کند
چه زمستانی خواهد شد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗«آرام زندگى كن!»
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست؛ با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!
نرمى بر سختى غلبه مىكند و لطافت بر خشونت. همه اين را مىدانند، ولى كمتر كسى به آن عمل مىكند!
انسان، نرم و لطيف زاده مىشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مىشود.
گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مىآورند، نرم و انعطافپذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده؛ پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگى است.
آرام زندگى كن! هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانى تلافى كن.
📚لائوتسه
🖋️🌿زمستانم من و گفتی بهاری
اگر من کوهیخ، در شوره زاری
زمستان بگذرد یخ می شود آب
تو هم آن شاخ گل در بین خاری
🖋️🌿مگس ها قند و شیرینی ومن هم قند لب را دوست می دارم
بیا صیاد من آهوی چشم غرق تب را دوست می دارم
میان پیرهن گهگاه و بیگاهی دوسیبت سرزده پیداست
منم آن سیب کال وخنده ی در زیر لب را دوست می دارم
🖋️🌿تا واژه های سرکش
خود را رها نموده
از عطش انتظار رقص
پیرهنی زشعر مرا
کرده اند به تن
در قالبی سپید
وشگفتا
ارایشی جدید گرفته
گویی تنیده هم از
پرنیان شوق
انگشت ها بهم
غوغای واژه هاست
🖋️🌿ما می نوشتیم
از سکوت خود
و چشم بیدار شب
میان تب وهذیان
اما امیدمان به رهایی بود
و عنکبوت های واژه ها
تنیده تار ونشسته به انتظار
تا مرگ رابنویسند
با این همه ما می نوشتیم
شاید که روزگاری
این بند را بگشاید امید
🖋️🌿از حافظه ی شعر پاکنمی شود
خاطرات بوسه ها یی
که در میان راه ماند
ودوستت دارم های نگفته
هنوز هم در شعرم قدکشیده
نشسته ای
وخبری از رفتن نیست
بیهوده تلاش نکن
🖋️🌿پاییز مهرش را گم کرده بود
و آبان
آب به آسیاب دشمن می ریخت
اگر آذر آتش افروزی کند
چه زمستانی خواهد شد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗«آرام زندگى كن!»
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست؛ با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!
نرمى بر سختى غلبه مىكند و لطافت بر خشونت. همه اين را مىدانند، ولى كمتر كسى به آن عمل مىكند!
انسان، نرم و لطيف زاده مىشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مىشود.
گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مىآورند، نرم و انعطافپذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده؛ پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگى است.
آرام زندگى كن! هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانى تلافى كن.
📚لائوتسه
✍️🌺درود صبحتان دل انگیز وبخیر روزتان معراج راستی،تندرستی وکامیابی صبور باشید شما فاتح جهانید.
بشر به فصل جدیدی از تعامل با هستی نیاز دارد وعلیرغم سقوط در ورطه ی اندیویدیوالیسم و وندالیسم که محصول ان برامدن نوعی فاشیسم اجتماعی جدیداست که هر لحظه در رنگی رخ می نماید مجبور است برای بقای خود دوباره به خرد خویش باز گردد و در توسعه ی خرد جمعی برای حفظ محیط زیست تسلط بر بحران های طبیعی واجتماعی و پرهیز از جنگ های بی حاصلی که هستی بشر را در قمار می گذارد رو بیاورد.بازتولید تفکرات ارتجاعی بواسطه قدرت مافیای جهانی که بقای خود را در رشد ان می داند. کشورگشایی های جدید ورنگ ارمانی زدن به خوی تجاوزگری خود برای بشر جز تخریب مهارنشده وتوسعه بربریت حاصلی نخواهد داشت وپایانی غم انگیز را برای قرن حاضر رقم خواهد زد اگر تدبیری اندیشیده نشود و بشر در بینش وجهان بینی خود تجدید نظر نکند.برامدن راست جهانی،صحنه دارشدن امثال ترامپ وناتانیاهو نشانه ی خوبی برای جهان نیست ومی تواند چرخه ی گردش بحران ها راگسترده تر کند. قرن بیست ویکم به صلح نیاز دارد.صلحی پایدار که بتواند تخریب محیط زیست، و ویرانه ی جنگ ها راترمیم کند واراده ای جهانی برای توسعه ی بنیادهای مدنی برای جلوگیری از گسترش شعله های جنگ یک ضروت است.
