شـبها
دل بزرگ خدا هم
با یک شب بخیر
خوش می شود
حساب دل کوچک بندگانش
دیگر باخودتان...
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
دل بزرگ خدا هم
با یک شب بخیر
خوش می شود
حساب دل کوچک بندگانش
دیگر باخودتان...
شبتون آروم
🍃 @infostory 🍃
سلام
پیش بسوی شروع
یک صبح بی نظیر
روزتان سرشار از
زیبایی
و اتفاقهای خوب
لبخند زینت همیشگی
لبهاتون باشه
🍃 @infostory 🍃
پیش بسوی شروع
یک صبح بی نظیر
روزتان سرشار از
زیبایی
و اتفاقهای خوب
لبخند زینت همیشگی
لبهاتون باشه
🍃 @infostory 🍃
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_بیستوسه
اشكام شروع به باريدن كردن پايين تخت قرار گرفتم و دستاي
لرزونمو دو طرف شورتش گرفتم و به سمت پايين كشيدم
از پاش دراوردم و انداختم پايين تخت
چشمامو بستم تا چيزيو نبينم نفس عميقي كشيدم و اروم
چشمامو باز كرد م
با مردو*نگي شل و ولش نگاه كوتاهي انداختم
متعجب شدم از اينكه هيچ تغييري نكرده بود و بزرگ نشده
بود!
همون جور وار رفته بود...نميدونستم بايد دقيقا چيكار كنم
وقتي تعلل منو ديد با كلافگي گفت
_چقدر خنگي تو دختر يه حرف و بايد صد بار بهت بزنم؟!حالا
شروع كن ماساژ بده مثل همون ماساژي كه هر روز ميد ي
خيلي برام سخت ولي مجبور بودم كلي بهش بدهكار بودم و
از طرفي هم از طريق هيلا تحديدم ميكرد !
دستا ي لرزونمو دور عضومردونش پيچيدمو و اروم شروع كردم
به ماساژ دادن
چشماشو بسته بود و نفساي نامنظمي ميكشيد با هر بالا پايين
كردن دستم بزرگ شدنش مردونگيشو زير دستم بيشتر
احساس ميكردم
عضومردونش حسابي سفت و كلفت شده بود و تودستم ج ا
نميشدباديدن اون حجم از مردونگي دستام شروع به لرزيدن
كرد..
نفسا ي بلندش داشت به ناله تبديل ميشد و هر لحظه بغض
توي گلوي من بيشتر ميش د
يهو از جاش بلند شد و مچ دستمو گرفت ،پرتم كرد كنار ديوار
از تخت پايين اومد و...
با وحشت بهش خيره شدم كه به سمتم گام برداشت از
ديدنش توي اون وضع واقعا شرمم ميشد...چشمامو بستم و از
ته دل زجه زدم و شروع به التماس كردن كردم
ولي انگار كر شده بود و صداي التماسامو نميشنيد بالاي سرم
كه رسيد صداي دورگه و كلفت شدشو شنيدم كه گفت
_افرين كارتو خيلي خوب انجام دادي...خيلي وقت بود كسي
نتونسته بود منو تحريك كنه
سر از حرفاش در نمياوردم..و منظورشو متوجه نميشدم تا
اومدم به حرفاش فكر كنم خم شد و دستمو و گرفت و كف
اتاق درازم كردم و افتادم روم
جيق زدم و بهش چنگ انداختم و گفتم
_ولممم كن كثافط عوضي تو گفتييي كاريم نداري..تروخدا
بزار برمم ...من اين كاره نيستمم به چه زبوني بهت بگم...
ولي شهوت جلوي چشماشو گرفته بود و گوشش چيزي
نميشنيد خم شد روم و گاز محكمي از گردنم گرفتم كه جيغ
درد الودم فضاي اتاق و گرفت انقدر محكم بود كه حتم داشتم
دندوناش توي گردنم فرو رفته....
