#یادداشت_های_پریشانی
- سطری_در_ضرورت_بودن_و_ماندن
در اساطیر پیشازرتشتی، انسان اساسن وجودی و موجودی پاک، زیبا ، باشکوه ، نیکو و ... است. ذات ِ آمدن او به جهان ِ گیتیک ، ظهور و حضور خوبی و خیر است.
در گذر زمان است که انسان آمیزهی خیر و شر میشود و نهایتن جنبههای شرارتش بر خیراتش چیره میگردد. سرانجام چهرهی انسان در تعالیم مانوی آنچنان تیره و تباه میشود که مانی درخواست میکند ازدواج نکنید و هرگز فرزندی نیاورید زیرا هر انسان بالقوه زمین و زمینه ی تاریکی و شر است و نبود این زمین و زمینه منجر به غلبه ی روشنایی خواهدشد.
در این آموزه های انسانسوز حتا بوی مرگگزینی( خودکشی) هم به مشام میرسد و به گمانم از بزرگترین کژراهههای فرهنگی ایران است که البته ربطی با آموزه های هندی و مسیحی نیز دارد.
به هر حال سخن بر سر این بود که در آیین مهر، ذات ِ انسان چیرهگی بر بدی و بدان است. هر انسانی معبد نور است چنانکه بعدها احیاگر حکمت خسروانی ، شیخ اشراق ، آدمی را هیاکل الانوار نامید.
اینکه بعدها در اسطورههای پسینتری مانند ضحاک و فرهنگ عامه، افراد تیره و تباه غیر ِ انسان معرفی میشوند و آمیختهی جانوران قلمداد میگردند از این رو میتواند باشد.
اینکه ایرانیان، ویرانگران و ایرانسوزان را ( اسکندر و تازیان و مغولان ) از تبار دیوان و ددان و حیوانات میشنارند و گاه ایشان محصول آمیزش یک حیوان با یک زن تلقی میکنند از این منظر قابل تامل است.
بدین معنا که جان ِ انسان ایرانی، سیاهی و تباهی را چیزی مربوط به انسان نمیداند. اگر کسی در هیات انسان سیاه کار و تباهکردار شود یا محشور و آمیخته و آموختهی دیوان و حیوانات شده(ضحاک) یا تخمه و تبارش به یک حیوان میرسد.( تازیان و مغولان)
نتیجهای که در این روزگاران بسیار بسیار سخت میخواهم بگیرم بسیار واضح است. در ناخودآگاه اساطیری ما خداوند ، اهورامزدا مزدا و... هر نامی که شما مینامید انسان را از جنس و مایه ای پدید آورده که خود اوست یعنی سراپا نور و روشنایی و گرمی است الله نورالسموات و الارض است. آدمی نیز در دو اقیلم جان و تن نور است. بنابراین در روزگاران ظلم ( ظلم دقیقن به معنای ظلمت و سیاهی است) صرف بودن انسان ضربه ای به اردوی سیاهی است.
اگر یادتان باشد در شاهنامهی ایرانیان فردوسی هدف نهایی بعثت ضحاک از جانب اهریمن ( ابلیس ) این میداند که با کشتن مردمان جهان را از انسان پرداخته سازد. نمونهی این افراد در اساطیر عبرانی و قرآن فرعون است که او نیز همیشه مشغول «یقتلون ابناءکم و یستحیون نساءکم » است.
نتیجه اینکه در هر زمان و به هرشکل فارغ از اعمال و گفتار و... «بودن ِانسان » شکست پروژهی اهریمن است....
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazedtanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- سطری_در_ضرورت_بودن_و_ماندن
در اساطیر پیشازرتشتی، انسان اساسن وجودی و موجودی پاک، زیبا ، باشکوه ، نیکو و ... است. ذات ِ آمدن او به جهان ِ گیتیک ، ظهور و حضور خوبی و خیر است.
در گذر زمان است که انسان آمیزهی خیر و شر میشود و نهایتن جنبههای شرارتش بر خیراتش چیره میگردد. سرانجام چهرهی انسان در تعالیم مانوی آنچنان تیره و تباه میشود که مانی درخواست میکند ازدواج نکنید و هرگز فرزندی نیاورید زیرا هر انسان بالقوه زمین و زمینه ی تاریکی و شر است و نبود این زمین و زمینه منجر به غلبه ی روشنایی خواهدشد.
در این آموزه های انسانسوز حتا بوی مرگگزینی( خودکشی) هم به مشام میرسد و به گمانم از بزرگترین کژراهههای فرهنگی ایران است که البته ربطی با آموزه های هندی و مسیحی نیز دارد.
به هر حال سخن بر سر این بود که در آیین مهر، ذات ِ انسان چیرهگی بر بدی و بدان است. هر انسانی معبد نور است چنانکه بعدها احیاگر حکمت خسروانی ، شیخ اشراق ، آدمی را هیاکل الانوار نامید.
اینکه بعدها در اسطورههای پسینتری مانند ضحاک و فرهنگ عامه، افراد تیره و تباه غیر ِ انسان معرفی میشوند و آمیختهی جانوران قلمداد میگردند از این رو میتواند باشد.
اینکه ایرانیان، ویرانگران و ایرانسوزان را ( اسکندر و تازیان و مغولان ) از تبار دیوان و ددان و حیوانات میشنارند و گاه ایشان محصول آمیزش یک حیوان با یک زن تلقی میکنند از این منظر قابل تامل است.
