تماشای تلویزیون،
گوش دادن به رادیو،
و
کتاب خواندن نیز
به نوعی #مشغولیت محسوب میشود.
و شما را
از پرداختن به خودتان باز میدارد.
اولین کاری که باید بکنید
این است که تمامی مشغولیتهای خود را متوقف کنید.
و تنها در سکوت باقی بمانید.
فقط و فقط با خودتان باشید،
در واقع فقط خودتان باشید.
و این مساله هر چقدر درد و رنج هم داشته باشد آن را تحمل کنید.
البته این کار بسیار مشکل است؛
ممکن است مثل یک بچه شروع به گریه کردن کنید،
یا هزار و یک کار دیگر ...
ولی به هر صورت با مشکلات و دردهای خود مواجه میشوید؛
و اگر بتوانید
چنین حالتی را تجربه کنید،
یعنی اگر بتوانید
به دردهای خود خوشامد بگویید،
و آنها را مانند میهمانهای عزیز خود بپذیرید، و #درکشان کنید،
فصل جدیدی در زندگی خود به وجود آوردهاید.
زیرا به محض اینکه ،
#بدون_هرگونه_قضاوت دردها و مشکلات را در زندگی خود بپذیرید،
انرژی و کیفیت آنها شروع به #تغییر میکند،
و دیگر اصلاً درد نخواهند بود.
این نکته بسیار شگفتانگیز
و باورنکردنی است که درد و اندوه میتوانند به صورت شادی و سرور
#تغییر_ماهیّت دهند.
#اشو
#اولین_و_آخرین_رهایی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
گوش دادن به رادیو،
و
کتاب خواندن نیز
به نوعی #مشغولیت محسوب میشود.
و شما را
از پرداختن به خودتان باز میدارد.
اولین کاری که باید بکنید
این است که تمامی مشغولیتهای خود را متوقف کنید.
و تنها در سکوت باقی بمانید.
فقط و فقط با خودتان باشید،
در واقع فقط خودتان باشید.
و این مساله هر چقدر درد و رنج هم داشته باشد آن را تحمل کنید.
البته این کار بسیار مشکل است؛
ممکن است مثل یک بچه شروع به گریه کردن کنید،
یا هزار و یک کار دیگر ...
ولی به هر صورت با مشکلات و دردهای خود مواجه میشوید؛
و اگر بتوانید
چنین حالتی را تجربه کنید،
یعنی اگر بتوانید
به دردهای خود خوشامد بگویید،
و آنها را مانند میهمانهای عزیز خود بپذیرید، و #درکشان کنید،
فصل جدیدی در زندگی خود به وجود آوردهاید.
زیرا به محض اینکه ،
#بدون_هرگونه_قضاوت دردها و مشکلات را در زندگی خود بپذیرید،
انرژی و کیفیت آنها شروع به #تغییر میکند،
و دیگر اصلاً درد نخواهند بود.
این نکته بسیار شگفتانگیز
و باورنکردنی است که درد و اندوه میتوانند به صورت شادی و سرور
#تغییر_ماهیّت دهند.
#اشو
#اولین_و_آخرین_رهایی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
“Optimism doesn’t mean that you are blind to the reality of the situation. It means that you remain motivated to seek a solution to whatever problems arise.”
خوشبین بودن این نیست که واقعیت آن موقعیت را نبینی.
این است که نسبت به یافتن راه حل برای هر مشکلی که پدید میآید،
باانگیزه بمانی.
#دالایی_لاما
#تغییر_انتخاب
خوشبین بودن این نیست که واقعیت آن موقعیت را نبینی.
این است که نسبت به یافتن راه حل برای هر مشکلی که پدید میآید،
باانگیزه بمانی.
#دالایی_لاما
#تغییر_انتخاب
💡سه کلید اساسی برای #تغییر_ارتعاش_انرژی
🔰ذهن آگاهی
ذهن را بر روی آنچه که انجام میدهید متمرکز کنید و به لحظه اکنون آگاه باشید.
روزانه افکار خود را تخلیه نمایید. بهترین راه برای ذهن آگاهی تمرین مراقبه است.
در بین این چهار کلید اساسی، مداومت در #مراقبه مهم ترین کلید برای تغییر ارتعاش انرژی ست.
.
🔻تنفس آگاهی
تنفس سرآغاز زندگی و تحرک است. تنفس عمیق و آگاهانه، کلید دستیابی به سلامتی و طول عمر و همچنین بیداری نیروی خفته درون است
تمارین تنفسی از اصول جدایی ناپذیر تعلیمات معنوی و انواع یوگاست.
جذب #پرانا (انرژی حیاتی) از طریق تنفس است که عملی می شود و با تنفس صحیح، جریان انرژی در بدن به حرکت می افتد.
.
🔻جسم آگاهی
کالبد فیزیکی ما، یک سیستم پیچیده و یکپارچه است که مستقیما با کالبد انرژیک ما در ارتباط است.
در صورتی که بدن ورزیده، سلامت و منعطف نباشد، #جریان های انرژی در محل برخی از چاکراها حبس شده و اصطلاحا گره انرژی اتفاق می افتد.
با ورزش، تغذیه سالم و خواب کافی، به جسم خود آگاه شوید
🔰ذهن آگاهی
ذهن را بر روی آنچه که انجام میدهید متمرکز کنید و به لحظه اکنون آگاه باشید.
