زندگی در عشق معنا دارد،
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#اشو
#هنر_مردن
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#اشو
#هنر_مردن
مرشد مرشدان:
زندگی در عشق معنا دارد،
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#هنر مردن
حيات در بدن مادي، بسيار متزلزل و نامطمئن است.
هر لحظه ممكن است با اندكي اكسيژن بيشتر يا كمتر، از دست برويد...
كمي قند خونتان بالا و پايين شود و بميريد...
اندكي اشتباه در عملكرد مغز و ... كارتان تمام است!
زندگي بسيار آسيب پذير و نامطمئن است.
زندگي هيچ امنيتي ندارد و
نمي تواند داشته باشد.
تنها مردگان امنيت دارند و امنيت آنها بسيار مطمئن است.
آيا مي توانيد مرده اي را بكشيد؟ هرگز!
مردگان از امنيت بالايي برخوردارند.
هرچه كيفيت زندگي بالاتر باشد، شكنندگي و آسيب پذيري آن بيشتر است.
به يك شعر يا يك موسيقي دقت كنيد؛
براي يك لحظه مي آيد و مي رود. عشق و مديتيشن نيز به همين شكل، لحظه اي هستند و لحظه اي ديگر از دست رفته اند.
آسيب پذيري هيچ اشكالي ندارد. تظاهر به قدرت، احمقانه است. هيچكس قوي نيست.
هيچكس نمي تواند قوي باشد. قدرت فريب نفس است.
حتي اسكندر هم قوي نبود؛
روزي به دنيا آمد و روزي با همه جاه و جلال و قدرتش اين دنيا را ترك كرد.
ياد بگيريد كه آسيب پذيري را در خود بپذيريد.
دراينصورت، از دركي عميق برخوردار خواهيد شد و جرياني تازه از انرژي را در وجودتان حس مي كنيد.
آسيب پذيري نقص نيست.
#اشو
زندگی در عشق معنا دارد،
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#هنر مردن
حيات در بدن مادي، بسيار متزلزل و نامطمئن است.
هر لحظه ممكن است با اندكي اكسيژن بيشتر يا كمتر، از دست برويد...
كمي قند خونتان بالا و پايين شود و بميريد...
اندكي اشتباه در عملكرد مغز و ... كارتان تمام است!
زندگي بسيار آسيب پذير و نامطمئن است.
زندگي هيچ امنيتي ندارد و
نمي تواند داشته باشد.
تنها مردگان امنيت دارند و امنيت آنها بسيار مطمئن است.
آيا مي توانيد مرده اي را بكشيد؟ هرگز!
مردگان از امنيت بالايي برخوردارند.
هرچه كيفيت زندگي بالاتر باشد، شكنندگي و آسيب پذيري آن بيشتر است.
به يك شعر يا يك موسيقي دقت كنيد؛
براي يك لحظه مي آيد و مي رود. عشق و مديتيشن نيز به همين شكل، لحظه اي هستند و لحظه اي ديگر از دست رفته اند.
آسيب پذيري هيچ اشكالي ندارد. تظاهر به قدرت، احمقانه است. هيچكس قوي نيست.
هيچكس نمي تواند قوي باشد. قدرت فريب نفس است.
حتي اسكندر هم قوي نبود؛
روزي به دنيا آمد و روزي با همه جاه و جلال و قدرتش اين دنيا را ترك كرد.
ياد بگيريد كه آسيب پذيري را در خود بپذيريد.
دراينصورت، از دركي عميق برخوردار خواهيد شد و جرياني تازه از انرژي را در وجودتان حس مي كنيد.
آسيب پذيري نقص نيست.
#اشو
#عشق_تنها_قدرت_ما_است
#سوال_از_اشو
اشو عزيز، پس از دو ماه بودن با شما، من امروز اينجا را ترك خواهم كرد.
ديشب فكر مي كردم كه چون براي مدتي دور خواهم بود،
بهتر است كه هرگونه مشكل و موردي را كه احيانا با مردمي كه زندگي مي كرده ام، داشته ام برطرف كنم. از اينكه ديدم هيچ مشكلي وجود ندارد بسيار يكه خوردم ،
از اينكه ما با چنان هماهنگي باهم زندگي كرده ايم كه من هرگز قبلاً تجربه نكرده بودم.
در هيچ كجاي ديگر ممكن نبود سي نفر بتوانند با چنين
حسادت و جنگ يا تنش اندكي باهم زندگي كنند.
معجزه ي شما درحال رخ دادن است ،انسان جديد درحال خلق شدن است.
ديدگاه شما درحال محقق شدن است. ما ادامه خواهيم داد.
ما به دنيا نشان خواهيم داد كه با شما، غيرممكن ها همه روز اتفاق مي افتند.
#پاسخ
آويرباواAvirbhava، تمامي تلاش ما همين است:
تا به دنيا نشان بدهيم كه نيازي به هيچ جنگي نيست، نيازي به ستيزكردن نيست، نيازي به حسادت نيست، نيازي به نفرت نيست. زندگي بسيار كوتاه و عشق بسيار باارزش است.