🖋️🌿مانند عکس در ته فنجان که مبهم است
چشمان قصه گوی تو تفسیر ممکن است
گاهی که خسته می شوم آغاز می کنم
فالی که از ظواهر امرش مسکن است
🖋️🌿من وپاییز وآبان، فصل جادو
تو ونقش غزل بر چشم وابرو
دوبیتی های لب را تازه تر کن
چو شانه می کشی اهسته بر مو
🖋️🌿شب وشعری سپیدی ماه ابان
پر از مهری امیدی ماه ابان
هنوزم عاشقانه پای کاری
تو که نقش کلیدی ماه ابان
🌿🖋️۱.الف
خلیده بر جان
در خلسه های بی وقتی ساعت امید
چو دوست دارم ها
که خار ره فراموشی اند
در پیراهن شعر
وعطش بعد از ظهری گنگ
تا از استین کی فرو می ریزند
و بر یقه چه کسی ارکیده ای می شوند
هنوز هم دست دراز باد
پیام اور بیقراری هاست
وانبوه بوسه ها
در آغوش ساعت جیبی خاک می خورند
پیغام ها بر شاخه های درختان اویزانند
و بال زخمی کبوتران را
مرهمی نیست
۲.ب
به ابو علا فکر می کنم
و زمستانی که در پیش است
مرگ چند کودک را نوشته اند پدران
و سینه های پر شیر مادران را
اندوه کدام خاک جای خواهد داد
چه حماسه های خونینی
که جهل نمی نویسد
وقتی قطار های افتخار
از توهم سر ریزند
وانتظار فتح جهان گورستانی است
که می بلعد ارمانهای بسیاری را
۳.ج
سرمست وگیج، جهانی
غبطه بودن را دارد
و مآل اندیشان زراندوز
در توهم داشتن
دیری است مرده اند
حالا نظم نوین را
تروریست ها می نویسند
ودیوارها شواهد روایت های بسیاری
جهان تا سقوط بند انگشتی فاصله دارد
وما در توهم گذشته ای بهتر
۴.د
کدام کبوتر
با بال چیده پرواز می کند؟
چه سقوطی
فصل کلاغ ها رسیده است
وهر روایت نقطه سر خط...
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 دربابحکمتزندگی
#آرتورـ شوپنهاور
فراغت؛ شکوفه، یا بهتر بگویم، ثمره زندگی هر انسان است؛ زیرا تنها فراغت، امکان تملک آدمی را بر نفس خویش به وجود میآورد و از این رو کسانی را باید خوشبخت دانست که مالک چیزی واقعی در درون خود هستند، در حالی که بیشتر انسانها از فراغت حاصلی جز این ندارند که با خود به منزله شخصی بیفایده مواجه شوند که به شدت بیحوصله است و در نتیجه باری است بر دوش خود.
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
بشر به فصل جدیدی از تعامل با هستی نیاز دارد وعلیرغم سقوط در ورطه ی اندیویدیوالیسم و وندالیسم که محصول ان برامدن نوعی فاشیسم اجتماعی جدیداست که هر لحظه در رنگی رخ می نماید مجبور است برای بقای خود دوباره به خرد خویش باز گردد و در توسعه ی خرد جمعی برای حفظ محیط زیست تسلط بر بحران های طبیعی واجتماعی و پرهیز از جنگ های بی حاصلی که هستی بشر را در قمار می گذارد رو بیاورد.بازتولید تفکرات ارتجاعی بواسطه قدرت مافیای جهانی که بقای خود را در رشد ان می داند. کشورگشایی های جدید ورنگ ارمانی زدن به خوی تجاوزگری خود برای بشر جز تخریب مهارنشده وتوسعه بربریت حاصلی نخواهد داشت وپایانی غم انگیز را برای قرن حاضر رقم خواهد زد اگر تدبیری اندیشیده نشود و بشر در بینش وجهان بینی خود تجدید نظر نکند.برامدن راست جهانی،صحنه دارشدن امثال ترامپ وناتانیاهو نشانه ی خوبی برای جهان نیست ومی تواند چرخه ی گردش بحران ها راگسترده تر کند. قرن بیست ویکم به صلح نیاز دارد.صلحی پایدار که بتواند تخریب محیط زیست، و ویرانه ی جنگ ها راترمیم کند واراده ای جهانی برای توسعه ی بنیادهای مدنی برای جلوگیری از گسترش شعله های جنگ یک ضروت است.
