▫️ قیام ژانویهی 1919
نوشتهی: پییر بروئه
ترجمهی: حسن مرتضوی
15 ژانویه 2022
📝 توضیح «نقد»: در بزرگداشت مبارزان رزمنده راه آزادی و علیه ستم و استبداد و استثمار، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، و همهی رفیقان و همراهان دلاور آنها در انقلاب 19-1918 آلمان، و در سالروز قتل بزدلانهی کارل و رُزا در 15 ژانویهی 1919، نوشتهی پیش رو را که به زمینهها و رویدادهای قیام ژانویهی 1919 میپردازد، منتشر میکنیم. این متن فصل 12 از کتاب The German Revolution, 1917-1923 اثر معروف و مشروح Pierre Broué است که در انتظار انتشار ترجمهی کامل آن در آیندهای نزدیک هستیم. با سپاس از مترجم کتاب که این فصل را برای انتشار به این مناسبت در اختیار «نقد» نهاده است.
از متن مقاله:
🔸 در واقع «فرای کُرپس» تصمیم گرفته بودند به سر ضربه بزنند و فعالانه در جستجوی رهبران انقلابی بودند. دورنباخ، امیل آیشهورن و پاول شولتسه موفق شدند از پایتخت خارج شوند، اما لوکزامبورگ و لیبکنشت در آنجا ماندند. لوکزامبورگ هنوز در تحریریهی دی روته فانه مشغول کار بود که نیروهای نوسکه به ساختمان فورورتس حمله کردند و لوی به دشواری توانست او را قانع کند که زندگیش در خطر است و وظیفه دارد پنهان شود. لیبکنشت همین عدمهشیاری را از خود نشان داد و همان لحظات تأکید داشت که باید مقدمات یک گردهمایی عمومی فراهم شود تا لوکزامبورگ و او به نام حزب سخن بگویند. سرانجام، هر دو رضایت دادند که پنهان شوند، اما از ترک برلین هنگامی که سرکوبْ کارگران را زیر ضرب شدید خود گرفته بود، خودداری کردند. آنها در دوازدهم تا سیزدهم ژانویه ابتدا به نویکلن و سپس به آپارتمان یک هوادار در ویلمرسدورف پناه بردند. اینجا بود که لوکزامبورگ با خواندن فورورتس دریافت که لیبکنشت سند بدنام کمیتهی انقلابی را امضا کرده است. لوکزامبورگ به لیبکنشت گفت: «کارل، این برنامهی ماست؟» سکوت بین آنها برقرار شد. در این آپارتمان بود که عصر روز پانزدهم ژانویه آنها همراه با ویلهلم پیک، که برایشان اوراق جعلی آورده بود، دستگیر شدند. هر سه نفر را به هتل ادن، مرکزی که کارکنان لشکر گارد در آن مستقر شده بودند، انتقال دادند و سروان پابست از آنها بازجویی کرد. در طول شب، ابتدا لیبکنشت و سپس لوکزامبورگ با محافظان هتل را ترک کردند تا در موابیت حبس شوند. در شانزدهم ژانویه، فورورتس تنها روزنامهای بود که در نسخهی صبح خود خبر دستگیری دو رهبر کمونیست را اعلام کرد. در یادداشتی به خود بهخاطر «بخشندگی» پیروزمندان تبریک گفت که میدانستند چگونه از «نظم، زندگی انسانی و قانون در برابر زور» دفاع کنند.
🔸 با این وجود، نسخههای ظهر روزنامهها در عناوینی بزرگ خبر مرگ لیبکنشت و لوکزامبورگ را اعلام کردند؛ لیبکنشت در حالی که قصد فرار داشت از پا درآمد و لوکزامبورگ را افرادی ناشناس زجرکش کردند که وسیلهی نقلیهی نظامی حامل او را برای انتقال به موابیت متوقف کرده بودند...
