🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ چرا فمینیستها باید مخالف مجازات اعدام باشند
نوشتهی: سیلویا فدریچی
ترجمهی: کامران معتمدی ـ گلشن فیال
15 ژانویه 2023
🔸 در میان مسائل دنیای معاصر کماند مسائلی که فمینیستها به آن نپرداخته باشند؛ فقر، تبعیض نژادی، تخریب محیطزیست و جنگ تنها چند نمونه از مسائلیست که در مجموعهی آثار فمینیستی جای خود را دارند. در مقابل، اما اگر همین آثار را مرور کنیم حتی یک مقاله در مورد مجازات اعدام نمیتوان یافت. برای مثال، در یکی از شمارههای ویژه و اخیر هیپاتیا (که یک مجلهی مهم فلسفی فمینیستی است) با موضوع «زنان و خشونت» چندین مقاله به مسئلهی جنگ اختصاص دارد. اما تنها اشارهای گذرا به مجازات اعدام شده است آن هم در مقالهای از کلودیا کارت که نویسنده به نحوی دوپهلو امکان وضع حکم اعدام را بهعنوان مجازات تجاوز جنسی در جنگ متصور میشود و سپس نتیجهگیری میکند (بدون آنکه متاسفانه به استدلالها و پیامدهای آن پرداخته باشد) که زنان احتمالاً از چنین ایدهای حمایت نخواهند کرد.
🔸 در این نوشته نمیخواهم به این مسئله بپردازم که چرا فمینیستها در برابر مجازات اعدام ساکت بودهاند. قصد من در اینجا در واقع شکستن این سکوت است. هدفم مشخصاً این است که استدلال کنم دلایل متعددی وجود دارد که بر مبنای آن فمینیستها باید با مجازات اعدام مخالفت کنند. و برخی از این دلایل از نظام ارزشی نهفته در شیوهی کاربرد فمینیسم سرچشمه میگیرند. اشارهی من به آن تعهدی است که فمینیستها باید برای ارتقای ارزش زندگی انسانها در آن سهیم بشوند، درد دیگران را منبع رضایت خود قرار ندهند و تعهد متقابل خود و دیگری را به رسمیت بشناسند، تعهد به اینکه هر آسیب و تحقیر اعمالشده به دیگری به زخم واردشده به خود آدمی بدل میشود. همچنین به کارکرد سیاست فمینیستی به عنوان فعالیتی اشاره میکنم که وظیفهی آن زیر سؤال بردن همهی اشکال سلطه است و بنابراین باید نظام آپارتاید هستیشناختیای را که مجازات اعدام نهادینه میسازد، محکوم کند. منظورم از «آپارتاید هستیشناختی» این واقعیت است که مجازات اعدام به لحاظ هستیشناسی وجود دو نوع انسانیت متفاوت را مبنای خود قرار میدهد: از یک سو، شهروندان «معقول» که گویا اعدامها در راستای منفعت آنها انجام میشود و از دیگر سو، جنایتکاران وحشی که با آنها هر کاری میتوان کرد، چرا که آنها با رفتارشان ــ آنطور که همیشه به ما گفتهاند ــ خود را بیرون از مرزهای انسانیت ما قرار دادهاند.
