#یادداشت_های_پریشانی
#ما_و_همچنان_زبان (۲)
در یادداشت پیشین👆👆باز از همه چیز بودن زبان گفتم ویکی بودن زبان وعالم نهان (اندیشه)...
ما انسانها غرقه ی دریایی هستیم که زبان است. هرچه پیرامون ما به چشم می آید و به گوش می رسد و به دریافت در می آید زبان است و بیانگر مفهومی نهان است.
شکل تباه ساختمان سازی در ایران سخن از ملتی متجاوز به هم دارد. نحوه ی رانندگی مردم در کوچه و خیابان به ما می گوید درصد بالایی از مردم ما نامردمند زیرا هیچ گفت و گویی با دیگری ندارند. کسی که با دیگری وارد گفتگو نمی شود یعنی وجودی برای او قایل نیست. مثال من در رانندگی به کار بردن راهنما است وقتی ما سر چهارراهی راهنما می زنیم با انسانهای اطرافمان وارد گفتگو شده ایم یعنی وجود ایشان را پذیرفته ایم و برایش احترام قایل هستیم و از آنجا که زندگی انسانی امری به هم پیوسته است به او اعلام میکنیم من قصد چنین کاری را دارم تو هم تکلیفت را بدان و این در بستر احترام اتفاق می افتد و چند درصد مردم چنین اند؟!
باری برای بیان فروپاشی جهان انسان ایرانی می توان مثالهای فراوان از حوزه های فراوان زبانی آورد؛ ما در روابط مان با دیگری چند با چنین جملاتی را به کار برده ایم؛
- منظورم این نبود
- سوء برداشت شد
- ببین متوجه نشدی سوءتفاهم شده
- میدانی موضوع پیچیده است واقعا نه که نخواهم ،نمی توانم توضیح دهم و...
آری اگر در انواع زبانهای جاری در جامعه ی ایران دقت شود بارزترین چیز همین فروریختگی اسف ناکی است که دارد همه چیز را از درون ویران می کند.
اینکه ما با همدیگر گفتگو نمی کنیم و آنگاه هم که از زبان استفاده می کنیم باز هم گفتکو نمی کنیم بلکه اسیر کلیشه ایم.
مثلا در روابط مان یا اسیر کلیشه ی پذیرشیم و به طور تام می فهمیم طرف چه می گوید و حسابی تحویلش می گیریم و طبعا نتیجه اش پس از مدتی می شود غلتیدن به دامان کلیشه ی اصلا تو را نمی فهمم و رد و لعن مطلق طرف مقابل و در هردوی این قفس ها تنها اتفاقی که نیفتاده گفتگو است و چرا گفتگو نیست چون اندیشه نیست و چرا زبان/اندیشه نیست این البته دلایل فراوان دارد که به گمان من بزرگترین دلیلش نبود زبان/اندیشه در وجود تصمیم گیران و مثلا تصمیم سازانی است که به غضب بر مستندهایی تکیه زده اند که هیچ ربطی به وجودشان ندارد.
سپردن کارهای مختلف مربوط به نظامات شهری ، زیست محیطی ، آموزشی ، رسانه ای ، تربیتی و... به اکثریتی تهی مایه ی بی دانش و بی بینش موجب تباهی زبان ما شده است.
این قرار ندادن اشیا در جایگاه شان بزرگترین ظلمی است که تنه و شاخه ی عدل را سوزانده و عن قریب به ریشه سوزی هم برسد.
به گمان من وظیفه فردی ما چه به عنوان یک انسان بماهو انسان و چه بعنوان یک اعل پژوهش و تحقیق این است که زبان حوزه ی خبرگی خویش را به صراط مستقیم اندیشه برگردانیم.
معماران، مهندسان، پزشکان، متخصصان حوزه ی روان، دردمندان حوزه ی هنر ، معلمان ، کارگران و... همه ی مردم باید کم کم تمامت وجود خویش را که زبان/تفکر است از چنگال این ضحاک آدمی خوار بیرون بکشند.
