🔵 گذر سن و #رابطه_جنسی
با گذشت زمان توانایی جنسی در افراد کاهش پیدا می کند. البته نه اینکه از بین برود، بنابراین شاید نتوان انتظار داشت که تعداد دفعات رابطه جنسی کامل مثل همیشه باقی بماند. (اگرچه این نیز در افراد مختلف با توجه به سطح سلامتی آنها فرق می کند.)
با گذر سن، مردان و زنان با کاهش ترشح هورمون هایی مواجه می شوند. همچنین با بالا رفتن سن ممکن است برخی #خانمها متوجه تغییراتی در ناحیه واژن خود شوند یا احساس کنند میزان رطوبت آن کمتر شده است و همین مسئله آمیزش را سخت تر می کند.
اطلاعات خود را در مورد تاثیراتی که تحولات هر دوره سنی می تواند بر #میل_جنسی و رابطه #جنسی تان بگذارد افزایش دهید. مثلا خانم ها بهتر است در مورد تاثیراتی که یائسگی می تواند بر عملکرد جنسی آنها بگذارد، مطالعه کنند یا از پزشک خود اطلاعات لازم در این زمینه را دریافت کنند تا با آرامش در پی راه حل برآیند نه اینکه به دلیل ناآگاهی دچار #اضطراب شوند.
🌱 @new_method
با گذشت زمان توانایی جنسی در افراد کاهش پیدا می کند. البته نه اینکه از بین برود، بنابراین شاید نتوان انتظار داشت که تعداد دفعات رابطه جنسی کامل مثل همیشه باقی بماند. (اگرچه این نیز در افراد مختلف با توجه به سطح سلامتی آنها فرق می کند.)
با گذر سن، مردان و زنان با کاهش ترشح هورمون هایی مواجه می شوند. همچنین با بالا رفتن سن ممکن است برخی #خانمها متوجه تغییراتی در ناحیه واژن خود شوند یا احساس کنند میزان رطوبت آن کمتر شده است و همین مسئله آمیزش را سخت تر می کند.
اطلاعات خود را در مورد تاثیراتی که تحولات هر دوره سنی می تواند بر #میل_جنسی و رابطه #جنسی تان بگذارد افزایش دهید. مثلا خانم ها بهتر است در مورد تاثیراتی که یائسگی می تواند بر عملکرد جنسی آنها بگذارد، مطالعه کنند یا از پزشک خود اطلاعات لازم در این زمینه را دریافت کنند تا با آرامش در پی راه حل برآیند نه اینکه به دلیل ناآگاهی دچار #اضطراب شوند.
🌱 @new_method
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیویک
چشمامو بستم و چنگي به دستش زدم بعد از چند دقيقه
دستشو برداشت و سرعت تلمبه هاشو بيشتر كرد
التشو ازم بيرون كشيد و با اه و ناله ي بلند اب كمرشو روي
شكم و سينه هام خالي كرد انقدر فشارش زياد بود كه چند
قطرش هم روي صورتم ريخت
نفسي اسوده از اينكه ارضا شده بود كشيدم اين رابطه هيچ
لذتي برام نداشت جز درد!
نگاهي به الت خونيش كردم!رد نگاهمو دنبال كرد و با ديدن
خون روي التش با پوزخند گفت
_زن شدنت مبارك....!!تو اين دوره زمونه خيلي عجيبه كه يه
دختر پرده داشته باشه و دست نخورده باشه!
با كاري هم كه تو داشتي چجور سالم موندي من موندم...
با شنيدن حرفاش قطره اشكي از گوشه ي چشمم چكيد چرا
انقدر راحت ادمارو از روي قيافه و سغلشون قضاوت ميكن ن!
هميشه چه تصورات و فكرايي از شب اول عروسيم
داشتم..اينكه چجوري پا به دنياي زنانه گي بزارم!
ولي امشب به بدترين شكل ممكن بدون هيچ عشق و علاقه
ايي اتفاق افتاد وبا تجاوز تحقرم زياد همراه شد
اهي كشيدم كه بي توجه بهم از روي تخت بلند شد و به طرف
حموم رفت و گفت
_تا دوش ميگيريم ملافه ي تخت و عوض كن توي كمد ملافه
ي اضافه هس ت
منتظر جوابم نشد و وارد حموم شد،با بدبختي دستمالو از كنار
تخت برداشتم و خودمو تميز كردم
سعي كردم به درد زيادي كه زير دلم داشت ميپيچيد بي
اهميت باشم به سمت كمد رفتم و ملافه ي تميزي بيرون
كشيدم ملافه ي خوني تخت و جمع كردم و ملافه ي تميز و
پهن كردم
با ديدن خون دخترانگيم روي ملافه دوباره اهي از ته دل
كشيدم ملافه رو دور خودم دور دادم و منتظر شدم دامون از
حموم بياد بيرون تا برم دوش بگيرم....
