عشق و نور
1.21K subscribers
452 photos
1.36K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
مالیخولیا

#پاسخ_قسمت_چهارم


گوتام بودا، ماهاويرا يا پارش وانات، اين ها در اوج ثروت بودند، و سپس ديدند كه ثروت تقريباً باري گران است. پيش از اينكه مرگ تو را بربايد، چيزي ديگر بايد يافته شود، و آنان به قدر كافي شجاعت داشتند كه تمام آن ثروت را رها كنند.
ترك دنياي اين ها مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. آنان به اين سبب ثروت را رها كردند كه نمي خواستند حتي يك ثانيه بيشتر از آن براي پول و قدرت وقت بگذارند، زيرا آنان اوج را تجربه كرده بودند، و در آنجا چيزي وجود ندارد.
آنان به بالاترين پله از نردبام رسيده و دريافته بودند كه به هيچ كجا رهنمون نيست، فقط نردبامي است كه به هيچ كجا منتهي نمي شود. وقتي كه جايي در وسط يا پايين تر از وسط قرار داري، اميد داري. زيرا پله هاي ديگري بالاتر از تو وجود دارند.
زماني مي رسد كه در بالاترين پله قرار داري و در آنجا فقط خودكشي يا جنون وجود دارد، به لبخندزدن ادامه مي دهي تا مرگ كارت را تمام كند، ولي در عمق وجودت خوب مي داني كه زندگي را به هدر داده اي
در شرق افسردگي هرگز يك مشكل نبوده است. فقير به اين عادت كرده بود كه از هرچيز اندكي كه داشت لذت ببرد
و غني آموخته بود كه تمام دنيا را نيز در زير پا داشتن، هيچ معنايي ندارد،
بايد دنبال معني بود، نه در پي پول
و آنان سابقه اي طولاني داشتند. مردم هزاران سال است كه در پي حقيقت بوده و آن را يافته اند. نيازي به افسرده بودن و نااميد بودن نيست، فقط بايد در بعدي ناشناخته حركت كني. آنان هرگز اين بعد را كشف نكرده بودند، ولي همانطور كه در آن جهت جديد به اكتشاف مي پرداختند، اين برايشان به معناي يك سفر دروني، سفري به دورن خويشتن بود
آنان هرآنچه را كه گم كرده بودند دوباره به دست آوردند
غرب نيازي بسيار اضطراي به نهضتي در #مراقبه دارد، وگرنه اين افسردگي مردم را خواهد كشت
و اين ها مردماني هستند كه بسيار بااستعداد هستند، زيرا به قدرت دست يافته اند، به پول رسيده اند، به هرچه كه خواسته اند رسيده اند.... به بالاترين مدارج تحصيلي. اينان مردماني بااستعداد هستند، و همگي دچار نوميدي شده اند
اين خطرناك خواهد بود، زيرا بااستعدادترين مردم ديگر اشتياقي به زندگي كردن ندارند
و مردماني بي استعداد، شوق زندگي دارند، ولي اينان حتي براي به دست آوردن قدرت، پول، تحصيلات و اعتبار هيچ استعدادي ندارند. آنان تواني ندارند، بنابراين در رنج هستند و احساس افليج بودن مي كنند. آنان به تروريست تبديل مي شوند، به سمت خشونت هاي بي جا روي مي آورند، فقط به دليل انتقام جويي، زيرا هيچ كار ديگري از آنان برنمي آيد، ولي مي توانند نابود كنند.
و مردمان غني تقريباً آماده هستند تا از هر درختي خودشان را حلق آويز كنند
زيرا براي زنده ماندنشان دليلي نمي بينند. قلب هاي آنان مدت ها پيش از تپيدن باز ايستاده است. آنان فقط جسد هستند ، خوب تزيين شده، مورد احترام،
ولي كاملاً تهي و عبث
غرب واقعاً در موقعيتي بسيار وخيم تر از شرق قرار دارد، باوجودي كه براي كساني كه درك نمي كنند، به نظر مي آيد كه غرب در موقعيت بهتري قرار دارد، زيرا شرق دچار فقر است. ولي در مقايسه با شكست خوردن ثروت،
فقر مشكل چنداني نيست، آنگاه انسان واقعاً فقير است.
يك انسان فقير معمولي دست كم اميدهايي دارد، روياهايي دارد، ولي فرد غني هيچ چيز ندارد
آنچه مورد نياز است يك نهضت مراقبه است تا به تمام افراد برسد
و در غرب، اين مردمان افسرده نزد روانكاوها، درمانگران و انواع شيادان مي روند. كساني كه خودشان افسرده هستند، از بيمارانشان نيز افسرده تر هستند، اين طبيعي است، زيرا تمام روز را مشغول شنيدن موارد افسردگي، نااميدي و بي معني بودن هستند. و با ديدن اينهمه مردمان بااستعداد در چنين موقعيت هاي اسف آور، آنان روحيه خودشان را نيز از دست مي دهند. آنان نمي توانند كمكي بكنند، خودشان نياز به كمك دارند.