🔸 پیامدهای این قتل مضاعف بیحدواندازه بود. یقیناً، بهرغم تلاشهای یوگیش و لوی، که تلاش عظیمی برای تحقیق کردند، هیچ مسئولیت مستقیمی متوجه هیچ یک از رهبران سوسیال دموکرات نشد. اما مسئولیت اخلاقی آنها بیاندازه بود. دو روز پیش از این قتل، فورورتس مطلبی را منتشر کرده بود که چیزی کمتر از درخواست برای قتل «کارل، رزا و شرکا، نه یک کشته، نه یک نفر در میان کشتهشدگان» نبود. ترورها کار مردانی بود که گرد آمده و مسلح شده و سرانجام مورد حمایت نوسکه و وزرای سوسیال دموکرات قرار گرفته بودند. شایدمان گفت: «شما میبینید که چگونه تاکتیک تروریستی خودشان گریبانشان را گرفته است!» پس از آن، همیشه خون لیبکنشت و لوکزامبورگ بین سوسیال دموکراتها و کمونیستهای آلمان جاری بود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2KS
#قیام_ژانویه #رزا_لوکزامبورگ #کارل_لیبکنشت #پییر_بروئه #انقلاب_آلمان #حسن_مرتضوی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: پییر بروئه
ترجمهی: حسن مرتضوی
15 ژانویه 2022
📝 توضیح «نقد»: در بزرگداشت مبارزان رزمنده راه آزادی و علیه ستم و استبداد و استثمار، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، و همهی رفیقان و همراهان دلاور آنها در انقلاب 19-1918 آلمان، و در سالروز قتل بزدلانهی کارل و رُزا در 15 ژانویهی 1919، نوشتهی پیش رو را که به زمینهها و رویدادهای قیام ژانویهی 1919 میپردازد، منتشر میکنیم. این متن فصل 12 از کتاب The German Revolution, 1917-1923 اثر معروف و مشروح Pierre Broué است که در انتظار انتشار ترجمهی کامل آن در آیندهای نزدیک هستیم. با سپاس از مترجم کتاب که این فصل را برای انتشار به این مناسبت در اختیار «نقد» نهاده است.
از متن مقاله:
🔸 در واقع «فرای کُرپس» تصمیم گرفته بودند به سر ضربه بزنند و فعالانه در جستجوی رهبران انقلابی بودند. دورنباخ، امیل آیشهورن و پاول شولتسه موفق شدند از پایتخت خارج شوند، اما لوکزامبورگ و لیبکنشت در آنجا ماندند. لوکزامبورگ هنوز در تحریریهی دی روته فانه مشغول کار بود که نیروهای نوسکه به ساختمان فورورتس حمله کردند و لوی به دشواری توانست او را قانع کند که زندگیش در خطر است و وظیفه دارد پنهان شود. لیبکنشت همین عدمهشیاری را از خود نشان داد و همان لحظات تأکید داشت که باید مقدمات یک گردهمایی عمومی فراهم شود تا لوکزامبورگ و او به نام حزب سخن بگویند. سرانجام، هر دو رضایت دادند که پنهان شوند، اما از ترک برلین هنگامی که سرکوبْ کارگران را زیر ضرب شدید خود گرفته بود، خودداری کردند. آنها در دوازدهم تا سیزدهم ژانویه ابتدا به نویکلن و سپس به آپارتمان یک هوادار در ویلمرسدورف پناه بردند. اینجا بود که لوکزامبورگ با خواندن فورورتس دریافت که لیبکنشت سند بدنام کمیتهی انقلابی را امضا کرده است. لوکزامبورگ به لیبکنشت گفت: «کارل، این برنامهی ماست؟» سکوت بین آنها برقرار شد. در این آپارتمان بود که عصر روز پانزدهم ژانویه آنها همراه با ویلهلم پیک، که برایشان اوراق جعلی آورده بود، دستگیر شدند. هر سه نفر را به هتل ادن، مرکزی که کارکنان لشکر گارد در آن مستقر شده بودند، انتقال دادند و سروان پابست از آنها بازجویی کرد. در طول شب، ابتدا لیبکنشت و سپس لوکزامبورگ با محافظان هتل را ترک کردند تا در موابیت حبس شوند. در شانزدهم ژانویه، فورورتس تنها روزنامهای بود که در نسخهی صبح خود خبر دستگیری دو رهبر کمونیست را اعلام کرد. در یادداشتی به خود بهخاطر «بخشندگی» پیروزمندان تبریک گفت که میدانستند چگونه از «نظم، زندگی انسانی و قانون در برابر زور» دفاع کنند.
