جستن، راه یافتن خدا نیست
اگر می خواهی پیدایش کنی،
جستجو را متوقف کن تا پیدایش کنی.
جستجو را متوقف کن تا او بی درنگ پیدا شود ، بی هیچ لحظه ای درنگ،
چرا ؟
زیرا در همین تلاش برای جستن او ، یک چیز را فراموش می کنی :
او پیشاپیش درون توست.
جستجو شونده درون جستجوگر است اما او نمی تواند این را ببیند،
او درگیر جستجویش است.
و از این سو به آن سو می دود ،
او مدام مشغول جستجو است ،
نمی تواند به درون نگاه کند.
#اشو
#سخت_نگیر
اگر می خواهی پیدایش کنی،
جستجو را متوقف کن تا پیدایش کنی.
جستجو را متوقف کن تا او بی درنگ پیدا شود ، بی هیچ لحظه ای درنگ،
چرا ؟
زیرا در همین تلاش برای جستن او ، یک چیز را فراموش می کنی :
او پیشاپیش درون توست.
جستجو شونده درون جستجوگر است اما او نمی تواند این را ببیند،
او درگیر جستجویش است.
و از این سو به آن سو می دود ،
او مدام مشغول جستجو است ،
نمی تواند به درون نگاه کند.
#اشو
#سخت_نگیر
این سوترا👇
حقیقت هرگز گفته نشده است،
نمیتواند گفته شود.
حقیقت غیر قابل بیان است.
اما میتوانی به آن گوش دهی.
آن غیرقابل بیان است،
آن نمیتواند گفته شود،
اما میتوان آن را گوش داد.
بگذار تکرار کنم:
نمیتواند گفته شود
اما میتواند گوش داده شود.
میتوانی آن را به چنگ آوری،
در سکوت، در عشق، در پیوند.
من قادر به گفتن آن نیستم، اما
تو قادری به آن گوش دهی.
از این رو این ترفندِ حرف زدن با تو
این فقط یک آبشار است
به آن گوش کن - فقط در شنیدن بمان.
من زیگراگ میروم،
هزارو يکبار خودم را نقض میکنم.
آهسته آهسته
این درک در تو وارد میشود
که نكتهای در چسبیدن به واژگان
وجود ندارد
اما آن زمان که با من عاشق شوی.
آن زمان تو در رابطهای کاملاً متفاوت هستی که با هیچ کس دیگری
چنین رابطهای نداشتهای.
آن زمان، شروع میکنی به لذت بردن از حضور
و تو فقط با گوش دادن درک خواهی کرد.
فقط وقتی درو خواهی کرد
که تمام درکت از گفتهها را
فراموش کنی
تمام اظهار نظرها دروغاند.
لائوتزو درست میگوید.
او میگوید:
تائو نمیتواند گفته شود،
و لحظهای که آن را بگویی
به آن خیانت کردهای.
او کاملاً درست میگوید.
حقیقت بسیار بی کران است
و لغات بسیار محدوداند.
فقط وقتی که چیزی بی کران در خود داری، سکوت بی کران است، نامحدود
آن چیزیست که میتواند حقيقت را
در بر داشته باشد.
عشق بی کران است، نامحدود،
آن میتواند حقيقت را در بر داشته باشد.
طبيعی باش، "اینجا و اکنون" در لحظه باش،
چنان که تمام فضا و زمان
ناپدید شود،
چنان که، کل جهان متوقف شود.
#اشو
#سخت_نگیر
حقیقت هرگز گفته نشده است،
نمیتواند گفته شود.
حقیقت غیر قابل بیان است.
اما میتوانی به آن گوش دهی.
آن غیرقابل بیان است،
آن نمیتواند گفته شود،
اما میتوان آن را گوش داد.
بگذار تکرار کنم:
نمیتواند گفته شود
اما میتواند گوش داده شود.
میتوانی آن را به چنگ آوری،
در سکوت، در عشق، در پیوند.
من قادر به گفتن آن نیستم، اما
تو قادری به آن گوش دهی.