🖋️🌿مانند عکس در ته فنجان که مبهم است
چشمان قصه گوی تو تفسیر ممکن است
گاهی که خسته می شوم آغاز می کنم
فالی که از ظواهر امرش مسکن است
🖋️🌿من وپاییز وآبان، فصل جادو
تو ونقش غزل بر چشم وابرو
دوبیتی های لب را تازه تر کن
چو شانه می کشی اهسته بر مو
🖋️🌿شب وشعری سپیدی ماه ابان
پر از مهری امیدی ماه ابان
هنوزم عاشقانه پای کاری
تو که نقش کلیدی ماه ابان
🌿🖋️۱.الف
خلیده بر جان
در خلسه های بی وقتی ساعت امید
چو دوست دارم ها
که خار ره فراموشی اند
در پیراهن شعر
وعطش بعد از ظهری گنگ
تا از استین کی فرو می ریزند
و بر یقه چه کسی ارکیده ای می شوند
هنوز هم دست دراز باد
پیام اور بیقراری هاست
وانبوه بوسه ها
در آغوش ساعت جیبی خاک می خورند
پیغام ها بر شاخه های درختان اویزانند
و بال زخمی کبوتران را
مرهمی نیست
۲.ب
به ابو علا فکر می کنم
و زمستانی که در پیش است
مرگ چند کودک را نوشته اند پدران
و سینه های پر شیر مادران را
اندوه کدام خاک جای خواهد داد
چه حماسه های خونینی
که جهل نمی نویسد
وقتی قطار های افتخار
از توهم سر ریزند
وانتظار فتح جهان گورستانی است
که می بلعد ارمانهای بسیاری را
۳.ج
سرمست وگیج، جهانی
غبطه بودن را دارد
و مآل اندیشان زراندوز
در توهم داشتن
دیری است مرده اند
حالا نظم نوین را
تروریست ها می نویسند
ودیوارها شواهد روایت های بسیاری
جهان تا سقوط بند انگشتی فاصله دارد
وما در توهم گذشته ای بهتر
۴.د
کدام کبوتر
با بال چیده پرواز می کند؟
چه سقوطی
فصل کلاغ ها رسیده است
وهر روایت نقطه سر خط...
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 دربابحکمتزندگی
#آرتورـ شوپنهاور
فراغت؛ شکوفه، یا بهتر بگویم، ثمره زندگی هر انسان است؛ زیرا تنها فراغت، امکان تملک آدمی را بر نفس خویش به وجود میآورد و از این رو کسانی را باید خوشبخت دانست که مالک چیزی واقعی در درون خود هستند، در حالی که بیشتر انسانها از فراغت حاصلی جز این ندارند که با خود به منزله شخصی بیفایده مواجه شوند که به شدت بیحوصله است و در نتیجه باری است بر دوش خود.
✍️اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید
حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید
خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
📚خاطرات یک محکوم:
ویکتور هوگو
✍️🌺درود صبحتان دل انگیز ،شادمانانه و پر از لبخند! روزتان بخیر خوش عافیت و پر از شادی های بی نظیر .به زندگی لبخند بزنید.قرار نیست همه چیز سهل و آسان در دسترس شما باشد وقرار نیست زندگی رنج وملال نداشته باشد هنر زندگی کردن در آن است که با تمام سختی ها به ان لبخند بزنید و علیرغم همه ی مصائب از زندگی لذت ببرید.یادبگیرید که باید زندگی کنید و زندگی کوتاهتر از ان است که از لحظه لحظه ی آن لذت نبرید. خود را به هیچ چیز وهیچ کس وابسته نکنید. همه ی داشته ها وهمه ی همراهان موقت اند. همانگونه که ما کوتاه زمانی فرصت زیستن براین کره ی خاکی را داریم. همه انچه برما می گذرد سرشار از حکمتی است وهمینطور همه ی کسانی که کنار یا مقابل ما قرار می گیرند.باید از آنها بیاموزیم وکتاب زندگی را درست بخوانیم.بزرگترین داشته ی شما برای خود واطرافیان تان نه ثروت بلکه خرد شماست که شما را منحصر بفرد می کند.بیاموزید وبیاموزید وفرصت را از دست ندهید ما برای زندگی کردن آمده ایم و انچه زندگی را رنگ زیبا می زند درک همین نکته ی ظریف است.لذت بردن از بودن و هرچه که ان را زیبا می کند موفق باشید
🖋️🌿پاییز نقش زیبا با مرگ تا کشیده
این جلوه های تازه با مرگ ها تنیده
تانقش زد به دیوار آواز خواند بیدار
گفتا کسی پشیمان، پاییز را ندیده
🖋️🌿دلا دیدی که در قاب خیالت
چگونه می کشیدی نقش اورا
در این اندوه پاییزی خدا را
چرا بردی به دوشت نعش اورا
🖋️🌿در قاب دیوار
نعش هزار پروانه
وقتی که تاکسی درمی
اختراع بشر باشد
و جهان آشفته خواب
سوار بر یابوی مرگ
می نویسد
تغزل اندوه را
در فصل یاوه چینی
🖋️🌿بشر اخرین یافته ی زمین بود
در استعلام نیازمندیها
ونمی دانست
این حجم اثیری
چه نیروی مخربی دارد
که مرگش را می نویسد
🖋️🌿سقوط بشر
در کانون بحران ها،
خاورمیانه
رد تیشه ی اذر
ان بت تراش پیر
سفیران مرگ
وکبوتران خونین بال حرم
مگر دیوار ندبه نریخته بود؟
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔شکست…
پیروزی…
این تعبیرات قالبی را نمیتوانم به کار برم. پیروزیهایی هست که انسان را به شور در میآورد، پیروزیهای دیگری هم هست که انسان را به پستی میگرایاند.
