همراهان عزیز
از این پس میتوانید مطالب منتشر شده در «نقد» را در صفحهی اینستاگرام ما نیز دنبال کنید.
☑️ آدرس اینستاگرام نقد:
http://instagram.com/naghd_com
🖋@naghd_com
از این پس میتوانید مطالب منتشر شده در «نقد» را در صفحهی اینستاگرام ما نیز دنبال کنید.
☑️ آدرس اینستاگرام نقد:
http://instagram.com/naghd_com
🖋@naghd_com
▪️سپاسگزاری
بهدنبال دورانی نسبتا سخت و درازمدت از بیماری و پس از یک عمل قلبی کمابیش دشوار، روند بهبود جسمیام چنان است که چشمانداز بازگشت به کار و فعالیت دوباره - هرچند نهبزودی، بلکه اندک اندک و در هفتهها و ماههای آینده - دیگر به اندازهی ماههای پیش تیره و تار نیست.
با این گزارش به عزیزان، مایلم از همهی دوستان و رفیقان ارجمندی که در این فاصله با همدلی و با پیامهای مستقیم و غیرمستقیم و احوالپرسیها و پیجوییهای مکرر موجب دلگرمی من بودند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
با مهر و احترام
کمال خسروی
🖋@naghd_com
بهدنبال دورانی نسبتا سخت و درازمدت از بیماری و پس از یک عمل قلبی کمابیش دشوار، روند بهبود جسمیام چنان است که چشمانداز بازگشت به کار و فعالیت دوباره - هرچند نهبزودی، بلکه اندک اندک و در هفتهها و ماههای آینده - دیگر به اندازهی ماههای پیش تیره و تار نیست.
با این گزارش به عزیزان، مایلم از همهی دوستان و رفیقان ارجمندی که در این فاصله با همدلی و با پیامهای مستقیم و غیرمستقیم و احوالپرسیها و پیجوییهای مکرر موجب دلگرمی من بودند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
با مهر و احترام
کمال خسروی
🖋@naghd_com
▫️ بهار رزمندگان، پاییز ستمگران
نوشتهی: کمال خسروی
۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
🔸 خیزش انقلابی کنونی و شکلپذیری وجوه وجودیِ انقلابیاش را میتوان در تنش بیش-تعیّنی و کم-تعیّنی خصلتبندی کرد. گشایش این تنش و حل این تضاد در فرآیند جنبش اجتماعی، راههای شکلپذیریِ وجوه انقلابی را میگشاید. خصلت بیش-تعیّنی، از یکسو عمل را در قلمروی وسیعتر تسهیل میکند و راه مشارکت واقعی در کردار اجتماعی تودهوار افراد و گروههای اجتماعی متنوعی را هموار میسازد؛ از سوی دیگر، امکان تأویل انگیزهها و هدفهای این کردار را گسترش میدهد، به نحوی که ایدئولوژیهای گوناگون میتوانند با «همزیستی» در کنار یکدیگر، مشروعیت آن کردار را توجیه کنند. کم-تعیّنی، حوزهی عمل را محدود میکند و از اینرو با کمبود یا بحران تأویلها دست به گریبان است. گشایش نهایی این تنش، مبارزه و پالایش تأویلهای ناشی از بیش-تعیّنی و والایش و استحکام تأویلهای هنوز غایبِ ناشی از کم-تعیّنی را به عرصهی مبارزهی طبقاتی و نبردی هژمونیک میکشاند.
🔸بدیهی است که گشایش این تنش و حل این تضاد به سهم خود گام موثری در حل مسئلهی بسیار پراهمیت سازمانیابی و راهبری جنبش برخواهد داشت.
🔸 پراتیک خودزاینده به معنای اختراع دوبارهی همهی دانش و تجربهی مبارزات رهاییبخشِ دستکم دو سدهی پیشین در جهان نیست. پراتیک خودزاینده فقط مدعی است که نباید خودزایندگیِ پراتیک را در چارچوب انتظارات و توقعات ایدئولوژیک اسیر کرد، بلکه شکوفایی و زایندگی پراتیک را عنصر سرشتیِ آن دانست و این شکوفایی و زایندگی را در فرآیند مبارزهی سیاسی و رهاییبخش و در دیالکتیک نقد منفی/نقد مثبت، لحاظ کرد. پراتیک خودزاینده اختراع دوبارهی چرخهای شناختهشدهی مبارزه نیست، بلکه برشناسی چرخها و چرخدندههای بزرگ و کوچکی است که مبارزه و هر پراتیک مشخص میسازد؛ همچنین نگاه و رویکردی انتقادی به همهی چرخها یا دستآوردهای موجود است، چنانکه بتوان بنا بر نیازهای یک پراتیک مشخص، چرخ تازهای را جایگزین چرخی کهنه کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3dQ
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#کمال_خسروی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
🔸 خیزش انقلابی کنونی و شکلپذیری وجوه وجودیِ انقلابیاش را میتوان در تنش بیش-تعیّنی و کم-تعیّنی خصلتبندی کرد. گشایش این تنش و حل این تضاد در فرآیند جنبش اجتماعی، راههای شکلپذیریِ وجوه انقلابی را میگشاید. خصلت بیش-تعیّنی، از یکسو عمل را در قلمروی وسیعتر تسهیل میکند و راه مشارکت واقعی در کردار اجتماعی تودهوار افراد و گروههای اجتماعی متنوعی را هموار میسازد؛ از سوی دیگر، امکان تأویل انگیزهها و هدفهای این کردار را گسترش میدهد، به نحوی که ایدئولوژیهای گوناگون میتوانند با «همزیستی» در کنار یکدیگر، مشروعیت آن کردار را توجیه کنند. کم-تعیّنی، حوزهی عمل را محدود میکند و از اینرو با کمبود یا بحران تأویلها دست به گریبان است. گشایش نهایی این تنش، مبارزه و پالایش تأویلهای ناشی از بیش-تعیّنی و والایش و استحکام تأویلهای هنوز غایبِ ناشی از کم-تعیّنی را به عرصهی مبارزهی طبقاتی و نبردی هژمونیک میکشاند.
🔸بدیهی است که گشایش این تنش و حل این تضاد به سهم خود گام موثری در حل مسئلهی بسیار پراهمیت سازمانیابی و راهبری جنبش برخواهد داشت.
🔸 پراتیک خودزاینده به معنای اختراع دوبارهی همهی دانش و تجربهی مبارزات رهاییبخشِ دستکم دو سدهی پیشین در جهان نیست. پراتیک خودزاینده فقط مدعی است که نباید خودزایندگیِ پراتیک را در چارچوب انتظارات و توقعات ایدئولوژیک اسیر کرد، بلکه شکوفایی و زایندگی پراتیک را عنصر سرشتیِ آن دانست و این شکوفایی و زایندگی را در فرآیند مبارزهی سیاسی و رهاییبخش و در دیالکتیک نقد منفی/نقد مثبت، لحاظ کرد. پراتیک خودزاینده اختراع دوبارهی چرخهای شناختهشدهی مبارزه نیست، بلکه برشناسی چرخها و چرخدندههای بزرگ و کوچکی است که مبارزه و هر پراتیک مشخص میسازد؛ همچنین نگاه و رویکردی انتقادی به همهی چرخها یا دستآوردهای موجود است، چنانکه بتوان بنا بر نیازهای یک پراتیک مشخص، چرخ تازهای را جایگزین چرخی کهنه کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3dQ
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#کمال_خسروی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بهار رزمندگان، پاییز ستمگران
نوشتهی: کمال خسروی در ابعادی جهانی/تاریخی میتوان گفت که بار دیگر ممکن است فرصتی تاریخی پیش آید و بار دیگر، چپ آماده نیست. شاید این ناآمادگی ــ بهرغم ستایش دستآوردهای تجربهی مبارزاتی و نظری مب…
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
🔸با گذشت نزدیک به یک هفته از ماجرای آتشسوزی و سرکوب زندانیان زندان اوین، رفتهرفته از میان گفتهها و اطلاعرسانیهای برخی زندانیان، خانوادهها و وکلا، ابعاد این فاجعه اندکی روشنتر میشود. با این حال هنوز به واسطهی ابهام عامدانهای که رژیم جمهوری اسلامی پیرامون این واقعه به وجود آورده است از وضعیت بسیاری از زندانیان بیخبریم. ضرب و شتم بیرحمانهی زندانیان، تیراندازی به زندانیان غیرسیاسی و سیاسی، محرومسازی زندانیان از حقوق ابتدایی خود، تبعید بیش از چهل نفر از زندانیان سیاسی بند هشت اوین به زندان رجایی شهر اینک آشکار شده است، با این حال همچنان بیخبری و تردیدهای فراوانی در تعداد کشتهشدگان و مجروحان وجود دارد. هنوز حتی نام کشتگانمان را نمیدانیم. اما همگان میدانیم که خشونت اعمال شده به زندانیان اعم از سیاسی و غیرسیاسی ابعادی گسترده و وحشیانه داشته است.
🔸این روزها که از هر گوشه و کنار کشور انبوه اخبار جنایت و کشتار و دستگیری، و در عین حال مقاومت بینظیر شهروندان، منتشر میشود متاسفانه اخبار خشونت عریان و بیرحمانهی اوین و دیگر زندانهای کشور گم شده یا بازتاب لازم را نیافته است. ما نه فقط نگران جان رفقای دربندمان، بلکه پیگیر وضعیت تمام آن زندانیان گمنامی هستیم که صدایشان شنیده نمیشود. جان عزیزان ما در زندانهای رژیم در معرض خطر است و رژیم میکوشد با اتهام «شورش» و همکاری با «اغتشاشگران» فشار بیشتری به زندانیان و خانوادههای آنان وارد کند. در چنین شرایطی برجستهکردن و اطلاعرسانی دربارهی حادثهی اوین و نقش عوامل رژیم در این حادثه، و سرکوب و کشتار زندانیان متعاقب آن، بسیار ضروری است.
