Panahiani
3.15K subscribers
943 photos
443 videos
48 files
720 links
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
Download Telegram
.
◆◆متن قبل: امان از #بیرق عبّاس!◆◆
.
میگن نافع خیلی قوی و مدبر و سیاستمدار بود
#نافع_ابن_هلال انقدر آدم نازنینیه
لذت میبره آدم شرح حال اینجور آدما رو می خونه
میگه این یک لحظه از امام حسین جدا نمیشد
هر جا آقا میرفت این هم می رفت
چه هوسهایی اینها به دل آدم می اندازن
دنبال امام می رفت
یکدفعه دید شب عاشورا
امام حسین(علیه السلام) از اصحاب جدا شده
داره آروم آروم در تاریکی قدم میزنه میره
دور خیمه می گرده
دنبال اباعبدالله رفت
امام حسین(ع) نگاه میکنه اینور و اونور یک کارایی داره میکنه
چی کار میکنه
گفت برم از آقام مواظبت کنم
نخواست مزاحم آقا هم باشه
آقا یک دفعه صدای نافع رو شنید
فرمود کیه؟
نافع گفت آقا جون منم
آقا فرمود بیا با هم صحبت کنیم
چند قدمی زدن
نافع گفت آقا جون چی کار میکنی؟
ای وای حسین
گفت دارم این سرزمین رو برای بچه هام آماده میکنم
میخوام ببینم اگه کمینگاهی چیزی هست فردا کسی از کمینگاه به خیمه حمله نکنه
یک کمی با هم بودن بعد که خوب با نافع تنها شدا
این امتحانا بزرگه بزرگ
آدم داره با جونش بازی میکنه
وای چه جوری مثل آب خوردن میشه
خب #یاابن_الحسن من همه ی درد و دلم همینه
من که نمیگم تو از ما #امتحان نگیر.نمیشه که
آسونش کن برامون
من چقدر خودم رو بزنم برات
آسونش میکنی؟
یکدفعه ای آقا در اون نور مهتابی که بود
شیار بین دو تا کوه رو نشون داد
گفت نافع نگاه کن تو الآن می تونی از اینجا اروم بگیری بری
سالم بمونی فردا دیگه تو رو تیکه پارت نکنن
میری نافع؟
هل میده حسین
نوشته نافع افتاد رو پاهای حسین
حسین جان بسه حسین
تو امنیت میخوای به من بدی
من اگر با شمشیر هزاران بار قطعه قطعه بشم ها
بعد زنده بشم باز هم برات میجنگم حسین
نوشته وقتی نافع این جواب رو داد
اباعبدالله الحسین دیگه دستای نافع رو گرفت
شروع کردن با هم راه رفتن
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مهدی_جان_بیا #عصر_ظهور
#استاد_پناهیان #استاد #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
.
ادامه متن قبل
.
#دسته_عزا راه انداختی
اولین دسته عزاداری ای که راه افتاد شب عاشورا بود
ان شا الله اسم همتون رو در اون دسته عزاداری بنویسن
البته اولین دسته. #دسته_عزاداری نبود
یک اسم قشنگی داشت
امام یک کم با نافع ابن هلال صحبت کرد
گفت من امشب کار دارم
مهمان زینبم هستم
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
#نافع_ابن_هلال اومد حسین رو رسوند به خیمه
گفت من فکر کردم آقا زود از خیمه میاد بیرون
امام تا شروع کرد با زینبش سخن گفتن
یکدفعه زینب کبری(س) پرسید
داداشم به اصحابت مطمئنی یک وقت خیانت نکنن
آقا نافع خاک رو سر خودش ریخت
اومد پیش حبیب
حبیب بیچاره شدیم
زینب کبری از ما نگرانه
حبیب آتیش گرفت
حبیب به هم ریخت
اصحاب رو جمع کردن
بنی هاشم هم اومدن
حبیب انقدر با ادب گفت: بنی هاشم ما فداییی های شماییم
شما آقایید
آقا ها برن نوکرا بیان
غلاما بیان
شما قاطی قربونیا نشید
جمع کرد گفت:
زینب کبری نگران ماست
ما ثابت نشدیم برای زینب
می خوایم بریم #دسته_وفاداری راه بندازیم
اومدن پشت خیام
سلام دادن آقا یا اباعبدالله این دسته اومدن اعلام وفاداری کنن
آقا خوشحال شد خانما و مخدرات رو صدا زد
فرمود همتون جمع شید
این آخرین لبخندیه که روی لبهای شما می نشینه
در نقلی اومده
یکی از خانما صدا زد: خدا خیرتون بده مبادا حسین رو تنها بگذارید
اونوقتی که ما ناله میزنیم در خونه خدا
یک وقت نگن پس حبیب و دوستان حبیب کجا بود؟
میگه تا این جمله رو گفت
#اصحاب حسین یک شیونی کردن که
اسبها وضعشون به هم ریخت
.
#روضه #استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.