▫️افسون پنهان سِرافا
"در حاشیهی بحث تازهی هاروی / رابرتز"
نوشتهی: کمال خسروی
24 آوریل 2018
نه؛ همینکه دکتر دیوید هاروی اقتصاددان مشهور و مدرس کتاب کاپیتال مدعی شدهاست مارکس با نظریهی ارزشِ کارپایه مخالف بود، دلیلی برای تسلیمشدنِ او به ایدئولوژی بورژوایی و اقتصاد سیاسی نیست. همچنین، به هیچ روی به معنی نادانی یا ناآشنایی استاد برجستهای چون او با دیدگاه و نظریهی ارزش مارکس نیست و بدیهی است که کسی که چندین دهه کاپیتال مارکس را در دانشگاههای معتبر جهان تدریس کردهاست و درسگفتارهایش راهنمای دورههای کاپیتالخوانی در نقاط دیگر جهان بودهاند، از بدیهیترین شناختها نسبت به روش و ساختمان کاپیتال و نظریهی ارزش آگاه است.
آری؛ دیوید هاروی نخستین استاد مارکسشناس، اقتصاددانِ مارکسیست و نظریهپردازی نیست که به لبهی پرتگاه سرافایی ـ نوریکاردویی رسیدهباشد؛ و آری، افسون پنهان سرافایی وسوسهانگیزتر از آن است که دچارشدن به آن، حتی برای مدرس کهنهکار کاپیتال غیرممکن باشد.
متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-eg
#کمال_خسروی
#هاروی #مایکل_رابرتز #مارکس #نظریه_ارزش #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
"در حاشیهی بحث تازهی هاروی / رابرتز"
نوشتهی: کمال خسروی
24 آوریل 2018
نه؛ همینکه دکتر دیوید هاروی اقتصاددان مشهور و مدرس کتاب کاپیتال مدعی شدهاست مارکس با نظریهی ارزشِ کارپایه مخالف بود، دلیلی برای تسلیمشدنِ او به ایدئولوژی بورژوایی و اقتصاد سیاسی نیست. همچنین، به هیچ روی به معنی نادانی یا ناآشنایی استاد برجستهای چون او با دیدگاه و نظریهی ارزش مارکس نیست و بدیهی است که کسی که چندین دهه کاپیتال مارکس را در دانشگاههای معتبر جهان تدریس کردهاست و درسگفتارهایش راهنمای دورههای کاپیتالخوانی در نقاط دیگر جهان بودهاند، از بدیهیترین شناختها نسبت به روش و ساختمان کاپیتال و نظریهی ارزش آگاه است.
آری؛ دیوید هاروی نخستین استاد مارکسشناس، اقتصاددانِ مارکسیست و نظریهپردازی نیست که به لبهی پرتگاه سرافایی ـ نوریکاردویی رسیدهباشد؛ و آری، افسون پنهان سرافایی وسوسهانگیزتر از آن است که دچارشدن به آن، حتی برای مدرس کهنهکار کاپیتال غیرممکن باشد.
متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-eg
#کمال_خسروی
#هاروی #مایکل_رابرتز #مارکس #نظریه_ارزش #کاپیتال
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
افسون پنهان سِرافا
نوشتهی:کمال خسروی افسونِ سرافایی هرگز با بانگ بلند به درگاه نمیکوبد، بلکه موذیانه از حفرهها و روزنههایی به درون میخزد که یا درگاه از آغاز در ساخت و بافتش داشتهاست و یا از منفذ پوسیدگیهایی که…
▫️ امپریالیسم چه هست و چه نیست؟
21 فوریه 2024
نوشتهی: رابرت برنر
ترجمهی: حسن مرتضوی
🔸 کتاب امپریالیسم جدید دیوید هاروی که در ابتدا به شکل مجموعهای سخنرانی در آکسفورد در فوریهی 2003 و همزمان با تدارک ایالات متحد برای حمله به عراق ارائه شد، شرحی است غنی، تحریکآمیز و فوقالعاده گسترده از امپریالیسم سرمایهداری در جدیدترین شکلهای آن. نویسنده برای چیدن صحنهْ تفسیری از امپریالیسم در مرحلهی کلاسیک آن بین سالهای 1884 و 1945 ارائه میکند، با این قصد که شالودهی نظری-تاریخی بحث خود را پی افکند. هاروی با این پسزمینه صعودِ ایالات متحد را به جایگاه قدرت جهانی بیسابقه در دوران پس از جنگ جهانی دوم توضیح میدهد و ماهیت هژمونیاش را ترسیم میکند. این نقطه عزیمت شرح هاروی از خود امپریالیسم جدید است که آن را پاسخی به سقوط سودآوری و مشکلات متعاقب انباشت سرمایه در کانون سرمایهداری از اواخر دههی 1960 تاکنون میداند. هدف نهایی هاروی درک رابطهی بین این امپریالیسم نئولیبرالی جدید، که در دوران بوش اول و کلینتون به اوج خود رسید، و پروژهی توسعهطلبانهی نظامی فوق امپریالیستی دولت بوش دوم است.
🔸 هاروی میکوشد درک خود را از امپریالیسم بر اساس دو منطق مفهومی متمایز، هرچند تاریخاً پیوسته و گسلناپذیر، استوار سازد. آنچه هاروی «منطق سرزمینی قدرت» مینامد، همان منطق دولتها است، «هستومندهایی دیرپا» که بهعنوان یک قاعدهی حکمرانی به « مرزهای ثابت سرزمینی محصورند». این منطق را کارگزاران دولتی، دولتمردان و سیاستمدارانی دنبال میکنند که «قدرتشان مبتنی بر کنترل یک قلمرو و ظرفیت بسیج منابع انسانی و طبیعی آن است». آنچه هاروی «منطق سرمایهدارانهی قدرت» مینامد، همانی است که در «فرایندهای نامرئی انباشت سرمایه» تجلی مییابد و از طریق شیوههای روزانهی تولید، تجارت، جریان سرمایه و غیره «در فضایی به هم پیوسته جاری میشود و در راستای هستومندهای سرزمینی، یا گریز از آنها، جریان مییابد.» این روند را شرکتهای سرمایهداری دنبال میکنند که «میآیند و میروند، تغییر مکان میدهند، ادغام میشوند یا از کسبوکار خارج میشوند»، آن هم در فرآیندی که به صورت فردی، اتموار، به دنبال سود هستند. هاروی میگوید برای درک امپریالیسم، «نکتهی اساسی این است که منطقهای سرزمینی و سرمایهدارانهی قدرت را متمایز از هم در نظر بگیریم.» اما حتی با فرض پذیرش این تمایز بهطور عام، چگونه باید آن را عملاً درک کنیم و دلالتهای آن دقیقاً چیستند؟
🔸 هاروی هشدار میدهد که آثار مرتبط با امپریالیسم اغلب بهطور مکانیکی استراتژیهای دولت و امپراتوری را بر حسب الزامات سرمایهدارانه درک میکنند. او ادعا میکند که دو منطق قدرت «مرتباً و گاهی تا مرز تضاد آشکار با یکدیگر درگیر میشوند.» اما هاروی هرگز به ما نمیگوید که چرا او انتظار دارد که منطق سرزمینی قدرت و منطق سرمایهدارانهی قدرت با هم تضاد پیدا کنند و مثالهای روشنگرانهی او حقانیت بحثش را اثبات نمیکنند.
