▫️ جنبشها یا رخدادها؟
▫️ مقایسهی دیدگاههای آنتونیو نگری و آلن بدیو دربارهی سیاست
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: کریستین لاتس
ترجمهی: تارا بهروزیان
15 اکتبر 2021
🔸 دیدگاههای پسامارکسیستی معاصر، از فوکو تا لاکلائو/ موفه تا باتلر و ژیژک تا حد زیادی ریشه در تجربههای اجتماعی و سیاسی پس از 1945 و 1968 در اروپا، مانند شکست احزاب کمونیست ایتالیا و فرانسه، زوال پروژهی سوسیالیستی اروپای شرقی، سقوط اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی، توسعهی دولتهای رفاه، تثبیت دموکراسیهای مبتنی بر نمایندگی در اروپا، شکلگیری اتحادیه اروپا و نیز رویدادهای مجارستان، پراگ و می 1968 پاریس دارد. بهعلاوه، اندیشهی چپ معاصر در تحولات عصر نئولیبرال نیز ریشه دارد که با دولتهای تاچر و ریگان در بریتانیای کبیر و ایالات متحده آغاز شد و سپس با دولتهای سوسیال دموکرات تحت مدیریت تونی بلر، گرهارد شرودر، و بیل کلینتون ادامه یافت. اینها به نوبهی خود منجر به نابودی تشکلهای سنتی کارگری از طریق جذب در سرمایهی جهانی، و تسریع ورود به ساختارهای اجتماعی پساصنعتی در اروپا و ایالات متحده شدند. در مواجهه با این شکستها و در تطابق با چرخش کلی به میانهروی و لیبرال دموکراسی در بیشتر کشورهای غربی، پسامارکسیستهایی، مانند اکسل هونت و شانتل موفه، تسلیم این ایده شدند که جامعهی کاملاً آزاد هرگز نمیتواند وجود داشته باشد. در نتیجه برای بسیاری از پسامارکسیستها اندیشیدن دربارهی جنبشهای اجتماعی در بافتاری پلورالیستی و «ستیزآمیز»، اهمیت بیشتری از اندیشیدن دربارهی ممکنبودنِ ایجادِ جهانی متفاوت پیدا کرد.
🔸 اما دو استثنا در این وضعیت فکری عمومی وجود دارد، یعنی آنتونیو نگری و آلن بدیو: حتی اگر اندیشههای آنان نشاندهندهی دو موضع متضاد در طیف سیاسی چپ باشد، هیچیک از این دو، ایدهی کمونیسم و رویای نیرومند جامعهی پساسرمایهداری را کنار نگذاشتند. از یکسو، اندیشههای مائوئیستی معاصر بدیو را داریم و از سوی دیگر نسخهی «پسامدرن» هارت و نگری را که موضوعات مربوط به سرمایهداری شناختی، زیستسیاست و امپراطوری را به هم پیوند میدهند.
🔸 گرچه معمولاً هارت و نگری را ارائهدهندهی نسخهای «غیردگماتیک» از پسامارکسیسم میدانند، مواضع آنان را میتوان تلاش برای عرضهی دیدگاهی معاصر از اندیشهی مارکسیستی دانست که دستکم تا حدی به هستهی خود، یعنی پیوند میان نظریهی اجتماعی مارکسیستی و فلسفهی سیاسی، وفادار مانده است. بر این اساس، از نظر هارت و نگری اندیشهی سیاسی را فقط میتوان در پیوند با نظریهی سوبژکتیویته و کار مرتبط با تحولات اخیر در سرمایهداری جهانی تعریف کرد
🔸 بدیو در نقطهی مقابل این دیدگاه و در ارتباط با مسئلهی چگونگی درآمیختن نظریهی اجتماعی، اقتصاد سیاسی، و اندیشهی سیاسی، کاملاً از بنیان مارکسی (در معنای وسیع آن) فاصله میگیرد تا آنجا که یکی از ادعاهای اصلی او این است که سیاست را باید در مقام سیاست «راستین» مورد بازاندیشی قرار داد، که به گمان او مستقل از مسئلهی شکل سیاسی و ساختار اقتصادی ـ اجتماعی است. از این منظر، بدیو نمایندهی آن اندیشهی سیاسی است که در برابر مارکس قرار میگیرد زیرا هرگونه رابطهی دیالکتیکی میان امر اجتماعی ـ اقتصادی و امر سیاسی را رد میکند. برعکس، اندیشهی نگری در خوانشی دقیقتر یکی از معدود استثناها در اندیشهی پسامارکسیستی معاصر است، چرا که او، بهرغم آنکه ممکن است این حرف برای برخی خوانندگان مایهی تعجب باشد، همچنان سخت در تلاش است که امر اجتماعی و امر سیاسی را به مثابهی موضوعاتی با بنیان مشترک درک کند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2z2
#نقد_نگری #کریستین_لاتس #تارا_بهروزیان
#آنتونیو_نگری #الن_بدیو #جنبش #رخداد
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ مقایسهی دیدگاههای آنتونیو نگری و آلن بدیو دربارهی سیاست