و وقتي كه مي تواني زندگيت را با عشق، با هماهنگي، با شادي پر كني، وقتي مي تواني از خود زندگي يك شعر بسازي....
اگر اين موقعيت را ازدست بدهي، فقط خودت مسئول آن هستي، نه هيچ كس ديگر.
چيزي كه در يك گروه كوچك بتواند رخ دهد، مي تواند در گروهي بزرگتر،
در سراسر دنيا رخ بدهد. مسئله فقط ادراك است.
به يك بينش ساده نياز است تا توسط نيروهاي تاريكي، منفي بودن ها و ويرانگري ها كشيده نشويم. فقط قدري هشياري مورد نياز است تا انسان خويش را وقف سازندگي، عشق ورزيدن، حساسيت كند و از اين زندگي كوتاه يك سري ترانه درست كند... كه در زندگيت برقصي و مرگ نيز اوج نهايي آن رقص باشد، كه با تماميت زندگي كني و با تماميت بميري، بدون هيچ شكايت، با شكرگزاري و سپاس نسبت به جهان هستي.
من آن نيايش هايي كه در كنيساها و كليساها و معابد و مساجد رخ مي دهند را نيايش واقعي نمي خوانم. نيايش واقعي فقط يكي است، و آن زندگي كردن به گونه اي است كه شروع كني به احساس #سپاسگزاري_نسبت_به_جهان_هستي،
كه جهان هستي به تو چنين موقعيتي را عطا كرده است ، چيزي كه ابداً آن را درخواست نكرده بودي و هرگز لياقت آن را نداشته اي. وبااين وجود آن را به دست آورده اي و هزاران شكوفه داده اي و دنيا را
با رايحه ي اين شكرگزاري ترك مي كني.
آويرباوا، چيزي كه در اطراف من در مكان هاي مختلف رخ مي دهد ، ما مي خواهيم چنان آتشي وحشي برپاكنيم كه پيش از اينكه سياستبازان احمق دنيا بتوانند زندگي را نابود كنند، ما زندگي را چنان پرارزش كنيم كه هيچكس آماده ي جنگيدن نباشد. سياست بازها مي توانند اگر بخواهند با سلاح هاي اتمي خودشان خودكشي كنند، ولي بشريت ديگر علاقه اي به كشتن و كشته شدن ندارد. واين پديده اي بسيار ساده است، كه زماني كه
مزه اي از آن چشيدي، هرگز همان شخص قبلي نخواهي بود.
و ما مصمم هستيم، برعليه تمام قدرت هاي نيرومند...
ما هيچ قدرتي نداريم.
#عشق_تنها_قدرت_ما_است،
#سكوت_تنها_نيروي_ما_است.
ولي من به شما مي گويم كه هيچ قدرتي بالاتر از عشق وجود ندارد و هيچ نيرويي وجود ندارد كه بتواند سكوت را شكست دهد. و توسط عشق و سكوت است كه انسان حقيقت را مي شناسد...
كه پيروزي نهايي در زندگي است.
تكرار مي كنم: ما مصمم هستيم كه اين پيام را در تمام اطراف و اكناف جهان منتشر كنيم، به هر انسان هوشمندي كه بتواند درك كند. به جز اين، هيچ راهي براي نجات اين سياره ي زيبا وجود ندارد.
و اين سياره، سياره اي بركت يافته است، زيرا تمام سياره هاي ديگر ، و در كائنات ميليون ها سياره وجود دارند ، بي جان هستند، حتي علف هم در آن ها سبز نمي شود. تنها اين سياره است كه در آن انواع زندگي ها وجود دارد.
اين زندگي، در انسان به صورت خودآگاه درآمده است و در معدودي، به صورت فراآگاهي جلوه كرده و اين امكان در هر فردي وجود دارد كه آن را به فراآگاهي تبديل كند.
اين يعني به دست آوردن و رسيدن به خود عصاره ي حقيقت، جاودانگي و ابديت.
شايد ما يك وطن نداشته باشيم، ولي همچون كولي ها در سراسر دنيا پرسه خواهيم زد و دنيا را وطن خويش مي سازيم:
وطن جايي است كه ما هستيم.
وطن جايي است كه عشق باشد.
وطن جايي است كه هماهنگي باشد.
اشو
انتقال_چراغ
#سوال_از_اشو
اشو عزيز، پس از دو ماه بودن با شما، من امروز اينجا را ترك خواهم كرد.
ديشب فكر مي كردم كه چون براي مدتي دور خواهم بود،
بهتر است كه هرگونه مشكل و موردي را كه احيانا با مردمي كه زندگي مي كرده ام، داشته ام برطرف كنم. از اينكه ديدم هيچ مشكلي وجود ندارد بسيار يكه خوردم ،
از اينكه ما با چنان هماهنگي باهم زندگي كرده ايم كه من هرگز قبلاً تجربه نكرده بودم.
در هيچ كجاي ديگر ممكن نبود سي نفر بتوانند با چنين
حسادت و جنگ يا تنش اندكي باهم زندگي كنند.
معجزه ي شما درحال رخ دادن است ،انسان جديد درحال خلق شدن است.
ديدگاه شما درحال محقق شدن است. ما ادامه خواهيم داد.
ما به دنيا نشان خواهيم داد كه با شما، غيرممكن ها همه روز اتفاق مي افتند.
#پاسخ
آويرباواAvirbhava، تمامي تلاش ما همين است:
تا به دنيا نشان بدهيم كه نيازي به هيچ جنگي نيست، نيازي به ستيزكردن نيست، نيازي به حسادت نيست، نيازي به نفرت نيست. زندگي بسيار كوتاه و عشق بسيار باارزش است.
و وقتي كه مي تواني زندگيت را با عشق، با هماهنگي، با شادي پر كني، وقتي مي تواني از خود زندگي يك شعر بسازي....
اگر اين موقعيت را ازدست بدهي، فقط خودت مسئول آن هستي، نه هيچ كس ديگر.
چيزي كه در يك گروه كوچك بتواند رخ دهد، مي تواند در گروهي بزرگتر،
در سراسر دنيا رخ بدهد. مسئله فقط ادراك است.
به يك بينش ساده نياز است تا توسط نيروهاي تاريكي، منفي بودن ها و ويرانگري ها كشيده نشويم. فقط قدري هشياري مورد نياز است تا انسان خويش را وقف سازندگي، عشق ورزيدن، حساسيت كند و از اين زندگي كوتاه يك سري ترانه درست كند... كه در زندگيت برقصي و مرگ نيز اوج نهايي آن رقص باشد، كه با تماميت زندگي كني و با تماميت بميري، بدون هيچ شكايت، با شكرگزاري و سپاس نسبت به جهان هستي.
من آن نيايش هايي كه در كنيساها و كليساها و معابد و مساجد رخ مي دهند را نيايش واقعي نمي خوانم. نيايش واقعي فقط يكي است، و آن زندگي كردن به گونه اي است كه شروع كني به احساس #سپاسگزاري_نسبت_به_جهان_هستي،
كه جهان هستي به تو چنين موقعيتي را عطا كرده است ، چيزي كه ابداً آن را درخواست نكرده بودي و هرگز لياقت آن را نداشته اي. وبااين وجود آن را به دست آورده اي و هزاران شكوفه داده اي و دنيا را
با رايحه ي اين شكرگزاري ترك مي كني.
آويرباوا، چيزي كه در اطراف من در مكان هاي مختلف رخ مي دهد ، ما مي خواهيم چنان آتشي وحشي برپاكنيم كه پيش از اينكه سياستبازان احمق دنيا بتوانند زندگي را نابود كنند، ما زندگي را چنان پرارزش كنيم كه هيچكس آماده ي جنگيدن نباشد. سياست بازها مي توانند اگر بخواهند با سلاح هاي اتمي خودشان خودكشي كنند، ولي بشريت ديگر علاقه اي به كشتن و كشته شدن ندارد. واين پديده اي بسيار ساده است، كه زماني كه
مزه اي از آن چشيدي، هرگز همان شخص قبلي نخواهي بود.
و ما مصمم هستيم، برعليه تمام قدرت هاي نيرومند...
ما هيچ قدرتي نداريم.
#عشق_تنها_قدرت_ما_است،
#سكوت_تنها_نيروي_ما_است.
ولي من به شما مي گويم كه هيچ قدرتي بالاتر از عشق وجود ندارد و هيچ نيرويي وجود ندارد كه بتواند سكوت را شكست دهد. و توسط عشق و سكوت است كه انسان حقيقت را مي شناسد...
كه پيروزي نهايي در زندگي است.
تكرار مي كنم: ما مصمم هستيم كه اين پيام را در تمام اطراف و اكناف جهان منتشر كنيم، به هر انسان هوشمندي كه بتواند درك كند. به جز اين، هيچ راهي براي نجات اين سياره ي زيبا وجود ندارد.
و اين سياره، سياره اي بركت يافته است، زيرا تمام سياره هاي ديگر ، و در كائنات ميليون ها سياره وجود دارند ، بي جان هستند، حتي علف هم در آن ها سبز نمي شود. تنها اين سياره است كه در آن انواع زندگي ها وجود دارد.
اين زندگي، در انسان به صورت خودآگاه درآمده است و در معدودي، به صورت فراآگاهي جلوه كرده و اين امكان در هر فردي وجود دارد كه آن را به فراآگاهي تبديل كند.
اين يعني به دست آوردن و رسيدن به خود عصاره ي حقيقت، جاودانگي و ابديت.
شايد ما يك وطن نداشته باشيم، ولي همچون كولي ها در سراسر دنيا پرسه خواهيم زد و دنيا را وطن خويش مي سازيم:
وطن جايي است كه ما هستيم.
وطن جايي است كه عشق باشد.
وطن جايي است كه هماهنگي باشد.
اشو
انتقال_چراغ