🔸 مسئلهی اصلی این نیست که منافع دولت در تضاد با منافع سرمایه است. معمولاً حتی میتوان گروههایی با منافع قدرتمند ضدسرمایهداری را در نظر گرفت که هنگامی که حاکم میشوند، استراتژیهای بینالمللی را تا حدامکان همراستا با نیازهای سرمایه اجرا میکنند. شاهد آن تداوم سیاست خارجیِ، در واقع استراتژی امپریالیستیِ، احزاب کارگری یا سوسیالیستیای است که قدرت را در کشورهای سرمایهداری پیشرفته، بهویژه در دوران استعمار، به دست میگرفتند. اما نکته این است که، حتی زمانی که همهی دولتها به طور منظم به دنبال منافع ناشی از انباشت سرمایهاند، ممکن است نتیجهی معکوس بهبار آورند. نیازی به ذکر این نکته نیست که دولتها با پیگیری سیاسی منافع سرمایههای ملی خود به رقابت و جنگ سوق داده میشوند... با این حال، به همان اندازه بدیهی است که در بسیاری از موارد، نتیجه به طرز فاجعهباری علیه منافع آنها بوده است. به بیان کلی، معضل این است که کنش هر دولتی بهراحتی میتواند واکنشهای سایر دولتها را به همراه داشته باشد که یک واکنش زنجیرهای را به راه میاندازد که هیچ یک از آنها قادر به کنترل آن نیست. این نوع واکنشهای زنجیرهای موضوع تاریخ بینالمللی است و اگرچه در تضاد با مقدمات استاندارد تاریخی-ماتریالیستی نیست ــ زیرا در اغلب موارد، دولتها تمام تلاش خود را برای اتخاذ استراتژیهایی مطابق با الزامات انباشت سرمایه انجام میدهند زیرا خلاف این امر معمولاً زیانبخش است ــ آنها به طور کامل توسط آن مقدمات توضیح داده نمیشوند، اما نیاز به تجزیه و تحلیل در شرایط خاص خود دارند....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3WC
#امپریالیسم #هاروی #رابرت_برنر #حسن_مرتضوی
👇🏽
🖋@naghd_com
21 فوریه 2024
نوشتهی: رابرت برنر
ترجمهی: حسن مرتضوی
🔸 کتاب امپریالیسم جدید دیوید هاروی که در ابتدا به شکل مجموعهای سخنرانی در آکسفورد در فوریهی 2003 و همزمان با تدارک ایالات متحد برای حمله به عراق ارائه شد، شرحی است غنی، تحریکآمیز و فوقالعاده گسترده از امپریالیسم سرمایهداری در جدیدترین شکلهای آن. نویسنده برای چیدن صحنهْ تفسیری از امپریالیسم در مرحلهی کلاسیک آن بین سالهای 1884 و 1945 ارائه میکند، با این قصد که شالودهی نظری-تاریخی بحث خود را پی افکند. هاروی با این پسزمینه صعودِ ایالات متحد را به جایگاه قدرت جهانی بیسابقه در دوران پس از جنگ جهانی دوم توضیح میدهد و ماهیت هژمونیاش را ترسیم میکند. این نقطه عزیمت شرح هاروی از خود امپریالیسم جدید است که آن را پاسخی به سقوط سودآوری و مشکلات متعاقب انباشت سرمایه در کانون سرمایهداری از اواخر دههی 1960 تاکنون میداند. هدف نهایی هاروی درک رابطهی بین این امپریالیسم نئولیبرالی جدید، که در دوران بوش اول و کلینتون به اوج خود رسید، و پروژهی توسعهطلبانهی نظامی فوق امپریالیستی دولت بوش دوم است.
