Forwarded from اتچ بات
#چه_دانمهای_بسیارست..
بیست و شش سال پیش،در کلاسهای درس، با ناراحتی و خشم وآه، به بچه های ایران عزیزتر از جانم نهیب میزدم:
چرا کتاب نمیخوانید؟
چرا مطالعه تعطیل است؟
چرا کشوری که شصت میلیون جمعیت دارد و پانزده_بیست میلیون دانش آموز و دانشجو و معلم ومدرس و...دست کم بیست میلیون پدر_مادر ِ درگیر کار آموزش که مجموعشان میشود چهل میلیون نفر یعنی دو سوم جمعیت کشور و...
آری، چرا در چنین کشوری شمارگان کتابهای چاپ نخست باید ۳۳۰۰ نسخه باشد؟!؟
چرا از هر دوازده هزار نفر، حدودا یک نفر کتابخوان است؟!
وچرا و چرا و چرا؟!
راستی کتاب هیچ چرا سینما نمیروید؟!
سینما یک چرخه ی تمام زاینده است و به بسیاری از اندامهای مرده ی جامعه زندگی میبخشد.
کتاب هیچ سینما بروید و.....
حالا به دردناکی یک نسل ازآن روزها و گذشته است.
این روزها، فرزندان همان نسل که طی دهه ی هفتاد پانزده_بیست ساله بودند، شاگردان من اند.
حالا کشور من هشتاد میلیون جمعیت داردو هفتاد میلیون تحصیل کرده ی همه چیز دان ِ نظریه پرداز ِصاحب نظر ِ...
حالا من در کلاسهای درس به بچه ها میگویم:
چرا کشوری که دانشجویان ِ دکتری تخصصی اش قریب به سیصدچهارصد هزار نفرند،شمارگان کتاب سیصد چهارصد نسخه است؟!؟!
یعنی از هر هزار نفر phd دار یک نفر کتاب میخواند مثلا...
براستی این رفتارها در هیچ داده پردازی قابل تحلیل نیست.
حتما پریشانتان میکنم اما براستی نمیدانم. نمیدانم کجای کار میلنگد؟!؟!
نمیدانم چرا سهم ما باید #حیرت باشد و#حسرت..
نمیدانم نمیدانم...
شاید ما هم مثل #مولانای_خراسانی باید بگوییم:
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی درآن دریا کفی افیون...
@niyazestanbarani
بیست و شش سال پیش،در کلاسهای درس، با ناراحتی و خشم وآه، به بچه های ایران عزیزتر از جانم نهیب میزدم:
چرا کتاب نمیخوانید؟
چرا مطالعه تعطیل است؟
چرا کشوری که شصت میلیون جمعیت دارد و پانزده_بیست میلیون دانش آموز و دانشجو و معلم ومدرس و...دست کم بیست میلیون پدر_مادر ِ درگیر کار آموزش که مجموعشان میشود چهل میلیون نفر یعنی دو سوم جمعیت کشور و...
آری، چرا در چنین کشوری شمارگان کتابهای چاپ نخست باید ۳۳۰۰ نسخه باشد؟!؟
چرا از هر دوازده هزار نفر، حدودا یک نفر کتابخوان است؟!
وچرا و چرا و چرا؟!
راستی کتاب هیچ چرا سینما نمیروید؟!
سینما یک چرخه ی تمام زاینده است و به بسیاری از اندامهای مرده ی جامعه زندگی میبخشد.
کتاب هیچ سینما بروید و.....
حالا به دردناکی یک نسل ازآن روزها و گذشته است.
این روزها، فرزندان همان نسل که طی دهه ی هفتاد پانزده_بیست ساله بودند، شاگردان من اند.
حالا کشور من هشتاد میلیون جمعیت داردو هفتاد میلیون تحصیل کرده ی همه چیز دان ِ نظریه پرداز ِصاحب نظر ِ...
حالا من در کلاسهای درس به بچه ها میگویم:
چرا کشوری که دانشجویان ِ دکتری تخصصی اش قریب به سیصدچهارصد هزار نفرند،شمارگان کتاب سیصد چهارصد نسخه است؟!؟!
یعنی از هر هزار نفر phd دار یک نفر کتاب میخواند مثلا...
براستی این رفتارها در هیچ داده پردازی قابل تحلیل نیست.
حتما پریشانتان میکنم اما براستی نمیدانم. نمیدانم کجای کار میلنگد؟!؟!
نمیدانم چرا سهم ما باید #حیرت باشد و#حسرت..
نمیدانم نمیدانم...
شاید ما هم مثل #مولانای_خراسانی باید بگوییم:
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی درآن دریا کفی افیون...
@niyazestanbarani
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#چرا_اینهمه_ناراضی_هستیم؟
#محسن_یارمحمدی
دوستی پرسید: اغلب کسانی را که میشناسم درآمد معقول دارند،خانه زندگی مرتب دارند، خورد وخوراک وپوشاک مناسب دارند، دورهمی دارند، سفر میروند و...همیشه هم ناراضی اند و هی غرمیزنند که اینهم زندگیست که ما داریم؟!این هم کشور است ما توش افتادیم؟! و...
از آن مصیبت بارتر حکایت #روابط بی حساب کتاب ِ فراوان است و دورزدنهای فراوان تر، پسرها شرط بندی میکنند برای مخ زنی دخترها، دخترها مسابقه میدهند برای پزدادن به تعداد بیشتر پسرهای گول خورده و...آنوقت درفضای مجازی و حقیقی بلندترین ناله و رساترین فریاد #تنهایم_تنهایم و عکس_نوشته های #چه_درونم_تنهاست ِ سهراب سپهری...
واقعا حکایت چیست؟ چرا اینقدر بیقرار؟ ناراضی و...#تنها؟!
قطعا به تعداد همه ی کسانی که این متن را خواهند خواند سبب ارائه خواهد شد اما اجازه دهید روایت خودم را بگویم.
آدمی ذاتش نیاز است (همانطور که در شروع شکل دادن کانال گفتیم) نوزاد انسان ضعیف ترین نوزاد عالم طبیعت است و آدمی درهر فصلی از زندگی اش تشنه ترین موجود.
تشنه ی شیر مادر،آغوش امن پدر، آرامش، آسایش، توجه، احترام و... عشق، عشق، عشق..
هرچه از زندگی من گذشته باورم به این نکته بیشتر شده که همه ی این نیازها و تشنگیها بیشتر ریشه در #روح و #روان دارد تا تن...
همه ی تن گرایان میگویند آدمی اگر روزی یک سیب، یک دانه زیتون و یک حبه سیر بخورد تمام املاح و ویتامینهای بدنش تامین میشود و میماند چند لیوان آب.. نگویید نه که احتمالا از آن کشاورز لبنانی خبر دارید که دهها سال است با خوردن سیب زندگی پر کیفیتی دارد..
اما ما چرا اینهمه دنبال تنوع غذایی هستیم؟جز اینکه چشم و دل سیر نیستیم و در این تنوعها دنبال کسب رضایتی هستیم که غالبا به دست نمی آید؟!البته اینهم #وجودی انسان است یعنی ما ذاتا تنوع طلبیم و این نخستین گامها به سوی دوزخ است.
سخن این بود که اولا همه ی تشنگیهای ما ریشه در روح و روان دارد حتا نیازهای تنانه و دوما ما راه رفع این تشنگیها را یاد نگرفته ایم به قول مثنوی برای رفع تشنگی میرویم کنار گندابهای شور و هی آب تیره میخوریم و محصول، چیزی جز تشنگی نیست.