دستشو گرفت به لباسم تا توي تنم جرش بده كه كسي در زد
و بعدش صداي ترسيده و بغض الود هيلا
دستم روي دهنم گزاشتم تا صداي گريم بيرون نره و نشنوه
به دامون با التماس نگاهي كردم نگاهي كلافه و عصبي بهم
كرد و از روم بلندشد
🔞 کانال رمان های #بدون_سانسور💦👌
این کانال بدون تبلیغات می باشد هم اکنون عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_بیستوسه
اشكام شروع به باريدن كردن پايين تخت قرار گرفتم و دستاي
لرزونمو دو طرف شورتش گرفتم و به سمت پايين كشيدم
از پاش دراوردم و انداختم پايين تخت
چشمامو بستم تا چيزيو نبينم نفس عميقي كشيدم و اروم
چشمامو باز كرد م
با مردو*نگي شل و ولش نگاه كوتاهي انداختم
متعجب شدم از اينكه هيچ تغييري نكرده بود و بزرگ نشده
بود!
همون جور وار رفته بود...نميدونستم بايد دقيقا چيكار كنم
وقتي تعلل منو ديد با كلافگي گفت
_چقدر خنگي تو دختر يه حرف و بايد صد بار بهت بزنم؟!حالا
شروع كن ماساژ بده مثل همون ماساژي كه هر روز ميد ي
خيلي برام سخت ولي مجبور بودم كلي بهش بدهكار بودم و
از طرفي هم از طريق هيلا تحديدم ميكرد !
دستا ي لرزونمو دور عضومردونش پيچيدمو و اروم شروع كردم
به ماساژ دادن
چشماشو بسته بود و نفساي نامنظمي ميكشيد با هر بالا پايين
كردن دستم بزرگ شدنش مردونگيشو زير دستم بيشتر
احساس ميكردم
عضومردونش حسابي سفت و كلفت شده بود و تودستم ج ا
نميشدباديدن اون حجم از مردونگي دستام شروع به لرزيدن
كرد..
نفسا ي بلندش داشت به ناله تبديل ميشد و هر لحظه بغض
توي گلوي من بيشتر ميش د
يهو از جاش بلند شد و مچ دستمو گرفت ،پرتم كرد كنار ديوار
از تخت پايين اومد و...
با وحشت بهش خيره شدم كه به سمتم گام برداشت از
ديدنش توي اون وضع واقعا شرمم ميشد...چشمامو بستم و از
ته دل زجه زدم و شروع به التماس كردن كردم
ولي انگار كر شده بود و صداي التماسامو نميشنيد بالاي سرم
كه رسيد صداي دورگه و كلفت شدشو شنيدم كه گفت
_افرين كارتو خيلي خوب انجام دادي...خيلي وقت بود كسي
نتونسته بود منو تحريك كنه
سر از حرفاش در نمياوردم..و منظورشو متوجه نميشدم تا
اومدم به حرفاش فكر كنم خم شد و دستمو و گرفت و كف
اتاق درازم كردم و افتادم روم
جيق زدم و بهش چنگ انداختم و گفتم
_ولممم كن كثافط عوضي تو گفتييي كاريم نداري..تروخدا
بزار برمم ...من اين كاره نيستمم به چه زبوني بهت بگم...
ولي شهوت جلوي چشماشو گرفته بود و گوشش چيزي
نميشنيد خم شد روم و گاز محكمي از گردنم گرفتم كه جيغ
درد الودم فضاي اتاق و گرفت انقدر محكم بود كه حتم داشتم
دندوناش توي گردنم فرو رفته....
دستشو گرفت به لباسم تا توي تنم جرش بده كه كسي در زد
و بعدش صداي ترسيده و بغض الود هيلا
دستم روي دهنم گزاشتم تا صداي گريم بيرون نره و نشنوه
به دامون با التماس نگاهي كردم نگاهي كلافه و عصبي بهم
كرد و از روم بلندشد
🔞 کانال رمان های #بدون_سانسور💦👌
این کانال بدون تبلیغات می باشد هم اکنون عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
طبق تحقيقات كسانيكه با پارتنر خود س*ك*س عاطفي و صميمانه اي دارند
در ميان سالي حافظه بهتري خواهند داشت
و احتمال مبتلا شدنشان به آلزايمر كمتر است.
🌱 @new_method
در ميان سالي حافظه بهتري خواهند داشت
و احتمال مبتلا شدنشان به آلزايمر كمتر است.
