#یادداشت_های_پریشانی
#اندر_توهم_دانایی(۱)
در حاشیه ی یک بیت پرآوازه
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
به گمانم یکی از مصایب بزرگ انسان ایرانی در صدسال اخیر توهم دانایی است.البته دلایل این عارضه متعدد می تواند بود اما یکیش مدل آموزش حاکم است
شنیده ایم پیشترها بیشتر افراد #یک_کتابی بوده اند.مثلا سوادشان گلستانی بوده یا قرآنی و این یادگیری آنقدر تکرار می شده که متعلم بسیاری از دقایق یک کتاب را یاد می گرفته و حتا کل کتاب یا اغلب آن را حفظ میکرده و بعد هم اگر اهل مطالعه بوده با آن پایه و اساس می رفته سراغ علوم مورد علاقه اش(بنا به مقتضیات روزگار)
اما در جهان صنعتی، پسا صنعتی، دیجیتال و.. معاصر سرعت همه چیز است در این جهان درنگ معنا ندارد و نظام شکل گرفته و مسلط جهانی شما را یک tourist of knowledge می خواهد نه science نه wisdom و..
نظام آموزشی این جهان خیل بزرگی از انسانها را می خواهد که توهم دانایی داشته باشند و تعداد اندکی دانشمند و خردمند را در سلولهای از پیش تعیین شده ی یک کندوی جهانی قرار میدهد که مواد خوراکی تولید کنند و بعد هر ماده ی تولیدی را می دهد به مردمی که با کمال اطلاعات دارند مصرف می کنند و هرگز نخواهند پذیرفت که برده ی یک سیستم مهیب اند
بگذارید از تجربه ی خود بگویم که احتمالا تجربه ی شما نیز هست:
در کودکی و نوجوانی دفتری داشتم که نام شهرهای را در آن مینوشتم که بهشان سفر کرده ام و نام چند خیابان یا مغازه یا نوع سوغاتی و..بعد هم پز می دادم که ده تا شهر را رفته ام و دیده ام و..
می دانید از چه می گویم؟ بعدها که با آن شخصیت #مارکز آشنا شدم چندان برایم غریب نبود.آن ابله هرگز با هیچ زنی همآغوش نشده بود،آن سیاهه ی پر از نام فقط اسمی بود و نه حتا اسمهایی،او هرگز کامی نستانده بود و هرگز کامی نداده بود،درست مثل من که در فهرستم یک کلمه بود؛ شهر
من اصفهان و شیراز و کاشان و..را نرفته بودم من فقط اسم یک شهر را اضافه می کردم به دفترم
حکایت کتاب خواندن هم همین است
کسیکه هزاران کتاب می خواند فقط فهرست کتاب هایش را چند رقمی کرده وگرنه #خواندن یک کتاب باید خیلی وقت گیر باشد.
بعد فاجعه ای که رخ می دهد.در اثر این صنعت جدید #توریسم_دانایی، کتاب هایی تولید می شوند که #کتاب نیستند. ساندویچ هایی اند برای رفع گرسنگی، مهم هم نیست محتوایش چیست.همین که شکم پر شود حل است.
