▫️ ارتشهای منطقهای و صنایع نظامی
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: شَنا مارشال
ترجمهی: دلشاد عبادی
22 دسامبر 2021
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شکلگیری ارتشهای منطقهای مدرن
▪️ تکامل مزیت ارتش
▪️ پیگیری بومی توسعهی تسلیحات منطقهای
▪️ خاورمیانه بهمثابهی بنیاد صنایع تسلیحاتی جهانی
▪️ تقویت ارتشها و افزایش تقابلهای منطقهای
از متن مقاله:
🔸 نیروهای مسلح و نهادهای نظامی نقشی عمده در شکل دادن به اقتصادسیاسیِ شمال آفریقا و خاورمیانهی معاصر ایفا کردهاند. این منطقه نهتنها بزرگترین واردکنندهی سلاح محسوب میشود، بلکه بلندپروازیهای افسران نظامی در این منطقه از گذشتههای دور اثرات گستردهای بر توزیع منابع و پویههای سیاسی داشته است. بسیاری از تحولات بنیادین منطقه، از جمله کودتاها، پروژههای دولتسازی و پذیرش وامهای عظیم و خانمانبرانداز، همگی درهمتافته با ارتش و امتیازات ویژهی نهادی آن بوده است. دسترسی به ابزارهای فیزیکی سرکوب ــ سلاحها و فناوریهای نظامی مرتبط ــ کماکان نقشی محوری در سیاست خارجی دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا میکند. به همین ترتیب، سیاست خارجی ایالاتمتحده و اروپا نیز در قبال منطقه، بهانضمامیترین وجه در شکلهای نظامی تجلی یافته است، شکلهایی نظیر فروش تسلیحات و انتقال فناوری نظامی، معاهدات دفاعی، آموزشهای نظامی و مداخلات مسلحانه. از آنجا که ارتشهای منطقه بازیگران سیاسی مهمی تلقی میشوند و نقشی جدانشدنی در بازار جهانی تسلیحات دارند، مدیران غیرنظامی و نظامیِ صنایع اسلحهسازی و نهادهای نظامیِ کشورهای سرمایهداری مرکز در ایالاتمتحده و اروپا، از رابطهای پیچیده و اغلب شخصی با افسران نظامی خاورمیانه و شمال آفریقا برخوردارند. این دو گروه در کنار هم، شبکهای یکدست از رهبران سیاسی و مدیران کسبوکارها شکل میدهند که در صدد گسترش نظامیسازی و مشروعیتبخشی به رژیمهای نظامی هستند.
🔸 ارتشها همواره عاملان مهمی در سیاستِ خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین اکثر نقاط جنوب جهانی بودهاند. دانشمندان علوم اجتماعی در دهههای 1940 تا 1960 ارتشها را عامل اصلی در تعیین سرنوشت مبارزات استقلالطلبانه، انقلابها، مدرنیزاسیون، دولتسازی و شکلدهی به هویت ملی تشخیص دادند. ارتش کماکان در دورهی پسااستقلال، یعنی در دهههای 1950 تا 1970، عاملی محوری باقیماند، یعنی در دورانی که کودتاها و ضدکودتاهایی که حیات سیاسی منطقه را شکل میداد و با سه کودتای 1979 در سوریه (و چندین کودتای پس از آن) آغاز شد. کودتا/انقلاب 1952 در مصر موجب تأسیس و مشروعیتبخشی به شکل جمهوری نظامی بهمثابهی یک مدل سیاسی منطقهای شد که دستکم در آغاز از محبوبیتی واقعی بهرهمند بود. این مدل در شکلهایی کمابیش ثابت در سوریه، عراق، یمن، الجزایر، لیبی، سودان و ترکیه نیز اتخاذ شد.