شکستهایی هست که میکُشد و شکستهای دیگری هم هست که بیدار میکند.
زندگی با اعمال بیان میشود نه با اوضاع.
تنها پیروزی که دربارهی آن نمیتوانم شک داشته باشم، قدرتی است که در دل دانهها آشیان دارد.
همین که دانهای در دل خاک تیره کاشته شد، پیروز است. اما گذشت زمان باید تا شاهد پیروزی وی، در وجود گندم، شویم.
📕 #خلبان_جنگ
✍ #آنتوان_دوسنت_اگزوپری
🖋️🌿پاییز نقش زیبا با مرگ تا کشیده
این جلوه های تازه با مرگ ها تنیده
تانقش زد به دیوار آواز خواند بیدار
گفتا کسی پشیمان، پاییز را ندیده
🖋️🌿دلا دیدی که در قاب خیالت
چگونه می کشیدی نقش اورا
در این اندوه پاییزی خدا را
چرا بردی به دوشت نعش اورا
🖋️🌿در قاب دیوار
نعش هزار پروانه
وقتی که تاکسی درمی
اختراع بشر باشد
و جهان آشفته خواب
سوار بر یابوی مرگ
می نویسد
تغزل اندوه را
در فصل یاوه چینی
🖋️🌿بشر اخرین یافته ی زمین بود
در استعلام نیازمندیها
ونمی دانست
این حجم اثیری
چه نیروی مخربی دارد
که مرگش را می نویسد
🖋️🌿سقوط بشر
در کانون بحران ها،
خاورمیانه
رد تیشه ی اذر
ان بت تراش پیر
سفیران مرگ
وکبوتران خونین بال حرم
مگر دیوار ندبه نریخته بود؟
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔شکست…
پیروزی…
این تعبیرات قالبی را نمیتوانم به کار برم. پیروزیهایی هست که انسان را به شور در میآورد، پیروزیهای دیگری هم هست که انسان را به پستی میگرایاند.
شکستهایی هست که میکُشد و شکستهای دیگری هم هست که بیدار میکند.
زندگی با اعمال بیان میشود نه با اوضاع.
تنها پیروزی که دربارهی آن نمیتوانم شک داشته باشم، قدرتی است که در دل دانهها آشیان دارد.
همین که دانهای در دل خاک تیره کاشته شد، پیروز است. اما گذشت زمان باید تا شاهد پیروزی وی، در وجود گندم، شویم.
📕 #خلبان_جنگ
✍ #آنتوان_دوسنت_اگزوپری
✍️🌺درود بامدادتان دل انگیز وبخیر صبحتان بروشنی و شادی وروزتان غرق شعف وشادمانی کامیاب باشید.صبح این شعر غسال کنفانی را مرور می کردم:
.
«کاش کودکان نمیمردند
ای کاش موقتاً به آسمانها برده میشدند
تا جنگ تمام شود،
سپس با خیال راحت به خانهشان برمیگشتند،
و وقتی والدین با حیرت از آنها بپرسند
کجا بودید؟
با خوشحالی بگویند:
«داشتیم با ستارهها بازی میکردیم!»