راه نیز قرن هاست روشن است بازگشت. بازگشت به مطالعه و خواندن دقیق تر جهان بعنوان یک #ابر_متن که مجلدها دارد و هر جلد فصلها مثلا یک جلد درباره محیط زیست است و یک جلد درباره ی چگونگی ساختمان سازی و یک جلد درباره ی سینما و...
به گمانم زمان این کار مدتهاست که رسیده و اگر هرکداممان در حوزه و حوض کوچک خویش نتوانیم چنین کاری را اجرا کنیم دیگر نشانی از انسان در ایران نخواهیم دید موجودات دیگری در حال پدید آمدن اند و این بی شک خواست اهریمن است همان نیروی که از اسطوره تا حال دنبال تهی کردن جهان از مردمان بوده است...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ما_و_همچنان_زبان (۲)
در یادداشت پیشین👆👆باز از همه چیز بودن زبان گفتم ویکی بودن زبان وعالم نهان (اندیشه)...
ما انسانها غرقه ی دریایی هستیم که زبان است. هرچه پیرامون ما به چشم می آید و به گوش می رسد و به دریافت در می آید زبان است و بیانگر مفهومی نهان است.
شکل تباه ساختمان سازی در ایران سخن از ملتی متجاوز به هم دارد. نحوه ی رانندگی مردم در کوچه و خیابان به ما می گوید درصد بالایی از مردم ما نامردمند زیرا هیچ گفت و گویی با دیگری ندارند. کسی که با دیگری وارد گفتگو نمی شود یعنی وجودی برای او قایل نیست. مثال من در رانندگی به کار بردن راهنما است وقتی ما سر چهارراهی راهنما می زنیم با انسانهای اطرافمان وارد گفتگو شده ایم یعنی وجود ایشان را پذیرفته ایم و برایش احترام قایل هستیم و از آنجا که زندگی انسانی امری به هم پیوسته است به او اعلام میکنیم من قصد چنین کاری را دارم تو هم تکلیفت را بدان و این در بستر احترام اتفاق می افتد و چند درصد مردم چنین اند؟!
باری برای بیان فروپاشی جهان انسان ایرانی می توان مثالهای فراوان از حوزه های فراوان زبانی آورد؛ ما در روابط مان با دیگری چند با چنین جملاتی را به کار برده ایم؛
- منظورم این نبود
- سوء برداشت شد
- ببین متوجه نشدی سوءتفاهم شده
- میدانی موضوع پیچیده است واقعا نه که نخواهم ،نمی توانم توضیح دهم و...
آری اگر در انواع زبانهای جاری در جامعه ی ایران دقت شود بارزترین چیز همین فروریختگی اسف ناکی است که دارد همه چیز را از درون ویران می کند.
اینکه ما با همدیگر گفتگو نمی کنیم و آنگاه هم که از زبان استفاده می کنیم باز هم گفتکو نمی کنیم بلکه اسیر کلیشه ایم.
مثلا در روابط مان یا اسیر کلیشه ی پذیرشیم و به طور تام می فهمیم طرف چه می گوید و حسابی تحویلش می گیریم و طبعا نتیجه اش پس از مدتی می شود غلتیدن به دامان کلیشه ی اصلا تو را نمی فهمم و رد و لعن مطلق طرف مقابل و در هردوی این قفس ها تنها اتفاقی که نیفتاده گفتگو است و چرا گفتگو نیست چون اندیشه نیست و چرا زبان/اندیشه نیست این البته دلایل فراوان دارد که به گمان من بزرگترین دلیلش نبود زبان/اندیشه در وجود تصمیم گیران و مثلا تصمیم سازانی است که به غضب بر مستندهایی تکیه زده اند که هیچ ربطی به وجودشان ندارد.
سپردن کارهای مختلف مربوط به نظامات شهری ، زیست محیطی ، آموزشی ، رسانه ای ، تربیتی و... به اکثریتی تهی مایه ی بی دانش و بی بینش موجب تباهی زبان ما شده است.
