🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
14 ژوئیه 2020
این تحقیق، پیشکشِ معلمان عزیز و تشکلهای صنفی آنها، که سکونِ حاکم در تشکلگراییِ ِمستقلِ و پایدارِ کارگری را پس از چند دهه شکستند. پیشکشِ فعالان صنفی که با گردننهادن به اعدام، زندان، شکنجه، تبعید و اخراج، چون مبارزان انقلابی دهه ۵۰، بر فضای ترس و ارعاب غلبه میکنند. پیشکشِ آنها که با نوشتن و نقدکردن در جایگاه یک معلم، به جنبش معلمان اعتباری نوین بخشیدهاند. پیشکشِ بازنشستگان که خود را بازایستادگان نامیدهاند. و پیشکشِ صمد بهرنگی که مبارزه در جایگاه اجتماعی یک معلم را نهادینه کردهاست.
🔸 در راستای پاسخی محدود بهضرورت «خاذنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبشهای کارگری اخیِر ایران، و در ادامه مقالاتِ انسان آبان این بار به واکاوی پیشینه سازمانیابی در جنبش معلمان با تمركز بر دو دهه اخير پرداختهايم. جنبشی که از نقطه نظر کمیت و وزن اجتماعی، شامل قشری وسیع از کارگرانِ مولد در سراسر کشور است. معلمان، بیش از ۱۵ میلیون دانشآموز پشتِ سر خود دارند و از شهرهای بزرگ تا روستاها، با این جمعیت جوان، هر روز در ارتباطی فعال هستند. آنها ـ بهروایت یک معلم بازنشسته – اختصاراً، بانفوذترین کلام، گستردهترین ارتباط، موثرترین اراده را در بین کارگران دارند. اعتراض و اعتصاب آنها وسیعاً و بلاواسطه در جامعه منعکس و در زندگی غالب مردم، دانشآموزان و خانوادههای آنان، مطرح و مورد بحث واقع میشود. بههمین جهت، شکل و ماهیت مبارزه طبقاتی آنها بازتابی گسترده در اقشار دیگرِ کارگری دارد. معلمان از اولین اقشار کارگری در ایران بودند که از اواخر دهه ۷۰، سازمانیابی مستقل از قدرت را مجدداً شروع و مستمر و رونده ادامه دادهاند. آنها بدون فراشدهای ناممکن و موقت، با محوریت بُعد اقتصادی مبارزه، بر امکان سازمانیابی مستقل، استوار و محکم پای فشردند، در برابر اخراج دستگیری، اعدام و تبعید دست از مبارزه برنداشتند و موفق شدند عمدتاً در ۲ دهه گذشته، پایدارترین تشکل مستقل کارگری را، با ساختاری متمرکز و غیرمتمرکز ایجاد کنند. تشکلی با شکلِ سندیکایی متداول و شناخته شده، که به چانهزنی مزد قناعت نکرد و در اوجهای جنبش کارگری، از مرزهای سندیکایی پا فراتر گذاشته است. تشکلی زایندهِ پراتیکِ خودگسترِ کارگران ایران، که ویژه اینگونه نظامهای تمامیتخواه و شرایط تاریخی مشخص ایران است.
🔸فرآیندِ سازمانیابی معلمان، واکاوی زایش و رشد آن در دو دهه گذشته، به صورت تحلیل انضمامی از وضعیت انضمامی، موضوع این مقاله در چند بخش است. بخش نخست به نوزایشِ تشکیلاتِ معلمانی میپردازد که با شروع اعتراضاتِ پساجنگ در دهه ۷۰ و در ضدیت با معلمان وابسته به قدرت، به «معلمِ گچ بهدست» مشهور شدند. کارگرانی که تنها دارائیشان نیروی کار و گچِ دستشان بود و از رانتهای حکومتی (بسیجی، امنیتی، اصلاحطلبی، اصولگرایی، ) نیز اندوختهای نداشتند. این بخش، وقایع مهمِ تشکلیابی معلمان را، تا نیمه دوم دهه ۸۰ پوشش میدهد. بخش دوم به افت جنبش معلمان و ایستادگی فعالان آنها، از نیمه دوم دهه ۸۰ تا نیمه اول دهه ۹۰ اختصاص دارد. بخش سوم در نیمه اول دهه ۹۰ با گسترش اینترنت همزمان میگردد. فعالیت معلمان اعم از رسمی و غیررسمی در این دهه بهصورت غیر متمرکز، متکثر و افقی در همزیستی با تشکلهای متمرکز، تغییری نوین در سازمانیابی کارگران بهوجود آوردهاست که میتواند نمونهای موفق برای اقشار دیگر جنبش کارگری باشد. بخش چهارم بر موقعیت و ظرفیت ضدسرمایهدارانه تشکلگرایی معلمان، پس از جنبش دیماه ۹۶ تمرکز دارد.
🔹 بخش نخست این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1As
#فرنگیس_بختیاری #انسان_آبان #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
14 ژوئیه 2020
این تحقیق، پیشکشِ معلمان عزیز و تشکلهای صنفی آنها، که سکونِ حاکم در تشکلگراییِ ِمستقلِ و پایدارِ کارگری را پس از چند دهه شکستند. پیشکشِ فعالان صنفی که با گردننهادن به اعدام، زندان، شکنجه، تبعید و اخراج، چون مبارزان انقلابی دهه ۵۰، بر فضای ترس و ارعاب غلبه میکنند. پیشکشِ آنها که با نوشتن و نقدکردن در جایگاه یک معلم، به جنبش معلمان اعتباری نوین بخشیدهاند. پیشکشِ بازنشستگان که خود را بازایستادگان نامیدهاند. و پیشکشِ صمد بهرنگی که مبارزه در جایگاه اجتماعی یک معلم را نهادینه کردهاست.
🔸 در راستای پاسخی محدود بهضرورت «خاذنهایی برای حفظ و ذخیره و استفادهی بجا» از تجربهیِ زیستهی سازمانیابی و ظرفیتهای ضدسرمایهدارانهی جنبشهای کارگری اخیِر ایران، و در ادامه مقالاتِ انسان آبان این بار به واکاوی پیشینه سازمانیابی در جنبش معلمان با تمركز بر دو دهه اخير پرداختهايم. جنبشی که از نقطه نظر کمیت و وزن اجتماعی، شامل قشری وسیع از کارگرانِ مولد در سراسر کشور است. معلمان، بیش از ۱۵ میلیون دانشآموز پشتِ سر خود دارند و از شهرهای بزرگ تا روستاها، با این جمعیت جوان، هر روز در ارتباطی فعال هستند. آنها ـ بهروایت یک معلم بازنشسته – اختصاراً، بانفوذترین کلام، گستردهترین ارتباط، موثرترین اراده را در بین کارگران دارند. اعتراض و اعتصاب آنها وسیعاً و بلاواسطه در جامعه منعکس و در زندگی غالب مردم، دانشآموزان و خانوادههای آنان، مطرح و مورد بحث واقع میشود. بههمین جهت، شکل و ماهیت مبارزه طبقاتی آنها بازتابی گسترده در اقشار دیگرِ کارگری دارد. معلمان از اولین اقشار کارگری در ایران بودند که از اواخر دهه ۷۰، سازمانیابی مستقل از قدرت را مجدداً شروع و مستمر و رونده ادامه دادهاند. آنها بدون فراشدهای ناممکن و موقت، با محوریت بُعد اقتصادی مبارزه، بر امکان سازمانیابی مستقل، استوار و محکم پای فشردند، در برابر اخراج دستگیری، اعدام و تبعید دست از مبارزه برنداشتند و موفق شدند عمدتاً در ۲ دهه گذشته، پایدارترین تشکل مستقل کارگری را، با ساختاری متمرکز و غیرمتمرکز ایجاد کنند. تشکلی با شکلِ سندیکایی متداول و شناخته شده، که به چانهزنی مزد قناعت نکرد و در اوجهای جنبش کارگری، از مرزهای سندیکایی پا فراتر گذاشته است. تشکلی زایندهِ پراتیکِ خودگسترِ کارگران ایران، که ویژه اینگونه نظامهای تمامیتخواه و شرایط تاریخی مشخص ایران است.
🔸فرآیندِ سازمانیابی معلمان، واکاوی زایش و رشد آن در دو دهه گذشته، به صورت تحلیل انضمامی از وضعیت انضمامی، موضوع این مقاله در چند بخش است. بخش نخست به نوزایشِ تشکیلاتِ معلمانی میپردازد که با شروع اعتراضاتِ پساجنگ در دهه ۷۰ و در ضدیت با معلمان وابسته به قدرت، به «معلمِ گچ بهدست» مشهور شدند. کارگرانی که تنها دارائیشان نیروی کار و گچِ دستشان بود و از رانتهای حکومتی (بسیجی، امنیتی، اصلاحطلبی، اصولگرایی، ) نیز اندوختهای نداشتند. این بخش، وقایع مهمِ تشکلیابی معلمان را، تا نیمه دوم دهه ۸۰ پوشش میدهد. بخش دوم به افت جنبش معلمان و ایستادگی فعالان آنها، از نیمه دوم دهه ۸۰ تا نیمه اول دهه ۹۰ اختصاص دارد. بخش سوم در نیمه اول دهه ۹۰ با گسترش اینترنت همزمان میگردد. فعالیت معلمان اعم از رسمی و غیررسمی در این دهه بهصورت غیر متمرکز، متکثر و افقی در همزیستی با تشکلهای متمرکز، تغییری نوین در سازمانیابی کارگران بهوجود آوردهاست که میتواند نمونهای موفق برای اقشار دیگر جنبش کارگری باشد. بخش چهارم بر موقعیت و ظرفیت ضدسرمایهدارانه تشکلگرایی معلمان، پس از جنبش دیماه ۹۶ تمرکز دارد.
🔹 بخش نخست این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1As
#فرنگیس_بختیاری #انسان_آبان #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #طبقه_متوسط
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نوزایشِ سازمانِ «معلمانِ گچ بهدست»
فرایندِ سازمانیابی معلمان: 1385-1377– بخش اول نوشتهی: فرنگیس بختیاری در هر ۴ بخش نوشتاری که در پیش داریم، علاوه بر مستندکردن فرآیند سازمانیابی معلمان، هدف آن است که نشان دهیم در کشوری که بهجز م…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ کنشگریِ شبکهای همبسته، غیرمتمرکز
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393-1396
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
31 ژوئیه 2020
🔸 فرایند سازمانیابی معلمان دو دوره را تا کنون پشت سر گذارده است و اکنون وارد سومین دورهی خود میشود. بخش نخست که آغاز دورهی اول نوزایش سازمانیابی کارگران است از ۱۳۷۷ شروع میشود و تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم، از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، اولین دورهی مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی و کارگری را پاس میدارد؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. این بخش به مقطعی از جنبش کارگری ورود میکند که با فعالشدن اَپهای اینترنتی، شیوهی سازماندهی اعتراضات در حال تغییر و تحول است و معلمان از فعالان این تحول هستند.