روزانه افکار خود را تخلیه نمایید. بهترین راه برای ذهن آگاهی تمرین مراقبه است.
در بین این چهار کلید اساسی، مداومت در #مراقبه مهم ترین کلید برای تغییر ارتعاش انرژی ست.
.
🔻تنفس آگاهی
تنفس سرآغاز زندگی و تحرک است. تنفس عمیق و آگاهانه، کلید دستیابی به سلامتی و طول عمر و همچنین بیداری نیروی خفته درون است
تمارین تنفسی از اصول جدایی ناپذیر تعلیمات معنوی و انواع یوگاست.
جذب #پرانا (انرژی حیاتی) از طریق تنفس است که عملی می شود و با تنفس صحیح، جریان انرژی در بدن به حرکت می افتد.
.
🔻جسم آگاهی
کالبد فیزیکی ما، یک سیستم پیچیده و یکپارچه است که مستقیما با کالبد انرژیک ما در ارتباط است.
در صورتی که بدن ورزیده، سلامت و منعطف نباشد، #جریان های انرژی در محل برخی از چاکراها حبس شده و اصطلاحا گره انرژی اتفاق می افتد.
با ورزش، تغذیه سالم و خواب کافی، به جسم خود آگاه شوید
چرا ما در برابر #تغییر مقاومت میکنیم؟
چون زندگی را #جدی گرفته ای.
زندگی را بايد بسيار راحت گرفت.
ولی ما طوری بار آمده ايم كه هر چيزی يك مشكلِ جدی می شود.
حالا در اين راحت گرفتن چه اشكالی هست؟
من هيچ مشكلی نمی بينم.
اين فقط هوشمندی است.
اوقاتی وجود دارند كه نياز به سرپناه داری و اوقاتی هست كه به آسمانی باز نياز داری.
بنابراين طبق لحظه زندگی كن،
بدون هيچ تصميم گيری از قبل.
درواقع، تصميم گيری از قبل مشكل آفرين است.
هروقت ازپيش تصميم بگيری، هميشه مشكل وجود خواهد داشت، زيرا زندگی راه خودش را می رود.
زندگی از تعصبات تو،
از انضباط های تو آگاهی ندارد.
و هيچ تعهدی ندارد كه از آنها پيروی كند.
و تو دچار مشكل می شوی و آنوقت زندگی جدی تر و جدی تر می شود.
زيرا بايد سازشكاری كنی.
احساس گناه می كنی، كه ضعيف هستی.
اگر هم سازش نكنی، شكست خواهی خورد.
خودت را آزار خواهی داد.
به نظر من، زندگی چيزی بسيار ساده، بازيگوشانه و سبك است.
آن را با جدی بودن خودت مختل نكن.
با آن حركت كن.
پس وقتی كه هوا داغ است، آش داغ نخور، نوشيدنی خنكی بنوش.
وقتی كه هوا سرد است، آنوقت تغيير بده،
نيازي نيست كه يك اصل را همه روز برای هميشه تكرار كنی.
من در كلكته در منزل دوستی زندگی می كردم.
او اعتقادات جينيسم Jainism داشت و پس از غروب آفتاب غذا نمی خورد، پس به من گفت:
"ما بعداً حرف می زنيم.
آفتاب در حال غروب است و من بايد غذا بخورم."
آفتاب غروب كرده بود، او اين را می دانست.
من هم اين را می دانستم.
ولی فايده ای نداشت.....
بنابراين به جای اينكه سر ميزنهارخوری غذا بخورد، در همان تراس كه بود غذا خورد.
زيرا كه هنوز قدری نور وجود داشت.
پس از غذا به او گفتم:
"تو حتی خدايان خودت را نيز گول می زنی."
گفت: "منظورت چيست؟"
گفتم: "چه سرميزنهاری غذا می خوردی و چه روی تراس، زمان يكی بود و خورشيد هم غروب كرده بود.
آری، داخل قدری تاريكتر بود و بيرون قدری روشن تر. ولی خورشيدی وجود نداشت.
تو غروب را ديدی و من هم ديدم،
ولی نمی خواستم تو را آشفته كنم."
گفت: "ولی انسان بايد سازش كند."
گفتم: " تو مجبوری سازش كنی.
زيرا پيشاپيش برخی از قراردادهای زندگی را پذيرفته ای. وگرنه اشكالی وجود نداشت.
اگر تصميم نگرفته بودی كه غذاخوردن پيش از غروب آفتاب عملی مذهبی است، آنوقت ابداً مسئله ای وجود نمی داشت.
و اين قرارداد تقريباً در پنج هزار سال پيش بسته شده كه برقی وجود نداشت.
تو اينك در كاخی با تهويه مطبوع زندگی می كنی.
در داخل نوری بهتر وجود دارد.
آن قرارداد برای اين بسته شده بود كه در تاريكی غذا نخوری و حشره ای در آن نيفتد..."
و اين در روستاهای هند رخ می دهد.
وقتي در شب غذا مي خورند، حتی چراغی كوچك هم ندارند... تاريك مطلق است.
می توانی هر حشره ای را كه در ظرف غذايت بيفتد بخوری!
و اين در آن زمان كاملاً به جا و درست بود.
ولی آن مردمان از وجود برق آگاهی نداشتند.
حالا در خانه ای كه تهويه ی مطبوع دارد، جايی كه حشره ای نيست و نور در دسترس است، هر مقدار نور كه بخواهی!