واز خودم می پرسم این بربریت بشر کی تمام می شود آیا راه دیگری وجود ندارد تا از جنگ ها اجتناب شود.آیا آنان که مراجع حقوقی بین المللی رابنیاد نهادند تا بعد از دوجنگ جهانی از جنگ این بلای خانمانسوز همه ی دوران ها اجتناب شود کمتر از تروریست ها ودیکتاتورها وجنگ طلبان می فهمیدند.خاورمیانه این سرزمین نفرین شده تا کی باید درگیر قتل عام وخون ریزی باشد وچرا سازمان ملل ناتوان از دهانه زدن بر افسار گسیختگانی است که به عواقب جنگ فکر نمی کنند وقصاب اورشلیم تا کی وکجا می خواهد به جنگ ادامه دهد وانسوی قضیه ی با اینکه می داند توان جبران این خسارات راندارد و جنگ جز ویرانی ونابودی منطقه دستاوردی ندارد چرا در هیاهوی جنگ طلبان دست وپا گم کرده و تن به اضمهلال می دهد.راستی این جنگ در نهایت چه دستاوردی جز باز کردن جبهه دیگری به نفع روسیه وکم کردن فشار بر ان برای طرفین درگیر دارد.؟
🖋️🌿دهان تاک پر می گشت از می
شرابی دلکش و رویی پر از خی
گل سرخی که وی را بود عاشق
به وی می گفت اتش می زنی پی
🖋️🌿چه صبح دل نشینی شور با تو
صدای دلکش سنتور با تو
غزل پشت غزل سودات لبریز
هم آوا تا شده تنبور با تو
🖋️🌿ما باد پاییزی
این کوچه باغ ها
و انبوه برگ ها
که بازیچه اند
در دست گردباد
و نقش ها همه در تکرر و تکوین
مفروش خاطر من
و رادیکالت را
در هر عدد که ضرب می کنم
حاصل توان تو می شود
که به تکرار
در من دوباره بر می خیزی
ابان رفیق مصاحبتی گنگ است
و ما هر زرع نیزار خیالت را
پیموده
شاید ردی از گذشته ای باشد
که در من حلول می یابد
شمع ها و یادبودها
دیوار هایی بلند
که به نامت آذین بسته است
در کوچه های شعرم
به دنبالت می گردم
وسودای تازه ی غزل
دست از سرم بر نمی دارد
حالا شکوفه ها رفته اند
و پشت سرشان اب ریخته
تا یک بهار دیگر
اما تو فصل دیگری داری
با این قرمزی
که بر گونه ی درخت افتاده است
با این باد که شاخه ها را می تکاند
واین برگ ها ی خوش رنگ
که هم اهنگ
در دست باد می رقصند
ومن از الگاریتم شان مشعوف
انگار صبح سنتور برگرفته
کوک می شود با غزلت
شاید هم با شعری با مزه ی انگور
که مست پاییز
تکرار می کند نامت را
در حافظیه ی چشمت
با نقش ها ی تازه
زیر طاق بستان ابروها
شیرین می خندی
به این همه توهم ورویا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒هیچ عامل یا عنصر یا نهادی نیست که به اندازه اعتقاد و باور ضدِ تفکر باشد.
اعتقاد به معنای گره بستن است.
وقتی گره، به اشتباه، و کور و محکم شد، گشودنش شاید فقط توسط مرگ امکانپذیر است و بس...
اعتقاد و باور برای ماندن و راندن به تأیید و تشویق نیازمند است و بدا به حال ملتی که اعتقاد و توهمات یک گروه، توسط انبوهی از ریاکاران و چاپلوسان تایید و تشویق شود...
در همه جای دنیا افراد متوهم و متصلب وجود دارند.
*اما تفاوت میان مثلاً یک کشور اروپایی مانند اتریش با افغانستان در آن است که متوهمین در اتریش به مراکز روان درمانی میروند و ملت برای آنها دل میسوزانند و در افغانستان (و شبه افغانستانها) ممکن است پیشنماز و مفتی و شیخ الاسلام شوند و یک ملت را با حکم و فتوایی از سر اعتقاد، صدها سال به عقب برگردانند.
و اینگونه است که خاورمیانه که منبع و مقدم باورها و تعصبات در همه اعصار بوده است بدلیل توهمات در جنگ و خونریزی دست و پا می زند.
.
«کاش کودکان نمیمردند
ای کاش موقتاً به آسمانها برده میشدند
تا جنگ تمام شود،
سپس با خیال راحت به خانهشان برمیگشتند،
و وقتی والدین با حیرت از آنها بپرسند
کجا بودید؟
با خوشحالی بگویند:
«داشتیم با ستارهها بازی میکردیم!»