🔸 با این حال، دلایل دیگری هم هست که چرا فمینیستها باید در حمایت از جامعهای عاری از طناب دار، صندلیهای برقی و تزریقات کشنده صحبت کنند. اول اینکه فمینیسم در پی تبیین نظام ارزشی نوینی است که زادهی تجربیات تاریخی زنان و متعهد به اعتراض به آن ارزشزدایی از زندگی است که مشخصهی سنت پدرسالارانهی ماست. از اینرو فمینیسم ناگزیر باید با مجازات اعدام مخالفت کند، چرا که در نهایت اعدام، همچون جنگ، یک آیین دولتی است که در آن زندگی و فعالیتهای زندگیبخش بیارزش و ارزشهای مردسالارانه ماندگار شدهاند. در واقع، اگر به فعالیتهای بازتولیدیِ مربوط به فرآیند تربیت کودک و نیز پیوندهای بین فرزندان و والدین کوچکترین توجهی شود، هرگز نمیتوان مجازات اعدام را حتی از دیدگاه ناپختهی قصاصگرایانه قابلقبول دانست. زیرا در این صورت، براساس نظام عدالت کیفری مجاز نخواهد بود زنانی نادیده گرفته شوند که زندگی بخشیده و کسانی را پرورش دادهاند که امروز محکوم به اعدامند؛ و هر بار که مرد یا زنی در صف اعدام جان میدهد، مادرش هم با او جان میسپارد. اگر قبول کنیم که فرزند ثمرهی زندگی مادرش، بدن او و کاری است که او برای فرزندش کرده، با اعدام فرزند مادر هم فنا میشود. با این حال، عواقب ویرانگر مجازات اعدام برای مادرانِ محکومان به چشم نمیآید. از درد آنها هرگز در دادگاه یا رسانهها حرفی به میان نمیآید و این در حالیست که این درد قاعدتاً فراتر از هر شکنجهایست که به ذهن بیاید، چرا که آنها نهفقط مجبورند با تصور مرگ قریبالوقوع فرزندشان با خود کلنجار بروند، بلکه مجبورند وحشت خود را روزها و گاه سالها در سینهی خود نگاه دارند و بعد از آن، با این اعدام به «زندگی» خود ادامه دهند و تا پایان عمر وحشت این تجربه را تاب بیاورند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3mZ
#سیلویا_فدریچی #فمینیسم
#کامران_معتمدی #گلشن_فیال #اعدام
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ چرا فمینیستها باید مخالف مجازات اعدام باشند
نوشتهی: سیلویا فدریچی
ترجمهی: کامران معتمدی ـ گلشن فیال
15 ژانویه 2023
🔸 در میان مسائل دنیای معاصر کماند مسائلی که فمینیستها به آن نپرداخته باشند؛ فقر، تبعیض نژادی، تخریب محیطزیست و جنگ تنها چند نمونه از مسائلیست که در مجموعهی آثار فمینیستی جای خود را دارند. در مقابل، اما اگر همین آثار را مرور کنیم حتی یک مقاله در مورد مجازات اعدام نمیتوان یافت. برای مثال، در یکی از شمارههای ویژه و اخیر هیپاتیا (که یک مجلهی مهم فلسفی فمینیستی است) با موضوع «زنان و خشونت» چندین مقاله به مسئلهی جنگ اختصاص دارد. اما تنها اشارهای گذرا به مجازات اعدام شده است آن هم در مقالهای از کلودیا کارت که نویسنده به نحوی دوپهلو امکان وضع حکم اعدام را بهعنوان مجازات تجاوز جنسی در جنگ متصور میشود و سپس نتیجهگیری میکند (بدون آنکه متاسفانه به استدلالها و پیامدهای آن پرداخته باشد) که زنان احتمالاً از چنین ایدهای حمایت نخواهند کرد.
🔸 در این نوشته نمیخواهم به این مسئله بپردازم که چرا فمینیستها در برابر مجازات اعدام ساکت بودهاند. قصد من در اینجا در واقع شکستن این سکوت است. هدفم مشخصاً این است که استدلال کنم دلایل متعددی وجود دارد که بر مبنای آن فمینیستها باید با مجازات اعدام مخالفت کنند. و برخی از این دلایل از نظام ارزشی نهفته در شیوهی کاربرد فمینیسم سرچشمه میگیرند. اشارهی من به آن تعهدی است که فمینیستها باید برای ارتقای ارزش زندگی انسانها در آن سهیم بشوند، درد دیگران را منبع رضایت خود قرار ندهند و تعهد متقابل خود و دیگری را به رسمیت بشناسند، تعهد به اینکه هر آسیب و تحقیر اعمالشده به دیگری به زخم واردشده به خود آدمی بدل میشود. همچنین به کارکرد سیاست فمینیستی به عنوان فعالیتی اشاره میکنم که وظیفهی آن زیر سؤال بردن همهی اشکال سلطه است و بنابراین باید نظام آپارتاید هستیشناختیای را که مجازات اعدام نهادینه میسازد، محکوم کند. منظورم از «آپارتاید هستیشناختی» این واقعیت است که مجازات اعدام به لحاظ هستیشناسی وجود دو نوع انسانیت متفاوت را مبنای خود قرار میدهد: از یک سو، شهروندان «معقول» که گویا اعدامها در راستای منفعت آنها انجام میشود و از دیگر سو، جنایتکاران وحشی که با آنها هر کاری میتوان کرد، چرا که آنها با رفتارشان ــ آنطور که همیشه به ما گفتهاند ــ خود را بیرون از مرزهای انسانیت ما قرار دادهاند.