جان همهی زندانیان ما در خطر است.
#زندان_اوین
#زن_زندگی_آزادی
🖋@naghd_com
🔸با گذشت نزدیک به یک هفته از ماجرای آتشسوزی و سرکوب زندانیان زندان اوین، رفتهرفته از میان گفتهها و اطلاعرسانیهای برخی زندانیان، خانوادهها و وکلا، ابعاد این فاجعه اندکی روشنتر میشود. با این حال هنوز به واسطهی ابهام عامدانهای که رژیم جمهوری اسلامی پیرامون این واقعه به وجود آورده است از وضعیت بسیاری از زندانیان بیخبریم. ضرب و شتم بیرحمانهی زندانیان، تیراندازی به زندانیان غیرسیاسی و سیاسی، محرومسازی زندانیان از حقوق ابتدایی خود، تبعید بیش از چهل نفر از زندانیان سیاسی بند هشت اوین به زندان رجایی شهر اینک آشکار شده است، با این حال همچنان بیخبری و تردیدهای فراوانی در تعداد کشتهشدگان و مجروحان وجود دارد. هنوز حتی نام کشتگانمان را نمیدانیم. اما همگان میدانیم که خشونت اعمال شده به زندانیان اعم از سیاسی و غیرسیاسی ابعادی گسترده و وحشیانه داشته است.
🔸این روزها که از هر گوشه و کنار کشور انبوه اخبار جنایت و کشتار و دستگیری، و در عین حال مقاومت بینظیر شهروندان، منتشر میشود متاسفانه اخبار خشونت عریان و بیرحمانهی اوین و دیگر زندانهای کشور گم شده یا بازتاب لازم را نیافته است. ما نه فقط نگران جان رفقای دربندمان، بلکه پیگیر وضعیت تمام آن زندانیان گمنامی هستیم که صدایشان شنیده نمیشود. جان عزیزان ما در زندانهای رژیم در معرض خطر است و رژیم میکوشد با اتهام «شورش» و همکاری با «اغتشاشگران» فشار بیشتری به زندانیان و خانوادههای آنان وارد کند. در چنین شرایطی برجستهکردن و اطلاعرسانی دربارهی حادثهی اوین و نقش عوامل رژیم در این حادثه، و سرکوب و کشتار زندانیان متعاقب آن، بسیار ضروری است.
جان همهی زندانیان ما در خطر است.
#زندان_اوین
#زن_زندگی_آزادی
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
▫️ قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟
نوشتهی: امین حصوری
29 اکتبر 2022
🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستمدیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. اینکه اکثر سیاستمداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی میشوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانهی) سرکوب معترضانْ ژستهایی رسانهای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرتهای خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانیست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عملگرایانه و تاکتیکی از مبارزهی سیاسی سنگر میگیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژهای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه میکند، که بیان فشردهی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربیاش قرار دارد. برآمدن قدرتهای نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبیشدنِ دوبارهی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همانگونه که دولت روسیه حمایتی تمامقد از دولت ایران میکند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب میکند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»
🔸 این نوشتار جستاریست در نقد این «محاسبهی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزارهي ابتدایی متن. هستهی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامهی نوشتار نقدیست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر میکوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنهی توسل به دولتهای غربی را، همچون ضرورتی برای بهثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.
🔸 این پرسش همچنان بهقوت خود باقیست که چرا خواست ستمدیدگان ایران برای خلاصی از سلطهی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرتهای غربی برای تضعیف دولت ایران همپوشانی بیابد؟ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانههای شبهآنتیامپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجستهسازی خطر دشمنان خارجی تغذیه میکنند، خواست واقعی دولتهای غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیعسازی و سوقدادن آن بهسمت اردوگاه غربیست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالتهای آن برسیم. چون در جهان درهمتنیدهی معاصر، فهم مسئلهی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. اینکه متأثر از رویکردهای حقوقبشری و لیبرالْ «مسئلهی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته میشود، نشاندهندهی هژمونی روششناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزیست. خواهیم دید که این خطای روششناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزهی تدوین استراتژی سیاسیْ معضلساز میشود: جاییکه ــ بر پایهی چنین درکی ــ بخشی از قدرتهای جهانی همچون متحدان بالقوهی مردمان ستمدیده برای رسیدن به آزادی معرفی میگردند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3em
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
▫️ قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟
نوشتهی: امین حصوری
29 اکتبر 2022
🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستمدیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. اینکه اکثر سیاستمداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی میشوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانهی) سرکوب معترضانْ ژستهایی رسانهای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرتهای خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانیست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عملگرایانه و تاکتیکی از مبارزهی سیاسی سنگر میگیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژهای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه میکند، که بیان فشردهی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربیاش قرار دارد. برآمدن قدرتهای نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبیشدنِ دوبارهی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همانگونه که دولت روسیه حمایتی تمامقد از دولت ایران میکند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب میکند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»
🔸 این نوشتار جستاریست در نقد این «محاسبهی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزارهي ابتدایی متن. هستهی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامهی نوشتار نقدیست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر میکوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنهی توسل به دولتهای غربی را، همچون ضرورتی برای بهثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.
🔸 این پرسش همچنان بهقوت خود باقیست که چرا خواست ستمدیدگان ایران برای خلاصی از سلطهی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرتهای غربی برای تضعیف دولت ایران همپوشانی بیابد؟ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانههای شبهآنتیامپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجستهسازی خطر دشمنان خارجی تغذیه میکنند، خواست واقعی دولتهای غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیعسازی و سوقدادن آن بهسمت اردوگاه غربیست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالتهای آن برسیم. چون در جهان درهمتنیدهی معاصر، فهم مسئلهی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. اینکه متأثر از رویکردهای حقوقبشری و لیبرالْ «مسئلهی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته میشود، نشاندهندهی هژمونی روششناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزیست. خواهیم دید که این خطای روششناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزهی تدوین استراتژی سیاسیْ معضلساز میشود: جاییکه ــ بر پایهی چنین درکی ــ بخشی از قدرتهای جهانی همچون متحدان بالقوهی مردمان ستمدیده برای رسیدن به آزادی معرفی میگردند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3em
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟ نوشتهی: امین حصوری جان کلام آنکه تثبیت و پیکریابی یک خیزش در چهرهها، مقدمهی استحاله و ادغام آن در نظم مسلط است. خیزش ژینا برای تحقق افق انقلابیِاش تنها م…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان!
▫️ مسیرها و چالشهای پیشِ روی جنبش دانشجویی
جمعی از دانشجویان
1 نوامبر 2022
📝 توضیح نقد: نوشتهی حاضر از سوی گروهی از دانشجویان برای سایت نقد ارسال شده است و با توجه به شرایط جنبش بدون ذکر نام نویسندگان منتشر میشود.
🔸 اوجگیری جنبش دانشجویی و کنشهای شکوهمند دانشجویان در چند هفتهی اخیر نویدبخش روزگاری نو در همگامی جنبشهای گوناگون اعتراضی در سراسر جامعه است. اشکال مختلف بروز این کنشها، از تجمع و تحصن گرفته تا اعتصاب و بیانیه، بخش مهمی از خیزش انقلابی این روزهای کشور است. اما تداوم و اثرگذاری جنبش دانشجویی مستلزم بررسی دقیقتر ویژگیهای فضای دانشگاه و شرایط خاص دانشجو در مقام سوژهای صنفی- سیاسی از یک سو، و واکاوی عمیق اقدامات فعلی و آتی رژیم برای سرکوب دانشجویان از سوی دیگر است. نکاتی که در ادامه میآید پیشنهادات و مسائلی تاکتیکی است که بحث و گفتوگوی بیشتر دربارهشان میتواند به درک عمیقتر مسیر و چالشهای پیشِ رو یاری برساند.
🔸 مهمترین مسئله در نظر گرفتن این نکته است که خیزش انقلابی کنونی برآیندی است از تمامی تضادهای جنسیتی، اتنیکی، اقتصادی و اجتماعیِ جامعه با رژیم حاکم، و به همین دلیل نمیتوان هیچ بخشی از خیزش را برابر با کلیت آن قلمداد کرد. به این ترتیب، جنبش دانشجویی نه «موتور پیشران» جامعه است و نه نماینده و مظهر آن، بلکه بخشی از این جنبش گسترده و سراسری است و باید با شناخت دقیق امکانها و بالقوگیهای خود با جنبش همراهی کند. بدیهی است که هیچ بخشی از جنبش صرفاً با اتکا به نیروی خود نمیتواند به سرنگونی رژیم، خواست اصلی و نهایی همهی مشارکتکنندگان، برسد، بنابراین از آنجا که چشمانداز پیشِ روی خیزش فقطوفقط با همیاری و همراهی تمامی بخشها حاصل میشود، همهی شاخههای متنوع باید تاکتیکهایی را به خدمت بگیرند تا در مسیر بلند رسیدن به هدف بیشترین اثرگذاری و بیشترین امکان مبارزهی مداوم را داشته باشند.