"از زبان دامون"
رفتم توي حموم و اب سرد و باز كردم تا شايد با يه دوش اب
سرد اندكي از حرارتم كم بشه با برخورد قطرات اب سرد با
بدنم نفسمو با صدا بيرون دادم و رفتم توي فكر
عجي ب احساس سبكي و خالي شدن ميكردم ا نگار بعد از سالها
بدنم ارامش پيدا كرده بود..
راستي اخرين باري كه تونستم با كسي سكس كنم كي
بود!!هوووف دقيقا يادم نمياد هر بار با كسي وارد رابطه شدم و
به سكس رسيد نتونست تحريكم و باهاشون تموم كردم
ولي حالا با برخورد دستاي نرم و لطيف يه دختر ساده و
خدمتكار اينجور داغ و از خود بي خود شده بودم
مشكلي كه سالها بخاطرش از فاميلسركوفت خوردم وباعث شد
ازشون دوري كنم حالا با وجود اين دختر داشت رفع ميش د!!
و چي بهتر از اين ميتونست برام باشه... با فكر اينكه هر وقت
اراده كنم اون دختر ميتونه تحريكم كنه و خودشو در اختيارم
بزاره لبخندي اومد روي لبم
تو اولين فرصت بايد حال چند نفرو ميگرفتم تا تلافي همه ي
اون زخم زبوناشونو در بيار م...
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیویک
چشمامو بستم و چنگي به دستش زدم بعد از چند دقيقه
دستشو برداشت و سرعت تلمبه هاشو بيشتر كرد
التشو ازم بيرون كشيد و با اه و ناله ي بلند اب كمرشو روي
شكم و سينه هام خالي كرد انقدر فشارش زياد بود كه چند
قطرش هم روي صورتم ريخت
نفسي اسوده از اينكه ارضا شده بود كشيدم اين رابطه هيچ
لذتي برام نداشت جز درد!
نگاهي به الت خونيش كردم!رد نگاهمو دنبال كرد و با ديدن
خون روي التش با پوزخند گفت
_زن شدنت مبارك....!!تو اين دوره زمونه خيلي عجيبه كه يه
دختر پرده داشته باشه و دست نخورده باشه!
با كاري هم كه تو داشتي چجور سالم موندي من موندم...
با شنيدن حرفاش قطره اشكي از گوشه ي چشمم چكيد چرا
انقدر راحت ادمارو از روي قيافه و سغلشون قضاوت ميكن ن!
هميشه چه تصورات و فكرايي از شب اول عروسيم
داشتم..اينكه چجوري پا به دنياي زنانه گي بزارم!
ولي امشب به بدترين شكل ممكن بدون هيچ عشق و علاقه
ايي اتفاق افتاد وبا تجاوز تحقرم زياد همراه شد
اهي كشيدم كه بي توجه بهم از روي تخت بلند شد و به طرف
حموم رفت و گفت
_تا دوش ميگيريم ملافه ي تخت و عوض كن توي كمد ملافه
ي اضافه هس ت
منتظر جوابم نشد و وارد حموم شد،با بدبختي دستمالو از كنار
تخت برداشتم و خودمو تميز كردم
سعي كردم به درد زيادي كه زير دلم داشت ميپيچيد بي
اهميت باشم به سمت كمد رفتم و ملافه ي تميزي بيرون
كشيدم ملافه ي خوني تخت و جمع كردم و ملافه ي تميز و
پهن كردم
با ديدن خون دخترانگيم روي ملافه دوباره اهي از ته دل
كشيدم ملافه رو دور خودم دور دادم و منتظر شدم دامون از
حموم بياد بيرون تا برم دوش بگيرم....
"از زبان دامون"
رفتم توي حموم و اب سرد و باز كردم تا شايد با يه دوش اب
سرد اندكي از حرارتم كم بشه با برخورد قطرات اب سرد با
بدنم نفسمو با صدا بيرون دادم و رفتم توي فكر
عجي ب احساس سبكي و خالي شدن ميكردم ا نگار بعد از سالها
بدنم ارامش پيدا كرده بود..
راستي اخرين باري كه تونستم با كسي سكس كنم كي
بود!!هوووف دقيقا يادم نمياد هر بار با كسي وارد رابطه شدم و
به سكس رسيد نتونست تحريكم و باهاشون تموم كردم
ولي حالا با برخورد دستاي نرم و لطيف يه دختر ساده و
خدمتكار اينجور داغ و از خود بي خود شده بودم
مشكلي كه سالها بخاطرش از فاميلسركوفت خوردم وباعث شد
ازشون دوري كنم حالا با وجود اين دختر داشت رفع ميش د!!