ساندویچ خوران جهان، هیچ خاطره ای با_از #کتاب_ساندویچ های پی در پی ندارند اما اگر ذائقه و گوارششان تباه نشده باشد هنوز هم مزه ی فلان دوغی که در گردنه ی #حیران خورده اند زیر دندانشان است
سخنم نفی ساندویچ خوری نیست. نفی کتاب ها خواندن نیست صحبت بر سر این است که دست کم در کوچه پس کوچه های یک شهر زندگی کن ، در و دیوارش را پر از نهال و گل و خار خاطره کن بعد هم اگر از صدتا گذشتی گذشتی مشکلی نیست. فقط نگو:
فلان شهر؟ اوه بله می شناسم. فلان رستوران غذای توپی دارد فلان خیابان چه مغازه هایی دارد فلان مال را دیده ای؟ بع لع ماییم دیگه
چون این کار هم تو را به توهمی مخرب می برد هم دل آشنایان و اهلان آن شهر را می آزارد
نتیجه اینکه سرعت ذاتا راننده ی انسان دویست سیصد سال اخیر است به دامان توهم همه چیز دانی
در ادامه بلایی که نظام حاکم بر جهان و بویژه نظام آموزشی پدید آورده(جدای از شبه کتابها و مقالات و..) تولید حجم تهوع آوری از گزیده هاست
در رشته های علوم انسانی بویژه ادبیات هزاران گزیده وجود دارد که جز تعمیق تحمیق کار دیگری نکرده اند
یادم هست اساتید کهن سال ما معمولا یک کتاب را کار می کردند، گیرم طی سال فقط چند صفحه اش را می خواندیم..اما جوانترها کلی گزیده معرفی می کردند و البته مقالاتی که همه رونویسی از روی همان گزیده هاست
در رشته ی زبان و ادبیات فارسی دهها سرفصل را انسان از دبیرستان تا دکتری می خوانند به همان نشانی رستوران و فلان خیابان و فلان مال..تازه درباره ی زبل هاشان مصداق دارد این حرف و این فاجعه ی غریب عرصه ی هنر و علوم انسانی ایران است
گزیده ها و #گزین_گفتارها و اطلاعات، طاعون مرگ آوری شده اند که ریشه ی درخت دانش و دانایی و آگاهی و خرد و..را سوزانده اند
متاسفانه فرهنگ دیر سال ما نیز کمک حال چنین بلایی است.حجم فراوان ضرب المثل ها و تک بیت ها و جملات قصار و..ته نشین شدن همه ی اینها در ذهن خرد و کلان به آن توهم مهیب و ویرانگر دامن زده است
بیت را یکبار دیگر بخوانید.مصرع دوم باید خیلی خیلی بزرگ باشد که نتیجه اش بشود آسایش دو گیتی..مگرنه؟
جلوی هر کدام از کلمات بیت بویژه مروت و مدارا علامت سوال بگذاریم. چندتاشان را بلدیم؟ ترکیبات و مفاهیمش را چطور؟
#اندر_توهم_دانایی(۱)
در حاشیه ی یک بیت پرآوازه
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
به گمانم یکی از مصایب بزرگ انسان ایرانی در صدسال اخیر توهم دانایی است.البته دلایل این عارضه متعدد می تواند بود اما یکیش مدل آموزش حاکم است
شنیده ایم پیشترها بیشتر افراد #یک_کتابی بوده اند.مثلا سوادشان گلستانی بوده یا قرآنی و این یادگیری آنقدر تکرار می شده که متعلم بسیاری از دقایق یک کتاب را یاد می گرفته و حتا کل کتاب یا اغلب آن را حفظ میکرده و بعد هم اگر اهل مطالعه بوده با آن پایه و اساس می رفته سراغ علوم مورد علاقه اش(بنا به مقتضیات روزگار)
اما در جهان صنعتی، پسا صنعتی، دیجیتال و.. معاصر سرعت همه چیز است در این جهان درنگ معنا ندارد و نظام شکل گرفته و مسلط جهانی شما را یک tourist of knowledge می خواهد نه science نه wisdom و..
نظام آموزشی این جهان خیل بزرگی از انسانها را می خواهد که توهم دانایی داشته باشند و تعداد اندکی دانشمند و خردمند را در سلولهای از پیش تعیین شده ی یک کندوی جهانی قرار میدهد که مواد خوراکی تولید کنند و بعد هر ماده ی تولیدی را می دهد به مردمی که با کمال اطلاعات دارند مصرف می کنند و هرگز نخواهند پذیرفت که برده ی یک سیستم مهیب اند
بگذارید از تجربه ی خود بگویم که احتمالا تجربه ی شما نیز هست:
در کودکی و نوجوانی دفتری داشتم که نام شهرهای را در آن مینوشتم که بهشان سفر کرده ام و نام چند خیابان یا مغازه یا نوع سوغاتی و..بعد هم پز می دادم که ده تا شهر را رفته ام و دیده ام و..