🌱 @new_method
من زنان زیادی را دیده ام
که تک تک شان عاشق بوده اند
اما معشوقه اشان، آنها را شکستند
دلشان را به تاراج بردند
گوشه نشینشان کردند
گاهی در آشپزخانه پیرشان کردند
گاهی مُشت مُشت آرام بخش خورده اند
و بارها برچسبهای نا عادلانه ای رویشان چسباندند
و هیچ کدامشان نفهمیدند،
زن همان عطر یاس است
که می تواند تمام خانه که هیچ
کُل شهر را #خوش_بو کند
اما تمام زنها عاشق ماندند
و انتظار کشیدند برای دوست داشته شدن
راستی مگر می شود زن عاشق از چیزی دست بکشد؟
حتی کسی که عذابش دادُ رفت
#محمدامین_تیمورزاده
🌱 @new_method
من زنان زیادی را دیده ام
که تک تک شان عاشق بوده اند
اما معشوقه اشان، آنها را شکستند
دلشان را به تاراج بردند
گوشه نشینشان کردند
گاهی در آشپزخانه پیرشان کردند
گاهی مُشت مُشت آرام بخش خورده اند
و بارها برچسبهای نا عادلانه ای رویشان چسباندند
و هیچ کدامشان نفهمیدند،
زن همان عطر یاس است
که می تواند تمام خانه که هیچ
کُل شهر را #خوش_بو کند
اما تمام زنها عاشق ماندند
و انتظار کشیدند برای دوست داشته شدن
راستی مگر می شود زن عاشق از چیزی دست بکشد؟
حتی کسی که عذابش دادُ رفت
#محمدامین_تیمورزاده
🌱 @new_method
🍲بمب انرژی برای کودکان #کم_وزن
پودر جوانه گندم🌾،جو پرک 🍚و یا بلغور گندم را له کرده و با مقدار کمی سیب زمینی🥔 نگینی و دو قاشق روغن يا كره بپزيد و نصف عدد هویج🥕 رنده شده و آب ماهیچه🥩یا قلم🍖 اگر این غذا با یک عدد زرده تخم بلدرچین🍳 در اتمام کار میکس شود بالاترین حد ارزش غذایی را خواهد داشت.
این بمب انرژی سرشار از پروتئین میباشد. #کمخونی و #کم_وزنی را جبران خواهد کرد.
طعم کره و سیب زمینی و ماهیچه لعاب و عطر خوبی به این غذا میدهد.😋
👩👧👦 @koodak_madar_method
پودر جوانه گندم🌾،جو پرک 🍚و یا بلغور گندم را له کرده و با مقدار کمی سیب زمینی🥔 نگینی و دو قاشق روغن يا كره بپزيد و نصف عدد هویج🥕 رنده شده و آب ماهیچه🥩یا قلم🍖 اگر این غذا با یک عدد زرده تخم بلدرچین🍳 در اتمام کار میکس شود بالاترین حد ارزش غذایی را خواهد داشت.
این بمب انرژی سرشار از پروتئین میباشد. #کمخونی و #کم_وزنی را جبران خواهد کرد.
طعم کره و سیب زمینی و ماهیچه لعاب و عطر خوبی به این غذا میدهد.😋
👩👧👦 @koodak_madar_method
مراحل قبل از شروع س.ک.س :
🔻 بهداشت
🔻آرامش فکری و روانی
🔻تحریک ذهنی در مرد و زن
🔻آماده کردن محل مناسب
🔻روشهای پیشگیری از حاملگی
🔻وقت مناسب
🌱 @new_method
🔻 بهداشت
🔻آرامش فکری و روانی
🔻تحریک ذهنی در مرد و زن
🔻آماده کردن محل مناسب
🔻روشهای پیشگیری از حاملگی
🔻وقت مناسب
🌱 @new_method
🚨موقع فوتبال،فیلم دیدن مراقب باشید
پزشکان هشدار دادند پرده گوش نوزاد اگر تحت تاثیر عواملی مثل صدای بلند،فریاد یا صدای دست زدن قرارگیرد میتواند باعث #کم_شنوایی یا #ناشنوایی در نوزاد شود
👩👧👦 @koodak_madar_method
پزشکان هشدار دادند پرده گوش نوزاد اگر تحت تاثیر عواملی مثل صدای بلند،فریاد یا صدای دست زدن قرارگیرد میتواند باعث #کم_شنوایی یا #ناشنوایی در نوزاد شود
👩👧👦 @koodak_madar_method
#زناشویی
👱♀زنان از راه گوش تحریک میشوند و به همین دلیل نیازمند شنیدن جملات عاشقانه برای داشتن یک رابطه خوب هستند .