بدین معنا که جان ِ انسان ایرانی، سیاهی و تباهی را چیزی مربوط به انسان نمیداند. اگر کسی در هیات انسان سیاه کار و تباهکردار شود یا محشور و آمیخته و آموختهی دیوان و حیوانات شده(ضحاک) یا تخمه و تبارش به یک حیوان میرسد.( تازیان و مغولان)
نتیجهای که در این روزگاران بسیار بسیار سخت میخواهم بگیرم بسیار واضح است. در ناخودآگاه اساطیری ما خداوند ، اهورامزدا مزدا و... هر نامی که شما مینامید انسان را از جنس و مایه ای پدید آورده که خود اوست یعنی سراپا نور و روشنایی و گرمی است الله نورالسموات و الارض است. آدمی نیز در دو اقیلم جان و تن نور است. بنابراین در روزگاران ظلم ( ظلم دقیقن به معنای ظلمت و سیاهی است) صرف بودن انسان ضربه ای به اردوی سیاهی است.
اگر یادتان باشد در شاهنامهی ایرانیان فردوسی هدف نهایی بعثت ضحاک از جانب اهریمن ( ابلیس ) این میداند که با کشتن مردمان جهان را از انسان پرداخته سازد. نمونهی این افراد در اساطیر عبرانی و قرآن فرعون است که او نیز همیشه مشغول «یقتلون ابناءکم و یستحیون نساءکم » است.
نتیجه اینکه در هر زمان و به هرشکل فارغ از اعمال و گفتار و... «بودن ِانسان » شکست پروژهی اهریمن است....
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazedtanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_پریشانی
#آیینهی_اساطیر #جبروت_سلیمان_و_موریانه
همچنان برآن باورم که اساطیر به جا مانده در فرهنگ و نیز فروخفته در بطون ما ، منبعی بسیار قابل توجه برای شناخت و آگاهی هستند.
به گمانم دیاری که ایران فرهنگیاش مینامیم (از غرب چین تا تیگره=دجله) دریایی از اسطوره هاست که با دریای اسطورهای غرب خویش (میان رودان و سامیان) آمیختهگی ها و تاثیر و تاثرات بسیار داشتهاست و روشن است که این دو نیز با هند و چین و مصر و یونان نیز...
هرگاه اساطیر را پهنه ی رازهای غوطهور در ناخودآگاه انسانها بدانیم، سوای هر وضعی که داریم میتوانیم به بررسی، تفسیر و تاویل آنان بپردازیم.
یکی از روایات قابل توجه(کنعانی/عربی) داستان سلیمان است.
در این یادداشت به موضوعات تاریخی ، باستان شناسی و حتا روایات متونی مانند تنخ، سموئیل و آگادا کاری نداریم که داستان سلیمان از تولد تا پادشاهی و کارها و... مرگش بسیار قابل بررسی است. سلیمان را کوچک ترین پسر داوود دانستهاند که به نیرنگ مادر جانشین پدر شد و با قتل عام مخالفان بویژه ادونیا پسر دیگر داوود به پادشاهی رسید و حدود چهل سال پادشاه بنیاسراییل بود و...
این روایت همچون همه ی روایات دیگر طبعا در قرآن به گونهای دیگر آمده و بعدها در متون پسا اسلامی این روایت قرآن با بسیاری روایات تاریخی و افسانه ای آمیخته شده است.
در قرآن ۱۷ بار نام سلیمان ذکر شده و ذهن پژوهندهگان ایرانی و مسلمان به مقامی همسطح جمشید رسانده شده که نماد دوره ی تمام طلایی ، بی مرگی و ... زندهگی ایرانیان است. روایات برساخته و اسرائیلیات البته در این بزرگ جلوهدادنها بی تاثیر نیست.
به هر روی سلیمان در ادبیات و فرهنگ ایرانی نماد قدرتی بی نظیر و سلطنتی بی همانند است. در قرآن او از خداوند می خواهد ملک ملکی شود که هیچ ملک و ملکی پس از او ان مایه و پایه را نیابد. او نماد غلبه و قهاریت محض و مطلقی میشود و بعدها سرنمون تلقی میگردد. انس و جن و دیو و پری و مطیع اویند . عنصر اسطوره ای باد مسخره اوست. زبان/جهان پرندگان ،حیوانات و گیاهان را میداند راه یک ماهه را با هواپیمایی خاص یک روزه طی میکند. بهترین زمین ها و زنها (مثلا سبا و ملکهاش) را به زیر سلطنت خویش میکشد.او بسیار تیزهوش هم هست در نوجوانی از آزمونهای سختی سربلند بیرون میآید در قضاوت هم درایت دارد و.. خلاصه تمام اسباب غلبه و برتری را دارد و... در کنار همه ی داستانهای جالب منسوب به او داستان مرگش بسیار قابل توجه است.
درباره ی چهگونهگی مرگ سلیمان روایات گوناگون است و یکی از زیباترین هاش البته در مثنوی ملای بلخ و روم آمده.
سلیمان گیاه شناس در اواخر داستانش با گیاهان سخن میگوید و از خواص هرکدام مطلع میشود روزی درختی عجیب و نورسته در لای سنگهای معبد بیتالمقدس(تن انسان؟!) می بیند و درمییابد هنگام مرگ است و...در روایتی او از این درخت ( پیام آور مرگ) عصایی میسازد و به ایوان قصر بلند خویش میرود و بر آن تکیه میکند و... جان میسپارد. تمامی زیر دستانش او را تکیه زده و ایستاده بر عصا میبینند که میدانگاه سلطنت خویش را زیر نظر دارد بنابراین هیچ کدام از کاری که بدیشان محول شده تننمیزنند و از هیبت و شکوه و چیرهگی همیشهگیاش کارهای روزمره و شبانه را انجام میدهند. پادشاه مطاع مرده است اما موجودات مطیع( جن و انس و مومن و کافر و..) او را زنده میانگارند و دست از پا خطا نمیکنند...
سرانجام ارادهی خداوند براین تعلق میگیرد که کوچکترین و ضعیف ترین موجودات آشکارکنندهی بیجانی و مرگ سلیمان باشد. موریانهای عصای مذکور را میجود و جسد سلیمان میافتد و... تا بعد...