🔸 با این وجود، نسخههای ظهر روزنامهها در عناوینی بزرگ خبر مرگ لیبکنشت و لوکزامبورگ را اعلام کردند؛ لیبکنشت در حالی که قصد فرار داشت از پا درآمد و لوکزامبورگ را افرادی ناشناس زجرکش کردند که وسیلهی نقلیهی نظامی حامل او را برای انتقال به موابیت متوقف کرده بودند...
🔸 پیامدهای این قتل مضاعف بیحدواندازه بود. یقیناً، بهرغم تلاشهای یوگیش و لوی، که تلاش عظیمی برای تحقیق کردند، هیچ مسئولیت مستقیمی متوجه هیچ یک از رهبران سوسیال دموکرات نشد. اما مسئولیت اخلاقی آنها بیاندازه بود. دو روز پیش از این قتل، فورورتس مطلبی را منتشر کرده بود که چیزی کمتر از درخواست برای قتل «کارل، رزا و شرکا، نه یک کشته، نه یک نفر در میان کشتهشدگان» نبود. ترورها کار مردانی بود که گرد آمده و مسلح شده و سرانجام مورد حمایت نوسکه و وزرای سوسیال دموکرات قرار گرفته بودند. شایدمان گفت: «شما میبینید که چگونه تاکتیک تروریستی خودشان گریبانشان را گرفته است!» پس از آن، همیشه خون لیبکنشت و لوکزامبورگ بین سوسیال دموکراتها و کمونیستهای آلمان جاری بود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2KS
#قیام_ژانویه #رزا_لوکزامبورگ #کارل_لیبکنشت #پییر_بروئه #انقلاب_آلمان #حسن_مرتضوی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیام ژانویهی 1919
نوشتهی: پییر بروئه ترجمهی: حسن مرتضوی روند رادیکالشدن کارگران برلین عمیق، اما بهویژه متناقض بود. انقلاب نوامبر بدون نبردی واقعی پیروز شده بود؛ این انقلاب افسانهی وحدت را تقویت کرده و این توهم…
▫️ شناختهها و ناشناختههای انقلاب نوامبر
▫️ آلمان: 1919-1918
نوشتهی: کلاوس گیتینگر
ترجمهی: مریم فرهمند
24 ژانویه 2022
🔸 انقلاب نوامبر 1918 هرچند تاج و تخت سلطنت را فروپاشید و منجر به دمکراسی پارلمانی شد، اما نه ساختارهای نظامی امپراتوری را درهمشکست، نه ادارات و مدیریت را دموکراتیزه کرد، و همچنین نه امر اجتماعیسازی را در هیچیک از شاخههای صنعت متحقق کرد. نه بهارِ قرن بیستم، بلکه 14 سال پس از آن، فاشیسم فرا رسید.
دو علت اصلی برای شکست وجود دارد: 1) شکاف در جنبش کارگری؛ 2) گستردگی بیش از اندازهی قهر ضدانقلابی، همراه با تأیید یا اِعمال نفوذ رهبری حزب سوسیالدمکرات آلمان [SPD].
هردوی این عوامل میبایستی بررسی شوند، با اینحال تأکید اصلی بر علت دوم است. در این ارتباط جنبههایی از همکاری رهبری حزب سوسیالدمکرات با فرماندهی نظامی سابق و «گروههای شبهنظامی و مزدوران داوطلب ارتش» (Freikorps) آشکار خواهد شد که تاکنون به ندرت یا بسیار محدود یا از منظری غلط بررسی شدهاند.
🔸 انشعاب اول. علت انشعاب اصلی در جنبش کارگری موافقت رهبری و فراکسیون حزب سوسیالدمکرات با جنگ امپریالیستی در اوت 1914 بود.
انشعاب دوم. البته انشعاب دومی هم که از مدتها پیش در لایهی زیرین سوسیالدمکراسی متورم میشد، وجود داشت. پرسش بر سر اعتصاب سراسریِ تودهای بود؛ اعتصاب عمومی علیه بورژوازی و علیه جنگ؟ آری یا نه. این دومین شکاف، یعنی شکاف سراسری در موضعگیری نسبت به جنگ، به حزب سوسیال دمکرات مستقل (USPD) هم سرایت کرد: بهترین مثال ادوارد برنشتاین و کائوتسکی، نیاهای حزب، که در 1917 به حزب سوسیال دمکرات مستقل ملحق شدند، اما پیش از هرچیز، در شُمار رویزیونیستها یا سانتریستها و از دشمنان اعتصابات سراسری تودهای بودند.