🔸 هاروی میکوشد درک خود را از امپریالیسم بر اساس دو منطق مفهومی متمایز، هرچند تاریخاً پیوسته و گسلناپذیر، استوار سازد. آنچه هاروی «منطق سرزمینی قدرت» مینامد، همان منطق دولتها است، «هستومندهایی دیرپا» که بهعنوان یک قاعدهی حکمرانی به « مرزهای ثابت سرزمینی محصورند». این منطق را کارگزاران دولتی، دولتمردان و سیاستمدارانی دنبال میکنند که «قدرتشان مبتنی بر کنترل یک قلمرو و ظرفیت بسیج منابع انسانی و طبیعی آن است». آنچه هاروی «منطق سرمایهدارانهی قدرت» مینامد، همانی است که در «فرایندهای نامرئی انباشت سرمایه» تجلی مییابد و از طریق شیوههای روزانهی تولید، تجارت، جریان سرمایه و غیره «در فضایی به هم پیوسته جاری میشود و در راستای هستومندهای سرزمینی، یا گریز از آنها، جریان مییابد.» این روند را شرکتهای سرمایهداری دنبال میکنند که «میآیند و میروند، تغییر مکان میدهند، ادغام میشوند یا از کسبوکار خارج میشوند»، آن هم در فرآیندی که به صورت فردی، اتموار، به دنبال سود هستند. هاروی میگوید برای درک امپریالیسم، «نکتهی اساسی این است که منطقهای سرزمینی و سرمایهدارانهی قدرت را متمایز از هم در نظر بگیریم.» اما حتی با فرض پذیرش این تمایز بهطور عام، چگونه باید آن را عملاً درک کنیم و دلالتهای آن دقیقاً چیستند؟
🔸 هاروی هشدار میدهد که آثار مرتبط با امپریالیسم اغلب بهطور مکانیکی استراتژیهای دولت و امپراتوری را بر حسب الزامات سرمایهدارانه درک میکنند. او ادعا میکند که دو منطق قدرت «مرتباً و گاهی تا مرز تضاد آشکار با یکدیگر درگیر میشوند.» اما هاروی هرگز به ما نمیگوید که چرا او انتظار دارد که منطق سرزمینی قدرت و منطق سرمایهدارانهی قدرت با هم تضاد پیدا کنند و مثالهای روشنگرانهی او حقانیت بحثش را اثبات نمیکنند.
🔸 مسئلهی اصلی این نیست که منافع دولت در تضاد با منافع سرمایه است. معمولاً حتی میتوان گروههایی با منافع قدرتمند ضدسرمایهداری را در نظر گرفت که هنگامی که حاکم میشوند، استراتژیهای بینالمللی را تا حدامکان همراستا با نیازهای سرمایه اجرا میکنند. شاهد آن تداوم سیاست خارجیِ، در واقع استراتژی امپریالیستیِ، احزاب کارگری یا سوسیالیستیای است که قدرت را در کشورهای سرمایهداری پیشرفته، بهویژه در دوران استعمار، به دست میگرفتند. اما نکته این است که، حتی زمانی که همهی دولتها به طور منظم به دنبال منافع ناشی از انباشت سرمایهاند، ممکن است نتیجهی معکوس بهبار آورند. نیازی به ذکر این نکته نیست که دولتها با پیگیری سیاسی منافع سرمایههای ملی خود به رقابت و جنگ سوق داده میشوند... با این حال، به همان اندازه بدیهی است که در بسیاری از موارد، نتیجه به طرز فاجعهباری علیه منافع آنها بوده است. به بیان کلی، معضل این است که کنش هر دولتی بهراحتی میتواند واکنشهای سایر دولتها را به همراه داشته باشد که یک واکنش زنجیرهای را به راه میاندازد که هیچ یک از آنها قادر به کنترل آن نیست. این نوع واکنشهای زنجیرهای موضوع تاریخ بینالمللی است و اگرچه در تضاد با مقدمات استاندارد تاریخی-ماتریالیستی نیست ــ زیرا در اغلب موارد، دولتها تمام تلاش خود را برای اتخاذ استراتژیهایی مطابق با الزامات انباشت سرمایه انجام میدهند زیرا خلاف این امر معمولاً زیانبخش است ــ آنها به طور کامل توسط آن مقدمات توضیح داده نمیشوند، اما نیاز به تجزیه و تحلیل در شرایط خاص خود دارند....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3WC
#امپریالیسم #هاروی #رابرت_برنر #حسن_مرتضوی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
امپریالیسم چه هست و چه نیست؟
نوشتهی: رابرت برنر ترجمهی: حسن مرتضوی اقتصاد جهانی در سپتامبرـاکتبر 1998 به اندازه یک مو با فروپاشی سراسری سیستم فاصله داشت، اما هاروی با مفهوم انباشتْ به مدد سلبمالکیت، راه را عملاً میگشاید ت…