واز خودم می پرسم این بربریت بشر کی تمام می شود آیا راه دیگری وجود ندارد تا از جنگ ها اجتناب شود.آیا آنان که مراجع حقوقی بین المللی رابنیاد نهادند تا بعد از دوجنگ جهانی از جنگ این بلای خانمانسوز همه ی دوران ها اجتناب شود کمتر از تروریست ها ودیکتاتورها وجنگ طلبان می فهمیدند.خاورمیانه این سرزمین نفرین شده تا کی باید درگیر قتل عام وخون ریزی باشد وچرا سازمان ملل ناتوان از دهانه زدن بر افسار گسیختگانی است که به عواقب جنگ فکر نمی کنند وقصاب اورشلیم تا کی وکجا می خواهد به جنگ ادامه دهد وانسوی قضیه ی با اینکه می داند توان جبران این خسارات راندارد و جنگ جز ویرانی ونابودی منطقه دستاوردی ندارد چرا در هیاهوی جنگ طلبان دست وپا گم کرده و تن به اضمهلال می دهد.راستی این جنگ در نهایت چه دستاوردی جز باز کردن جبهه دیگری به نفع روسیه وکم کردن فشار بر ان برای طرفین درگیر دارد.؟
🖋️🌿دهان تاک پر می گشت از می
شرابی دلکش و رویی پر از خی
گل سرخی که وی را بود عاشق
به وی می گفت اتش می زنی پی
🖋️🌿چه صبح دل نشینی شور با تو
صدای دلکش سنتور با تو
غزل پشت غزل سودات لبریز
هم آوا تا شده تنبور با تو
🖋️🌿ما باد پاییزی
این کوچه باغ ها
و انبوه برگ ها
که بازیچه اند
در دست گردباد
و نقش ها همه در تکرر و تکوین
مفروش خاطر من
و رادیکالت را
در هر عدد که ضرب می کنم
حاصل توان تو می شود
که به تکرار
در من دوباره بر می خیزی
ابان رفیق مصاحبتی گنگ است
و ما هر زرع نیزار خیالت را
پیموده
شاید ردی از گذشته ای باشد
که در من حلول می یابد
شمع ها و یادبودها
دیوار هایی بلند
که به نامت آذین بسته است
در کوچه های شعرم
به دنبالت می گردم
وسودای تازه ی غزل
دست از سرم بر نمی دارد
حالا شکوفه ها رفته اند
و پشت سرشان اب ریخته
تا یک بهار دیگر
اما تو فصل دیگری داری
با این قرمزی
که بر گونه ی درخت افتاده است
با این باد که شاخه ها را می تکاند
واین برگ ها ی خوش رنگ
که هم اهنگ
در دست باد می رقصند
ومن از الگاریتم شان مشعوف
انگار صبح سنتور برگرفته
کوک می شود با غزلت
شاید هم با شعری با مزه ی انگور
که مست پاییز
تکرار می کند نامت را
در حافظیه ی چشمت
با نقش ها ی تازه
زیر طاق بستان ابروها
شیرین می خندی
به این همه توهم ورویا
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒هیچ عامل یا عنصر یا نهادی نیست که به اندازه اعتقاد و باور ضدِ تفکر باشد.
اعتقاد به معنای گره بستن است.
وقتی گره، به اشتباه، و کور و محکم شد، گشودنش شاید فقط توسط مرگ امکانپذیر است و بس...
اعتقاد و باور برای ماندن و راندن به تأیید و تشویق نیازمند است و بدا به حال ملتی که اعتقاد و توهمات یک گروه، توسط انبوهی از ریاکاران و چاپلوسان تایید و تشویق شود...
در همه جای دنیا افراد متوهم و متصلب وجود دارند.
*اما تفاوت میان مثلاً یک کشور اروپایی مانند اتریش با افغانستان در آن است که متوهمین در اتریش به مراکز روان درمانی میروند و ملت برای آنها دل میسوزانند و در افغانستان (و شبه افغانستانها) ممکن است پیشنماز و مفتی و شیخ الاسلام شوند و یک ملت را با حکم و فتوایی از سر اعتقاد، صدها سال به عقب برگردانند.
و اینگونه است که خاورمیانه که منبع و مقدم باورها و تعصبات در همه اعصار بوده است بدلیل توهمات در جنگ و خونریزی دست و پا می زند.
🖋️🌿از حافظه ی شعر پاکنمی شود
خاطرات بوسه ها یی
که در میان راه ماند
ودوستت دارم های نگفته
تو هنوز هم در شعرم قدکشیده ای
وخبری از رفتن نیست
بیهوده تلاش نکن
🖋️🌿پاییز مهرش را گم کرده بود
و آبان
آب به آسیاب دشمن می ریخت
اگر آذر آتش افروزی کند
چه زمستانی خواهد شد
🔺
🖋️🌿خواب های پریشان جهان
اخبار رسانه ها
رسالت گم شده
اجتماع شروران
و جنگلی انسانی
که همچنان می سوزد
آیا خورشید رسالتش را
از یاد برده است
که این شب و ویرانی را پایانی نیست
مگر قرار است
با اخم هر تروریست
چه اتفاقی بیفتد
وین مارها که زائیده اند
جهانی را ببلعند
چه زلزله ها که در راه است
با بانیان نظم جهانی
