#نه_طبقه_ذهن
روانشناسی مدرن چند چیز را کشف کرده است که قابل توجه است.
اگرچه آنها فقط به صورت روشنفکرانه کشف شده اند، با این حال، شروع خوبی است.
اگر آنها از نظر عقلی کشف شده اند،
آنگاه دیر یا زود از نظر وجود گرایانه نیز تجربه خواهند شد.
فروید یک پیشگام بزرگ است، یک بودا نیست،
اما باز هم یک فرد بسیار قابل توجه است .
چونکه او اولین کسی است که این ایده را به بخش بزرگتری از بشریت قبولاند که انسان یک #ناخودآگاه بزرگ در خود پنهان دارد.
ذهنِ خودآگاه فقط یک دهم است و ذهن ناخودآگاه،
نه بار بزرگتر از خودآگاه است.
آنگاه شاگرد او، یونگ کمی جلوتر رفت، کمی عمیقتر شد و #ناخودآگاه_جمعی را کشف کرد.
در پشت ناخودآگاه فردی،
یک ناخودآگاه جمعی قرار دارد.
حال به کسی دیگر نیاز است که یک چیز دیگر را هم که وجود دارد، کشف کند. و من امیداورم...
دیر یا زود تحقیقات روانشناسی که رو به رشد است، در دو طرفِ پردۀ آهنین، باید آنرا کشف کند
بودا در مورد آن صحبت کرده است. .
#ناخودآگاه_کیهانی
بنابراین ما میتوانیم بگوییم:
ذهن خودآگاه یک چیز بسیار نازک است،
یک بخش بسیار کوچک از وجود شماست.
در پشت خودآگاه، ذهن #نیمه_آگاه قرار دارد که مبهم است.
شما نجوای آنرا میشنوید اما نمیتوانید آنرا بچنگ بیاورید.
آن همواره آنجاست، در پشت خودآگاه،
در حال کشیدن نخهای آن.
سومی: ذهن #ناخودآگاه است که در رؤیا یا وقتی که مواد مخدر مصرف می کنید، با آن برخورد میکنید. سپس ذهن #ناخودآگاه_جمعی است.
شما فقط وقتی با آن برخورد میکنید که جستجوی خیلی عمیقی در ذهن ناخودآگاهتان نمایید.
آنگاه به ناخودآگاه جمعی برمیخورید.
و اگر باز هم جلوتر بروید،
اگر عمیقتر بروید، به ناخودآگاه کیهانی خواهید رسید.
ناخودآگاه کیهانی، #طبیعت است.
#ناخودآگاه_جمعی، کل بشریت است که
تاکنون زندگی کرده است.
آن بخشی از شماست.
ناخودآگاه، ناخودآگاهِ انفرادیِ شماست که جامعه در شما سرکوب کرده است و مجاز نبوده بیان شود.
از این رو آن در هنگام شب، از در پشتی برمیگردد و در رویاهای شما خودش را نشان میدهد.
و ذهن آگاه... من آنرا ذهن به اصطلاح آگاه مینامم
چونکه آن فقط به اصطلاح است.
آن بسیار ناچیز است، فقط یک سو سو است.
اما حتی اگر آن فقط یک چشمک کم سو باشد،
دارای اهمیت است
چونکه دانه را در خود دارد. دانه همیشه کوچک است. آن، نیروی بالقوۀ عظیمی دارد.
حال، یک بعد کاملاً جدید باز میشود. درست همانطور که فروید بُعد زیرِ خودآگاه را باز کرد،
شری آروبیندو بُعد بالای آگاهی را باز کرد.
فروید و شری آروبیندو مهمترین اشخاص این قرن هستند.
هر دوی آنها روشنفکر هستند و هیچ یک از آنها یک شخص بیدار نیست.
اما آنها یک خدمت بزرگ به بشریت انجاد داده اند.
آنها بصورت عقلانی ما را آگاه کرده اند که:
ما آنقدر که در سطح و ظاهر بنظر میرسد، کوچک نیستیم. بلکه آن رویۀ ظاهری، اعماق و ارتفاعات عظیمی را پنهان کرده است.
فروید به اعماق رفت و شری آروبیندو سعی کرد به ارتفاعات نفوذ کند.