👱اما مردان از راه چشم تحریک میشوند.
🌱 @new_method
👱♀زنان از راه گوش تحریک میشوند و به همین دلیل نیازمند شنیدن جملات عاشقانه برای داشتن یک رابطه خوب هستند .
👱اما مردان از راه چشم تحریک میشوند.
🌱 @new_method
الهى
دراین شب زیبـای پاییزی
سلامتی را
نصیب خانواده هایمان
دل خـوشی را
نصیب خانه هایمان
وآرامـش را
نصیب دلهایمان گردان
و هيچ خـونـه اى
درد و غم نداشته باشه
آمین
شب پاییزیتون زیبـا
🍃 @infostory
دراین شب زیبـای پاییزی
سلامتی را
نصیب خانواده هایمان
دل خـوشی را
نصیب خانه هایمان
وآرامـش را
نصیب دلهایمان گردان
و هيچ خـونـه اى
درد و غم نداشته باشه
آمین
شب پاییزیتون زیبـا
🍃 @infostory
سلام
پیش بسوی شروع
یک صبح بی نظیر
روزتان سرشار از
زیبایی
و اتفاقهای خوب
لبخند زینت همیشگی
لبهاتون باشه
🍃 @infostory 🍃
پیش بسوی شروع
یک صبح بی نظیر
روزتان سرشار از
زیبایی
و اتفاقهای خوب
لبخند زینت همیشگی
لبهاتون باشه
🍃 @infostory 🍃
🍚معجزه ی لعاب برنج:
🍚 #تب بر قوی
🍚افزایش دهنده #اشتهای کودک
🍚درمان اگزمای کودک
🍚درمان جوش و #تپل_کردن صورت
🍚تسکین التهابات پوستی
🍚کاهش کهیر پوست
🍚پرپشت کردن مو
👩🍳طرز تهیه لعاب برنج:
دو قاشق غذا خوري #برنج(خرده برنج شمالی بهتره)را با يك ليوان #آب،برای پخت بگذارید.وقتی از آب برنج، 4قاشق غذاخوري باقی ماند و خوب برنج حالت نرم پیدا کرد (چیزی شبیه شله زرد)،برنج و آبش را از صافي ريز طوری رد كنید كه فقط آب برنج رد شود و دانه های برنج پشت صافی باقی بماند.مادر و کودکی ها به این مواد میتوانید به اندازه یک حبه قند خرده #نبات اضافه كنید و اجازه بدهید کاملا حل شود.
🍚بهترست غذای کودک را با #لعاب_برنج شروع کنید
👩👧👦 @koodak_madar_method
🍚 #تب بر قوی
🍚افزایش دهنده #اشتهای کودک
🍚درمان اگزمای کودک
🍚درمان جوش و #تپل_کردن صورت
🍚تسکین التهابات پوستی
🍚کاهش کهیر پوست
🍚پرپشت کردن مو
👩🍳طرز تهیه لعاب برنج:
دو قاشق غذا خوري #برنج(خرده برنج شمالی بهتره)را با يك ليوان #آب،برای پخت بگذارید.وقتی از آب برنج، 4قاشق غذاخوري باقی ماند و خوب برنج حالت نرم پیدا کرد (چیزی شبیه شله زرد)،برنج و آبش را از صافي ريز طوری رد كنید كه فقط آب برنج رد شود و دانه های برنج پشت صافی باقی بماند.مادر و کودکی ها به این مواد میتوانید به اندازه یک حبه قند خرده #نبات اضافه كنید و اجازه بدهید کاملا حل شود.