🔸 نباید از یاد برد که خیزش انقلابی جاری در ابتدای مسیر بلندِ پیشِ روی خود قرار دارد و موفقیت در این مسیر مستلزم آمادگی برای کنشهای جمعی در میانمدت و بلندمدت است. مهمترین کار شکل دادن به شبکهها و تشکیلاتی است که میتواند در روزهای تعیینکننده گامی برگشتناپذیر رو به پیش بردارد. تشکیل کمیتههای اعتصاب، کمیتهی پیگیری وضعیت دانشجویان زندانی و تعلیقی، کمیتهی حقوقی برای مشاورهی حقوقی به زندانیان دانشجو و غیردانشجو، کمیتهی اسکان برای دانشجویان خوابگاهی که از حضور در خوابگاه منع شدهاند یا بنابه شرایط امنیتی امکان بازگشت به خوابگاه را ندارند، و همینطور کمک به اسکان خانوادهی زندانیانی که از شهرهای دیگر برای پیگیری وضعیت زندانیان خود میآیند و... از جمله اقداماتی است که میتوان انجام داد. همچنین باید در نظر داشت که تکیهی بیشازحد به تشکلهای علنی، برای مثال شوراهای صنفی، با این خطر روبهروست که با دستگیری فعالانِ اغلب شناختهشدهی صنفی امکان دارد بخش مهمی از ارتباطات از میان برود و روند مبارزه مخدوش شود. از همین حالا باید شروع به تشکیل کمیتهها و تشکیلات تازه کرد...
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3eM
#زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#جنبش_دانشجویی #سرکوب_دانشگاه
#مهسا_امینی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان!
▫️ مسیرها و چالشهای پیشِ روی جنبش دانشجویی
جمعی از دانشجویان
1 نوامبر 2022
📝 توضیح نقد: نوشتهی حاضر از سوی گروهی از دانشجویان برای سایت نقد ارسال شده است و با توجه به شرایط جنبش بدون ذکر نام نویسندگان منتشر میشود.
🔸 اوجگیری جنبش دانشجویی و کنشهای شکوهمند دانشجویان در چند هفتهی اخیر نویدبخش روزگاری نو در همگامی جنبشهای گوناگون اعتراضی در سراسر جامعه است. اشکال مختلف بروز این کنشها، از تجمع و تحصن گرفته تا اعتصاب و بیانیه، بخش مهمی از خیزش انقلابی این روزهای کشور است. اما تداوم و اثرگذاری جنبش دانشجویی مستلزم بررسی دقیقتر ویژگیهای فضای دانشگاه و شرایط خاص دانشجو در مقام سوژهای صنفی- سیاسی از یک سو، و واکاوی عمیق اقدامات فعلی و آتی رژیم برای سرکوب دانشجویان از سوی دیگر است. نکاتی که در ادامه میآید پیشنهادات و مسائلی تاکتیکی است که بحث و گفتوگوی بیشتر دربارهشان میتواند به درک عمیقتر مسیر و چالشهای پیشِ رو یاری برساند.
🔸 مهمترین مسئله در نظر گرفتن این نکته است که خیزش انقلابی کنونی برآیندی است از تمامی تضادهای جنسیتی، اتنیکی، اقتصادی و اجتماعیِ جامعه با رژیم حاکم، و به همین دلیل نمیتوان هیچ بخشی از خیزش را برابر با کلیت آن قلمداد کرد. به این ترتیب، جنبش دانشجویی نه «موتور پیشران» جامعه است و نه نماینده و مظهر آن، بلکه بخشی از این جنبش گسترده و سراسری است و باید با شناخت دقیق امکانها و بالقوگیهای خود با جنبش همراهی کند. بدیهی است که هیچ بخشی از جنبش صرفاً با اتکا به نیروی خود نمیتواند به سرنگونی رژیم، خواست اصلی و نهایی همهی مشارکتکنندگان، برسد، بنابراین از آنجا که چشمانداز پیشِ روی خیزش فقطوفقط با همیاری و همراهی تمامی بخشها حاصل میشود، همهی شاخههای متنوع باید تاکتیکهایی را به خدمت بگیرند تا در مسیر بلند رسیدن به هدف بیشترین اثرگذاری و بیشترین امکان مبارزهی مداوم را داشته باشند.
🔸 نباید از یاد برد که خیزش انقلابی جاری در ابتدای مسیر بلندِ پیشِ روی خود قرار دارد و موفقیت در این مسیر مستلزم آمادگی برای کنشهای جمعی در میانمدت و بلندمدت است. مهمترین کار شکل دادن به شبکهها و تشکیلاتی است که میتواند در روزهای تعیینکننده گامی برگشتناپذیر رو به پیش بردارد. تشکیل کمیتههای اعتصاب، کمیتهی پیگیری وضعیت دانشجویان زندانی و تعلیقی، کمیتهی حقوقی برای مشاورهی حقوقی به زندانیان دانشجو و غیردانشجو، کمیتهی اسکان برای دانشجویان خوابگاهی که از حضور در خوابگاه منع شدهاند یا بنابه شرایط امنیتی امکان بازگشت به خوابگاه را ندارند، و همینطور کمک به اسکان خانوادهی زندانیانی که از شهرهای دیگر برای پیگیری وضعیت زندانیان خود میآیند و... از جمله اقداماتی است که میتوان انجام داد. همچنین باید در نظر داشت که تکیهی بیشازحد به تشکلهای علنی، برای مثال شوراهای صنفی، با این خطر روبهروست که با دستگیری فعالانِ اغلب شناختهشدهی صنفی امکان دارد بخش مهمی از ارتباطات از میان برود و روند مبارزه مخدوش شود. از همین حالا باید شروع به تشکیل کمیتهها و تشکیلات تازه کرد...
🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3eM
#زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#جنبش_دانشجویی #سرکوب_دانشگاه
#مهسا_امینی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان!
مسیرها و چالشهای پیشِ روی جنبش دانشجویی میدانیم که رژیم بهشدت میکوشد شرایط جامعه را عادی جلوه دهد و خیزش را پدیدهای کمدامنه و گذرا معرفی کند. این نکتهای است که میتواند بسیار مفید باشد. در ش…
📝 شکست سکوت
«باید با تمام توان از تسلیم شدن به تئوریهای توطئه و فروغلتیدن به تخطئهی جنبش پرهیز کرد؛ نه از اینرو که ممکن است این تئوریها خطا باشند، بلکه به این دلیل که دشمنان هر جنبش آزادیخواهانه و انقلابی واقعی، از هیچ کوششی برای بیاعتبار کردن آن، حتی از اختراع و شایع کردن توطئههای دروغین اِبا نخواهند داشت. برعکس، با جدی گرفتن اینگونه شواهد و با افشای آنها باید نشان داد که حتی آنجا که واقعیت دارند، آتشی را افروختهاند، که دیر یا زود، دامنگیر خود آنها نیز خواهد شد. دلنگرانان پروسواس و دلسوزی که بنا بر تجربههای بسیار، هراس دارند جنبش تهیدستان از سر ناآگاهی بازیچه و قربانی طرحها و توطئههای داخلی و خارجی شود، باید بکوشند به وظیفهی روشنگرانهشان در راستای اعتلای همین جنبش و در خدمت آن عمل کنند؛ مبادا در انکار مشروعیت و حقانیتش.»
(کمال خسروی، «شکست سکوت»، ۱۳۹۶)
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قیام_ژینا
🖋@naghd_com
«باید با تمام توان از تسلیم شدن به تئوریهای توطئه و فروغلتیدن به تخطئهی جنبش پرهیز کرد؛ نه از اینرو که ممکن است این تئوریها خطا باشند، بلکه به این دلیل که دشمنان هر جنبش آزادیخواهانه و انقلابی واقعی، از هیچ کوششی برای بیاعتبار کردن آن، حتی از اختراع و شایع کردن توطئههای دروغین اِبا نخواهند داشت. برعکس، با جدی گرفتن اینگونه شواهد و با افشای آنها باید نشان داد که حتی آنجا که واقعیت دارند، آتشی را افروختهاند، که دیر یا زود، دامنگیر خود آنها نیز خواهد شد. دلنگرانان پروسواس و دلسوزی که بنا بر تجربههای بسیار، هراس دارند جنبش تهیدستان از سر ناآگاهی بازیچه و قربانی طرحها و توطئههای داخلی و خارجی شود، باید بکوشند به وظیفهی روشنگرانهشان در راستای اعتلای همین جنبش و در خدمت آن عمل کنند؛ مبادا در انکار مشروعیت و حقانیتش.»
(کمال خسروی، «شکست سکوت»، ۱۳۹۶)
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قیام_ژینا
🖋@naghd_com
▫️ ده گزاره دربارهی نفت
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: تیموتی میچل
ترجمهی: تارا بهروزیان
5 نوامبر 2022
📝 توضیح مترجم: برانداختن نظامهای کهنه و ساختن سازوکارهایی نو در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که تضمینکنندهی زندگی آزاد و برابر باشند، افزون بر تلاش برای واژگون ساختن نظامهای مسلط، مستلزم اندیشیدن به بدیلهای وضعیت موجود است. بدون ترسیم خطوط کلی بدیل در مسیر و فرایند دگرگونی در بطن امروز، خطر بازتولید مکانیسمهای پیشین انقیاد و سلطه در آینده وجود دارد. اما فرارفتن از وضعیت موجود و ترسیم طرحی از بدیلهای احتمالی، در گام نخست مستلزم شناخت وضعیت کنونی و سازوکارهای حاکم بر آن است. مقالهی پیشرو به اقتصاد سیاسی نفت و جایگاه آن در شکلگیری و دوام دولتهای منطقهی خاورمیانه و مناسبات جهانی میپردازد و گزارههای مرسوم دربارهی مسئلهی نفت بهویژه «نظریهی دولت رانتی» را که بسیاری برای توصیف و تحلیل حکومتهای کشورهای نفتخیر از جمله جمهوری اسلامی ایران به آن تکیه میکنند به نقد میکشد.