🔸 با این حال، دلایل دیگری هم هست که چرا فمینیستها باید در حمایت از جامعهای عاری از طناب دار، صندلیهای برقی و تزریقات کشنده صحبت کنند. اول اینکه فمینیسم در پی تبیین نظام ارزشی نوینی است که زادهی تجربیات تاریخی زنان و متعهد به اعتراض به آن ارزشزدایی از زندگی است که مشخصهی سنت پدرسالارانهی ماست. از اینرو فمینیسم ناگزیر باید با مجازات اعدام مخالفت کند، چرا که در نهایت اعدام، همچون جنگ، یک آیین دولتی است که در آن زندگی و فعالیتهای زندگیبخش بیارزش و ارزشهای مردسالارانه ماندگار شدهاند. در واقع، اگر به فعالیتهای بازتولیدیِ مربوط به فرآیند تربیت کودک و نیز پیوندهای بین فرزندان و والدین کوچکترین توجهی شود، هرگز نمیتوان مجازات اعدام را حتی از دیدگاه ناپختهی قصاصگرایانه قابلقبول دانست. زیرا در این صورت، براساس نظام عدالت کیفری مجاز نخواهد بود زنانی نادیده گرفته شوند که زندگی بخشیده و کسانی را پرورش دادهاند که امروز محکوم به اعدامند؛ و هر بار که مرد یا زنی در صف اعدام جان میدهد، مادرش هم با او جان میسپارد. اگر قبول کنیم که فرزند ثمرهی زندگی مادرش، بدن او و کاری است که او برای فرزندش کرده، با اعدام فرزند مادر هم فنا میشود. با این حال، عواقب ویرانگر مجازات اعدام برای مادرانِ محکومان به چشم نمیآید. از درد آنها هرگز در دادگاه یا رسانهها حرفی به میان نمیآید و این در حالیست که این درد قاعدتاً فراتر از هر شکنجهایست که به ذهن بیاید، چرا که آنها نهفقط مجبورند با تصور مرگ قریبالوقوع فرزندشان با خود کلنجار بروند، بلکه مجبورند وحشت خود را روزها و گاه سالها در سینهی خود نگاه دارند و بعد از آن، با این اعدام به «زندگی» خود ادامه دهند و تا پایان عمر وحشت این تجربه را تاب بیاورند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3mZ
#سیلویا_فدریچی #فمینیسم
#کامران_معتمدی #گلشن_فیال #اعدام
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
چرا فمینیستها باید مخالف مجازات اعدام باشند
نوشتهی: سیلویا فدریچی ترجمهی: کامران معتمدی ـ گلشن فیال آنچه این بیانیه از ما میخواهد فراموش نکنیم این است که وقتی این مردان و زنانی که دولت قصد کشتنشان را دارد، فرزندان زنانی مثل ما هستند، مس…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ غزه: دریچهای هولناک رو به بحران سرمایهداری جهانی
28 فوریه 2024
نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان
ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی
🔸 در حالی که جهان با وحشت شاهد افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی است و اسرائیل با اتهامات جنایت نسلکشی در دادگاه بینالمللی دادگستری مواجه میشود، کشتار غزه دریچهای هولناک به بحران فزایندهی سرمایهداری جهانی رو به ما میگشاید. برای درک بهتر این بحران جهانی و اتصال نقاط تخریب بیرحمانه غزه توسط اسرائیل لازم است چند قدم عقبتر برویم و بر تصویر بزرگتری متمرکز شویم. سرمایهداری جهانی با بحران ساختاری فوقانباشت و رکود مزمن مواجه است. در عین حال گروههای حاکم با بحران سیاسی مشروعیت دولت، هژمونی سرمایهداری و فروپاشی گستردهی اجتماعی، بحران بینالمللی در تقابل ژئوپلیتیکی و بحران اکولوژیکی در ابعاد دورانساز مواجهاند.
