▫️ جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون ترجمهی: بهرام صفایی این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگ…
▫️ جووانی آریگی در پکن: بدیل سرمایهداری
10 سپتامبر 2023
نوشتهی: لئو پانیچ
ترجمهی: حسن مرتضوی
🔸 جووانی آریگی در طی پنج دهه سهم بسیار گسترده و اصیلی در اقتصاد سیاسی تطبیقی و جامعهشناسی تاریخی داشت. آخرین کتاب او واجد این ویژگیهاست. اما متأسفانه کتاب آدام اسمیت در پکن اساساً دربارهی خاستگاهها و پویشهای سرمایهداری چین در سه دههی گذشته نیست. این کتابْ آدام اسمیت را نه بهعنوان رسول سرمایهداری بازار آزاد، بلکه بهعنوان پیامبر «جامعهی بازار غیرسرمایهداری» معرفی و از آن برای اثبات این موضوع استفاده میکند که از آنجا که توسعهی اقتصادی چین خارج از «هسته»ی سرمایهدارانهی اروپا/آمریکای شمالی صورت میگیرد، تقریباً بنا به تعریف، چین نباید سرمایهداری باشد. در اینجا بازارها همچون ابزار دولتها در نظر گرفته میشوند، اما آن نظریهی دولت که در این کتاب مطرح میشود به شدت عقبمانده است. استدلال آریگی مبنی بر اینکه توسعهی اقتصادی چین جزیی از افول پروژهی ایالات متحد برای تثبیت خود بهعنوان «دولت جهانی» است، از ماهیت امپراتوری ایالات متحد تفسیر نادرستی میکند و همچنین گسترهی ادغام چین در جهانیشدن سرمایهدارانه به رهبری ایالات متحد را نادیده میگیرد.
🔸 مهم است که از همان آغاز روشن شود که آدام اسمیت در عنوان کتاب، رسول سرمایهداری بازار آزاد تلقی نمیشود، بلکه پیامبر «جامعهی بازار غیرسرمایهداری» شناخته میشود. استدلال اصلی آریگی این است که آنچه اکنون در چین اتفاق میافتد باید روندی غیرسرمایهداری تلقی کنیم (یا، چنانکه گاهی این بحث را مشروط میکند، «لزوماً» سرمایهداری نیست). این بحث که ریشه در نظریهی نظامهای جهانی دارد و نظریهی وابستگی خویشاوند نزدیک آن است (بهویژه که کتاب به آندره گوندر فرانک تقدیم شده است)، بر برداشتی جغرافیایی از استثمار سرمایهداری استوار است و خود این برداشت مبتنی بر مقولههای کانون-پیرامون است. از آنجا که سرمایهداری بر حسب «توسعهی توسعهنیافتگی» درک میشود و این روند با توسعهطلبی کانون (اروپا و آمریکای شمالی) در مقابل «پیرامون» (بقیهی جهان) از سدهی شانزدهم آغاز شد، به نظر میرسد که هر زمان که توسعهی اقتصادی بیرون از این «کانون» اتفاق میافتد، تقریباً بنا به تعریف، نباید سرمایهداری باش
🔸 آریگی استدلال میکند که اسمیت چین را یکی از مصداقهای مسیر ثروت ملی میدید که با هدایت سرمایه، ابتدا به کشاورزی و فقط بعدها به سمت تولید صنعتی و تجارت خارجی (در مقابل مسیر توسعهی «غیرطبیعی و واپسگرا»ی هلند)، «مسیر طبیعی امور» را طی کرد. و این پایهای است برای اینکه آریگی فکر میکند دیدگاه اسمیت به ما کمک می کند تا بفهمیم چرا چین، در پایان، پیشتاز راهی است که در زمان ما سرانجام شالودهی پنج قرنی کانون-پیرامون اقتصاد سیاسی جهانی را برمیاندازد. در حالی که این اظهارنظر اسمیت را نادیده نمیگیریم که بیزاری چین از تجارت خارجی در زمانهی او منجر به درس نگرفتن از «پیشرفتهای هنر و صنعت در بخشهای مختلف جهان» شد (که میتوان آن را پیشگویی اسمیت خواند که حتی چین نیز با صنعتی شدن سرمایهداری اروپایی تحتالشعاع قرار میگیرد)، آریگی خود تبیین براساس گرایش غرب به تجارت خارجی را ترجیح میدهد که منجر به توسعهی نیروی قهرآمیز خردکنندهی امپریالیستی میشود.