🔸 به نظر میرسد که اهمیت نفت در شیوهی زندگی ما تعیینکنندهی شرایط اندیشیدنمان دربارهی آن است. به نظر میرسد نفت بهعنوان امری حیاتی برای جامعهی صنعتی و تجارت جهانی، و منبع ثروت فوقالعادهی دولتی، شرکتی و خصوصی، تلاشهای ما را برای درک آن اغلب تحت الشعاع قرار میدهد. از آنجا که سازماندهی زندگی صنعتی به عرضهی نفت بستگی دارد، فرضمان بر این است که امنیت عرضهی آن میبایست پیوسته تأمین باشد. این آسیبپذیری عرضه، خطرات مکرر درگیری و جنگ را به همراه دارد، بهویژه در خاورمیانه، منطقهای که بزرگترین ذخایر هیدروکربنی جهان را داراست. نفت بخش اعظم اقتصاد سیاسی خاورمیانه را تعیین کرده است، اقتصاد سیاسی منطقه از این طرز تفکر ناشی میشود و شکلهای دولتهای خاورمیانه را ایجاد کرده است.
🔸 این جبرگرایی انرژی مفید نیست. از یک سو، قدرتی بیش از حد به نفت اعطا میکند: چنین قدرتی ناگزیر باید ساخته میشد و شکل میگرفت، مسیرهای معینی را میبایست طی میکرد و مسیرهای دیگر را نه. از سوی دیگر، این جبرگرایی دربارهی خود نفت چیز چندانی به ما نمیگوید ــ اینکه چگونه استخراج، پالایش، حمل و فروخته میشود، چگونه استفاده میشود، و توسط چه کسانی. این نگاه برای جهانِ ساختهشده بر پایهی انرژی نفت، هیچ بدیلی قائل نیست، بدیلهایی که اگر میخواهیم جهان برای شکوفایی انسانها همچنان مساعد بماند، باید به سرعت در دستور کار قرار بگیرند. به نظر میرسد چیزی که برای شیوهی زندگی ما «حیاتی» تلقی میشود، تهدیدی برای ادامهی زندگی است.
🔸 این مقاله ده گزاره برای مطالعهی موضوع نفت در خاورمیانه ارائه میکند که با مثالهایی از رویدادهای مختلفی از تاریخ و سیاست منطقه شرح داده خواهند شد. این ده نکته را نباید روایتی همهجانبه و جامع تلقی کرد؛ هدف از این گزارهها برجسته ساختن موضوعات بحث، یا نقاطی است که درک متعارف میتواند مورد پرسش یا بازنگری قرار گیرد.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fd
#خاور_میانه #نفت #نظریه_دولت_رانتی
#تارا_بهروزیان
👇🏼
🖋@naghd_com
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: تیموتی میچل
ترجمهی: تارا بهروزیان
5 نوامبر 2022
📝 توضیح مترجم: برانداختن نظامهای کهنه و ساختن سازوکارهایی نو در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که تضمینکنندهی زندگی آزاد و برابر باشند، افزون بر تلاش برای واژگون ساختن نظامهای مسلط، مستلزم اندیشیدن به بدیلهای وضعیت موجود است. بدون ترسیم خطوط کلی بدیل در مسیر و فرایند دگرگونی در بطن امروز، خطر بازتولید مکانیسمهای پیشین انقیاد و سلطه در آینده وجود دارد. اما فرارفتن از وضعیت موجود و ترسیم طرحی از بدیلهای احتمالی، در گام نخست مستلزم شناخت وضعیت کنونی و سازوکارهای حاکم بر آن است. مقالهی پیشرو به اقتصاد سیاسی نفت و جایگاه آن در شکلگیری و دوام دولتهای منطقهی خاورمیانه و مناسبات جهانی میپردازد و گزارههای مرسوم دربارهی مسئلهی نفت بهویژه «نظریهی دولت رانتی» را که بسیاری برای توصیف و تحلیل حکومتهای کشورهای نفتخیر از جمله جمهوری اسلامی ایران به آن تکیه میکنند به نقد میکشد.
🔸 به نظر میرسد که اهمیت نفت در شیوهی زندگی ما تعیینکنندهی شرایط اندیشیدنمان دربارهی آن است. به نظر میرسد نفت بهعنوان امری حیاتی برای جامعهی صنعتی و تجارت جهانی، و منبع ثروت فوقالعادهی دولتی، شرکتی و خصوصی، تلاشهای ما را برای درک آن اغلب تحت الشعاع قرار میدهد. از آنجا که سازماندهی زندگی صنعتی به عرضهی نفت بستگی دارد، فرضمان بر این است که امنیت عرضهی آن میبایست پیوسته تأمین باشد. این آسیبپذیری عرضه، خطرات مکرر درگیری و جنگ را به همراه دارد، بهویژه در خاورمیانه، منطقهای که بزرگترین ذخایر هیدروکربنی جهان را داراست. نفت بخش اعظم اقتصاد سیاسی خاورمیانه را تعیین کرده است، اقتصاد سیاسی منطقه از این طرز تفکر ناشی میشود و شکلهای دولتهای خاورمیانه را ایجاد کرده است.
🔸 این جبرگرایی انرژی مفید نیست. از یک سو، قدرتی بیش از حد به نفت اعطا میکند: چنین قدرتی ناگزیر باید ساخته میشد و شکل میگرفت، مسیرهای معینی را میبایست طی میکرد و مسیرهای دیگر را نه. از سوی دیگر، این جبرگرایی دربارهی خود نفت چیز چندانی به ما نمیگوید ــ اینکه چگونه استخراج، پالایش، حمل و فروخته میشود، چگونه استفاده میشود، و توسط چه کسانی. این نگاه برای جهانِ ساختهشده بر پایهی انرژی نفت، هیچ بدیلی قائل نیست، بدیلهایی که اگر میخواهیم جهان برای شکوفایی انسانها همچنان مساعد بماند، باید به سرعت در دستور کار قرار بگیرند. به نظر میرسد چیزی که برای شیوهی زندگی ما «حیاتی» تلقی میشود، تهدیدی برای ادامهی زندگی است.
🔸 این مقاله ده گزاره برای مطالعهی موضوع نفت در خاورمیانه ارائه میکند که با مثالهایی از رویدادهای مختلفی از تاریخ و سیاست منطقه شرح داده خواهند شد. این ده نکته را نباید روایتی همهجانبه و جامع تلقی کرد؛ هدف از این گزارهها برجسته ساختن موضوعات بحث، یا نقاطی است که درک متعارف میتواند مورد پرسش یا بازنگری قرار گیرد.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fd
#خاور_میانه #نفت #نظریه_دولت_رانتی
#تارا_بهروزیان
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ده گزاره دربارهی نفت
نوشتهی: تیموتی میچل ترجمهی: تارا بهروزیان مسئله این نیست که چگونه تاریخْ درک ما از نفت را شکل میدهد، بلکه این است که چگونه نفت درک ما از تاریخ را شکل داده است. ما در یک شیوهی هستی تاریخی به سر…
▫️ قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری:
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ سینما پس از جمهوری اسلامی
نوشتهی: آرش اسدی
9 نوامبر 2022
🔸 خیزش انقلابی ژینا با گذر از هفتهی هشتم، برای نخستین بار احتمال، امکان، تصور یا رویای «روزی پس از جمهوری اسلامی» را در چشمانداز جامعهی ایران قرار میدهد. دستکم میتوان در عالم نظر، جهانی بدون رژیم ولایت فقیه را تصور کرد. به میزان ظلمهایی که این دستگاه ستم اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بر تاریخ معاصر ایران روا کرد، به شمار بیشمار زندگیای که جمهوری اسلامی تباه کرد، اکنون میتوان برای نخستین بار، به همان تعداد بیشمار، دلایلی امیدبخش برای ترسیم رویای جهانِ پس از رژیم ولایت فقیه داشت.
🔸 روایت و بیان آنچه بر زندگیهای ما رفته است، بخشی از پروژهی بدیل خواهد بود. بیان خواستها، آرزوها، رویاها و حتی کابوسهای از دست رفته، از طریق زبان هنر، تنها نفی نظم مسلط جمهوری اسلامی نیست، ارزندگی آن در طرح خلاقانهی جهانی نوینی است که میتواند روزی در دسترس قرار گیرد. به پاس هر زندگیای که رژیم نابود کرد، به یاد هر تک لبخند یا گریه، میتوان گسترهای عظیم از امکانات خلاقانه برای بدیل این رژیم به وجود آورد. ساخت آینده، ساخت فردای بدون جمهوری اسلامی، میتواند بازتاب خود را در تمام این روایتها بیابد. هنر ضرورتاً وادی مجزایی از زیست روزمره نیست، کالای تجملی نیست که تنها در اختیار عدهی قلیلی باشد. قیام ژینا برای نخستین بار امکان ایجاد چشماندازهای متعددی را در برابر هنر قرار داده است. تولید و تکثیر ایدههای درخشان هنری، در همین چند هفته خود گویای اهمیت اندیشیدن به وضعیت و جایگاه آیندهی هنر است. با امحای تدریجی دستگاه سرکوبْ فرصت شکوفایی هنری پیش میآید، فرصتی که تا پیش از قیام ژینا چندان در افق دید نبود.
