.
از دستههای عزارداری باید هیبت رزمندگان منتقم خون حسین(ع) دیده شود
.
یا اباعبدالله! یا اباعبدالله!
یک جملهای شما کنار نهر علقمه گفتی جگرها تا روز قیامت آتش گرفته است
خیلی این جمله سخت است،
من میخواهم #روضه بخوانم و این جمله را میخواهم صریحاً بیان کنم،
هیچوقت یک فرمانده نظامی نباید اظهار شکست کند
اما امام حسین(ع) کنار نهر علقمه فرمود: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی»
من اعتراف میکنم کمرم شکست!
حسین! انقدر ما برای این لحظۀ تو گریه میکنیم
تا چنین لحظهای دیگر در تاریخ تکرار نشود،
«الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی»
#جوانهای #عزادار اباعبدالله الحسین(ع) مردانه برای اباالفضل(ع) فریاد بزنند،
این #دستههای عزاداری که حرکت میکند،
از دور که مردم میبینند باید بگویند:
دستۀ نظامی آمد! حماسه است
مخصوصاً در تاسوعا.
عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) باید هیبتی داشته باشند
که رزمندگان #منتقم_خون_اباعبدالله_الحسین(ع) از دور دیده بشوند
بعضیها #عزاداری را به سمت و سوی دیگری نکشند.
عزادار باید بوی قمر بنیهاشم اباالفضل العبّاس(ع) را بدهد.
مردها باید داد بزنند؛ درست است، وقتی خبر اباالفضل(ع) به خیمه رسید اهل خیام شیون زدند.
اما علمدارها باید فریاد بزنند
جملۀ دوم امام حسین(ع) چه بود؟
«وَ قَلَّتْ حِیلَتِی»
یعنی چاره از دستم رفت
عبّاس! عبّاس! حسین را کنار نهر علقمه به «چه کنم» واداشتی
عبّاس! یلِ لشگر حسین(ع)!
آقا قمر بنیهاشم امید همۀ اهل خیام بود
تمام حماسه به مدد عبّاس بود
دوستان من! دشمن دوست نداشت که جنگ تن به تن بشود.
از صبح دستور داده بود با اینها تن به تن نجنگید، چون اینها برای کشته شدن آمدهاند
اینها از امیرالمؤمنین(ع) انرژی میگیرند.
اینها بچههای امیرالمؤمنین(ع) هستند،
آنها دوست داشتند با یورش یکباره، لشگر را بریزند و کار را یکسره کنند،
چه شد که از صبح تا عصر عاشورا این حماسه برقرار شد؟
حضرت قاسم(ع) به تنهایی میدان میرود،
حضرت علی اکبر به میدان میرود،
زینب کبری میآید بدن علی اکبر را ملاقات میکند
چه غوغایی است!
چه صحنۀ پرحماسهای است!
یک کمی آدم فکر میکند.
لشگر دشمن که اراده داشتند همه چیز را به یکباره از بین ببرند
پس چهجوری توانستند این حماسۀ #کربلا را تحمل کنند؟
امان از #بیرق عبّاس!
امان از عَلَم عبّاس!
تا وقتی بیرق عبّاس گوشۀ میدان برقرار بود
مگر کسی جرأت میکرد نظم میدان را به هم بزند؟
اما آن لحظهای که بیرق عبّاس روی زمین افتاد، دیگر اباعبدالله حسین(ع) در خیمه هم امان نداشت،
آمد با علی اصغر خداحافظی کند برود
همانجا تیرباران کردند..
.
#شب_جمعه
#استاد_پناهیان #پناهيان
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
از دستههای عزارداری باید هیبت رزمندگان منتقم خون حسین(ع) دیده شود
.
یا اباعبدالله! یا اباعبدالله!
یک جملهای شما کنار نهر علقمه گفتی جگرها تا روز قیامت آتش گرفته است
خیلی این جمله سخت است،
من میخواهم #روضه بخوانم و این جمله را میخواهم صریحاً بیان کنم،
هیچوقت یک فرمانده نظامی نباید اظهار شکست کند
اما امام حسین(ع) کنار نهر علقمه فرمود: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی»
من اعتراف میکنم کمرم شکست!