عملكرد مدرسه ي من اين خواهد بود تا مردم را با انرژي #مراقبه_گون آماده سازد و آنان را راهي دنيا سازد، فقط به عنوان نمونه هايي براي افسردگان
اگر مردم ببينند كه افرادي هستند كه افسرده نيستند، بلكه برعكس، بسيار مسرور هستند، شايد اميدي در آنان زاده شود. اينك مي توانند همه چيز داشته باشند و نيازي به نگراني نيست
آنان مي توانند به مراقبه بپردازند.
من به شما ترك كردن دنيا و ثروتتان يا هيچ چيز ديگر را آموزش نمي دهم. بگذاريد همه چيز همانطور كه هست باشد.
فقط يك چيز ديگر را به زندگي خود اضافه كنيد. تاكنون فقط مشغول اضافه كردن چيزها به زندگي تان بوده ايد.
حالا چيزي را به #وجودتان اضافه كنيد، و همان چيز، موسيقي را خواهد آورد، معجزه خواهد كرد، آن چيز هيجاني تازه، يك جواني با طراوت و يك شادابي جديد خلق خواهد كرد.
افسردگي مشكلي غيرقابل حل نيست. مشكلي بزرگ است،
ولي چاره بسيار آسان است.

#اشو
#کتاب_انتقال_چراغ_جلد_یک
#برگردان :محسن خاتمی
ما موجواتي بسيار حساس هستيم:
مانند آنتن هاي راديو هرگونه موج نزديك را دريافت مي كنيم؛ امواجي بسيار لطيف

بيشتر اوقات شما از رنج هاي ديگران رنج مي بريد و فقط گاهي از اوقات است كه در سرور كسي سهيم مي شويد، زيرا كه مردمان غمگين و رنجور فراوان هستند و افراد خوشحال و مسرور بسيار به ندرت يافت مي شوند

اگر بتواني اين را درك كني، وقتي كه احساس اندوه مي كني، مي تواني قدري فاصله احساس كني. شايد ربطي به تو نداشته باشد. وقتي كه خوشحالي خاصي احساس مي كني، شايد ربطي به تو نداشته باشد. مي تواني فاصله اي مشخص را نگه داري و مي تواني اين احساس ها را مشاهده كني و مشاهده كردن اين عواطف مي تواند به تو كمك كند تا منبع خاص خودت را پيدا كني.

انسان با گنجينه اي عظيم زاده شده است، ولي همچنين با تمامي ميراث حيواني زاده شده و ما بايد به نوعي آن ميراث حيواني را خالي كنيم و براي بيرون آمدن آن گنجينه به سطح خودآگاه و سهيم شدن آن، راهي پيدا كنيم _
زيرا اين يكي از ويژگي هاي آن گنجينه است:
هرچه بيشتر آن را سهيم شوي، بيشتر آن را خواهي داشت


#اشو
#کتاب_انتقال_چراغ_جلد_یک
#سوال_از_اشو

اشو عزيز، من در زندگيم هر كاري را كه لازم بوده است انجام داده ام و هرچه را كه خواسته ام داشته ام. به نظر مي رسد كه من از تمام جاه طلبي ها براي دستيابي به هر هدفي خالي شده ام. حتي اشراق نيز هدفي دوردست و ناممكن به نظر مي رسد
كه خارج از حيطه ي ادراك من است.
من عاشق ديدن و بودن با شما هستم و دوست دارم دريانوردي كنم. به جز اين ها، احساس مي كنم كه فقط منتظر هستم و وقتم را هدر مي دهم.
كاري براي انجام دادن نيست و جايي براي رفتن وجود ندارد.
بااين وجود احساسي از اندوه و نارضايتي دارم. لطفاً نظري بدهيد.

#پاسخ:

جيJay ، اين يكي از مهم ترين اوقات در زندگي انسان است، زماني كه احساس كند از جاه طلبي خالي شده است و فقط انتظار مي كشد و نمي داند انتظار چه را مي كشد.
دراين لحظه اي است كه اشراق نزديك ترين است.
اشراق يك هدف نيست. اشراق در آنجا و در دوردست نيست كه بايد به آن برسي.
نمي تواني از اشراق يك جاه طلبي بسازي، اگر چنين كني حتماً آن را ازكف خواهي داد.
اشراق در چنين فاصله اي رخ مي دهد: وقتي كه تمام جاه طلبي هاي تو تمام شده باشد، نمي داني چه كني، كجا بروي.
در اين سكوت ، زيرا ديگر بلوايي از خواسته ها وجود ندارد، اشتياقي براي رسيدن به جايي وجود ندارد ، اشراق به خودي خودش رخ مي دهد.