🔸 در نیمهی دوم دههی هشتاد دو مانع اساسی در فرایند سازماندهی معلمان بهوجود آمده بود: فضای امنیتی و تمرکز سازمانی. تمرکزگرایی در مواجهه با سد امنیتی خود را توجیه و بازتولید میکرد. به موازات تشدید فضای امنیتی، انفعال این تشکلها ناشی از محدودیت یا عدمارتباط آنها با بدنه و نیز عدم امکان برگزاری مجامع عمومی، افزایش یافته بود تا حدیکه در پایان دههی هشتاد تقریباً به توقفِ فعالیتِ برخی کانونها انجامید. این امر مختص به معلمان نبود. در فضاهای دیگر کارگری، سایر سندیکاها نیز همین مسیر را، منتها دیرتر، پیموده بودند، با این تفاوت که سایر اعتراضات کارگری، چه آنها که سندیکا نداشتند، چه آنها که سندیکا داشتند و غیرقانونی شده بودند، بنا به ضرورت استقرار در مکان جمعی با گردهمآمدن و اتخاذ تصمیمات جمعی، شرایط مساعدتری برای غلبه بر ترس و رعب این سالها داشتند. در فضاهای بستهی کارگری، مانند کارگاه یا کارخانه، کارگران از این امکان برخوردار بودند و میتوانستند در ساعات معینی در محیط کار دورهم جمع شوند و دربارهی مشکلات مشورت، نمایندگانشان را با رأیگیری مستقیم انتخاب کنند و برای روش اعتراض تصمیم بگیرند. در غیابِ تشکلهای مستقل کارگری یا ممنوعیت و عقبنشینی اجباری سندیکاهای فعالشده، بههم پیوستنِ خودجوش در چنین مجامعی، مخصوصاً برای دریافت مطالبات معوقه، راهحلی ناگزیر بود. این مجامع امکانی برای راهبری اعتراضات و ظرفیتی خودگستر در مقابل بوروکراتیسم ساختار متمرکز هیئتمدیرهای فراهم آورده بودند. طبعاً معلمان که به صورت مجزا در کلاس حضور مییابند، یا تعدادشان در هر مؤسسهی آموزشی محدود است، از امکان تجمیع و تشکیل مجمع عمومی فوری محروم بودند.
🔸 با گسترش سرکوب و عقبنشینی کانونها، معلمان بیشتر از کارگران کلاسیک به یک آلترناتیو برای پیشبرد اعتراضاتشان نیاز داشتند. آنها به تجربه آموخته بودند که هزینهی سازمانیابی رسمی و متمرکز بسیار بالاست. هر بار که تشکلهای آنها فراخوان صادر میکردند، قبل و بعد از تجمع، برخی از اعضای هیئتمدیرهی تشکلها احضار میشدند و مورد بازجویی قرار میگرفتند. در نتیجهی تهاجمات پیدرپی نیروهای امنیتی و به منظور کاهش آسیبهای مستمر سرکوب، و نیز توانایی ذهنی ـ تحلیلی، معلمان زودتر و گستردهتر به هماهنگی و ارتباطگیری از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی آوردند...
🔹 بخش سوم سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Dg
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #رسانه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کنشگریِ شبکهای همبسته، غیرمتمرکز
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393-1396
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
31 ژوئیه 2020
🔸 فرایند سازمانیابی معلمان دو دوره را تا کنون پشت سر گذارده است و اکنون وارد سومین دورهی خود میشود. بخش نخست که آغاز دورهی اول نوزایش سازمانیابی کارگران است از ۱۳۷۷ شروع میشود و تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم، از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، اولین دورهی مقاومت و ایستادگی فعالان صنفی و کارگری را پاس میدارد؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. این بخش به مقطعی از جنبش کارگری ورود میکند که با فعالشدن اَپهای اینترنتی، شیوهی سازماندهی اعتراضات در حال تغییر و تحول است و معلمان از فعالان این تحول هستند.
🔸 در نیمهی دوم دههی هشتاد دو مانع اساسی در فرایند سازماندهی معلمان بهوجود آمده بود: فضای امنیتی و تمرکز سازمانی. تمرکزگرایی در مواجهه با سد امنیتی خود را توجیه و بازتولید میکرد. به موازات تشدید فضای امنیتی، انفعال این تشکلها ناشی از محدودیت یا عدمارتباط آنها با بدنه و نیز عدم امکان برگزاری مجامع عمومی، افزایش یافته بود تا حدیکه در پایان دههی هشتاد تقریباً به توقفِ فعالیتِ برخی کانونها انجامید. این امر مختص به معلمان نبود. در فضاهای دیگر کارگری، سایر سندیکاها نیز همین مسیر را، منتها دیرتر، پیموده بودند، با این تفاوت که سایر اعتراضات کارگری، چه آنها که سندیکا نداشتند، چه آنها که سندیکا داشتند و غیرقانونی شده بودند، بنا به ضرورت استقرار در مکان جمعی با گردهمآمدن و اتخاذ تصمیمات جمعی، شرایط مساعدتری برای غلبه بر ترس و رعب این سالها داشتند. در فضاهای بستهی کارگری، مانند کارگاه یا کارخانه، کارگران از این امکان برخوردار بودند و میتوانستند در ساعات معینی در محیط کار دورهم جمع شوند و دربارهی مشکلات مشورت، نمایندگانشان را با رأیگیری مستقیم انتخاب کنند و برای روش اعتراض تصمیم بگیرند. در غیابِ تشکلهای مستقل کارگری یا ممنوعیت و عقبنشینی اجباری سندیکاهای فعالشده، بههم پیوستنِ خودجوش در چنین مجامعی، مخصوصاً برای دریافت مطالبات معوقه، راهحلی ناگزیر بود. این مجامع امکانی برای راهبری اعتراضات و ظرفیتی خودگستر در مقابل بوروکراتیسم ساختار متمرکز هیئتمدیرهای فراهم آورده بودند. طبعاً معلمان که به صورت مجزا در کلاس حضور مییابند، یا تعدادشان در هر مؤسسهی آموزشی محدود است، از امکان تجمیع و تشکیل مجمع عمومی فوری محروم بودند.
🔸 با گسترش سرکوب و عقبنشینی کانونها، معلمان بیشتر از کارگران کلاسیک به یک آلترناتیو برای پیشبرد اعتراضاتشان نیاز داشتند. آنها به تجربه آموخته بودند که هزینهی سازمانیابی رسمی و متمرکز بسیار بالاست. هر بار که تشکلهای آنها فراخوان صادر میکردند، قبل و بعد از تجمع، برخی از اعضای هیئتمدیرهی تشکلها احضار میشدند و مورد بازجویی قرار میگرفتند. در نتیجهی تهاجمات پیدرپی نیروهای امنیتی و به منظور کاهش آسیبهای مستمر سرکوب، و نیز توانایی ذهنی ـ تحلیلی، معلمان زودتر و گستردهتر به هماهنگی و ارتباطگیری از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی آوردند...
🔹 بخش سوم سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Dg
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #رسانه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کنشگریِ شبکهای، همبسته، غیرمتمرکز
فرایندِ سازمانیابی معلمان: 1396-1393– بخش سوم نوشتهی: فرنگیس بختیاری نمود عینی و ملموس مطالبات هر جنبش را میتوان در قالب شعارهای مطرحشده توسط آن جنبش ارزیابی کرد. هر جنبشی برای پویایی خود بای…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی) نوشتهی: فرنگیس بختیاری با بروز و شیوع کرونا، بیشترین خطر متوجه زندانها میشود. تشکلهای صنفی نیز روی آزادی و مرخصی آنها تمرکز میکنند و مینویسند…
▫️ فعالیت سندیکاییِ مبارزهجوی طبقاتی
نوشتهی: لونت دولِک
ترجمهی: مهرداد امامی
20 سپتامبر 2020
📝 توضیح مترجم: متن حاضر یکی از مقالات ویژهنامهی «وقایع 16-15 ژوئن 1970» در فصلنامهی مارکسیسم انقلابی (Devrimci Marksizm) است. این وقایع در تاریخ جنبش کارگری-سندیکایی ترکیه جایگاهی استثنایی و تعیینکننده دارند. علاوه بر این، از خلال متن حاضر درمییابیم که «دیسک» (کنفدراسیون اتحادیههای کارگری انقلابی ترکیه) چگونه از سازمانی انقلابی و تأثیرگذار در اواخر دههی 1970، امروزه تبدیل به دنبالهروی سیاستهای کارگری اتحادیهی اروپا شده است، در حالی که با بیش از 112 هزار عضو در قالب 20 سندیکای متفاوت، سومین کنفدراسیون عظیم اتحادیههای کارگری ترکیه است. مارکسیسم انقلابی نشریهی دوزبانهی نظری-سیاسی «حزب کارگر انقلابی» (DİP) از احزاب تروتسکیست ترکیه و عضو «کمیتهی هماهنگی برای بنیانگذاری مجدد انترناسیونال چهارم» است. رهبر این حزب، سونگور ساوران از معدود فعالان و نظریهپردازان چپ ترکیه است که در سالهای اخیر مقالاتی از وی به فارسی برگردانده شده. از طریق این متن میتوان با دیدگاههای یکی از اصلیترین جریانات تروتسکیستی ترکیه در باب مبارزهی طبقاتی، فعالیت سندیکایی، حزب کارگری، ضدّ امپریالیسم، مسئلهی ستم ملی و مشخصاً مسئلهی کُردی و تا حدی هم مسئلهی برابری جنسیتی آشنا شد.