می دانید از چه می گویم؟ بعدها که با آن شخصیت #مارکز آشنا شدم چندان برایم غریب نبود.آن ابله هرگز با هیچ زنی همآغوش نشده بود،آن سیاهه ی پر از نام فقط اسمی بود و نه حتا اسمهایی،او هرگز کامی نستانده بود و هرگز کامی نداده بود،درست مثل من که در فهرستم یک کلمه بود؛ شهر
من اصفهان و شیراز و کاشان و..را نرفته بودم من فقط اسم یک شهر را اضافه می کردم به دفترم
حکایت کتاب خواندن هم همین است
کسیکه هزاران کتاب می خواند فقط فهرست کتاب هایش را چند رقمی کرده وگرنه #خواندن یک کتاب باید خیلی وقت گیر باشد.
بعد فاجعه ای که رخ می دهد.در اثر این صنعت جدید #توریسم_دانایی، کتاب هایی تولید می شوند که #کتاب نیستند. ساندویچ هایی اند برای رفع گرسنگی، مهم هم نیست محتوایش چیست.همین که شکم پر شود حل است.
ساندویچ خوران جهان، هیچ خاطره ای با_از #کتاب_ساندویچ های پی در پی ندارند اما اگر ذائقه و گوارششان تباه نشده باشد هنوز هم مزه ی فلان دوغی که در گردنه ی #حیران خورده اند زیر دندانشان است
سخنم نفی ساندویچ خوری نیست. نفی کتاب ها خواندن نیست صحبت بر سر این است که دست کم در کوچه پس کوچه های یک شهر زندگی کن ، در و دیوارش را پر از نهال و گل و خار خاطره کن بعد هم اگر از صدتا گذشتی گذشتی مشکلی نیست. فقط نگو:
فلان شهر؟ اوه بله می شناسم. فلان رستوران غذای توپی دارد فلان خیابان چه مغازه هایی دارد فلان مال را دیده ای؟ بع لع ماییم دیگه
چون این کار هم تو را به توهمی مخرب می برد هم دل آشنایان و اهلان آن شهر را می آزارد
نتیجه اینکه سرعت ذاتا راننده ی انسان دویست سیصد سال اخیر است به دامان توهم همه چیز دانی
در ادامه بلایی که نظام حاکم بر جهان و بویژه نظام آموزشی پدید آورده(جدای از شبه کتابها و مقالات و..) تولید حجم تهوع آوری از گزیده هاست
در رشته های علوم انسانی بویژه ادبیات هزاران گزیده وجود دارد که جز تعمیق تحمیق کار دیگری نکرده اند
یادم هست اساتید کهن سال ما معمولا یک کتاب را کار می کردند، گیرم طی سال فقط چند صفحه اش را می خواندیم..اما جوانترها کلی گزیده معرفی می کردند و البته مقالاتی که همه رونویسی از روی همان گزیده هاست
در رشته ی زبان و ادبیات فارسی دهها سرفصل را انسان از دبیرستان تا دکتری می خوانند به همان نشانی رستوران و فلان خیابان و فلان مال..تازه درباره ی زبل هاشان مصداق دارد این حرف و این فاجعه ی غریب عرصه ی هنر و علوم انسانی ایران است
گزیده ها و #گزین_گفتارها و اطلاعات، طاعون مرگ آوری شده اند که ریشه ی درخت دانش و دانایی و آگاهی و خرد و..را سوزانده اند
متاسفانه فرهنگ دیر سال ما نیز کمک حال چنین بلایی است.حجم فراوان ضرب المثل ها و تک بیت ها و جملات قصار و..ته نشین شدن همه ی اینها در ذهن خرد و کلان به آن توهم مهیب و ویرانگر دامن زده است
بیت را یکبار دیگر بخوانید.مصرع دوم باید خیلی خیلی بزرگ باشد که نتیجه اش بشود آسایش دو گیتی..مگرنه؟
جلوی هر کدام از کلمات بیت بویژه مروت و مدارا علامت سوال بگذاریم. چندتاشان را بلدیم؟ ترکیبات و مفاهیمش را چطور؟
#یادداشت_های_پریشانی
#اندر_توهم_دانایی (۲) و
حاشیه ای بر یک بیت از #حافظ
در یادداشت پیشین👆سخن بر سر این بود که ما انسانها #گفتاورد هایی داریم (او گفتا، ما #ورد ش میکنیم) که با تکرار و توصیه شان، توهم دانایی و فهمیدن را در خود گنده می کنیم.