اشراق يك محصول جانبي است، نه يك هدف. و براي همين است كه احساس اندوه و نارضايتي مي كني: با وجودي كه تمام جاه طلبي ها تمام شده اند.... چرا انسان بايد احساس عدم ارضاء كند؟
بايد چيزي در زندگي وجود داشته باشد كه بخشي از ذهن جاه طلب نيست،  چيزي كه بدون آن فرد نمي تواند احساس ارضاشدن كند. مي تواني تمام خواسته هايت را برآورده كني،
به تمام جاه طلبي هايت برسي ، بازهم احساس عدم رضايت مي كني.
درواقع، تو از آنان كه هنوز به دنبال خواسته هايشان مي دودند، بيشتر احساس نارضايتي مي كني. زيرا براي آنان، دست كم اين اميد هست كه به هدف خواهند رسيد.
شايد امروزشان خالي باشد، ولي آن توهم، آن روياي فردا، امروزشان را به نوعي از آنان پنهان مي دارد. اينك براي تو چيزي وجود ندارد كه بتواند واقعيت تو را پنهان كند.
تو احساس رضايت نمي كني.
بنابراين نكته ي اساسي بسيار روشن است: كه حتي اگر تمام جاه طلبي ها هم ارضا شده باشند، انسان راضي نيست.
چيزي وجود دارد كه يك جاه طلبي نيست و تازماني كه به آن دست نياوري ، و اين يك دست آوردachievement  نيست ، تا زماني كه برايت رخ ندهد، آن احساس نارضايتي، تو را اندوهگين خواهد كرد.
اين موقعيت براي انسان هايي بسيار خوش اقبال رخ مي دهد، وگرنه همه
در پي خواسته هايشان مي دوند، و در زندگي كارهاي بسياري است كه بايد انجام شود.
براي احساس نارضايتي زماني وجود ندارد، براي غمگين شدن وقت نيست. اميد براي فردا تمام غم ها را مي زدايد.
ولي تو اينك اميدي به فردا نداري. فقط امروز است كه با تو است، و اين خوب است كه تو منتظري و نمي داني براي چه!
اگر بداني كه منتظر چه هستي، اين يك خواسته است، آنوقت ذهن با تو بازي مي كند. اگر فقط منتظر هستي، به پايان جاده رسيده اي. جايي براي رفتن وجود ندارد، چه كاري به جز انتظاركشيدن مي تواني انجام دهي؟
ولي منتظر چي هستي؟
اگر بتواني پاسخ دهي، "من منتظر اين يا آن هستم،" اشراق را از كف خواهي داد. آنگاه انتظار تو خالص نيست.
آنوقت فقط انتظاركشيدن نيست. اگر بتواني در موردش روشن باشي، كه اين يك انتظار خالص است، كه قصدي در آن نيست، موضوعي ندارد، آنوقت اين موقعيت مناسبي است كه در آن اشراق رخ بدهد.
پس تو در موقعيتي قشنگ قرار داري كه خودت از آن بي خبري. زيرا انتظار خالص و اندوه... فرد نمي تواند ببيند كه چه چيز زيبايي در اين مورد وجود دارد. تنها آنان كه بيدار شده اند مي توانند ببينند كه چه زيباست. اين موقعيتي است كه در آن بيدارمي شوي، همچون يك محصول جانبي. درغيراينصورت، زندگي همچون يك خواب روحاني باقي مي ماند. تمام خواسته ها و جاه طلبي ها در اين خواب همچون روياهايي هستند.

#اشو
#کتاب_انتقال_چراغ_جلد_یک
#سوال_از_اشو

اشو عزيز، من در زندگيم هر كاري را كه لازم بوده است انجام داده ام و هرچه را كه خواسته ام داشته ام. به نظر مي رسد كه من از تمام جاه طلبي ها براي دستيابي به هر هدفي خالي شده ام. حتي اشراق نيز هدفي دوردست و ناممكن به نظر مي رسد
كه خارج از حيطه ي ادراك من است.
من عاشق ديدن و بودن با شما هستم و دوست دارم دريانوردي كنم. به جز اين ها، احساس مي كنم كه فقط منتظر هستم و وقتم را هدر مي دهم.
كاري براي انجام دادن نيست و جايي براي رفتن وجود ندارد.
بااين وجود احساسي از اندوه و نارضايتي دارم. لطفاً نظري بدهيد.

