#یادداشتهای_پریشانی از #محسن_بارانی
#مثلهای_سایر یا #گرانیگاههای_هویتی
و سالهاست که همچنان معتقدم که در ترسیم #شجره_نامه_ی_وجودی یک قوم یا تبار یا یک ملت، باید به آنچه میچرخد در زبان مردم و میماند در خاطره ی آن قوم بیشتر توجه کرد .
جوکها و لطیفه ها و مثلهای سایر بیانگر تجربه ی زیسته ی هر ملت در هیات یک پیکره ی واحد و زیستی است و ترسیم #ژنوم یک تبار از راه بررسی و تجزیه و تحلیل این به تعبیر من #گلمیخهای_ذهن ممکن است .
زبان ،ذهن است و هرچه اتفاق افتاده یا می افتد ربطی وثیق با ذهن و ذهنیت ما دارد.
انسان ایرانی معاصر اما در مواجه با این امر ستبر باز هم درغلتیده به یکی از همان ویژگی های عمومی اش؛ افراط ، که طبعا آن سوی این داستان تفریط است.
پررنگ کردن برخی از این مثلها و باورها و تاختن بی محابا به آنها و نتیجتا تیشه به ریشه ی آن #شجره_نامه زدن...شاید در استانبول و آران و آذربایجان شروع شد تا نماینده ی تام خود را در تهران بیابد. #صادق_هدایت را یکی از موثرترین کسانی میدانم که با طرح کاستیهای این حوزه بنیانگذار راهی شد که هنوز هم در میان نخبگان و مردم طرفدار دارد.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو .. فروکوفته میشود اما درباره ی #دروغگو دشمن خداست هیچ نمی دانیم و...
کلاه خود نگه دار باد نبرد لعن می شود اما هرچه کنی به خود کنی اصلا بررسی نمیشود که آقا خانم ، چه میگوید این مثل سایر؟
مردم میگویند یعنی بدی و خوبی به خودت برمیگردد .. اما این هرگز معنای عبارت نیست. طبق این #گلمیخ_ذهن اصلا بدی یا خوبی نمیرود که برگردد ، در همان لحظه که انجام میدهی در حق خویش انجامش داده ای و این ظریفه ای مهیب در خود دارد.
گویا جهان و دیگران چیزی جز تو نیست.و تو ای انسان تمام این عظمت سترگی که جهانش می نامند.
و کدام فرهنگ را در جهان می یابید که چنین تعبیری از انسان بدهد!؟ هرچه کنی به خود کنی یعنی تو تمام #هستی ، هستی و هر کنشی از تو ( خیال و فکر و گفتار و کردار) مستقیما تو را مخاطب قرار می دهد. و این بود که آن در مه آلود اساطیر نهان اینقدر تکیه داشت بر پندار و گفتار و کردار نیک..
باری سخنم #عدل است و #تعادل.. که گویا امری است در سرحد محال وگرنه متعادلین بسیار می بودند.
حضرت حافظ گفته بود:
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت نکن از بهر دل عامی چند..
باری نقد اگر نقد است و راه بجایی میبرد جدا کردن #سره از #ناسره است وگرنه بیان ممتد ناسره ها جز دردسر ندارد و البته باز به قول حضرت عشق حافظ بی مانند:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند...
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مثلهای_سایر یا #گرانیگاههای_هویتی
و سالهاست که همچنان معتقدم که در ترسیم #شجره_نامه_ی_وجودی یک قوم یا تبار یا یک ملت، باید به آنچه میچرخد در زبان مردم و میماند در خاطره ی آن قوم بیشتر توجه کرد .
جوکها و لطیفه ها و مثلهای سایر بیانگر تجربه ی زیسته ی هر ملت در هیات یک پیکره ی واحد و زیستی است و ترسیم #ژنوم یک تبار از راه بررسی و تجزیه و تحلیل این به تعبیر من #گلمیخهای_ذهن ممکن است .
زبان ،ذهن است و هرچه اتفاق افتاده یا می افتد ربطی وثیق با ذهن و ذهنیت ما دارد.
انسان ایرانی معاصر اما در مواجه با این امر ستبر باز هم درغلتیده به یکی از همان ویژگی های عمومی اش؛ افراط ، که طبعا آن سوی این داستان تفریط است.
پررنگ کردن برخی از این مثلها و باورها و تاختن بی محابا به آنها و نتیجتا تیشه به ریشه ی آن #شجره_نامه زدن...شاید در استانبول و آران و آذربایجان شروع شد تا نماینده ی تام خود را در تهران بیابد. #صادق_هدایت را یکی از موثرترین کسانی میدانم که با طرح کاستیهای این حوزه بنیانگذار راهی شد که هنوز هم در میان نخبگان و مردم طرفدار دارد.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو .. فروکوفته میشود اما درباره ی #دروغگو دشمن خداست هیچ نمی دانیم و...
کلاه خود نگه دار باد نبرد لعن می شود اما هرچه کنی به خود کنی اصلا بررسی نمیشود که آقا خانم ، چه میگوید این مثل سایر؟
مردم میگویند یعنی بدی و خوبی به خودت برمیگردد .. اما این هرگز معنای عبارت نیست. طبق این #گلمیخ_ذهن اصلا بدی یا خوبی نمیرود که برگردد ، در همان لحظه که انجام میدهی در حق خویش انجامش داده ای و این ظریفه ای مهیب در خود دارد.
گویا جهان و دیگران چیزی جز تو نیست.و تو ای انسان تمام این عظمت سترگی که جهانش می نامند.
و کدام فرهنگ را در جهان می یابید که چنین تعبیری از انسان بدهد!؟ هرچه کنی به خود کنی یعنی تو تمام #هستی ، هستی و هر کنشی از تو ( خیال و فکر و گفتار و کردار) مستقیما تو را مخاطب قرار می دهد. و این بود که آن در مه آلود اساطیر نهان اینقدر تکیه داشت بر پندار و گفتار و کردار نیک..
باری سخنم #عدل است و #تعادل.. که گویا امری است در سرحد محال وگرنه متعادلین بسیار می بودند.
حضرت حافظ گفته بود:
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت نکن از بهر دل عامی چند..
باری نقد اگر نقد است و راه بجایی میبرد جدا کردن #سره از #ناسره است وگرنه بیان ممتد ناسره ها جز دردسر ندارد و البته باز به قول حضرت عشق حافظ بی مانند:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند...
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