🔸 در سالهای دههی 1960، طبقهی کارگر ترکیه ورودی شکوهمند به عرصهی حیات اجتماعی و سیاسی کشور داشته است. این امر خود را در میتینگ 1961 ساراچخانه و نیز با کسب حق اعتصاب واقعی در 1963 در کارخانهی کاوِل نشان داده است. در چهارچوب مبارزهای که با اعتصابات و مقاومتها گسترش یافت، «دیسک» (کنفدراسیون اتحادیههای کارگری انقلابی ترکیه) در سال 1967 پایهگذاری شد. اِشغال کارخانهی دِربی، در پی اعتصاب کارگران کاوِل، موجب شد حق انتخاب سندیکا با مبارزهی واقعی به دست آید. این واقعه سبب شد برنامهی رفراندوم انتخاب سندیکا از طریق قرار دادن صندوقهای رأی در کارخانهها و کسب رأی کارگران وارد دستورکار تمام جنبشهای کارگری شود. بورژوازی با در هم شکستن یک به یکِ زنجیرههای جنبش کارگری در سالهای منتهی به دههی 1970 دست به ضدّ حمله زد. هدف «مهار کردن» «دیسک» بود. بورژوازی در جهت این هدف یکپارچه و متحد شده است. حزب عدالت دمیرل و حزب جمهوریخواه خلقِ اینونو و اِجِویت مشترکاً دست به آمادهسازی پیشنویسی قانونی به منظور نابودسازی «دیسک» و تبدیل «کنفدراسیون اتحادیههای کارگری ترکیه» به سندیکایی انحصاری زدند و در برابرِ طبقهی کارگر در جبههای واحد قرار گرفتند. وقایع 16-15 ژوئن، رخدادی است که بورژوازی و طبقهی کارگر همچون یک کل در مقابل هم قرار گرفتند و به بیان دیگر، میدان نبردی است که در آن با هم جنگیدند.
🔸 ادعای ما این نیست که «دیسک» پس از سالهای تأسیس، از منظر ساختار، کادرها، ایدئولوژی و سیاست طبقاتی خود الگویی کامل را ارائه میکند. مقصود ما، مرجع قرار دادن تاریخ «دیسک» و تحلیل دقیق آن در سالیان پایهگذاریاش هم نیست. هدف این متن، مطرح کردن اصول مبارزهی سندیکاییِ مورد نیاز طبقهی کارگر در شرایط امروزی است. «دیسکِ» 16-15 ژوئن، در جهت اهداف ما دادههای مهمی ارائه میکند. برای کارگرانی که در هر گردهمایی، کنگره و کنفرانس به نُطقهای فعالان سندیکایی گوش میسپارند که میگویند «ما از تبار کارگران کارخانهی کاوِل، کارگران 16-15 ژوئنها» هستیم، این مثالها باید چیزی ورای لحظات زیبای متعلق به گذشته باشند که دیگر تکرار نخواهند شد. زیرا در مبارزات آن دوران، درسهای بسیاری نهفته است که میتوانند چراغ راه مبارزات و نیازهای امروزی باشند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Jd
#لونت_دولک #مهرداد_امامی
#مبارزه_طبقاتی #ترکیه #دمکراسی #سندیکا #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: لونت دولِک
ترجمهی: مهرداد امامی
20 سپتامبر 2020
📝 توضیح مترجم: متن حاضر یکی از مقالات ویژهنامهی «وقایع 16-15 ژوئن 1970» در فصلنامهی مارکسیسم انقلابی (Devrimci Marksizm) است. این وقایع در تاریخ جنبش کارگری-سندیکایی ترکیه جایگاهی استثنایی و تعیینکننده دارند. علاوه بر این، از خلال متن حاضر درمییابیم که «دیسک» (کنفدراسیون اتحادیههای کارگری انقلابی ترکیه) چگونه از سازمانی انقلابی و تأثیرگذار در اواخر دههی 1970، امروزه تبدیل به دنبالهروی سیاستهای کارگری اتحادیهی اروپا شده است، در حالی که با بیش از 112 هزار عضو در قالب 20 سندیکای متفاوت، سومین کنفدراسیون عظیم اتحادیههای کارگری ترکیه است. مارکسیسم انقلابی نشریهی دوزبانهی نظری-سیاسی «حزب کارگر انقلابی» (DİP) از احزاب تروتسکیست ترکیه و عضو «کمیتهی هماهنگی برای بنیانگذاری مجدد انترناسیونال چهارم» است. رهبر این حزب، سونگور ساوران از معدود فعالان و نظریهپردازان چپ ترکیه است که در سالهای اخیر مقالاتی از وی به فارسی برگردانده شده. از طریق این متن میتوان با دیدگاههای یکی از اصلیترین جریانات تروتسکیستی ترکیه در باب مبارزهی طبقاتی، فعالیت سندیکایی، حزب کارگری، ضدّ امپریالیسم، مسئلهی ستم ملی و مشخصاً مسئلهی کُردی و تا حدی هم مسئلهی برابری جنسیتی آشنا شد.
🔸 در سالهای دههی 1960، طبقهی کارگر ترکیه ورودی شکوهمند به عرصهی حیات اجتماعی و سیاسی کشور داشته است. این امر خود را در میتینگ 1961 ساراچخانه و نیز با کسب حق اعتصاب واقعی در 1963 در کارخانهی کاوِل نشان داده است. در چهارچوب مبارزهای که با اعتصابات و مقاومتها گسترش یافت، «دیسک» (کنفدراسیون اتحادیههای کارگری انقلابی ترکیه) در سال 1967 پایهگذاری شد. اِشغال کارخانهی دِربی، در پی اعتصاب کارگران کاوِل، موجب شد حق انتخاب سندیکا با مبارزهی واقعی به دست آید. این واقعه سبب شد برنامهی رفراندوم انتخاب سندیکا از طریق قرار دادن صندوقهای رأی در کارخانهها و کسب رأی کارگران وارد دستورکار تمام جنبشهای کارگری شود. بورژوازی با در هم شکستن یک به یکِ زنجیرههای جنبش کارگری در سالهای منتهی به دههی 1970 دست به ضدّ حمله زد. هدف «مهار کردن» «دیسک» بود. بورژوازی در جهت این هدف یکپارچه و متحد شده است. حزب عدالت دمیرل و حزب جمهوریخواه خلقِ اینونو و اِجِویت مشترکاً دست به آمادهسازی پیشنویسی قانونی به منظور نابودسازی «دیسک» و تبدیل «کنفدراسیون اتحادیههای کارگری ترکیه» به سندیکایی انحصاری زدند و در برابرِ طبقهی کارگر در جبههای واحد قرار گرفتند. وقایع 16-15 ژوئن، رخدادی است که بورژوازی و طبقهی کارگر همچون یک کل در مقابل هم قرار گرفتند و به بیان دیگر، میدان نبردی است که در آن با هم جنگیدند.
🔸 ادعای ما این نیست که «دیسک» پس از سالهای تأسیس، از منظر ساختار، کادرها، ایدئولوژی و سیاست طبقاتی خود الگویی کامل را ارائه میکند. مقصود ما، مرجع قرار دادن تاریخ «دیسک» و تحلیل دقیق آن در سالیان پایهگذاریاش هم نیست. هدف این متن، مطرح کردن اصول مبارزهی سندیکاییِ مورد نیاز طبقهی کارگر در شرایط امروزی است. «دیسکِ» 16-15 ژوئن، در جهت اهداف ما دادههای مهمی ارائه میکند. برای کارگرانی که در هر گردهمایی، کنگره و کنفرانس به نُطقهای فعالان سندیکایی گوش میسپارند که میگویند «ما از تبار کارگران کارخانهی کاوِل، کارگران 16-15 ژوئنها» هستیم، این مثالها باید چیزی ورای لحظات زیبای متعلق به گذشته باشند که دیگر تکرار نخواهند شد. زیرا در مبارزات آن دوران، درسهای بسیاری نهفته است که میتوانند چراغ راه مبارزات و نیازهای امروزی باشند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Jd
#لونت_دولک #مهرداد_امامی
#مبارزه_طبقاتی #ترکیه #دمکراسی #سندیکا #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
فعالیت سندیکاییِ مبارزهجوی طبقاتی
از وقایع 16-15 ژوئن تا مبارزهی فلزکاران نوشتهی: لونت دولِک ترجمهی: مهرداد امامی متن حاضر یکی از مقالات ویژهنامهی «وقایع 16-15 ژوئن 1970» در فصلنامهی مارکسیسم انقلابی (Devrimci Marksizm) است.…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ تعلیم و تربیت نقادانه
▫️ در پاسداشت روز جهانی معلم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
4 اکتبر 2020
🔸 در جنبش کارگری ایران، قشر معلمین رادیکال در نقدِ جنبش خود از تواناترین کارگران هستند. چنانکه در بخش سوم سلسله مقالات سازمانیابی معلمان گفته شد، در اواخر دهه ۷۰، در دانشگاههای مرتبط به امر تعلیم و تربیت، معلمینی فارغالتحصیل و وارد مدارس شهرستانها و حاشیه شهرهای بزرگ شدند که تجربهزیسته تشکلگرایی، انتشار نشریه، بحث و جدل، نقد، مقالهنویسی و«اصلاحات» را در جنبش دانشجویی پرتلاطم آن دوره آموخته و آبدیده شده بودند. حاصل تجربهزیسته در فضای پس از ۱۸ تیر ۷۸، معلمان جوانی بودند که با عبور از خاتمی در دهه ۸۰ وارد فضای آموزشی کشور بهخصوص در حاشیه شهرها شدند و با شرکت در تجمعات و تحصنهای معلمان در نیمه اول دهه ۸۰ و نگاه انتقادی بهراهبری آن، تجربه غنی کسب کردند. این معلمین تازهوارد و معدودی از قدیمیترها در درون و بیرون تشکلها، با نگرش انتقادی متمایز و رادیکال یا عدالتخواه نامیده میشدند.
🔸 با عقبنشینی تشکلها در برابر سرکوب، آنها از اوایل دهه ۹۰ برای سازماندهی غیرمتمرکز معلمان وارد دنیای مجازی شدند و با نقد مقولههای مختلفِ این جنبش و فراخوانهای مستقل، بهتدریج نگرش خود را وارد کانونهای صنفی معلمان و حتی شورای هماهنگکننده آنها نمودند. دنبال کردن نقد آنها در اینترنت مؤید آن است که پراتیک در جنبش معلمان با کارگران آگاهی مواجه است که بهتبعت از صمد بهرنگی و راه او، با چشمان هوشیار سلطه فرهنگی را تبیین و بلافاصله زیر ذرهبین روشنگری میبرند. در این قشر از کارگران بهعلت تولید کالای ذهنی، گسیختگی کردار و اندیشه کمتر از سایر اقشار است. اما اندیشه برای تعقیب کردار هنوز توسن قوی ندارد. رهروانِ صمد در قشر معلم گرچه سویه نقادی وی را عمده و گرایش به سویه مبارزه فردی ماهی سیاه کوچولو را تندروی میدانند. اما نقد اکثریت آنها کمتر انقلابی و هنوز بیشتر سنتی است. نقد آنها، بهمانند صمد بهرنگی بهواسطه روشنگریاش، حاکمان وقت، ثروتمندان، سرمایهداران، اختلاسگران و شکافهای طبقاتی را زیر سؤال میبرد و ماحصلش البته خشم و ستیزهگری است که به تقابل طبقاتی، زندان، اخراج و تبعید منجر میشود. اما هنوز محتوای این روشنگری، توأمان، ستیزهجویی با مناسبات تولید و بازتولید سرمایهدارانه را القاء نمیکند. بلکه عموماً ستیزهجویی نتیجه خشم حاصل از روشنگری است که متوجه حاکمیت وقت و سیاستهای آن منجمله ریاضت اقتصادی میگردد. این نوع نقد را به صورت مدون و مشروح در نگرش اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت نقادانه نیمه دوم قرن بیستم جهان نیز میتوان دید.