🔸 آریگی با تصدیق اینکه رابطهی تولیدکنندگان مستقیم با وسایل تولید معیاری است حیاتی که در چارچوب اسمیتی وجود ندارد، بهطور ضمنی تعریف جایگزین سرمایهداری را که از اسمیت برگرفته و مبتنی است بر رابطهی بین دولت و سرمایهداران تضعیف میکند. آریگی در فصل پایانی کتابش، با دادن عنوان «انباشت بدون سلبمالکیت» به بخش مرتبط با «بنگاههای شهر و روستا» در چرخش به اقتصاد بازار، به نظر میرسد ناخواسته اذعان میکند که سلبمالکیت ابزار تولید از تولیدکنندگان مستقیم نشاندهندهی خصیصهی اساسی است که معرف جامعهی سرمایهداری به شمار میآید. با این حال، این بخش نه تنها مناسبات طبقاتی نابرابری را که به سرعت درون بنگاههای شهر و روستا ایجاد شد نادیده میگیرد، بلکه به این نکته نیز توجه نمیکند که بنگاههای شهر و روستا اینک بهعنوان شالودهی توسعهی اقتصادی چین به حاشیه رانده شدهاند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3EP
#امپریالیسم #لئو_پانیچ #جووانی_آریگی #حسن_مرتضوی
#مناسبات_اجتماعی #بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
10 سپتامبر 2023
نوشتهی: لئو پانیچ
ترجمهی: حسن مرتضوی
🔸 جووانی آریگی در طی پنج دهه سهم بسیار گسترده و اصیلی در اقتصاد سیاسی تطبیقی و جامعهشناسی تاریخی داشت. آخرین کتاب او واجد این ویژگیهاست. اما متأسفانه کتاب آدام اسمیت در پکن اساساً دربارهی خاستگاهها و پویشهای سرمایهداری چین در سه دههی گذشته نیست. این کتابْ آدام اسمیت را نه بهعنوان رسول سرمایهداری بازار آزاد، بلکه بهعنوان پیامبر «جامعهی بازار غیرسرمایهداری» معرفی و از آن برای اثبات این موضوع استفاده میکند که از آنجا که توسعهی اقتصادی چین خارج از «هسته»ی سرمایهدارانهی اروپا/آمریکای شمالی صورت میگیرد، تقریباً بنا به تعریف، چین نباید سرمایهداری باشد. در اینجا بازارها همچون ابزار دولتها در نظر گرفته میشوند، اما آن نظریهی دولت که در این کتاب مطرح میشود به شدت عقبمانده است. استدلال آریگی مبنی بر اینکه توسعهی اقتصادی چین جزیی از افول پروژهی ایالات متحد برای تثبیت خود بهعنوان «دولت جهانی» است، از ماهیت امپراتوری ایالات متحد تفسیر نادرستی میکند و همچنین گسترهی ادغام چین در جهانیشدن سرمایهدارانه به رهبری ایالات متحد را نادیده میگیرد.
