عشق و نور
988 subscribers
293 photos
1.16K videos
19 files
513 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی و صوتی های نرمین مختص مالک کانال

https://t.me/salamzendgi7

لینک تمام کنفرانسها


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
‌یک قانون بسیار بنیادینِ زندگی این است: اگر بترسی، انرژی را به طرف مقابل می دهی تا تو را بیشتر بترساند
خود ایده ترس در تو عکس آن ایده را در طرف مقابل ایجاد می کند.
در مقام شخصیت که انسانها پر از نقابها و رلهای بازی اند، زن و مرد همیشه ازهم میترسن چون بی آنکه بدونن در پیِ صید کردنِ همند. "صید و صیاد" هم از رلهای بازی نفس اند.
انسانها در مقام شخصیت که پایه و اساسش در نفسِ، عشق ورز نیستند چون عشق واقعی رو تجربه نکردن.
شخصیت ها، عاشق میشن ولی چون از عشقِ واقعی بیخبرند، عشق شون پر از نیازه، عشق رو از همدیگه گدایی میکنن.

انسانها تا بیدار نشن و خودشونو نشناسن، در عشق های شرطی شده که همیشه در عشق و نفرت و ترس، رشد میکنن، نمیتونن عشق ورزی واقعی باشه چون قلبشون مسدوده.
اول قلبتو برای خودت بگشای و به خودت عشق بورز. تا نتونی بخودت عشقورزی کنی، قادر نخواهی بود به دیگران عشق ورزی کنی هرچی در مورده عشق بگی، دروغ میشه، البته بی آنکه واقعا بدونی چه میگی.
عشقی که در وجودت جاری نیست، نمیتونی به دیگری جاری کنی.
چیزی رو که نداری، نمیتونی با دیگری سهیم بشی و درکِ این، بسیار ساده و آسانِ .
‌یک قانون بسیار بنیادینِ زندگی این است: اگر بترسی، انرژی را به طرف مقابل می دهی تا تو را بیشتر بترساند
خود ایده ترس در تو عکس آن ایده را در طرف مقابل ایجاد می کند.
در مقام شخصیت که انسانها پر از نقابها و رلهای بازی اند، زن و مرد همیشه ازهم میترسن چون بی آنکه بدونن در پیِ صید کردنِ همند. "صید و صیاد" هم از رلهای بازی نفس اند.
انسانها در مقام شخصیت که پایه و اساسش در نفسِ، عشق ورز نیستند چون عشق واقعی رو تجربه نکردن.
شخصیت ها، عاشق میشن ولی چون از عشقِ واقعی بیخبرند، عشق شون پر از نیازه، عشق رو از همدیگه گدایی میکنن.

انسانها تا بیدار نشن و خودشونو نشناسن، در عشق های شرطی شده که همیشه در عشق و نفرت و ترس، رشد میکنن، نمیتونن عشق ورزی واقعی باشن چون قلبشون مسدوده.
اول قلبتو برای خودت بگشای و به خودت عشق بورز. تا نتونی بخودت عشقورزی کنی، قادر نخواهی بود به دیگران عشق ورزی کنی هرچی در مورده عشق بگی، دروغ میشه، البته بی آنکه واقعا بدونی چه میگی.
عشقی که در وجودت جاری نیست، نمیتونی به دیگری جاری کنی.
چیزی رو که نداری، نمیتونی با دیگری سهیم بشی و درکِ این، بسیار ساده و آسانِ .
همه ما با دوستت دارم‌ یا عاشقتم گفتن های تکراری که فاقده عشق اند، مسخ شدیم چون از عشقِ واقعی غافل موندیم فقط یادگرفتیم در مورده عشق حرف بزنیم و عشق رو تعریف کنیم و شرط و شروط براش قائل بشیم.
عشق های تعریف و شرطی شده، جاری نیستند و چون دروغین و سودجو و بهره کش اند، هرگز شکوفا نمیشن. اینگونه عشق ها، چه خوشمون بیاد چه نیاد، ریشه در نیازهای نفسانی دارند و درد و رنج های عمیقِ عاطفی می آفرینند که حاصلش عجز و ناتوانی انسانهاست.
سنگینی تنهایی از نبوده دیگری نیست ،سنگینی تنهایی به
خاطر جدایی از خود واقعی است.
آنکه دلت برایش تنگ شده خودت هستی....
Audio
ngahinoo
دعوت به رهایی

#موجی
خوانش حسین
بعضی چیزها را در زندگی
نمی‌توان تغییر داد مانند گذشته ها!