🔸 موضوع این مقاله، در پاسداشت روز جهانی معلم، جایگاه و شیوه نقد در جنبش معلمان در جهان و ایران است. ابتدا برای نشاندادن سویههای نقد در جنبش معلمان ایران، نقل مستقیمِ بخشهایی از برخی متون انتقادی معلمان ـ و البته رادیکالترین آنهاـ در مقولههای مختلف که عمدتا به سازمانیابی در جنبش معلمان مرتبط است، در حوزه نقدِ مثبت، نقدِ منفی قرار میگیرد. سپس بهپیشینه نظری تعلیم و تربیت نقادانه در جهان و بازتاب آن در فضای آکادمیک تعلیم و تربیت ایران پرداخته میشود.
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1L8
#فرنگیس_بختیاری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_معلمان #سازمانیابی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ تعلیم و تربیت نقادانه
▫️ در پاسداشت روز جهانی معلم
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
4 اکتبر 2020
🔸 در جنبش کارگری ایران، قشر معلمین رادیکال در نقدِ جنبش خود از تواناترین کارگران هستند. چنانکه در بخش سوم سلسله مقالات سازمانیابی معلمان گفته شد، در اواخر دهه ۷۰، در دانشگاههای مرتبط به امر تعلیم و تربیت، معلمینی فارغالتحصیل و وارد مدارس شهرستانها و حاشیه شهرهای بزرگ شدند که تجربهزیسته تشکلگرایی، انتشار نشریه، بحث و جدل، نقد، مقالهنویسی و«اصلاحات» را در جنبش دانشجویی پرتلاطم آن دوره آموخته و آبدیده شده بودند. حاصل تجربهزیسته در فضای پس از ۱۸ تیر ۷۸، معلمان جوانی بودند که با عبور از خاتمی در دهه ۸۰ وارد فضای آموزشی کشور بهخصوص در حاشیه شهرها شدند و با شرکت در تجمعات و تحصنهای معلمان در نیمه اول دهه ۸۰ و نگاه انتقادی بهراهبری آن، تجربه غنی کسب کردند. این معلمین تازهوارد و معدودی از قدیمیترها در درون و بیرون تشکلها، با نگرش انتقادی متمایز و رادیکال یا عدالتخواه نامیده میشدند.
🔸 با عقبنشینی تشکلها در برابر سرکوب، آنها از اوایل دهه ۹۰ برای سازماندهی غیرمتمرکز معلمان وارد دنیای مجازی شدند و با نقد مقولههای مختلفِ این جنبش و فراخوانهای مستقل، بهتدریج نگرش خود را وارد کانونهای صنفی معلمان و حتی شورای هماهنگکننده آنها نمودند. دنبال کردن نقد آنها در اینترنت مؤید آن است که پراتیک در جنبش معلمان با کارگران آگاهی مواجه است که بهتبعت از صمد بهرنگی و راه او، با چشمان هوشیار سلطه فرهنگی را تبیین و بلافاصله زیر ذرهبین روشنگری میبرند. در این قشر از کارگران بهعلت تولید کالای ذهنی، گسیختگی کردار و اندیشه کمتر از سایر اقشار است. اما اندیشه برای تعقیب کردار هنوز توسن قوی ندارد. رهروانِ صمد در قشر معلم گرچه سویه نقادی وی را عمده و گرایش به سویه مبارزه فردی ماهی سیاه کوچولو را تندروی میدانند. اما نقد اکثریت آنها کمتر انقلابی و هنوز بیشتر سنتی است. نقد آنها، بهمانند صمد بهرنگی بهواسطه روشنگریاش، حاکمان وقت، ثروتمندان، سرمایهداران، اختلاسگران و شکافهای طبقاتی را زیر سؤال میبرد و ماحصلش البته خشم و ستیزهگری است که به تقابل طبقاتی، زندان، اخراج و تبعید منجر میشود. اما هنوز محتوای این روشنگری، توأمان، ستیزهجویی با مناسبات تولید و بازتولید سرمایهدارانه را القاء نمیکند. بلکه عموماً ستیزهجویی نتیجه خشم حاصل از روشنگری است که متوجه حاکمیت وقت و سیاستهای آن منجمله ریاضت اقتصادی میگردد. این نوع نقد را به صورت مدون و مشروح در نگرش اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت نقادانه نیمه دوم قرن بیستم جهان نیز میتوان دید.
🔸 موضوع این مقاله، در پاسداشت روز جهانی معلم، جایگاه و شیوه نقد در جنبش معلمان در جهان و ایران است. ابتدا برای نشاندادن سویههای نقد در جنبش معلمان ایران، نقل مستقیمِ بخشهایی از برخی متون انتقادی معلمان ـ و البته رادیکالترین آنهاـ در مقولههای مختلف که عمدتا به سازمانیابی در جنبش معلمان مرتبط است، در حوزه نقدِ مثبت، نقدِ منفی قرار میگیرد. سپس بهپیشینه نظری تعلیم و تربیت نقادانه در جهان و بازتاب آن در فضای آکادمیک تعلیم و تربیت ایران پرداخته میشود.
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1L8
#فرنگیس_بختیاری #مبارزه_طبقاتی #جنبش_معلمان #سازمانیابی #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ در دفاع از استقلال چپ انقلابی
▫️نکاتی دربارهی ضرورت مرزبندی با دشمن
نوشتهی: علی مسیو
25 دسامبر 2020
🔸 چندی پیش گفتگو یا مناظرهای برگزار شد بین دو تن از نمایندگان جریان عدالتخواهی و یکی از فعالین چپ رادیکال. انتخاب سیاسی رفیقی که در چنین مناظرهای مشارکت نمود موضوع مهم و قابل تاملی را پیش روی ما قرار میدهد که همانا نسبت بین نیروهای چپ رادیکال با جریاناتیست که در سالهای اخیر با نشانها و دعاوی چپ در زمین دیگری سر برآوردهاند. پس، در این نوشتار میکوشیم از نقد رویداد جزئی یادشده فراتر رفته و به موقعیت عامی بپردازیم که بهواسطهی پیشروی بیوقفهي دشمن در برابر ما قرار گرفته و «مواجهه» با این جریانات را ناگزیر میسازد. با این دغدغه، متن حاضر تلاشیست مقدماتی برای روشنیانداختن بر خاستگاه دولتیِ پیدایش جریانات «عدالتخواهی» و «چپ محور مقاومت»؛ و درعین حال، دعوتیست از نیروهای چپ رادیکال برای جدیگرفتن این «پدیده»ی نوظهور و مواجههی اصولی با آن. روشی که این نوشتار انتقادی را بر آن بنا میکنیم، رجوع به خط سیر تاریخی «خلق» این پدیده و ضرورتهای مادی پیدایش و رشد آن در پویش خاص نهاد دولت در ایران است.
🔸 نظام حاکم بر ایران مانند هر حکومتی، ارگانیزمی خودآگاه است. رویاروییهای مستمر آن با نیروهای ناهمسازِ درون جامعه از روند تثبیت ضدانقلاب تا امروز، و نیز درگیریهای متعدد و زدوبندهای ناپایدار آن با عوامل و قدرتهای خارجی موجب شدهاند که روند حیات سیاسی این نظام با شکنندگی دایمی همراه باشد. از نتایج مهم این روند طولانیِ مبارزه برای بقاء، یکی آن بوده که ثقل خودآگاهیِ شدتیافتهی نظام بیش از هر چیزی بر خنثیسازیِ خطرات تهدیدکنندهی هستی دولت معطوف شده است: تهدیدات داخلی و خارجی؛ در عین اینکه خود این خطرات و تهدیدات با نوع سیاستهای کلان دولت و پیامدهای درونی و بیرونی آنها در هر مرحله از حیات چهلسالهی آن پیوند داشتهاند و درنتیجه ماهیت و تجلیهای ثابتی نداشتهاند.
🔸 پیدایش جریان عدالتخواهی و چپ محور مقاومت تجلیهای مجزای دو سویهی عدالتخواهی و استکبارستیزی در گفتمان برساختهي شبهچپ دولتی بودند. اولی وظیفه داشت/دارد مخالفت جامعه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی نولیبرالیسم (بهطور عام: تشدید شکاف طبقاتی) را در خود ادغام کند و مانع از آن گردد که اعتراضات معیشتیِ فزایندهی کارگران و تهیدستان، سمتوسویی رادیکال بگیرد و به ایجاد جنبش کارگری منسجم و مستقل بیانجامد. دومی وظیفه داشت/دارد رویکرد خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی (در منطقه) و تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را مترقی جلوه دهد و امکان پیوندیابی اعتراضات تودهها و پیامدهای عام سرکوب با گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازد. در حیطهي استراتژی دفاعی دولت، هر دو رویکرد این وظیفه و کارکرد را دنبال میکنند که مسیر پیوستن اقشار ناراضی – خصوصا در بین لایههای جوانتر جامعه – به گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازند، اما نه بهشیوهي زمختِ سابقِ ممنوعسازی گفتار چپ، بلکه ازطریق ارائهي بدیل بیخطر و حتی «مفید»ی از آن. اما مساله صرفاً به دفع خطر مربوط نمیشود؛ چون با تداوم این شیوهي دفاعی و در دنبالهي آن، عناصر لازم برای تدارک تهاجم فراهم میگردند. هر دو رویکرد بر پایهی درکی ناسیونالیستی و دولتمحور از چپ بنا شدهاند و بهشکلهای مختلف – درنهایت – به ایدهی ناسیونالیستی دولت مقتدر «ایران»، فراتر از تحولات و آمدوشد کارگزاران دولتی و ضعفها و کاستیهای موجود و غیره، خدمت میکنند...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1UY
#چپ_انقلابی #امپریالیسم #جنبش_کارگری #جنبش_دانشجویی
#سازمانیابی #علی_مسیو
🖋@naghd_com
▫️ در دفاع از استقلال چپ انقلابی
▫️نکاتی دربارهی ضرورت مرزبندی با دشمن
نوشتهی: علی مسیو
25 دسامبر 2020
🔸 چندی پیش گفتگو یا مناظرهای برگزار شد بین دو تن از نمایندگان جریان عدالتخواهی و یکی از فعالین چپ رادیکال. انتخاب سیاسی رفیقی که در چنین مناظرهای مشارکت نمود موضوع مهم و قابل تاملی را پیش روی ما قرار میدهد که همانا نسبت بین نیروهای چپ رادیکال با جریاناتیست که در سالهای اخیر با نشانها و دعاوی چپ در زمین دیگری سر برآوردهاند. پس، در این نوشتار میکوشیم از نقد رویداد جزئی یادشده فراتر رفته و به موقعیت عامی بپردازیم که بهواسطهی پیشروی بیوقفهي دشمن در برابر ما قرار گرفته و «مواجهه» با این جریانات را ناگزیر میسازد. با این دغدغه، متن حاضر تلاشیست مقدماتی برای روشنیانداختن بر خاستگاه دولتیِ پیدایش جریانات «عدالتخواهی» و «چپ محور مقاومت»؛ و درعین حال، دعوتیست از نیروهای چپ رادیکال برای جدیگرفتن این «پدیده»ی نوظهور و مواجههی اصولی با آن. روشی که این نوشتار انتقادی را بر آن بنا میکنیم، رجوع به خط سیر تاریخی «خلق» این پدیده و ضرورتهای مادی پیدایش و رشد آن در پویش خاص نهاد دولت در ایران است.