🔸 مهم است که از همان آغاز روشن شود که آدام اسمیت در عنوان کتاب، رسول سرمایهداری بازار آزاد تلقی نمیشود، بلکه پیامبر «جامعهی بازار غیرسرمایهداری» شناخته میشود. استدلال اصلی آریگی این است که آنچه اکنون در چین اتفاق میافتد باید روندی غیرسرمایهداری تلقی کنیم (یا، چنانکه گاهی این بحث را مشروط میکند، «لزوماً» سرمایهداری نیست). این بحث که ریشه در نظریهی نظامهای جهانی دارد و نظریهی وابستگی خویشاوند نزدیک آن است (بهویژه که کتاب به آندره گوندر فرانک تقدیم شده است)، بر برداشتی جغرافیایی از استثمار سرمایهداری استوار است و خود این برداشت مبتنی بر مقولههای کانون-پیرامون است. از آنجا که سرمایهداری بر حسب «توسعهی توسعهنیافتگی» درک میشود و این روند با توسعهطلبی کانون (اروپا و آمریکای شمالی) در مقابل «پیرامون» (بقیهی جهان) از سدهی شانزدهم آغاز شد، به نظر میرسد که هر زمان که توسعهی اقتصادی بیرون از این «کانون» اتفاق میافتد، تقریباً بنا به تعریف، نباید سرمایهداری باش
🔸 آریگی استدلال میکند که اسمیت چین را یکی از مصداقهای مسیر ثروت ملی میدید که با هدایت سرمایه، ابتدا به کشاورزی و فقط بعدها به سمت تولید صنعتی و تجارت خارجی (در مقابل مسیر توسعهی «غیرطبیعی و واپسگرا»ی هلند)، «مسیر طبیعی امور» را طی کرد. و این پایهای است برای اینکه آریگی فکر میکند دیدگاه اسمیت به ما کمک می کند تا بفهمیم چرا چین، در پایان، پیشتاز راهی است که در زمان ما سرانجام شالودهی پنج قرنی کانون-پیرامون اقتصاد سیاسی جهانی را برمیاندازد. در حالی که این اظهارنظر اسمیت را نادیده نمیگیریم که بیزاری چین از تجارت خارجی در زمانهی او منجر به درس نگرفتن از «پیشرفتهای هنر و صنعت در بخشهای مختلف جهان» شد (که میتوان آن را پیشگویی اسمیت خواند که حتی چین نیز با صنعتی شدن سرمایهداری اروپایی تحتالشعاع قرار میگیرد)، آریگی خود تبیین براساس گرایش غرب به تجارت خارجی را ترجیح میدهد که منجر به توسعهی نیروی قهرآمیز خردکنندهی امپریالیستی میشود.
🔸 آریگی با تصدیق اینکه رابطهی تولیدکنندگان مستقیم با وسایل تولید معیاری است حیاتی که در چارچوب اسمیتی وجود ندارد، بهطور ضمنی تعریف جایگزین سرمایهداری را که از اسمیت برگرفته و مبتنی است بر رابطهی بین دولت و سرمایهداران تضعیف میکند. آریگی در فصل پایانی کتابش، با دادن عنوان «انباشت بدون سلبمالکیت» به بخش مرتبط با «بنگاههای شهر و روستا» در چرخش به اقتصاد بازار، به نظر میرسد ناخواسته اذعان میکند که سلبمالکیت ابزار تولید از تولیدکنندگان مستقیم نشاندهندهی خصیصهی اساسی است که معرف جامعهی سرمایهداری به شمار میآید. با این حال، این بخش نه تنها مناسبات طبقاتی نابرابری را که به سرعت درون بنگاههای شهر و روستا ایجاد شد نادیده میگیرد، بلکه به این نکته نیز توجه نمیکند که بنگاههای شهر و روستا اینک بهعنوان شالودهی توسعهی اقتصادی چین به حاشیه رانده شدهاند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3EP
#امپریالیسم #لئو_پانیچ #جووانی_آریگی #حسن_مرتضوی
#مناسبات_اجتماعی #بدیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جووانی آریگی در پکن: بدیل سرمایهداری
نوشتهی: لئو پانیچ ترجمهی: حسن مرتضوی به نظر میرسد آریگی سه دهه منتظر بوده است تا به نقد معروف رابرت برنر از «مارکسیسم نواسمیتی» با این ادعای جسورانه پاسخ دهد که او در واقع یک «اسمیتی» است و به آ…
▫️ کارل مارکس بین دو جهان
▫️ ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی
15 اکتبر 2023
نوشتهی: ریچارد واکر
ترجمهی: دلشاد عبادی
🔸 «آدام اسمیت در پکن» کتابی حجیم و با موضوعات پراکنده است، اما جووانی آریگی با دیدگاه تاریخی-جهانی خود از سرمایهداری امروزی و رقابت فزاینده بین امپراتوری در حال افول آمریکا و قدرت رو به رشد چین خدمت بزرگی انجام داده است. این وظیفهای است فراتر از توان بسیاری از ما، و نویسنده را در معرض خطر انتقاد از بسیاری جهات قرار میدهد. کتاب از دو جهت میدرخشد. یکی اینکه پویشهای جغرافیایی را محور تاریخ جهان قرار داده است ــ به این معنی که اقتصاد جهانی را بیش از مجموع تاریخهای توسعهی بسیاری از مناطق، یا بدتر از آن، گسترش سرمایهداری از کشوری به کشور دیگر در نظر میگیرد. فضیلت دومْ گنجاندن تاریخ اقتصادی در سیاست نظام دولتی بینالمللی است که شامل استفاده از زور، گسترش امپراتوری و نقش قدرتهای هژمونیک است. با این وجود، واکاوی اقتصادی-جغرافیایی آریگی پیرامون شماری از نکات مهم مانند خاستگاههای انقلاب صنعتی، دلایل پیشی گرفتن اروپا از چین در اوایل دوران جدید، دلایل تزلزل اقتصاد ایالات متحد پس از 1970، و دلایل عنانگسیختگی سپهر مالی، رشد خارقالعادهی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم یا علت گسترش شگفتانگیز کنونی چین تبیین قانعکنندهای ارائه نمیدهد.