مثلا بسیار گفته و شنیده ایم که :
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا..
بعد هرگز توجه نکرده ایم که این بیت میوه ی یک باغ است با ویژگی های خاصش. ما پخته خواران اصلا دقت نکرده ایم که به راستی حافظ چه گفته است؟
آسایش:کامیابی، آرامش ،انس گرفتن، خوابیدن، بهرهمندی، جمعیت خاطر و...
دو گیتی یعنی چه؟ دنیا و آخرت؟ اینها یعنی چه؟! آخرت دور است یعنی آینده ، دنیا یعنی نزدیک پس یعنی حال و زمان_مکان دم دست. راستی تن و عوالمش هم نزدیک است همه ابتدا با آن مرتبطیم آخرت یعنی روح و روان چون دور است و پنهان هم، ما از تظاهرات عالم تن است که متوجه اقیلم جانمان و ویژگی های نهانمان میشویم پس دو گیتی که غیب باشد و شهادت اشاره ای به تن و جان (با لایه های بسیارش) نیز می تواند داشت.
تفسیر یعنی چه؟! پدید کردن، گزارش ، بیان و شرح حقیقت معانی بنا به توان انسان و از راه توجه به قواعد زبانی (صرف و نحو) بلاغت و علم المعانی و... فسر در تازی پرده برداشتن و کشف است.
این پرده کنار زدن از روی ظواهر البته صورت می گیرد.
منظورم این است تفسیر این دو حرف کار ساده ای نیست خیلی دانش و بینش می خواهد.
با دوستان #مروت. مروت یعنی چه؟ از مرء می آید به معنای انسان و مرد پس یعنی انسانیتو نیز رانه ای در نهاد انسان است که او را به سوی فضایل اخلاق برمی انگیزد معادل فارسی مروت را جوانمردی دانسته اند که معنای بخشندگی بی دلیل است فیض و ریزشی که دست خود شخص نیست. یعنی با دوست اینطور باش.
با دشمنان مدارا یعنی چه؟تسلیم؟ گذشتن از حق خود؟کوتاه آمدن؟
مدارا از دور می آید چرخیدن و بازگشتن به جای نخست. عرب خانه را از آن جهت دار گوید که می روی و نهایتا بدانجا باز می گردی.
دارا یدارا یعنی چرخیدن دو نفر این مهم است مدارا نمی تواند یک طرفه باشد.
پیدا کردن راهی که چرخه ی حیات بچرخد برای دو دشمن طبعا کار ساده ای نیست. هم تو هم دشمنت برای تداوم زندگی باید حقوق همدیگر را بپذیرید و نخستین حق ،حق بودن است اگر کسی در تعامل با دیگری، قصد بهره مندی بیشتر کند چرخه را مختل خواهد کرد.
گویا جهان ما مجموعه ای از چرخ دنده های کوچک و بزرگ در هم تنیده ای است که بهترین حالتش چرخیدن همه ی اینهاست تا نظام پر چرخه ی هستی بهتر پیش برود. در این مجموعه ی به هم پیوسته حذف کوچکترین چرخدنده ممکن است به بزرگترین فجایع منجر شود.
اگر نیک بنگریم مصایب بزرگ بشری دقیقا در همین جا شکل گرفته، کسی یا کسانی که خود را صاحب حق می دانند تلاش می کنند دیگران را به میل خویش بچرخانند و اگر نشد باید حذفش کنند...
این بحث را به شکلی دیگر ادامه خواهیم داد فقط خواستم نمونه ای به دست داده باشم از دانسته های پکیجی و گزین گفته هایی که سالهاست ورد زبان ماست و هیچ خاصیتی برای زندگیمان ندارد چون اساسا نمی دانیم وی هست آن جملات
باشد که بجوییم و بدانیم
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اندر_توهم_دانایی (۲) و
حاشیه ای بر یک بیت از #حافظ
در یادداشت پیشین👆سخن بر سر این بود که ما انسانها #گفتاورد هایی داریم (او گفتا، ما #ورد ش میکنیم) که با تکرار و توصیه شان، توهم دانایی و فهمیدن را در خود گنده می کنیم.