اين فقط احمقانه است...
همين مفهوم خورشيد يا نبودن خورشيد.
اين چيزی است كه مردم را بسيار رنج می دهد.
زيرا آنان تغيير نمی كنند.
آنان مي پندارند كه اگر از اصول تغيير ناپذير خود عدول نكنند، اين به آنان قدرت می بخشد.
آنان در اشتباه هستند.
اين فقط تمامی نيروی آنان را تحليل می برد و آنان ناتوان ترين مردم روی زمين هستند.
آنان همچون كودكانی خردسال هستند كه رشد كرده اند و هنوز هم همان پيژامه های زمان كودكی شان را برتن كرده اند. اين به نظر مسخره می آيد.
آنان دچار مشكل هستند.
آنان در تمام اوقات آن پيژامه ها را دودستی نگه داشته اند، زيرا بارها و بارها به تنشان تنگ شده است. نه،
همانطور كه رشد می كنيد، پيژامه های شما نيز بايد رشد كند، چون آنها بزرگ نمی شوند، بايد آن ها را عوض كنی.
پس من مشكلی در اين نمی بينم.
ولی می توانم ببينم كه اين فقط مشكل يك نفر نيست. ميليون ها انسان اينگونه زندگی می كنند.
آنان يك انضباط خشك می سازند و آنوقت دچار مشكل می شوند.
هيچكس به جز همان انضباط خودشان، آنان را دچار مشكل نمی كند.
اگر آنها را ترك كنند، احساس بدی خواهند داشت و اگر از آنها پيروی كنند، دچار رنج می شوند.
زياد به خودت سخت نگير.
قدری با خودت مهربان تر و عاشقانه تر رفتار كن.
پس من يك زندگی پر از انضباط به شما آموزش نمی دهم.
من آشكارا يك زندگی بدون انضباط را به شما آموزش می دهم، يك زندگی هوشمندانه كه با هر تغييری در اطراف شما، تغيير می كند.
شما يك انضباط خشك نداريد كه با تغيير كردن مشكل آفرين شود.
مطلقاً بدون انضباط باش و فقط زندگی را دنبال كن.
و آنوقت در زندگی دچار عذاب نخواهی بود.
چون زندگی را #جدی گرفته ای.
زندگی را بايد بسيار راحت گرفت.
ولی ما طوری بار آمده ايم كه هر چيزی يك مشكلِ جدی می شود.
حالا در اين راحت گرفتن چه اشكالی هست؟
من هيچ مشكلی نمی بينم.
اين فقط هوشمندی است.
اوقاتی وجود دارند كه نياز به سرپناه داری و اوقاتی هست كه به آسمانی باز نياز داری.
بنابراين طبق لحظه زندگی كن،
بدون هيچ تصميم گيری از قبل.
درواقع، تصميم گيری از قبل مشكل آفرين است.
هروقت ازپيش تصميم بگيری، هميشه مشكل وجود خواهد داشت، زيرا زندگی راه خودش را می رود.
زندگی از تعصبات تو،
از انضباط های تو آگاهی ندارد.
و هيچ تعهدی ندارد كه از آنها پيروی كند.
و تو دچار مشكل می شوی و آنوقت زندگی جدی تر و جدی تر می شود.
زيرا بايد سازشكاری كنی.
احساس گناه می كنی، كه ضعيف هستی.
اگر هم سازش نكنی، شكست خواهی خورد.
خودت را آزار خواهی داد.
به نظر من، زندگی چيزی بسيار ساده، بازيگوشانه و سبك است.
آن را با جدی بودن خودت مختل نكن.
با آن حركت كن.
پس وقتی كه هوا داغ است، آش داغ نخور، نوشيدنی خنكی بنوش.
وقتی كه هوا سرد است، آنوقت تغيير بده،
نيازي نيست كه يك اصل را همه روز برای هميشه تكرار كنی.
من در كلكته در منزل دوستی زندگی می كردم.
او اعتقادات جينيسم Jainism داشت و پس از غروب آفتاب غذا نمی خورد، پس به من گفت:
"ما بعداً حرف می زنيم.
آفتاب در حال غروب است و من بايد غذا بخورم."
آفتاب غروب كرده بود، او اين را می دانست.
من هم اين را می دانستم.
ولی فايده ای نداشت.....
بنابراين به جای اينكه سر ميزنهارخوری غذا بخورد، در همان تراس كه بود غذا خورد.
زيرا كه هنوز قدری نور وجود داشت.
پس از غذا به او گفتم:
"تو حتی خدايان خودت را نيز گول می زنی."
گفت: "منظورت چيست؟"
گفتم: "چه سرميزنهاری غذا می خوردی و چه روی تراس، زمان يكی بود و خورشيد هم غروب كرده بود.
آری، داخل قدری تاريكتر بود و بيرون قدری روشن تر. ولی خورشيدی وجود نداشت.
تو غروب را ديدی و من هم ديدم،
ولی نمی خواستم تو را آشفته كنم."
گفت: "ولی انسان بايد سازش كند."
گفتم: " تو مجبوری سازش كنی.
زيرا پيشاپيش برخی از قراردادهای زندگی را پذيرفته ای. وگرنه اشكالی وجود نداشت.
اگر تصميم نگرفته بودی كه غذاخوردن پيش از غروب آفتاب عملی مذهبی است، آنوقت ابداً مسئله ای وجود نمی داشت.
