نقد
3.27K subscribers
198 photos
17 files
782 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ در کاپیتال سکوتی نیست
بازاندیشی نظریه‌ی ارزش ـ بخش سوم

7 مارس 2018
نوشته‌ی: کمال خسروی

در کاپیتال ناگفته بسیار است، اما سکوتی نیست؛ زیرا سکوت دلالتی ضمنی بر ناگفته‌گذاریِ عامدانه دارد، بر مسکوت نهادن و پنهان‌کاری، و از آنجا، بر نیرنگی و فریبی و ماری در آستین. کاپیتال به‌هیچ‌روی چنین سکوتی ندارد؛ برعکس، یکی از قدرتمندترین آثار، شاید قدرتمندترینِ آنها، در آشکار کردنِ پنهانْ شده‌ها پشتِ عریانی و پشتِ سکوت‌هاست.

https://wp.me/p9vUft-4h

#کمال_خسروی #نقد #مارکسیسم
#کاپیتال #نظریه‌_ارزش #ارزش_اضافی #انقلاب #دیالکتیک

👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ انباشت سرمایه
▫️ بخش نخست ـ فصل نخست: موضوع پژوهش

یک اکتبر 2023

نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی

🔸 از شُمار شایستگی‌های ماندگار مارکس در قلمرو اقتصاد سیاسی نظری، یکی هم طرح مسئله‌ی بازتولید کل سرمایه‌ی اجتماعی است. قابل توجه است که در تاریخ اقتصاد سیاسی فقط با دو تلاش در بازنمایی دقیق مسئله روبه‌رو می‌شویم: در آستانه‌ی پیدایشش با پدر مکتب فیزیوکرات‌ها، فرنسوا کِنِه، و در کرانه‌ی پایانی‌اش، با کارل مارکس. در فاصله‌ی آن آستانه و این پایان، مسئله‌ی بازتولید از عذابْ رساندن به اقتصاد سیاسی بورژوایی باز ناایستاد، اما اقتصاد سیاسی حتی آن را طرح هم نکرد، نه هرگز آگاهانه و نه هرگز در شکل نابش، گسلیده از مسائل جانبی خویشاوند و پالوده از پرسش‌های بی‌ربط، چه رسد به آن‌که بتواند از راه‌حلش آگاه شود. با این‌ حال و با توجه به اهمیت بنیادین این مسئله می‌توان در عطف به این تلاش‌ها تا درجه‌ی معینی سرنوشت اقتصاد علمی را در اساس دنبال کرد.

🔸 خودِ فرآیند تولید در همه‌ی مرحله‌های تحول و تطور اجتماعی، وحدتی از دو وجه وجودی است که هرچند تنگاتنگ به یک‌دیگر گره خورده‌اند، اما با هم متفاوت‌اند: همانا شروط تکنیکی و اجتماعی، یعنی شکل‌پذیری معین رابطه‌ی انسان‌ها با طبیعت و روابط انسان‌ها با یک‌دیگر. بازتولید به یک میزان به هردوی این وجوه وابسته است. به این نکته که بازتولید تا کجا مقید به تکنیک کار انسانی است و خود نخست ماحصل مرتبه‌ی معینی در بارآوری کار است، اشاره کردیم. اما شکل‌های اجتماعی تولید نیز در هر دوره تعیین‌کنندگیِ کم‌تری ندارند. در یک مجتمع کشاورزی بدوی کمونیستی ــ درست مانند کل برنامه‌ی زندگی اقتصادی ــ بازتولید از سوی کلیه‌ی افراد کارکننده و ارگان‌های دمکراتیک‌شان تعیین می‌شود: تصمیم به از سر گرفتن کار، سازمان‌یابی‌اش، تلاش برای تأمین پیش‌شرط‌های لازم ــ مواد خام، کارافزارها، نیروهای کار ــ و سرانجام تعریف و تعیین حجم و تقسیم‌بندی بازتولید، نتیجه‌ی همکاری برنامه‌ریزی‌شده‌ی همگان در چارچوب مرزهای یک مجتمع زندگی انسانی است.