الحمدلله اولاً و آخرا
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آیینهی_اساطیر #جبروت_سلیمان_و_موریانه
همچنان برآن باورم که اساطیر به جا مانده در فرهنگ و نیز فروخفته در بطون ما ، منبعی بسیار قابل توجه برای شناخت و آگاهی هستند.
به گمانم دیاری که ایران فرهنگیاش مینامیم (از غرب چین تا تیگره=دجله) دریایی از اسطوره هاست که با دریای اسطورهای غرب خویش (میان رودان و سامیان) آمیختهگی ها و تاثیر و تاثرات بسیار داشتهاست و روشن است که این دو نیز با هند و چین و مصر و یونان نیز...
هرگاه اساطیر را پهنه ی رازهای غوطهور در ناخودآگاه انسانها بدانیم، سوای هر وضعی که داریم میتوانیم به بررسی، تفسیر و تاویل آنان بپردازیم.
یکی از روایات قابل توجه(کنعانی/عربی) داستان سلیمان است.
در این یادداشت به موضوعات تاریخی ، باستان شناسی و حتا روایات متونی مانند تنخ، سموئیل و آگادا کاری نداریم که داستان سلیمان از تولد تا پادشاهی و کارها و... مرگش بسیار قابل بررسی است. سلیمان را کوچک ترین پسر داوود دانستهاند که به نیرنگ مادر جانشین پدر شد و با قتل عام مخالفان بویژه ادونیا پسر دیگر داوود به پادشاهی رسید و حدود چهل سال پادشاه بنیاسراییل بود و...
این روایت همچون همه ی روایات دیگر طبعا در قرآن به گونهای دیگر آمده و بعدها در متون پسا اسلامی این روایت قرآن با بسیاری روایات تاریخی و افسانه ای آمیخته شده است.
در قرآن ۱۷ بار نام سلیمان ذکر شده و ذهن پژوهندهگان ایرانی و مسلمان به مقامی همسطح جمشید رسانده شده که نماد دوره ی تمام طلایی ، بی مرگی و ... زندهگی ایرانیان است. روایات برساخته و اسرائیلیات البته در این بزرگ جلوهدادنها بی تاثیر نیست.
به هر روی سلیمان در ادبیات و فرهنگ ایرانی نماد قدرتی بی نظیر و سلطنتی بی همانند است. در قرآن او از خداوند می خواهد ملک ملکی شود که هیچ ملک و ملکی پس از او ان مایه و پایه را نیابد. او نماد غلبه و قهاریت محض و مطلقی میشود و بعدها سرنمون تلقی میگردد. انس و جن و دیو و پری و مطیع اویند . عنصر اسطوره ای باد مسخره اوست. زبان/جهان پرندگان ،حیوانات و گیاهان را میداند راه یک ماهه را با هواپیمایی خاص یک روزه طی میکند. بهترین زمین ها و زنها (مثلا سبا و ملکهاش) را به زیر سلطنت خویش میکشد.او بسیار تیزهوش هم هست در نوجوانی از آزمونهای سختی سربلند بیرون میآید در قضاوت هم درایت دارد و.. خلاصه تمام اسباب غلبه و برتری را دارد و... در کنار همه ی داستانهای جالب منسوب به او داستان مرگش بسیار قابل توجه است.
درباره ی چهگونهگی مرگ سلیمان روایات گوناگون است و یکی از زیباترین هاش البته در مثنوی ملای بلخ و روم آمده.
سلیمان گیاه شناس در اواخر داستانش با گیاهان سخن میگوید و از خواص هرکدام مطلع میشود روزی درختی عجیب و نورسته در لای سنگهای معبد بیتالمقدس(تن انسان؟!) می بیند و درمییابد هنگام مرگ است و...در روایتی او از این درخت ( پیام آور مرگ) عصایی میسازد و به ایوان قصر بلند خویش میرود و بر آن تکیه میکند و... جان میسپارد. تمامی زیر دستانش او را تکیه زده و ایستاده بر عصا میبینند که میدانگاه سلطنت خویش را زیر نظر دارد بنابراین هیچ کدام از کاری که بدیشان محول شده تننمیزنند و از هیبت و شکوه و چیرهگی همیشهگیاش کارهای روزمره و شبانه را انجام میدهند. پادشاه مطاع مرده است اما موجودات مطیع( جن و انس و مومن و کافر و..) او را زنده میانگارند و دست از پا خطا نمیکنند...
سرانجام ارادهی خداوند براین تعلق میگیرد که کوچکترین و ضعیف ترین موجودات آشکارکنندهی بیجانی و مرگ سلیمان باشد. موریانهای عصای مذکور را میجود و جسد سلیمان میافتد و... تا بعد...
الحمدلله اولاً و آخرا
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#کتابستان
بعضی کتابها، بعضی داستان ها، بعضی فیلمها، بعضی آدمها و... بعضی بعضی ها #نقطه_عطف زندگی ما هستند و هرگاه قرار است بعضیهای مهم زندگی مان را به یاد بیاریم آنها در درگاه ذهنمان اول میایستند.
برای من #مکتب_دیکتاتورها از کتابهایی است که تحول جالبی در نگاهم ایجاد کرد بویژه که مقدمه ی خواندن آثار دیگر #اینیا_تیسیو_سیلونه ی ایتالیایی شد.
بعید میدانم کسی #یک_مشت_تمشک #فونتامارا #دانه_زیربرف و.. اورا بخواند و لذت نبرد.
حتما این کتاب را بخوانید.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
بعضی کتابها، بعضی داستان ها، بعضی فیلمها، بعضی آدمها و... بعضی بعضی ها #نقطه_عطف زندگی ما هستند و هرگاه قرار است بعضیهای مهم زندگی مان را به یاد بیاریم آنها در درگاه ذهنمان اول میایستند.