اگر ما بیمار نشده باشیم و چشمه ی برابرِ ما زلال باشد و گورا طبیعتا باید محصولش سیراب شدن بشود نه تشنگی..
#عالمی را لقمه کرد و در کشید
معده اش نعره زنان هل مِن مزید
و یادمان رفته این #جهنم است که مصرف میکند که فقط میبلعد..
چرا میگویند میسوزاند؟ نه اینکه آتش برای #بودن فی ذاته باید چیزهایی را ببلعدد تا بماند؟!
و بهشت چه؟ نه اینکه سبز است یعنی رویا وپویا و زاینده است؟! رود دارد یعنی سراسر حرکت است و زندگی.
آب و شیر و انگبین و شراب مگر نه اینکه چهار آیه اند و چهار نوشیدنی برای بیان زندگی پایای ناب گوارای تهی شده از منیت و خویش؟
آنوقت طرف در پی آن است که اثبات کند چگونه عسل ممکن است سیال باشد و جاری شود؟!
میبیند اشتباه دیدن سرچشمه، آدمی را به کجا میکشاند؟!
باری بهشت زایا است و دوزخ بلعنده ی سیری ناپذیر، آنکس که میبلعد و میبلعد و باز بیشتر میخواهد خودش #دوزخ شده، آنوقت دربند آن است که دوزخ وجود دارد یا نه؟!
خودش دارد میسوزد و میسوزاند آنوقت میپرسد: خدایی آنقدر مهربان، کسی را میسوزاند آخه؟!
عزیزان، ما مسیر را اشتباه رفته ایم باتریهای رضایت بیشتر و پیشتر از آنکه در ارتباطهای تنانه پر شوند در پیوندهای روحی و روانی لبریز می شوند به تعبیر آن حکمت ایرانی سیری از چشم و دل است نه شکم. که اگر رضایت از راه تن میریخت در وجود ما، صفحات مجازی اینقدر پر نبود از ناله های نارضایی و تنهایی...
@niyazestanbarani
#محسن_یارمحمدی
دوستی پرسید: اغلب کسانی را که میشناسم درآمد معقول دارند،خانه زندگی مرتب دارند، خورد وخوراک وپوشاک مناسب دارند، دورهمی دارند، سفر میروند و...همیشه هم ناراضی اند و هی غرمیزنند که اینهم زندگیست که ما داریم؟!این هم کشور است ما توش افتادیم؟! و...
از آن مصیبت بارتر حکایت #روابط بی حساب کتاب ِ فراوان است و دورزدنهای فراوان تر، پسرها شرط بندی میکنند برای مخ زنی دخترها، دخترها مسابقه میدهند برای پزدادن به تعداد بیشتر پسرهای گول خورده و...آنوقت درفضای مجازی و حقیقی بلندترین ناله و رساترین فریاد #تنهایم_تنهایم و عکس_نوشته های #چه_درونم_تنهاست ِ سهراب سپهری...
واقعا حکایت چیست؟ چرا اینقدر بیقرار؟ ناراضی و...#تنها؟!
قطعا به تعداد همه ی کسانی که این متن را خواهند خواند سبب ارائه خواهد شد اما اجازه دهید روایت خودم را بگویم.
آدمی ذاتش نیاز است (همانطور که در شروع شکل دادن کانال گفتیم) نوزاد انسان ضعیف ترین نوزاد عالم طبیعت است و آدمی درهر فصلی از زندگی اش تشنه ترین موجود.
تشنه ی شیر مادر،آغوش امن پدر، آرامش، آسایش، توجه، احترام و... عشق، عشق، عشق..
هرچه از زندگی من گذشته باورم به این نکته بیشتر شده که همه ی این نیازها و تشنگیها بیشتر ریشه در #روح و #روان دارد تا تن...
همه ی تن گرایان میگویند آدمی اگر روزی یک سیب، یک دانه زیتون و یک حبه سیر بخورد تمام املاح و ویتامینهای بدنش تامین میشود و میماند چند لیوان آب.. نگویید نه که احتمالا از آن کشاورز لبنانی خبر دارید که دهها سال است با خوردن سیب زندگی پر کیفیتی دارد..
اما ما چرا اینهمه دنبال تنوع غذایی هستیم؟جز اینکه چشم و دل سیر نیستیم و در این تنوعها دنبال کسب رضایتی هستیم که غالبا به دست نمی آید؟!البته اینهم #وجودی انسان است یعنی ما ذاتا تنوع طلبیم و این نخستین گامها به سوی دوزخ است.
سخن این بود که اولا همه ی تشنگیهای ما ریشه در روح و روان دارد حتا نیازهای تنانه و دوما ما راه رفع این تشنگیها را یاد نگرفته ایم به قول مثنوی برای رفع تشنگی میرویم کنار گندابهای شور و هی آب تیره میخوریم و محصول، چیزی جز تشنگی نیست.
اگر ما بیمار نشده باشیم و چشمه ی برابرِ ما زلال باشد و گورا طبیعتا باید محصولش سیراب شدن بشود نه تشنگی..
#عالمی را لقمه کرد و در کشید
معده اش نعره زنان هل مِن مزید
و یادمان رفته این #جهنم است که مصرف میکند که فقط میبلعد..
چرا میگویند میسوزاند؟ نه اینکه آتش برای #بودن فی ذاته باید چیزهایی را ببلعدد تا بماند؟!
و بهشت چه؟ نه اینکه سبز است یعنی رویا وپویا و زاینده است؟! رود دارد یعنی سراسر حرکت است و زندگی.
آب و شیر و انگبین و شراب مگر نه اینکه چهار آیه اند و چهار نوشیدنی برای بیان زندگی پایای ناب گوارای تهی شده از منیت و خویش؟
آنوقت طرف در پی آن است که اثبات کند چگونه عسل ممکن است سیال باشد و جاری شود؟!
میبیند اشتباه دیدن سرچشمه، آدمی را به کجا میکشاند؟!
باری بهشت زایا است و دوزخ بلعنده ی سیری ناپذیر، آنکس که میبلعد و میبلعد و باز بیشتر میخواهد خودش #دوزخ شده، آنوقت دربند آن است که دوزخ وجود دارد یا نه؟!
خودش دارد میسوزد و میسوزاند آنوقت میپرسد: خدایی آنقدر مهربان، کسی را میسوزاند آخه؟!
عزیزان، ما مسیر را اشتباه رفته ایم باتریهای رضایت بیشتر و پیشتر از آنکه در ارتباطهای تنانه پر شوند در پیوندهای روحی و روانی لبریز می شوند به تعبیر آن حکمت ایرانی سیری از چشم و دل است نه شکم. که اگر رضایت از راه تن میریخت در وجود ما، صفحات مجازی اینقدر پر نبود از ناله های نارضایی و تنهایی...
@niyazestanbarani
Telegram
#دوشنبه_های_سینما
#اینست_زندگی_شگفت_انگیز
#فرانک_کاپرا
#اگریک_ذره_رابرگیری_ازجای
فروپاشدهمه_عالم_سراپای..
حالا که قرار است بسیاری ادااطواری شوند و.در خانشان کاج چراغ بگیرند و کلاه فریگی را به اسم پاپا نوئل به سربگذارند، بهتر است کمی هم از ابعاد نیک فرهنگ غرب کپی برداری تصویری کنند و فیلمی خوب ببینند.
گرچه این کار سخت است و صبر و حوصله و سواد میخواهد و...