🔸 نظام حاکم بر ایران مانند هر حکومتی، ارگانیزمی خودآگاه است. رویاروییهای مستمر آن با نیروهای ناهمسازِ درون جامعه از روند تثبیت ضدانقلاب تا امروز، و نیز درگیریهای متعدد و زدوبندهای ناپایدار آن با عوامل و قدرتهای خارجی موجب شدهاند که روند حیات سیاسی این نظام با شکنندگی دایمی همراه باشد. از نتایج مهم این روند طولانیِ مبارزه برای بقاء، یکی آن بوده که ثقل خودآگاهیِ شدتیافتهی نظام بیش از هر چیزی بر خنثیسازیِ خطرات تهدیدکنندهی هستی دولت معطوف شده است: تهدیدات داخلی و خارجی؛ در عین اینکه خود این خطرات و تهدیدات با نوع سیاستهای کلان دولت و پیامدهای درونی و بیرونی آنها در هر مرحله از حیات چهلسالهی آن پیوند داشتهاند و درنتیجه ماهیت و تجلیهای ثابتی نداشتهاند.
🔸 پیدایش جریان عدالتخواهی و چپ محور مقاومت تجلیهای مجزای دو سویهی عدالتخواهی و استکبارستیزی در گفتمان برساختهي شبهچپ دولتی بودند. اولی وظیفه داشت/دارد مخالفت جامعه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی نولیبرالیسم (بهطور عام: تشدید شکاف طبقاتی) را در خود ادغام کند و مانع از آن گردد که اعتراضات معیشتیِ فزایندهی کارگران و تهیدستان، سمتوسویی رادیکال بگیرد و به ایجاد جنبش کارگری منسجم و مستقل بیانجامد. دومی وظیفه داشت/دارد رویکرد خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی (در منطقه) و تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را مترقی جلوه دهد و امکان پیوندیابی اعتراضات تودهها و پیامدهای عام سرکوب با گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازد. در حیطهي استراتژی دفاعی دولت، هر دو رویکرد این وظیفه و کارکرد را دنبال میکنند که مسیر پیوستن اقشار ناراضی – خصوصا در بین لایههای جوانتر جامعه – به گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازند، اما نه بهشیوهي زمختِ سابقِ ممنوعسازی گفتار چپ، بلکه ازطریق ارائهي بدیل بیخطر و حتی «مفید»ی از آن. اما مساله صرفاً به دفع خطر مربوط نمیشود؛ چون با تداوم این شیوهي دفاعی و در دنبالهي آن، عناصر لازم برای تدارک تهاجم فراهم میگردند. هر دو رویکرد بر پایهی درکی ناسیونالیستی و دولتمحور از چپ بنا شدهاند و بهشکلهای مختلف – درنهایت – به ایدهی ناسیونالیستی دولت مقتدر «ایران»، فراتر از تحولات و آمدوشد کارگزاران دولتی و ضعفها و کاستیهای موجود و غیره، خدمت میکنند...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1UY
#چپ_انقلابی #امپریالیسم #جنبش_کارگری #جنبش_دانشجویی
#سازمانیابی #علی_مسیو
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در دفاع از استقلال چپ انقلابی
نکاتی دربارهی ضرورت مرزبندی با دشمن نوشتهی: علی مسیو پیدایش جریان عدالتخواهی و چپ محور مقاومت تجلیهای مجزای دو سویهی عدالتخواهی و استکبارستیزی در گفتمان برساختهي شبهچپ دولتی بودند. اولی وظی…
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ اجتماع دستها
▫️ برای همسایگان، همسنگران و همباوران
نوشتهی: افسون همصدایی
5 آوریل 2021
🔸 ما زنها از قدیم رازهای خود را به هم میگفتیم: در مورد بهظاهر کوچکترین مسائل، مثل غذایی که پختهایم، لباسی که برای بچهمان خریده یا دوختهایم یا حتی اینکه شوهرمان در رختخواب چگونه است و چه شکایتی از زندگی زناشوییمان داریم. حرفهایی که سالها پیشپاافتاده دانسته شده و خارج از میدان سیاست تعریف شدهاند.
در این جستار که حاصل گفتگوی جمعی ماست از خشونت میگوییم، اما از امکانهای مقاومت، گفتوگو و زیست جمعی آغاز خواهیم کرد، زیرا به باور ما خشونت چیزی نیست جز ابزاری برای سرکوب زندگی. سرکوبِ تمایل ما انسانها به با هم بودن و با هم کار کردن، مراقبت از هم و شریک بودن با همدیگر.
🔸 ترس، بیگانگی و بیاعتمادی به یکدیگر نه خود بهخود بهوجود آمده است و نه میتواند بدون دخالت مداوم سلطه پایدار بماند. این کنترل و سلطه همواره با خشونت همراه بوده است. چه این خشونت بهصورت مستقیم بر ما اِعمال شده باشد و چه غیرمستقیم از طریق نهادها و ایدئولوژیهای حاکم که کلافی تو در تو از ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و … است. خشونت در مقابل مقاومت ما برای بازپسگیری و ساخت فضاهای جدید بوده است. مگر میتوانستند و میتوانند بدون خشونت حجاب را اجباری کنند؟ مگر میتوانند بدون خشونت ساعت ورودمان را به خوابگاه تنظیم کنند؟ آب، غذا، هوا و محل زندگی را پولی کنند؟ زمینها را بهخاطر نفت و انتقال آب مصادره کنند و روستاها را زیر آب ببرند؟ چگونه میتوان بدون خشونت، زبان و فرهنگی واحد را به همه تحمیل کرد؟ تنها با خشونت ممکن بود که کودکان را ساعتها پشت نیمکتهای مدرسه نشاند و تخیلشان را کشت. تنها با خشونت ممکن بود که فرزندآوری، کار مراقبتی، کار خانگی و کارهای بازتولیدی ما «کار» نباشد و «ذات» ما شمرده شود و در اِزای آن فقط کار مزدی، کار قلمداد شود. خشونت همواره بخش جداییناپذیر نظام سلطه بوده است. این خشونت بود که ما را از طبیعت جدا کرد و در مسیر تکاملاش انسان مدرن را خلق کرد. خشونت بود که زندگی ما که مقاومت ما بود را از ما ربود و ما را بردههای نظامهای سلطه گوناگون در طول تاریخ کرد.
🔸 آیا صرف اعتراف به ستمدیدگی، ما را رستگار خواهد کرد؟ یا نه، در پی عدالتیم؟ و یا در پی نابودکردن سازوکارهای بازتولیدکننده این ستمدیدگی؟ اگر به دنبال عدالتیم، این عدالت بهدست چه کسی باید اجرا شود؟ چه چیزی ما را از «عدالت» قضایی موجود دلزده کرده است؟ ویژگیهای مردانهی این «عدالت» کداماند تا بتوانیم کنش خود را از آن رها کنیم؟ آیا توانستهایم منطق رهاییبخشی را تعریف کنیم که گروههای مختلف را طرد یا حذف نکند؟ یا به منافع فرد یا گروهی اولویت بیشتری ندهد؟ اولین مواجهه ما با تنبیه به مدرسه و خانواده برمیگردد. وقتی از کلمهی تنبیه استفاده میکنیم منظورمان چگونه تنبیهیست؟ چه نسبتی بین تنبیهشونده، تنبیهکننده، مشاهدهگران و مداخلهگران دیگر برقرار است؟ نظام قضایی حاکم، پلیس و نظام زندانها دائما برای سرکوب به بهانهی امنیت متوسل میشوند. تعریف جایگزین ما از امنیت چیست و چه روشهایی را برای دستیابی به آن مجاز میدانیم؟...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-271
#مقاومت #همبستگی #افسون_همصدایی #جنبش_زنان #سازمانیابی
🖋@naghd_com
▫️ اجتماع دستها
▫️ برای همسایگان، همسنگران و همباوران
نوشتهی: افسون همصدایی
5 آوریل 2021
🔸 ما زنها از قدیم رازهای خود را به هم میگفتیم: در مورد بهظاهر کوچکترین مسائل، مثل غذایی که پختهایم، لباسی که برای بچهمان خریده یا دوختهایم یا حتی اینکه شوهرمان در رختخواب چگونه است و چه شکایتی از زندگی زناشوییمان داریم. حرفهایی که سالها پیشپاافتاده دانسته شده و خارج از میدان سیاست تعریف شدهاند.
در این جستار که حاصل گفتگوی جمعی ماست از خشونت میگوییم، اما از امکانهای مقاومت، گفتوگو و زیست جمعی آغاز خواهیم کرد، زیرا به باور ما خشونت چیزی نیست جز ابزاری برای سرکوب زندگی. سرکوبِ تمایل ما انسانها به با هم بودن و با هم کار کردن، مراقبت از هم و شریک بودن با همدیگر.