🔸 زمانی که دوامِ رژیمهای اقتدارگرا و غیرمردمی در دهههای 1980 تا اوایل 2000 موجب سردرگمیِ پژوهشگران و روزنامهنگاران شده بود، ارتش بار دیگر به عاملی برجسته بدل شد، اینبار به عنوان پایهای نهادی که سدِ راهِ مطالبات مردمی برای تغییرات دموکراتیک بود. دانشمندان علوم سیاسی بهطور مشخص بر این مسئله تمرکز کردند که این رژیمها چگونه به برقراری توازن در زمینههای منابع مادی، همکاری سیاسی و سیاستِ هویت پرداختند تا در عینِ پاسخگویی به خواستهای نیروهای مسلح، توانایی آنها را برای کودتاهای بیشتر کاهش دهند. به همین ترتیب، آنها بر مبنای نقشِ ارتش در ساختارِ حکومت، بارها و بارها سنخشناسیهای مختلفی از رژیمهای منطقه برساختند: [یکم] دموکراسیهای نظامی (ترکیه، اسرائیل) یعنی کشورهایی که نهادهای دموکراتیک در آنها وجود دارند اما ارتشهای قدرتمند نیز نفوذ و اثر قابلتوجهی بر سیاست اِعمال میکنند؛ [دوم] دولتهایی که در آنها ارتشهای بزرگ وجود دارند اما قدرت آن توسط مجموعهای قدرتمند از عاملیتهای رقیب، نظیر گارد ویژه و سازمانهای اطلاعاتی، که متحد رهبر هستند، متوازن شده است (عراقِ صدام حسین و لیبیِ معمر قذافی)؛ [سوم] رژیمهایی با مستبدانی غیرنظامی که دارای پسزمینهی نظامی و ملزومات همهجانبه برای نیروهای مسلح هستند (حُسنی مبارک در مصر، علی عبدالله صالح در یمن و عبدالعزیز بوتفلیقه در الجزایر)؛ و [چهارم،] سلطنتهایی که عمیقاً بر نیروهای مزدور و مشاوران خارجی متکی هستند (عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی، بحرین، قطر، کویت)...
🔹متن کامل چهارمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Hh
#خاور_میانه #شنا_مارشال #دلشاد_عبادی
#نئولیبرالیسم #نظامیگری #ارتش_منطقهای #صنایع_تسلیحاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: شَنا مارشال
ترجمهی: دلشاد عبادی
22 دسامبر 2021
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شکلگیری ارتشهای منطقهای مدرن
▪️ تکامل مزیت ارتش
▪️ پیگیری بومی توسعهی تسلیحات منطقهای
▪️ خاورمیانه بهمثابهی بنیاد صنایع تسلیحاتی جهانی
▪️ تقویت ارتشها و افزایش تقابلهای منطقهای
از متن مقاله:
🔸 نیروهای مسلح و نهادهای نظامی نقشی عمده در شکل دادن به اقتصادسیاسیِ شمال آفریقا و خاورمیانهی معاصر ایفا کردهاند. این منطقه نهتنها بزرگترین واردکنندهی سلاح محسوب میشود، بلکه بلندپروازیهای افسران نظامی در این منطقه از گذشتههای دور اثرات گستردهای بر توزیع منابع و پویههای سیاسی داشته است. بسیاری از تحولات بنیادین منطقه، از جمله کودتاها، پروژههای دولتسازی و پذیرش وامهای عظیم و خانمانبرانداز، همگی درهمتافته با ارتش و امتیازات ویژهی نهادی آن بوده است. دسترسی به ابزارهای فیزیکی سرکوب ــ سلاحها و فناوریهای نظامی مرتبط ــ کماکان نقشی محوری در سیاست خارجی دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا میکند. به همین ترتیب، سیاست خارجی ایالاتمتحده و اروپا نیز در قبال منطقه، بهانضمامیترین وجه در شکلهای نظامی تجلی یافته است، شکلهایی نظیر فروش تسلیحات و انتقال فناوری نظامی، معاهدات دفاعی، آموزشهای نظامی و مداخلات مسلحانه. از آنجا که ارتشهای منطقه بازیگران سیاسی مهمی تلقی میشوند و نقشی جدانشدنی در بازار جهانی تسلیحات دارند، مدیران غیرنظامی و نظامیِ صنایع اسلحهسازی و نهادهای نظامیِ کشورهای سرمایهداری مرکز در ایالاتمتحده و اروپا، از رابطهای پیچیده و اغلب شخصی با افسران نظامی خاورمیانه و شمال آفریقا برخوردارند. این دو گروه در کنار هم، شبکهای یکدست از رهبران سیاسی و مدیران کسبوکارها شکل میدهند که در صدد گسترش نظامیسازی و مشروعیتبخشی به رژیمهای نظامی هستند.