حداکثر در دسامبر 1918 این سؤال نیز در سراسر کشور به سؤال قبلی اضافه شد: قدرت شورایی، آری یا نه؟
انشعاب سوم. گروه کوچک و بیشتر فرقهوارِ اسپارتاکوس، همراه با کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ که هرچند نفوذ تقریباً اندکی در پایههای تودهای جنبش کارگری داشت، اما تأثیرات بیرونی تبلیغاتش بزرگتر بود. این گروه نیز در انشعاب، در فاصلهی بین 1918 و 1919 جزو حزب سوسیال دمکرات مستقل بود. از گروه چپهای رادیکال برِمِن که میتوانند در این رابطه طرح شوند، بهندرت نامی برده میشود.
گروه چهارم، نمایندگان معتمد انقلابی [یا معتمدان انتخابی کارگران از طرف تمامی صنایع، مستقل از سندیکاها] بودند که با حزب سوسیال دمکرات مستقل رابطه داشتند و طی جنگ شکل گرفته بودند. این گروه هرچند هوادار جناح چپ حزب سوسیال دمکرات مستقل بودند، اما مستقل عمل میکردند و از پایههای تودهای وسیعی برخوردار بودند. آنها علاوه بر این با گروه اسپارتاکوس همکاری داشتند، اما بعضاً در رقابت با آنها هم بودند و گروه اسپارتاکوس را متهم به «پشتکواروهای انقلابی» میکردند. درست قبل از آغاز انقلاب نوامبر از ارتباط با آنها پرهیز کردند، زیرا اسپارتاکیستها توسط پلیس متلاشی شده و جاسوسان پلیس در آنها نفوذ کرده بودند. این گروه، در عینحال به کنگرهی [شوراها] و بهویژه نمایندهی آنها ریشارت مولر امیدهای زیادی داشتند که شیفتهی بحثهای بیپایان بود.
🔸 در مقابل آنها، جنبشهای دیگر سندیکالیستی و مستقل از حزب، در منطقهی «رور» [Ruhr] وجود داشتند که اساساً تحقیقی دربارهی آنها صورت نگرفته است.
به این ترتیب حداقل سه گسست در درون جنبش کارگری ایجاد شد، اما اقدامی مشترک توسط جناح چپ در برابر رهبری سوسیالدمکراسی و وابستگانش، بهرغم رادیکالیزهشدن تودهایِ عظیم [کارگران] بهدلیل سیاستهای ضد کارگریِ دولت سوسیالدمکرات، به سختی ممکن بود....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Mk
#مریم_فرهمند #کلاوس_گیتینگر
#انقلاب_آلمان #اسپارتاکوس #کارل_لیبکنشت #رزا_لوکزامبورگ #سوسیالدمکراسی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ آلمان: 1919-1918
نوشتهی: کلاوس گیتینگر
ترجمهی: مریم فرهمند
24 ژانویه 2022
🔸 انقلاب نوامبر 1918 هرچند تاج و تخت سلطنت را فروپاشید و منجر به دمکراسی پارلمانی شد، اما نه ساختارهای نظامی امپراتوری را درهمشکست، نه ادارات و مدیریت را دموکراتیزه کرد، و همچنین نه امر اجتماعیسازی را در هیچیک از شاخههای صنعت متحقق کرد. نه بهارِ قرن بیستم، بلکه 14 سال پس از آن، فاشیسم فرا رسید.
دو علت اصلی برای شکست وجود دارد: 1) شکاف در جنبش کارگری؛ 2) گستردگی بیش از اندازهی قهر ضدانقلابی، همراه با تأیید یا اِعمال نفوذ رهبری حزب سوسیالدمکرات آلمان [SPD].
هردوی این عوامل میبایستی بررسی شوند، با اینحال تأکید اصلی بر علت دوم است. در این ارتباط جنبههایی از همکاری رهبری حزب سوسیالدمکرات با فرماندهی نظامی سابق و «گروههای شبهنظامی و مزدوران داوطلب ارتش» (Freikorps) آشکار خواهد شد که تاکنون به ندرت یا بسیار محدود یا از منظری غلط بررسی شدهاند.