🔸 ترس، بیگانگی و بیاعتمادی به یکدیگر نه خود بهخود بهوجود آمده است و نه میتواند بدون دخالت مداوم سلطه پایدار بماند. این کنترل و سلطه همواره با خشونت همراه بوده است. چه این خشونت بهصورت مستقیم بر ما اِعمال شده باشد و چه غیرمستقیم از طریق نهادها و ایدئولوژیهای حاکم که کلافی تو در تو از ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و … است. خشونت در مقابل مقاومت ما برای بازپسگیری و ساخت فضاهای جدید بوده است. مگر میتوانستند و میتوانند بدون خشونت حجاب را اجباری کنند؟ مگر میتوانند بدون خشونت ساعت ورودمان را به خوابگاه تنظیم کنند؟ آب، غذا، هوا و محل زندگی را پولی کنند؟ زمینها را بهخاطر نفت و انتقال آب مصادره کنند و روستاها را زیر آب ببرند؟ چگونه میتوان بدون خشونت، زبان و فرهنگی واحد را به همه تحمیل کرد؟ تنها با خشونت ممکن بود که کودکان را ساعتها پشت نیمکتهای مدرسه نشاند و تخیلشان را کشت. تنها با خشونت ممکن بود که فرزندآوری، کار مراقبتی، کار خانگی و کارهای بازتولیدی ما «کار» نباشد و «ذات» ما شمرده شود و در اِزای آن فقط کار مزدی، کار قلمداد شود. خشونت همواره بخش جداییناپذیر نظام سلطه بوده است. این خشونت بود که ما را از طبیعت جدا کرد و در مسیر تکاملاش انسان مدرن را خلق کرد. خشونت بود که زندگی ما که مقاومت ما بود را از ما ربود و ما را بردههای نظامهای سلطه گوناگون در طول تاریخ کرد.
🔸 آیا صرف اعتراف به ستمدیدگی، ما را رستگار خواهد کرد؟ یا نه، در پی عدالتیم؟ و یا در پی نابودکردن سازوکارهای بازتولیدکننده این ستمدیدگی؟ اگر به دنبال عدالتیم، این عدالت بهدست چه کسی باید اجرا شود؟ چه چیزی ما را از «عدالت» قضایی موجود دلزده کرده است؟ ویژگیهای مردانهی این «عدالت» کداماند تا بتوانیم کنش خود را از آن رها کنیم؟ آیا توانستهایم منطق رهاییبخشی را تعریف کنیم که گروههای مختلف را طرد یا حذف نکند؟ یا به منافع فرد یا گروهی اولویت بیشتری ندهد؟ اولین مواجهه ما با تنبیه به مدرسه و خانواده برمیگردد. وقتی از کلمهی تنبیه استفاده میکنیم منظورمان چگونه تنبیهیست؟ چه نسبتی بین تنبیهشونده، تنبیهکننده، مشاهدهگران و مداخلهگران دیگر برقرار است؟ نظام قضایی حاکم، پلیس و نظام زندانها دائما برای سرکوب به بهانهی امنیت متوسل میشوند. تعریف جایگزین ما از امنیت چیست و چه روشهایی را برای دستیابی به آن مجاز میدانیم؟...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-271
#مقاومت #همبستگی #افسون_همصدایی #جنبش_زنان #سازمانیابی
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اجتماع دستها
برای همسایگان، همسنگران و همباوران نوشتهی: افسون همصدایی کنش رسانهای بدون مواجهه فیزیکی و گفتگوی رودررو، ما را بهسمت کنشهای فستفودی هدایت میکند. چرا که وقتی کنشی از رسانه آغاز میشود و به رسا…
▫️ معلمان متشکل و چشمانداز اتحاد طبقاتی فراگیر
نوشتهی: جلیل شکری
19 دسامبر 2021
🔸 اعتراضات متشکل و سراسری معلمان ظرف روزهای گذشته بر سر مسألهی «رتبهبندی» بار دیگر همگان را مجاب کرد که آنان همچنان سازمانیافتهترین قشر معترض به وضع موجود طی ۵-۶ سال اخیر هستند. وسعت اعتراض روزهای گذشته به حدی بود که حتی در قیاس با سابقهی اعتراضی معلمان، بیسابقه خوانده شد. تصویب کلیتی ذیل عنوان «لایحهی رتبهبندی معلمان» در صحن مجلس در فردای این اعتراضات، هرچند که با مطالبهی اصلی معلمان فاصله داشت، اما مصداقی از عقبنشینی حاکمیت دانسته شد که تحت تأثیر «محاصرهی مدنی دولت» توسط جنبش معلمان اتفاق افتاده است. با این همه این قدرتنمایی جنبشی، سوابق قابل توجهی از سال ۱۳۹۳ داشت:
- تحصن در مدارس دی و بهمن ۱۳۹۳؛
- تجمع سکوت ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ که پس از هشت سال، اولین تجمع بزرگ و سراسری معلمان بود؛
- تجمع سکوت ۲۷ فروردین ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۶ مهر ۱۳۹۴؛
- تجمعات صنفی سال ۱۳۹۶؛
- تجمعات و تحصنات مهر و آبان ۱۳۹۷؛
- و …
🔸 دور جدید اعتراضات معلمان با تمرکز بر مسألهی «رتبهبندی» پس از یک دوره رکود اعتراضی آنان بر اثر سیطرهی کرونا بر امور سیاسی کشور، منظومهای جنبشی را در کنار قیام تیر ۱۴۰۰، اعتراضات کارگران (از نفت و پتروشیمیها تا معادن) و کشاورزان (نمونههای اصفهان و کهگیلویه) بوجود آورده که بارقههای امید را نسبت به احیای فضای جنبشی جامعه در برابر یکدستی حاکمیت و سیاستهای راستگرایانهی آن زنده میکند.
🔸 اکنون پرسش این است که چه چیزی میتواند شرایط اعتراضخیزِ کنونی و سازمانیابیهایی همچون نمونهی اعتراضات معلمان را بدل به شروع دوباره، اما متفاوتِ مقاومت علیه وضع موجود با چشماندازِ دگرگونی بنیادین آن کند؟ اگر میپذیریم که از سال ۱۳۹۶ پیوسته در چنین فضاهای مقاومت و مبارزهای بهسر بردیم که سلسلهای از اعتراضات صنفی به قیامهایی سراسری میانجامد و در هنگامههای این اعتراضات گاه میتوان نمونههای بینظیری از سازماندهی را سراغ گرفت، به همین اندازه حاکمیت هم همچنان توان سرکوب قابل توجهی را داراست که به ویژه از آبان ۱۳۹۸ نشان داده که از به خرج دادن وقاحتی هر دم فزایندهتر در اِعمال آن ابایی ندارد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2GT
#جلیل_شکری #جنبش_معلمان
#مبارزه_طبقاتی #چشمانداز_تغییر #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: جلیل شکری
19 دسامبر 2021
🔸 اعتراضات متشکل و سراسری معلمان ظرف روزهای گذشته بر سر مسألهی «رتبهبندی» بار دیگر همگان را مجاب کرد که آنان همچنان سازمانیافتهترین قشر معترض به وضع موجود طی ۵-۶ سال اخیر هستند. وسعت اعتراض روزهای گذشته به حدی بود که حتی در قیاس با سابقهی اعتراضی معلمان، بیسابقه خوانده شد. تصویب کلیتی ذیل عنوان «لایحهی رتبهبندی معلمان» در صحن مجلس در فردای این اعتراضات، هرچند که با مطالبهی اصلی معلمان فاصله داشت، اما مصداقی از عقبنشینی حاکمیت دانسته شد که تحت تأثیر «محاصرهی مدنی دولت» توسط جنبش معلمان اتفاق افتاده است. با این همه این قدرتنمایی جنبشی، سوابق قابل توجهی از سال ۱۳۹۳ داشت:
- تحصن در مدارس دی و بهمن ۱۳۹۳؛
- تجمع سکوت ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ که پس از هشت سال، اولین تجمع بزرگ و سراسری معلمان بود؛
- تجمع سکوت ۲۷ فروردین ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴؛
- تجمع ۱۶ مهر ۱۳۹۴؛
- تجمعات صنفی سال ۱۳۹۶؛
- تجمعات و تحصنات مهر و آبان ۱۳۹۷؛
- و …
🔸 دور جدید اعتراضات معلمان با تمرکز بر مسألهی «رتبهبندی» پس از یک دوره رکود اعتراضی آنان بر اثر سیطرهی کرونا بر امور سیاسی کشور، منظومهای جنبشی را در کنار قیام تیر ۱۴۰۰، اعتراضات کارگران (از نفت و پتروشیمیها تا معادن) و کشاورزان (نمونههای اصفهان و کهگیلویه) بوجود آورده که بارقههای امید را نسبت به احیای فضای جنبشی جامعه در برابر یکدستی حاکمیت و سیاستهای راستگرایانهی آن زنده میکند.
🔸 اکنون پرسش این است که چه چیزی میتواند شرایط اعتراضخیزِ کنونی و سازمانیابیهایی همچون نمونهی اعتراضات معلمان را بدل به شروع دوباره، اما متفاوتِ مقاومت علیه وضع موجود با چشماندازِ دگرگونی بنیادین آن کند؟ اگر میپذیریم که از سال ۱۳۹۶ پیوسته در چنین فضاهای مقاومت و مبارزهای بهسر بردیم که سلسلهای از اعتراضات صنفی به قیامهایی سراسری میانجامد و در هنگامههای این اعتراضات گاه میتوان نمونههای بینظیری از سازماندهی را سراغ گرفت، به همین اندازه حاکمیت هم همچنان توان سرکوب قابل توجهی را داراست که به ویژه از آبان ۱۳۹۸ نشان داده که از به خرج دادن وقاحتی هر دم فزایندهتر در اِعمال آن ابایی ندارد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2GT
#جلیل_شکری #جنبش_معلمان
#مبارزه_طبقاتی #چشمانداز_تغییر #سازمانیابی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
معلمان متشکل و چشمانداز اتحاد طبقاتی فراگیر
نوشتهی: جلیل شکری اهمیت آموزش ایدئولوژیک برای هر حاکمیتی، و به ویژه حاکمیتهای توتالیتر، باعث میشود تا دولت سیطرهی خود را بر بخشهای وسیعی از ادارهی آن بگسترد. این موضوعی است که علیرغم گسترش م…
▫️ شورا: شکل در مقام محتوا
▫️ پیرامون شیوهی وجودِ سازمانیابی شورایی
به مناسبت سالگرد انقلاب و قیام شکوهمند ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
نوشتهی: کمال خسروی
10 فوریه2022
🔸 نوشتن پیرامون شورا، بهمثابه شکلی از سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، همواره با این بدگمانی همراه است که «دفاع» از این شیوهی سازمانیابی در رقابت یا در تعارض با شیوههای دیگر سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، مانند اتحادیه یا حزب سیاسی است. اما هدف جُستار پیشِ رو کندوکاو پیرامون سرشتنشانهای شورا یا سازمانیابیِ شورایی و نقش اجتماعی و تاریخی آن است، به یاری مقولهی «شیوهی وجود» و دستگاه مفهومی مارکسی؛ نخست برای روشنکردن وجوه تمایز بنیادینش با شکلهای دیگر سازمانیابی و اهمیت آن در ژرفای پویایِ مبارزهی طبقاتیِ ضدسرمایهداری، و دوم برای تأکید بر این امر، که تقابلهای مصنوعی و نابهنجار بین سازمانیابی شورایی و شکلهای دیگر سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، خواسته یا ناخواسته، همین سرشتنشانها را پنهان میکند یا دستکم در ابهام فرو میبرد و با نادیدهگرفتن شرایط اجتماعی و تاریخی مشخصی که ظرف مبارزهی طبقاتی است، به مانعی در برابر مبارزه بدل میشود.