وآنچه ویران می شود
ارزوی کودکانی است
که روزی شادمانانه می رقصیدند
وجنگ خنجر کشیده ی مکبثی است
که رویاهایش تمامی ندارند
#ایرج_جمشیدی_بینا
شبتان مملو از عشق وآرامش❣
خاطرات بوسه ها یی
که در میان راه ماند
ودوستت دارم های نگفته
تو هنوز هم در شعرم قدکشیده ای
وخبری از رفتن نیست
بیهوده تلاش نکن
🖋️🌿پاییز مهرش را گم کرده بود
و آبان
آب به آسیاب دشمن می ریخت
اگر آذر آتش افروزی کند
چه زمستانی خواهد شد
🔺
🖋️🌿خواب های پریشان جهان
اخبار رسانه ها
رسالت گم شده
اجتماع شروران
و جنگلی انسانی
که همچنان می سوزد
آیا خورشید رسالتش را
از یاد برده است
که این شب و ویرانی را پایانی نیست
مگر قرار است
با اخم هر تروریست
چه اتفاقی بیفتد
وین مارها که زائیده اند
جهانی را ببلعند
چه زلزله ها که در راه است
با بانیان نظم جهانی
وآنچه ویران می شود
ارزوی کودکانی است
که روزی شادمانانه می رقصیدند
وجنگ خنجر کشیده ی مکبثی است
که رویاهایش تمامی ندارند
#ایرج_جمشیدی_بینا
شبتان مملو از عشق وآرامش❣
✍️🌺درود مهربان یاران صبح زیبایتان بخیر وشادی روزتان بر پرندی از شادمانی خوشدلی وکامیابی .انسان موجودی است اجتماعی و خردگرا
و هرگز نمیتواند خود را بهطور کامل از اطرافیانش جدا بداند. پس عبارتی چون زندگی خصوصی نیز تا حد بسیار زیادی در ارتباط با سایرین معنا پیدا میکند. هرکس میتواند در چهارچوب ملاکهای تربیتی و اعتقادیاش تصمیم بگیرد، اما هر تصمیمی - هرچند شخصی و خصوصی - قطعا بر طیف مشخصی از اطرافیانش مؤثر خواهد بود. توجه به این امر مهم باعث می شود که درکنار یکدیگر آسوده تر وباخیالی مجموع به سرکنیم.احترام به حریم خصوصی دیگران و رعایت اصول اخلاقی در مراودات هم باعث ارآمش شخص وهم کسانی است که با آنها مراوده دارد.
🖋️🌿میان کوچه میهمان است پاییز
پر از رنگ قشنگ است و دلاویز
دهان ادمی تلخ است بی عشق
تو هم لبریز شو از عشق لبریز
🖋️🌿چنان شور است در سر فصل پاییز
که نقاشی کند چون فرش تبریز
هزاران رنگ دلکش پرده برکش
بزن لبخند و با مهرش در آمیز
🖋️🌿به سهره ها گفتم
به فنج ها نگاه کنید
که از بهار می خوانند
به زاغها که خبرچین پاییزند
و به دم جنبانکها
که زمستان را بر پشت دارند
وقتی کلاغهای خسته
برتیرک برق به چرت مشغول اند
به آدمها که می توانند
هر فصلی باشند
و دستهایشان که خرابی هارا
رقم می زنند
وبه دلهره های خود می خندند
وقتی بمب زیر پایشان منفجر می شود
وآش ولاش گوشت کف خیابانند
وبه موشهایی که از سوراخ خود
به رصد جهان مشغول اند
وبه تو که خود جهانی را
با خود داری
ونمیدانی
که واژه ها پیش تو کم اورده اند
وشعر از شانه هایت می ریزد
وقت قدم زدن میان دفتر شعرم
وان نگاه که زبان گفتگوی ماست
تا خیال بلغزد به شوق شعر
وتو شاعرانه شانه بالا بیندازی
بوقت رفتن
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒به زبان سوزان نایمن، اندیشوران قدیم در برابر حادثهای مانند زلزله میپرسیدند چگونه خدایی قادر مطلق و عادل میتواند چنین نظامی طبیعی بیافریند که درآن بیگناهان رنج ببرند؟ ولی در عصر جدید، پرسش فیلسوفان پس از وقوع شر نامتصوری مانند هولوکاست این بود چگونه انسانها میتوانند این چنین سنگدلانه و در چنان ابعاد هولناکی، بر هنجارهای عقلانیت و معقولیت هردو پانهند؟! این پرسش، نشانه تحول نگرش انسان مدرن به شر از واقعیتی طبیعی به صفتی اخلاقی است.
سوزان نایمن میگوید که فیلسوفان پیشامدرن درباره سرشت چیزها، کیهان، انسان و طبیعت میاندیشیدند ولی فیلسوفان مدرن، از دکارت و کانت گرفته تا دیگران، با شکاف انداختن میان پدیدار و واقعیت، در توانایی ما برای فهم سرشت چیزها تردید کردند.
نایمن میگوید که تردید فیلسوفان در امکان واقعیت نداشتن یا واقعنما نبودن
پدیدارها نبود، بلکه از قضا به عکس آنها میترسیدند جهانی بدین زشتی، زمختی و زخم زنندگی واقعیت داشته باشد.
از اینرو، آنان میکوشیدند در پس این پدیدارها چیزی زیباتر، حقیقیتر و پایدارتر بیابند تا مگر جهان را جایی زیستنیتر کنند.