برای من #مکتب_دیکتاتورها از کتابهایی است که تحول جالبی در نگاهم ایجاد کرد بویژه که مقدمه ی خواندن آثار دیگر #اینیا_تیسیو_سیلونه ی ایتالیایی شد.
بعید میدانم کسی #یک_مشت_تمشک #فونتامارا #دانه_زیربرف و.. اورا بخواند و لذت نبرد.
حتما این کتاب را بخوانید.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید
#رنگ_انار
چندتن از جوانان شیفته ی سینما نام #سرگئی_پاراجانوف را شنیده اند؟!
چند تن ازایشان میدانند تعدادی از اهالی سینما #رنگ_انار را بین ده فیلم سرآمد تاریخ سینما میشمارند و بسیاری آن را حتما در صدفیلم برتر تاریخ سینما محسوب میکنند؟!
چه کسی میداند کرگردان این فیلم زندگی شخصی عجیبی داشت؟ پنج سال در سیبری زندانی شد؟چه کسی خوانده است کارهای او با #آیزنشتاین مقایسه میشد؟ و #پاراجانف تارکوفسکیِ ۱۲ سال کوچکتر از خود را معلم و مراد همه ی سینماگران قرن بیستم میدانست؟
و...چون در گذشت #روسی #فلینی #ماستوریانی #برتولوچی و...در سوگ او بسیار متاثر شدند؟!
او سینماگر ِ قفقاز است جایی که چهار شیوه ی دیرین زندگی به هم می آمیزد
گرجی، ارمنی، ترکی و فارسی، فارسی و فارسی.. والبته تحمیل حالاپس نشسته ی روسی..
روسیه تا آنوقت عزیز است که در مرزهای خود بماند و از زیر #شنل #گوگول امثال داستایوفسکی را به جهان معرفی کند وگرنه چون از حد خویش پا بیرون بگذارد منفور است حتا نزد کارگردان بزرگی چون#تارکوفسکی یا نویسنده ای چون #سولوژنتسین.. که خود روسیه اند.
زین قصه بگذرم که سخن میشود دراز..
#رنگ_انار افسون رنگ است و موسیقی، حرکات شگفت دوربین، لنزهای متنوع و...سرگذشتِ #عاشیقی(سایات نوا) که در سروده هایش کلمات فارسی، گرجی، ارمنی و ترکی طنین ِ پیوند و مهر دارد.
و عشقی شورانگیز به زنی که برخی مفسران فیلم را به آسمان خدایی عرفان میبرد و شاید ازهمین روست که فیلم در شوروی سابق از پرده های سینما پایین کشیده میشود. با آنکه چنددقیقه اش سانسور هم شده بود...
به هر حال اگر اهل سینمای خاص هستید اگر عاشقِ عشق و رنگ و عالم معنا و... هستید و البته #حوصله دارید حتما #رنگ_انار را ببینید به نظر من نمیتوان ادعای فوتبالی بودن کرد و برزیل را نشناخت همچنین است کسی که سینمایی است نمیتواند #پاراجانف را ندیده باشد کسی که تمام عمرش دلشکسته بود هم آنجا که همسر نخستش را به جرم تغییر مذهب کشتند و هم آنجا که خود را موجودی سیرک پسند میدید که در پاریس و نیویورک و... او را به نمایش میگذاردند وگرنه چرا هنرمند باید آواره باشد وچرا نباید در سرزمین مادری خویش بنویسید وفیلم بسازد و... بمیرد؟
این پرسشها را چه کسی پاسخ میدهد؟!
@niyazestanbarani
#رنگ_انار
چندتن از جوانان شیفته ی سینما نام #سرگئی_پاراجانوف را شنیده اند؟!
چند تن ازایشان میدانند تعدادی از اهالی سینما #رنگ_انار را بین ده فیلم سرآمد تاریخ سینما میشمارند و بسیاری آن را حتما در صدفیلم برتر تاریخ سینما محسوب میکنند؟!
چه کسی میداند کرگردان این فیلم زندگی شخصی عجیبی داشت؟ پنج سال در سیبری زندانی شد؟چه کسی خوانده است کارهای او با #آیزنشتاین مقایسه میشد؟ و #پاراجانف تارکوفسکیِ ۱۲ سال کوچکتر از خود را معلم و مراد همه ی سینماگران قرن بیستم میدانست؟
و...چون در گذشت #روسی #فلینی #ماستوریانی #برتولوچی و...در سوگ او بسیار متاثر شدند؟!
او سینماگر ِ قفقاز است جایی که چهار شیوه ی دیرین زندگی به هم می آمیزد
گرجی، ارمنی، ترکی و فارسی، فارسی و فارسی.. والبته تحمیل حالاپس نشسته ی روسی..
روسیه تا آنوقت عزیز است که در مرزهای خود بماند و از زیر #شنل #گوگول امثال داستایوفسکی را به جهان معرفی کند وگرنه چون از حد خویش پا بیرون بگذارد منفور است حتا نزد کارگردان بزرگی چون#تارکوفسکی یا نویسنده ای چون #سولوژنتسین.. که خود روسیه اند.
زین قصه بگذرم که سخن میشود دراز..
#رنگ_انار افسون رنگ است و موسیقی، حرکات شگفت دوربین، لنزهای متنوع و...سرگذشتِ #عاشیقی(سایات نوا) که در سروده هایش کلمات فارسی، گرجی، ارمنی و ترکی طنین ِ پیوند و مهر دارد.
و عشقی شورانگیز به زنی که برخی مفسران فیلم را به آسمان خدایی عرفان میبرد و شاید ازهمین روست که فیلم در شوروی سابق از پرده های سینما پایین کشیده میشود. با آنکه چنددقیقه اش سانسور هم شده بود...