از این رو این ترفندِ حرف زدن با تو
این فقط یک آبشار است
به آن گوش کن - فقط در شنیدن بمان.
من زیگراگ میروم،
هزارو يکبار خودم را نقض میکنم.
آهسته آهسته
این درک در تو وارد میشود
که نكتهای در چسبیدن به واژگان
وجود ندارد
اما آن زمان که با من عاشق شوی.
آن زمان تو در رابطهای کاملاً متفاوت هستی که با هیچ کس دیگری
چنین رابطهای نداشتهای.
آن زمان، شروع میکنی به لذت بردن از حضور
و تو فقط با گوش دادن درک خواهی کرد.
فقط وقتی درو خواهی کرد
که تمام درکت از گفتهها را
فراموش کنی
تمام اظهار نظرها دروغاند.
لائوتزو درست میگوید.
او میگوید:
تائو نمیتواند گفته شود،
و لحظهای که آن را بگویی
به آن خیانت کردهای.
او کاملاً درست میگوید.
حقیقت بسیار بی کران است
و لغات بسیار محدوداند.
فقط وقتی که چیزی بی کران در خود داری، سکوت بی کران است، نامحدود
آن چیزیست که میتواند حقيقت را
در بر داشته باشد.
عشق بی کران است، نامحدود،
آن میتواند حقيقت را در بر داشته باشد.
طبيعی باش، "اینجا و اکنون" در لحظه باش،
چنان که تمام فضا و زمان
ناپدید شود،
چنان که، کل جهان متوقف شود.
#اشو
#سخت_نگیر
معیار چنین است:
اگر رنج می بری، این یعنی:
که با طبیعت همنوا نیستی
اگر رنجور هستی، یعنی:
که با جهان هستی همنوایی نداری
پس لحظه ای که فکر می کنی درد و رنج تو را فراگرفته، بی درنک سعی کن فاصله ات را با طبیعت کوتاه تر کنی،
به جهان هستی نزدیک تر شو و ناگهان نور وجود خواهد داشت و سرور وجود خواهد داشت و ترانه و ضیافت وجود خواهد داشت.
هماهنگ بودن با طبیعت
طبیعت یعنی چیزی که اینجاست
با طبیعت هماهنگ شوید
به چیزی که بین شما و طبیعت تفرقه و جدایی ایجاد می کند گوش ندهید
بگذارید این یک عامل تصمیم گیرنده باشد
یک معیار، همیشه چیزها را با این معیار بسنجید، این ملاک است.
اگر چیزی با این ملاک هماهنگ شد ، پس طلا است. وگرنه رهایش کنید
اگر کسی سعی کرد به شما بگوید غیر طبیعی شوید. از او دوری کنید !
او برای نفس شما جذابیت دارد و او شما را روان پریش می کند
از هر چیزی که شما را از طبیعتتان می ترساند دوری کنید
از هر چیز و هر کسی که باعث می شود طبیعتتان را محکوم کنید دوری کنید.
زیرا قانون انسانها قانون بودا است.
و اگر بتوانید کتاب طبیعت را در درونتان بخوانید ،تمام انجیلها و قرآنها و وداها را در آنجا خواهید داشت
لازم نیست در مورد چیزی مشورت کنید
استاد واقعی شما آنجاست.
و استاد واقعی همیشه شما را به آنجا پرتاب می کند.
#اشو
#سخت_نگیر
اگر رنج می بری، این یعنی:
که با طبیعت همنوا نیستی
اگر رنجور هستی، یعنی:
که با جهان هستی همنوایی نداری
پس لحظه ای که فکر می کنی درد و رنج تو را فراگرفته، بی درنک سعی کن فاصله ات را با طبیعت کوتاه تر کنی،
به جهان هستی نزدیک تر شو و ناگهان نور وجود خواهد داشت و سرور وجود خواهد داشت و ترانه و ضیافت وجود خواهد داشت.