🔸 «آدام اسمیت در پکن»، بر اساس یک طرح نظری، در چهار پاره شرح داده میشود. پارهی اول با تقابل آدام اسمیت با کارل مارکس پیرامون نظریهی اسمیت شروع میشود و آگاهی اسمیت را از چین و مسیر بسیار متفاوت توسعهی آن با توسعهی اروپا نشان میدهد. پارهی دوم به اثر رابرت برنر دربارهی اقتصاد رکود طولانی اواخر سدهی بیستم میپردازد و آن را با ربع آخر سدهی نوزدهم در پایان پکس بریتانیکا (صلح بریتانیا) مقایسه میکند و به علل افول اقتصادی آمریکا میپردازد. پارهی سوم با نظریهی جغرافیایی امپریالیسم دیوید هاروی و ترمیم مکانمند، اجتنابناپذیری تغییرات در هستهی جغرافیایی سرمایهداری، و بیهودگی تلاشهای امپریالیستهای ایالات متحد برای نگه داشتن جهان زیر سرانگشتان خود دست و پنجه نرم میکند. پارهی چهارم با نگاهی به توسعهی آسیای شرقی، شالودههای تاریخی آن در تولید کاربَر و سیاستهای بیندولتی در درازمدت، و برجستگی جهانی امروز چین به پایان میرسد.
🔸 من میخواهم با دیدگاههای آریگی پیرامون هر یک از این موضوعات درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تاریخ جهانی و نظریهی دولت، هنوز بهترین شالوده برای درک توسعهی اروپایی، چینی و جهانی است. با این وجود، آریگی یک بار دیگر ضرورت حفظ مارکسیسم به عنوان یک نظام نظری باز را نشان میدهد که میتواند با اسمیت، شومپیتر و برودل درگیر شود (و آنها را کاملاً بفهمد)، بگذریم از متفکران آسیایی که معروفیت علمی چندانی ندارند...
🔸 برخورد آریگی با دولت چین جای تامل دارد. در حالی که درست است که کمیتهی مرکزی حزب کمونیست چین و دولت پکن کنترل خود را بر استراتژی کلی اصلاحات (یعنی باز کردن قفل نیروهای بازار، کار مزدی، مالکیت خصوصی و سرمایه) حفظ کردهاند، راز بزرگ عمومی چین این است که دولتهای محلی و استانی آزاد بودهاند تا اصلاحات را به شیوهای کاملاً مخالف کنترل متمرکز انجام دهند. در واقع، چین یکی از غیرمتمرکزترین نظامهای دولتی در جهان امروز را دارد و سطوح پایینتر مقامات و کادرهای آن، مروج مشتاق راه سرمایهداری بودهاند. آنها راه را در توسعهی زمین، خصوصیسازی داراییهای عمومی، هموار کردن راه برای صنعتیسازی، کنترل پرولتاریای جدید، و در بسیاری موارد، پیوستن مشتاقانه به طبقهی جدید سرمایهدار رهبری کردهاند. این نه تنها شباهت بسیار کمی به ایام بهیادماندنی درستکاری مائوئیستی دارد، بلکه بوی نقش دولت محلی در اوج توسعه و صنعتی شدن قارهی آمریکا را میدهد. بنابراین، به سیاق آریگی، دولتگرایی وجود دارد، و ما بهتر است به پویش داخلی دولتها توجه بیشتری داشته باشیم و نه فقط به تصویر کلان درگیریهای بیندولتی...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3IQ
#امپریالیسم #جووانی_آریگی #ریچارد_واکر #دلشاد_عبادی
#چین #دولتگرایی #سرمایهداری_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی
15 اکتبر 2023
نوشتهی: ریچارد واکر
ترجمهی: دلشاد عبادی
🔸 «آدام اسمیت در پکن» کتابی حجیم و با موضوعات پراکنده است، اما جووانی آریگی با دیدگاه تاریخی-جهانی خود از سرمایهداری امروزی و رقابت فزاینده بین امپراتوری در حال افول آمریکا و قدرت رو به رشد چین خدمت بزرگی انجام داده است. این وظیفهای است فراتر از توان بسیاری از ما، و نویسنده را در معرض خطر انتقاد از بسیاری جهات قرار میدهد. کتاب از دو جهت میدرخشد. یکی اینکه پویشهای جغرافیایی را محور تاریخ جهان قرار داده است ــ به این معنی که اقتصاد جهانی را بیش از مجموع تاریخهای توسعهی بسیاری از مناطق، یا بدتر از آن، گسترش سرمایهداری از کشوری به کشور دیگر در نظر میگیرد. فضیلت دومْ گنجاندن تاریخ اقتصادی در سیاست نظام دولتی بینالمللی است که شامل استفاده از زور، گسترش امپراتوری و نقش قدرتهای هژمونیک است. با این وجود، واکاوی اقتصادی-جغرافیایی آریگی پیرامون شماری از نکات مهم مانند خاستگاههای انقلاب صنعتی، دلایل پیشی گرفتن اروپا از چین در اوایل دوران جدید، دلایل تزلزل اقتصاد ایالات متحد پس از 1970، و دلایل عنانگسیختگی سپهر مالی، رشد خارقالعادهی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم یا علت گسترش شگفتانگیز کنونی چین تبیین قانعکنندهای ارائه نمیدهد.
🔸 «آدام اسمیت در پکن»، بر اساس یک طرح نظری، در چهار پاره شرح داده میشود. پارهی اول با تقابل آدام اسمیت با کارل مارکس پیرامون نظریهی اسمیت شروع میشود و آگاهی اسمیت را از چین و مسیر بسیار متفاوت توسعهی آن با توسعهی اروپا نشان میدهد. پارهی دوم به اثر رابرت برنر دربارهی اقتصاد رکود طولانی اواخر سدهی بیستم میپردازد و آن را با ربع آخر سدهی نوزدهم در پایان پکس بریتانیکا (صلح بریتانیا) مقایسه میکند و به علل افول اقتصادی آمریکا میپردازد. پارهی سوم با نظریهی جغرافیایی امپریالیسم دیوید هاروی و ترمیم مکانمند، اجتنابناپذیری تغییرات در هستهی جغرافیایی سرمایهداری، و بیهودگی تلاشهای امپریالیستهای ایالات متحد برای نگه داشتن جهان زیر سرانگشتان خود دست و پنجه نرم میکند. پارهی چهارم با نگاهی به توسعهی آسیای شرقی، شالودههای تاریخی آن در تولید کاربَر و سیاستهای بیندولتی در درازمدت، و برجستگی جهانی امروز چین به پایان میرسد.
🔸 من میخواهم با دیدگاههای آریگی پیرامون هر یک از این موضوعات درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تاریخ جهانی و نظریهی دولت، هنوز بهترین شالوده برای درک توسعهی اروپایی، چینی و جهانی است. با این وجود، آریگی یک بار دیگر ضرورت حفظ مارکسیسم به عنوان یک نظام نظری باز را نشان میدهد که میتواند با اسمیت، شومپیتر و برودل درگیر شود (و آنها را کاملاً بفهمد)، بگذریم از متفکران آسیایی که معروفیت علمی چندانی ندارند...