🔸 بازتولید گسترده تحت شرایط سرمایه‌داری، همانا انباشت سرمایه، به زنجیره‌ی کاملی از شرایط خودویژه گره خورده است. به این شرایط با دقت بنگریم. شرط نخست: تولید باید ارزش اضافی تولید کند، چراکه ارزش اضافی شکل عنصرینی است که فقط تحت آن رشد سرمایه‌دارانه‌ی تولید ممکن است. این شرط باید در خودِ فرآیند تولید، در رابطه‌ی بین سرمایه‌دار و کارگر و در تولید کالا گنجیده باشد. شرط دوم: برای آن‌که ارزش اضافی‌ای که برای گسترش بازتولید مقرر شده، به تصاحب درآید، باید پس از آن‌که شرط نخست تأمین شد، ابتدا تحقق یابد، یعنی به شکل پولی درآورده شود. این شرط راهبر ما به‌سوی بازار کالاست، یعنی جایی‌که بخت مبادله درباره‌ی سرنوشت بعدی ارزش اضافی، و به این ترتیب درباره‌ی بازتولید آتی، تصمیم می‌گیرد. شرط سوم: با فرض این‌که تحقق ارزش اضافی با موفقیت به انجام رسیده و بخش ارزش اضافیِ متحقق‌شده به‌قصد انباشت بر سرمایه افزوده شده است، اینک باید سرمایه‌ی تازه نخست به هیأت مولد درآید، یعنی هیأت وسایل تولید مرده و نیروهای کار را به‌خود بگیرد، هم‌چنین باید بخشی از سرمایه را که در اِزای نیروهای کار مبادله شده است به هیأت وسایل معاش برای کارگران درآورد. این شرط بار دیگر ما را به بازار کالاها و بازار کار می‌برد. اگر آن‌چه ضروری است در این‌جا یافت شود و بازتولید گسترده‌ی کالاها صورت پذیرفته باشد، آن‌گاه شرط چهارمی نیز به سه پیش‌شرط پیشین افزوده می‌شود: حجم کالاهای مازادی که بازنمایاننده‌ی سرمایه‌ی تازه و ارزش اضافی تازه است، باید متحقق شود، یعنی به پول دگردیسی یابد. آن‌گاه که این کار با موفقیت به انجام رسیده است، بازتولید گسترده در معنای سرمایه‌دارانه‌اش صورت پذیرفته است. این شرط چهارم بار دیگر ما را به بازار کالاها می‌برد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3GX

#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی #انباشت
#ارزش_اضافی #بازتولید_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ نقد واکاوی اسمیت
▫️ انباشت سرمایه: بخش نخست، فصل سوم


14 فوریه 2024

نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی

🔸 ریشه‌ی تصور حیرت‌آور اسمیت مبنی بر این‌که ارزش محصول کل جامعه باید به‌طور کامل فقط به مزدها، سودها و رانت‌های زمین تجزیه و تحویل شود، دقیقاً در درک علمی‌اش از نظریه‌ی ارزش نهفته است. کار سرچشمه‌ی همه‌ی ارزش است. هر کالایی، در مقام ارزش، فقط محصول کار است و نه هیچ چیز دیگر. اما هر کاری‌که صورت می‌گیرد، کارِ مزدی است، ــ این هم‌هویتْ دانستن کار انسانی با کارِ مزدی سرمایه‌دارانه دقیقاً سرشت‌نمای کلاسیک اسمیت است ــ و در عین ‌حال جای‌گزینی است برای کارمزدهای پرداخت‌شده و نیز برای مازادِ کار ناشی از کار پرداخت‌نشده به‌مثابه‌ی سود برای سرمایه‌دار و رانت زمین برای زمین‌دار. آن‌چه در مورد هر کالای منفرد صادق است، باید برای تمامیت کالاها نیز صادق باشد. بنابراین انبوهه‌ی کل کالایی که سالانه از سوی جامعه تولید می‌شود، به‌مثابه‌ی کمیت ارزشی‌ای که فقط محصول کار است، آن‌هم چه کار پرداخت‌شده و چه کار پرداخت‌نشده، به همین ترتیب فقط تجزیه می‌شود به مزدها و سودها و نیز رانت‌ها. بدیهی است که برای هر کاری مواد خام، کارافزارها و غیره نیز مطرح می‌شود. اما، این مواد خام و کارافزارها نیز چیستند جز محصول کار، آن‌هم به ‌نوبه‌ی خود بعضاً کار پرداخت‌شده و کار پرداخت‌نشده. ما می‌توانیم این سیر قهقرایی را هر اندازه که می‌خواهیم طی کنیم و قضیه را از هر زاویه‌ای که می‌خواهیم بررسی کنیم، اما نهایتاً در ارزش، یا قیمت کل کالاها هیچ چیز نمی‌یابیم که صرفاً محصول کار انسانی نباشد.

🔸 اما هر کار تجزیه می‌شود به بخشی که مزدها را جبران یا جای‌گزین می‌کند و بخش دیگری که نصیب سرمایه‌داران و مالکان زمین می‌شود. بنابراین هیچ چیز دیگری وجود ندارد، جز مزدها و سودها ــ اما البته سرمایه هم وجود دارد ــ سرمایه‌ی افراد منفرد و سرمایه‌ی جامعه. اینک چگونه باید از شر این تضاد زننده و زمخت خلاص شد؟ این نکته را که در این‌جا حقیقتاً هسته‌ی نظری شدیداً سخت‌جانی برای شکستن وجود داشت، این واقعیت ثابت می‌کند که حتی خودِ مارکس نیز زمانی دراز مته بر این ماده‌ی سخت گذاشت، بی‌آن‌که در وهله‌ی نخست به پیشرفتی نائل شود و راه چاره‌ای بیابد، تلاشی که چند و چونش را می‌توان در اثر او «نظریه‌های ارزش اضافی»، مجلد نخست دنبال کرد. اما او به‌نحو درخشانی به راه‌حل مسئله دست یافت، آن‌هم به‌دلیل و بر پایه‌ی نظریه‌ی ارزشش.

🔸 اسمیت کاملاً حق داشت: ارزش هر کالای منفرد و همه‌ی کالاها روی‌هم‌رفته بازنمایاننده‌ی چیزی جز کار نیست. او هم‌چنین حق داشت، زمانی‌که می‌گفت: هر کار (از منظری سرمایه‌دارانه) به کارِ پرداخت‌شده (که جبران‌کننده‌ی مزدهاست) و کارِ پرداخت‌نشده (که در مقام ارزش اضافی به‌دست طبقات گوناگون مالک ابزار تولید می‌رسد) تجزیه می‌شود. اما او فراموش می‌کند ــ یا بهتر است بگوییم نادیده می‌گیرد ــ که کار علاوه بر این خصیصه که آفریننده‌ی ارزش تازه است، این خصیصه‌ی دیگر را نیز دارد که ارزش کهنه را که در وسائل تولید نهفته است به کالای تازه‌ای که به‌وسیله‌ی این وسائل تولید ساخته شده است، منتقل می‌کند.

🔸 اقتصاد کلاسیک بی‌توجه به همه‌ی پی‌آمدهای اجتماعی، کار انسان را به‌مثابه‌ی یگانه عامل آفریننده‌ی ارزش به‌رسمیت شناخت و این نظریه را تا چنان وضوحی ویراسته و پیراسته کرد که در صورت‌بندی ریکاردویی‌اش پیشِ روی ماست. اما تمایز بنیادین بین نظریه‌ی کارپایه‌ی ارزش ریکاردویی و مارکسی ــ تمایزی که نه فقط اقتصاددانان بورژوا تشخیص نداده‌اند، بلکه در عامیانهْ کردن‌های آموزه‌ی مارکسی نیز از آن غفلت می‌شود ــ این است که ریکاردو مطابق با درک عمومی و مبتنی بر حقوق طبیعی‌اش از اقتصاد بورژوایی، ارزش‌آفرینی را نیز خصوصیتی طبیعی از کار انسانی تلقی می‌کند که متکی و منطبق بر کار فردی و مشخص تک تک انسان‌هاست. این دریافت نزد آدام اسمیت، به‌نحو زمخت‌تری ظاهر می‌شود، کسی‌که مثلاً «میل به مبادله» را مستقیماً یکی از ویژگی‌های سرشت طبیعی انسان اعلام می‌کند، آن‌هم پس از آن‌که پیش‌تر بی‌هوده به جست‌وجوی آن نزد حیوانات، مثلاً سگ‌ها، پرداخته و به نتیجه نرسیده است...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3VY

#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی
#ارزش_اضافی #رابطه‌_اجتماعی #سرشت_دوگانه‌_کار

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ درآمدها و مزد
▫️ پالایش گفتمان نقد – یادداشت هشتم