🔸 تداوم و تعمیق خیزش و تکمیل انقلاب، ما را با یک سوال ساده، دستکم در یک زمینهی خاص مواجه میکند: هنر پس از این تجربهی مهیب، تجربهای که هنوز فرصت تولید زبانی برای بیان کافی و وافی آن ایجاد نشده است، چگونه میتواند خود را از خوناب رژیم جمهوری اسلامی بشوید؟ آیا اساساً ممکن است انباشت دههها پلشتیای را که تارک «هنر ایرانی» را نیز دربرگرفته بود، با تغییری در قوانین فراموش کرد و به پیش رفت؟ آیا مشخصاً سینما پس از جمهوری اسلامی تداوم سینمایِ پیش از انقلاب آتی خواهد بود؟ یا یک سوال حاشیهای، چه بیان سینماییای، کدام زبان هنری، قادر به تصویر و توصیف آنچه بر ما رفت خواهد بود؟ کدام شکل تجربی سینمایی قادر خواهد بود حتا گوشهای از دهشتِ هول و سیلاب بلایی را که روزگاری جمهوری اسلامی نام داشت توصیف کند؟ چنین هنری چه نسبتی با پیش از خیزش انقلابی ژینا خواهد داشت؟ و چه سرنوشتی پیشاروی هنرمندانی خواهد بود که مستقیم و غیرمستقیم وابستهی حکومت هستند؟ عدهای از اینان اگر طناب دار به گردن نوید افکاری نینداختند اما با ساخت فیلم و تولید پروپاگاندا برای رژیم، جمهوریِ طناب دار را توجیه کردند، حرمت انسان را با هنر خود به منتهای تباهی و حقارت بردند، آیا باید فراموش کنیم؟ آن هم به طور دسته جمعی؟
🔸 در این نوشته ابتدا در اشارهای گذرا کلیتی از جریان سینمایِ رسمی ایران طرح میشود، سپس به نسبت خیزش انقلابی ژینا و بقا یا امحای جناح بااعتبارِ سینمایِ رسمی ایران، که از آن با عنوان «سینمای کارمندانِ بانک» یاد میکنیم، پرداخته میشود. در آخر به مسئولیت فردی هنرمند یا مشخصاً در این مورد خاص سینماگر اشاره میشود. در این متن، هر نوع ارجاع به ایدئولوژی جمهوری اسلامی، با در نظر گرفتن تمامیت آن به عنوان ساختاری نظامی، سرمایهداری و مذهبی پیش فرض گرفته شده است. پرواضح است که هرگونه بحث و اندیشه، یا بنا نهادن شکل سینماییِ متفاوت از جریان رو به افول کنونی، تنها در پروسهای جمعی و از خلال کنش و گفتوگویی جمعی حاصل میشود و خارج از توان و موضوعیت این نوشته است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3fD
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#خیزش_انقلابی #هنر_انقلاب
#سینما #آرش_اسدی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیام ژینا و گشایش چشماندازهای هنری
سینما پس از جمهوری اسلامی نوشتهی: آرش اسدی در این بین میتوان به امکانات زبانی رسانهی سینما اندیشید: سینما چه امکاناتی برای روایت زندگی دارد؟ روایت محذوفشدگان به چه شکلی میتواند در سینما بازتاب…
اگر چپ را توانِ پراتیکی و نهادینِ واقعاً موجودِ گرایش ضدسرمایهدارانهی جنبش اجتماعیِ کنونی بدانیم که در راستای تحقق هدفهایش، ظرفیتِ از میان برداشتن موانع سیاسی سد راه خود را دارد، آنگاه چپ، جایگاهی استوار و نقشی تعیینکننده در آیندهی سیاسی ایران خواهد داشت، حتی در چشماندازی کوتاهمدت.
(نقد، «جایگاه و توان چپ»، آبان 1397)
🖋@naghd_com
(نقد، «جایگاه و توان چپ»، آبان 1397)
🖋@naghd_com
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ «گیوتین»
▫️ نقد و بررسی ماهیت و مکانیزمهای قدرت استبدادی
نوشتهی: داریوش راد
16 نوامبر 2022
🔸 همزمان که این کلمات نوشته میشود، گسترهای از ابرهای سیاه برآمده از آتشی که برای چیرگی بر زنان و جوانان عصیانزده فوران کرده، و حرکت آن از بالای سر جلوی نور خورشید را گرفته، در گوشه و کنار ایران قابل مشاهده است. زنان و جوانان در خیابان و دانشگاه و مدارس به آسمان مینگرند و به زمانی فکر میکنند که آسمان به نظر آبی میرسید؛ وقتی که نور خورشید حداقل از بین ابرهای طوفانی خود را نشان میداد؛ آنها از خود میپرسند آیا آن روشنایی فقط خواب و خیال تعدادی انسان ناامید نبود؟ آیا از فاجعهای که اکنون در خیابان بر سر ما فرومیریزد زنده بیرون خواهیم آمد؟ آیا زندگی در آزادی و رهایی با ما فاصلهی چندانی ندارد؟ آیا این آتش مرگ را حقیقتاً میتوان به زودی خاموش کرد؟
🔸 همانطور که نمیتوانیم به دام این باور سادهلوحانه بیفتیم که مدینه فاضلهای در آیندهای نزدیک در انتظار این زنان و جوانان است، همچنین نمیتوانیم به سادگی تسلیم پیامبرانی شویم که از پایان تاریخ و فروپاشی انسان سخن میگویند. نه تنها به این دلیل که به زنان و جوانان عصیانزده در خیابان کمکی نمیکند، بلکه به این دلیل ساده که در طبیعت بشر پذیرش شکست نهایی وجود ندارد. همانطور که ارنست بلوخ در اثر خود «اصول امید» میگوید، «هرگاه که انسان در وضعیت نامطلوب قرار میگیرد، زندگی خصوصی و عمومی او را رویاها فرامیگیرند، رویای یک زندگی بهتر از آنچه تاکنون به او داده شده است.» او از رویاهای سرگردانی که بیهوده در تصورات روزانهی انسان پرورانده میشوند و هرگز واقعیتی قابل دوام و تداوم پیدا نمیکنند سخن نمیگوید. این رویا، در واقع درک پروژهای برای آینده است که رنج در بند بودن کنونی آنها را نفی میکند زیرا هم عملی و هم ضروری است. این رویا همان انگیزهی ارگانیک همهی انسانهای تحت ستم است، حتی بهرغم اینکه آنها را در مورد اهمیت این پروژه فریب داده باشند. با این حال، این را نیز میتوان فهمید که برای کسانی که با واقعگرایی ساختگی جامعهی سلسلهمراتبی سرمایهداری فریب خورده باشند هر پروژهای که بر امکان موفقیت انسان تأکید کند معمولاً پوچ و بیمعنی به نظر برسد. دقیقاً همچون کسی که در تاریکی برای مدت طولانی سکونت داشته و در نتیجه نور را فراموش کرده است، به همین دلیل به کوری تسلیم شدن برای او بسیار آسانتر از به یاد آوردن آن روشنایی است که زمانی با آن آشنا بوده است. در هر حال، هدف این نوشته یادآوری وجود نوری خارج از آن تاریکی محدودکنندهی اندیشه-عمل انسانهاست، و نشان دادن اینکه تنها راهی که میتواند ما را از تاریکی به روشنایی هدایت کند فقط امید به پیروزی انقلاب است.