و چي بهتر از اين ميتونست برام باشه... با فكر اينكه هر وقت
اراده كنم اون دختر ميتونه تحريكم كنه و خودشو در اختيارم
بزاره لبخندي اومد روي لبم
تو اولين فرصت بايد حال چند نفرو ميگرفتم تا تلافي همه ي
اون زخم زبوناشونو در بيار م...
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
🔵 گذر سن و #رابطه_جنسی
با گذشت زمان توانایی جنسی در افراد کاهش پیدا می کند. البته نه اینکه از بین برود، بنابراین شاید نتوان انتظار داشت که تعداد دفعات رابطه جنسی کامل مثل همیشه باقی بماند. (اگرچه این نیز در افراد مختلف با توجه به سطح سلامتی آنها فرق می کند.)
با گذر سن، مردان و زنان با کاهش ترشح هورمون هایی مواجه می شوند. همچنین با بالا رفتن سن ممکن است برخی #خانمها متوجه تغییراتی در ناحیه واژن خود شوند یا احساس کنند میزان رطوبت آن کمتر شده است و همین مسئله آمیزش را سخت تر می کند.
اطلاعات خود را در مورد تاثیراتی که تحولات هر دوره سنی می تواند بر #میل_جنسی و رابطه #جنسی تان بگذارد افزایش دهید. مثلا خانم ها بهتر است در مورد تاثیراتی که یائسگی می تواند بر عملکرد جنسی آنها بگذارد، مطالعه کنند یا از پزشک خود اطلاعات لازم در این زمینه را دریافت کنند تا با آرامش در پی راه حل برآیند نه اینکه به دلیل ناآگاهی دچار #اضطراب شوند.
🌱 @new_method
با گذشت زمان توانایی جنسی در افراد کاهش پیدا می کند. البته نه اینکه از بین برود، بنابراین شاید نتوان انتظار داشت که تعداد دفعات رابطه جنسی کامل مثل همیشه باقی بماند. (اگرچه این نیز در افراد مختلف با توجه به سطح سلامتی آنها فرق می کند.)
با گذر سن، مردان و زنان با کاهش ترشح هورمون هایی مواجه می شوند. همچنین با بالا رفتن سن ممکن است برخی #خانمها متوجه تغییراتی در ناحیه واژن خود شوند یا احساس کنند میزان رطوبت آن کمتر شده است و همین مسئله آمیزش را سخت تر می کند.
اطلاعات خود را در مورد تاثیراتی که تحولات هر دوره سنی می تواند بر #میل_جنسی و رابطه #جنسی تان بگذارد افزایش دهید. مثلا خانم ها بهتر است در مورد تاثیراتی که یائسگی می تواند بر عملکرد جنسی آنها بگذارد، مطالعه کنند یا از پزشک خود اطلاعات لازم در این زمینه را دریافت کنند تا با آرامش در پی راه حل برآیند نه اینکه به دلیل ناآگاهی دچار #اضطراب شوند.
🌱 @new_method
✨ اقداماتی که مردان میتوانند در زمان نزدیکی برای تسهیل ارگاسم زن انجام دهند
👈 نوازش ملایم سینه ها
👈 بغل کردن
👈 لمس اعضای تناسلی
👈 تعریف از زیبایی او
🌱 @new_method
👈 نوازش ملایم سینه ها
👈 بغل کردن
👈 لمس اعضای تناسلی
👈 تعریف از زیبایی او
🌱 @new_method
زن به نشانه هایی نیازداردکه معرف عشق وعلاقه باشند
وقتی مردبرای زنش گل می آورددرواقع به اووظرافتهای زنانه اش اهمیت میدهدزن به این گل گرفتنهای مداوم احتیاج داردچون گل رانشانه عشق میداند
🌱 @new_method
وقتی مردبرای زنش گل می آورددرواقع به اووظرافتهای زنانه اش اهمیت میدهدزن به این گل گرفتنهای مداوم احتیاج داردچون گل رانشانه عشق میداند
🌱 @new_method
4عادت مهم زوج های موفق
هيچ گاه بدون خداحافظی یکديگر را ترك نميكنند
هر روز همدیگر را میبوسند
هر روزباهم رو در رو گفتگومیكنند
هرشب رابطه ج نسی برقرارمیکنند
یکديگرراشگفت زده ميكنند
🌱 @new_method
هيچ گاه بدون خداحافظی یکديگر را ترك نميكنند
هر روز همدیگر را میبوسند
هر روزباهم رو در رو گفتگومیكنند
هرشب رابطه ج نسی برقرارمیکنند
یکديگرراشگفت زده ميكنند
🌱 @new_method
🔹 زنان کم خون آلزایمر میگیرند!