و اين قرارداد تقريباً در پنج هزار سال پيش بسته شده كه برقی وجود نداشت.
تو اينك در كاخی با تهويه مطبوع زندگی می كنی.
در داخل نوری بهتر وجود دارد.
آن قرارداد برای اين بسته شده بود كه در تاريكی غذا نخوری و حشره ای در آن نيفتد..."
و اين در روستاهای هند رخ می دهد.
وقتي در شب غذا مي خورند، حتی چراغی كوچك هم ندارند... تاريك مطلق است.
می توانی هر حشره ای را كه در ظرف غذايت بيفتد بخوری!
و اين در آن زمان كاملاً به جا و درست بود.
ولی آن مردمان از وجود برق آگاهی نداشتند.
حالا در خانه ای كه تهويه ی مطبوع دارد، جايی كه حشره ای نيست و نور در دسترس است، هر مقدار نور كه بخواهی!
اين فقط احمقانه است...
همين مفهوم خورشيد يا نبودن خورشيد.
اين چيزی است كه مردم را بسيار رنج می دهد.
زيرا آنان تغيير نمی كنند.
آنان مي پندارند كه اگر از اصول تغيير ناپذير خود عدول نكنند، اين به آنان قدرت می بخشد.
آنان در اشتباه هستند.
اين فقط تمامی نيروی آنان را تحليل می برد و آنان ناتوان ترين مردم روی زمين هستند.
آنان همچون كودكانی خردسال هستند كه رشد كرده اند و هنوز هم همان پيژامه های زمان كودكی شان را برتن كرده اند. اين به نظر مسخره می آيد.
آنان دچار مشكل هستند.
آنان در تمام اوقات آن پيژامه ها را دودستی نگه داشته اند، زيرا بارها و بارها به تنشان تنگ شده است. نه،
همانطور كه رشد می كنيد، پيژامه های شما نيز بايد رشد كند، چون آنها بزرگ نمی شوند، بايد آن ها را عوض كنی.
پس من مشكلی در اين نمی بينم.
ولی می توانم ببينم كه اين فقط مشكل يك نفر نيست. ميليون ها انسان اينگونه زندگی می كنند.
آنان يك انضباط خشك می سازند و آنوقت دچار مشكل می شوند.
هيچكس به جز همان انضباط خودشان، آنان را دچار مشكل نمی كند.
اگر آنها را ترك كنند، احساس بدی خواهند داشت و اگر از آنها پيروی كنند، دچار رنج می شوند.
زياد به خودت سخت نگير.
قدری با خودت مهربان تر و عاشقانه تر رفتار كن.
پس من يك زندگی پر از انضباط به شما آموزش نمی دهم.
من آشكارا يك زندگی بدون انضباط را به شما آموزش می دهم، يك زندگی هوشمندانه كه با هر تغييری در اطراف شما، تغيير می كند.
شما يك انضباط خشك نداريد كه با تغيير كردن مشكل آفرين شود.
مطلقاً بدون انضباط باش و فقط زندگی را دنبال كن.
و آنوقت در زندگی دچار عذاب نخواهی بود.
#سوال_از_اشو
مراقبه چیست؟
#پاسخ_قسمت_اول:
مراقبه یک روش هندی نیست
یک تکنیک نیست
نمیتوانی آن را یاد بگیری
مراقبه یک رشد است:
رشدی در تمامیت زندگیت است، رشدی بیرون آمده از تمامی زندگی تو
مراقبه چیزی نیست که بتوان آن را به تو، آنگونه که هستی، اضافه کرد.
فقط توسط یک دگرگونی اساسی، یک دگردیسی بر تو وارد میشود
مراقبه یک شکوفاشدن است.
یک تاثیر و یک رشد است
رشد همیشه از تمامیت حاصل میشود، یک اضافهکردن نیست. باید به سمت مراقبه رشد کنی.
این شکوفایی شخصیت انسان باید به درستی درک شود. وگرنه فرد میتواند با خودش بازی کند، میتواند خودش را با حقههای ذهنی سرگرم کند. و حقههای بسیاری وجود دارند!!!
نهتنها میتوانی گول آنها را بخوری، نهتنها چیزی از آنها به دست نمیآوری، بلکه بطور واقعی آسیب خواهی دید. خودِ همین نگرش که برای مراقبه کلکهایی وجود دارد
ـــ پنداشتن مراقبه با عبارتی مثل روش و تکنیک ــ در اساس اشتباه است.
و زمانی که فرد شروع کند به بازیهای ذهنی، خود کیفیت ذهن شروع میکند به خرابشدن و رو بهزوال رفتن.
تا ذهن باقی باشد، مراقبهگون نخواهی بود
پیش از اینکه مراقبه بتواند رخ بدهد، تمامی ذهن باید #تغییر کند.
پس ذهن آنگونه که اینک هست، چیست؟ چگونه عمل میکند؟
ذهن همیشه مشغول پرگویی است. میتوانی واژهها را بشناسی، میتوانی زبان را بدانی، میتوانی ساختار مفهومی تفکر را بشناسی، ولی این اندیشیدن یا تفکر نیست. برعکس، این گریزی است از اندیشیدن. گُلی را میبینی و آن را به گفتار میآوری؛ مردی را میبینی که از خیابان گذر میکند و آن را به گفتار تبدیل میکنی
ذهن میتواند هرگونه چیز وجودین را به واژگان تبدیل سازد. آنگاه واژگان یک مانع میشوند، یک حصار.