این قرار ندادن اشیا در جایگاه شان بزرگترین ظلمی است که تنه و شاخه ی عدل را سوزانده و عن قریب به ریشه سوزی هم برسد.
به گمان من وظیفه فردی ما چه به عنوان یک انسان بماهو انسان و چه بعنوان یک اعل پژوهش و تحقیق این است که زبان حوزه ی خبرگی خویش را به صراط مستقیم اندیشه برگردانیم.
معماران، مهندسان، پزشکان، متخصصان حوزه ی روان، دردمندان حوزه ی هنر ، معلمان ، کارگران و... همه ی مردم باید کم کم تمامت وجود خویش را که زبان/تفکر است از چنگال این ضحاک آدمی خوار بیرون بکشند.
راه نیز قرن هاست روشن است بازگشت. بازگشت به مطالعه و خواندن دقیق تر جهان بعنوان یک #ابر_متن که مجلدها دارد و هر جلد فصلها مثلا یک جلد درباره محیط زیست است و یک جلد درباره ی چگونگی ساختمان سازی و یک جلد درباره ی سینما و...
به گمانم زمان این کار مدتهاست که رسیده و اگر هرکداممان در حوزه و حوض کوچک خویش نتوانیم چنین کاری را اجرا کنیم دیگر نشانی از انسان در ایران نخواهیم دید موجودات دیگری در حال پدید آمدن اند و این بی شک خواست اهریمن است همان نیروی که از اسطوره تا حال دنبال تهی کردن جهان از مردمان بوده است...
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشت_های_پریشانی
#مغالطه_ی_لفظ
نگاهی به نوشته ها و گفته های اغلب منتقدان و منکران سنتهای معرفتی ایران، نشان می دهد که ایشان در بررسی و نقد آرا و افکار گذشته گان عمدا یا سهوا اسیر اشتباهاتی مهلک شده اند که یکی از آنها _مغالطه_ی_لفظ مشترک است.
بسیاری از منتقدان سنتهای معرفتی ایران بویژه عرفان و تصوف اعتراض ها کرده اند که مثلا مولانا مخالف عقل و علم بوده است و نمونه های فراوان را با کمک کامپیوتر انتخاب کرده و ذکر می کنند که ببینید این هم نمونه.
این کار جدای از مغالطه ی ابهام دو ایراد اساسی دیگر دارد نخست اینکه چنین افرادی احاطه ی تام که هیچ احاطه ی نسبی بر #ابر_متن عرفان و #کلان_متن هایی مثل مثنوی و حافظ و.. ندارند و مثلا جایگاه آن ابیات ، در جهان منظومه ای مثنوی برایشان پدیدار نگشته است و حتا آشنایی معتنابه ای به مرامنامه ی اثر که در پیشانی مثنوی نشسته (نی_نامه) ندارند و چرایی وچگونگی پیدایش و بعدا فرم اثر ندارند.
از این دو نقیصه بگذریم و به همان اشتراک لفظی بپردازیم که خود صاحب مثنوی در باره اش گفته :
اشتراک لفظ دایم ره زن است
اشتراک گبر و مومن در تن است
باری اگر شما در برابر درس آموخته گان معاصر از واژه ی #علم یا #معرفت سخن بگویید تصویر و تصوری از معنای #علم در ذهنشان پدید می آید که قطعا در ذهن مولانا و مخاطب هفتصد سال پیشش وجود نداشته. علم، امروزه بیشتر معنای علوم تجربی و آزمایشگاهی و قابل سنجش با سنجه های غالبا متریک و متعین است در حالیکه وقتی مولانا می گفت علم ، بیشتر صرف و نحو و بلاغت و معانی و انساب و حدیث و تفسیر و... البته کمی هم علم طب و کشت و کار و ساخت ساز بوده است.
اینکه شما ابیات حاوی واژه ی علم یا عقل یا.. را بیاوری و از آن میان ابیات مؤید نظر خویش را ردیف کنی جز گمراهی محصولی نخواهد داشت.