اکثر زنان مبتلا به آلزایمر در جوانی مبتلا به کمخونی بودهاند!
فقرآهن موجب پایین آمدن اکسیژن مورد نیاز سلولهای مغزی و تخریب زودهنگام آنها میگردد.
👩👧👦 @koodak_madar_method
اکثر زنان مبتلا به آلزایمر در جوانی مبتلا به کمخونی بودهاند!
فقرآهن موجب پایین آمدن اکسیژن مورد نیاز سلولهای مغزی و تخریب زودهنگام آنها میگردد.
👩👧👦 @koodak_madar_method
آرزو میکنم
در ایـن صبح زیبـا
لبخند مهمون لبهاتون بشہ
شادی از در و دیوار قلبتون
سرازیر بـشہ
سـلامتی مهمون دائمی
محفل خانواده تون بشہ
امیدوارم
سـاز دنیا کوک خواسته های
قلبی شما بـشه
🍃 @infostory 🍃
در ایـن صبح زیبـا
لبخند مهمون لبهاتون بشہ
شادی از در و دیوار قلبتون
سرازیر بـشہ
سـلامتی مهمون دائمی
محفل خانواده تون بشہ
امیدوارم
سـاز دنیا کوک خواسته های
قلبی شما بـشه
🍃 @infostory 🍃
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیودو
خودمو اب كشيدم و حوله رو دورم پيچيدم و از حموم خارج
شدم...كه ديدم دخترك با صورتي ماتم زده روي تخت نشسته
و غرق فكر شد ه..
نميخواستم نازشو بكشم و باهاش مهربون باشم چون پرو و
زبون دراز ميشيد و اصلا اينو نميخواستم خيلي خشك رو
بهش گفت م
_زودتر دوش بگير بيا كه بخوابيم
با شنيدن صدام از فكر بيرون اومد و بهم نگاهي كوتاه انداخت
و گفت
_شما بخوابين من حموم كردم ميخواب م
نگاه وحشتناكي بهش كردم و گفتم
_اينجا حرف حرفه منه وقتي گفتم با هم ميخوابيم بگو چشم
و سريع كارتو تموم كن
بق كرد و به زور ازبين دندانهاي گره كردش چشمي خارج شد
و به سمت حموم پا تند كر د
لباسامو پوشيدم و روي تخت منتظرش شدم دوست داشتم
گرماي تنشو بازم احساس كنم بعد از نيم ساعت از حموم
بيرون اومد به سمت كمد رفت و لباساشو در اورد تا بپوشه كه
گفتم
_نميخواد لباس بپوشي...بيا اينجا
و به جاي خالي كنار خودم اشاره كرد كه گفت
_ولي...
تا اومد ادامه ي حرفشو بزنه توي حرفش پريدم و گفت م
_ولي و اما رو ول كن ببين من چي ميگم! چي ميخوام !همونو
بچسب قبلا هم چند بار بهت گفتم...
نگاهي به ابروهاي تو هم كشيدم كرد و با پاهاي بي جون و
رنگ زرد شده به طرف تخت اومد
اروم گوشه ي پتو رو كنار زد و خزيد زير پتو و تو دور ترين
نقطه از من دراز كشيد
از اين كارش كفرم در اومد دستشو گرفتم و كشيدم سمت
خودم مثل پر كاهي كشيده شد سمتم و افتاد تو بغلم...و گفتم
_وقتي بهت گفتم بيا اينجا يعني جات اينجاس
وبه بغلم اشاره كرد م
_نه اونجا توي دورترين نقطه از من
دستامو دور بدن لختش حلقه كردم دستمو روي كمر برهنه
و صافش كشيدم و به سمت پايين حركت دادم كه به خودش
لرزيد ولي حرفي نزد
نفسشو حبس كرده بود و سرشو توي سينم مخفي كرده
بود..منم كه از لمس بدن بي نقصش دوباره داشت حسام زير
و رو ميشد
شرو ع به دستمالي كردن جاهاي حساس و برامدش
كردم..نميدونم چقدر گذشت و من همچنان از اين كارم غرق
لذت بودم..
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیودو
خودمو اب كشيدم و حوله رو دورم پيچيدم و از حموم خارج
شدم...كه ديدم دخترك با صورتي ماتم زده روي تخت نشسته
و غرق فكر شد ه..