هماهنگ بودن با طبیعت
طبیعت یعنی چیزی که اینجاست
با طبیعت هماهنگ شوید
به چیزی که بین شما و طبیعت تفرقه و جدایی ایجاد می کند گوش ندهید
بگذارید این یک عامل تصمیم گیرنده باشد
یک معیار، همیشه چیزها را با این معیار بسنجید، این ملاک است.
اگر چیزی با این ملاک هماهنگ شد ، پس طلا است. وگرنه رهایش کنید
اگر کسی سعی کرد به شما بگوید غیر طبیعی شوید. از او دوری کنید !
او برای نفس شما جذابیت دارد و او شما را روان پریش می کند
از هر چیزی که شما را از طبیعتتان می ترساند دوری کنید
از هر چیز و هر کسی که باعث می شود طبیعتتان را محکوم کنید دوری کنید.
زیرا قانون انسانها قانون بودا است.
و اگر بتوانید کتاب طبیعت را در درونتان بخوانید ،تمام انجیلها و قرآنها و وداها را در آنجا خواهید داشت
لازم نیست در مورد چیزی مشورت کنید
استاد واقعی شما آنجاست.
و استاد واقعی همیشه شما را به آنجا پرتاب می کند.
#اشو
#سخت_نگیر
قبل از تولد ما ناموجود بودهایم
و همچنین بعد از مرگ هم ناموجود خواهیم شد.
هیچ وجودی آنجا نبود و هیچ وجودی بعد از مرگ وجود ندارد.
بودا بر این بینش " #بیخودی"
بسیار تأکید کرده است.
زیرا تمام آرزوها در اطراف " #خود"
مفهوم پیدا میکنند: من هستم.
اگر من هستم،
پس هزار و یک آرزو رخ میدهد.
اگر من نباشم، پس آرزوها چگونه میتوانند از هیچ رخ دهند.
این یکی از بزرگترین کمکهای بودا
به دنیا است.
اگر آن بتواند در تو، درونی شود
که « من نیستم » ناگهان جهان ناپدید میشود.
با درک « من نیستم »به این درک میرسیم که دیگر نیازی به چیزی بودن،
چیزی داشتن و به چیزی رسیدن، نیست.
وقتی خودی نیست جاهطلبی نامربوط است.
و وقتی خودی هست جاهطلبی مربوط است.
در برخی مذاهب سعی نمیکنند
این دنیا را آرزو کنند،
ولی آنها شروع میکنند به
آرزو کردن چیزهای جهان دیگر.
ولی این دو یکسانند، آرزو یکی است.
این مهم نیست که چه آرزویی داری.
فرقی نمیکند که عناوین آرزویت چه باشند . آرزو یکی است.
کسی در اینجا، عمری طولانی
بدنی زیبا ، موفقیت و شهرت آرزو میکند.
کسی دیگر زندگی ابدی با خدا را
در بهشت آرزو میکند
چه فرقی میکند؟
فقط چنین تفاوتی وجود دارد:
دومی طمعکارتر از اولی است.
چرا مردمی که شما روحانی میخوانید،
مردمی بسیار طمعکارند؟
این تصادفی نیست که شرق بسیار طمعکار است.
به دلیل این معنویت است.
معنویتی که طمعهای جدید میآفریند.
#اشو
#سخت_نگیر
و همچنین بعد از مرگ هم ناموجود خواهیم شد.
هیچ وجودی آنجا نبود و هیچ وجودی بعد از مرگ وجود ندارد.
بودا بر این بینش " #بیخودی"
بسیار تأکید کرده است.
زیرا تمام آرزوها در اطراف " #خود"
مفهوم پیدا میکنند: من هستم.
اگر من هستم،
پس هزار و یک آرزو رخ میدهد.
اگر من نباشم، پس آرزوها چگونه میتوانند از هیچ رخ دهند.
این یکی از بزرگترین کمکهای بودا
به دنیا است.
اگر آن بتواند در تو، درونی شود
که « من نیستم » ناگهان جهان ناپدید میشود.
