👆👆👆
متن سخنرانی #اشو از ویدیوی فوق:
بهکار گیری #ذهن برای جستجوی حقیقت #توهم است و همه فلاسفه و همه متخصصین الهیات این کار را کرده اند متفکرین بزرگ کاری نکرده اند جز بازی با کلمات.
ذهن نمیتواند #حقیقت را بشناسد
مثل اینکه بخواهی با چشمانت موسیقی گوش کنی. نمی توانی چون چشم ها برای شنیدن کارایی ندارند یا اگر بخواهی نور را با گوشهایت بیینی نمیتوانی چون گوشها برای دیدن نور کارایی ندارند. گوشها برای صدا و چشمها برای نور کارایی دارند.
هر یک از آنها بُعد معینی برای کارکردن دارند. کارکرد ذهن ایجاد افکار، رویاها، تصورات، خیالات، تجسم، سراب از همه نوع است کارکرد آن یافتن حقیقت نیست.
استفاده نکردن از ذهن راهِ یافتن حقیقت است. کاملاً ساکت شدن بدون هیچ فکری. تنها یک لوح پاک، یک لوح سفید. در آن وضوح، شفافیت و روشنی، شخص در مییابد حقیقت چیست.
هم در درون و هم در بیرون، چون حقیقت یکی است. این ذهن است که آن را به درون و بیرون تقسیم میکند. وقتی ذهن کنار رفت، جدایی از بین میرود. آنگاه تو حقیقت هستی. آنگاه حتی دورترین ستاره به تو وصل است. و حتی کوچکترین برگِ علف به تو وصل است. این همه یک هستی است. ناگهان تو دیگر جدا نیستی. به درون کل میچکی همه دیوارها بین تو و هستی ناپدید میشود. این تجربه را در آپانیشاد عارف اینطور اعلام میکند.
آهام براهماسی، #من_خدا_هستم.
این از روی #نفس نیست
این از فروتنی مطلق است
ولی چه میشود کرد؟
لحظه ای که #ذهن ناپدید شود تو با کل یکی هستی، باید این گفته شود.
متن سخنرانی #اشو از ویدیوی فوق:
بهکار گیری #ذهن برای جستجوی حقیقت #توهم است و همه فلاسفه و همه متخصصین الهیات این کار را کرده اند متفکرین بزرگ کاری نکرده اند جز بازی با کلمات.
ذهن نمیتواند #حقیقت را بشناسد
مثل اینکه بخواهی با چشمانت موسیقی گوش کنی. نمی توانی چون چشم ها برای شنیدن کارایی ندارند یا اگر بخواهی نور را با گوشهایت بیینی نمیتوانی چون گوشها برای دیدن نور کارایی ندارند. گوشها برای صدا و چشمها برای نور کارایی دارند.
هر یک از آنها بُعد معینی برای کارکردن دارند. کارکرد ذهن ایجاد افکار، رویاها، تصورات، خیالات، تجسم، سراب از همه نوع است کارکرد آن یافتن حقیقت نیست.
استفاده نکردن از ذهن راهِ یافتن حقیقت است. کاملاً ساکت شدن بدون هیچ فکری. تنها یک لوح پاک، یک لوح سفید. در آن وضوح، شفافیت و روشنی، شخص در مییابد حقیقت چیست.
هم در درون و هم در بیرون، چون حقیقت یکی است. این ذهن است که آن را به درون و بیرون تقسیم میکند. وقتی ذهن کنار رفت، جدایی از بین میرود. آنگاه تو حقیقت هستی. آنگاه حتی دورترین ستاره به تو وصل است. و حتی کوچکترین برگِ علف به تو وصل است. این همه یک هستی است. ناگهان تو دیگر جدا نیستی. به درون کل میچکی همه دیوارها بین تو و هستی ناپدید میشود. این تجربه را در آپانیشاد عارف اینطور اعلام میکند.
آهام براهماسی، #من_خدا_هستم.
این از روی #نفس نیست
این از فروتنی مطلق است
ولی چه میشود کرد؟
لحظه ای که #ذهن ناپدید شود تو با کل یکی هستی، باید این گفته شود.