بالای ذهن به اصطلاح آگاه ما، ذهن واقعاً آگاه وجود دارد که فقط از طریق #مدیتیشن بدست میآید.
هنگامی که ذهن خودآگاه معمولی شما به مدیتیشن
اضافه شود، یک ذهن واقعاً آگاه میشود.
در ماورای ذهن واقعاً آگاه، ذهن #فراآگاه قرار دارد.
هنگامی که مدیتیشن میکنید، فقط بارقه هایی از آن دارید. مدیتیشن، یک کورمال کردن در تاریکی است. بله، تعدادی پنجره باز میشود،
اما شما دوباره و دوباره فرو میافتید.
ذهن فراآگاه به معنای #سامادی است.
شما به یک قوۀ مشاهده گرِ کاملاً شفاف
دست یافته اید، به یک بیداری متمرکز رسیده اید. اکنون شما نمیتوانید از آن پایین بیفتید، آن مال شماست. حتی در خواب هم آن با شما باقی میماند.
ورای فراآگاه، فراآگاه جمعی است.
فراآگاه جمعی همان چیزی است که در ادیان به عنوان
خدایان شناخته میشود.
و ورای فراآگاه جمعی، #فراآگاه_کیهانی قرار دارد که حتی از خدایان هم فراتر میرود.
بودا آنرا #نیروانا می نامد.
ماهاویرا آنرا #کایوالیا مینامد
و عرفای هندو به آن #موکشا میگویند.
میتوانید آنرا #حقیقت بنامید.
اینها نه طبقۀ وجود شما هستند.
و شما دارید در یک گوشۀ کوچک از وجودتان زندگی میکنید.
ذهن خود آگاهِ ناچیز. چنانکه گویی کسی یک
کاخ دارد و همه چیز را درمورد آن فراموش کرده است و در زیر دالان زندگی میکند و فکر میکند همه اش همین است.
ادامه 👇👇👇👇
روانشناسی مدرن چند چیز را کشف کرده است که قابل توجه است.
اگرچه آنها فقط به صورت روشنفکرانه کشف شده اند، با این حال، شروع خوبی است.
اگر آنها از نظر عقلی کشف شده اند،
آنگاه دیر یا زود از نظر وجود گرایانه نیز تجربه خواهند شد.
فروید یک پیشگام بزرگ است، یک بودا نیست،
اما باز هم یک فرد بسیار قابل توجه است .
چونکه او اولین کسی است که این ایده را به بخش بزرگتری از بشریت قبولاند که انسان یک #ناخودآگاه بزرگ در خود پنهان دارد.
ذهنِ خودآگاه فقط یک دهم است و ذهن ناخودآگاه،
نه بار بزرگتر از خودآگاه است.
آنگاه شاگرد او، یونگ کمی جلوتر رفت، کمی عمیقتر شد و #ناخودآگاه_جمعی را کشف کرد.
در پشت ناخودآگاه فردی،
یک ناخودآگاه جمعی قرار دارد.
حال به کسی دیگر نیاز است که یک چیز دیگر را هم که وجود دارد، کشف کند. و من امیداورم...
دیر یا زود تحقیقات روانشناسی که رو به رشد است، در دو طرفِ پردۀ آهنین، باید آنرا کشف کند
بودا در مورد آن صحبت کرده است. .
#ناخودآگاه_کیهانی
بنابراین ما میتوانیم بگوییم:
ذهن خودآگاه یک چیز بسیار نازک است،
یک بخش بسیار کوچک از وجود شماست.
در پشت خودآگاه، ذهن #نیمه_آگاه قرار دارد که مبهم است.
شما نجوای آنرا میشنوید اما نمیتوانید آنرا بچنگ بیاورید.
آن همواره آنجاست، در پشت خودآگاه،
در حال کشیدن نخهای آن.
سومی: ذهن #ناخودآگاه است که در رؤیا یا وقتی که مواد مخدر مصرف می کنید، با آن برخورد میکنید. سپس ذهن #ناخودآگاه_جمعی است.
شما فقط وقتی با آن برخورد میکنید که جستجوی خیلی عمیقی در ذهن ناخودآگاهتان نمایید.
آنگاه به ناخودآگاه جمعی برمیخورید.
و اگر باز هم جلوتر بروید،
اگر عمیقتر بروید، به ناخودآگاه کیهانی خواهید رسید.