همین تبدیل مداومِ چیزها به گفتار، وجودِ کلام، مانعی برای ذهن مراقبهگون meditative mind است.
هنگام طلوع خورشید است
تو هرگز از فاصلهای که بین دیدن و گفتن آن است هشیار نیستی
طلوع را میبینی، آن را احساس میکنی و بیدرنگ آن را به گفتار میآوری. فاصله بین دیدن و گفتن ازبین رفته است
فرد باید از این واقعیت هشیار باشد که طلوع آفتاب یک کلمه نیست.
یک واقعیت؛ یک حضور است
ذهن بطور خودکار این تجربه را به کلام تغییر میدهد
آنگاه این واژهها بین تو و آن تجربه قرار میگیرند.
مراقبه یعنی: زندگی کردن بدون واژگان، زندگی در بیزبانی
گاهی بطور خودجوش رخ میدهد. وقتی عاشق هستی، حضور است که حسّ میشود، نه زبان. هرگاه دوعاشق باهمدیگر صمیمی باشند، ساکت میگردند. چنین نیست که چیزی برای بیانکردن وجود ندارد؛ برعکس، مقدار بسیار زیادی احساس برای بیانشدن وجود دارد. ولی کلمات هرگز وجود ندارند؛ نمیتوانند وجود داشته باشند. کلام فقط وقتی وارد میشود که عشق رفته باشد.
اگر دو عاشق هرگز ساکت نباشند، نشان از آن دارد که عشق مُرده است. اینک آنان آن فاصله را با کلمات پر میکنند. وقتی عشق زنده باشد، کلمات وجود ندارند زیرا خودِ حضور عشق چنان همهگیر، سرشار و چنان پرنفوذ است که از مانعِ زبان و کلام عبور میکند
و معمولاً فقط در عشق است که این مانع وجود ندارد.
مراقبه اوج و حَّد اعلای عشق است: عشق نه برای یک فرد خاص،
بلکه برای تمامی جهانهستی
مراقبه یک ارتباط زنده با تمام جهانهستی است که تو را دربرگرفته.
اگر بتوانی با هرموقعیتی در عشق باشی، آنگاه در مراقبه هستی
اشو
روانشناسی_محرمانه
مراقبه چیست؟
#پاسخ_قسمت_اول:
مراقبه یک روش هندی نیست
یک تکنیک نیست
نمیتوانی آن را یاد بگیری
مراقبه یک رشد است:
رشدی در تمامیت زندگیت است، رشدی بیرون آمده از تمامی زندگی تو
مراقبه چیزی نیست که بتوان آن را به تو، آنگونه که هستی، اضافه کرد.
فقط توسط یک دگرگونی اساسی، یک دگردیسی بر تو وارد میشود
مراقبه یک شکوفاشدن است.
یک تاثیر و یک رشد است
رشد همیشه از تمامیت حاصل میشود، یک اضافهکردن نیست. باید به سمت مراقبه رشد کنی.
این شکوفایی شخصیت انسان باید به درستی درک شود. وگرنه فرد میتواند با خودش بازی کند، میتواند خودش را با حقههای ذهنی سرگرم کند. و حقههای بسیاری وجود دارند!!!
نهتنها میتوانی گول آنها را بخوری، نهتنها چیزی از آنها به دست نمیآوری، بلکه بطور واقعی آسیب خواهی دید. خودِ همین نگرش که برای مراقبه کلکهایی وجود دارد
ـــ پنداشتن مراقبه با عبارتی مثل روش و تکنیک ــ در اساس اشتباه است.
و زمانی که فرد شروع کند به بازیهای ذهنی، خود کیفیت ذهن شروع میکند به خرابشدن و رو بهزوال رفتن.
تا ذهن باقی باشد، مراقبهگون نخواهی بود
پیش از اینکه مراقبه بتواند رخ بدهد، تمامی ذهن باید #تغییر کند.
پس ذهن آنگونه که اینک هست، چیست؟ چگونه عمل میکند؟
ذهن همیشه مشغول پرگویی است. میتوانی واژهها را بشناسی، میتوانی زبان را بدانی، میتوانی ساختار مفهومی تفکر را بشناسی، ولی این اندیشیدن یا تفکر نیست. برعکس، این گریزی است از اندیشیدن. گُلی را میبینی و آن را به گفتار میآوری؛ مردی را میبینی که از خیابان گذر میکند و آن را به گفتار تبدیل میکنی
ذهن میتواند هرگونه چیز وجودین را به واژگان تبدیل سازد. آنگاه واژگان یک مانع میشوند، یک حصار.
همین تبدیل مداومِ چیزها به گفتار، وجودِ کلام، مانعی برای ذهن مراقبهگون meditative mind است.
هنگام طلوع خورشید است
تو هرگز از فاصلهای که بین دیدن و گفتن آن است هشیار نیستی
طلوع را میبینی، آن را احساس میکنی و بیدرنگ آن را به گفتار میآوری. فاصله بین دیدن و گفتن ازبین رفته است
فرد باید از این واقعیت هشیار باشد که طلوع آفتاب یک کلمه نیست.
یک واقعیت؛ یک حضور است
ذهن بطور خودکار این تجربه را به کلام تغییر میدهد
آنگاه این واژهها بین تو و آن تجربه قرار میگیرند.