نميخواستم نازشو بكشم و باهاش مهربون باشم چون پرو و
زبون دراز ميشيد و اصلا اينو نميخواستم خيلي خشك رو
بهش گفت م
_زودتر دوش بگير بيا كه بخوابيم
با شنيدن صدام از فكر بيرون اومد و بهم نگاهي كوتاه انداخت
و گفت
_شما بخوابين من حموم كردم ميخواب م
نگاه وحشتناكي بهش كردم و گفتم
_اينجا حرف حرفه منه وقتي گفتم با هم ميخوابيم بگو چشم
و سريع كارتو تموم كن
بق كرد و به زور ازبين دندانهاي گره كردش چشمي خارج شد
و به سمت حموم پا تند كر د
لباسامو پوشيدم و روي تخت منتظرش شدم دوست داشتم
گرماي تنشو بازم احساس كنم بعد از نيم ساعت از حموم
بيرون اومد به سمت كمد رفت و لباساشو در اورد تا بپوشه كه
گفتم
_نميخواد لباس بپوشي...بيا اينجا
و به جاي خالي كنار خودم اشاره كرد كه گفت
_ولي...
تا اومد ادامه ي حرفشو بزنه توي حرفش پريدم و گفت م
_ولي و اما رو ول كن ببين من چي ميگم! چي ميخوام !همونو
بچسب قبلا هم چند بار بهت گفتم...
نگاهي به ابروهاي تو هم كشيدم كرد و با پاهاي بي جون و
رنگ زرد شده به طرف تخت اومد
اروم گوشه ي پتو رو كنار زد و خزيد زير پتو و تو دور ترين
نقطه از من دراز كشيد
از اين كارش كفرم در اومد دستشو گرفتم و كشيدم سمت
خودم مثل پر كاهي كشيده شد سمتم و افتاد تو بغلم...و گفتم
_وقتي بهت گفتم بيا اينجا يعني جات اينجاس
وبه بغلم اشاره كرد م
_نه اونجا توي دورترين نقطه از من
دستامو دور بدن لختش حلقه كردم دستمو روي كمر برهنه
و صافش كشيدم و به سمت پايين حركت دادم كه به خودش
لرزيد ولي حرفي نزد
نفسشو حبس كرده بود و سرشو توي سينم مخفي كرده
بود..منم كه از لمس بدن بي نقصش دوباره داشت حسام زير
و رو ميشد
شرو ع به دستمالي كردن جاهاي حساس و برامدش
كردم..نميدونم چقدر گذشت و من همچنان از اين كارم غرق
لذت بودم..
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
🔵وقتی در مورد همسرتون صحبت میکنید از اسامی اشاره مثل: این یا اون استفاده نکنید⛔️
وهمچنین کلمه هایی مثل: ببین ، الو، آهای و ...❌
🔵وقتی همسرتان شما را صدا میزنه با علاقه بهش جواب بدید! مثلا به جای گفتن: هااان!؟ یا گفتن یک بله خالی به او بگویید: بله عزیزم ، جان دلم یا جونم✅
مطمئن باشید در ازای احترام گذاشتن خودتان احترام می بینید👌
یادمون نره همسر ما یک درخت نیست😶
💟 زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.
🌱 @new_method
وهمچنین کلمه هایی مثل: ببین ، الو، آهای و ...❌
🔵وقتی همسرتان شما را صدا میزنه با علاقه بهش جواب بدید! مثلا به جای گفتن: هااان!؟ یا گفتن یک بله خالی به او بگویید: بله عزیزم ، جان دلم یا جونم✅
مطمئن باشید در ازای احترام گذاشتن خودتان احترام می بینید👌
یادمون نره همسر ما یک درخت نیست😶
💟 زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.
🌱 @new_method
🔸بهبود دردهای قاعدگی
سیر و پیاز در بهبود دردهای قاعدگی بسیار موثر هستند ، این دو رو در غذای روزانه خود بگنجانید
🌱 @new_method
سیر و پیاز در بهبود دردهای قاعدگی بسیار موثر هستند ، این دو رو در غذای روزانه خود بگنجانید
🌱 @new_method
وظیفه مادران در زمینه آموزش مسائل جنسی چه نسبت به دختربچهها و چه در مورد پسربچهها بسیار حساستر و جدیتر از وظایف پدران است.مادر باید به بچهها تفهیم کند (بفهماند) که قسمتهایی از بدن آنچنان است که هیچکس حتی پدر و برادرش حق لمس کردن آن و دیدن آن را در غیاب مادر ندارند تا چه رسد به معلم و دوست و رفیق.