ناخودآگاه کیهانی، #طبیعت است.
#ناخودآگاه_جمعی، کل بشریت است که
تاکنون زندگی کرده است.
آن بخشی از شماست.
ناخودآگاه، ناخودآگاهِ انفرادیِ شماست که جامعه در شما سرکوب کرده است و مجاز نبوده بیان شود.
از این رو آن در هنگام شب، از در پشتی برمیگردد و در رویاهای شما خودش را نشان میدهد.
و ذهن آگاه... من آنرا ذهن به اصطلاح آگاه مینامم
چونکه آن فقط به اصطلاح است.
آن بسیار ناچیز است، فقط یک سو سو است.
اما حتی اگر آن فقط یک چشمک کم سو باشد،
دارای اهمیت است
چونکه دانه را در خود دارد. دانه همیشه کوچک است. آن، نیروی بالقوۀ عظیمی دارد.
حال، یک بعد کاملاً جدید باز میشود. درست همانطور که فروید بُعد زیرِ خودآگاه را باز کرد،
شری آروبیندو بُعد بالای آگاهی را باز کرد.
فروید و شری آروبیندو مهمترین اشخاص این قرن هستند.
هر دوی آنها روشنفکر هستند و هیچ یک از آنها یک شخص بیدار نیست.
اما آنها یک خدمت بزرگ به بشریت انجاد داده اند.
آنها بصورت عقلانی ما را آگاه کرده اند که:
ما آنقدر که در سطح و ظاهر بنظر میرسد، کوچک نیستیم. بلکه آن رویۀ ظاهری، اعماق و ارتفاعات عظیمی را پنهان کرده است.
فروید به اعماق رفت و شری آروبیندو سعی کرد به ارتفاعات نفوذ کند.
بالای ذهن به اصطلاح آگاه ما، ذهن واقعاً آگاه وجود دارد که فقط از طریق #مدیتیشن بدست میآید.
هنگامی که ذهن خودآگاه معمولی شما به مدیتیشن
اضافه شود، یک ذهن واقعاً آگاه میشود.
در ماورای ذهن واقعاً آگاه، ذهن #فراآگاه قرار دارد.
هنگامی که مدیتیشن میکنید، فقط بارقه هایی از آن دارید. مدیتیشن، یک کورمال کردن در تاریکی است. بله، تعدادی پنجره باز میشود،
اما شما دوباره و دوباره فرو میافتید.
ذهن فراآگاه به معنای #سامادی است.
شما به یک قوۀ مشاهده گرِ کاملاً شفاف
دست یافته اید، به یک بیداری متمرکز رسیده اید. اکنون شما نمیتوانید از آن پایین بیفتید، آن مال شماست. حتی در خواب هم آن با شما باقی میماند.
ورای فراآگاه، فراآگاه جمعی است.
فراآگاه جمعی همان چیزی است که در ادیان به عنوان
خدایان شناخته میشود.
و ورای فراآگاه جمعی، #فراآگاه_کیهانی قرار دارد که حتی از خدایان هم فراتر میرود.
بودا آنرا #نیروانا می نامد.
ماهاویرا آنرا #کایوالیا مینامد
و عرفای هندو به آن #موکشا میگویند.
میتوانید آنرا #حقیقت بنامید.
اینها نه طبقۀ وجود شما هستند.
و شما دارید در یک گوشۀ کوچک از وجودتان زندگی میکنید.
ذهن خود آگاهِ ناچیز. چنانکه گویی کسی یک
کاخ دارد و همه چیز را درمورد آن فراموش کرده است و در زیر دالان زندگی میکند و فکر میکند همه اش همین است.
ادامه 👇👇👇👇
اشـoshoـو:
این حکایت مربوط است به یک نیمروز، افرادی آمدند و گفتند:
خدا وجود ندارد و دین، بکلی ریاکاری است. با شنیدن این کلمات، من شروع به خندیدن کردم و آنها پرسیدند:
چرا میخندی؟
من گفتم:
چونکه جهل، پر سروصدا است و ادراک، ساکت است.