خود غربیها چیزی دارند به نام #فیلمهای_کریسمسی، ویکی از آنها همین #چه_زندگی_زیبایی اثر فرانک کاپراست. با موضوعی تکراری اما پرداختی بسیار یکدست، سر راست، پرطنز و به معنای واقعی #هنری...
فیلم در غوغای پایان جنگ جهانگیر دوم به غربت رفت و دیده نشد چراکه به سال ۱۹۴۶ (۱۳۲۵) بر پرده رفت. با اینحال پس از ۷۲ سال هنوز هم دیدنی است و خیلیها آن را تاثیر گذارترین فیلم تاریخ سینما میدانند.
حتما این فیلم را تهیه کنید و ببینید چرا که شاید مثل من دریابید که برای بیان پیچیده ترین مفاهیم فکری و فلسفی اصلا لازم نیست که پیچیده حرف زد.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#اینست_زندگی_شگفت_انگیز
#فرانک_کاپرا
#اگریک_ذره_رابرگیری_ازجای
فروپاشدهمه_عالم_سراپای..
حالا که قرار است بسیاری ادااطواری شوند و.در خانشان کاج چراغ بگیرند و کلاه فریگی را به اسم پاپا نوئل به سربگذارند، بهتر است کمی هم از ابعاد نیک فرهنگ غرب کپی برداری تصویری کنند و فیلمی خوب ببینند.
گرچه این کار سخت است و صبر و حوصله و سواد میخواهد و...
خود غربیها چیزی دارند به نام #فیلمهای_کریسمسی، ویکی از آنها همین #چه_زندگی_زیبایی اثر فرانک کاپراست. با موضوعی تکراری اما پرداختی بسیار یکدست، سر راست، پرطنز و به معنای واقعی #هنری...
فیلم در غوغای پایان جنگ جهانگیر دوم به غربت رفت و دیده نشد چراکه به سال ۱۹۴۶ (۱۳۲۵) بر پرده رفت. با اینحال پس از ۷۲ سال هنوز هم دیدنی است و خیلیها آن را تاثیر گذارترین فیلم تاریخ سینما میدانند.
حتما این فیلم را تهیه کنید و ببینید چرا که شاید مثل من دریابید که برای بیان پیچیده ترین مفاهیم فکری و فلسفی اصلا لازم نیست که پیچیده حرف زد.
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#یک_پرسش_ازلی
#چه_باید_کرد؟
ما با جهانی که #هستیم در برابر جهانی که #هست می ایستیم و محصول این رویاروی ایستادن دانش، دریافت و تجربه است و طبعا این سه تا تعیین کننده ی نوع بودن ما است( مواقف و مسیرها، کنشها و واکنشها و..) همه در یک بده بستان من و جهان شکل میگیرد که تقدم تاخرشان روشن نیست یعنی نمیتوان گفت من جهان را میسازم یا جهان مرا و کدام یک سرآغاز است این همان پرسش #اول_مرغ_یا_تخم_مرغ؟! است.
باید گذشت ازین سوال و بیش از چه هستیم؟ باید به چه می کنیم؟ فکر کنیم و بیشتر از چه میکنیم به تاثیر اعمال دقت کنیم چون نهایتا این اعمال ماست که چه هستن ما را روشن می کند و ازین روست که سوال بنیادین بشر چه باید کرد است؟
معلوم است پاسخ به این پرسش ربط مستقیم به اقلیمی دارد که شما در آن پروده شده اید..
فقیه تشنه ی قدرت پاسخی برای این دارد و فقیهی که در پی فقه فقه و نحو نحو وصرف صرف است پاسخی کاملا متفاوت خواهد داد.
عالم علوم تجربی سخنی دارد و دانشمند علوم ریاضی حرفی و...
و اما از منظری در فرهنگ معرفتی ایران بویژه پس از سده های دوم و سوم جهان دریا تلقی شده دریایی که امواج و کفهایش بر بیننده آشکار است اگر اهل ساحلی کف و اندک موجی میبینی و اگر به دریا در آمده ای امواج بیشتر میبینی و البته کف کمتر..
این تمثیل میگوید یک هزارم آنچه هست بر ما پدیدار میشود معرفت اندیش ایرانی اگر هستی را به دریا همانند کرده میدانسته چه میگوید : روی دریا کف نشیند زیر دریا گوهر است..
حکمتهای عامیانه و ساده موثرترین روش برای زیستنی کامیاب بوده است اکثریت جهان را عامه تشکیل می دهند و ایشانند که اغلب سمت و سوی حرکت بشر را مشخص میکنند پس جهان و زبان آنهاست که جهان غالب را روشن میکند و از بودا تا مسیح و محمد و... این را دریافته اند که همیشه #امی استدلال کرده اند و قیاس و... ساده ترین روشها موثرترین روشهاست..
بگذریم سخن چه باید کرد بود؟
از منظری که طرح شد در دریای وجود نباید اسیر امواج و کفها شد امواج هرچند مهیب آناتی، لحظاتی، ساعتی بعد نیستند و کفها هرچند غلیظ دقایقی بعد هباء منثورا شده اند..
پس چه باید کرد؟! ایشان میگویند : اطبا جهان برای انسان سردرگم هر دارویی داده اند مبتنی بر بی خبری از احوال درون بوده... کسی که به احوال درون آکاهی دارد کارهای فردی اش جمعی ترین کارهاست و من اینها را از عین القضاة و فردوسی و عطار و مولانا آموخته ام..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#چه_باید_کرد؟
ما با جهانی که #هستیم در برابر جهانی که #هست می ایستیم و محصول این رویاروی ایستادن دانش، دریافت و تجربه است و طبعا این سه تا تعیین کننده ی نوع بودن ما است( مواقف و مسیرها، کنشها و واکنشها و..) همه در یک بده بستان من و جهان شکل میگیرد که تقدم تاخرشان روشن نیست یعنی نمیتوان گفت من جهان را میسازم یا جهان مرا و کدام یک سرآغاز است این همان پرسش #اول_مرغ_یا_تخم_مرغ؟! است.
باید گذشت ازین سوال و بیش از چه هستیم؟ باید به چه می کنیم؟ فکر کنیم و بیشتر از چه میکنیم به تاثیر اعمال دقت کنیم چون نهایتا این اعمال ماست که چه هستن ما را روشن می کند و ازین روست که سوال بنیادین بشر چه باید کرد است؟
معلوم است پاسخ به این پرسش ربط مستقیم به اقلیمی دارد که شما در آن پروده شده اید..
فقیه تشنه ی قدرت پاسخی برای این دارد و فقیهی که در پی فقه فقه و نحو نحو وصرف صرف است پاسخی کاملا متفاوت خواهد داد.
عالم علوم تجربی سخنی دارد و دانشمند علوم ریاضی حرفی و...
و اما از منظری در فرهنگ معرفتی ایران بویژه پس از سده های دوم و سوم جهان دریا تلقی شده دریایی که امواج و کفهایش بر بیننده آشکار است اگر اهل ساحلی کف و اندک موجی میبینی و اگر به دریا در آمده ای امواج بیشتر میبینی و البته کف کمتر..
این تمثیل میگوید یک هزارم آنچه هست بر ما پدیدار میشود معرفت اندیش ایرانی اگر هستی را به دریا همانند کرده میدانسته چه میگوید : روی دریا کف نشیند زیر دریا گوهر است..
حکمتهای عامیانه و ساده موثرترین روش برای زیستنی کامیاب بوده است اکثریت جهان را عامه تشکیل می دهند و ایشانند که اغلب سمت و سوی حرکت بشر را مشخص میکنند پس جهان و زبان آنهاست که جهان غالب را روشن میکند و از بودا تا مسیح و محمد و... این را دریافته اند که همیشه #امی استدلال کرده اند و قیاس و... ساده ترین روشها موثرترین روشهاست..