مثلا بسیار گفته و شنیده ایم که :
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا..
بعد هرگز توجه نکرده ایم که این بیت میوه ی یک باغ است با ویژگی های خاصش. ما پخته خواران اصلا دقت نکرده ایم که به راستی حافظ چه گفته است؟
آسایش:کامیابی، آرامش ،انس گرفتن، خوابیدن، بهرهمندی، جمعیت خاطر و...
دو گیتی یعنی چه؟ دنیا و آخرت؟ اینها یعنی چه؟! آخرت دور است یعنی آینده ، دنیا یعنی نزدیک پس یعنی حال و زمان_مکان دم دست. راستی تن و عوالمش هم نزدیک است همه ابتدا با آن مرتبطیم آخرت یعنی روح و روان چون دور است و پنهان هم، ما از تظاهرات عالم تن است که متوجه اقیلم جانمان و ویژگی های نهانمان میشویم پس دو گیتی که غیب باشد و شهادت اشاره ای به تن و جان (با لایه های بسیارش) نیز می تواند داشت.
تفسیر یعنی چه؟! پدید کردن، گزارش ، بیان و شرح حقیقت معانی بنا به توان انسان و از راه توجه به قواعد زبانی (صرف و نحو) بلاغت و علم المعانی و... فسر در تازی پرده برداشتن و کشف است.
این پرده کنار زدن از روی ظواهر البته صورت می گیرد.
منظورم این است تفسیر این دو حرف کار ساده ای نیست خیلی دانش و بینش می خواهد.
با دوستان #مروت. مروت یعنی چه؟ از مرء می آید به معنای انسان و مرد پس یعنی انسانیتو نیز رانه ای در نهاد انسان است که او را به سوی فضایل اخلاق برمی انگیزد معادل فارسی مروت را جوانمردی دانسته اند که معنای بخشندگی بی دلیل است فیض و ریزشی که دست خود شخص نیست. یعنی با دوست اینطور باش.
با دشمنان مدارا یعنی چه؟تسلیم؟ گذشتن از حق خود؟کوتاه آمدن؟
مدارا از دور می آید چرخیدن و بازگشتن به جای نخست. عرب خانه را از آن جهت دار گوید که می روی و نهایتا بدانجا باز می گردی.
دارا یدارا یعنی چرخیدن دو نفر این مهم است مدارا نمی تواند یک طرفه باشد.
پیدا کردن راهی که چرخه ی حیات بچرخد برای دو دشمن طبعا کار ساده ای نیست. هم تو هم دشمنت برای تداوم زندگی باید حقوق همدیگر را بپذیرید و نخستین حق ،حق بودن است اگر کسی در تعامل با دیگری، قصد بهره مندی بیشتر کند چرخه را مختل خواهد کرد.
گویا جهان ما مجموعه ای از چرخ دنده های کوچک و بزرگ در هم تنیده ای است که بهترین حالتش چرخیدن همه ی اینهاست تا نظام پر چرخه ی هستی بهتر پیش برود. در این مجموعه ی به هم پیوسته حذف کوچکترین چرخدنده ممکن است به بزرگترین فجایع منجر شود.
اگر نیک بنگریم مصایب بزرگ بشری دقیقا در همین جا شکل گرفته، کسی یا کسانی که خود را صاحب حق می دانند تلاش می کنند دیگران را به میل خویش بچرخانند و اگر نشد باید حذفش کنند...
این بحث را به شکلی دیگر ادامه خواهیم داد فقط خواستم نمونه ای به دست داده باشم از دانسته های پکیجی و گزین گفته هایی که سالهاست ورد زبان ماست و هیچ خاصیتی برای زندگیمان ندارد چون اساسا نمی دانیم وی هست آن جملات
باشد که بجوییم و بدانیم
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