با درک « من نیستم »به این درک میرسیم که دیگر نیازی به چیزی بودن،
چیزی داشتن و به چیزی رسیدن، نیست.
وقتی خودی نیست جاهطلبی نامربوط است.
و وقتی خودی هست جاهطلبی مربوط است.
در برخی مذاهب سعی نمیکنند
این دنیا را آرزو کنند،
ولی آنها شروع میکنند به
آرزو کردن چیزهای جهان دیگر.
ولی این دو یکسانند، آرزو یکی است.
این مهم نیست که چه آرزویی داری.
فرقی نمیکند که عناوین آرزویت چه باشند . آرزو یکی است.
کسی در اینجا، عمری طولانی
بدنی زیبا ، موفقیت و شهرت آرزو میکند.
کسی دیگر زندگی ابدی با خدا را
در بهشت آرزو میکند
چه فرقی میکند؟
فقط چنین تفاوتی وجود دارد:
دومی طمعکارتر از اولی است.
چرا مردمی که شما روحانی میخوانید،
مردمی بسیار طمعکارند؟
این تصادفی نیست که شرق بسیار طمعکار است.
به دلیل این معنویت است.
معنویتی که طمعهای جدید میآفریند.
#اشو
#سخت_نگیر
زندگی انسانها کوتاه است،
نکته ای وجود ندارد که به خاطرش مضطرب بشویم
کسی به تو فحش میدهد و تو هیاهوی بسیاری به راه می اندازی،
و آن چقدر زود میگذرد و پا برجا نمیماند، همه چیز ناپدید میشود.
یا کسی به موفقیت رسیده است و دیوانه میشود
یا کسی ثروت زیادی اندوخته و نمیتواند بر روی زمین راه برود، شروع میکند به پرواز کردن
در دوران باستان در رم، سنتی وجود داشت، یک سنت زیبا، آن باید در هر کشور ادامه می يافت.
هر وقت یک فاتح رومی باز میگشت...
او کشورهای جدیدی را فتح کرده بود.
او یک سرباز بزرگ بود،
با موفقیت و پیروزی بزرگی می آمد ..
گروهها و جمعیت فریاد شادی سر میدادند.
او همچون خدا بسیار با شکوه به نظر میرسید
سنت این بود که :
خادمی درست پشت سر او راه میرفته و مدام به او گوشزد میکرد که فریب این مردم را نخورید، فريب آنها را نخورید اقا ، فریب احمقها را نخورید، وگرنه دیوانه خواهید شد.
خادمی ، درست پشت سر فاتح مدام اینها را تکرار میکرد تا به یاد داشته باشد، و گرنه خیلی ساده است، وقتی که موفقیت می آید، شخص دیوانه میشود، این باید در همه کشورها اجرا میشد که:
فریب موفقیت را نخورید، آن موقتي و گذراست و آن فقط یک حباب است،
یک حباب صابون، اجازه نده که وارد سرت شود
موفقیت وارد سر میشود. و درماندگی و عجز به همراه دارد، صدمه می زند.
و همه ی آن #گذرا است،
استراحت #گذرا است.
فقط به بی نهایت بیندیش ...
قبل از این که متولد شوي، آنجا بی نهایت بود و از ازل تا ابد و بین این دو بی نهایت.
تو چه هستی ؟
زندگی تو چیست؟
یک حباب صابون , فقط یک لحظه رویا.
نگذار بر تو تأثير بگذارد و اگر شخص بتواند آگاه بماند و تحت تأثير موفقیت و شکست و تمجید و ناسزا، دوست و دشمن قرار نگیرد،
آنگاه شخص به سرچشمه ی اصلی بازمیگردد.
شخص شاهد می شود.
#اشو
#سخت_نگیر
نکته ای وجود ندارد که به خاطرش مضطرب بشویم
کسی به تو فحش میدهد و تو هیاهوی بسیاری به راه می اندازی،
و آن چقدر زود میگذرد و پا برجا نمیماند، همه چیز ناپدید میشود.