بهتر است با قبول و پذیرش و تسلیم به هستی،
درس هایش را بگیریم و گذشته ها را رها کنیم چون ارزشِ نگه داشتنشان را در حافظه ناخودآگاهمان ندارند

در غیر این صورت
زندانی‌اش خواهیم ماند....
نفس، با چنگ و دندان به قدرتِ اراده اش می چسبد وقتی قدرتش را ازش بگیری، همزمان اراده هستی برتو نازل می‌شود با هرآنچه که باید در آن رشد کنی تا بی نفس شوی.
آنچه تورا می‌آزارد نفس توست که باعث جدایی ات از یگانگی با هستی ست.
خودت را دوست بدار و با خودت روراست و صادق باش.
تو از کودکی با دروغهای این عالم آلوده شدی. صداقتِ و صافی معصومانه کودکانه ات از تو گرفته شده و به جایش صاحب شخصیتی پر از نقابها و رلهای بازی های دنیوی شدی. هشیاری ات اندک اندک به خواب رفته و بازیچه بازی های این و آن شدی. خودت را فراموش کرده و دلتنگ و بیقراره دیداره خود واقعی ات شدی.
نقابها و رلهایت را بیانداز و خودت باش خلوصِ قلبت را بجوی و با قلبت یکی باش تا اندک اندک با هستی یکی شوی.
پیشگفتار اشو قبل از تفسیر(سوترای دل) سخنان بودا:
قسمت اول

بگذارید این در قلب شما جا بگیرد که شما یک بودا هستید.
می‌دانم که به‌نظر مغرورانه و جسورانه می‌رسد، شاید بسیار منافقانه به‌نظر برسد؛ نمی‌توانید کاملاً‌ به آن اعتماد کنید. این طبیعی است، آن را درک می‌کنم.
بگذارید آنجا باشد، ولی همچون یک بذر. در اطراف آن بسیاری از چیزها شروع می‌کنند به رخ‌دادن، و فقط در اطراف این واقعیت است که قادر خواهید بود این سوتراها را درک کنید.
این سوتراها بسیار قدرتمند هستند بسیار کوتاه، بسیار فشرده و بذرگونه ولی با این خاک، با این نگرش ذهنی که: تو یک بودا هستی، که یک بودای غنچه و در حال شکفته‌شدن هستی و توان این را داری که یک بودا شوی و هیچ چیز کسر نداری و همه چیز آماده است و تو فقط باید در نظم درست خود قرار بگیری؛ و اینکه به قدری هشیاری بیشتر نیاز داری، قدری آگاهی بیشتر مورد نیاز است.
آن گنج وجود دارد؛ تو باید یک چراغ کوچک را وارد خانه‌ات کنی. وقتی که تاریکی ازبین رفت دیگر یک گدا نخواهی بود، یک بودا خواهی بود؛ فردی مقتدر، یک امپراطور خواهی بود. تمام این پادشاهی به تو تعلق دارد و تو فقط باید آن را درخواست کنی، فقط باید آن را مطالبه کنی.
ولی اگر باور داشته باشی که یک گدا هستی نمی‌توانی آن را مطالبه کنی.
اگر فکر کنی که یک گدا هستی، نمی‌توانی حتی مطالبه‌ی آن را در خواب ببینی. این فکر که تو یک گدا هستی، که جاهل هستی، که یک گناهکار هستی چنان در طول قرن‌ها از منبرهای بسیار موعظه شده که به یک هیپنوتیزم عمیق در شما تبدیل شده است.
این هیپنوتیزم باید شکسته شود.
برای شکستن این هیپنوتیزم: من به بودای درون شما درود می‌فرستم.
به‌نظر من شما بودا هستید.
اگر این واقعیت پایه را نپذیرید، هرگونه تلاش شما برای اشراق مسخره است. این باید یک ادراک خاموش در شما باشد، که شما بودا هستید!
این یک شروع درست است؛ وگرنه گمراه خواهید شد. شروعِ درست همین است! با این نگرش آغاز کنید و نگران این نباشید که این شاید تولید نوعی از نفْس کند که: “من یک بودا هستم!”
نگران نباشید، زیرا تمام روند
“سوترای دل” برایتان روشن خواهد ساخت که نفْس تنها چیزی است که وجود ندارد‌ ـــ
تنها چیزی که وجود ندارد نفْس است! هرچیز دیگر واقعی است.