بگذریم سخن چه باید کرد بود؟
از منظری که طرح شد در دریای وجود نباید اسیر امواج و کفها شد امواج هرچند مهیب آناتی، لحظاتی، ساعتی بعد نیستند و کفها هرچند غلیظ دقایقی بعد هباء منثورا شده اند..
پس چه باید کرد؟! ایشان میگویند : اطبا جهان برای انسان سردرگم هر دارویی داده اند مبتنی بر بی خبری از احوال درون بوده... کسی که به احوال درون آکاهی دارد کارهای فردی اش جمعی ترین کارهاست و من اینها را از عین القضاة و فردوسی و عطار و مولانا آموخته ام..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#هذیان
به نامها فکر می کنم
اسمهایی که تمام زندگی ام را
- در سر سیاه زمستان های بی پایان
که با سربندهای سفید
آوار شد بر تمام بودنم -
مثل لحاف همیشه خنک مادربزرگ گرم میکند
#صمد #جلال #دکتر #داریوش #داریوش #داریوش
- راستی نسل من زیاد داریوش داشت -
همچنین #سعید #محسن #حسن #محبوبه #خسرو #هابیل_علی_اف #رامیز_قلی_اف
#ویکتور_خارا #چه_گوارا
هرچند هیچوقت ازین آخری خوشم نیامد
با رفیق #فیدل و سیگارهای برگ
یکبار هم آخوند محله خواند : چه گوارا!؟
درست مثل اواخر دهه ی هفتاد که در دانشگاه تهران میگفت : آری نان_و تکنولوژی مسأله ای است مهم و این نشست باید به ابعاد مختلف موضوع ورود کند...
آری اسمها ؛ #سیلونه #کازانتزاکیس #چخوف #ایبسن حتا #اریک_فن_دو_نیکن #فروید #نیما #ساعدی #کمال_شهرزاد #کوبا #مالویناس #مری_مالوین #جاناتان_گرت #لابراکا #زاپاتا #گریگوری_پک #ایرلند #بابی_ساندز #ماندلا و شعری که #بامداد گفته بود : تو در آنسوی جهان ...
راستی #تئودوراکیس یا #تارکوفسکی نباید از یادم برود حتا #محمود هم در تمامی شکلهایش #سرشک #سایه و #سیاوش و #هدایت و #امید و ...
و نفسم بند رفته و هنوز
در سینه کش قله های نامهای بزرگم ...
باران باران باران ...
اگر با اینهمه باران سبز نشدیم
ایراد از جای دیگری است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به نامها فکر می کنم
اسمهایی که تمام زندگی ام را
- در سر سیاه زمستان های بی پایان
که با سربندهای سفید
آوار شد بر تمام بودنم -
مثل لحاف همیشه خنک مادربزرگ گرم میکند
#صمد #جلال #دکتر #داریوش #داریوش #داریوش
- راستی نسل من زیاد داریوش داشت -
همچنین #سعید #محسن #حسن #محبوبه #خسرو #هابیل_علی_اف #رامیز_قلی_اف
#ویکتور_خارا #چه_گوارا
هرچند هیچوقت ازین آخری خوشم نیامد
با رفیق #فیدل و سیگارهای برگ
یکبار هم آخوند محله خواند : چه گوارا!؟
درست مثل اواخر دهه ی هفتاد که در دانشگاه تهران میگفت : آری نان_و تکنولوژی مسأله ای است مهم و این نشست باید به ابعاد مختلف موضوع ورود کند...
آری اسمها ؛ #سیلونه #کازانتزاکیس #چخوف #ایبسن حتا #اریک_فن_دو_نیکن #فروید #نیما #ساعدی #کمال_شهرزاد #کوبا #مالویناس #مری_مالوین #جاناتان_گرت #لابراکا #زاپاتا #گریگوری_پک #ایرلند #بابی_ساندز #ماندلا و شعری که #بامداد گفته بود : تو در آنسوی جهان ...
راستی #تئودوراکیس یا #تارکوفسکی نباید از یادم برود حتا #محمود هم در تمامی شکلهایش #سرشک #سایه و #سیاوش و #هدایت و #امید و ...
و نفسم بند رفته و هنوز
در سینه کش قله های نامهای بزرگم ...
باران باران باران ...
اگر با اینهمه باران سبز نشدیم
ایراد از جای دیگری است...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#چه_وقت_همه_دروغ_میگویند
#کرونا_و_دروغگویی_ما
پس از گذشت چهارده ماه از اعلان رسمی آغاز کرونا هنوز هیچکس هیچ چیز را به صورت درست نمی داند.
همین جمله ی آغازین حاوی مطلبی بسیار ویرانگر است؛
#اعلان و نه #اعلام و آنهم #اعلان_رسمی
در جامعه ای که در آن #فروپاشی محقق شده #علم در محاق است نه اینکه نباشد آگاهی هست اما #خرده_آگاهی است.
بسیاری وقتها، مردم به چیزی علم یا خرده علمی دارند اما علنی اش نمکنند. و این اتفاق منطقا سویه ی دیگری هم دارد؛ ممکن است بسیاری از چیزهای دیگری که #علنی اند علم یا حتا شبه علم نباشند. و این یعنی غرق دروغ بودن زیرا هیچ چیز چنین جامعه ای روشن نیست.
بگذارید از کرونا و تجارب شخصی بگویم؛
در اواخر آبان ۹۸ و بویژه در آذر ماه سرماخوردگی های بسیار شدید را شاهد بودیم حتا سخن از مرگ بسیاری در اثر آنفولانزا بود اما هیچ منبع مطلعی که آمار در دست دارد چیزی نمی گفت به ناگهان در بهمن موج این بظاهر سرماخوردگی بسیاری را گرفتار کرد و اگر حافظه تان یاری دهد بسیاری بعدها یادشان افتاد علایم تازه ای را در سرماخوردگیشان دیده بودند: اختلال در چشایی و بویایی، سرگیجه،سردردهای غیرقابل تحمل، ضعف عجیب بدنی و گاه تنگی نفس ... و وقتی صدای مهیب طبل مرگهای پی در پی در قم و شمال به گوش رسید خبرنگار #تله_و_زیان در خیابانها چرخید و گفت هیچ کجا نتوانسته رد پای کرونا را ببیند.. اما طبل دروغ پرصدا میترکد..در اسفند و فروردین مرده میبردند کوچه به کوچه و آمار رسمی همچنان عادی بود ثبت احوال امار متوفیان را پنهان کرد و..تا اینکه عصو شورای شهر در اواخر فروردین ۹۹گفت گورستان بهشت زهرا طی دوماه ۱۳هزار فوتی را دفن کرده..
خب ما هنوز علم نداریم مگر اینکه امار متوفیان اسفند سال ۹۷ را پیدا کنیم حدود۴۶۰۰ آری اسفند ۴۶۰۰ . قیاس کنیم فروریدن هم همین تعداد یعنی حدود ۹۰۰۰هزار نفر بنابراین ۴۰۰۰فوتی بیشتر داریم اما نه نکته ی مهیب چیز دیگری است حدود۹۰۰۰نفر آمار استان تهران است نه شهر تهران بنابراین آمار سهر تهران نه ۹۰۰۰نفر در دوماه که مثلا ۵۰۰۰ هزار نفر است و باقی اس آمار شهرهای دیگر است.