🔸 در این مقاله سعی خواهد شد تا با یک چشم انداز تاریخی-اجتماعی پدیدهی قدرت از نوع استبدادی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم که برای ایجاد این سیستم غولپیکر سیاسی در اعماق و در زیر سطح جامعه قرار داده شده است و معمولاً اگرچه به آن نیمنگاهی انداخته میشود لیکن هیچگاه در عمق به آن پرداخته نشده است. این در واقع همان مسئلهای است که هر بار جامعهی آزادیخواه ایران به چیستی ستم و قیام، استیلاء و استقلال، استبداد و آزادی میرسد با آن مواجه میشود و به نظر میرسد اکنون نیز با ضرورتی انکارناپذیر به همان نقطه رسیده است. از این رو برای رسیدن به این مقصود در ادامه، ماهیت و مکانیزمهای قدرت استبدادی و ابزارها و اهداف آن را به گونهای که در اعماق جامعه توسط ساختارهای مختلف حاکمیتی شکل گرفته و حقانیت و مشروعیت یافتهاند به بحث خواهیم گذاشت...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gn
#داریوش_راد
#زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#مهسا_امینی
#قدرت #نظام_استبدادی
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ «گیوتین»
▫️ نقد و بررسی ماهیت و مکانیزمهای قدرت استبدادی
نوشتهی: داریوش راد
16 نوامبر 2022
🔸 همزمان که این کلمات نوشته میشود، گسترهای از ابرهای سیاه برآمده از آتشی که برای چیرگی بر زنان و جوانان عصیانزده فوران کرده، و حرکت آن از بالای سر جلوی نور خورشید را گرفته، در گوشه و کنار ایران قابل مشاهده است. زنان و جوانان در خیابان و دانشگاه و مدارس به آسمان مینگرند و به زمانی فکر میکنند که آسمان به نظر آبی میرسید؛ وقتی که نور خورشید حداقل از بین ابرهای طوفانی خود را نشان میداد؛ آنها از خود میپرسند آیا آن روشنایی فقط خواب و خیال تعدادی انسان ناامید نبود؟ آیا از فاجعهای که اکنون در خیابان بر سر ما فرومیریزد زنده بیرون خواهیم آمد؟ آیا زندگی در آزادی و رهایی با ما فاصلهی چندانی ندارد؟ آیا این آتش مرگ را حقیقتاً میتوان به زودی خاموش کرد؟
🔸 همانطور که نمیتوانیم به دام این باور سادهلوحانه بیفتیم که مدینه فاضلهای در آیندهای نزدیک در انتظار این زنان و جوانان است، همچنین نمیتوانیم به سادگی تسلیم پیامبرانی شویم که از پایان تاریخ و فروپاشی انسان سخن میگویند. نه تنها به این دلیل که به زنان و جوانان عصیانزده در خیابان کمکی نمیکند، بلکه به این دلیل ساده که در طبیعت بشر پذیرش شکست نهایی وجود ندارد. همانطور که ارنست بلوخ در اثر خود «اصول امید» میگوید، «هرگاه که انسان در وضعیت نامطلوب قرار میگیرد، زندگی خصوصی و عمومی او را رویاها فرامیگیرند، رویای یک زندگی بهتر از آنچه تاکنون به او داده شده است.» او از رویاهای سرگردانی که بیهوده در تصورات روزانهی انسان پرورانده میشوند و هرگز واقعیتی قابل دوام و تداوم پیدا نمیکنند سخن نمیگوید. این رویا، در واقع درک پروژهای برای آینده است که رنج در بند بودن کنونی آنها را نفی میکند زیرا هم عملی و هم ضروری است. این رویا همان انگیزهی ارگانیک همهی انسانهای تحت ستم است، حتی بهرغم اینکه آنها را در مورد اهمیت این پروژه فریب داده باشند. با این حال، این را نیز میتوان فهمید که برای کسانی که با واقعگرایی ساختگی جامعهی سلسلهمراتبی سرمایهداری فریب خورده باشند هر پروژهای که بر امکان موفقیت انسان تأکید کند معمولاً پوچ و بیمعنی به نظر برسد. دقیقاً همچون کسی که در تاریکی برای مدت طولانی سکونت داشته و در نتیجه نور را فراموش کرده است، به همین دلیل به کوری تسلیم شدن برای او بسیار آسانتر از به یاد آوردن آن روشنایی است که زمانی با آن آشنا بوده است. در هر حال، هدف این نوشته یادآوری وجود نوری خارج از آن تاریکی محدودکنندهی اندیشه-عمل انسانهاست، و نشان دادن اینکه تنها راهی که میتواند ما را از تاریکی به روشنایی هدایت کند فقط امید به پیروزی انقلاب است.
🔸 در این مقاله سعی خواهد شد تا با یک چشم انداز تاریخی-اجتماعی پدیدهی قدرت از نوع استبدادی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم که برای ایجاد این سیستم غولپیکر سیاسی در اعماق و در زیر سطح جامعه قرار داده شده است و معمولاً اگرچه به آن نیمنگاهی انداخته میشود لیکن هیچگاه در عمق به آن پرداخته نشده است. این در واقع همان مسئلهای است که هر بار جامعهی آزادیخواه ایران به چیستی ستم و قیام، استیلاء و استقلال، استبداد و آزادی میرسد با آن مواجه میشود و به نظر میرسد اکنون نیز با ضرورتی انکارناپذیر به همان نقطه رسیده است. از این رو برای رسیدن به این مقصود در ادامه، ماهیت و مکانیزمهای قدرت استبدادی و ابزارها و اهداف آن را به گونهای که در اعماق جامعه توسط ساختارهای مختلف حاکمیتی شکل گرفته و حقانیت و مشروعیت یافتهاند به بحث خواهیم گذاشت...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gn
#داریوش_راد
#زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#مهسا_امینی
#قدرت #نظام_استبدادی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«گیوتین»
نقد و بررسی ماهیت و مکانیزمهای قدرت استبدادی نوشتهی: داریوش راد در ایران برتری جنسیتی یک فلسفهی محوری نظام استبداد دینی برای توجیه است، زیرا ساختارهای قدرت با استفاده از بنیادهای ذهنی ایدئولوژی …
جمهوری اسلامی با تمام قوا در حال سرکوب مردم مبارز در مهاباد و دیگر شهرهای کردستان است و در اقدامی همزمان و هماهنگ، رژیم ترکیه دست به حملهی هوایی و بمباران کوبانی و شهرهای دیگر روژاوا زده است. نظامهای سرکوب و کشتار و جنگ از هر نوعی که باشند از زندگی هراس دارند، از پژواک فریادهای «مقاومت زندگی است» در خیاباهای شهرها و روستاهای این خاورمیانهی خونین.
صدای مهاباد و دیگر شهرهای کردستان باشیم.
#مهاباد
#کردستان
#ژن_ژیان_آزادی
🖋@naghd_com
صدای مهاباد و دیگر شهرهای کردستان باشیم.
#مهاباد
#کردستان
#ژن_ژیان_آزادی
🖋@naghd_com
▫️ قدرت سیاسی، قدرت انقلابی
نوشتهی: کمال خسروی
20 نوامبر 2022
🔸 هدف جستار پیشِ رو معرفی و ارزیابی مقولهی تازهی «قدرت انقلابی»، نقش و جایگاه آن در جنبش اجتماعی و تمایزش با «قدرت سیاسی» است. در پرتو این مقوله میتوان تصویر دقیقتری از کارکرد نیروهای دخیل در فرآیند انقلابی، پیش و پس از انقلاب، بهدست داد. همچنین میتوان به یاری مقولهی «قدرت انقلابی» با ابزار مفهومی مناسبتر و دقیقتری به ارزیابی تواناییها و امکانات نیروی انقلابیِ رهاییبخشی پرداخت که هدفش، با پرچم و شعار چپ، از میانْ برداشتن روابط اجتماعی استوار بر سلطه، ستم و استثمار است. بیگمان اصطلاح «قدرت انقلابی» بهعنوان توصیفی ادبی، تعبیری تازه نیست. اما هدف ما در اینجا آشناییزدایی از این اصطلاح و معرفی آن بهعنوان ابزار مفهومی و نظری تازهای است.
🔸 سنجهی پیشروی در فرآیند انقلاب، نیرویی زنده و جاری و شکلی وجودی از امر واقع است، که میتوان آنرا «قدرت انقلابی» نامید. قدرت انقلابی، هنوز قدرت سیاسی نیست، در حقیقت قدرت سیاسیِ بالقوه است که آماج مبارزهی آن قدرت سیاسی موجود و فراهمآوردنِ شرایط پیدایش قدرت سیاسی جدید است. قدرت انقلابی میتواند در مرتبهی معینی از مبارزهی طبقاتی به موقعیتی دست یابد که آن را «قدرت دوگانه» مینامند. قدرت انقلابی، نیروسنج فرآیند انقلاب بر بستر مبارزهی طبقاتی است. آنگاه که در تظاهراتی خیابانی، محله یا خیابانی از سوی انقلابیون فتح میشود و نیروهای سرکوب را تار و مار میکند، حتی زمانی که این خیابان یا محله چند صباحی بعد دوباره به دست سرکوبگران بیفتد؛ آنگاه که کارگران اعتصابی با استقامت خود کارفرمایی را ناگزیر میکنند، کارگری اخراجی را به کار بازگرداند یا دستگاه سرکوب را مجبور به آزادی کارگری زندانی میکنند، حتی اگر این پیروزی موقت و گذرا باشد؛ یا آنگاه که دانشجویان رزمنده همهی دار و دستهی سرکوبگران را (از بسیج و اوباش و حراست) از محیط دانشگاه بیرون میریزند (مانند دانشجویان دانشگاه سنندج در 25 آبان امسال)، حتی زمانیکه این شرایط پایدار نماند، همهی این موارد، لحظههایی از بروز و درخشش قدرت انقلابیاند. این قدرت، در پرتو این کامیابیها و دستآوردهای گذرا، همچون عروج یا طغیان مبارزه به مرتبهی شاخصهای تازه است که توان و ظرفیتهای انقلاب را به نمایش میگذارد.