آموزگارانی بوده‌اند که می‌گویند دنیا توهم است و روح وجودین است ـــ “من” واقعی است و هرچیز دیگر توهم Illusion یا مایا Maya است.
بودا درست عکس آن را می‌گوید:
فقط “من” غیرواقعی است و هرچیز دیگر واقعی است.
و من بیشتر از هر نگرش دیگر با بودا موافق هستم. نگرش بودا بسیار نافذ است، نافذترین است. هیچکس هرگز به آن حیطه‌ها، عمق‌ها و بلنداهای واقعیت نفوذ نکرده است.
ولی با این مفهوم شروع کنید، با این حال‌وهوا و با این نگرش از خودتان. بگذارید این به تمامی سلول‌های بدن و هر فکر از ذهن اعلام شود؛ بگذارید به تمام گوشه و کنار هستیِ شما اعلام شود که: “من یک بودا هستم.”
و نگران آن “من” نباشید….
حساب آن را خواهیم رسید!

“من” و بوداگونگی نمی‌توانند باهم وجود داشته باشند.
وقتی بوداگونگی آشکار شود، “من” ناپدید می‌شود. درست مانند آوردن نور که تاریکی را ازبین می‌برد.

#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا از متن Prajnaparamita Hridayam Sutra
#برگردان: ‌محسن خاتمی
یاد بگیر هیچکس شوی، نامرئی.....
اینگونه بزرگترین هنر زندگی را آموخته ای، #هنر_نبودن !
زیرا کسی که آماده ناپدید شدن است،
خدا در او آشکار می شود.

#اشو
پرسش: آیا برای فرد خلوت گزیده ،
عزلت گُزینی ضروری است ؟

ماهارشی: خلوت گزینی در ذهن یک انسان است شخص باید در بحبوحه و هنگامه این دنیا باشد، با وجود این ، سکوت و آرامش ذهنی کامل را حفظ کند.چنین شخصی همیشه درخلوت است.

شاید شخصی تک و تنها در جنگل باشد،
اما باز نتواند ذهن خود را کنترل کند، نمی توان گفت که چنین شخصی خلوت گزیده است.
خلوت گزیدن یک رویکرد ذهنی است .

شخصی که به چیزهای زندگی چسبیده به حالت خلوت گزینی نمی رسد هر جای هم که باشد.
و انسانی که جدا از وابستگی ها شده همیشه در حالت خلوت گزینی است.

#رامانا_ماهاراشی
برکت زیبا
#سکوت_برکت
عشق راه نامعمولی‌ست، باید راه نامعلوم رفت. باید ندانست و تسلیم بود و رفت. باید جان را به راه داد و امن و گرم به فراموشی سپرد. باید گفت آنچه نباید گفت را، و کرد هرآنچه نباید کرد.

نادان فرو می‌پاشد، متعصب دود می‌شود. آنکه جز خود نمی‌بیند، از خود به خود می‌زند و از خود نابود می‌شود. باید اینها دید، اینها آموخت، باید درس زیستن گرفت. با مرگ‌ها باید درس زندگی گرفت.

عاشق اینم که نمی‌دانم فردا چه خواهد شد. عاشق اینم که در لحظه‌ای سخت، نامعلوم، لرزان، بی‌دیروز و بی‌فردا بزی‌ام. با اینکه می‌توانم دانست، هر چه دیروز از سر می‌پرانم و هر چه فردا از خاطر می‌برم، و برمی‌گزینم تا در عشق، در این لحظه‌ی نامعلوم و «نمی‌دانم چه خواهد شد» بزی‌ام.