به هر حال اگر اهل سینمای خاص هستید اگر عاشقِ عشق و رنگ و عالم معنا و... هستید و البته #حوصله دارید حتما #رنگ_انار را ببینید به نظر من نمیتوان ادعای فوتبالی بودن کرد و برزیل را نشناخت همچنین است کسی که سینمایی است نمیتواند #پاراجانف را ندیده باشد کسی که تمام عمرش دلشکسته بود هم آنجا که همسر نخستش را به جرم تغییر مذهب کشتند و هم آنجا که خود را موجودی سیرک پسند میدید که در پاریس و نیویورک و... او را به نمایش میگذاردند وگرنه چرا هنرمند باید آواره باشد وچرا نباید در سرزمین مادری خویش بنویسید وفیلم بسازد و... بمیرد؟
این پرسشها را چه کسی پاسخ میدهد؟!
@niyazestanbarani
Telegram
Forwarded from محسن یارمحمدی
#نوسروده
با چشمهای نیمهباز مهآلود گفتند :
- جهان قرین تاریکیست
جهان غریق تاریکیست..
وَ آفتاب نگاه تو را
ندید کسی
که میدرخشد در شوق چشمههای گیاه
به رنگ روشن آه
تو بر تمام ندیدنها که
چشم میبستی
جهان سیاه تر از سرنوشت ما میشد
و قامت ِ بودن
- چنانکه میبینی -
همیشه تا میشد
و اشکهای تو از لای پلکها میریخت
و در سیاهترین شب
ستارهها را کاشت..
و قرنها طی شد
و پرسشی سوزان
- که رود ِ خون مرا
کویر ِ لوت ِ خدا کرد-
به روی معبد سرخ خدایگان رقصید
(گلوی ما را هی
به خنجری از غیب
بریده اند به درد ) ؛
- چرا کسی هرگز
هوای چشم تو را
- قنات های شکفتن -
در کویر رنج نداشت؟...
#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با چشمهای نیمهباز مهآلود گفتند :
- جهان قرین تاریکیست
جهان غریق تاریکیست..
وَ آفتاب نگاه تو را
ندید کسی
که میدرخشد در شوق چشمههای گیاه
به رنگ روشن آه
تو بر تمام ندیدنها که
چشم میبستی
جهان سیاه تر از سرنوشت ما میشد
و قامت ِ بودن
- چنانکه میبینی -
همیشه تا میشد
و اشکهای تو از لای پلکها میریخت
و در سیاهترین شب
ستارهها را کاشت..
و قرنها طی شد
و پرسشی سوزان
- که رود ِ خون مرا
کویر ِ لوت ِ خدا کرد-
به روی معبد سرخ خدایگان رقصید
(گلوی ما را هی
به خنجری از غیب
بریده اند به درد ) ؛
- چرا کسی هرگز
هوای چشم تو را
- قنات های شکفتن -
در کویر رنج نداشت؟...
#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تیرگان
تیشتر، ایزد باران ،در هیات ستارهای (شبآهنگ) در شمال آسمان نمودار میشود. او که خواهان آوردن آب از دریای اساطیری فراخکرت است با مانع اپوش دیو خشسکسالی روبهرو میشود دوبار شکست میخورد ، گلایه نزد میترا ( بعدها مزدا اهورا ) میبرد و میترا مردمان را به یاری تیشتر میانگیزد. در نبرد سوم تیشتر اپوش را پس میراند و باران و آب سرزمین ایران را غرق در طراوت و سبزی میکند.
تیر روز از تیرماه یادآور این خیال دلانگیز و امید بخش است ...
@niyazedtanbarsni
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تیشتر، ایزد باران ،در هیات ستارهای (شبآهنگ) در شمال آسمان نمودار میشود. او که خواهان آوردن آب از دریای اساطیری فراخکرت است با مانع اپوش دیو خشسکسالی روبهرو میشود دوبار شکست میخورد ، گلایه نزد میترا ( بعدها مزدا اهورا ) میبرد و میترا مردمان را به یاری تیشتر میانگیزد. در نبرد سوم تیشتر اپوش را پس میراند و باران و آب سرزمین ایران را غرق در طراوت و سبزی میکند.
تیر روز از تیرماه یادآور این خیال دلانگیز و امید بخش است ...
@niyazedtanbarsni
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شرح_احوال_ما
- سعدی و دردسخنان همیشهگی
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بهجز آه بیوه زنی
اگر بر شدی دودی از روزنی
چو درویش بیرنگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی
وگرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یار پاکیزهخوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه برمیرود دود فریادخوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- سعدی و دردسخنان همیشهگی
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بهجز آه بیوه زنی
اگر بر شدی دودی از روزنی
چو درویش بیرنگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی
وگرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یار پاکیزهخوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه برمیرود دود فریادخوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#نزار_قبانی
...يا سيدتي
كيف أبشر بالحرية
حين الشمس تواجه حكماً بالإعدام؟
كيف سآكل من خبز الحكام
وأولادي من غير طعام؟
يا سيدتي:
إني رجلٌ لم يتخرج من بارات السلطة
في أحد الأيام
أو أشغلت وظيفة قرداً
بين قرود وزارات الإعلام !!
يا سيدتي:
إني رجلٌ لا أتوارى خلف حروفي
أو أتخبأ تحت عباءة أي إمام
يا سيدتي: لا تهتمي
فأنا أعرف كيف أكون كبيراً
في عصر الأقزام...