حسین! انقدر ما برای این لحظۀ تو گریه میکنیم
تا چنین لحظهای دیگر در تاریخ تکرار نشود،
«الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی»
#جوانهای #عزادار اباعبدالله الحسین(ع) مردانه برای اباالفضل(ع) فریاد بزنند،
این #دستههای عزاداری که حرکت میکند،
از دور که مردم میبینند باید بگویند:
دستۀ نظامی آمد! حماسه است
مخصوصاً در تاسوعا.
عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) باید هیبتی داشته باشند
که رزمندگان #منتقم_خون_اباعبدالله_الحسین(ع) از دور دیده بشوند
بعضیها #عزاداری را به سمت و سوی دیگری نکشند.
عزادار باید بوی قمر بنیهاشم اباالفضل العبّاس(ع) را بدهد.
مردها باید داد بزنند؛ درست است، وقتی خبر اباالفضل(ع) به خیمه رسید اهل خیام شیون زدند.
اما علمدارها باید فریاد بزنند
جملۀ دوم امام حسین(ع) چه بود؟
«وَ قَلَّتْ حِیلَتِی»
یعنی چاره از دستم رفت
عبّاس! عبّاس! حسین را کنار نهر علقمه به «چه کنم» واداشتی
عبّاس! یلِ لشگر حسین(ع)!
آقا قمر بنیهاشم امید همۀ اهل خیام بود
تمام حماسه به مدد عبّاس بود
دوستان من! دشمن دوست نداشت که جنگ تن به تن بشود.
از صبح دستور داده بود با اینها تن به تن نجنگید، چون اینها برای کشته شدن آمدهاند
اینها از امیرالمؤمنین(ع) انرژی میگیرند.
اینها بچههای امیرالمؤمنین(ع) هستند،
آنها دوست داشتند با یورش یکباره، لشگر را بریزند و کار را یکسره کنند،
چه شد که از صبح تا عصر عاشورا این حماسه برقرار شد؟
حضرت قاسم(ع) به تنهایی میدان میرود،
حضرت علی اکبر به میدان میرود،
زینب کبری میآید بدن علی اکبر را ملاقات میکند
چه غوغایی است!
چه صحنۀ پرحماسهای است!
یک کمی آدم فکر میکند.
لشگر دشمن که اراده داشتند همه چیز را به یکباره از بین ببرند
پس چهجوری توانستند این حماسۀ #کربلا را تحمل کنند؟
امان از #بیرق عبّاس!
امان از عَلَم عبّاس!
تا وقتی بیرق عبّاس گوشۀ میدان برقرار بود
مگر کسی جرأت میکرد نظم میدان را به هم بزند؟
اما آن لحظهای که بیرق عبّاس روی زمین افتاد، دیگر اباعبدالله حسین(ع) در خیمه هم امان نداشت،
آمد با علی اصغر خداحافظی کند برود
همانجا تیرباران کردند..
.
#شب_جمعه
#استاد_پناهیان #پناهيان
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
◆◆متن قبل: امان از #بیرق عبّاس!◆◆
.