بنابراین تهران در اسفند ۹۸و فروردین ۹۹ مثلا حدود ۸۰۰۰ فوتی غیر عادی داشته است.
یادتان نیست در همان ایام که بسیاری متوفیان کرونا را تحت نام دیگری دفن میکردند آقایان می گفتند روزانه بیش از ۱۰۰نفر فوتی کرونایی داریم که دوماه میشود ۶۰۰۰نفر که به آمار حدسی ما نزدیک است.
(مایه ی شرمندگی است که عدد به کار میبرم چون تک تک این اعداد انسانی بوده اند چون من)
آری نه آنچه گلوگاه بگیران آمار دار می گویند درست است و نه آنچه که من می گویم و چرا؟!
چون آمار شفاف اعلام و اعلان نمیشود پس صداقت غایب است و دروغ حاضر..
حالا چرا در جامعه ی ما اینقدر دروغ رواج دارد؟ پاسخ در ضرب المثلهای ماست.
درغگو کم حافظه است.
کم حافظگی موجب تولید دروغ میشود و دروغ حافظه را تباه و سیاه می کند. چرخه ی باطلی که جامعه ی ما اسیر آن شده است و بطرز مهیبی دارد نابود میشود.
و کرونا و مصایب آن فقط یکی از عرصه های پررنگ دروغ و دروغگویی ویرانگر ماست جامعه عرصه های متعدد و متنوع بسیار دارد و..
از قضا سپاه دروغ در جامعه ای جولان دارد که هم در تاریخ و فرهنگ ملی اش دروغگو را دشمن خدا میداند و هم در فرهنگ دینی اش از قول اسوه های درجه یکش نقل شده النجاة فی الصدق..
من به عنوان فردی از افراد این جامعه دارم دم به دم فرسوده میشوم و بر این فرسایش علم دارم می دانید چرا چون حافظه ام هنوز کار میکند. علم مال ذهن حافظه مند است ذهنی که می آموزد حفظ میکند تا دوباره در لجنزار پلیدی که قبلا افتاده نیفتد .
انسان یا جامعه ای که دایم مشغول تکرار گذشته است دروغگوی کم حافظه ای است که در مدار صفر درجه می چرخد و گامی پیش نمی نهد .. مگر آنکه به تقویت حافظه اش بپردازد تا علم تولید شود و دانش ..همان دانشی که مایه ی قدرت و توانایی است و قبلا شعار آموزش و پرورش بود:
توانا بود هرکه دانا بود شعاری که انسان توانای مطالبه گر و صادق می ساخت.. کسانی که انقلاب ۵۷ را راه انداختند نه شعار بعدی که پر پارادایم عبودیت انسان رفت سر در دبستانها و دبیرستانها ؛ تعلیم و تعلم عبادت است.
در حالی مولای متقیان و غریب همین جامعه بارها فریاد زده بود #قد_جعلک_الله_حرا..
#محسن_بارانی فروردین۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کرونا_و_دروغگویی_ما
پس از گذشت چهارده ماه از اعلان رسمی آغاز کرونا هنوز هیچکس هیچ چیز را به صورت درست نمی داند.
همین جمله ی آغازین حاوی مطلبی بسیار ویرانگر است؛
#اعلان و نه #اعلام و آنهم #اعلان_رسمی
در جامعه ای که در آن #فروپاشی محقق شده #علم در محاق است نه اینکه نباشد آگاهی هست اما #خرده_آگاهی است.
بسیاری وقتها، مردم به چیزی علم یا خرده علمی دارند اما علنی اش نمکنند. و این اتفاق منطقا سویه ی دیگری هم دارد؛ ممکن است بسیاری از چیزهای دیگری که #علنی اند علم یا حتا شبه علم نباشند. و این یعنی غرق دروغ بودن زیرا هیچ چیز چنین جامعه ای روشن نیست.
بگذارید از کرونا و تجارب شخصی بگویم؛
در اواخر آبان ۹۸ و بویژه در آذر ماه سرماخوردگی های بسیار شدید را شاهد بودیم حتا سخن از مرگ بسیاری در اثر آنفولانزا بود اما هیچ منبع مطلعی که آمار در دست دارد چیزی نمی گفت به ناگهان در بهمن موج این بظاهر سرماخوردگی بسیاری را گرفتار کرد و اگر حافظه تان یاری دهد بسیاری بعدها یادشان افتاد علایم تازه ای را در سرماخوردگیشان دیده بودند: اختلال در چشایی و بویایی، سرگیجه،سردردهای غیرقابل تحمل، ضعف عجیب بدنی و گاه تنگی نفس ... و وقتی صدای مهیب طبل مرگهای پی در پی در قم و شمال به گوش رسید خبرنگار #تله_و_زیان در خیابانها چرخید و گفت هیچ کجا نتوانسته رد پای کرونا را ببیند.. اما طبل دروغ پرصدا میترکد..در اسفند و فروردین مرده میبردند کوچه به کوچه و آمار رسمی همچنان عادی بود ثبت احوال امار متوفیان را پنهان کرد و..تا اینکه عصو شورای شهر در اواخر فروردین ۹۹گفت گورستان بهشت زهرا طی دوماه ۱۳هزار فوتی را دفن کرده..
خب ما هنوز علم نداریم مگر اینکه امار متوفیان اسفند سال ۹۷ را پیدا کنیم حدود۴۶۰۰ آری اسفند ۴۶۰۰ . قیاس کنیم فروریدن هم همین تعداد یعنی حدود ۹۰۰۰هزار نفر بنابراین ۴۰۰۰فوتی بیشتر داریم اما نه نکته ی مهیب چیز دیگری است حدود۹۰۰۰نفر آمار استان تهران است نه شهر تهران بنابراین آمار سهر تهران نه ۹۰۰۰نفر در دوماه که مثلا ۵۰۰۰ هزار نفر است و باقی اس آمار شهرهای دیگر است.
بنابراین تهران در اسفند ۹۸و فروردین ۹۹ مثلا حدود ۸۰۰۰ فوتی غیر عادی داشته است.
یادتان نیست در همان ایام که بسیاری متوفیان کرونا را تحت نام دیگری دفن میکردند آقایان می گفتند روزانه بیش از ۱۰۰نفر فوتی کرونایی داریم که دوماه میشود ۶۰۰۰نفر که به آمار حدسی ما نزدیک است.
(مایه ی شرمندگی است که عدد به کار میبرم چون تک تک این اعداد انسانی بوده اند چون من)
آری نه آنچه گلوگاه بگیران آمار دار می گویند درست است و نه آنچه که من می گویم و چرا؟!
چون آمار شفاف اعلام و اعلان نمیشود پس صداقت غایب است و دروغ حاضر..
حالا چرا در جامعه ی ما اینقدر دروغ رواج دارد؟ پاسخ در ضرب المثلهای ماست.
درغگو کم حافظه است.
کم حافظگی موجب تولید دروغ میشود و دروغ حافظه را تباه و سیاه می کند. چرخه ی باطلی که جامعه ی ما اسیر آن شده است و بطرز مهیبی دارد نابود میشود.
و کرونا و مصایب آن فقط یکی از عرصه های پررنگ دروغ و دروغگویی ویرانگر ماست جامعه عرصه های متعدد و متنوع بسیار دارد و..
از قضا سپاه دروغ در جامعه ای جولان دارد که هم در تاریخ و فرهنگ ملی اش دروغگو را دشمن خدا میداند و هم در فرهنگ دینی اش از قول اسوه های درجه یکش نقل شده النجاة فی الصدق..