بچهها باید یاد بگیرند که هر نوع حرکت یا گفته غیرعادی و مشکوکی را فورا به مادر خود و بعدا به پدر منتقل کنند تا در مقابل عمل انجام شدهای مانند آنچه که در باره ندا اتفاق افتاد قرار نگیریم
🌱 @new_method
بچهها باید یاد بگیرند که هر نوع حرکت یا گفته غیرعادی و مشکوکی را فورا به مادر خود و بعدا به پدر منتقل کنند تا در مقابل عمل انجام شدهای مانند آنچه که در باره ندا اتفاق افتاد قرار نگیریم
🌱 @new_method
وقتی مردی به زن بسیار جذابی نگاه میکند ناحیه ای از مغزش که کنترل ترس را بر عهده دارد همزمان فعال میشود !☺️
تعداد کمی از مردان میتوانند نسبت به زنان بسیار زیبا بی تفاوت باشند.
🌱 @new_method
تعداد کمی از مردان میتوانند نسبت به زنان بسیار زیبا بی تفاوت باشند.
🌱 @new_method
🔴 چرا رابطه جنسی برای برخی افراد لذت بخش نیست؟
💦 لذت بردن جنسی برای بعضی افراد آسان و برای برخی دیگر دشوار و دست نیافتنی است. این موضوع ریشه در دوران کودکی هر شخص دارد. شناخت ما از رابطه جنسی به تصاویر ذهنی ما که به طور ناخودآگاه در زندگی کودکی ما شکل گرفته است برمیگردد و پدر و مادر نقش اساسی در تصویر ذهنی کودک در ارتباط با مسائل جنسی دارند.
💦 هرچه پدر و مادر از نقشهای جنسی خود رضایت بیشتری داشته باشند، بهتر میتوانند دیدگاههای خودشان را به فرزندان انتقال دهند.
💦 در دوران نوجوانی پایههای لذت بردن از رابطه جنسی شکل میگیرد. اگر نوجوان در خانواده نسبت به مردانگی یا زنانگی خودش احساس خوبی داشته باشد، در آینده نیز اعتماد به نفس لازم برای لذت بردن را خواهد داشت.
💦 به تمام والدین توصیه می شود با آغاز آموزش مسایل جنسی در زمان مناسب و با پاسخ دهی درست به نوجوان و برخورد صحیح با سوالات او در این رابطه سعی کنند رابطه صمیمانه ای بین خود و فرزندانشان برقرار کنند و با افزایش اعتماد به نفس به آنها کمک کنند زندگی زناشویی درخشانی در آینده داشته باشند.
🌱 @new_method
💦 لذت بردن جنسی برای بعضی افراد آسان و برای برخی دیگر دشوار و دست نیافتنی است. این موضوع ریشه در دوران کودکی هر شخص دارد. شناخت ما از رابطه جنسی به تصاویر ذهنی ما که به طور ناخودآگاه در زندگی کودکی ما شکل گرفته است برمیگردد و پدر و مادر نقش اساسی در تصویر ذهنی کودک در ارتباط با مسائل جنسی دارند.
💦 هرچه پدر و مادر از نقشهای جنسی خود رضایت بیشتری داشته باشند، بهتر میتوانند دیدگاههای خودشان را به فرزندان انتقال دهند.
💦 در دوران نوجوانی پایههای لذت بردن از رابطه جنسی شکل میگیرد. اگر نوجوان در خانواده نسبت به مردانگی یا زنانگی خودش احساس خوبی داشته باشد، در آینده نیز اعتماد به نفس لازم برای لذت بردن را خواهد داشت.
💦 به تمام والدین توصیه می شود با آغاز آموزش مسایل جنسی در زمان مناسب و با پاسخ دهی درست به نوجوان و برخورد صحیح با سوالات او در این رابطه سعی کنند رابطه صمیمانه ای بین خود و فرزندانشان برقرار کنند و با افزایش اعتماد به نفس به آنها کمک کنند زندگی زناشویی درخشانی در آینده داشته باشند.