میگن نافع خیلی قوی و مدبر و سیاستمدار بود
#نافع_ابن_هلال انقدر آدم نازنینیه
لذت میبره آدم شرح حال اینجور آدما رو می خونه
میگه این یک لحظه از امام حسین جدا نمیشد
هر جا آقا میرفت این هم می رفت
چه هوسهایی اینها به دل آدم می اندازن
دنبال امام می رفت
یکدفعه دید شب عاشورا
امام حسین(علیه السلام) از اصحاب جدا شده
داره آروم آروم در تاریکی قدم میزنه میره
دور خیمه می گرده
دنبال اباعبدالله رفت
امام حسین(ع) نگاه میکنه اینور و اونور یک کارایی داره میکنه
چی کار میکنه
گفت برم از آقام مواظبت کنم
نخواست مزاحم آقا هم باشه
آقا یک دفعه صدای نافع رو شنید
فرمود کیه؟
نافع گفت آقا جون منم
آقا فرمود بیا با هم صحبت کنیم
چند قدمی زدن
نافع گفت آقا جون چی کار میکنی؟
ای وای حسین
گفت دارم این سرزمین رو برای بچه هام آماده میکنم
میخوام ببینم اگه کمینگاهی چیزی هست فردا کسی از کمینگاه به خیمه حمله نکنه
یک کمی با هم بودن بعد که خوب با نافع تنها شدا
این امتحانا بزرگه بزرگ
آدم داره با جونش بازی میکنه
وای چه جوری مثل آب خوردن میشه
خب #یاابن_الحسن من همه ی درد و دلم همینه
من که نمیگم تو از ما #امتحان نگیر.نمیشه که
آسونش کن برامون
من چقدر خودم رو بزنم برات
آسونش میکنی؟
یکدفعه ای آقا در اون نور مهتابی که بود
شیار بین دو تا کوه رو نشون داد
گفت نافع نگاه کن تو الآن می تونی از اینجا اروم بگیری بری
سالم بمونی فردا دیگه تو رو تیکه پارت نکنن
میری نافع؟
هل میده حسین
نوشته نافع افتاد رو پاهای حسین
حسین جان بسه حسین
تو امنیت میخوای به من بدی
من اگر با شمشیر هزاران بار قطعه قطعه بشم ها
بعد زنده بشم باز هم برات میجنگم حسین
نوشته وقتی نافع این جواب رو داد
اباعبدالله الحسین دیگه دستای نافع رو گرفت
شروع کردن با هم راه رفتن
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مهدی_جان_بیا #عصر_ظهور
#استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
◆◆متن قبل: امان از #بیرق عبّاس!◆◆
.
میگن نافع خیلی قوی و مدبر و سیاستمدار بود
#نافع_ابن_هلال انقدر آدم نازنینیه
لذت میبره آدم شرح حال اینجور آدما رو می خونه
میگه این یک لحظه از امام حسین جدا نمیشد
هر جا آقا میرفت این هم می رفت
چه هوسهایی اینها به دل آدم می اندازن
دنبال امام می رفت
یکدفعه دید شب عاشورا
امام حسین(علیه السلام) از اصحاب جدا شده
داره آروم آروم در تاریکی قدم میزنه میره
دور خیمه می گرده
دنبال اباعبدالله رفت
امام حسین(ع) نگاه میکنه اینور و اونور یک کارایی داره میکنه
چی کار میکنه
گفت برم از آقام مواظبت کنم
نخواست مزاحم آقا هم باشه
آقا یک دفعه صدای نافع رو شنید
فرمود کیه؟
نافع گفت آقا جون منم
آقا فرمود بیا با هم صحبت کنیم
چند قدمی زدن
نافع گفت آقا جون چی کار میکنی؟
ای وای حسین
گفت دارم این سرزمین رو برای بچه هام آماده میکنم
میخوام ببینم اگه کمینگاهی چیزی هست فردا کسی از کمینگاه به خیمه حمله نکنه
یک کمی با هم بودن بعد که خوب با نافع تنها شدا
این امتحانا بزرگه بزرگ
آدم داره با جونش بازی میکنه
وای چه جوری مثل آب خوردن میشه
خب #یاابن_الحسن من همه ی درد و دلم همینه
من که نمیگم تو از ما #امتحان نگیر.نمیشه که
آسونش کن برامون
من چقدر خودم رو بزنم برات
آسونش میکنی؟
یکدفعه ای آقا در اون نور مهتابی که بود
شیار بین دو تا کوه رو نشون داد
گفت نافع نگاه کن تو الآن می تونی از اینجا اروم بگیری بری
سالم بمونی فردا دیگه تو رو تیکه پارت نکنن
میری نافع؟
هل میده حسین
نوشته نافع افتاد رو پاهای حسین
حسین جان بسه حسین
تو امنیت میخوای به من بدی
من اگر با شمشیر هزاران بار قطعه قطعه بشم ها
بعد زنده بشم باز هم برات میجنگم حسین
نوشته وقتی نافع این جواب رو داد
اباعبدالله الحسین دیگه دستای نافع رو گرفت
شروع کردن با هم راه رفتن
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مهدی_جان_بیا #عصر_ظهور
#استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان