عشق و نور
1.08K subscribers
359 photos
1.23K videos
19 files
542 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
2024-06-04
سلام زندگی
خود و فراآگاهی با نرمین☺️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود بر یاران حق ☺️
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈

🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
«بهشت» همین لحظه است.
«جهنم» میل شدید برای اینکه این لحظه طور دیگری باشد.
به همین سادگی.

جف فاستر


آزادی حقیقی و پایان رنج، زندگی کردن به نحوی است که گویا هرچه در این لحظه احساس یا تجربه می‌کنید را کاملاً انتخاب کرده بودید. این هماهنگی درونی با لحظه حال، پایان رنج است.

اکهارت تله
اگر در فرهنگی زندگی می کنید که تا حد زیادی ارزش شما را با دارایی و ثروتی که دارید، برابر می داند. چنان چه نتوانید این توهم جمعی را ببینید محکوم هستید تا پایان عمر به امیدی واهی در پی چیز هایی باشید تا با تملک آن ها ارزش و کامل کردن آن حس کسی بودن خود را بیابید.
چگونه میشود وابستگی به چیزها را رها کرد؟ حتی در انجام این کار تلاش هم نکنید زیرا ناممکن است. هنگامی که دیگر به دنبال یافتن خود در چیز ها نباشید. در حالی که کاملاً از وابستگی خود به آن ها آگاه هستید، رفته رفته این وابستگی کم می شود. گاهی شاید تا زمانی که چیزی را از دست بدهید یا ترس از دست دادن آن به وجود آید، متوجه وابستگی یا یکی دانستن خود با آن نشوید. اگر با بروز این موقعیت ها احساس ناراحتی و نگرانی کردید، به این معنا است که به آن چیز وابسته هستید. اگر نسبت به همانند سازی خود با چیزی آگاه باشید. این حالت از هویت سازی دیگر مطلق نیست. «من آگاهی ای هستم که به وابستگی ام آگاهی دارم» آغاز دگرگونی در آگاهی است.


اکهارت تله
جهانی نو
در حال گوش دادن به خود

تو چیزی را به دیگران می‌گویی که خودت نیاز داری بشنوی. پس سوال این است: "آیا من در حال گوش کردن به خودم هستم؟"

ما فقط چیزی را به دیگران می‌گوییم که خودمان نیاز داریم بشنویم. در ژرف‌ترین سطح رابطه‌ی صادقانه، درک این نهفته است که ما هرگز نمی‌توانیم واقعاً بدانیم که آن شخص دیگر حرف ما را می‌شنود یا ما را درک می‌کند یا نه.

در حقیقت ما فقط با خودمان حرف می‌زنیم. ما همیشه دقیقا چیزی را می‌گوییم‌ که خودمان نیاز به شنیدنش داریم.

بایرون کیتی
#تانترا

تو یك بازی انرژی سکس هستی و نه چیزی كمتر از آن، و تا زمانی كه ‌این انرژی را درك نكنی و به ورای آن نروی هیچ چیز بیش از آن هم نخواهی بود
تو ، هم اكنون هیچ چیز بجز انرژی جنسی نیستی
می‌توانی بیشتر باشی، ولی اگر سکس را درك نكنی و به ورای آن نروی، هرگز بیشتر از‌این كه هستی نخواهی بود
این امكان بالقوّه، درست مانند دانه seed وجود دارد. برای همین است كه تانترا به سکس، به عشق، به زندگی طبیعی علاقه دارد.
فلسفه كم و بیش بی معنی است
تانترا علاقه‌ای به فلسفه ندارد، تانترا به زندگی واقعی و وجودین علاقه دارد
پس تانترا هرگز نمی‌پرسد كه آیا رهایی moksha وجود دارد یا نه، آیا بهشت یا دوزخ وجود دارد یا ندارد
تانترا در مورد زندگی پرسش‌های اساسی می‌پرسد.
برای همین است كه روی جنسیت و عشق تأكید بسیار شده است
این‌ها پایه هستند. تو از طریق ‌این‌ها وجود داری؛ تو بخشی از جنسیت و عشق هستی.

#اشو
#سوال_از_اشو

موضوع مركزی تانترا چیست؟

#پاسخ

#تانترا با تو از آنجا كه هستی شروع می‌كند
#یوگا با امكان بودنت شروع می‌كند.

یوگا از پایان شروع می‌كند؛
تانترا از ابتدا شروع می‌كند.

و همیشه خوب است كه از ابتدا شروع كنی، زیرا اگر از پایان آغاز كنی، آنوقت برای خودت مصیبت‌های غیرلازم درست می‌كنی
تو پایانت نیستی ـــ ‌آرمان نیستی.
تو باید به الهه و آرمان تبدیل شوی،
ولی‌ اینك فقط یك حیوانی.
و ‌این حیوان به دلیل‌ این آرمان‌ها دیوانه می‌شود و جنون می‌گیرد.

پرسیده شده "‌موضوع مركزی تانترا چیست؟"
تو هستی!
موضوع اساسی و مركزی تانترا تویی: هم‌اكنون، تو چیستی؟
و در تو چه چیز پنهان است كه می‌تواند رشد كند؟
تو چیستی و چه می‌توانی باشی؟ هم‌اكنون، تو یك واحد جنسی sexual unit هستی، و تازمانی كه ‌این واحد عمیقاً شناخته نشود، نمی‌توانی یك روح باشی، نمی‌توانی واحدی روحانی spiritual unit باشی.
سکس و روحانی‌بودن دو قطب یك انرژی هستند.

عشق مراقبه‌ی خودش را دارد.
ولی شما عشق را نمی‌شناسید؛ شما فقط سكس را و رنجِ حاصل‌ از اتلاف انرژی را می‌شناسید. آنوقت پس از آن دچار افسردگی می‌شوی. آنوقت تصمیم می‌گیری كه پیمان براهماچاری brahmacharyaو تجردّ celibacy ببندی. و _این پیمانی است كه در افسردگی بسته شده
_این پیمان در خشم بسته شده
_این پیمانی از سرِ‌ناكامی ‌است
_این كمكی نخواهد كرد
یك پیمان وقتی كمك می‌كند كه در آسایش و در مراقبه‌ی عمیق بسته شود. وگرنه تو فقط خشمت و ناكامی‌خودت را نشان می‌دهی و نه چیز دیگر را؛ و تو ظرف بیست‌وچهار ساعت پیمانت را فراموش می‌كنی. انرژی بازهم می‌آید و فقط چون یك عادت كهنه، تو باید آن را تخلیه كنی.

و اگر طبیعت از طریق‌ این آسودگی و رهاشدگی، اسرارش را برایت فاش كند، جای شگفتی نیست
آنوقت تو هشیار می‌شوی كه چه روی می‌دهد. و در ‌این هشیاری از رویدادها، اسرار بسیاری به ذهنت وارد می‌شوند:
_نخست، سكس نیرویی حیات‌بخش می‌شود. به‌همان‌ترتیب كه اكنون برای تو مرگ‌آور است، تو اكنون فقط توسط آن در حال مردن هستی، خودت را تلف می‌كنی و مُضمحل می‌شوی.
_دوم، سكس به عمیق‌ترین مراقبه‌ی طبیعی تبدیل می‌شود: افكارت تماماً باز می‌ایستند. وقتی كه با همسرت كاملاً آسوده هستی، افكار متوقف می‌شوند. ذهن وجود ندارد، فقط قلب‌های شما می‌تپند
عمل جنسی به مراقبه‌ای طبیعی تبدیل شده است
و اگر عشق نتواند به تو در مراقبه كمك كند، هیچ چیز كمك نخواهد كرد، زیرا هرچیز دیگر فقط سطحی و ظاهری است. اگر از عشق كاری برنیاید، هیچ چیز كمك نخواهد كرد.