🔸 برخورد آریگی با دولت چین جای تامل دارد. در حالی که درست است که کمیتهی مرکزی حزب کمونیست چین و دولت پکن کنترل خود را بر استراتژی کلی اصلاحات (یعنی باز کردن قفل نیروهای بازار، کار مزدی، مالکیت خصوصی و سرمایه) حفظ کردهاند، راز بزرگ عمومی چین این است که دولتهای محلی و استانی آزاد بودهاند تا اصلاحات را به شیوهای کاملاً مخالف کنترل متمرکز انجام دهند. در واقع، چین یکی از غیرمتمرکزترین نظامهای دولتی در جهان امروز را دارد و سطوح پایینتر مقامات و کادرهای آن، مروج مشتاق راه سرمایهداری بودهاند. آنها راه را در توسعهی زمین، خصوصیسازی داراییهای عمومی، هموار کردن راه برای صنعتیسازی، کنترل پرولتاریای جدید، و در بسیاری موارد، پیوستن مشتاقانه به طبقهی جدید سرمایهدار رهبری کردهاند. این نه تنها شباهت بسیار کمی به ایام بهیادماندنی درستکاری مائوئیستی دارد، بلکه بوی نقش دولت محلی در اوج توسعه و صنعتی شدن قارهی آمریکا را میدهد. بنابراین، به سیاق آریگی، دولتگرایی وجود دارد، و ما بهتر است به پویش داخلی دولتها توجه بیشتری داشته باشیم و نه فقط به تصویر کلان درگیریهای بیندولتی...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3IQ
#امپریالیسم #جووانی_آریگی #ریچارد_واکر #دلشاد_عبادی
#چین #دولتگرایی #سرمایهداری_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کارل مارکس بین دو جهان
ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی نوشتهی: ریچارد واکر ترجمهی: دلشاد عبادی من میخواهم با دیدگاههای آریگی درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تار…
▫️ پکن بین اسمیت و مارکس
8 نوامبر 2023
نوشتهی: لوچا پرادلا
ترجمهی: حسن مرتضوی
📝 توضیح نقد: با انتشار این مقاله، دومین بخش از پروژهی امپریالیسم به پایان میرسد که معطوف به بررسی نظرات جووانی آریگی، بهویژه کتابش «آدام اسمیت در پکن» و منتقدان آن بود. در مقالات بخش بعدی آرا و نظرات دیوید هاروی، به ویژه کتابش «امپریالیسم نوین» و منتقدان آن بررسی میشود.
▪️گزیدههایی از متن مقاله:
🔸 جاذبهی اصلی کتاب «آدام اسمیت در پکن» جووانی آریگی در موضوعهای معاصری نهفته است که این کتاب در مرکز تحلیل خود قرار میدهد، و نیز موضع تأییدآمیزش در قبال نیاز به اتخاذ دیدگاهی جهانی برای درک تحولات اجتماعی جاری و انتقال احتمالی هژمونی از ایالات متحد آمریکا به چین، کشوری که بعد از بیش از یک سده افول، بار دیگر در مرکز اقتصاد جهانی قرار گرفته است. به گفتهی آریگی، بحران عراق ناشی از مقاومت مردم عراقْ احتمالاً بحران پایانی هژمونی ایالات متحد را آغاز کرده و اولین و تنها قرن آمریکایی ــ «قرن طولانی بیستم» ــ را به پایان خواهد رساند. چنین دگرگونیهای دورانسازیْ رویکرد اروپاییمحور علوم اجتماعی را تضعیف میکنند و پرسشهایی اساسی دربارهی آیندهی بشریت پیش میکشند. نتیجه چه خواهد بود؟ تشدید رقابت بینالمللی و جنگ یا رشد مسالمتآمیز و همیارانه؟ آریگی به سمت فرضیهی دوم گرایش دارد: تز زیربنایی کتابش این است که «شکست پروژهی قرن آمریکایی جدید و موفقیت توسعهی اقتصادی چینْ تحقق دیدگاه اسمیت دربارهی جامعه بازار جهانی مبتنی بر برابری بیشتر در میان تمدنهای جهان را بیش از هر زمان دیگری در دو سده و نیم پس از انتشار ثروت ملل محتمل ساخته است.»