حلمی | هنر و معنویت

#راه_عشق
#راه_نامعلوم
#درس_زیستن
#از_خود_به_خود
هرچه عمیق تر می شوی، همه چیز به هم نزدیک می شود.
این پیوستگی ،
به همراهِ نوعی دسته بندی هایِ شَکیلِ هندسی، به اَشکال و صُوَرِ مختلف،
تو را  ژرف تر با پنهانی هایِ وجودت آشنا می کند...
پیچش هایِ دَوَرانیِ هیچ است که همه چیز را در لحظه، ظاهر و در لحظه،
پنهان می کند...
#هیچ
❄️

تنها وجودی که خود تایید کننده خود است
(در حالیکه خودی ندارد)
همان آگاهی است که هیچ است,,
هیچ خود(خود بدون خود)را تایید میکند , همان آینه تودرتو است که خود را بینهایت بار منعکس میکند و می‌فریبد که وجود دارد ,
درحالی که هیچ است.!
حقیقت با شما سخن می گوید. شما قدری می مانید، می شنوید. آنگاه پس از چندی احساس ناراحتی می کنید و اغلب چون حقیقت به مذاق شما شیرین نیست آن را ترک می گویید.

حقیقت به مذاق انسانی سازگار نیست. عادتها را بر هم می زند. کلاهها را از سر می اندازد. من بسیار مدّعیان و گردن کلفتان دیده ام که تا حقیقت یک پرتو بر ایشان تابید در دم گریختند.

حقیقت تلخ است. این سخن دیرین است. حقیقت را شیرین می خواهید؟ می خواهید همه ی آنچه چشم هایتان دیده و همه ی آنچه گوشهایتان شنیده را تأیید کند؟ حقیقت می خواهید باورهای شما را نوازش کند؟

حقیقت چون نسیم است و چون طوفان است. آن لحظه که بیش از همیشه در عادتهای خود غوطه ورید چهره در هم می کشد، کلاه از سر می اندازد. از هر هزار یکی می ماند. این یکی یکی ها حقیقت را بسنده است.
بخش آخر زندگی مهمتر از بخش اول آنست، زیرا آنچه در بخش آخر زندگی هستید، در آغاز زندگی بعدی همان خواهید بود.

پاراماهانسا یوگاناندا💜

تک تک ذرّات حیات اهمیّت دارند. حتّی آنها که در قدرت پوسیده می شوند و در مدار قرنها از سنگ سخت تر می گردند. عشق هر زمان فراخوانده شود ایشان را از دوزخ خویش نجات می دهد.

عشق با یک تلنگر سختی ها را می شکند، خشکی ها را فرو می ریزد، مقدّس بازی ها و خودشیفتگی ها را نابود می کند و به زباله دان کائنات می فرستد. عشق نجات بخش همه است، اگر طلبش کنند.

«حلمی»
 
#معنای_روح_کهن

یک روح کهن ، روحی ست که شاید هزاران سال در چرخه زندگی در گردش بوده و تجارب عمیق بسیاری دارد. یک روح کهن ، اسیر سن دنیوی نیست و هدفی جلوتر از سنش دارد. درسی هست که او برای آموختنش اینجاست.

یک روح کهن تجارب و بلوغ بسیاری را در خلال سفر روحانی خود کسب کرده است. او وظایف بسیاری را به انجام رسانده و درس های بسیاری نیز آموخته. روح های قدیمی، درک خوبی از دنیای مادی دارند و عالم روحانی را نیز بخوبی درک می کنند. چراکه تصویر بزرگ تری را می بینند. آن ها دارای خرد و عقل ژرفی بوده و عميقا معنوی هستند. روح کهن به موجب درس هایی که آموخته، گرایش به آموزش دارد. آنها آموزگاران و رهبران ارواح جوانتر هستند و سایرین را به سوی حقیقت راهنمایی می کنند.
آگاهی نیروی توجه یست که
هر تصویری را متصور میشود
و به آن تصویر جان می‌دهد
و با استمرار توجه به آن تصویر
با آن تصویر هویت میگیرد
و تجربه میکند؛

ذهنی که کلیت حرکت فکر را فهمیده باشد بطرز فوق‌العاده‌ای ساکت می‌شود ،
مطلقاً ساکت ...

این سکوت آغاز نو بودن است 🙏

#کریشنا_مورتی💜

هیچ‌کس و هیچ چیزی نیست که یک «معلم» نباشد.

هیچ‌کس و هیچ چیزی اینجا نیست که برای بیدار کردن تو نباشد.
و تا وقتی که درسش را فرا نگیری، آن معلم نمی‌رود.

به آن شخصی که نمی‌توانی او را تحمل کنی فکر کن!
او برای یاد دادن چه درسی به تو به تجسم درآمده؟!