باری مولانا و حافظ بارها به شستن اوراق با می اشاره کرده اند اما بارها هم گفته اند:
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
یا؛
عقل پنهان است و ظاهر علمی
صورت ما موج و یا از وی نمی
تا چه عالم هاست در سودای عقل
تا چه با پنها ست این دریای عقل..
بر منتقدان سنن معرفتی ما واجب است تا پیش از نقد سخنان گذشتگان معنا مد نظر مولف را از آن واژگان و ترکیب ها بگویند و آن را با معنایی امروزی تمایز نهند.
و این جدای از راه یافتن به #بافت_موقعیت ، چرایی و چگونگی و احاطه بر اثری است که مورد نقد و بررسی قرار می دهند.
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مغالطه_ی_لفظ
نگاهی به نوشته ها و گفته های اغلب منتقدان و منکران سنتهای معرفتی ایران، نشان می دهد که ایشان در بررسی و نقد آرا و افکار گذشته گان عمدا یا سهوا اسیر اشتباهاتی مهلک شده اند که یکی از آنها _مغالطه_ی_لفظ مشترک است.
بسیاری از منتقدان سنتهای معرفتی ایران بویژه عرفان و تصوف اعتراض ها کرده اند که مثلا مولانا مخالف عقل و علم بوده است و نمونه های فراوان را با کمک کامپیوتر انتخاب کرده و ذکر می کنند که ببینید این هم نمونه.
این کار جدای از مغالطه ی ابهام دو ایراد اساسی دیگر دارد نخست اینکه چنین افرادی احاطه ی تام که هیچ احاطه ی نسبی بر #ابر_متن عرفان و #کلان_متن هایی مثل مثنوی و حافظ و.. ندارند و مثلا جایگاه آن ابیات ، در جهان منظومه ای مثنوی برایشان پدیدار نگشته است و حتا آشنایی معتنابه ای به مرامنامه ی اثر که در پیشانی مثنوی نشسته (نی_نامه) ندارند و چرایی وچگونگی پیدایش و بعدا فرم اثر ندارند.
از این دو نقیصه بگذریم و به همان اشتراک لفظی بپردازیم که خود صاحب مثنوی در باره اش گفته :
اشتراک لفظ دایم ره زن است
اشتراک گبر و مومن در تن است
باری اگر شما در برابر درس آموخته گان معاصر از واژه ی #علم یا #معرفت سخن بگویید تصویر و تصوری از معنای #علم در ذهنشان پدید می آید که قطعا در ذهن مولانا و مخاطب هفتصد سال پیشش وجود نداشته. علم، امروزه بیشتر معنای علوم تجربی و آزمایشگاهی و قابل سنجش با سنجه های غالبا متریک و متعین است در حالیکه وقتی مولانا می گفت علم ، بیشتر صرف و نحو و بلاغت و معانی و انساب و حدیث و تفسیر و... البته کمی هم علم طب و کشت و کار و ساخت ساز بوده است.
اینکه شما ابیات حاوی واژه ی علم یا عقل یا.. را بیاوری و از آن میان ابیات مؤید نظر خویش را ردیف کنی جز گمراهی محصولی نخواهد داشت.
باری مولانا و حافظ بارها به شستن اوراق با می اشاره کرده اند اما بارها هم گفته اند:
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
یا؛
عقل پنهان است و ظاهر علمی
صورت ما موج و یا از وی نمی
تا چه عالم هاست در سودای عقل
تا چه با پنها ست این دریای عقل..
بر منتقدان سنن معرفتی ما واجب است تا پیش از نقد سخنان گذشتگان معنا مد نظر مولف را از آن واژگان و ترکیب ها بگویند و آن را با معنایی امروزی تمایز نهند.
و این جدای از راه یافتن به #بافت_موقعیت ، چرایی و چگونگی و احاطه بر اثری است که مورد نقد و بررسی قرار می دهند.
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