یا کسی به موفقیت رسیده است و دیوانه میشود
یا کسی ثروت زیادی اندوخته و نمیتواند بر روی زمین راه برود، شروع میکند به پرواز کردن
در دوران باستان در رم، سنتی وجود داشت، یک سنت زیبا، آن باید در هر کشور ادامه می يافت.
هر وقت یک فاتح رومی باز میگشت...
او کشورهای جدیدی را فتح کرده بود.
او یک سرباز بزرگ بود،
با موفقیت و پیروزی بزرگی می آمد ..
گروهها و جمعیت فریاد شادی سر میدادند.
او همچون خدا بسیار با شکوه به نظر میرسید
سنت این بود که :
خادمی درست پشت سر او راه میرفته و مدام به او گوشزد میکرد که فریب این مردم را نخورید، فريب آنها را نخورید اقا ، فریب احمقها را نخورید، وگرنه دیوانه خواهید شد.
خادمی ، درست پشت سر فاتح مدام اینها را تکرار میکرد تا به یاد داشته باشد، و گرنه خیلی ساده است، وقتی که موفقیت می آید، شخص دیوانه میشود، این باید در همه کشورها اجرا میشد که:
فریب موفقیت را نخورید، آن موقتي و گذراست و آن فقط یک حباب است،
یک حباب صابون، اجازه نده که وارد سرت شود
موفقیت وارد سر میشود. و درماندگی و عجز به همراه دارد، صدمه می زند.
و همه ی آن #گذرا است،
استراحت #گذرا است.
فقط به بی نهایت بیندیش ...
قبل از این که متولد شوي، آنجا بی نهایت بود و از ازل تا ابد و بین این دو بی نهایت.
تو چه هستی ؟
زندگی تو چیست؟
یک حباب صابون , فقط یک لحظه رویا.
نگذار بر تو تأثير بگذارد و اگر شخص بتواند آگاه بماند و تحت تأثير موفقیت و شکست و تمجید و ناسزا، دوست و دشمن قرار نگیرد،
آنگاه شخص به سرچشمه ی اصلی بازمیگردد.
شخص شاهد می شود.
#اشو
#سخت_نگیر
#سوال_از_اشو
نظر به اینکه سفر زندگی کوتاه است
و غمزا و دردآور،
چرا ما باید اینقدر بیمیل باشیم، به بازگشت به آسمانِ بومی خودمان؟
#پاسخ
زندگی سفری از هیچ کجا به هیچ کجا است.
هیچ چیز از آن به دست نیامده است.
هیچ کس، هیچ چیز از زندگی
به دست نیاورده است.
مردم میدوند، و سريع میدوند.
و هر روز به سرعت خود میافزایند،
اما هرگز به هیچ جا نمیرسند.
آنها سخت کار میکنند،
آنها سخت رنج میکشند، اما
هیچ گاه چیزی از آن کار حاصل نمیآيد،
هیچ چیز خلق نمیشود.
میلیاردها نفر قبل از تو زیستهاند،
و آنها کجا هستند؟
در خاک ناپدید شدهاند، خاک بر روی خاک، و ما نیز دیر یا زود در همان خاک ناپديد میشويم.
هزاران تمدن وجود داشتهاند
و بی هيچ نشانی ناپدید شدهاند.
زندگی هیچ چیز به دست نمیدهد
فقط سر و صدای بسیاری
برای هیچ به راه میاندازد؛
داستانی پر از هیجان و صدا،
بی هيچ معنیای.
باید چشم در چشم زندگی بدوزی.
طفره نرو، زیرچشمی نگاه نکن
مستقیم به زندگی نگاه کن.
معنی زندگی چيست؟
چه چيزی برایت به دست میدهد؟
در نهایت به کجا میرسد؟
هیچ؟!
مثل يک رویای بزرگ
مکانهای زیبا در رويا،
و يک پادشاهی بزرگ در رويا،
و صبح، وقتی بيدار میشوی،
همه رفته و برای همیشه رفته است،
در واقع، آن اصلاً آنجا نبوده است.