آیا گفتن چیزی در مورد هستی یا نیستی خدا، اینقدر ساده است؟
آیا همهِ تصمیماتی که از دانشِ ناچیزِ انسان نشأت میگیرد، ارزش خندیدن ندارد؟
آنهایی که محدودۀ دانش خود را میدانند، تصمیم نمیگیرند، بلکه گنگ و بیکلام باقی میمانند. و در آن لحظات اسرارآمیز، گاهی محدودیتهای خود را هم درمینوردند
در آن زمان، آنها خودشان را میشناسند و
همچنین حقیقت را میشناسند.
چونکه حقیقت در خویشتن موجود است و هستیِ خویشتن، در درونِ حقیقت است.
آیا قطره در اقیانوس و اقیانوس در
قطره نیست؟
آیا شایسته است که قطره بدون شناخت خودش، بخواهد اقیانوس را بشناسد؟
و هنگامی که در یافتن آن شکست میخورد، ممکن است بگوید که اقیانوس وجود ندارد.
اگر قطره بتواند خودش را بشناسد، میتواند اقیانوس را هم بشناسد.
فکرِ خدا بی معنی است.
من از شما میپرسم:
آیا شما خودتان را میشناسید؟
آیا هیچ کسی بدون این شرط، صلاحیت دارد که در مورد هستی یا نیستی خدا تصمیم بگیرد؟
با شنیدن این سؤال، آن دوستان شروع به نگاه کردن به یکدیگر کردند.
آیا تو هم با شنیدن این سؤال به دیگران نگاه نمیکنی؟
اما بیاد داشته باش که:
بدون شناختن خود، زندگی هیچ فایده و ارزشی ندارد
من بحثی را که هزاران سال پیش در یونان اتفاق افتاد، برای آن دوستان تکرار کردم، کسی از یک قدیس قدیمی پرسید: بزرگترین چیز در میان چیزهای دنیا، چیست؟
قدیس جواب داد: آسمان، چونکه هر چیزی که وجود دارد، در آسمان وجود دارد و آسمان، خودش در هیچ چیز وجود ندارد.
او پرسید: و بهترین چیز، چیست؟
قدیس گفت: خوشرویی، چونکه هر چیزی میتواند قربانی خوشرویی شود و خوشرویی نمیتواند به خاطر هیچ چیزی از دست داده شود
او پرسید: و سیال ترین چیز؟
قدیس گفت: فکر
او پرسید: راحتترین چیز؟
قدیس گفت: نصیحت.
او پرسید: و مشکلترین چیز؟
قدیس گفت: شناختن خود،
مطمئناً شناختن خود دشوارترین چیز بنظر میرسد، چونکه به منظور شناختن آن، همه چیز باید ترک شود
بدون رها کردن همهِ دانشها، شناخت خود ممکن نیست.
جهالت مانعی برای شناخت خویش است.
دانش مانعی برای شناخت خویش است.
اما حالت دیگری هم وجود دارد که نه دانش است و نه جهل. در آن حالت، شناخت خویش متجلی میشود.
من آن حالت را #سامادی مینامم، که همان مدیتیشن است.
#اشو
#فانوسهای_سفالین
رسیدن به ساحت مراقبه، به زمان مربوط نیست، به اراده مربوط است.
اگر اراده کامل باشد، مراقبه نیز در لحظه ای تحقق می یابد.
ذهنی که اراده ندارد، عمری پس از عمر دیگر، سرگردان خواهد بود.
اراده را تقویت کن .
اراده را شفاف کن .
اراده را کامل کن .
آنگاه مراقبه خود درِ خانه ات را خواهد زد
بی تردید، ذهن در غیاب مراقبه،
آدمی را می آزارد .
ذهن، نامی ست که به غیبت مراقبه می دهیم، همان طور که تاریکی نامی ست که به غیبت نور می دهیم.
وقتی روشنایی از راه می رسد، تاریکی رخت بر می بندد .
وقتی مراقبه از راه می رسد، ذهن رخت بر می بندد .
بنابراین ، در مراقبه غرق شو .
چیز های دیگر ، خود به خود به دنبال خواهند آمد .
#اشو
#یک_فنجان_چای
این حکایت مربوط است به یک نیمروز، افرادی آمدند و گفتند:
خدا وجود ندارد و دین، بکلی ریاکاری است. با شنیدن این کلمات، من شروع به خندیدن کردم و آنها پرسیدند:
چرا میخندی؟
من گفتم:
چونکه جهل، پر سروصدا است و ادراک، ساکت است.