#پاسخ:

جيJay ، اين يكي از مهم ترين اوقات در زندگي انسان است، زماني كه احساس كند از جاه طلبي خالي شده است و فقط انتظار مي كشد و نمي داند انتظار چه را مي كشد.
دراين لحظه اي است كه اشراق نزديك ترين است.
اشراق يك هدف نيست. اشراق در آنجا و در دوردست نيست كه بايد به آن برسي.
نمي تواني از اشراق يك جاه طلبي بسازي، اگر چنين كني حتماً آن را ازكف خواهي داد.
اشراق در چنين فاصله اي رخ مي دهد: وقتي كه تمام جاه طلبي هاي تو تمام شده باشد، نمي داني چه كني، كجا بروي.
در اين سكوت ، زيرا ديگر بلوايي از خواسته ها وجود ندارد، اشتياقي براي رسيدن به جايي وجود ندارد ، اشراق به خودي خودش رخ مي دهد.

اشراق يك محصول جانبي است، نه يك هدف. و براي همين است كه احساس اندوه و نارضايتي مي كني: با وجودي كه تمام جاه طلبي ها تمام شده اند.... چرا انسان بايد احساس عدم ارضاء كند؟
بايد چيزي در زندگي وجود داشته باشد كه بخشي از ذهن جاه طلب نيست،  چيزي كه بدون آن فرد نمي تواند احساس ارضاشدن كند. مي تواني تمام خواسته هايت را برآورده كني،
به تمام جاه طلبي هايت برسي ، بازهم احساس عدم رضايت مي كني.
درواقع، تو از آنان كه هنوز به دنبال خواسته هايشان مي دودند، بيشتر احساس نارضايتي مي كني. زيرا براي آنان، دست كم اين اميد هست كه به هدف خواهند رسيد.
شايد امروزشان خالي باشد، ولي آن توهم، آن روياي فردا، امروزشان را به نوعي از آنان پنهان مي دارد. اينك براي تو چيزي وجود ندارد كه بتواند واقعيت تو را پنهان كند.
تو احساس رضايت نمي كني.
بنابراين نكته ي اساسي بسيار روشن است: كه حتي اگر تمام جاه طلبي ها هم ارضا شده باشند، انسان راضي نيست.
چيزي وجود دارد كه يك جاه طلبي نيست و تازماني كه به آن دست نياوري ، و اين يك دست آوردachievement  نيست ، تا زماني كه برايت رخ ندهد، آن احساس نارضايتي، تو را اندوهگين خواهد كرد.
اين موقعيت براي انسان هايي بسيار خوش اقبال رخ مي دهد، وگرنه همه
در پي خواسته هايشان مي دوند، و در زندگي كارهاي بسياري است كه بايد انجام شود.
براي احساس نارضايتي زماني وجود ندارد، براي غمگين شدن وقت نيست. اميد براي فردا تمام غم ها را مي زدايد.
ولي تو اينك اميدي به فردا نداري. فقط امروز است كه با تو است، و اين خوب است كه تو منتظري و نمي داني براي چه!
اگر بداني كه منتظر چه هستي، اين يك خواسته است، آنوقت ذهن با تو بازي مي كند. اگر فقط منتظر هستي، به پايان جاده رسيده اي. جايي براي رفتن وجود ندارد، چه كاري به جز انتظاركشيدن مي تواني انجام دهي؟
ولي منتظر چي هستي؟
اگر بتواني پاسخ دهي، "من منتظر اين يا آن هستم،" اشراق را از كف خواهي داد. آنگاه انتظار تو خالص نيست.
آنوقت فقط انتظاركشيدن نيست. اگر بتواني در موردش روشن باشي، كه اين يك انتظار خالص است، كه قصدي در آن نيست، موضوعي ندارد، آنوقت اين موقعيت مناسبي است كه در آن اشراق رخ بدهد.
پس تو در موقعيتي قشنگ قرار داري كه خودت از آن بي خبري. زيرا انتظار خالص و اندوه... فرد نمي تواند ببيند كه چه چيز زيبايي در اين مورد وجود دارد. تنها آنان كه بيدار شده اند مي توانند ببينند كه چه زيباست. اين موقعيتي است كه در آن بيدارمي شوي، همچون يك محصول جانبي. درغيراينصورت، زندگي همچون يك خواب روحاني باقي مي ماند. تمام خواسته ها و جاه طلبي ها در اين خواب همچون روياهايي هستند.

#اشو
#کتاب_انتقال_چراغ_جلد_یک