---------------- ترجمه : محسن یارمحمدی
..بانوی من ،
وقتی که آفتاب
با حکم اعدام روبهروست
چهگونه آزادی را بشارتی بدهم
چهگونه سق بزنم نان فرمانروایان را
وقتیکه کودکانم ندارند آب را و نان را
بانوی من ،
من آن مَردم
که هیچیک از روزهایم را
در روسپیخانههای اهل قدرت سرنکردم
و شغلم کار بوزینهگان نبود
بوزینهای در میان بوزینهگان وزراتخانههای بوق و سرود
بانوی من ،
من آن مردم
که در پس حرفها پنهان نمیشود
و زیر ردای هیچ پیشوایی پناه نمیگیرد
نگرانم مباش بانو
در روزگار کوتولهها
من خوب میدانم چهگونه باید بزرگ باشم..
پ.ن: در فضای مجازی این شعر را به نام نزار قبانی دیدم تلاشهایم برای پیدا کردن اصل شعر و منبع مکتوب ( کتاب) بینتیجه ماند اما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نزار_قبانی
...يا سيدتي
كيف أبشر بالحرية
حين الشمس تواجه حكماً بالإعدام؟
كيف سآكل من خبز الحكام
وأولادي من غير طعام؟
يا سيدتي:
إني رجلٌ لم يتخرج من بارات السلطة
في أحد الأيام
أو أشغلت وظيفة قرداً
بين قرود وزارات الإعلام !!
يا سيدتي:
إني رجلٌ لا أتوارى خلف حروفي
أو أتخبأ تحت عباءة أي إمام
يا سيدتي: لا تهتمي
فأنا أعرف كيف أكون كبيراً
في عصر الأقزام...
---------------- ترجمه : محسن یارمحمدی
..بانوی من ،
وقتی که آفتاب
با حکم اعدام روبهروست
چهگونه آزادی را بشارتی بدهم
چهگونه سق بزنم نان فرمانروایان را
وقتیکه کودکانم ندارند آب را و نان را
بانوی من ،
من آن مَردم
که هیچیک از روزهایم را
در روسپیخانههای اهل قدرت سرنکردم
و شغلم کار بوزینهگان نبود
بوزینهای در میان بوزینهگان وزراتخانههای بوق و سرود
بانوی من ،
من آن مردم
که در پس حرفها پنهان نمیشود
و زیر ردای هیچ پیشوایی پناه نمیگیرد
نگرانم مباش بانو
در روزگار کوتولهها
من خوب میدانم چهگونه باید بزرگ باشم..
پ.ن: در فضای مجازی این شعر را به نام نزار قبانی دیدم تلاشهایم برای پیدا کردن اصل شعر و منبع مکتوب ( کتاب) بینتیجه ماند اما...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#عدنان_الصائغ
لا أحتاجُ إلی حِبرٍ
لکتابةِ تاریخي
بل إلی دموع..
---------------- ترجمه؛
نوشتن تاریخ مرا
جوهری به کار نیست
گریه لازم است...
از کتاب #تاریخ_اندوه
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#عدنان_الصائغ
لا أحتاجُ إلی حِبرٍ
لکتابةِ تاریخي
بل إلی دموع..
---------------- ترجمه؛
نوشتن تاریخ مرا
جوهری به کار نیست
گریه لازم است...
از کتاب #تاریخ_اندوه
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
خورشید را از سینهی شکستهی خود
بیرون کشیدم و
با تو در میان گذاشتم
سهم من از آفتاب ِ چشمانت،
مه شد
لبانت ابر
ماه دستانت باران
ترانه را با تو قسمت میکنم و سیگار را
و حتا سینما عصرجدید را
که حالا دیگر وجود ندارد
با یک ساندویچ بندری
چهار راه ولیعصر را قورت میدهیم
آن طرف چهارراه
تو میروی
گم میشوی میان اینهمه پیکر ِ پریشان
پاهای مارپیچرو
و همهی اینها را با خودت میبری
من میمانم و زمینی که نصف شده
جهانی که نیمه ندارد
و نمیتواند بچرخد...
#محسن_یارمحمدی اسفند ۱۴۰۱
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خورشید را از سینهی شکستهی خود
بیرون کشیدم و
با تو در میان گذاشتم
سهم من از آفتاب ِ چشمانت،
مه شد
لبانت ابر
ماه دستانت باران
ترانه را با تو قسمت میکنم و سیگار را
و حتا سینما عصرجدید را
که حالا دیگر وجود ندارد
با یک ساندویچ بندری
چهار راه ولیعصر را قورت میدهیم
آن طرف چهارراه
تو میروی
گم میشوی میان اینهمه پیکر ِ پریشان
پاهای مارپیچرو
و همهی اینها را با خودت میبری
من میمانم و زمینی که نصف شده
جهانی که نیمه ندارد
و نمیتواند بچرخد...
#محسن_یارمحمدی اسفند ۱۴۰۱
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه..
صبرت اهواز
بیهیچ میوهای
که برسد شیراز
حُزنت تبریز
سنگینی ِ سبلان
بغضت زاهدان
بیابر
بیباران
اندوهت رشت
غرق وارشهای بیپایان
و ضجههایات
تهران
تهران
تهران...
#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
صبرت اهواز
بیهیچ میوهای
که برسد شیراز
حُزنت تبریز
سنگینی ِ سبلان
بغضت زاهدان
بیابر
بیباران
اندوهت رشت
غرق وارشهای بیپایان
و ضجههایات
تهران
تهران
تهران...
#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
فقر وعدهی شیطان است و جامعهی فقیر
آرمانشهری که جولانگاه اوست...
الشیطانُ یَعِدُکم الفقر «قرآن»
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فقر وعدهی شیطان است و جامعهی فقیر
آرمانشهری که جولانگاه اوست...
الشیطانُ یَعِدُکم الفقر «قرآن»
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پندستان
به گمانم جایی خواندهبودم که در مثلن در آمریکا میتوان به جایی شکایت برد و چیزی مانند درخواستی ارائه داد در ضرورت آزمایش سلامت جسمی و به ویژه روانی کسانی که امور کشوری و لشکری و... را در دست دارند.