من به عنوان فردی از افراد این جامعه دارم دم به دم فرسوده میشوم و بر این فرسایش علم دارم می دانید چرا چون حافظه ام هنوز کار میکند. علم مال ذهن حافظه مند است ذهنی که می آموزد حفظ میکند تا دوباره در لجنزار پلیدی که قبلا افتاده نیفتد .
انسان یا جامعه ای که دایم مشغول تکرار گذشته است دروغگوی کم حافظه ای است که در مدار صفر درجه می چرخد و گامی پیش نمی نهد .. مگر آنکه به تقویت حافظه اش بپردازد تا علم تولید شود و دانش ..همان دانشی که مایه ی قدرت و توانایی است و قبلا شعار آموزش و پرورش بود:
توانا بود هرکه دانا بود شعاری که انسان توانای مطالبه گر و صادق می ساخت.. کسانی که انقلاب ۵۷ را راه انداختند نه شعار بعدی که پر پارادایم عبودیت انسان رفت سر در دبستانها و دبیرستانها ؛ تعلیم و تعلم عبادت است.
در حالی مولای متقیان و غریب همین جامعه بارها فریاد زده بود #قد_جعلک_الله_حرا..
#محسن_بارانی فروردین۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
-چرا #احمد_مسعود محبوب بسیاری از ایرانیان بویژه جوانان است؟
احمد پسر احمد نوستالژیای بزرگسالان و حال و آینده ی دلخواه بسیاری از مردم ایران شده است
بزرگسالانی که در نوجوانی و جوانی دیروزشان #چه_گوارا را می شناختند
همان چهره ی کاریزماتیکی که چندی بعد، حاکمیت فشل شان، تلاش کرد به سبب شروع نام یکی از خوش نامان از دست رفته ی ایران #چ را #چه کند و..
اینان #احمدشاه_مسعود را می شناختند که سالهای سال نگذاشت ولایتش به دست بیگانگان بیفتد.
کسی که گاه تنهای تنها در کوهستان ها آتش می افروخت و در انتهای سده ی خون آلود بیستم غربی ها گلویش شعرهای شرقی می خواند. آن هم به کهن ترین و پربارترین زبان های جهان ؛ #زبان_فارسی آن هم به گویشی که بسیاری از اهالی ایران فرهنگی را می برد به دست کم هزار سال پیش.
کسی که حافظ و سعدی و مولانا می خواند و دلداده ی سهراب هم بود از شریعتی هم می گفت و هر جمله اش توان #گلمیخ شدن داشت. آنچه که #مثل می گفتند قدما و #وایرال می نامند امروزی ها که مثلا:
ای عملیات از برای او ادبیات است
حال در دهه های آغازین عصری که جهان موازی مجازی، واقعیت تحمیلی ابلیس تکنولوژی بر بنی آدم شده، و همه ی قدرتهای خرد و کلان تصمیشان را در اسارت مطلق انسان گرفته اند و روی میزهای قمارشان به کدام سو رفتن تک تک ما را ترسیم می کنند، مردی خط چهارم این مربع را کشیده. مردی که ویژگی های آن سه تن را دارد و بیشتر هم، مثل یکیشان تحصیل کرده ی غرب است اما ریشه در شرق دارد. مثل یکیشان محبوب جهان شده ، مثل یکیشان تنهاست و مثل همه شان مبارزه میکند با تاریکی عنان گسیخته و شیطانی، تاریکی تهوع آوری که همه ی روسیاهان تاریخ آشکار و نهان یاورش شده اند
آری، بسیاری از حامیان و دلدادگان #حسین بیعت نکن با ستم امروز ، #سهراب مظلوم امروز ما، #سیاوش پاک تازه ی ما، یا هر نامی که بخوانیش، چندان چیزی از همسایه ی هم تبار و هم زبان خویش نمی دانند. حتا نمی دانند در همین سیصد چهارصد سال پیش هرات شاهزاده نشین ایران بوده و بزرگان پشتون به سرداری و کارگزاری شاهان ایران مفتخر بوده اند. و مشکل اصلی دقیقا از زمان حضور نحس انگلستان ملعون و روسیه ی مابون و طرحهایشان آغاز شده است.
بسیاریشان نه موقعیت تاریخی نام برساخته ی #افغانستان را می دانند و نه از جغرافیای آن دقیقا اطلاع دارند نه از بافت جمعیتی اش و نه از تکثر سرگیجه آور قومی و مذهبی اش و نه از بازیگران متعدد دور و نزدیکش که... البته مقصر اول و آخر این بی اطلاعی هم حاکمیت کارنابلد است و البته مردم.
مردمی که تاثیر آرای الکترال #نوادا را می شناسند اما نمی دانند هر آنچه در خانه ی همسایه می گذرد بسیار برای ما و جهان مهمتر است تا آنچه در غرب سراپا فریب می گذرد، وگرنه همان غرب تریلیون ها دلار و خون جوانان بیچاره اش را خرج نمی کرد که بیاید و..
مردم ما، افغانستان را نمی شناسند اما ناخودآگاه احساس نزدیکی غریبی کرده اند با همتباران خویش
اقلیتی بدوی که اکثریت شان بیابان نشین بوده اند با پرورش قبیله ای و تعصبات شگفت اکثریتی که به دست یک اقلیت غار_اندیش هدایت می شوند. اقلیتی پرورده شده در پاکستان با پول عربستان و طراحی غربستان و مرکز زیستشان قطر و امارات و.. و بدینسان قرن بیست و یکم که قرار بود قرن تحقق دهکده ی صلح باشد چنین غرق در خون و آشوب است.
باری مردم ما وقتی می بینند اقلیتی ۴۰درصدی در افغانستان با هزاران لطایف الحیل دارند له میکنند اکثریتی متفرق را، یاد خودشان می افتند
اینجا هم نهایتا بیست سی درصد توانسته اند همه چیز را تحمیل کنند بر هفتاد هشتاد درصد و البته که امور همان بیست سی درصد هم در دست سه چهار درصدی است که سردار خلبان دکتر شهردار رییس قوه ی رییس ستاد..هستند و این سه چهار درصد هم که...
دیدن خویش در آیینه ی همسایه همدلی و بغض ایجاد می کند و خشم، خشم به گروهی که علیرغم تفاوتهایشان یکی هستند هردو گروه از جهان خبر ندارند، اهل مطالعه نیستند، فلسفیدن نمی دانند، فقط هوش هیجانی دارند، جاهلند و در عین حال متوهم اند که کان عالم امکان اند ، خودحق بین اند و خودخداپندار، درست مثل ابلیس اهل #من اند بنابراین بسیار بسیار حسود اند و محبوبیت هیچکس را برنمی تابند (دقت کنید به عملیات توپخانه هاشان در تخریب چهره ی پدر و پسر خوش نام) اهل ظلم هستند و همین امر نیز موجب میشود که فرد مظلوم باز در دل مردم عزیز تر شود و همان داستان مثنوی باز محقق شود
گفت هر چیزی که ایشان کرده اند
خود عمارت نیست ویران کرده اند
بی خبر بودند از سر درون
استعیذ الله مما یفترون...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
-چرا #احمد_مسعود محبوب بسیاری از ایرانیان بویژه جوانان است؟
احمد پسر احمد نوستالژیای بزرگسالان و حال و آینده ی دلخواه بسیاری از مردم ایران شده است
بزرگسالانی که در نوجوانی و جوانی دیروزشان #چه_گوارا را می شناختند
همان چهره ی کاریزماتیکی که چندی بعد، حاکمیت فشل شان، تلاش کرد به سبب شروع نام یکی از خوش نامان از دست رفته ی ایران #چ را #چه کند و..