مراقبه یعنی: زندگی کردن بدون واژگان، زندگی در بیزبانی
گاهی بطور خودجوش رخ میدهد. وقتی عاشق هستی، حضور است که حسّ میشود، نه زبان. هرگاه دوعاشق باهمدیگر صمیمی باشند، ساکت میگردند. چنین نیست که چیزی برای بیانکردن وجود ندارد؛ برعکس، مقدار بسیار زیادی احساس برای بیانشدن وجود دارد. ولی کلمات هرگز وجود ندارند؛ نمیتوانند وجود داشته باشند. کلام فقط وقتی وارد میشود که عشق رفته باشد.
اگر دو عاشق هرگز ساکت نباشند، نشان از آن دارد که عشق مُرده است. اینک آنان آن فاصله را با کلمات پر میکنند. وقتی عشق زنده باشد، کلمات وجود ندارند زیرا خودِ حضور عشق چنان همهگیر، سرشار و چنان پرنفوذ است که از مانعِ زبان و کلام عبور میکند
و معمولاً فقط در عشق است که این مانع وجود ندارد.
مراقبه اوج و حَّد اعلای عشق است: عشق نه برای یک فرد خاص،
بلکه برای تمامی جهانهستی
مراقبه یک ارتباط زنده با تمام جهانهستی است که تو را دربرگرفته.
اگر بتوانی با هرموقعیتی در عشق باشی، آنگاه در مراقبه هستی
اشو
روانشناسی_محرمانه
ماهارشی با لبخندی انگشت کوچکش را بر چشمش گذاشت و گفت:
ببین چگونه این انگشت کوچک جلوی چشم را میگیرد و نمیگذارد دنیا دیده شود.
همینگونه هم این ذهن ریز، تمام عالم هستی را میپوشاند و مانع دیدن واقعیت میشود. ببین که چقدر قدرتمند است.
#ماهارشی
#آگاهی
شمنها میدانند که تمام زندگی متصل است،
تمام زندگی یکیست.
ما از طریق هوایی که تنفس میکنیم،
از طریق زمین زیر پاهایمان،
از طریق آبی که با هم سهیم هستیم
و قسمت اعظمی از بدن ما را شکل میدهد،
و از طریق هر چیز دیگری
که این سیاره و ماورای آن را تشکیل میدهد،
متصل هستیم.
#دون_خوزه_رویز
#اتصال_یگانگی
در همان لحظه که،
از طریق پذیرش آنچه که هست،
قضاوت کردن متوقف میشود،
تو آزاد از این ذهن هستی،
تو
برای عشق، برای لذت،
و برای آرامش،
فضا ایجاد کردهای.
#اکهارت_تول
#تسلیم_پذیرش
#لذت_سعادت_شادی
جستجو تنها واقعیت است.
چه کسی تمام اینها را آفریده؟
چرا؟ چگونه؟
او کجاست؟
منبع و منشا تمام این چیزها، این افکار، چیست؟
این زندگی چیست؟
منبع و منشا این آگاهی چیست؟
در مدیتیشن عمیق شو، آنوقت همه چیز برای تو آشکار میشود.
#شیواپوری
#مدیتیشن
آیا میتوانی بدون آن صدای درون ذهنت، که
تفسیر میکند،
نتیجه میگیرد،
مقایسه میکند،
یا سعی میکند سر در بیاورد،
ببینی؟
#اکهارت_تول
#باور_فکر_حس
#تغییر_انتخاب
هرچه آزادتر شوم بیشتر اوج میگیرم.
هرچه بیشتر اوج بگیرم بیشتر میبینم.
هرچه بیشتر ببینم کمتر میدانم.
هرچه کمتر بدانم آزادترم.
#رام_داس
#لذت_سعادت_شادی
ببین چگونه این انگشت کوچک جلوی چشم را میگیرد و نمیگذارد دنیا دیده شود.
همینگونه هم این ذهن ریز، تمام عالم هستی را میپوشاند و مانع دیدن واقعیت میشود. ببین که چقدر قدرتمند است.
#ماهارشی
#آگاهی
شمنها میدانند که تمام زندگی متصل است،
تمام زندگی یکیست.
ما از طریق هوایی که تنفس میکنیم،
از طریق زمین زیر پاهایمان،
از طریق آبی که با هم سهیم هستیم
و قسمت اعظمی از بدن ما را شکل میدهد،
و از طریق هر چیز دیگری
که این سیاره و ماورای آن را تشکیل میدهد،
متصل هستیم.
#دون_خوزه_رویز
#اتصال_یگانگی
در همان لحظه که،
از طریق پذیرش آنچه که هست،
قضاوت کردن متوقف میشود،
تو آزاد از این ذهن هستی،
تو
برای عشق، برای لذت،
و برای آرامش،
فضا ایجاد کردهای.
#اکهارت_تول
#تسلیم_پذیرش
#لذت_سعادت_شادی
جستجو تنها واقعیت است.
چه کسی تمام اینها را آفریده؟
چرا؟ چگونه؟
او کجاست؟
منبع و منشا تمام این چیزها، این افکار، چیست؟
این زندگی چیست؟
منبع و منشا این آگاهی چیست؟
در مدیتیشن عمیق شو، آنوقت همه چیز برای تو آشکار میشود.
#شیواپوری
#مدیتیشن
آیا میتوانی بدون آن صدای درون ذهنت، که
تفسیر میکند،
نتیجه میگیرد،
مقایسه میکند،
یا سعی میکند سر در بیاورد،
ببینی؟
#اکهارت_تول
#باور_فکر_حس
#تغییر_انتخاب
هرچه آزادتر شوم بیشتر اوج میگیرم.