26 ژوئن 2024

نوشته‌ی: کمال خسروی


🔸 یکی از فریفتارانه‌ترین و فریب‌کارانه‌ترین واژه‌ها، چه در زبان و فهم عامه و چه به‌عنوان مفهوم و مقوله‌ای در آن‌چه «علم جامعه» یا «علم اقتصاد» نامیده می‌شود، بسا فریفتارانه‌ترین و فریب‌کارانه‌ترینِ آن‌ها، واژه و مفهوم «درآمد» است. فریفتاری و فریب‌ واژه و مفهوم «درآمد» در این است که تلویحاً یا صریحاً القا می‌کند که اولاً بدیهی و ثانیاً به‌خودی‌خود بی‌طرف و بری از ارزش‌گذاری است. بی‌گمان درآمد خوب یا درآمد زیاد، عموماً دال بر ارج و ارزشی مثبت است و درآمد بد یا کم عموماً دال بر ارزشی منفی؛ اما واژه‌ی «درآمد» چنین القا می‌کند که این ارزش‌گذاری‌ها ناشی از صفت‌های «خوب» و «زیاد» یا «بد» و «کم» هستند و ربطی به ماهیت «بی‌طرفانه»ی خودِ مفهوم «درآمد» ندارند. تلاش جُستار پیشِ رو بداهت‌زدایی از مفهوم و واژه‌ی «درآمد» و برملا کردن راز «بی‌طرفی» آن است و اگر حتی دریچه‌ای به روی تردید در این بداهت و بی‌طرفی بگشاید و به لرزشی مختصر در شالوده‌های آن منجر شود، کامیاب بوده است.

🔸یکی از ظاهراً «بدیهی‌ترین» انواع درآمد، مزد یا حقوق یا پاداشی است که در اِزای انجام کاری پرداخت می‌شود. این‌که بر ظاهر بدیهی بودن این نوع درآمد تأکید می‌کنم، از این‌روست که هدف این جُستار دقیقاً لغو و برملا ساختن راز همین بداهت است. در هرحال مزد در کنار سود و بهره و اجاره (رانت)، هم در زبان و فهم عامه بی‌تردید نوعی درآمد است و هم البته از دید اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی و همه‌ی اقتصاددانان ریز و درشت آن، از زمانی‌که به‌اصطلاح «علم اقتصاد» وجود دارد. عجالتاً ما نیز مزد را ــ همان‌گونه که در زبان و فهم عامه استنباط می‌شود و همان‌گونه که البته اقتصاد عوامانه و ولنگار بورژوایی می‌پسندد ــ قیمت یا اجرت کار تعریف می‌کنیم و نادیده می‌گیریم که مزد در حقیقت نامی است که فهم و اقتصاد بورژوایی بر ارزش نیروی کار می‌گذارد و راز آن دقیقاً همین است که فرانمودی برای واقعیت وارونه‌ی سرمایه‌داری باشد.

🔸 همه‌ی عبارت‌پردازی‌های گفتمان اقتصاد سیاسی پیرامون جنگ زرگری و واقعی بین سرمایه‌داران و زمین‌داران، و بین سرمایه‌داران «مبتکر» و «زحمت‌کشِ» «اقتصاد واقعی»، و انگل‌صفتان بهره‌خوار و رانت‌خوار، همه و همه برای پرده انداختن بر سرشت حقیقی شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و ساختن فرانمود «سرمایه»ی کارگر است؛ تا سود و بهره و اجاره، در شکل درآمد، سرشتی یک‌سان با مزد داشته باشند و مزد نیز شکلی از درآمد وانمود شود. این حقیقت که مزد، درآمد نیست، فقط انکار این انتساب دروغین نیست، بلکه، و مهم‌تر از هر چیز، افشای سرشت بت‌واره‌ی سود و بهره و اجاره و ریزه‌خواران قدونیم‌قدِ سفره‌ی ارزش اضافی است...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

👉🏼 https://wp.me/p9vUft-49B


#پالایش_گفتمان_نقد #کمال_خسروی
#مزد #درآمد #ارزش_اضافی

بیش‌تر بخوانید:

▪️پالایش گفتمان نقد – بخش نخست: تمایز «اقتصاد سیاسی» و نقد اقتصاد سیاسی
▪️پالایش گفتمان نقد – بخش دوم: «انباشت اولیه»
▪️پالایش گفتمان نقد – بخش سوم: کالا شدن یا کالایی شدن
▪️پالایش گفتمان نقد ــ یادداشت چهارم: سرمایه: رابطه‌ا‌ی اجتماعی؟
▪️پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم: انباشت سرمایه و نقش دولت
▪️پالایش گفتمان نقد – یادداشت ششم: کالای «نیروی کار»
▪️پالایش گفتمان نقد ــ یادداشت هفتم: مزد و تورم

🖋@naghd_com