▫️ شکلهای پیشاسرمایهداری تولید و انباشت بدوی
▫️ تاریخنگاری مارکس از گروندریسه تا سرمایه
نوشتهی: ماسیمیلیانو تومبا
ترجمهی: دلشاد عبادی
26 اکتبر 2021
🔸 مارکس گروندریسه را در بحبوحهی یک بحران نگاشت. او در نامهای به تاریخ 8 دسامبر 1857 به انگلس چنین مینویسد: «سراسر شب و هر شب به سختی مشغول کار و جمعآوری و تنظیم مطالعات اقتصادیام هستم تا دستکم خطوط اصلی بحث را پیش از سررسیدن طوفان روشن سازم».آنچه در این کتاب مییابیم، راهبردی است برای درک و بررسی بحران به مدد نقد. نقدی که بحران را لایهلایه میگشاید و امکانهای انقلابی جدیدی پدید میآورد. به قول گیدوانی، «مارکس از بحران برای پدید آوردن نوعی معرفت جدلی استفاده میکند که عمیقاً نسبت به شکافها و اختلالها در موجودیت امپراتورمأبانهی سرمایه حساس است».
🔸 هنگامی که مارکس گروندریسه را مینوشت بهلحاظ سیاسی میکوشید امکانی انقلابی از دل بحرانْ بگشاید. به همین علت، میکوشد طرحی از امکانهای رهایی در روند توسعهی سرمایهداری به دست دهد، و بر «تأثیر عظیم تمدنساز سرمایه» در مسیر رسیدن به مرحلهی تازهای از جامعه تأکید میگذارد. بازنمایی او از فرد اجتماعی را نیز باید در همین بستر درک کرد، یعنی بازنمایی فرد اجتماعی بهمثابهی تلاشی در جهت پیشگمانهای از سنخ انسانشناختی تازهای از شکل اجتماعی جدیدی که ظرفیتهایش بهلحاظ اجتماعی تکامل مییابد. در گروندریسه توسعهی اجتماعی، دانش عمومی اجتماعی، برخلاف آنچه در کتاب سرمایه رخ میدهد، در تقابل با فرد قرار ندارد، بلکه بیشتر توسعهی او را بازنمایی میکند. اگر مدرنیته فرد را پدید آورده، مارکس در تلاش است طرحی از مفهوم جدیدی از فرد ترسیم کند که ورای مفهومِ مدرن فرد قرار دارد.
🔸 مارکس در گروندریسه بازاندیشی دربارهی بسترِ مقولاتِ واکاویاش را آغاز کرد. او سرمایه را نه مطابق با طرحوارهی تکوین، توسعه، بحران بلکه در ترکیب این وجوه و زمانمندیشان مفهوم ساخت. او طرحوارهی مبتنی بر دورههای پیشرفتمحورِ توسعهی سرمایهداری را کنار گذاشت و به تاریخنگاریِ انباشتِ نخستین مشغول شد، یعنی طرحی که در ویراستهای مختلفِ سرمایه به کار بر روی آن و بازسازی آن پرداخت. انباشت نخستین یا اولیه به معنای انباشتِ بدوی یعنی نقطهی آغازِ سرمایهداری نیست. بلکه، درواقع عبارت است از گسترهی کاملی از شکلهایِ همواره حاضرِ مداخلهی خشونتِ اقتصادی و فرااقتصادی. واکاویِ انباشت در کتاب سرمایه هدفی متفاوت با واکاویِ شکلهای پیشاسرمایهداری در گروندریسه را دنبال میکند، مارکس در گروندریسه در پی یافتن نظریهای دربارهی سقوطِ یک شکل مولد در گذار به شکلی جدیدتر و عالیتر است. او در سرمایه برداشتی متفاوت از بحران، و از همینرو، برداشتی متفاوت از انباشت دارد. مارکس وقتی به بازاندیشی دربارهی «نزول نرخ سود» میپردازد، رویکرد «سقوطمحورِ» گروندریسه را کنار میگذارد: بحران دیگر اتاقِ انتظارِ سرنگونیِ سرمایهداری نیست، بلکه عنصری است برای شکل تازهای از توازن که شکلهای جدیدی از انباشت را به همراه دارد.