🔸 شورای کارگری بهعنوان دستاوردی از مبارزهی کارگران برای احقاق و تأمین حقوق خود و دفاع از آنها در برابر معارضان، همانا نیروهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک سرمایهداران و سرمایهداری ــ از کمون پاریس گرفته تا مبارزهی کارگران در انقلاب روسیه، انقلاب آلمان، اسپانیا، پرتغال یا امریکای جنوبی ــ شکلی است برای این محتوا، یعنی شکلی است برای سازمانیافتگیِ این مبارزه یا نهادینشدنِ آن. از این منظر، شورا با اتحادیه (سندیکا) یا حزب سیاسی، که آنها نیز دستاوردهای بسیار مهم دیگری از همین مبارزهی طبقاتیاند، تفاوتی ندارد. برای شناخت سرشتنشانها و وجوه تمایز بنیادین شورا یا سازمانیابی شورایی، نخست باید اندکی در سازوکار شیوهی تولید سرمایهداری و سازمانیابی مناسبات اجتماعی بر اساس ملزومات این شیوهی تولید تأمل کرد.
🔸 تقریباً همهی گزارشهایِ رویدادهای تاریخیِ پیدایش، مبارزه و سرنوشت شوراها و نیز ارزیابی و واکاوی جامعهشناختی و نظریِ این رویدادها به سه خصیصهی «انکارناپذیر» شوراها اشاره کردهاند و تلازم تقریباً همیشگی این سه خصیصه با گزارش و واکاوی شوراها، آنها را کمابیش به «سرشتنشان»های شورا یا سازمانیابیِ شورایی بدل کرده است. این سه خصیصه عبارتند از نخست: خودانگیختگی در شیوهی تصمیمگیری و اجرای تصمیمها؛ دوم: ظهور شوراها در دورههای بحران، جنگ و گسیختگی و آشفتگیِ سیاسی و اجتماعی در «نظام حاکم»؛ و سوم: قدرت دوگانه.
🔸 آیا آنچه «خودانگیختگی» نامیده میشود و موضوع تمجید و تقبیح رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک متقابل است، خودْ بیان یا شکل پدیداریِ سرشتنشانِ بنیادین دیگری نیست؟ آیا تلقی شرایط اجتماعی و تاریخی بحران، جنگ و اوضاع انقلابی بهمثابه شرایط عینیِ پیدایش و فعالیت و مبارزهی شوراها، به این معنا نیست که بنابراین آنها پدیدههایی گذرا هستند و به محض تغییر و فقدان این شرایط عینی، ناپدید خواهند شد؟ آیا غیر از این است که نگاه سوسیالدمکراتها، بهرغم دستافشانیهای صادقانه و غیرصادقانهشان برای شوراها، بر همین نگرش استوار است؟ آیا تلقی «قدرت» شوراها در «قدرت دوگانه» بهمثابه قدرتی سیاسی و بدیل دولت حاکم، تقلیل سرشت بنیادین شوراها به یکی از شکلهای پدیداری آن نیست؟ آیا این نگرش، نهادی را که در ماهیت خویش «نا ـ دولت» است، به همتایی برای دولت بهطور اعم بدل نمیکند، چنانکه مثلاً دولت بورژوایی ابزار سلطهی طبقاتی بورژوازی و دولت کارگری، به همان معنا، ابزار سلطهی طبقاتی پرولتاریا تلقی شود؟ آیا حزبهای سیاسی، با ساخت و بافت سیاسی و ساختار و استخوانبندی تشکیلاتیشان، بدیل مناسبتری برای قدرت سیاسی، در این معنا، نیستند؟
مقولهی «شیوهی وجود» در دستگاه مفهومی مارکسی میتواند در پاسخ به این پرسشها و حل معضل سیاسی و نظری راهگشا باشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Om
#کمال_خسروی #شورا #حزب_سیاسی #خودانگیختگی #سندیکا #سازمانیابی_شورایی #قدرت_دوگانه
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ پیرامون شیوهی وجودِ سازمانیابی شورایی
به مناسبت سالگرد انقلاب و قیام شکوهمند ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
نوشتهی: کمال خسروی
10 فوریه2022
🔸 نوشتن پیرامون شورا، بهمثابه شکلی از سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، همواره با این بدگمانی همراه است که «دفاع» از این شیوهی سازمانیابی در رقابت یا در تعارض با شیوههای دیگر سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، مانند اتحادیه یا حزب سیاسی است. اما هدف جُستار پیشِ رو کندوکاو پیرامون سرشتنشانهای شورا یا سازمانیابیِ شورایی و نقش اجتماعی و تاریخی آن است، به یاری مقولهی «شیوهی وجود» و دستگاه مفهومی مارکسی؛ نخست برای روشنکردن وجوه تمایز بنیادینش با شکلهای دیگر سازمانیابی و اهمیت آن در ژرفای پویایِ مبارزهی طبقاتیِ ضدسرمایهداری، و دوم برای تأکید بر این امر، که تقابلهای مصنوعی و نابهنجار بین سازمانیابی شورایی و شکلهای دیگر سازمانیابی اجتماعی و سیاسی، خواسته یا ناخواسته، همین سرشتنشانها را پنهان میکند یا دستکم در ابهام فرو میبرد و با نادیدهگرفتن شرایط اجتماعی و تاریخی مشخصی که ظرف مبارزهی طبقاتی است، به مانعی در برابر مبارزه بدل میشود.
🔸 شورای کارگری بهعنوان دستاوردی از مبارزهی کارگران برای احقاق و تأمین حقوق خود و دفاع از آنها در برابر معارضان، همانا نیروهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک سرمایهداران و سرمایهداری ــ از کمون پاریس گرفته تا مبارزهی کارگران در انقلاب روسیه، انقلاب آلمان، اسپانیا، پرتغال یا امریکای جنوبی ــ شکلی است برای این محتوا، یعنی شکلی است برای سازمانیافتگیِ این مبارزه یا نهادینشدنِ آن. از این منظر، شورا با اتحادیه (سندیکا) یا حزب سیاسی، که آنها نیز دستاوردهای بسیار مهم دیگری از همین مبارزهی طبقاتیاند، تفاوتی ندارد. برای شناخت سرشتنشانها و وجوه تمایز بنیادین شورا یا سازمانیابی شورایی، نخست باید اندکی در سازوکار شیوهی تولید سرمایهداری و سازمانیابی مناسبات اجتماعی بر اساس ملزومات این شیوهی تولید تأمل کرد.
🔸 تقریباً همهی گزارشهایِ رویدادهای تاریخیِ پیدایش، مبارزه و سرنوشت شوراها و نیز ارزیابی و واکاوی جامعهشناختی و نظریِ این رویدادها به سه خصیصهی «انکارناپذیر» شوراها اشاره کردهاند و تلازم تقریباً همیشگی این سه خصیصه با گزارش و واکاوی شوراها، آنها را کمابیش به «سرشتنشان»های شورا یا سازمانیابیِ شورایی بدل کرده است. این سه خصیصه عبارتند از نخست: خودانگیختگی در شیوهی تصمیمگیری و اجرای تصمیمها؛ دوم: ظهور شوراها در دورههای بحران، جنگ و گسیختگی و آشفتگیِ سیاسی و اجتماعی در «نظام حاکم»؛ و سوم: قدرت دوگانه.
🔸 آیا آنچه «خودانگیختگی» نامیده میشود و موضوع تمجید و تقبیح رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک متقابل است، خودْ بیان یا شکل پدیداریِ سرشتنشانِ بنیادین دیگری نیست؟ آیا تلقی شرایط اجتماعی و تاریخی بحران، جنگ و اوضاع انقلابی بهمثابه شرایط عینیِ پیدایش و فعالیت و مبارزهی شوراها، به این معنا نیست که بنابراین آنها پدیدههایی گذرا هستند و به محض تغییر و فقدان این شرایط عینی، ناپدید خواهند شد؟ آیا غیر از این است که نگاه سوسیالدمکراتها، بهرغم دستافشانیهای صادقانه و غیرصادقانهشان برای شوراها، بر همین نگرش استوار است؟ آیا تلقی «قدرت» شوراها در «قدرت دوگانه» بهمثابه قدرتی سیاسی و بدیل دولت حاکم، تقلیل سرشت بنیادین شوراها به یکی از شکلهای پدیداری آن نیست؟ آیا این نگرش، نهادی را که در ماهیت خویش «نا ـ دولت» است، به همتایی برای دولت بهطور اعم بدل نمیکند، چنانکه مثلاً دولت بورژوایی ابزار سلطهی طبقاتی بورژوازی و دولت کارگری، به همان معنا، ابزار سلطهی طبقاتی پرولتاریا تلقی شود؟ آیا حزبهای سیاسی، با ساخت و بافت سیاسی و ساختار و استخوانبندی تشکیلاتیشان، بدیل مناسبتری برای قدرت سیاسی، در این معنا، نیستند؟
مقولهی «شیوهی وجود» در دستگاه مفهومی مارکسی میتواند در پاسخ به این پرسشها و حل معضل سیاسی و نظری راهگشا باشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Om
#کمال_خسروی #شورا #حزب_سیاسی #خودانگیختگی #سندیکا #سازمانیابی_شورایی #قدرت_دوگانه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شورا: شکل در مقام محتوا
پیرامون شیوهی وجودِ سازمانیابی شورایی نوشتهی: کمال خسروی آیا آنچه «خودانگیختگی» نامیده میشود و موضوع تمجید و تقبیح رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک متقابل است، خودْ بیان یا شکل پدیداریِ سرشتنشانِ…
▫️ نظم پارلمانی، نظم شورایی
21 ژانویه 2024
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
🔸 پانزده گروه در آغاز سال ۱۴۰۲، در واکنش به خیزش زن، زندگی، آزادی با بیانیهی «میثاق حق زندگی» حول «بیانیهی حقوق بشر» همقسم شدند. بههمان روال که پهلوی دوم با مصوبهی پیوستن به میثاق بینالمللی حقوق بشر در سال ۱۳۵۴ متوسل به حقوق بشر برای نمایش «دموکراسی» شد. این وحدت صرفنظر از تداوم آن، از آننظر میمون است که بالاخره پشتک وارونهی اپوزیسیون چنانچون در برابر اعتراضات گستردهی مردم را پایان داد و بخشی از حامیان «دموکراسی پارلمانی» را برای حفظ و تداوم نظم پارلمانی یا نظم موجود غربال کرد، نظمی که از مشروطیت شروع شد، با رضاشاه نهادینه شد و با پایان عصر طلایی سرمایه و گسترش بحران اقتصادی/سیاسی در پایان دههی ۱۹۷۰ میلادی زیر عبای ملا خانه گزید. نظم پارلمانی «شکل فرانمودینِ» نظم موجود جهان سرمایهداری و نظمی تحققیافته است که بیش از دو قرنْ فرم حیات اجتماعی ما را ساخته است. در مقابل، نظم فردا، نظم جامعهای رها از ستم و استثمار است که تحققش آرمان مبارزهی طبقاتی است. نگارنده نیز از نقد نظم موجود شروع میکند و آن را نقطه عزیمت درک نظم فردا یا نظم شورایی قرار میدهد. «نزد مارکس، آنچه تحقق مییابد، بهواسطهی پایبندی بهسرشت خودزایندهی پراتیک میتواند واجد عناصری از امرِ تحققیافته نباشد، یا چیزهایی افزون بر آن داشته باشد. در اینجا، هم به آنچه نفی شده است و هم به آنچه اثبات شده یا تحقق یافته، با دیدهی انتقادی نگریسته میشود.