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: کریستین لاتس
ترجمهی: تارا بهروزیان
15 اکتبر 2021
🔸 دیدگاههای پسامارکسیستی معاصر، از فوکو تا لاکلائو/ موفه تا باتلر و ژیژک تا حد زیادی ریشه در تجربههای اجتماعی و سیاسی پس از 1945 و 1968 در اروپا، مانند شکست احزاب کمونیست ایتالیا و فرانسه، زوال پروژهی سوسیالیستی اروپای شرقی، سقوط اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی، توسعهی دولتهای رفاه، تثبیت دموکراسیهای مبتنی بر نمایندگی در اروپا، شکلگیری اتحادیه اروپا و نیز رویدادهای مجارستان، پراگ و می 1968 پاریس دارد. بهعلاوه، اندیشهی چپ معاصر در تحولات عصر نئولیبرال نیز ریشه دارد که با دولتهای تاچر و ریگان در بریتانیای کبیر و ایالات متحده آغاز شد و سپس با دولتهای سوسیال دموکرات تحت مدیریت تونی بلر، گرهارد شرودر، و بیل کلینتون ادامه یافت. اینها به نوبهی خود منجر به نابودی تشکلهای سنتی کارگری از طریق جذب در سرمایهی جهانی، و تسریع ورود به ساختارهای اجتماعی پساصنعتی در اروپا و ایالات متحده شدند. در مواجهه با این شکستها و در تطابق با چرخش کلی به میانهروی و لیبرال دموکراسی در بیشتر کشورهای غربی، پسامارکسیستهایی، مانند اکسل هونت و شانتل موفه، تسلیم این ایده شدند که جامعهی کاملاً آزاد هرگز نمیتواند وجود داشته باشد. در نتیجه برای بسیاری از پسامارکسیستها اندیشیدن دربارهی جنبشهای اجتماعی در بافتاری پلورالیستی و «ستیزآمیز»، اهمیت بیشتری از اندیشیدن دربارهی ممکنبودنِ ایجادِ جهانی متفاوت پیدا کرد.
🔸 اما دو استثنا در این وضعیت فکری عمومی وجود دارد، یعنی آنتونیو نگری و آلن بدیو: حتی اگر اندیشههای آنان نشاندهندهی دو موضع متضاد در طیف سیاسی چپ باشد، هیچیک از این دو، ایدهی کمونیسم و رویای نیرومند جامعهی پساسرمایهداری را کنار نگذاشتند. از یکسو، اندیشههای مائوئیستی معاصر بدیو را داریم و از سوی دیگر نسخهی «پسامدرن» هارت و نگری را که موضوعات مربوط به سرمایهداری شناختی، زیستسیاست و امپراطوری را به هم پیوند میدهند.
🔸 گرچه معمولاً هارت و نگری را ارائهدهندهی نسخهای «غیردگماتیک» از پسامارکسیسم میدانند، مواضع آنان را میتوان تلاش برای عرضهی دیدگاهی معاصر از اندیشهی مارکسیستی دانست که دستکم تا حدی به هستهی خود، یعنی پیوند میان نظریهی اجتماعی مارکسیستی و فلسفهی سیاسی، وفادار مانده است. بر این اساس، از نظر هارت و نگری اندیشهی سیاسی را فقط میتوان در پیوند با نظریهی سوبژکتیویته و کار مرتبط با تحولات اخیر در سرمایهداری جهانی تعریف کرد
🔸 بدیو در نقطهی مقابل این دیدگاه و در ارتباط با مسئلهی چگونگی درآمیختن نظریهی اجتماعی، اقتصاد سیاسی، و اندیشهی سیاسی، کاملاً از بنیان مارکسی (در معنای وسیع آن) فاصله میگیرد تا آنجا که یکی از ادعاهای اصلی او این است که سیاست را باید در مقام سیاست «راستین» مورد بازاندیشی قرار داد، که به گمان او مستقل از مسئلهی شکل سیاسی و ساختار اقتصادی ـ اجتماعی است. از این منظر، بدیو نمایندهی آن اندیشهی سیاسی است که در برابر مارکس قرار میگیرد زیرا هرگونه رابطهی دیالکتیکی میان امر اجتماعی ـ اقتصادی و امر سیاسی را رد میکند. برعکس، اندیشهی نگری در خوانشی دقیقتر یکی از معدود استثناها در اندیشهی پسامارکسیستی معاصر است، چرا که او، بهرغم آنکه ممکن است این حرف برای برخی خوانندگان مایهی تعجب باشد، همچنان سخت در تلاش است که امر اجتماعی و امر سیاسی را به مثابهی موضوعاتی با بنیان مشترک درک کند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2z2
#نقد_نگری #کریستین_لاتس #تارا_بهروزیان
#آنتونیو_نگری #الن_بدیو #جنبش #رخداد
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنبشها یا رخدادها؟
مقایسهی دیدگاههای آنتونیو نگری و آلن بدیو دربارهی سیاست نوشتهی: کریستین لاتس ترجمهی: تارا بهروزیان فلسفهی نگری به ما اجازه میدهد که بالقوهگیهای مثبت، نو و خلاقانهی اعتراضات به نشست جی20 …