🔸 مارکس در دههی 1870، هنگامی که در حال پژوهش دربارهی اجتماع و شیوهی تولید اقتصادی روسیه بود، به بازنگری دربارهی طرحوارهی مبتنی بر توسعهی تاریخیاش پرداخت. در نامهای که در اواخر 1877 به ویراستار مجلهی اوتچستونی زاپیتسکی ارسال کرد، مینویسد که طرح اولیهاش از تکوین سرمایهداری در اروپای غربی را نمیتوان «به نظریهای تاریخیـ فلسفی دربارهی توسعهی جهانشمول که سرنوشتْ آن را برای تمامی مردمان مقدر ساخته است …» بدل کرد.
🔸 اگر نفوذ متقابل و دوجانبهی میان ارزش اضافی مطلق و نسبی را به صورت تماموکمال بپذیریم، تمایز میان سرمایهداریهای «پیشرفته» و «عقبمانده» نیز معنای عمدهی خود را از دست میدهد. به این ترتیب، استدلال بر مبنای گرایشها و بقایا دیگر امکانپذیر نخواهد بود [چراکه درک تکراستایی و یکدست از توسعهی سرمایهداری کنار گذاشته میشود]. شکلهای متنوعِ استثمار را باید ذیل یک جهان چندگانهی تاریخیـزمانمند درک کرد که در آن، این شکلها درونِ معاصر بودنِ لحظهی اکنون به کنش متقابل مشغولاند. از سوی دیگر، باید به امکانهای رهاییِ حاصل از زمانمندیهای متفاوتِ شکلهای اجتماعیِ متفاوت نیز بیاندیشیم...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2A0
#ماسیمیلیانو_تومبا #دلشاد_عبادی #گروندریسه
#انباشت_بدوی #سرمایهداری #شیوهی_تولید
🖋@naghd_com
▫️ تاریخنگاری مارکس از گروندریسه تا سرمایه
نوشتهی: ماسیمیلیانو تومبا
ترجمهی: دلشاد عبادی
26 اکتبر 2021
🔸 مارکس گروندریسه را در بحبوحهی یک بحران نگاشت. او در نامهای به تاریخ 8 دسامبر 1857 به انگلس چنین مینویسد: «سراسر شب و هر شب به سختی مشغول کار و جمعآوری و تنظیم مطالعات اقتصادیام هستم تا دستکم خطوط اصلی بحث را پیش از سررسیدن طوفان روشن سازم».آنچه در این کتاب مییابیم، راهبردی است برای درک و بررسی بحران به مدد نقد. نقدی که بحران را لایهلایه میگشاید و امکانهای انقلابی جدیدی پدید میآورد. به قول گیدوانی، «مارکس از بحران برای پدید آوردن نوعی معرفت جدلی استفاده میکند که عمیقاً نسبت به شکافها و اختلالها در موجودیت امپراتورمأبانهی سرمایه حساس است».
🔸 هنگامی که مارکس گروندریسه را مینوشت بهلحاظ سیاسی میکوشید امکانی انقلابی از دل بحرانْ بگشاید. به همین علت، میکوشد طرحی از امکانهای رهایی در روند توسعهی سرمایهداری به دست دهد، و بر «تأثیر عظیم تمدنساز سرمایه» در مسیر رسیدن به مرحلهی تازهای از جامعه تأکید میگذارد. بازنمایی او از فرد اجتماعی را نیز باید در همین بستر درک کرد، یعنی بازنمایی فرد اجتماعی بهمثابهی تلاشی در جهت پیشگمانهای از سنخ انسانشناختی تازهای از شکل اجتماعی جدیدی که ظرفیتهایش بهلحاظ اجتماعی تکامل مییابد. در گروندریسه توسعهی اجتماعی، دانش عمومی اجتماعی، برخلاف آنچه در کتاب سرمایه رخ میدهد، در تقابل با فرد قرار ندارد، بلکه بیشتر توسعهی او را بازنمایی میکند. اگر مدرنیته فرد را پدید آورده، مارکس در تلاش است طرحی از مفهوم جدیدی از فرد ترسیم کند که ورای مفهومِ مدرن فرد قرار دارد.