🔸 انشعاب اول. علت انشعاب اصلی در جنبش کارگری موافقت رهبری و فراکسیون حزب سوسیالدمکرات با جنگ امپریالیستی در اوت 1914 بود.
انشعاب دوم. البته انشعاب دومی هم که از مدتها پیش در لایهی زیرین سوسیالدمکراسی متورم میشد، وجود داشت. پرسش بر سر اعتصاب سراسریِ تودهای بود؛ اعتصاب عمومی علیه بورژوازی و علیه جنگ؟ آری یا نه. این دومین شکاف، یعنی شکاف سراسری در موضعگیری نسبت به جنگ، به حزب سوسیال دمکرات مستقل (USPD) هم سرایت کرد: بهترین مثال ادوارد برنشتاین و کائوتسکی، نیاهای حزب، که در 1917 به حزب سوسیال دمکرات مستقل ملحق شدند، اما پیش از هرچیز، در شُمار رویزیونیستها یا سانتریستها و از دشمنان اعتصابات سراسری تودهای بودند.
حداکثر در دسامبر 1918 این سؤال نیز در سراسر کشور به سؤال قبلی اضافه شد: قدرت شورایی، آری یا نه؟
انشعاب سوم. گروه کوچک و بیشتر فرقهوارِ اسپارتاکوس، همراه با کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ که هرچند نفوذ تقریباً اندکی در پایههای تودهای جنبش کارگری داشت، اما تأثیرات بیرونی تبلیغاتش بزرگتر بود. این گروه نیز در انشعاب، در فاصلهی بین 1918 و 1919 جزو حزب سوسیال دمکرات مستقل بود. از گروه چپهای رادیکال برِمِن که میتوانند در این رابطه طرح شوند، بهندرت نامی برده میشود.
گروه چهارم، نمایندگان معتمد انقلابی [یا معتمدان انتخابی کارگران از طرف تمامی صنایع، مستقل از سندیکاها] بودند که با حزب سوسیال دمکرات مستقل رابطه داشتند و طی جنگ شکل گرفته بودند. این گروه هرچند هوادار جناح چپ حزب سوسیال دمکرات مستقل بودند، اما مستقل عمل میکردند و از پایههای تودهای وسیعی برخوردار بودند. آنها علاوه بر این با گروه اسپارتاکوس همکاری داشتند، اما بعضاً در رقابت با آنها هم بودند و گروه اسپارتاکوس را متهم به «پشتکواروهای انقلابی» میکردند. درست قبل از آغاز انقلاب نوامبر از ارتباط با آنها پرهیز کردند، زیرا اسپارتاکیستها توسط پلیس متلاشی شده و جاسوسان پلیس در آنها نفوذ کرده بودند. این گروه، در عینحال به کنگرهی [شوراها] و بهویژه نمایندهی آنها ریشارت مولر امیدهای زیادی داشتند که شیفتهی بحثهای بیپایان بود.
🔸 در مقابل آنها، جنبشهای دیگر سندیکالیستی و مستقل از حزب، در منطقهی «رور» [Ruhr] وجود داشتند که اساساً تحقیقی دربارهی آنها صورت نگرفته است.
به این ترتیب حداقل سه گسست در درون جنبش کارگری ایجاد شد، اما اقدامی مشترک توسط جناح چپ در برابر رهبری سوسیالدمکراسی و وابستگانش، بهرغم رادیکالیزهشدن تودهایِ عظیم [کارگران] بهدلیل سیاستهای ضد کارگریِ دولت سوسیالدمکرات، به سختی ممکن بود....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Mk
#مریم_فرهمند #کلاوس_گیتینگر
#انقلاب_آلمان #اسپارتاکوس #کارل_لیبکنشت #رزا_لوکزامبورگ #سوسیالدمکراسی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شناختهها و ناشناختههای انقلاب نوامبر
آلمان: 1919-1918 نوشتهی: کلاوس گیتینگر ترجمهی: مریم فرهمند تمرکز جناح راست حزب سوسیالدمکرات بر بورژواییکردن بوروکراسیِ کارگری و رهبریِ این حزب قرار داشت. در رأس نمایندگان این نظر فریدریش اِبرت…