🔸 از اوایل قرن بیستم به بعد، نظم پارلمانی با تصویب قانون پشت قانون در ایران مستقر شد، به طوری که انقلاب ۵۷ بدون شکلگیری نظم نوینی برای سازماندهی مردم شکست خورد و نظم پارلمانی ادامه یافت. جایگاه شاه و نهادِ دربار با جایگاه رهبر و بیت رهبری جایگزین، ولی بقیهی جایگاههای اجتماعی عام و مرسوم دستنخورده ماند و البته جایگاههای جدیدی خاصْ مانند مستضعف، کارگر ارکان ثالث، ولی فقیه، سپاهی، پیمانکار و… هم اضافه شد و نظم پارلمانی با هستیاش در صدها نهاد (سابق و جدید) با باور به هویتها و جایگاههای قدیم و جدید و با سرشت لویاتانوارش کاملتر و قدرتمندتر به زیست خود ادامه داد. شاهد بودیم و هستیم اقلیت افراد جامعه که کار سودمندی انجام نمیدهند بازهم جایگاه مرسوم و عام ثبتشده مانند نمایندهی مجلس، نخست وزیر، وزیر و سفیر، بوروکرات، سرمایهدار، پیمانکار، رئیس و مدیر را اشغال و در رأس نهادها قرار گرفتهاند، باد در غبغب میاندازند، این جایگاه را کارِ خود اعلام و به اکثریت جامعه حکم میرانند. سپس جا بهجا میشوند و بیکارههای دیگری وارد این جایگاهها میشوند، انسانها در پست و مقام میمیرند، پروار میشوند، کنار میروند، افشا و برای فریب مردم به زندان لاکچری میروند، اما جایگاهها و پستها پایدار بر جای خود ایستادهاند، جایگاهها حفظ میشود و نظم پارلمانی ادامه مییابد. خیزشهای دههی اخیر در ایران فقط جایگاههای خاص ایجادشده در قدرت سیاسی حاکم مانند ولی فقیه، بسیجی و سپاهی را متزلزل کردهاست، اما، هویتها و جایگاههای عام محصول مناسبات سرمایهدارانه، همچنان در باورها معتبرند.
🔸 تجربهی زیستهی تاریخی و تاکنونی بشر، نهادهایی به نام شورا را وارد پراتیک تشکلیابی ستمدیدگان و استثمارشدگان کرده است. نهادهایی که ظرفیت بسیج و اعمال قدرت انقلابی افراد تحت ستم و توان ضد سلطه دارند و از ویژگیهای گفتهشده جهت ساختن نظمی نوین برخوردارند. شوراها محصول نظریه نیستند؛ آنها چه در شکل کمون چه در شکل سوویت توسط خود کارگران آفریده شدهاند و به صورت نهادی جدید در مقابل نهادهای میرندهی موجود بر تارک قرن بیستم نشستند. انقلاب ۵۷، شوراهای خلق ترکمن صحرا، مبارزات کارگران هفتتپه در نیمه دوم دههی ۹۰ و تلاش جوانان در جنبش ژینا بهویژه در محلات کردستان و بلوچستان نشان داد دستاورد مبارزهی انضمامی کارگران در ایران نیز جز این نبوده است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Tn
#فرنگیس_بختیاری #نظام_پارلمانی #سازمانیابی_شورایی
👇🏽
🖋@naghd_com
21 ژانویه 2024
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
🔸 پانزده گروه در آغاز سال ۱۴۰۲، در واکنش به خیزش زن، زندگی، آزادی با بیانیهی «میثاق حق زندگی» حول «بیانیهی حقوق بشر» همقسم شدند. بههمان روال که پهلوی دوم با مصوبهی پیوستن به میثاق بینالمللی حقوق بشر در سال ۱۳۵۴ متوسل به حقوق بشر برای نمایش «دموکراسی» شد. این وحدت صرفنظر از تداوم آن، از آننظر میمون است که بالاخره پشتک وارونهی اپوزیسیون چنانچون در برابر اعتراضات گستردهی مردم را پایان داد و بخشی از حامیان «دموکراسی پارلمانی» را برای حفظ و تداوم نظم پارلمانی یا نظم موجود غربال کرد، نظمی که از مشروطیت شروع شد، با رضاشاه نهادینه شد و با پایان عصر طلایی سرمایه و گسترش بحران اقتصادی/سیاسی در پایان دههی ۱۹۷۰ میلادی زیر عبای ملا خانه گزید. نظم پارلمانی «شکل فرانمودینِ» نظم موجود جهان سرمایهداری و نظمی تحققیافته است که بیش از دو قرنْ فرم حیات اجتماعی ما را ساخته است. در مقابل، نظم فردا، نظم جامعهای رها از ستم و استثمار است که تحققش آرمان مبارزهی طبقاتی است. نگارنده نیز از نقد نظم موجود شروع میکند و آن را نقطه عزیمت درک نظم فردا یا نظم شورایی قرار میدهد. «نزد مارکس، آنچه تحقق مییابد، بهواسطهی پایبندی بهسرشت خودزایندهی پراتیک میتواند واجد عناصری از امرِ تحققیافته نباشد، یا چیزهایی افزون بر آن داشته باشد. در اینجا، هم به آنچه نفی شده است و هم به آنچه اثبات شده یا تحقق یافته، با دیدهی انتقادی نگریسته میشود.
🔸 از اوایل قرن بیستم به بعد، نظم پارلمانی با تصویب قانون پشت قانون در ایران مستقر شد، به طوری که انقلاب ۵۷ بدون شکلگیری نظم نوینی برای سازماندهی مردم شکست خورد و نظم پارلمانی ادامه یافت. جایگاه شاه و نهادِ دربار با جایگاه رهبر و بیت رهبری جایگزین، ولی بقیهی جایگاههای اجتماعی عام و مرسوم دستنخورده ماند و البته جایگاههای جدیدی خاصْ مانند مستضعف، کارگر ارکان ثالث، ولی فقیه، سپاهی، پیمانکار و… هم اضافه شد و نظم پارلمانی با هستیاش در صدها نهاد (سابق و جدید) با باور به هویتها و جایگاههای قدیم و جدید و با سرشت لویاتانوارش کاملتر و قدرتمندتر به زیست خود ادامه داد. شاهد بودیم و هستیم اقلیت افراد جامعه که کار سودمندی انجام نمیدهند بازهم جایگاه مرسوم و عام ثبتشده مانند نمایندهی مجلس، نخست وزیر، وزیر و سفیر، بوروکرات، سرمایهدار، پیمانکار، رئیس و مدیر را اشغال و در رأس نهادها قرار گرفتهاند، باد در غبغب میاندازند، این جایگاه را کارِ خود اعلام و به اکثریت جامعه حکم میرانند. سپس جا بهجا میشوند و بیکارههای دیگری وارد این جایگاهها میشوند، انسانها در پست و مقام میمیرند، پروار میشوند، کنار میروند، افشا و برای فریب مردم به زندان لاکچری میروند، اما جایگاهها و پستها پایدار بر جای خود ایستادهاند، جایگاهها حفظ میشود و نظم پارلمانی ادامه مییابد. خیزشهای دههی اخیر در ایران فقط جایگاههای خاص ایجادشده در قدرت سیاسی حاکم مانند ولی فقیه، بسیجی و سپاهی را متزلزل کردهاست، اما، هویتها و جایگاههای عام محصول مناسبات سرمایهدارانه، همچنان در باورها معتبرند.
🔸 تجربهی زیستهی تاریخی و تاکنونی بشر، نهادهایی به نام شورا را وارد پراتیک تشکلیابی ستمدیدگان و استثمارشدگان کرده است. نهادهایی که ظرفیت بسیج و اعمال قدرت انقلابی افراد تحت ستم و توان ضد سلطه دارند و از ویژگیهای گفتهشده جهت ساختن نظمی نوین برخوردارند. شوراها محصول نظریه نیستند؛ آنها چه در شکل کمون چه در شکل سوویت توسط خود کارگران آفریده شدهاند و به صورت نهادی جدید در مقابل نهادهای میرندهی موجود بر تارک قرن بیستم نشستند. انقلاب ۵۷، شوراهای خلق ترکمن صحرا، مبارزات کارگران هفتتپه در نیمه دوم دههی ۹۰ و تلاش جوانان در جنبش ژینا بهویژه در محلات کردستان و بلوچستان نشان داد دستاورد مبارزهی انضمامی کارگران در ایران نیز جز این نبوده است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Tn
#فرنگیس_بختیاری #نظام_پارلمانی #سازمانیابی_شورایی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نظم پارلمانی، نظم شورایی
نوشتهی: فرنگیس بختیاری جایگاههای اجتماعی و هویتها در باور افراد چنین وانمود شدهاند و میشوند که آنها حامل نظم در جامعه، مدافع منافع «عموم» و آزادی و برابری انساناند … آنها جامعهی مد…