🔸 در حالی که آریگی تمایل دارد انزوای چین را به «عوامل داخلی» و ماهیت «نظام دولتی» آن نسبت دهد و این را یکی از عواملی میداند که راه را برای توسعهطلبی اروپایی گشود، سایر نویسندگان (از جمله مارکس) آن را یک ویژگی ذاتی جامعهی چین تلقی نکردهاند بلکه واکنشی از سوی سلسله چینگ (مانچو) به خصلت تهاجمی شرکتهای تجاری اروپایی دانستهاند. این سلسله بیش از هر چیز نگران این احتمال بود که خارجیها به نارضایتی اجتماعی داخلی که زمینهساز شورشهای مزمن دهقانی بود، دامن بزنند، شورشهایی که خصیصهی تاریخ چین بودهاند. آریگی علاوه بر جداسازی سیاستهای امپراتوری از بافتار بینالمللیشان، ماهیت روابط اجتماعی داخلی کشور را نیز بررسی نمیکند و صرفاً به تحلیل چین آنگونه که در صفحات کتاب ثروت ملل آمده است اشاره میکند.
🔸 پیش فرض جهانشمولشدن کامل شیوهی تولید سرمایهداری به این معنا نیست که این روند اجتنابناپذیر دانسته میشود. اما این دقیقاً همان انتقادی است که آریگی مطرح میکند؛ او میگوید مارکس پیوسته از مانیفست کمونیست تا سرمایه استدلال میکرد که مقدر بود جوامع آسیایی در برابر حملهی خشونتآمیز بورژوازی تسلیم شوند. این دیدگاه ویژگی اساسی تحلیل انتقادی مارکس را نادیده میگیرد که بر اساس آن سرمایهداری یک شیوهی تولید تاریخاً متعیّن و قابلجایگزینی است که، دقیقاً به همین دلیل، میتواند بهعنوان یک کلیت در نظر گرفته شود ــ و در نتیجه از دوگانگی تاریخ و نظریه که مشخصهی اقتصاد سیاسی کلاسیک است فراتر میرود. از نظر مارکس، توسعهی سرمایهداری همانا توسعهی تضادهای آن است و بنیادی را برای ایجاد بدیل تاریخیاش در سطح جهانی یعنی سوسیالیسم فراهم میآورد. سرمایه اساساً تحلیلی از تضاد دو نظام اجتماعی متفاوت است که مارکس آنها را موثر در واقعیت میدید و در این واقعیت با شرح و توضیح «ابزار» لازم برای جنبش انقلابیْ فعالانه مداخله میکرد. به نظر میرسد این واقعیت که مارکس مواضع زیادی اتخاذ کرد و در سالهای آخر زندگیاش، علاقهای پرشور به شکلهای اجتماعی زمینداری در آسیا و روسیه داشت، انتقاد آریگی را بیشتر تضعیف میکند.
🔹 متن کامل این متن را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Ln
#لوچا_پرادلا #حسن_مرتضوی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #جهانیشدن_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
8 نوامبر 2023
نوشتهی: لوچا پرادلا
ترجمهی: حسن مرتضوی
📝 توضیح نقد: با انتشار این مقاله، دومین بخش از پروژهی امپریالیسم به پایان میرسد که معطوف به بررسی نظرات جووانی آریگی، بهویژه کتابش «آدام اسمیت در پکن» و منتقدان آن بود. در مقالات بخش بعدی آرا و نظرات دیوید هاروی، به ویژه کتابش «امپریالیسم نوین» و منتقدان آن بررسی میشود.
▪️گزیدههایی از متن مقاله:
🔸 جاذبهی اصلی کتاب «آدام اسمیت در پکن» جووانی آریگی در موضوعهای معاصری نهفته است که این کتاب در مرکز تحلیل خود قرار میدهد، و نیز موضع تأییدآمیزش در قبال نیاز به اتخاذ دیدگاهی جهانی برای درک تحولات اجتماعی جاری و انتقال احتمالی هژمونی از ایالات متحد آمریکا به چین، کشوری که بعد از بیش از یک سده افول، بار دیگر در مرکز اقتصاد جهانی قرار گرفته است. به گفتهی آریگی، بحران عراق ناشی از مقاومت مردم عراقْ احتمالاً بحران پایانی هژمونی ایالات متحد را آغاز کرده و اولین و تنها قرن آمریکایی ــ «قرن طولانی بیستم» ــ را به پایان خواهد رساند. چنین دگرگونیهای دورانسازیْ رویکرد اروپاییمحور علوم اجتماعی را تضعیف میکنند و پرسشهایی اساسی دربارهی آیندهی بشریت پیش میکشند. نتیجه چه خواهد بود؟ تشدید رقابت بینالمللی و جنگ یا رشد مسالمتآمیز و همیارانه؟ آریگی به سمت فرضیهی دوم گرایش دارد: تز زیربنایی کتابش این است که «شکست پروژهی قرن آمریکایی جدید و موفقیت توسعهی اقتصادی چینْ تحقق دیدگاه اسمیت دربارهی جامعه بازار جهانی مبتنی بر برابری بیشتر در میان تمدنهای جهان را بیش از هر زمان دیگری در دو سده و نیم پس از انتشار ثروت ملل محتمل ساخته است.»