و تو فقط باور داشتهای که آن آنجاست.
شخص دیندار کسي است که:
در هیچ جایي گیر نکرده است؛
کسي است که هیچ امیدی ندارد؛
هیچ آینده ای ندارد؛
در فرداها زندگي نميکند؛
کسي است که در #اكنون_و_اینجا زندگي ميکند. و این را ببینید؛
در ابتدا من به شما گفتم
که زندگي سفری از هیچ جا به هیچ کجا است.
اما در مورد شخص دیندار؛
زندگي سفری از هیچ جا، به اینک و اینجا است.
زندگي از هیچ جا به هیچ جا است.
اما ميتواند از هیچ جا به اینک و اینجا باشد.
کل مدیتشین این است:
چرخش از هیچ جا به اینک،
دراکنون بودن و در اینجا بودن.
و ناگهان از زمان به ابدیت منتقل ميشوید.
آنگاه زندگي ناپدید ميشود؛
مرگ ناپدید ميشود.
آنگاه برای اولین بار آنچه که هست را ميشناسید.
ميتوانید آن را خدا یا نیروانا بنامید.
اینها کلمه هستند.
شما به #شناخت_آنچه_هست ميرسید.
و شناختن آن؛ رها و آزاد بودن است.
رها از همه رنجها؛ همه عذابها و همه کابوسها،
در اینک و اینجا بودن؛
بیدار بودن است.
درجایي دیگر بودن؛
درخواب و رویا بودن است.
بعداً و آنجا، بخشي از رویا هستند.
اینک و اینجا، بخشي از واقعیت هستند؛ بخشي از هستي هستند.
#اشو
#سخت_نگیر
نظر به اینکه سفر زندگی کوتاه است
و غمزا و دردآور،
چرا ما باید اینقدر بیمیل باشیم، به بازگشت به آسمانِ بومی خودمان؟
#پاسخ
زندگی سفری از هیچ کجا به هیچ کجا است.
هیچ چیز از آن به دست نیامده است.
هیچ کس، هیچ چیز از زندگی
به دست نیاورده است.
مردم میدوند، و سريع میدوند.
و هر روز به سرعت خود میافزایند،
اما هرگز به هیچ جا نمیرسند.
آنها سخت کار میکنند،
آنها سخت رنج میکشند، اما
هیچ گاه چیزی از آن کار حاصل نمیآيد،
هیچ چیز خلق نمیشود.
میلیاردها نفر قبل از تو زیستهاند،
و آنها کجا هستند؟
در خاک ناپدید شدهاند، خاک بر روی خاک، و ما نیز دیر یا زود در همان خاک ناپديد میشويم.
هزاران تمدن وجود داشتهاند
و بی هيچ نشانی ناپدید شدهاند.
زندگی هیچ چیز به دست نمیدهد
فقط سر و صدای بسیاری
برای هیچ به راه میاندازد؛
داستانی پر از هیجان و صدا،
بی هيچ معنیای.
باید چشم در چشم زندگی بدوزی.
طفره نرو، زیرچشمی نگاه نکن
مستقیم به زندگی نگاه کن.
معنی زندگی چيست؟
چه چيزی برایت به دست میدهد؟
در نهایت به کجا میرسد؟
هیچ؟!
مثل يک رویای بزرگ
مکانهای زیبا در رويا،
و يک پادشاهی بزرگ در رويا،
و صبح، وقتی بيدار میشوی،
همه رفته و برای همیشه رفته است،
در واقع، آن اصلاً آنجا نبوده است.
و تو فقط باور داشتهای که آن آنجاست.
شخص دیندار کسي است که:
در هیچ جایي گیر نکرده است؛
کسي است که هیچ امیدی ندارد؛
هیچ آینده ای ندارد؛
در فرداها زندگي نميکند؛
کسي است که در #اكنون_و_اینجا زندگي ميکند. و این را ببینید؛
در ابتدا من به شما گفتم
که زندگي سفری از هیچ جا به هیچ کجا است.