هرچه بیشتر اوج بگیرم بیشتر میبینم.
هرچه بیشتر ببینم کمتر میدانم.
هرچه کمتر بدانم آزادترم.
#رام_داس
#لذت_سعادت_شادی
تماشای تلویزیون،گوش دادن به رادیو،
و کتاب خواندن نیز به نوعی #مشغولیت محسوب میشود.
و شما را از پرداختن به خودتان باز میدارد.
اولین کاری که باید بکنید
این است که تمامی مشغولیتهای خود را متوقف کنید.
و تنها در سکوت باقی بمانید.
فقط و فقط با خودتان باشید،
در واقع فقط خودتان باشید.
و این مساله هر چقدر درد و رنج هم داشته باشد آن را تحمل کنید.
البته این کار بسیار مشکل است؛
ممکن است مثل یک بچه شروع به گریه کردن کنید، یا هزار و یک کار دیگر ...
ولی به هر صورت با مشکلات و دردهای خود مواجه میشوید؛
و اگر بتوانید چنین حالتی را تجربه کنید،
یعنی اگر بتوانید به دردهای خود خوشامد بگویید، و آنها را مانند میهمانهای عزیز خود بپذیرید،
و درکشان کنید،
فصل جدیدی در زندگی خود به وجود آوردهاید.
زیرا به محض اینکه،
#بدون_هرگونه_قضاوت دردها و مشکلات را در زندگی خود بپذیرید،
انرژی و کیفیت آنها شروع به تغییر میکند،
و دیگر اصلاً درد نخواهند بود.
این نکته بسیار شگفتانگیز
و باورنکردنی است که درد و اندوه میتوانند به صورت شادی و سرور
#تغییر_ماهیّت دهند.
#اشو
#اولین_و_آخرین_رهایی
و کتاب خواندن نیز به نوعی #مشغولیت محسوب میشود.
و شما را از پرداختن به خودتان باز میدارد.
اولین کاری که باید بکنید
این است که تمامی مشغولیتهای خود را متوقف کنید.
و تنها در سکوت باقی بمانید.
فقط و فقط با خودتان باشید،
در واقع فقط خودتان باشید.
و این مساله هر چقدر درد و رنج هم داشته باشد آن را تحمل کنید.
البته این کار بسیار مشکل است؛
ممکن است مثل یک بچه شروع به گریه کردن کنید، یا هزار و یک کار دیگر ...
ولی به هر صورت با مشکلات و دردهای خود مواجه میشوید؛
و اگر بتوانید چنین حالتی را تجربه کنید،
یعنی اگر بتوانید به دردهای خود خوشامد بگویید، و آنها را مانند میهمانهای عزیز خود بپذیرید،
و درکشان کنید،
فصل جدیدی در زندگی خود به وجود آوردهاید.
زیرا به محض اینکه،
#بدون_هرگونه_قضاوت دردها و مشکلات را در زندگی خود بپذیرید،
انرژی و کیفیت آنها شروع به تغییر میکند،
و دیگر اصلاً درد نخواهند بود.
این نکته بسیار شگفتانگیز
و باورنکردنی است که درد و اندوه میتوانند به صورت شادی و سرور
#تغییر_ماهیّت دهند.
#اشو
#اولین_و_آخرین_رهایی
Forwarded from Narmin Clauß
ما انسانها خرد واقعاً استراحت کردن و آرام بودن را از دست دادهایم.
ما بیش از اندازه نگرانیم.
ما اجازه نمیدهیم بدنمان درمان یابد.
ما اجازه نمیدهیم ذهن و قلبمان درمان یابد.
#تیچ_نات_هان
#آرامش_صلح
واقعا مهم نیست تو کجا هستی؛ اما
واقعاً مهم است که تو چه حسی نسبت به جایی که در آن هستی داری.
اگر فکر کنی که باید جایی که هستی را تغییر دهی تا بتوانی حس خودت را تغییر دهی، مشکل داری.
چون با این روش تو نمیتوانی جای دیگری بروی.
تو باید در حالی که آنجا، همان جایی که هستی، نشستهای، حس خودت را تغییر دهی،
و بعد جایی که هستی تغییر خواهد کرد.
#آبراهام_هیکس
#تغییر_انتخاب
#باور_فکر_حس
#استمرار_یادآوری_تمرین
ساکن باش.
ساکن بودن تلاشی نمیخواهد؛
بسیار ساده است.
وقتی ذهن تو ساکن است،
تو هیچ نامی نداری،
تو گذشتهای نداری،
تو روابطی نداری،
تو کشوری نداری،
تو هیچ دستاورد معنوی نداری،
و هیچ عدم دستاورد معنوی هم نداری.
آنجا فقط حضور «بودن» با خودش، است.
#گنگاجی
انرژی منبع و سرچشمه تو
هیچوقت هیچ کسی را
محکوم نمیکند.
ما بیش از اندازه نگرانیم.
ما اجازه نمیدهیم بدنمان درمان یابد.
ما اجازه نمیدهیم ذهن و قلبمان درمان یابد.
#تیچ_نات_هان
#آرامش_صلح
واقعا مهم نیست تو کجا هستی؛ اما
واقعاً مهم است که تو چه حسی نسبت به جایی که در آن هستی داری.
