🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ روششناسی نقد مارکس بر نظریه ارزش-کارِ کلاسیک
نوشتهی: زهره نجفی
24 ژوئیه 2020
🔸 پرداختن به روش ماركس از آن رو دشوار است كه كمتر نوشتهاي از او در دست هست كه در آن به گونهای روشن روش خود را بيان کرده باشد. دست بر قضا یکی از معدود نوشتههايي هم كه ماركس در آن به تصريح روش علمي مد نظر خود را توضيح میدهد، یعنی مقدمه گروندريسه، نه تنها گرهای از پیچیدگی روش مورد استفاده خود او باز نمیکند، بلکه این کلاف را پیچیدهتر میکند. در اين يادداشت خواهیم كوشيد تا نشان دهیم روش مورد استفاده مارکس در مهم ترین اثر او، سرمایه و به صورت مشخص روش مارکس در تحلیل مقولۀ ارزش تا چه حد با تصویری که او از روش علمی مد نظرش در گروندریسه ترسیم میکند، متفاوت است و بر مبناي اين تفاوت نشان خواهیم داد که ماركس با استفاده از روش ديالكتيكی چگونه توانست اقتصاد سياسی دوران خود را به چالش بکشاند.
🔸 مارکس بررسی نقادانۀ خود از تعینیافتگی مفهوم ارزش در جامعۀ سرمایهداری را از نظریۀ ابژکتیو ارزش-کار کلاسیک آغاز میکند و به سویۀ مقابل و نقیض آن، یعنی تأثیر بازار بر قیمت و شکل ارزش میرسد. همین ابتدای کار باید صراحتا روشن کنیم که چنین خوانشی نه گل به خودی است و نه افسانۀ و افسون سرافایی. این خوانش به هیچ وجه به این نتیجه نمیانجامد که نظریه نئوکلاسیک ارزش نسبت به ورژن کلاسیک آن، از قدرت بیشتری برای تبیین واقعیت برخوردار است. این دو رویکرد هر دو، یکجانبه و ناتوان از درک سویه مقابلند. این که مارکس از سویه ابژکتیو ارزش آغاز میکند و بر اثر تناقضهای ذاتی و درونی این نظریه به سویۀ نقیض آن ره میبرد، برآمده از ساختار تناقضآمیز ارزش در جامعۀ سرمایهداری است. هدف این نوشته آن است که منطق و روش مارکس در تحلیل تعینیافتگی ارزش در جامعه سرمایهداری را مورد بررسی و بازخوانی قرار دهد و نشان دهد روش به کار گرفته شده از سوی مارکس تا چه حد مبتنی بر روش دیالکتیکی هگلی است که از تناقض به عنوان موتور محرکۀ خود استفاده میکند.
🔸 هدف مارکس در پژوهشش درباره ارزش که در سرمایه انجام میدهد، نشان دادن نابسندگی و ناتوانی هر دو رویکرد است که سعی دارند با روش تحلیلی و یکجانبۀ خود، واقعیت پیچیده و متناقض را تبیین کنند. مارکس نظریۀ ارزش-کار را نقد میکند و نشان میدهد این نظریه به جای تبیین همۀ سویههای واقعیت، برخی از آنها را فرا میافکند. اما با این نتیجه نباید قند در دل منتقدان نئوکلاسیک نظریه ارزش-کار آب شود. چون آن نظریه نئوکلاسیک هم به همان اندازه و حتی بیشتر از آن نابسنده و یکسویه است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1BQ
#زهره_نجفی #مارکس #نظریه_ارزش #دیالکتیک #روش #ریکاردو
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ روششناسی نقد مارکس بر نظریه ارزش-کارِ کلاسیک
نوشتهی: زهره نجفی
24 ژوئیه 2020
🔸 پرداختن به روش ماركس از آن رو دشوار است كه كمتر نوشتهاي از او در دست هست كه در آن به گونهای روشن روش خود را بيان کرده باشد. دست بر قضا یکی از معدود نوشتههايي هم كه ماركس در آن به تصريح روش علمي مد نظر خود را توضيح میدهد، یعنی مقدمه گروندريسه، نه تنها گرهای از پیچیدگی روش مورد استفاده خود او باز نمیکند، بلکه این کلاف را پیچیدهتر میکند. در اين يادداشت خواهیم كوشيد تا نشان دهیم روش مورد استفاده مارکس در مهم ترین اثر او، سرمایه و به صورت مشخص روش مارکس در تحلیل مقولۀ ارزش تا چه حد با تصویری که او از روش علمی مد نظرش در گروندریسه ترسیم میکند، متفاوت است و بر مبناي اين تفاوت نشان خواهیم داد که ماركس با استفاده از روش ديالكتيكی چگونه توانست اقتصاد سياسی دوران خود را به چالش بکشاند.
🔸 مارکس بررسی نقادانۀ خود از تعینیافتگی مفهوم ارزش در جامعۀ سرمایهداری را از نظریۀ ابژکتیو ارزش-کار کلاسیک آغاز میکند و به سویۀ مقابل و نقیض آن، یعنی تأثیر بازار بر قیمت و شکل ارزش میرسد. همین ابتدای کار باید صراحتا روشن کنیم که چنین خوانشی نه گل به خودی است و نه افسانۀ و افسون سرافایی. این خوانش به هیچ وجه به این نتیجه نمیانجامد که نظریه نئوکلاسیک ارزش نسبت به ورژن کلاسیک آن، از قدرت بیشتری برای تبیین واقعیت برخوردار است. این دو رویکرد هر دو، یکجانبه و ناتوان از درک سویه مقابلند. این که مارکس از سویه ابژکتیو ارزش آغاز میکند و بر اثر تناقضهای ذاتی و درونی این نظریه به سویۀ نقیض آن ره میبرد، برآمده از ساختار تناقضآمیز ارزش در جامعۀ سرمایهداری است. هدف این نوشته آن است که منطق و روش مارکس در تحلیل تعینیافتگی ارزش در جامعه سرمایهداری را مورد بررسی و بازخوانی قرار دهد و نشان دهد روش به کار گرفته شده از سوی مارکس تا چه حد مبتنی بر روش دیالکتیکی هگلی است که از تناقض به عنوان موتور محرکۀ خود استفاده میکند.
🔸 هدف مارکس در پژوهشش درباره ارزش که در سرمایه انجام میدهد، نشان دادن نابسندگی و ناتوانی هر دو رویکرد است که سعی دارند با روش تحلیلی و یکجانبۀ خود، واقعیت پیچیده و متناقض را تبیین کنند. مارکس نظریۀ ارزش-کار را نقد میکند و نشان میدهد این نظریه به جای تبیین همۀ سویههای واقعیت، برخی از آنها را فرا میافکند. اما با این نتیجه نباید قند در دل منتقدان نئوکلاسیک نظریه ارزش-کار آب شود. چون آن نظریه نئوکلاسیک هم به همان اندازه و حتی بیشتر از آن نابسنده و یکسویه است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1BQ
#زهره_نجفی #مارکس #نظریه_ارزش #دیالکتیک #روش #ریکاردو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روششناسی نقد مارکس بر نظریه ارزش-کار کلاسیک
نوشتهی: زهره نجفی مارکس بررسی نقادانۀ خود از تعینیافتگی مفهوم ارزش در جامعۀ سرمایهداری را از نظریۀ ابژکتیو ارزش-کار کلاسیک آغاز میکند و به سویۀ مقابل و نقیض آن، یعنی تأثیر بازار بر قیمت و شکل ا…