آیا گفتن چیزی در مورد هستی یا نیستی خدا، اینقدر ساده است؟
آیا همهِ تصمیماتی که از دانشِ ناچیزِ انسان نشأت میگیرد، ارزش خندیدن ندارد؟
آنهایی که محدودۀ دانش خود را میدانند، تصمیم نمیگیرند، بلکه گنگ و بیکلام باقی میمانند. و در آن لحظات اسرارآمیز، گاهی محدودیتهای خود را هم درمینوردند
در آن زمان، آنها خودشان را میشناسند و
همچنین حقیقت را میشناسند.
چونکه حقیقت در خویشتن موجود است و هستیِ خویشتن، در درونِ حقیقت است.
آیا قطره در اقیانوس و اقیانوس در
قطره نیست؟
آیا شایسته است که قطره بدون شناخت خودش، بخواهد اقیانوس را بشناسد؟
و هنگامی که در یافتن آن شکست میخورد، ممکن است بگوید که اقیانوس وجود ندارد.
اگر قطره بتواند خودش را بشناسد، میتواند اقیانوس را هم بشناسد.
فکرِ خدا بی معنی است.
من از شما میپرسم:
آیا شما خودتان را میشناسید؟
آیا هیچ کسی بدون این شرط، صلاحیت دارد که در مورد هستی یا نیستی خدا تصمیم بگیرد؟
با شنیدن این سؤال، آن دوستان شروع به نگاه کردن به یکدیگر کردند.
آیا تو هم با شنیدن این سؤال به دیگران نگاه نمیکنی؟
اما بیاد داشته باش که:
بدون شناختن خود، زندگی هیچ فایده و ارزشی ندارد
من بحثی را که هزاران سال پیش در یونان اتفاق افتاد، برای آن دوستان تکرار کردم، کسی از یک قدیس قدیمی پرسید: بزرگترین چیز در میان چیزهای دنیا، چیست؟
قدیس جواب داد: آسمان، چونکه هر چیزی که وجود دارد، در آسمان وجود دارد و آسمان، خودش در هیچ چیز وجود ندارد.
او پرسید: و بهترین چیز، چیست؟
قدیس گفت: خوشرویی، چونکه هر چیزی میتواند قربانی خوشرویی شود و خوشرویی نمیتواند به خاطر هیچ چیزی از دست داده شود
او پرسید: و سیال ترین چیز؟
قدیس گفت: فکر
او پرسید: راحتترین چیز؟
قدیس گفت: نصیحت.
او پرسید: و مشکلترین چیز؟
قدیس گفت: شناختن خود،
مطمئناً شناختن خود دشوارترین چیز بنظر میرسد، چونکه به منظور شناختن آن، همه چیز باید ترک شود
بدون رها کردن همهِ دانشها، شناخت خود ممکن نیست.
جهالت مانعی برای شناخت خویش است.
دانش مانعی برای شناخت خویش است.
اما حالت دیگری هم وجود دارد که نه دانش است و نه جهل. در آن حالت، شناخت خویش متجلی میشود.
من آن حالت را #سامادی مینامم، که همان مدیتیشن است.
#اشو
#فانوسهای_سفالین
رسیدن به ساحت مراقبه، به زمان مربوط نیست، به اراده مربوط است.
اگر اراده کامل باشد، مراقبه نیز در لحظه ای تحقق می یابد.
ذهنی که اراده ندارد، عمری پس از عمر دیگر، سرگردان خواهد بود.
اراده را تقویت کن .
اراده را شفاف کن .
اراده را کامل کن .
آنگاه مراقبه خود درِ خانه ات را خواهد زد
بی تردید، ذهن در غیاب مراقبه،
آدمی را می آزارد .
ذهن، نامی ست که به غیبت مراقبه می دهیم، همان طور که تاریکی نامی ست که به غیبت نور می دهیم.
وقتی روشنایی از راه می رسد، تاریکی رخت بر می بندد .
وقتی مراقبه از راه می رسد، ذهن رخت بر می بندد .
بنابراین ، در مراقبه غرق شو .
چیز های دیگر ، خود به خود به دنبال خواهند آمد .
#اشو
#یک_فنجان_چای