🌱 @new_method
وقتی شب میشه
یـه دنیـا خـاطره
و یـه دنیـا خیال میاد
تـو دل آدم
مـن آرزو میکنم
امشب دلتـون آروم
و رویاهاتـون شیرین باشه
شبتون زیبـا و در پنـاه خـدا
🍃 @infostory 🍃
یـه دنیـا خـاطره
و یـه دنیـا خیال میاد
تـو دل آدم
مـن آرزو میکنم
امشب دلتـون آروم
و رویاهاتـون شیرین باشه
شبتون زیبـا و در پنـاه خـدا
🍃 @infostory 🍃
سلام صبحتون بخیر
الهی
باطلوع خورشید امروز
خوشیها و زیبایهای زندگیتون
پر رنگتر و با طراوتتر
از همیشه باشه
شاد و خوشبخت باشید
🍃 @infostory 🍃
الهی
باطلوع خورشید امروز
خوشیها و زیبایهای زندگیتون
پر رنگتر و با طراوتتر
از همیشه باشه
شاد و خوشبخت باشید
🍃 @infostory 🍃
🌱#ماساژور
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیوسه
صدايي از هيلدا بلند نميشد و چه بهتر چون حوصله ي اينكه
باز اعتراض كنه رو نداشتم
دستمو به سمت باسن گرد و خوش فرمش بردم و اسپنك
ارومي روش زدم كه زير دستم لرزشي كرد
اوفي گفتم و انگشتمو بين لمبراش بردم و دور سوراخ تنگش
كشيدم
تا اومدم انگشتمو داخلش وارد كنم خودشو سفت كرد و با
بغض و التماس گفت
_اقا خيلي دلم درد ميكنه ديگه نميتونم خواهش ميكنم...
بي توجه به حرفش بيشگوني از لمبرش گرفتم كه خودشو ول
كرد از فرصت استفاده كردم و انگشت فاكمو محكم فشار دادم
داخلش كه...
اخ و ناله ايي از روي درد كرد،كه سرمو بردم نزديك گوشش
و اروم جوري كه لبام بخوره به لاله ي گوشش گفتم
_ديگه بايد عادت كني به اين وضع, هر وقت من بخوام بايد
خودتو در اختيارم قرار بدي يادت كه نرفته تو خودتو به مدت
دو سال بهم فروختي...
فين فيني كرد و سرشو به نشانه ي مثبت تكون داد دستمو
كمي توي سوراخ تنگش جلوعقب كردم و بعد ازش كشيدم
بيرون و گفتم
_امشب و بي خيال ميشم چون دفعه ي اولت بود..ولي از دفعه
هاي بعد از اين خبرا نيست حالا زير گوش من فس فس نكن
و بخواب
چند دقيقه فين فين كرد و بعدش صداش قطع شد و حركت
منظم سينش نشان از خوابيدنش ميداد منم چند دقيقه بعد
به خواب رفتم
"هيلدا"
تو ي خواب و بيداري بودم كه با احساس صداي بغض الود هيلا
هراسون چشمامو باز كرد به اطراف نگاهي كردم تا مكان و
زمان دستم بيا د
صورتمو كه برگردوندم با ديدن دامون غرق خواب همه ي
اتفاقاي ديشب دوباره اوم د
نگاهي به سر وضعم كردم لخت بودم سري از تخت پايين
اومدم و يه شلوار و تيشرت تنم كردم قفل در و چرخوندم و
بيرون رفتم
هيلا با چشماي اشكي پشت در بود بغلش كردم و محكم لپشو
بوسيدم و از در اتاق فاصله گرفتم و گفتم
_چرا چشماي قشنگت اشكيه
_فكر كردم منو تنها گزاشتي
از حرفش قلبم فشرده شد به خودم فشارش دادم و گفت م
_من هيچ وقت تنهات نميزارم خوشگلم
و براي اينكه اين بحث از يادش بره ادامه دادم
_اوووم بريم كه يه صبحونه توپ اماده كنيم موافقي
با ذوق دستاشو بهم كوبيد و گفت
_اره ابجي خيلي گشنم ه
بوسه ايي ديگه روي لپش كاشتم و باهم به سمت اشپزخونه
رفتيم روي صندلي نشوندمش و به طرف چايي ساز رفتم و
روشنش كردم
در يخچال و باز كردم و توش نگاهي انداختم پر پر بود وهر
چي كه فكرشو ميكردي پيدا ميشد توش
وسايل صبحانه رو در اوردم و روي ميز چيدم نون هم از فريزر
در اوردم تا يخش باز بشه..دوتا فنجون برداشتم و چايي
ريختم
گزاشتم روي ميز اومدم بشينم روي صندلي كه صداي دامون
شنيدم
به سمتش برگشتم توي چارچوب در دست به سينه ايستاده
بود و با لحن شوخي گفت
_تنها تنها صبحونه ميخورين ديگه؟
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673
#قسمت_سیوسه
صدايي از هيلدا بلند نميشد و چه بهتر چون حوصله ي اينكه
باز اعتراض كنه رو نداشتم
دستمو به سمت باسن گرد و خوش فرمش بردم و اسپنك
ارومي روش زدم كه زير دستم لرزشي كرد
اوفي گفتم و انگشتمو بين لمبراش بردم و دور سوراخ تنگش
كشيدم
تا اومدم انگشتمو داخلش وارد كنم خودشو سفت كرد و با
بغض و التماس گفت
_اقا خيلي دلم درد ميكنه ديگه نميتونم خواهش ميكنم...