اگر فکر کنی که باید جایی که هستی را تغییر دهی تا بتوانی حس خودت را تغییر دهی، مشکل داری.
چون با این روش تو نمیتوانی جای دیگری بروی.
تو باید در حالی که آنجا، همان جایی که هستی، نشستهای، حس خودت را تغییر دهی،
و بعد جایی که هستی تغییر خواهد کرد.
#آبراهام_هیکس
#تغییر_انتخاب
#باور_فکر_حس
#استمرار_یادآوری_تمرین
ساکن باش.
ساکن بودن تلاشی نمیخواهد؛
بسیار ساده است.
وقتی ذهن تو ساکن است،
تو هیچ نامی نداری،
تو گذشتهای نداری،
تو روابطی نداری،
تو کشوری نداری،
تو هیچ دستاورد معنوی نداری،
و هیچ عدم دستاورد معنوی هم نداری.
آنجا فقط حضور «بودن» با خودش، است.
#گنگاجی
انرژی منبع و سرچشمه تو
هیچوقت هیچ کسی را
محکوم نمیکند.
اشـoshoـو:
#تغییر
دوست داريم بدون هرگونه مخاطره اي تغيير كنيم، و اين ناممكن است
همين شرط نبودن هرگونه خطري،
تغيير را غير ممكن مي سازد
در صورت تمايل به تغيير، بايد تمام وجودتان تغيير كند. اينطور نيست كه تنها بخشي از وجودتان بتواند دستخوش تغيير شود
بايد ميان بودن يا نبودن تغيير، تصميم بگيريد
تغيير يك جهش است، نه روالی تدريجی اگر حوصله تان كاملا از زندگی ای داريد، سررفته باشد، اگر از الگوهاي گذشته خسته باشيد، براي تغيير مشكلي نخواهيد داشت. در اينصورت، تغيير بسيار ساده خواهد بود
مردم ممكن است تصور كنند كه زندگی موفقی دارند و به آنچه آرزو داشته اند رسيده اند، ولي مساله اين نيست. دردرون احساس ركود، يخ زدگي و كوچكي مي كنيد؛ گويي مرده ايد. طعم زندگي، جريان و زيبايي آن از بين رفته و ديگر رايحه خوش زندگي ناپديد شده است. به زندگي خود ادامه مي دهيد؛ چون مجبوريد. چه مي توانيد بكنيد؟ درست به مانند عروسكهاي خيمه شب بازی، قرباني حوادث شده ايد؛ بدون آنكه بدانيد واقعا چه مي كنيد، به كجا مي رويد، از كجا آمده ايد و كه هستيد.
اگر واقعا چنين احساسي داريد، تغيير برايتان بسيار ساده خواهد بود. دراينصورت، تغيير خود به خود اتفاق مي افتد و لازم نيست كار خاصي انجام دهيد تنها درك كافی، باعث تغيير مي شود. درك، باعث انقلابی مي شود كه همانند آنرا هرگز نديده ايد.
اگر زندگی واقعی خود را بدرستی،
صادقانه و با تمامیت زندگی کنید،
رویاها تمام میشوند.
اگر شما عشق بورزید،
هرگز به دعا فکر نخواهید کرد،
چونکه شما چیز واقعی را میشناسید.
#اشو
#تغییر
دوست داريم بدون هرگونه مخاطره اي تغيير كنيم، و اين ناممكن است
همين شرط نبودن هرگونه خطري،
تغيير را غير ممكن مي سازد
در صورت تمايل به تغيير، بايد تمام وجودتان تغيير كند. اينطور نيست كه تنها بخشي از وجودتان بتواند دستخوش تغيير شود
بايد ميان بودن يا نبودن تغيير، تصميم بگيريد
تغيير يك جهش است، نه روالی تدريجی اگر حوصله تان كاملا از زندگی ای داريد، سررفته باشد، اگر از الگوهاي گذشته خسته باشيد، براي تغيير مشكلي نخواهيد داشت. در اينصورت، تغيير بسيار ساده خواهد بود
مردم ممكن است تصور كنند كه زندگی موفقی دارند و به آنچه آرزو داشته اند رسيده اند، ولي مساله اين نيست. دردرون احساس ركود، يخ زدگي و كوچكي مي كنيد؛ گويي مرده ايد. طعم زندگي، جريان و زيبايي آن از بين رفته و ديگر رايحه خوش زندگي ناپديد شده است. به زندگي خود ادامه مي دهيد؛ چون مجبوريد. چه مي توانيد بكنيد؟ درست به مانند عروسكهاي خيمه شب بازی، قرباني حوادث شده ايد؛ بدون آنكه بدانيد واقعا چه مي كنيد، به كجا مي رويد، از كجا آمده ايد و كه هستيد.
اگر واقعا چنين احساسي داريد، تغيير برايتان بسيار ساده خواهد بود. دراينصورت، تغيير خود به خود اتفاق مي افتد و لازم نيست كار خاصي انجام دهيد تنها درك كافی، باعث تغيير مي شود. درك، باعث انقلابی مي شود كه همانند آنرا هرگز نديده ايد.
اگر زندگی واقعی خود را بدرستی،
صادقانه و با تمامیت زندگی کنید،
رویاها تمام میشوند.
اگر شما عشق بورزید،
هرگز به دعا فکر نخواهید کرد،
چونکه شما چیز واقعی را میشناسید.
#اشو