🍚بهترست غذای کودک را با #لعاب_برنج شروع کنید
👩👧👦 @koodak_madar_method
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_بیستوچهار
دوباره صداي هيلا بلند شد كه گفت
_ابجي اونجايي؟؟بيا من ميترسم
بعد زد زير گريه دلم براش كباب شد از جام بلند شدم و
صورتمو با دست پاك كرد به سمت در رفتم كه مچ دستمو
گرفت و اروم گفت
_با اين سر و وضوع ما ميخوايي در و باز كني؟
راست ميگفت اصلا درست نبود اينجور بياد تو اتاق دامون به
طرف در رفت و سعي كرد لحنشو اروم كنه گفت
_سلام عزيزم تو برو پايين الان ابجيت مياد..
هيلا با شك گفت
_واقعاا عمو جون؟
_اره قول ميد م
صدا ي پاي هيلا اومد كه از در دور شد لباسامو برداشتم و
پوشيدم به سمت در رفتم و سعي كردم بازش كنم ولي
نتونستم
به دامون نگاه كردم كه به سمت ميز رفت و بعد صداي تيك
در بلند شد و باز شد مثل پرنده ايي كه از قفس ازاد شده
اومدم از اتاق برم بيرون كه صداشو شنيدم
_اين بار ازت گذشتم ولي دفعه ي بعد نه.....منتظرزنگم باش
بهش نگاهي انداختم و حرفي نزدم از اتاق زدم بيرون وبه
سمت سرويس بهداشتي رفتم و ابي به دست صورتم زدم و
رفتم پايين دست هيلا رو گرفتم و با دو از خونه زدم بيرو ن
قلبم داشت از دهنم ميزد بيرون نفهميدم چجوري رسيدم
خونه ...در حيات و كه بستم نفس راحتي كشيدم اتفاقاي يك
ساعت پيش مثل فيلم از جلوي چشمام رد ميشدن و برام مثل
يك كابوس بودن
رو به هيلا كه با تعجب و بغض داشت نگام ميكردم كردم و
گفتم
_برو تو خونه الان منم ميام عزيز م
سر ي تكان داد و به سمت خونه دويد تا اومدم حركت كنم به
سمت شير اب تا ابي به دست و صورتم بزنم صداي در بلند
شد
دلم هري ريخت پايين نكنه دامون باشه؟!
پشت در رفتم بدون اينكه در و باز كنم گفت م
_كيه!?
صدا ي عصبي اقاي كمالي صاحب خونم اومد كه گفت
_منم صاحب خونت در و باز كن دوكلام حرف دارم باهات..
در و باز كردم كه با چهره ي عصبي و اخم الود كمالي مواجه
شدم با تعجب گفتم
_سلام اقاي كمالي اتفاقي افتاده؟هنوز تا سربرج و پرداخت
كرايه يك هفته مونده..!
_براي كرايه گرفتن نيومدم اومدم بگم تا سربرج خونه رو خالي
كني.
_چي خالي كنم؟!ولي تا پايان قولنامه ي ما خيلي مونده من
هر ماه به موقع كرايه رو پرداخت ميكنم.
_از اولم نبايد به يه دختر مجرد خونه ميدادم چند نفر اومدن
اعتر اض كه تو خونت مرد جواني رفت و امد ميكنه و خدا
ميدونه تو اين خونه چه خبره ؟!
🔞 کانال رمان های #بدون_سانسور💦👌
این کانال بدون تبلیغات می باشد هم اکنون عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_بیستوچهار
دوباره صداي هيلا بلند شد كه گفت
_ابجي اونجايي؟؟بيا من ميترسم
بعد زد زير گريه دلم براش كباب شد از جام بلند شدم و
صورتمو با دست پاك كرد به سمت در رفتم كه مچ دستمو
گرفت و اروم گفت
_با اين سر و وضوع ما ميخوايي در و باز كني؟
راست ميگفت اصلا درست نبود اينجور بياد تو اتاق دامون به
طرف در رفت و سعي كرد لحنشو اروم كنه گفت
_سلام عزيزم تو برو پايين الان ابجيت مياد..