اینان #احمدشاه_مسعود را می شناختند که سالهای سال نگذاشت ولایتش به دست بیگانگان بیفتد.
کسی که گاه تنهای تنها در کوهستان ها آتش می افروخت و در انتهای سده ی خون آلود بیستم غربی ها گلویش شعرهای شرقی می خواند. آن هم به کهن ترین و پربارترین زبان های جهان ؛ #زبان_فارسی آن هم به گویشی که بسیاری از اهالی ایران فرهنگی را می برد به دست کم هزار سال پیش.
کسی که حافظ و سعدی و مولانا می خواند و دلداده ی سهراب هم بود از شریعتی هم می گفت و هر جمله اش توان #گلمیخ شدن داشت. آنچه که #مثل می گفتند قدما و #وایرال می نامند امروزی ها که مثلا:
ای عملیات از برای او ادبیات است
حال در دهه های آغازین عصری که جهان موازی مجازی، واقعیت تحمیلی ابلیس تکنولوژی بر بنی آدم شده، و همه ی قدرتهای خرد و کلان تصمیشان را در اسارت مطلق انسان گرفته اند و روی میزهای قمارشان به کدام سو رفتن تک تک ما را ترسیم می کنند، مردی خط چهارم این مربع را کشیده. مردی که ویژگی های آن سه تن را دارد و بیشتر هم، مثل یکیشان تحصیل کرده ی غرب است اما ریشه در شرق دارد. مثل یکیشان محبوب جهان شده ، مثل یکیشان تنهاست و مثل همه شان مبارزه میکند با تاریکی عنان گسیخته و شیطانی، تاریکی تهوع آوری که همه ی روسیاهان تاریخ آشکار و نهان یاورش شده اند
آری، بسیاری از حامیان و دلدادگان #حسین بیعت نکن با ستم امروز ، #سهراب مظلوم امروز ما، #سیاوش پاک تازه ی ما، یا هر نامی که بخوانیش، چندان چیزی از همسایه ی هم تبار و هم زبان خویش نمی دانند. حتا نمی دانند در همین سیصد چهارصد سال پیش هرات شاهزاده نشین ایران بوده و بزرگان پشتون به سرداری و کارگزاری شاهان ایران مفتخر بوده اند. و مشکل اصلی دقیقا از زمان حضور نحس انگلستان ملعون و روسیه ی مابون و طرحهایشان آغاز شده است.
بسیاریشان نه موقعیت تاریخی نام برساخته ی #افغانستان را می دانند و نه از جغرافیای آن دقیقا اطلاع دارند نه از بافت جمعیتی اش و نه از تکثر سرگیجه آور قومی و مذهبی اش و نه از بازیگران متعدد دور و نزدیکش که... البته مقصر اول و آخر این بی اطلاعی هم حاکمیت کارنابلد است و البته مردم.
مردمی که تاثیر آرای الکترال #نوادا را می شناسند اما نمی دانند هر آنچه در خانه ی همسایه می گذرد بسیار برای ما و جهان مهمتر است تا آنچه در غرب سراپا فریب می گذرد، وگرنه همان غرب تریلیون ها دلار و خون جوانان بیچاره اش را خرج نمی کرد که بیاید و..
مردم ما، افغانستان را نمی شناسند اما ناخودآگاه احساس نزدیکی غریبی کرده اند با همتباران خویش
اقلیتی بدوی که اکثریت شان بیابان نشین بوده اند با پرورش قبیله ای و تعصبات شگفت اکثریتی که به دست یک اقلیت غار_اندیش هدایت می شوند. اقلیتی پرورده شده در پاکستان با پول عربستان و طراحی غربستان و مرکز زیستشان قطر و امارات و.. و بدینسان قرن بیست و یکم که قرار بود قرن تحقق دهکده ی صلح باشد چنین غرق در خون و آشوب است.
باری مردم ما وقتی می بینند اقلیتی ۴۰درصدی در افغانستان با هزاران لطایف الحیل دارند له میکنند اکثریتی متفرق را، یاد خودشان می افتند
اینجا هم نهایتا بیست سی درصد توانسته اند همه چیز را تحمیل کنند بر هفتاد هشتاد درصد و البته که امور همان بیست سی درصد هم در دست سه چهار درصدی است که سردار خلبان دکتر شهردار رییس قوه ی رییس ستاد..هستند و این سه چهار درصد هم که...
دیدن خویش در آیینه ی همسایه همدلی و بغض ایجاد می کند و خشم، خشم به گروهی که علیرغم تفاوتهایشان یکی هستند هردو گروه از جهان خبر ندارند، اهل مطالعه نیستند، فلسفیدن نمی دانند، فقط هوش هیجانی دارند، جاهلند و در عین حال متوهم اند که کان عالم امکان اند ، خودحق بین اند و خودخداپندار، درست مثل ابلیس اهل #من اند بنابراین بسیار بسیار حسود اند و محبوبیت هیچکس را برنمی تابند (دقت کنید به عملیات توپخانه هاشان در تخریب چهره ی پدر و پسر خوش نام) اهل ظلم هستند و همین امر نیز موجب میشود که فرد مظلوم باز در دل مردم عزیز تر شود و همان داستان مثنوی باز محقق شود
گفت هر چیزی که ایشان کرده اند
خود عمارت نیست ویران کرده اند
بی خبر بودند از سر درون
استعیذ الله مما یفترون...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#چرا_اینهمه_ناراضی_هستیم؟
#محسن_یارمحمدی
دوستی پرسید: اغلب کسانی را که میشناسم درآمد معقول دارند،خانه زندگی مرتب دارند، خورد وخوراک وپوشاک مناسب دارند، دورهمی دارند، سفر میروند و...همیشه هم ناراضی اند و هی غرمیزنند که اینهم زندگیست که ما داریم؟!این هم کشور است ما توش افتادیم؟! و...
از آن مصیبت بارتر حکایت #روابط بی حساب کتاب ِ فراوان است و دورزدنهای فراوان تر، پسرها شرط بندی میکنند برای مخ زنی دخترها، دخترها مسابقه میدهند برای پزدادن به تعداد بیشتر پسرهای گول خورده و...آنوقت درفضای مجازی و حقیقی بلندترین ناله و رساترین فریاد #تنهایم_تنهایم و عکس_نوشته های #چه_درونم_تنهاست ِ سهراب سپهری...
واقعا حکایت چیست؟ چرا اینقدر بیقرار؟ ناراضی و...#تنها؟!
قطعا به تعداد همه ی کسانی که این متن را خواهند خواند سبب ارائه خواهد شد اما اجازه دهید روایت خودم را بگویم.
آدمی ذاتش نیاز است (همانطور که در شروع شکل دادن کانال گفتیم) نوزاد انسان ضعیف ترین نوزاد عالم طبیعت است و آدمی درهر فصلی از زندگی اش تشنه ترین موجود.
تشنه ی شیر مادر،آغوش امن پدر، آرامش، آسایش، توجه، احترام و... عشق، عشق، عشق..
هرچه از زندگی من گذشته باورم به این نکته بیشتر شده که همه ی این نیازها و تشنگیها بیشتر ریشه در #روح و #روان دارد تا تن...
همه ی تن گرایان میگویند آدمی اگر روزی یک سیب، یک دانه زیتون و یک حبه سیر بخورد تمام املاح و ویتامینهای بدنش تامین میشود و میماند چند لیوان آب.. نگویید نه که احتمالا از آن کشاورز لبنانی خبر دارید که دهها سال است با خوردن سیب زندگی پر کیفیتی دارد..