اما در مورد شخص دیندار؛
زندگي سفری از هیچ جا، به اینک و اینجا است.
زندگي از هیچ جا به هیچ جا است.
اما ميتواند از هیچ جا به اینک و اینجا باشد.
کل مدیتشین این است:
چرخش از هیچ جا به اینک،
دراکنون بودن و در اینجا بودن.
و ناگهان از زمان به ابدیت منتقل ميشوید.
آنگاه زندگي ناپدید ميشود؛
مرگ ناپدید ميشود.
آنگاه برای اولین بار آنچه که هست را ميشناسید.
ميتوانید آن را خدا یا نیروانا بنامید.
اینها کلمه هستند.
شما به #شناخت_آنچه_هست ميرسید.
و شناختن آن؛ رها و آزاد بودن است.
رها از همه رنجها؛ همه عذابها و همه کابوسها،
در اینک و اینجا بودن؛
بیدار بودن است.
درجایي دیگر بودن؛
درخواب و رویا بودن است.
بعداً و آنجا، بخشي از رویا هستند.
اینک و اینجا، بخشي از واقعیت هستند؛ بخشي از هستي هستند.
#اشو
#سخت_نگیر
وقتی زندگی اینگونه بیوفا و ناکام است، پس مردم باید به سادگی به درون بچرخند، اما اینگونه نیست.
و اینجا مکانیسم عجيبی کار میکند.
چون زندگی چنین رنجی دارد،
آنها بیشتر و بیشتر امیدوار میشوند.
آنها برای #انكار_رنج امیدهای بزرگتر خلق میکنند.
آنها نمیتوانند بازگردند.
برای انکار رنج،برای كوچک نشان دادن رنج، آنها #قلههای_بزرگ_امید را میآفرينند، و آن امیدها آنها را به بیرون هل میدهند.
این پدیدهٔ عجيب باید درک شود.
وقتی تو در رنج هستی،
به رویای بزرگی نياز داری
تا از آن بیرون بیایی، يک امید بزرگ،
نوعی الهام، نگرشی به آینده،
بهشتی در جايی، تا بتوانی خودت را
دوباره جمع و جور کنی
و از آن بدبختی بیرون بپری.
اما مجدداً آن امید بزرگ
تبدیل به يک بدبختی بزرگ میشود.
و آنگاه تو باید از آن بیرون بیایی
و همچنین باید امید بزرگتری را
خلق کنی.
اینگونه است که فرد به راهش ادامه میدهد، دورتر و دورتر از خویشتن.
به مردم نگاه کن،
و به خودت نگاه کن؛
رها کردن بدبختی بسیار دشوار است، بسیار....
#اشو
#سخت_نگیر
و اینجا مکانیسم عجيبی کار میکند.
چون زندگی چنین رنجی دارد،
آنها بیشتر و بیشتر امیدوار میشوند.
آنها برای #انكار_رنج امیدهای بزرگتر خلق میکنند.
آنها نمیتوانند بازگردند.
برای انکار رنج،برای كوچک نشان دادن رنج، آنها #قلههای_بزرگ_امید را میآفرينند، و آن امیدها آنها را به بیرون هل میدهند.
این پدیدهٔ عجيب باید درک شود.
وقتی تو در رنج هستی،
به رویای بزرگی نياز داری
تا از آن بیرون بیایی، يک امید بزرگ،
نوعی الهام، نگرشی به آینده،
بهشتی در جايی، تا بتوانی خودت را
دوباره جمع و جور کنی
و از آن بدبختی بیرون بپری.
اما مجدداً آن امید بزرگ
تبدیل به يک بدبختی بزرگ میشود.
و آنگاه تو باید از آن بیرون بیایی
و همچنین باید امید بزرگتری را
خلق کنی.
اینگونه است که فرد به راهش ادامه میدهد، دورتر و دورتر از خویشتن.
به مردم نگاه کن،
و به خودت نگاه کن؛
رها کردن بدبختی بسیار دشوار است، بسیار....
#اشو
#سخت_نگیر