مثلن میتوان ادعاکرد که جوبایدن مالیخولیایی است یا مکرون ارتباطش را با واقعیت ازدست داده یا فلان مدیر یا وزیر دچار عقدههای فلان ِ دورهی کودکی است و فلان قاضی فلان سندرم ویرانگر روانی را دارد و...
بعد هم عدهای #متبحر و #مستقل ( مستقل هااااا ) البته میتوانند آزمایشهای دقیق را اجرا کنند و نتیجه را اعلان، تا مبادا امور خُرد و کلان کشور به کسانی برسد که بودنشان جز تباهی و سیاهی محصولی ندارد ..
آخر کم پیدا میشود که کسی مثل نخست وزیر ژاپن ( شینزو آبه ) وقتی بیماری اش حاد میشود کنار بکشد که مبدا تحت تاثیر بیماری، مرتکب کاری و گفتاری و.. شود که زندهگی میلیونها نفر را تباه و سیاه کند.
امید که این آرزوی همهمان شود و روزی محقق گردد البته یادتان باشد افراد آزمایشگر باید دانشمند ومتبحر و مستقل باشند و آزاده..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به گمانم جایی خواندهبودم که در مثلن در آمریکا میتوان به جایی شکایت برد و چیزی مانند درخواستی ارائه داد در ضرورت آزمایش سلامت جسمی و به ویژه روانی کسانی که امور کشوری و لشکری و... را در دست دارند.
مثلن میتوان ادعاکرد که جوبایدن مالیخولیایی است یا مکرون ارتباطش را با واقعیت ازدست داده یا فلان مدیر یا وزیر دچار عقدههای فلان ِ دورهی کودکی است و فلان قاضی فلان سندرم ویرانگر روانی را دارد و...
بعد هم عدهای #متبحر و #مستقل ( مستقل هااااا ) البته میتوانند آزمایشهای دقیق را اجرا کنند و نتیجه را اعلان، تا مبادا امور خُرد و کلان کشور به کسانی برسد که بودنشان جز تباهی و سیاهی محصولی ندارد ..
آخر کم پیدا میشود که کسی مثل نخست وزیر ژاپن ( شینزو آبه ) وقتی بیماری اش حاد میشود کنار بکشد که مبدا تحت تاثیر بیماری، مرتکب کاری و گفتاری و.. شود که زندهگی میلیونها نفر را تباه و سیاه کند.
امید که این آرزوی همهمان شود و روزی محقق گردد البته یادتان باشد افراد آزمایشگر باید دانشمند ومتبحر و مستقل باشند و آزاده..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#جهان_در_کلام_امیر
...إنّ الدّهرَ مُوتر قوسَه
لا تخطي سهامه و لا تؤسى جراحه،
يرمي الصّحيح بالسّقم و النّاجي بالعطب..
الدّهر موكّل بتشتيت الألّاف...
--------------- ترجمه؛ محسن یارمحمدی
...روزگار را تیرها در چلهی کمان است
نه کس را از تیرهایش امان است
و نه زخمهایش را درمان است
تندرست را به تیر بلا میزند
و نجاتیافته را به هلاکت میافکند
روزگار مأمور ِ پراکندن ِ یاران است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
...إنّ الدّهرَ مُوتر قوسَه
لا تخطي سهامه و لا تؤسى جراحه،
يرمي الصّحيح بالسّقم و النّاجي بالعطب..
الدّهر موكّل بتشتيت الألّاف...
--------------- ترجمه؛ محسن یارمحمدی
...روزگار را تیرها در چلهی کمان است
نه کس را از تیرهایش امان است
و نه زخمهایش را درمان است
تندرست را به تیر بلا میزند
و نجاتیافته را به هلاکت میافکند
روزگار مأمور ِ پراکندن ِ یاران است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
#محموددرویش
لقد كبرنا
دون أن ننتبه،
لم يُسمح لنا
بأن نكبر على مهلٍ...
------------------ ترجمه: محسن یارمحمدی
بی آنکه بفهمیم
ناگهان ،
پیر شدیم
ما را رخصت ندادند
آهسته،
آهسته
بزرگ شویم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محموددرویش
لقد كبرنا
دون أن ننتبه،
لم يُسمح لنا
بأن نكبر على مهلٍ...
------------------ ترجمه: محسن یارمحمدی
بی آنکه بفهمیم
ناگهان ،
پیر شدیم
ما را رخصت ندادند
آهسته،
آهسته
بزرگ شویم...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
دوزخ آنکسی یا چیزیست که برای ماندن فقط میبلعد، میاوبارد، میخورد. آتش تمثیلی از آزمندی و حرصی است که برای ماندن و بودن هیچ راهی جز تصاحب و تملک ندارد زمان ، مکان، اذهان، ثروت، قدرت و...هرآنچه که هست.
دوزخ چیزی نیست جز تمامیتطلبی.
لاطالائیل، جهنم فقط مصرف میکند و سرانجام چیزی جز خاکستری سرد و سترون بهجا نمیگذارد. در حالیکه بهشت سراپا زاینده است همیشه سبز میشود هماره جاری است.
و تو در زندهگیات انسانها و مجموعههایی را خواهی دید که تجسم و تجسد جهنماند و تو کاری بسیار دشوار خواهی داشت تا خویش و اهلت را از اینهمه دوزخ و آتش پاسبداری...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دوزخ آنکسی یا چیزیست که برای ماندن فقط میبلعد، میاوبارد، میخورد. آتش تمثیلی از آزمندی و حرصی است که برای ماندن و بودن هیچ راهی جز تصاحب و تملک ندارد زمان ، مکان، اذهان، ثروت، قدرت و...هرآنچه که هست.
دوزخ چیزی نیست جز تمامیتطلبی.