هيلا با شك گفت
_واقعاا عمو جون؟
_اره قول ميد م
صدا ي پاي هيلا اومد كه از در دور شد لباسامو برداشتم و
پوشيدم به سمت در رفتم و سعي كردم بازش كنم ولي
نتونستم
به دامون نگاه كردم كه به سمت ميز رفت و بعد صداي تيك
در بلند شد و باز شد مثل پرنده ايي كه از قفس ازاد شده
اومدم از اتاق برم بيرون كه صداشو شنيدم
_اين بار ازت گذشتم ولي دفعه ي بعد نه.....منتظرزنگم باش
بهش نگاهي انداختم و حرفي نزدم از اتاق زدم بيرون وبه
سمت سرويس بهداشتي رفتم و ابي به دست صورتم زدم و
رفتم پايين دست هيلا رو گرفتم و با دو از خونه زدم بيرو ن
قلبم داشت از دهنم ميزد بيرون نفهميدم چجوري رسيدم
خونه ...در حيات و كه بستم نفس راحتي كشيدم اتفاقاي يك
ساعت پيش مثل فيلم از جلوي چشمام رد ميشدن و برام مثل
يك كابوس بودن
رو به هيلا كه با تعجب و بغض داشت نگام ميكردم كردم و
گفتم
_برو تو خونه الان منم ميام عزيز م
سر ي تكان داد و به سمت خونه دويد تا اومدم حركت كنم به
سمت شير اب تا ابي به دست و صورتم بزنم صداي در بلند
شد
دلم هري ريخت پايين نكنه دامون باشه؟!
پشت در رفتم بدون اينكه در و باز كنم گفت م
_كيه!?
صدا ي عصبي اقاي كمالي صاحب خونم اومد كه گفت
_منم صاحب خونت در و باز كن دوكلام حرف دارم باهات..
در و باز كردم كه با چهره ي عصبي و اخم الود كمالي مواجه
شدم با تعجب گفتم
_سلام اقاي كمالي اتفاقي افتاده؟هنوز تا سربرج و پرداخت
كرايه يك هفته مونده..!
_براي كرايه گرفتن نيومدم اومدم بگم تا سربرج خونه رو خالي
كني.
_چي خالي كنم؟!ولي تا پايان قولنامه ي ما خيلي مونده من
هر ماه به موقع كرايه رو پرداخت ميكنم.
_از اولم نبايد به يه دختر مجرد خونه ميدادم چند نفر اومدن
اعتر اض كه تو خونت مرد جواني رفت و امد ميكنه و خدا
ميدونه تو اين خونه چه خبره ؟!
🔞 کانال رمان های #بدون_سانسور💦👌
این کانال بدون تبلیغات می باشد هم اکنون عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
#دانستنی
👈مردان قادر هستنددر رختخواب تحریک شده وبرای رابطه آماده شوند
👈 برای زنان،به این سرعت اتفاق نمی افتد! تحریک زن باید درطول روز با در آغوش کشیدن بوسیدن و نوازش صورت گیرد.
🌱 @new_method
👈مردان قادر هستنددر رختخواب تحریک شده وبرای رابطه آماده شوند
👈 برای زنان،به این سرعت اتفاق نمی افتد! تحریک زن باید درطول روز با در آغوش کشیدن بوسیدن و نوازش صورت گیرد.
🌱 @new_method
زنهای عاشق نمیمیرند تنها چشمانشان
را میبندند،
نفس نمیکشند!
قلبشان را نگه میدارند، تا چشمانِ تو
باز بماند و "قلبت بزند"
زنها عاشق سرگردان میشوند
حولِ و حوشِ جهانِ یک مرد..
🌱 @new_method
را میبندند،
نفس نمیکشند!
قلبشان را نگه میدارند، تا چشمانِ تو
باز بماند و "قلبت بزند"
زنها عاشق سرگردان میشوند
حولِ و حوشِ جهانِ یک مرد..
🌱 @new_method
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم.
آنجا که چای ات سرد میشود
و دلت گرم
"خانه مادر است"
🌱 @new_method
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم.
آنجا که چای ات سرد میشود
و دلت گرم
"خانه مادر است"
🌱 @new_method
👈مردان قادر هستنددر رختخواب تحریک شده وبرای رابطه آماده شوند
👈 برای زنان،به این سرعت اتفاق نمی افتد! تحریک زن باید درطول روز با در آغوش کشیدن بوسیدن و نوازش صورت گیرد.
🌱 @new_method
👈 برای زنان،به این سرعت اتفاق نمی افتد! تحریک زن باید درطول روز با در آغوش کشیدن بوسیدن و نوازش صورت گیرد.
🌱 @new_method