🔸 اقتصاد سیاسی نسلکشی در دوران ما با این بحران مشخص میشود. مسئلهی سرمایهی مازاد ویژگی نظام سرمایهداری است، که در طول چند دهه گذشته به سطوح فوقالعادهای رسیده است. همزمان با کاهش سرمایهگذاری شرکتها، شرکتهای فراملیتی برجسته و فرآورگانهای (مجموعه صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده) مالی سودهای بیسابقهای را گزارش کردهاند. طبقهی سرمایهدار فراملی مقادیر هنگفتی ثروت انباشت کرده که بسیار بیشتر از آن چیزی است که میتواند بازسرمایهگذاری کند. تمرکز شدید ثروت زمین در دست عدهای معدود و تسریع فقیر شدن و خلع ید اکثریت، یافتن راههای خروجی جدید برای تخلیه مقادیر عظیمی از مازاد انباشته را برای این طبقهی سرمایهدار فراملی دشوار کرده است. سرمایهداران فراملی و عواملشان در دولتها برای مهار اقتصاد جهانی در مواجهه با رکود مزمن به رشد بدهیمحور، سفتهبازی مالی وحشیانه، غارت مالیه عمومی و انباشت نظامی سازماندهیشده توسط دولت تکیه کردهاند. از آنجایی که خروجیهای تخلیه سرمایهی انباشتهی مازاد مدام کمتر میشود، باید با خشونت خروجیهای جدیدی برای تخلیهی این سرمایه ایجاد کرد.
🔸 اقتصاد سیاسی اسرائیل نمایانگر است. محاصرهی غزه و کرانهی باختری شکلی از انباشت بدوی است که هدف آن باز کردن فضای جدید برای انباشت فراملی است. در اواخر اکتبر، با تشدید بمباران غزه، اسرائیل اعطای مجوز به شرکتهای انرژی فراملیتی برای اکتشاف گاز و نفت در سواحل مدیترانه را آغاز کرد که بخشی از برنامهاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکنندهی گاز منطقهای و قطب انرژی و همچنین جایگزینی برای گاز روسیه در بازار اروپای غربی است. یکی از شرکتهای املاک و مستغلات اسرائیلی که به شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین بدنام است، در ماه دسامبر ۲۰۲۳ آگهی ساخت خانههای لوکس در محلههای بمبارانشدهی غزه را منتشر کرد، در حالی که برخی دیگر از احیای پروژه کانال بن گوریون که از زمان پیشنهاد اولیهی آن در دههی ۱۹۶۰ متوقف شده بود، صحبت کردند. این پروژه شامل ساخت جایگزینی برای کانال سوئز تحت مدیریت مصر است که از خلیج عقبه در سراسر صحرای نقب و غزه به سمت دریای مدیترانه را شامل میشود. تنها چیزی که مانع پروژهی تازه اصلاحشدهی کانال میشود، حضور فلسطینیها در غزه است.
🔸 بحران در حال درهم شکستن نظامهای سیاسی و تضعیف ثبات در همهجا است. مرکز فرو میپاشد. با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکم به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. خطوط نبردی که در خاورمیانه جریان دارد بازتاب خطوط نبرد جهانی است. غزه زنگ خطری است که نشان میدهد نسلکشی ممکن است در دهههای آینده به ابزاری سیاسی برای حل تضاد لاینحل سرمایه بین سرمایهی مازاد و انسان مازاد تبدیل شود. فروپاشی نظم هژمونیک در دورههای قبلی بحرانْ سرمایهداری جهانی را با بیثباتی سیاسی، مبارزههای شدید طبقاتی و اجتماعی، جنگها و گسستگیهای نظام بینالمللی مستقر روبهرو کرد. جنگ داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ و دیکتاتوری فاشیستیای که نتیجه آن بود، مقدمهی جنگ جهانی دوم، را به یاد بیاوریم. آنچه در فلسطین رخ میدهد خطری برای آینده جهان است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Xr
#هوایآن_نگویان #ویلیام_رابینسون
#سما_اوریاد #کامران_معتمدی
#غزه #فلسطین #بحران_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ غزه: دریچهای هولناک رو به بحران سرمایهداری جهانی
28 فوریه 2024
نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان
ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی
🔸 در حالی که جهان با وحشت شاهد افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی است و اسرائیل با اتهامات جنایت نسلکشی در دادگاه بینالمللی دادگستری مواجه میشود، کشتار غزه دریچهای هولناک به بحران فزایندهی سرمایهداری جهانی رو به ما میگشاید. برای درک بهتر این بحران جهانی و اتصال نقاط تخریب بیرحمانه غزه توسط اسرائیل لازم است چند قدم عقبتر برویم و بر تصویر بزرگتری متمرکز شویم. سرمایهداری جهانی با بحران ساختاری فوقانباشت و رکود مزمن مواجه است. در عین حال گروههای حاکم با بحران سیاسی مشروعیت دولت، هژمونی سرمایهداری و فروپاشی گستردهی اجتماعی، بحران بینالمللی در تقابل ژئوپلیتیکی و بحران اکولوژیکی در ابعاد دورانساز مواجهاند.