اگر دو نفر را درحال آمیزش ببینی، فكر می‌كنی كه مشغول نزاع هستند. اگر كودكان پدرومادرشان را در حال آمیزش ببینند، فكر می‌كنند كه پدر می‌خواهد مادر را به قتل برساند. به‌نظر خشن می‌آید، مانند جنگ است. زیبا نیست، زشت می‌نماید. آمیزش باید بیشتر هماهنگ و موسیقیایی باشد
دو طرف باید چنان رفتار كنند گویی كه می‌رقصند، نه‌اینكه می‌جنگند!
گویی كه یك آوای هماهنگ را می‌سرایند
آنان باید محیطی را بسازند كه در آن، هركدام محلول شوند و یكی شوند
و سپس آسوده می‌شوند.
معنی تانترا همین است.
تانترا ابداً جنسی sexual نیست،
تانترا كمترین جنسیت را دارد

اشو
Audio
حقیقت غایی بی کلام است
سکوت
بیداری آن چیزی نیست که تو فکر می‌کنی

سامادهی همان پایان رنج است
بمیرید قبل از اینکه بمیرید


1#رابرت_آدامز

#خوانش_حسین
⭕️ اگر به هر کودکی در جهان ،
مراقبه آموزش داده شود،
ما خشونت را توسط یک نسل جدید
از دنیا پاک خواهیم کرد.

" دالایی لاما "
به قلبتان متصل شوید آنوقت همیشه همه را دوست خواهید داشت قلب معبد خداوند است وخداوند هیچ کس را قضاوت محکوم تهمت نمی‌زند شاهد است خدا شاهد است شما هم شاهد باشید تا حریم دل باشید درقلب کینه نفرت جنک نفاق قهر جدایی نیست درحریم قلب عشق است عشق است بخشش است مهربانی است محبت است شکرگزاری است قدرشناسی است گذشت وایثار است درقلبتان هیچ نقصی وجودندارد فقط عشق جاری ست بی منت می‌دهد مثل آب روان هرجا رود شادی وسرخوشی سرسبز می‌کند عاشق باشید عاشقی کنید دریچه قلبتان به روی هیچ کس نبندید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جفای خلق

🔹 غلامحسین دینانی
زندگي يك هديه است
هديه اى به تو
شانسِ ديدن ، شنيدن ، لمس كردن ، بوييدن و "بودن "
فرصتي براي تجربه ى "عشق ورزيدن "
زندگي شايد همان خدا باشد
جارى در تماميِ هستى.

‌‌ ‌‌‌

وقتی فریب افکارتان را نمی خورید و آنها را به دقت شناسایی میکنید و میدانید که عملکردشان چیست و قرار است چه کار کنید، موفق میشوید که نفوذ آنها را در زندگی تان کاهش دهید.


تا نگردی عاشق از این ماجرا
کی توانی کرد درک نکته ها

بعضی اوقات آدم‌ها را باید در موقعیتی که در آن بزرگ شده‌اند دید تا بتوان درک‌شان کرد.
نیست وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان

قوه خیال، گویی که در روح آدمی وجود ندارد، زیرا ظاهر دیده نشود، لیکن تو ببین که جهان آدمیان با همه پهناوری بر محور خیال می‌گردد. یعنی قوه خیال بر آدمیان حاکمیت دارد و در آنان همانا امیدها و بیم های مخیل است.
نقل داستانی در مورد انسانِ #بدون_مرکز_وجود
توسط اشو

با یك پروفسور در محوطه ی دانشگاه زندگی می‌كردم.
روزی به خانه آمد و بسیار ناراحت بود.
از او پرسیدم:
"موضوع چیست؟ "
او گفت، "تب دارم."