#بایرون‌کیتی
با دانستن این،‌تعجب خواهی کرد...
مردم فکر می‌کنند که گرفتار چیزهایی هستند که دارند. این درست نیست. تو حتی ذره‌ای در آنچه که داری گرفتار نیستی، گرفتاری تو بخاطر چیزهایی است که نداری.

مثلا اگر ده‌ هزار روپیه داشته باشی درگیر آن نیستی. تو گرفتار و تشنه آن ده میلیون روپیه هستی که نداری! حتی اگر این ده هزار روپیه را هم ترک کنی، کمکی نخواهد کرد. تا وقتی که آن ده میلیون را که نداری ترک نکنی فایده‌ای نخواهد داشت

این بسیار مسخره است که ما در چیزهایی که نیستند گرفتار شده‌ایم. تو با زنی که داری گرفتار نشده‌ای. مدت‌هاست که از او آزاد شده‌ای. حتی دیگر به او نگاه هم نمی‌کنی. حتی او را بجا نمی‌آوری. چند روز و یا چند سال است که یک نگاه کامل به زنت نینداخته‌ای؟ چه کسی به زن خودش نگاه می‌کند؟ مردها به زن‌های دیگران نگاه می‌کنند!

تو با چیزهایی که نزدیک هستند گرفتار نیستی. اصلا آنها را نمیبینی. آنها دیگر برایت جذاب نیستند، بلکه آنچه که غایب است تو را جذب میکند و درگیر کرده است برای همین است که کار یک مرشد بسیار دشوار است. او باید چیزهایی که ندارید را از شما بگیرد و چیزهایی به شما بدهد که دارید!

جایی که به‌نظر می‌رسد دریایی از آب باشد، وقتی نزدیک بشوی حتی یک قطره آب هم پیدا نمی‌کنی. وقتی که در کویری تشنه هستی، این تشنگی تو است که سراب را خلق می‌کند. و نه‌تنها افراد معمولی، انسان‌های خارق‌العاده نیز گول سراب را می‌خورند.

حتی راما نیز به دنبال یک آهوی طلایی دوید. آیا آهوی طلایی وجود دارد؟ هرگز وجود نداشته‌‌.
داستان زیبایی است: راما اجازه داد تا سیتا (معشوقه راما) گم بشود نه به‌سبب راوانا (اهریمن)، بلکه او شروع کرد به دنبال کردن یک آهوی طلایی.

اگر از من بپرسید، دزدیده شدن سیتا توسط راوانا نکته‌ی دست دوم است. نکته‌ی مهم در غفلت کردن راما از سیتا است. قدری فکر کنید، اگر شما بودید، فکر می‌کردید که آیا آهوی طلایی وجود دارد؟ هرگز وجود داشته؟

ولی یک آهوی طلایی ظاهر شد و راما شروع کرد به دنبال‌ کردن آن. او تیروکمانش را برداشت و سیتا را به حال خودش رها کرد و رفت. او آنچه که هست را برای آنچه که هرگز نبوده و هرگز نمی‌تواند باشد فدا کرد. این کاملاً خلاف عقل و خلاف فکر و خلاف ادراک است. او به دنبال یک آهوی طلایی(امیال و آرزوها) رفت.

ولی داستانی زیبا است. همه‌ی ما به‌همین ترتیب برای جستجوی آهوی طلایی می‌رویم و سیتای خودمان را از دست می‌دهیم. سیتا روح شماست، چیزی که دارید. شما آن را فراموش کرده‌اید، به آن پشت کرده‌اید.“به دنبال آهوی طلایی برو!” شهرت، مقام، ثروت و اعتبار اجتماعی! تمام اینها آهوان طلایی هستند که هرگز وجود نداشته و هرگز نخواهند بود.

تمام این صحنه‌ی نمایش مانند سراب ادامه دارد؛ دروغین است، این دنیا نتیجه‌ی خواستن‌های ما، آرزوهای ما، دویدن‌های ما و جاه‌طلبی‌های ما است. و کسی که بی‌درنگ از این جاه‌طلبی بیدار نشود، هرگز خودش را نخواهد شناخت.

بدون شناخت خود هیچ خوشبختی وجود ندارد. بدون شناختن خود هیچ موسیقی وجود ندارد. بدون شناخت خود هیچ مزه‌ای از آن شهد ابدی وجود نخواهد داشت.