🔸 اقتصاد سیاسی نسلکشی در دوران ما با این بحران مشخص میشود. مسئلهی سرمایهی مازاد ویژگی نظام سرمایهداری است، که در طول چند دهه گذشته به سطوح فوقالعادهای رسیده است. همزمان با کاهش سرمایهگذاری شرکتها، شرکتهای فراملیتی برجسته و فرآورگانهای (مجموعه صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده) مالی سودهای بیسابقهای را گزارش کردهاند. طبقهی سرمایهدار فراملی مقادیر هنگفتی ثروت انباشت کرده که بسیار بیشتر از آن چیزی است که میتواند بازسرمایهگذاری کند. تمرکز شدید ثروت زمین در دست عدهای معدود و تسریع فقیر شدن و خلع ید اکثریت، یافتن راههای خروجی جدید برای تخلیه مقادیر عظیمی از مازاد انباشته را برای این طبقهی سرمایهدار فراملی دشوار کرده است. سرمایهداران فراملی و عواملشان در دولتها برای مهار اقتصاد جهانی در مواجهه با رکود مزمن به رشد بدهیمحور، سفتهبازی مالی وحشیانه، غارت مالیه عمومی و انباشت نظامی سازماندهیشده توسط دولت تکیه کردهاند. از آنجایی که خروجیهای تخلیه سرمایهی انباشتهی مازاد مدام کمتر میشود، باید با خشونت خروجیهای جدیدی برای تخلیهی این سرمایه ایجاد کرد.
🔸 اقتصاد سیاسی اسرائیل نمایانگر است. محاصرهی غزه و کرانهی باختری شکلی از انباشت بدوی است که هدف آن باز کردن فضای جدید برای انباشت فراملی است. در اواخر اکتبر، با تشدید بمباران غزه، اسرائیل اعطای مجوز به شرکتهای انرژی فراملیتی برای اکتشاف گاز و نفت در سواحل مدیترانه را آغاز کرد که بخشی از برنامهاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکنندهی گاز منطقهای و قطب انرژی و همچنین جایگزینی برای گاز روسیه در بازار اروپای غربی است. یکی از شرکتهای املاک و مستغلات اسرائیلی که به شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین بدنام است، در ماه دسامبر ۲۰۲۳ آگهی ساخت خانههای لوکس در محلههای بمبارانشدهی غزه را منتشر کرد، در حالی که برخی دیگر از احیای پروژه کانال بن گوریون که از زمان پیشنهاد اولیهی آن در دههی ۱۹۶۰ متوقف شده بود، صحبت کردند. این پروژه شامل ساخت جایگزینی برای کانال سوئز تحت مدیریت مصر است که از خلیج عقبه در سراسر صحرای نقب و غزه به سمت دریای مدیترانه را شامل میشود. تنها چیزی که مانع پروژهی تازه اصلاحشدهی کانال میشود، حضور فلسطینیها در غزه است.
🔸 بحران در حال درهم شکستن نظامهای سیاسی و تضعیف ثبات در همهجا است. مرکز فرو میپاشد. با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکم به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. خطوط نبردی که در خاورمیانه جریان دارد بازتاب خطوط نبرد جهانی است. غزه زنگ خطری است که نشان میدهد نسلکشی ممکن است در دهههای آینده به ابزاری سیاسی برای حل تضاد لاینحل سرمایه بین سرمایهی مازاد و انسان مازاد تبدیل شود. فروپاشی نظم هژمونیک در دورههای قبلی بحرانْ سرمایهداری جهانی را با بیثباتی سیاسی، مبارزههای شدید طبقاتی و اجتماعی، جنگها و گسستگیهای نظام بینالمللی مستقر روبهرو کرد. جنگ داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ و دیکتاتوری فاشیستیای که نتیجه آن بود، مقدمهی جنگ جهانی دوم، را به یاد بیاوریم. آنچه در فلسطین رخ میدهد خطری برای آینده جهان است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Xr
#هوایآن_نگویان #ویلیام_رابینسون
#سما_اوریاد #کامران_معتمدی
#غزه #فلسطین #بحران_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
غزه: دریچهای هولناک رو به بحران
سرمایهداری جهانی نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکمْ به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. …