هیچ #فوریتی وجود ندارد.
تابستان برای رسیدن به پاییز #نمی شتابد.
یک برگ کوچک علف هیچگاه #نمی کوشد،
سریع تر از گیاه همجوارش #رشد کند.
سيارات نیز کاهلانه روی #مدار خود
حرکت می کنند.
این عالم هستی کهن اصلاً شتابی ندارد.
اما ذهن که شدیداً احساس می کند
از کلیت #جداست،
می خواهد به نتایجی گرانقدر دست یابد
و نهایتا می خواهد ،
که #تحت کنترل باشد.
اما شما که ذهن نیستید.
و عشق از این تشخیص #حاصل میشود که آنچه که شمایید، بهعنوان #فضای باز، بهعنوان اقیانوس، همهٔ #موجهایی را که ظاهر میشوند -همهٔ مناظر و اصوات و بوها و حسهایی که اکنون #پدیدار میشوند- بهطور عمیق و بدون شرطیشدن #میپذیرد.
در آغوش گرفتن کاملِ همهی #موجهای تجربه، عشقی است که همیشه در جستوجویش بودهاید.
همهچیز از هیچچیزی که شمایید، جداییناپذیر است. در چشمان شما، همهچیز #معشوق است.
هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را کنترل کنید، بیشتر شما را کنترل می کند.
خود را آزاد کنید و بگذارید همه چیز مسیرِ طبیعی اش را طی کند!
#ذن
شکست و موفقیت اهمیتی ندارند. آنچه اهمیت دارد آگاهی از این است که، همه چیز یک بازی است...
#باگوان_راجنیش
هر زمان درک كنی که تو، تنها دليلِ خوشبختی خودت هستی،
و هيچ فرد يا چيزی بيرون از تو نمی تواند اوضاع را بهتر كند،
سفرت را به سوی كمال و آرامش حقيقی آغاز كرده ای...
به عنوان یک شخص نگران کنار برو،
تا نیروی زندگی از خودش مراقبت کند.
همانگونه که از تمامی اجزایش
مراقبت میکند .
#سوفیا_ساناندا
در واقع هیچکس شدن ، قدمیست که ذهن در تفحصِ پله به پله، با آن برخورد میکند. یک فضایِ خالی و بی منظور، که پس از تهنشین شدنِ دانستگیها، همچنان باقیست. اما در اینجا یک چرخشِ دیگر از سوی توجه ، لازم است. چرخشی از هیچکس، به سویِ داننده ی هیچکس. در این چرخش، توجه روی خودش میفتد. و داننده در ندانستگی فنا میشود. آن کَس نیز از هیچکس رها شده و تنها هیچ باقی میماند.
این هیچ، خویش است.
تابستان برای رسیدن به پاییز #نمی شتابد.
یک برگ کوچک علف هیچگاه #نمی کوشد،
سریع تر از گیاه همجوارش #رشد کند.
سيارات نیز کاهلانه روی #مدار خود
حرکت می کنند.
این عالم هستی کهن اصلاً شتابی ندارد.
اما ذهن که شدیداً احساس می کند
از کلیت #جداست،
می خواهد به نتایجی گرانقدر دست یابد
و نهایتا می خواهد ،
که #تحت کنترل باشد.
اما شما که ذهن نیستید.
و عشق از این تشخیص #حاصل میشود که آنچه که شمایید، بهعنوان #فضای باز، بهعنوان اقیانوس، همهٔ #موجهایی را که ظاهر میشوند -همهٔ مناظر و اصوات و بوها و حسهایی که اکنون #پدیدار میشوند- بهطور عمیق و بدون شرطیشدن #میپذیرد.
در آغوش گرفتن کاملِ همهی #موجهای تجربه، عشقی است که همیشه در جستوجویش بودهاید.
همهچیز از هیچچیزی که شمایید، جداییناپذیر است. در چشمان شما، همهچیز #معشوق است.
هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را کنترل کنید، بیشتر شما را کنترل می کند.
خود را آزاد کنید و بگذارید همه چیز مسیرِ طبیعی اش را طی کند!
#ذن
شکست و موفقیت اهمیتی ندارند. آنچه اهمیت دارد آگاهی از این است که، همه چیز یک بازی است...
#باگوان_راجنیش
هر زمان درک كنی که تو، تنها دليلِ خوشبختی خودت هستی،
و هيچ فرد يا چيزی بيرون از تو نمی تواند اوضاع را بهتر كند،
سفرت را به سوی كمال و آرامش حقيقی آغاز كرده ای...
به عنوان یک شخص نگران کنار برو،
تا نیروی زندگی از خودش مراقبت کند.
همانگونه که از تمامی اجزایش
مراقبت میکند .
#سوفیا_ساناندا
در واقع هیچکس شدن ، قدمیست که ذهن در تفحصِ پله به پله، با آن برخورد میکند. یک فضایِ خالی و بی منظور، که پس از تهنشین شدنِ دانستگیها، همچنان باقیست. اما در اینجا یک چرخشِ دیگر از سوی توجه ، لازم است. چرخشی از هیچکس، به سویِ داننده ی هیچکس. در این چرخش، توجه روی خودش میفتد. و داننده در ندانستگی فنا میشود. آن کَس نیز از هیچکس رها شده و تنها هیچ باقی میماند.
این هیچ، خویش است.