🔸 در حالی که آریگی تمایل دارد انزوای چین را به «عوامل داخلی» و ماهیت «نظام دولتی» آن نسبت دهد و این را یکی از عواملی میداند که راه را برای توسعهطلبی اروپایی گشود، سایر نویسندگان (از جمله مارکس) آن را یک ویژگی ذاتی جامعهی چین تلقی نکردهاند بلکه واکنشی از سوی سلسله چینگ (مانچو) به خصلت تهاجمی شرکتهای تجاری اروپایی دانستهاند. این سلسله بیش از هر چیز نگران این احتمال بود که خارجیها به نارضایتی اجتماعی داخلی که زمینهساز شورشهای مزمن دهقانی بود، دامن بزنند، شورشهایی که خصیصهی تاریخ چین بودهاند. آریگی علاوه بر جداسازی سیاستهای امپراتوری از بافتار بینالمللیشان، ماهیت روابط اجتماعی داخلی کشور را نیز بررسی نمیکند و صرفاً به تحلیل چین آنگونه که در صفحات کتاب ثروت ملل آمده است اشاره میکند.
🔸 پیش فرض جهانشمولشدن کامل شیوهی تولید سرمایهداری به این معنا نیست که این روند اجتنابناپذیر دانسته میشود. اما این دقیقاً همان انتقادی است که آریگی مطرح میکند؛ او میگوید مارکس پیوسته از مانیفست کمونیست تا سرمایه استدلال میکرد که مقدر بود جوامع آسیایی در برابر حملهی خشونتآمیز بورژوازی تسلیم شوند. این دیدگاه ویژگی اساسی تحلیل انتقادی مارکس را نادیده میگیرد که بر اساس آن سرمایهداری یک شیوهی تولید تاریخاً متعیّن و قابلجایگزینی است که، دقیقاً به همین دلیل، میتواند بهعنوان یک کلیت در نظر گرفته شود ــ و در نتیجه از دوگانگی تاریخ و نظریه که مشخصهی اقتصاد سیاسی کلاسیک است فراتر میرود. از نظر مارکس، توسعهی سرمایهداری همانا توسعهی تضادهای آن است و بنیادی را برای ایجاد بدیل تاریخیاش در سطح جهانی یعنی سوسیالیسم فراهم میآورد. سرمایه اساساً تحلیلی از تضاد دو نظام اجتماعی متفاوت است که مارکس آنها را موثر در واقعیت میدید و در این واقعیت با شرح و توضیح «ابزار» لازم برای جنبش انقلابیْ فعالانه مداخله میکرد. به نظر میرسد این واقعیت که مارکس مواضع زیادی اتخاذ کرد و در سالهای آخر زندگیاش، علاقهای پرشور به شکلهای اجتماعی زمینداری در آسیا و روسیه داشت، انتقاد آریگی را بیشتر تضعیف میکند.
🔹 متن کامل این متن را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Ln
#لوچا_پرادلا #حسن_مرتضوی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #جهانیشدن_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پکن بین اسمیت و مارکس
نوشتهی: لوچا پرادلا ترجمهی: حسن مرتضوی تحلیل آریگی با تلاش برای فراتررفتن از مارکس از طریق بازگشت به اسمیت، به عدمتعیّن میانجامد. و بههمین دلیل است که بهجای اینکه یک نقد واقعی باشد، اغلب چیز…