اما ما چرا اینهمه دنبال تنوع غذایی هستیم؟جز اینکه چشم و دل سیر نیستیم و در این تنوعها دنبال کسب رضایتی هستیم که غالبا به دست نمی آید؟!البته اینهم #وجودی انسان است یعنی ما ذاتا تنوع طلبیم و این نخستین گامها به سوی دوزخ است.
سخن این بود که اولا همه ی تشنگیهای ما ریشه در روح و روان دارد حتا نیازهای تنانه و دوما ما راه رفع این تشنگیها را یاد نگرفته ایم به قول مثنوی برای رفع تشنگی میرویم کنار گندابهای شور و هی آب تیره میخوریم و محصول، چیزی جز تشنگی نیست.
اگر ما بیمار نشده باشیم و چشمه ی برابرِ ما زلال باشد و گورا طبیعتا باید محصولش سیراب شدن بشود نه تشنگی..
#عالمی را لقمه کرد و در کشید
معده اش نعره زنان هل مِن مزید
و یادمان رفته این #جهنم است که مصرف میکند که فقط میبلعد..
چرا میگویند میسوزاند؟ نه اینکه آتش برای #بودن فی ذاته باید چیزهایی را ببلعدد تا بماند؟!
و بهشت چه؟ نه اینکه سبز است یعنی رویا وپویا و زاینده است؟! رود دارد یعنی سراسر حرکت است و زندگی.
آب و شیر و انگبین و شراب مگر نه اینکه چهار آیه اند و چهار نوشیدنی برای بیان زندگی پایای ناب گوارای تهی شده از منیت و خویش؟
آنوقت طرف در پی آن است که اثبات کند چگونه عسل ممکن است سیال باشد و جاری شود؟!
میبیند اشتباه دیدن سرچشمه، آدمی را به کجا میکشاند؟!
باری بهشت زایا است و دوزخ بلعنده ی سیری ناپذیر، آنکس که میبلعد و میبلعد و باز بیشتر میخواهد خودش #دوزخ شده، آنوقت دربند آن است که دوزخ وجود دارد یا نه؟!
خودش دارد میسوزد و میسوزاند آنوقت میپرسد: خدایی آنقدر مهربان، کسی را میسوزاند آخه؟!
عزیزان، ما مسیر را اشتباه رفته ایم باتریهای رضایت بیشتر و پیشتر از آنکه در ارتباطهای تنانه پر شوند در پیوندهای روحی و روانی لبریز می شوند به تعبیر آن حکمت ایرانی سیری از چشم و دل است نه شکم. که اگر رضایت از راه تن میریخت در وجود ما، صفحات مجازی اینقدر پر نبود از ناله های نارضایی و تنهایی...
@niyazestanbarani
#محسن_یارمحمدی
دوستی پرسید: اغلب کسانی را که میشناسم درآمد معقول دارند،خانه زندگی مرتب دارند، خورد وخوراک وپوشاک مناسب دارند، دورهمی دارند، سفر میروند و...همیشه هم ناراضی اند و هی غرمیزنند که اینهم زندگیست که ما داریم؟!این هم کشور است ما توش افتادیم؟! و...
از آن مصیبت بارتر حکایت #روابط بی حساب کتاب ِ فراوان است و دورزدنهای فراوان تر، پسرها شرط بندی میکنند برای مخ زنی دخترها، دخترها مسابقه میدهند برای پزدادن به تعداد بیشتر پسرهای گول خورده و...آنوقت درفضای مجازی و حقیقی بلندترین ناله و رساترین فریاد #تنهایم_تنهایم و عکس_نوشته های #چه_درونم_تنهاست ِ سهراب سپهری...
واقعا حکایت چیست؟ چرا اینقدر بیقرار؟ ناراضی و...#تنها؟!
قطعا به تعداد همه ی کسانی که این متن را خواهند خواند سبب ارائه خواهد شد اما اجازه دهید روایت خودم را بگویم.
آدمی ذاتش نیاز است (همانطور که در شروع شکل دادن کانال گفتیم) نوزاد انسان ضعیف ترین نوزاد عالم طبیعت است و آدمی درهر فصلی از زندگی اش تشنه ترین موجود.
تشنه ی شیر مادر،آغوش امن پدر، آرامش، آسایش، توجه، احترام و... عشق، عشق، عشق..
هرچه از زندگی من گذشته باورم به این نکته بیشتر شده که همه ی این نیازها و تشنگیها بیشتر ریشه در #روح و #روان دارد تا تن...
همه ی تن گرایان میگویند آدمی اگر روزی یک سیب، یک دانه زیتون و یک حبه سیر بخورد تمام املاح و ویتامینهای بدنش تامین میشود و میماند چند لیوان آب.. نگویید نه که احتمالا از آن کشاورز لبنانی خبر دارید که دهها سال است با خوردن سیب زندگی پر کیفیتی دارد..
اما ما چرا اینهمه دنبال تنوع غذایی هستیم؟جز اینکه چشم و دل سیر نیستیم و در این تنوعها دنبال کسب رضایتی هستیم که غالبا به دست نمی آید؟!البته اینهم #وجودی انسان است یعنی ما ذاتا تنوع طلبیم و این نخستین گامها به سوی دوزخ است.
سخن این بود که اولا همه ی تشنگیهای ما ریشه در روح و روان دارد حتا نیازهای تنانه و دوما ما راه رفع این تشنگیها را یاد نگرفته ایم به قول مثنوی برای رفع تشنگی میرویم کنار گندابهای شور و هی آب تیره میخوریم و محصول، چیزی جز تشنگی نیست.
اگر ما بیمار نشده باشیم و چشمه ی برابرِ ما زلال باشد و گورا طبیعتا باید محصولش سیراب شدن بشود نه تشنگی..
#عالمی را لقمه کرد و در کشید
معده اش نعره زنان هل مِن مزید
و یادمان رفته این #جهنم است که مصرف میکند که فقط میبلعد..
چرا میگویند میسوزاند؟ نه اینکه آتش برای #بودن فی ذاته باید چیزهایی را ببلعدد تا بماند؟!
و بهشت چه؟ نه اینکه سبز است یعنی رویا وپویا و زاینده است؟! رود دارد یعنی سراسر حرکت است و زندگی.
آب و شیر و انگبین و شراب مگر نه اینکه چهار آیه اند و چهار نوشیدنی برای بیان زندگی پایای ناب گوارای تهی شده از منیت و خویش؟
آنوقت طرف در پی آن است که اثبات کند چگونه عسل ممکن است سیال باشد و جاری شود؟!
میبیند اشتباه دیدن سرچشمه، آدمی را به کجا میکشاند؟!
باری بهشت زایا است و دوزخ بلعنده ی سیری ناپذیر، آنکس که میبلعد و میبلعد و باز بیشتر میخواهد خودش #دوزخ شده، آنوقت دربند آن است که دوزخ وجود دارد یا نه؟!
خودش دارد میسوزد و میسوزاند آنوقت میپرسد: خدایی آنقدر مهربان، کسی را میسوزاند آخه؟!
عزیزان، ما مسیر را اشتباه رفته ایم باتریهای رضایت بیشتر و پیشتر از آنکه در ارتباطهای تنانه پر شوند در پیوندهای روحی و روانی لبریز می شوند به تعبیر آن حکمت ایرانی سیری از چشم و دل است نه شکم. که اگر رضایت از راه تن میریخت در وجود ما، صفحات مجازی اینقدر پر نبود از ناله های نارضایی و تنهایی...
@niyazestanbarani
Telegram