🔸 نیروهایی که نمیخواهند پس از فروپاشی رژیم کنونی و قدرت سیاسی آن، قدرت سیاسی نوین را به نهادهای حاضر و آمادهی امروز یا نهادهای «غاصب» فردا واگذار کنند، آنها که نمیخواهند پس از انقلابی پیروزمند، از «سرقت» و «غصب» و «مصادره»ی انقلاب از سوی نهادهای سارق و غاصب گلایه کنند، باید از همین امروز و به میانجی قدرت انقلابی، نهادها و شبکههایی کارا بسازند که توانایی در اختیار گرفتن قدرت سیاسی نوین را، و هنجار و رفتار با آنرا داشته باشند. اینکه امروز بدیلهای موجود و آشنای قدرت سیاسی، نیروها و نهادهایی ارتجاعیاند، اینکه یا امتحان خود را در قالب شکلهای پوسیده و فرسوده و ستمگرانهی سلطنت دادهاند یا رویای برقراری جمهوری اسلامی دیگری را دارند، یا دخیلشان به ضریح امامزادهی قدرتهای غربی بند است، و هیچیک بخت و امکانی عینی در «سرقت» و «غصب» قدرت سیاسی را ندارند، به هیچروی به معنای آن نیست که نتوانند در خلائی سیاسی، و در قالب ترکیبهایی تازه، بساط ستم و استثمار را برای دورانی کوتاه یا بلند برقرار نگاه دارند. آنها که چنین شرایطی را کاملاً ناممکن میدانند، از قدرت موذیانهی «ایدئولوژی طبقهی متوسط» بیخبرند. باید از همین امروز در راه غلبهیافتن آرمان دگرگونی بنیادین و ریشهای بر جسم و روح مبارزه کوشید، از همین امروز باید راه بازگشت به بدیلهای ارتجاعی را بست، از همین امروز باید فریبکارانهبودنِ رویاهای «ایدئولوژی طبقهی متوسط» را چنان آشکار ساخت که دست به ریشه بردن و دگرگونیهای بنیادین، خود را همچون ضرورتی آشکار نمودار کنند، از همین امروز باید شبکههایی (چه در غالب نهادهای تجربهشده و آزمودهی تاریخی و چه در غالب نهادهای نوپدید) ساخت که پیوند درونیشان، قابلیت بسیج و اِعمال قدرتشان، توانایی کسب قدرت سیاسی نوین و تدوام قدرت انقلابی را داشته باشند. امروز هنوز دیر نیست، اما فردا خیلی دیر است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gL
#کمال_خسروی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی
#نقد_ایدئولوژی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: کمال خسروی
20 نوامبر 2022
🔸 هدف جستار پیشِ رو معرفی و ارزیابی مقولهی تازهی «قدرت انقلابی»، نقش و جایگاه آن در جنبش اجتماعی و تمایزش با «قدرت سیاسی» است. در پرتو این مقوله میتوان تصویر دقیقتری از کارکرد نیروهای دخیل در فرآیند انقلابی، پیش و پس از انقلاب، بهدست داد. همچنین میتوان به یاری مقولهی «قدرت انقلابی» با ابزار مفهومی مناسبتر و دقیقتری به ارزیابی تواناییها و امکانات نیروی انقلابیِ رهاییبخشی پرداخت که هدفش، با پرچم و شعار چپ، از میانْ برداشتن روابط اجتماعی استوار بر سلطه، ستم و استثمار است. بیگمان اصطلاح «قدرت انقلابی» بهعنوان توصیفی ادبی، تعبیری تازه نیست. اما هدف ما در اینجا آشناییزدایی از این اصطلاح و معرفی آن بهعنوان ابزار مفهومی و نظری تازهای است.
🔸 سنجهی پیشروی در فرآیند انقلاب، نیرویی زنده و جاری و شکلی وجودی از امر واقع است، که میتوان آنرا «قدرت انقلابی» نامید. قدرت انقلابی، هنوز قدرت سیاسی نیست، در حقیقت قدرت سیاسیِ بالقوه است که آماج مبارزهی آن قدرت سیاسی موجود و فراهمآوردنِ شرایط پیدایش قدرت سیاسی جدید است. قدرت انقلابی میتواند در مرتبهی معینی از مبارزهی طبقاتی به موقعیتی دست یابد که آن را «قدرت دوگانه» مینامند. قدرت انقلابی، نیروسنج فرآیند انقلاب بر بستر مبارزهی طبقاتی است. آنگاه که در تظاهراتی خیابانی، محله یا خیابانی از سوی انقلابیون فتح میشود و نیروهای سرکوب را تار و مار میکند، حتی زمانی که این خیابان یا محله چند صباحی بعد دوباره به دست سرکوبگران بیفتد؛ آنگاه که کارگران اعتصابی با استقامت خود کارفرمایی را ناگزیر میکنند، کارگری اخراجی را به کار بازگرداند یا دستگاه سرکوب را مجبور به آزادی کارگری زندانی میکنند، حتی اگر این پیروزی موقت و گذرا باشد؛ یا آنگاه که دانشجویان رزمنده همهی دار و دستهی سرکوبگران را (از بسیج و اوباش و حراست) از محیط دانشگاه بیرون میریزند (مانند دانشجویان دانشگاه سنندج در 25 آبان امسال)، حتی زمانیکه این شرایط پایدار نماند، همهی این موارد، لحظههایی از بروز و درخشش قدرت انقلابیاند. این قدرت، در پرتو این کامیابیها و دستآوردهای گذرا، همچون عروج یا طغیان مبارزه به مرتبهی شاخصهای تازه است که توان و ظرفیتهای انقلاب را به نمایش میگذارد.
🔸 نیروهایی که نمیخواهند پس از فروپاشی رژیم کنونی و قدرت سیاسی آن، قدرت سیاسی نوین را به نهادهای حاضر و آمادهی امروز یا نهادهای «غاصب» فردا واگذار کنند، آنها که نمیخواهند پس از انقلابی پیروزمند، از «سرقت» و «غصب» و «مصادره»ی انقلاب از سوی نهادهای سارق و غاصب گلایه کنند، باید از همین امروز و به میانجی قدرت انقلابی، نهادها و شبکههایی کارا بسازند که توانایی در اختیار گرفتن قدرت سیاسی نوین را، و هنجار و رفتار با آنرا داشته باشند. اینکه امروز بدیلهای موجود و آشنای قدرت سیاسی، نیروها و نهادهایی ارتجاعیاند، اینکه یا امتحان خود را در قالب شکلهای پوسیده و فرسوده و ستمگرانهی سلطنت دادهاند یا رویای برقراری جمهوری اسلامی دیگری را دارند، یا دخیلشان به ضریح امامزادهی قدرتهای غربی بند است، و هیچیک بخت و امکانی عینی در «سرقت» و «غصب» قدرت سیاسی را ندارند، به هیچروی به معنای آن نیست که نتوانند در خلائی سیاسی، و در قالب ترکیبهایی تازه، بساط ستم و استثمار را برای دورانی کوتاه یا بلند برقرار نگاه دارند. آنها که چنین شرایطی را کاملاً ناممکن میدانند، از قدرت موذیانهی «ایدئولوژی طبقهی متوسط» بیخبرند. باید از همین امروز در راه غلبهیافتن آرمان دگرگونی بنیادین و ریشهای بر جسم و روح مبارزه کوشید، از همین امروز باید راه بازگشت به بدیلهای ارتجاعی را بست، از همین امروز باید فریبکارانهبودنِ رویاهای «ایدئولوژی طبقهی متوسط» را چنان آشکار ساخت که دست به ریشه بردن و دگرگونیهای بنیادین، خود را همچون ضرورتی آشکار نمودار کنند، از همین امروز باید شبکههایی (چه در غالب نهادهای تجربهشده و آزمودهی تاریخی و چه در غالب نهادهای نوپدید) ساخت که پیوند درونیشان، قابلیت بسیج و اِعمال قدرتشان، توانایی کسب قدرت سیاسی نوین و تدوام قدرت انقلابی را داشته باشند. امروز هنوز دیر نیست، اما فردا خیلی دیر است...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3gL
#کمال_خسروی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی
#نقد_ایدئولوژی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قدرت سیاسی، قدرت انقلابی
نوشتهی: کمال خسروی آری، راه دراز است، اما درازی راه به معنای توقف و سر فروبردن در کیسهی سازشهای طبقاتی نیست؛ آنگاه که بتوانیم شعلهی قدرت انقلابی را فروزان نگه داریم، امروز در پرتو نورش ببینیم …
▪️حضور و فقدان چپ▪️
▫️ یک: گواه و دلیل فقدان حضور چپ را، اغلب فقدان سازمانهای سیاسی و نهادهایی میدانیم که انتظار داریم با برداشت و تعریف ما از سازوکار و شکل سازمانیابیِ این نهادها سازگار باشند. در این حالت، ما فقدان حضور خود را فقدان حضور چپ تلقی میکنیم.
▫️ دو: گاه فقدان شبکهای از روابط منظم و تعریفشده بین فعالین و مبارزان سیاسی، چه برای ارزیابیهای سیاسی و چه در برنامهریزی و اجرا و انجام کنشهای سیاسی مشخص را گواه فقدان چپ میدانیم. در این حالت فقط بیخبری و بیارتباطی خود با این فعالان و تلاشهای موجود را به فقدان رابطه و شبکه تعبیر کردهایم.
▫️ سه: غیبت چپ را، خواسته یا ناخواسته، بهانهای برای نوعی شکستطلبی قرار دادهایم که هدفش تثبیت امکانناپذیریِ چشمانداز سوسیالیستی و تعویق تاریخیِ اجتنابناپذیر آن است. بدتر از آن حتی، این غیبت را زمینهای مشروع برای گرایش به «واقعبینی» و مبارزه با چپ «افراطی» میدانیم که آمادهی ترک «بیماریهای کودکانهی چپروی» نیست.
▫️ چهار: از سوی دیگر، بهجای شناخت و برشناسی جنبشی واقعی که در همهی سطوح اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک در جریان است و همواره وجود داشته است و همواره شامل و واجد گرایشهای چپ در پیکرهی واقعی، در سیاستها و در شعارهایش بوده و هست، بجای حضور و مداخلهی مؤثر در آن در همهی سطوح نظری و عملی ممکن، به تکرار کلیشهها و شعارهای چندکلمهایِ حزب و شورا و انقلاب و سوسیالیسم عقبنشینی کرده و عملاً میدان مبارزه را ترک کردهایم؛ میدانی که هیچ گوشهای از آن هرگز خالی نمیماند و هر جای خالیاش را عامل یا نیرویی دیگر اشغال میکند.
(کمال خسروی، «مبارزهی طبقاتی و سوسیالیسم»، فروردین 1400)
🖋@naghd_com
▫️ یک: گواه و دلیل فقدان حضور چپ را، اغلب فقدان سازمانهای سیاسی و نهادهایی میدانیم که انتظار داریم با برداشت و تعریف ما از سازوکار و شکل سازمانیابیِ این نهادها سازگار باشند. در این حالت، ما فقدان حضور خود را فقدان حضور چپ تلقی میکنیم.