🔸 ارتشها همواره عاملان مهمی در سیاستِ خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین اکثر نقاط جنوب جهانی بودهاند. دانشمندان علوم اجتماعی در دهههای 1940 تا 1960 ارتشها را عامل اصلی در تعیین سرنوشت مبارزات استقلالطلبانه، انقلابها، مدرنیزاسیون، دولتسازی و شکلدهی به هویت ملی تشخیص دادند. ارتش کماکان در دورهی پسااستقلال، یعنی در دهههای 1950 تا 1970، عاملی محوری باقیماند، یعنی در دورانی که کودتاها و ضدکودتاهایی که حیات سیاسی منطقه را شکل میداد و با سه کودتای 1979 در سوریه (و چندین کودتای پس از آن) آغاز شد. کودتا/انقلاب 1952 در مصر موجب تأسیس و مشروعیتبخشی به شکل جمهوری نظامی بهمثابهی یک مدل سیاسی منطقهای شد که دستکم در آغاز از محبوبیتی واقعی بهرهمند بود. این مدل در شکلهایی کمابیش ثابت در سوریه، عراق، یمن، الجزایر، لیبی، سودان و ترکیه نیز اتخاذ شد.
🔸 زمانی که دوامِ رژیمهای اقتدارگرا و غیرمردمی در دهههای 1980 تا اوایل 2000 موجب سردرگمیِ پژوهشگران و روزنامهنگاران شده بود، ارتش بار دیگر به عاملی برجسته بدل شد، اینبار به عنوان پایهای نهادی که سدِ راهِ مطالبات مردمی برای تغییرات دموکراتیک بود. دانشمندان علوم سیاسی بهطور مشخص بر این مسئله تمرکز کردند که این رژیمها چگونه به برقراری توازن در زمینههای منابع مادی، همکاری سیاسی و سیاستِ هویت پرداختند تا در عینِ پاسخگویی به خواستهای نیروهای مسلح، توانایی آنها را برای کودتاهای بیشتر کاهش دهند. به همین ترتیب، آنها بر مبنای نقشِ ارتش در ساختارِ حکومت، بارها و بارها سنخشناسیهای مختلفی از رژیمهای منطقه برساختند: [یکم] دموکراسیهای نظامی (ترکیه، اسرائیل) یعنی کشورهایی که نهادهای دموکراتیک در آنها وجود دارند اما ارتشهای قدرتمند نیز نفوذ و اثر قابلتوجهی بر سیاست اِعمال میکنند؛ [دوم] دولتهایی که در آنها ارتشهای بزرگ وجود دارند اما قدرت آن توسط مجموعهای قدرتمند از عاملیتهای رقیب، نظیر گارد ویژه و سازمانهای اطلاعاتی، که متحد رهبر هستند، متوازن شده است (عراقِ صدام حسین و لیبیِ معمر قذافی)؛ [سوم] رژیمهایی با مستبدانی غیرنظامی که دارای پسزمینهی نظامی و ملزومات همهجانبه برای نیروهای مسلح هستند (حُسنی مبارک در مصر، علی عبدالله صالح در یمن و عبدالعزیز بوتفلیقه در الجزایر)؛ و [چهارم،] سلطنتهایی که عمیقاً بر نیروهای مزدور و مشاوران خارجی متکی هستند (عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی، بحرین، قطر، کویت)...
🔹متن کامل چهارمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Hh
#خاور_میانه #شنا_مارشال #دلشاد_عبادی
#نئولیبرالیسم #نظامیگری #ارتش_منطقهای #صنایع_تسلیحاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ارتشهای منطقهای و صنایع نظامی
نوشتهی: شَنا مارشال ترجمهی: دلشاد عبادی نیروهای مسلح و نهادهای نظامی نقشی عمده در شکل دادن به اقتصادسیاسیِ شمال آفریقا و خاورمیانهی معاصر ایفا کردهاند. این منطقه نهتنها بزرگترین واردکنندهی س…