بي توجه به حرفش بيشگوني از لمبرش گرفتم كه خودشو ول
كرد از فرصت استفاده كردم و انگشت فاكمو محكم فشار دادم
داخلش كه...
اخ و ناله ايي از روي درد كرد،كه سرمو بردم نزديك گوشش
و اروم جوري كه لبام بخوره به لاله ي گوشش گفتم
_ديگه بايد عادت كني به اين وضع, هر وقت من بخوام بايد
خودتو در اختيارم قرار بدي يادت كه نرفته تو خودتو به مدت
دو سال بهم فروختي...
فين فيني كرد و سرشو به نشانه ي مثبت تكون داد دستمو
كمي توي سوراخ تنگش جلوعقب كردم و بعد ازش كشيدم
بيرون و گفتم
_امشب و بي خيال ميشم چون دفعه ي اولت بود..ولي از دفعه
هاي بعد از اين خبرا نيست حالا زير گوش من فس فس نكن
و بخواب
چند دقيقه فين فين كرد و بعدش صداش قطع شد و حركت
منظم سينش نشان از خوابيدنش ميداد منم چند دقيقه بعد
به خواب رفتم
"هيلدا"
تو ي خواب و بيداري بودم كه با احساس صداي بغض الود هيلا
هراسون چشمامو باز كرد به اطراف نگاهي كردم تا مكان و
زمان دستم بيا د
صورتمو كه برگردوندم با ديدن دامون غرق خواب همه ي
اتفاقاي ديشب دوباره اوم د
نگاهي به سر وضعم كردم لخت بودم سري از تخت پايين
اومدم و يه شلوار و تيشرت تنم كردم قفل در و چرخوندم و
بيرون رفتم
هيلا با چشماي اشكي پشت در بود بغلش كردم و محكم لپشو
بوسيدم و از در اتاق فاصله گرفتم و گفتم
_چرا چشماي قشنگت اشكيه
_فكر كردم منو تنها گزاشتي
از حرفش قلبم فشرده شد به خودم فشارش دادم و گفت م
_من هيچ وقت تنهات نميزارم خوشگلم
و براي اينكه اين بحث از يادش بره ادامه دادم
_اوووم بريم كه يه صبحونه توپ اماده كنيم موافقي
با ذوق دستاشو بهم كوبيد و گفت
_اره ابجي خيلي گشنم ه
بوسه ايي ديگه روي لپش كاشتم و باهم به سمت اشپزخونه
رفتيم روي صندلي نشوندمش و به طرف چايي ساز رفتم و
روشنش كردم
در يخچال و باز كردم و توش نگاهي انداختم پر پر بود وهر
چي كه فكرشو ميكردي پيدا ميشد توش
وسايل صبحانه رو در اوردم و روي ميز چيدم نون هم از فريزر
در اوردم تا يخش باز بشه..دوتا فنجون برداشتم و چايي
ريختم
گزاشتم روي ميز اومدم بشينم روي صندلي كه صداي دامون
شنيدم
به سمتش برگشتم توي چارچوب در دست به سينه ايستاده
بود و با لحن شوخي گفت
_تنها تنها صبحونه ميخورين ديگه؟
از لای در نگاهی به خان زاده که داشت با یه دختر ور میرفت انداختم.
با نالهای که دختر مو بلوند کرد حس کردم چیزی درونم لرزید.
خان زاده پشتش بهم بود و منو نمیدید.
دستش که بین پای دختره نشست با ترس و غیرارادی هین تقریبا بلندی کشیدم.
خان زاده با همون اخم و جذابیت همیشگیاش سمتم برگشت و دختره با لوندی پشت خان زاده خودش و پنهان کرد.
با حرف خان زاده با غم چشمام و بستم.
قطعا از گناهم نمیگذشت و تنبیه مفصلی در راه بود!
- بیا داخل! تو کی هستی که من و داشتی دید میزدی؟
بغضم و قورت دادم و وارد اتاق شدم.
خانزاده منو به سمت خودش و اون دختر کشید تا ... 💦
https://t.me/joinchat/SQkQgrkwrrmmyT_M
اگر میخواهید قوای ج*ن*سی خود را تقویت کنید، به مدت طولانی پیاز مصرف کنیدپیاز داروی مقوی غرایز ج*ن*سی است و به همین دلیل برای بهبود سریع و طبیعی قوای ج*ن*سی و بنیهی مردان مفید است
🌱 @new_method
🌱 @new_method