لاطالائیل، جهنم فقط مصرف میکند و سرانجام چیزی جز خاکستری سرد و سترون بهجا نمیگذارد. در حالیکه بهشت سراپا زاینده است همیشه سبز میشود هماره جاری است.
و تو در زندهگیات انسانها و مجموعههایی را خواهی دید که تجسم و تجسد جهنماند و تو کاری بسیار دشوار خواهی داشت تا خویش و اهلت را از اینهمه دوزخ و آتش پاسبداری...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
کسی که به فریبی و دروغی ، ریایی و اتفاقی و.. به مقامی رسیده یا برمسندی نشسته یا چیزی به کف آورده و... بیشتر از هرکس دیگری میداند که #غاصب است.
چنین کسی طبیعی است که از نظر روانی همیشه خویش را در معرض کنارزدهشدن ببیند. و باز بسیار طبیعی است که هر حرکت دیگری را آغازی بر پایان خویش بداند. سوءظن نسبت به هرچه و هرکه - به ویژه اگر نو باشد- ویژهگی ذاتی غاصبان است. و ملعون ترین غاصبان آنان اند که نقابی از حقانیت برای خویش میتراشند و بر صورت خود می بندند تا حمله به خویش را حمله به حق و حقیقت معنا کنند و نوچهگان بیمایه ی خویش را علیه دیگران برآغالند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کسی که به فریبی و دروغی ، ریایی و اتفاقی و.. به مقامی رسیده یا برمسندی نشسته یا چیزی به کف آورده و... بیشتر از هرکس دیگری میداند که #غاصب است.
چنین کسی طبیعی است که از نظر روانی همیشه خویش را در معرض کنارزدهشدن ببیند. و باز بسیار طبیعی است که هر حرکت دیگری را آغازی بر پایان خویش بداند. سوءظن نسبت به هرچه و هرکه - به ویژه اگر نو باشد- ویژهگی ذاتی غاصبان است. و ملعون ترین غاصبان آنان اند که نقابی از حقانیت برای خویش میتراشند و بر صورت خود می بندند تا حمله به خویش را حمله به حق و حقیقت معنا کنند و نوچهگان بیمایه ی خویش را علیه دیگران برآغالند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#نوسروده
#محسن_بارانی
در روزگار رودخانههای بیآب ِ پرشتاب
«وقتی که میوهها طعم تکراری دارند»
شاعر به چه درد میخورد آقا
شاعر را چه بهعصر دیجیتال
ای امید محال
وقتی تمام تلاشت
غرق شدن در قطرههای درنگ است
ومشتری حوصله ندارد
چه جای گفتن از خیال ماه و پلنگ است
وقتی جوانی
چنان میگذرند که افتد و دانی
«چرا باید باران دیر ببارد»
و هی
«چای دم غروب جمعه روی میز سرد شود»
- زود خبر تازه را استوری کن،
ویوی خوب میخورد بانو،
«احمدرضا احمدی از ایوان خانهشان فرار کرد»
هرچند اینبار
کسی
در سایه ی سبز هوسی
از جنس «سالخوردهگی»
«مژدهگانی به یابندهی احمدرضا» نخواهد داد
۲۰تیرماه۱۴۰۲
@nitazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#محسن_بارانی
در روزگار رودخانههای بیآب ِ پرشتاب
«وقتی که میوهها طعم تکراری دارند»
شاعر به چه درد میخورد آقا
شاعر را چه بهعصر دیجیتال
ای امید محال
وقتی تمام تلاشت
غرق شدن در قطرههای درنگ است
ومشتری حوصله ندارد
چه جای گفتن از خیال ماه و پلنگ است
وقتی جوانی
چنان میگذرند که افتد و دانی
«چرا باید باران دیر ببارد»
و هی
«چای دم غروب جمعه روی میز سرد شود»
- زود خبر تازه را استوری کن،
ویوی خوب میخورد بانو،
«احمدرضا احمدی از ایوان خانهشان فرار کرد»
هرچند اینبار
کسی
در سایه ی سبز هوسی
از جنس «سالخوردهگی»
«مژدهگانی به یابندهی احمدرضا» نخواهد داد
۲۰تیرماه۱۴۰۲
@nitazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
لاطالائیل،
همه چیز جهان شما عجیب است. مثلن در فوتبالتان - که اینهمه برایتان مهم است - آن یکی که مهمترین نقش بازی را داراست، در هیچ سیستمی نامی و عددی بهحساب نیامده...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
همه چیز جهان شما عجیب است. مثلن در فوتبالتان - که اینهمه برایتان مهم است - آن یکی که مهمترین نقش بازی را داراست، در هیچ سیستمی نامی و عددی بهحساب نیامده...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
برای یافتن ترسوترین، بزدلترین، منحطترین و... انسانها یا مجموعهها دنبال نشانهای عجیب و غریب مباش، کسان یا مجموعههایی که از مسئولیت و گردنگرفتن نتایج کردار و گفتار خود میگریزند و عوامل و عواقب هرچیز را به خارج از خود نسبت میدهند بزدلترین، منحطترین و ترسوترینهای جهانند. هرچند ممکن است به ظاهر خدم و حشم و جاننثارانی داشتهباشند و بر تخت قدرت و شوکت نیز تکیه زدهباشند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
برای یافتن ترسوترین، بزدلترین، منحطترین و... انسانها یا مجموعهها دنبال نشانهای عجیب و غریب مباش، کسان یا مجموعههایی که از مسئولیت و گردنگرفتن نتایج کردار و گفتار خود میگریزند و عوامل و عواقب هرچیز را به خارج از خود نسبت میدهند بزدلترین، منحطترین و ترسوترینهای جهانند. هرچند ممکن است به ظاهر خدم و حشم و جاننثارانی داشتهباشند و بر تخت قدرت و شوکت نیز تکیه زدهباشند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