من مشغول مطالعه بودم و گفتم:
"برو و بخواب. این پتو را بگیر و استراحت كن."
او به رختخواب رفت، ولی پس از مدتی گفت:
"نه، من تب ندارم، من عصبانی هستم.
كسی به من توهین كرده و من نسبت به او خشونت و خشم زیادی احساس می کنم"
به او گفتم:
"پس چرا گفتی كه تب داری؟"
او گفت:
"من نمی توانستم این واقعیت را كه خشمگین هستم بپذیرم، ولی واقعاً خشمگین هستم. تب ندارم."
سپس او پتو را كنار زد و دورانداخت.

پس من گفتم:
"خوب، اگر عصبانی هستی،این بالش را بگیر. آن را بزن و با آن خشن باش. بگذار خشونتت تخلیه  شود. و اگر بالش كافی نیست، من در دسترس هستم. میتوانی مرا بزنی، ولی بگذار ‌این خشم از تو بیرون ریخته شود."

او خندید، ولی خنده ای كاذب بود كه روی لبانش رنگ باخته بود. خنده به چهره اش آمد و سپس ناپدید شد،
هرگز در او نفوذ نكرد.
این خنده هرگز از درونش نیامد، فقط لبخندی نقاشی شده بود. ولی همان خنده، حتی همان خنده ی دروغین نیز یك فاصله ایجاد كرد.
او گفت:
"نه واقعاً... من عصبانی نیستم. شخصی در برابر دیگران چیزی به من گفت و من بسیار خجالت كشیدم.
واقعاً موضوع همین بود." 

پس به او گفتم:
تو ظرف نیم ساعت سه بار كلامت را در مورد احساست عوض كردی.
اول گفتی كه تب داری، 
سپس گفتی كه عصبانی هستی و حالا میگویی كه عصبانی نیستی و فقط خجالت كشیده ای.
كدامیك حقیقت دارد؟
او گفت:
"درواقع، من خجالت زده ام."
گفتم:
"وقتی كه گفتی تب دارم نیز همین قدر مطمئن بودی.
وقتی كه گفتی عصبانی هستم،
بازهم بسیار یقین داشتی و حالا در‌این مورد هم یقین داری!
آیا تو یك نفر هستی یا چند نفر؟
این اطمینان تا چه وقت طول خواهد كشید؟"
سپس او گفت:
"درواقع، من نمی دانم چه احساسی دارم.
هرچه هست، من نمی دانم. من فقط ناراحت و مختل هستم. چه آن را خشم بخوانی، چه خجالت و چه چیزی دیگر، من نمی دانم. و حالا وقتش نیست كه با من بحث كنی. مرا تنها بگذار.
تو اوضاع مرا فلسفی كردی. تو در مورد اصالت احساس و واقعیت آن بحث می‌كنی. و من حالم خیلی بد است."

این فقط مورد این شخص و یا افراد دیگر نیست:
این موقعیت تو است.
تو هیچگاه یقین نداری.
زیرا #یقین از #مركزیت داشتن می آید.
تو حتی در مورد خودت نیز یقین نداری.
وقتی كه در مورد خودت یقین نداری، 
غیرممكن  است كه در مورد دیگران بتوانی یقین داشته باشی. فقط یك ابهام و تیرگی وجود دارد، هیچ چیز قطعی نیست.
#شخصیت فقط یك فریب است.
زیرا تو یك شخص نیستی، تو اشخاص بسیاری هستی.
پس وقتی شخصی در تو صحبت می‌كند، این یك مركز موقت است.
لحظه ی بعد، شخص دیگری سخن میگوید.
باهر لحظه، باهر موقعیت ، تو احساس یقین می‌كنی و تو هرگز هشیار نمی گردی كه تو فقط یك میدان هستی

هدف تانترا، یوگا ، کشف #مرکز_وجود است

#اشو
#کتاب_اسرار
Audio
#مراقبه_شبانه شانزدهم خرداد
Night Rain
Ola Gjeilo
موسیقی بی کلام

باران شبانه