✍🏻 #هانا_آرنت
📚 #انسانها_در_عصر_ظلمت
و هرگز نمیتواند خود را بهطور کامل از اطرافیانش جدا بداند. پس عبارتی چون زندگی خصوصی نیز تا حد بسیار زیادی در ارتباط با سایرین معنا پیدا میکند. هرکس میتواند در چهارچوب ملاکهای تربیتی و اعتقادیاش تصمیم بگیرد، اما هر تصمیمی - هرچند شخصی و خصوصی - قطعا بر طیف مشخصی از اطرافیانش مؤثر خواهد بود. توجه به این امر مهم باعث می شود که درکنار یکدیگر آسوده تر وباخیالی مجموع به سرکنیم.احترام به حریم خصوصی دیگران و رعایت اصول اخلاقی در مراودات هم باعث ارآمش شخص وهم کسانی است که با آنها مراوده دارد.
🖋️🌿میان کوچه میهمان است پاییز
پر از رنگ قشنگ است و دلاویز
دهان ادمی تلخ است بی عشق
تو هم لبریز شو از عشق لبریز
🖋️🌿چنان شور است در سر فصل پاییز
که نقاشی کند چون فرش تبریز
هزاران رنگ دلکش پرده برکش
بزن لبخند و با مهرش در آمیز
🖋️🌿به سهره ها گفتم
به فنج ها نگاه کنید
که از بهار می خوانند
به زاغها که خبرچین پاییزند
و به دم جنبانکها
که زمستان را بر پشت دارند
وقتی کلاغهای خسته
برتیرک برق به چرت مشغول اند
به آدمها که می توانند
هر فصلی باشند
و دستهایشان که خرابی هارا
رقم می زنند
وبه دلهره های خود می خندند
وقتی بمب زیر پایشان منفجر می شود
وآش ولاش گوشت کف خیابانند
وبه موشهایی که از سوراخ خود
به رصد جهان مشغول اند
وبه تو که خود جهانی را
با خود داری
ونمیدانی
که واژه ها پیش تو کم اورده اند
وشعر از شانه هایت می ریزد
وقت قدم زدن میان دفتر شعرم
وان نگاه که زبان گفتگوی ماست
تا خیال بلغزد به شوق شعر
وتو شاعرانه شانه بالا بیندازی
بوقت رفتن
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒به زبان سوزان نایمن، اندیشوران قدیم در برابر حادثهای مانند زلزله میپرسیدند چگونه خدایی قادر مطلق و عادل میتواند چنین نظامی طبیعی بیافریند که درآن بیگناهان رنج ببرند؟ ولی در عصر جدید، پرسش فیلسوفان پس از وقوع شر نامتصوری مانند هولوکاست این بود چگونه انسانها میتوانند این چنین سنگدلانه و در چنان ابعاد هولناکی، بر هنجارهای عقلانیت و معقولیت هردو پانهند؟! این پرسش، نشانه تحول نگرش انسان مدرن به شر از واقعیتی طبیعی به صفتی اخلاقی است.
سوزان نایمن میگوید که فیلسوفان پیشامدرن درباره سرشت چیزها، کیهان، انسان و طبیعت میاندیشیدند ولی فیلسوفان مدرن، از دکارت و کانت گرفته تا دیگران، با شکاف انداختن میان پدیدار و واقعیت، در توانایی ما برای فهم سرشت چیزها تردید کردند.
نایمن میگوید که تردید فیلسوفان در امکان واقعیت نداشتن یا واقعنما نبودن
پدیدارها نبود، بلکه از قضا به عکس آنها میترسیدند جهانی بدین زشتی، زمختی و زخم زنندگی واقعیت داشته باشد.
از اینرو، آنان میکوشیدند در پس این پدیدارها چیزی زیباتر، حقیقیتر و پایدارتر بیابند تا مگر جهان را جایی زیستنیتر کنند.
✍🏻 #هانا_آرنت
📚 #انسانها_در_عصر_ظلمت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️اندوه نبودنت را
بر پیشانی علف ها نوشتم
خشکیدند
بر برگ ها نوشتم
پژمردند و فرو ریختند
بر پاییز نوشتم
شهری را رنگین کرد
جنگلی را نقاشی
وجاده ها را آذین بست
شاید تو بیایی
هنوز انتظار،
بیهوده مرا سنگ می کند
ومی دانم ،
نمی آیی که نمی آیی
#ایرج_جمشیدی_بینا
بر پیشانی علف ها نوشتم
خشکیدند
بر برگ ها نوشتم
پژمردند و فرو ریختند
بر پاییز نوشتم
شهری را رنگین کرد
جنگلی را نقاشی
وجاده ها را آذین بست
شاید تو بیایی
هنوز انتظار،
بیهوده مرا سنگ می کند
ومی دانم ،
نمی آیی که نمی آیی
#ایرج_جمشیدی_بینا