🔸 مارکس در گروندریسه بازاندیشی دربارهی بسترِ مقولاتِ واکاویاش را آغاز کرد. او سرمایه را نه مطابق با طرحوارهی تکوین، توسعه، بحران بلکه در ترکیب این وجوه و زمانمندیشان مفهوم ساخت. او طرحوارهی مبتنی بر دورههای پیشرفتمحورِ توسعهی سرمایهداری را کنار گذاشت و به تاریخنگاریِ انباشتِ نخستین مشغول شد، یعنی طرحی که در ویراستهای مختلفِ سرمایه به کار بر روی آن و بازسازی آن پرداخت. انباشت نخستین یا اولیه به معنای انباشتِ بدوی یعنی نقطهی آغازِ سرمایهداری نیست. بلکه، درواقع عبارت است از گسترهی کاملی از شکلهایِ همواره حاضرِ مداخلهی خشونتِ اقتصادی و فرااقتصادی. واکاویِ انباشت در کتاب سرمایه هدفی متفاوت با واکاویِ شکلهای پیشاسرمایهداری در گروندریسه را دنبال میکند، مارکس در گروندریسه در پی یافتن نظریهای دربارهی سقوطِ یک شکل مولد در گذار به شکلی جدیدتر و عالیتر است. او در سرمایه برداشتی متفاوت از بحران، و از همینرو، برداشتی متفاوت از انباشت دارد. مارکس وقتی به بازاندیشی دربارهی «نزول نرخ سود» میپردازد، رویکرد «سقوطمحورِ» گروندریسه را کنار میگذارد: بحران دیگر اتاقِ انتظارِ سرنگونیِ سرمایهداری نیست، بلکه عنصری است برای شکل تازهای از توازن که شکلهای جدیدی از انباشت را به همراه دارد.
🔸 مارکس در دههی 1870، هنگامی که در حال پژوهش دربارهی اجتماع و شیوهی تولید اقتصادی روسیه بود، به بازنگری دربارهی طرحوارهی مبتنی بر توسعهی تاریخیاش پرداخت. در نامهای که در اواخر 1877 به ویراستار مجلهی اوتچستونی زاپیتسکی ارسال کرد، مینویسد که طرح اولیهاش از تکوین سرمایهداری در اروپای غربی را نمیتوان «به نظریهای تاریخیـ فلسفی دربارهی توسعهی جهانشمول که سرنوشتْ آن را برای تمامی مردمان مقدر ساخته است …» بدل کرد.
🔸 اگر نفوذ متقابل و دوجانبهی میان ارزش اضافی مطلق و نسبی را به صورت تماموکمال بپذیریم، تمایز میان سرمایهداریهای «پیشرفته» و «عقبمانده» نیز معنای عمدهی خود را از دست میدهد. به این ترتیب، استدلال بر مبنای گرایشها و بقایا دیگر امکانپذیر نخواهد بود [چراکه درک تکراستایی و یکدست از توسعهی سرمایهداری کنار گذاشته میشود]. شکلهای متنوعِ استثمار را باید ذیل یک جهان چندگانهی تاریخیـزمانمند درک کرد که در آن، این شکلها درونِ معاصر بودنِ لحظهی اکنون به کنش متقابل مشغولاند. از سوی دیگر، باید به امکانهای رهاییِ حاصل از زمانمندیهای متفاوتِ شکلهای اجتماعیِ متفاوت نیز بیاندیشیم...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2A0
#ماسیمیلیانو_تومبا #دلشاد_عبادی #گروندریسه
#انباشت_بدوی #سرمایهداری #شیوهی_تولید
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شکلهای پیشاسرمایهداری تولید و انباشت بدوی
تاریخنگاری مارکس از گروندریسه تا سرمایه نوشتهی: ماسیمیلیانو تومبا ترجمهی: دلشاد عبادی سرمایه با خلق نیازهای تازه، بند نافی که انسانها را به طبیعت متصل میساخت از هم میگسلد. طبیعت برای نخستین ب…