▫️ دو: گاه فقدان شبکهای از روابط منظم و تعریفشده بین فعالین و مبارزان سیاسی، چه برای ارزیابیهای سیاسی و چه در برنامهریزی و اجرا و انجام کنشهای سیاسی مشخص را گواه فقدان چپ میدانیم. در این حالت فقط بیخبری و بیارتباطی خود با این فعالان و تلاشهای موجود را به فقدان رابطه و شبکه تعبیر کردهایم.
▫️ سه: غیبت چپ را، خواسته یا ناخواسته، بهانهای برای نوعی شکستطلبی قرار دادهایم که هدفش تثبیت امکانناپذیریِ چشمانداز سوسیالیستی و تعویق تاریخیِ اجتنابناپذیر آن است. بدتر از آن حتی، این غیبت را زمینهای مشروع برای گرایش به «واقعبینی» و مبارزه با چپ «افراطی» میدانیم که آمادهی ترک «بیماریهای کودکانهی چپروی» نیست.
▫️ چهار: از سوی دیگر، بهجای شناخت و برشناسی جنبشی واقعی که در همهی سطوح اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک در جریان است و همواره وجود داشته است و همواره شامل و واجد گرایشهای چپ در پیکرهی واقعی، در سیاستها و در شعارهایش بوده و هست، بجای حضور و مداخلهی مؤثر در آن در همهی سطوح نظری و عملی ممکن، به تکرار کلیشهها و شعارهای چندکلمهایِ حزب و شورا و انقلاب و سوسیالیسم عقبنشینی کرده و عملاً میدان مبارزه را ترک کردهایم؛ میدانی که هیچ گوشهای از آن هرگز خالی نمیماند و هر جای خالیاش را عامل یا نیرویی دیگر اشغال میکند.
(کمال خسروی، «مبارزهی طبقاتی و سوسیالیسم»، فروردین 1400)
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
حضور و فقدان چپ
🖋@naghd_com
🖋@naghd_com
▫️ نقش کارگران در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جوئل بنین
ترجمهی: حسن مرتضوی
4 دسامبر 2022
🔸 کارگران مراکشی، بحرینی، اردنی و حتی بیشتر از آن مصری و تونسی نقشی اساسی در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011 ایفا کردند. آنان همانند بسیاری از هموطنان خود از تحقیر، توهین و شکنجهی نیروهای امنیت داخلی و فسادی که گریبان همهی سپهرهای دولت را گرفته بود، تورم و افزایش نابرابری، وخیمشدن خدمات اجتماعی و سیاست خارجی تابع ایالات متحد که شکاف بین دولت و مردم را تشدید میکرد به خشم آمدند. مشارکت کارگران در خیزشها همچنین تحتتأثیر میراث دههها مبارزه علیه بازسازی نئولیبرالی اقتصادهای منطقه بود که ملازم آن بیکاری زیاد، بهویژه میان جوانان، حذف صدها هزار شغل دولتی و بیثباتکاری شاغلان بود. زنان به تناسب از بیکاری و زوال بخش دولتی آسیب بیشتری دیدهاند، زیرا سیاستهای اشتغال بخش دولتی نسبتاً برای آنها مطلوبتر است. بنابراین، برای کارگران، خیزشهای 2011 چیزی بیش از یک شورش برای بازپسگیری کرامت خود از دیکتاتوری بود. نگرانی آنها در شعارهایی که در تونس و قاهره طنینانداز شد نیز شنیده میشد: «نان، آب، بن علی، نه»، «کار، آزادی، عزت ملی» یا «نان، آزادی، عدالت اجتماعی».
🔸 این شعارها تلویحاً بیانگر رد نئولیبرالیسمی بود که خود را در همه جای کرهی زمین تحمیل میکند، «سرمایهداری وحشی»ای که در سیاستهای «اجماع واشنگتن» تجسم یافته بود: کاهش ارزش پولی، کاهش بودجهی دولتی، حذف یارانهها برای مایحتاجات اساسی، آزادسازی بازار و خصوصیسازی شرکتهای دولتی ــ همهی اقداماتی که «تثلیث نفرینشده» (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) بهشدت در کشورهای جنوب از دههی 1970 ترویج کرده است. شرکای اصلی آنها در جهان عرب، رؤسای جمهور انوار السادات (1981-1970) و حسنی مبارک (2011-1981) در مصر و زینالعابدین بنعلی (2011-1987) در تونس بودند، بدون اینکه پادشاهیهای مراکش و اردن را کنار بگذاریم.
🔸 با اینکه برخی از این جنبشها شکل شورشهای مردمی را به خود گرفتند، با این حال، ابعاد سیاسی مهمی داشتند. کنشهای جمعی کارگران و محافل مرتبط با آنها که از شدت بیسابقهای برخوردار بود، مقدم بر سقوط زینالعابدین بنعلی و حسنی مبارک به ترتیب در تونس و حتی بیشتر از آن در مصر بود. این اقدامات نه شورش محض بود و نه آنچه بیات «ناجنبشها» مینامد، یعنی اقدامات خودجوش اما سازماندهینشدهی روزانه از سوی حاشیهنشینان شهری که به فضای شهر دستدرازی میکنند، زنانی که بر حضور خود در فضای عمومی اصرار میورزند یا جوانانی که از حق خود برای «تفریحکردن» استفاده میکنند. خیر، این اعتراضات با هدف محکومکردن وخامت شرایط زندگی از زمان تصویب «برنامههای اصلاحات اقتصادی و تعدیل ساختاری» توسط تونس در سال 1986 و سپس مصر در سال 1991، با تعریف تیلی و تارو از یک جنبش اجتماعی مطابقت دارد: «کارزار پایدار طرفداری که از بازنماییهای مکرر استفاده میکند تا خود را به گستردهترین مخاطبان ممکن بشناساند و بر سازمانها، شبکهها، سنتها و همبستگیها متکی است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3hF
#خاور_میانه
#خیزش_انقلابی
#جنبش_کارگری
#جوئل_بنین
#حسن_مرتضوی
👇🏼
🖋@naghd_com
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جوئل بنین
ترجمهی: حسن مرتضوی
4 دسامبر 2022
🔸 کارگران مراکشی، بحرینی، اردنی و حتی بیشتر از آن مصری و تونسی نقشی اساسی در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011 ایفا کردند. آنان همانند بسیاری از هموطنان خود از تحقیر، توهین و شکنجهی نیروهای امنیت داخلی و فسادی که گریبان همهی سپهرهای دولت را گرفته بود، تورم و افزایش نابرابری، وخیمشدن خدمات اجتماعی و سیاست خارجی تابع ایالات متحد که شکاف بین دولت و مردم را تشدید میکرد به خشم آمدند. مشارکت کارگران در خیزشها همچنین تحتتأثیر میراث دههها مبارزه علیه بازسازی نئولیبرالی اقتصادهای منطقه بود که ملازم آن بیکاری زیاد، بهویژه میان جوانان، حذف صدها هزار شغل دولتی و بیثباتکاری شاغلان بود. زنان به تناسب از بیکاری و زوال بخش دولتی آسیب بیشتری دیدهاند، زیرا سیاستهای اشتغال بخش دولتی نسبتاً برای آنها مطلوبتر است. بنابراین، برای کارگران، خیزشهای 2011 چیزی بیش از یک شورش برای بازپسگیری کرامت خود از دیکتاتوری بود. نگرانی آنها در شعارهایی که در تونس و قاهره طنینانداز شد نیز شنیده میشد: «نان، آب، بن علی، نه»، «کار، آزادی، عزت ملی» یا «نان، آزادی، عدالت اجتماعی».
🔸 این شعارها تلویحاً بیانگر رد نئولیبرالیسمی بود که خود را در همه جای کرهی زمین تحمیل میکند، «سرمایهداری وحشی»ای که در سیاستهای «اجماع واشنگتن» تجسم یافته بود: کاهش ارزش پولی، کاهش بودجهی دولتی، حذف یارانهها برای مایحتاجات اساسی، آزادسازی بازار و خصوصیسازی شرکتهای دولتی ــ همهی اقداماتی که «تثلیث نفرینشده» (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) بهشدت در کشورهای جنوب از دههی 1970 ترویج کرده است. شرکای اصلی آنها در جهان عرب، رؤسای جمهور انوار السادات (1981-1970) و حسنی مبارک (2011-1981) در مصر و زینالعابدین بنعلی (2011-1987) در تونس بودند، بدون اینکه پادشاهیهای مراکش و اردن را کنار بگذاریم.
🔸 با اینکه برخی از این جنبشها شکل شورشهای مردمی را به خود گرفتند، با این حال، ابعاد سیاسی مهمی داشتند. کنشهای جمعی کارگران و محافل مرتبط با آنها که از شدت بیسابقهای برخوردار بود، مقدم بر سقوط زینالعابدین بنعلی و حسنی مبارک به ترتیب در تونس و حتی بیشتر از آن در مصر بود. این اقدامات نه شورش محض بود و نه آنچه بیات «ناجنبشها» مینامد، یعنی اقدامات خودجوش اما سازماندهینشدهی روزانه از سوی حاشیهنشینان شهری که به فضای شهر دستدرازی میکنند، زنانی که بر حضور خود در فضای عمومی اصرار میورزند یا جوانانی که از حق خود برای «تفریحکردن» استفاده میکنند. خیر، این اعتراضات با هدف محکومکردن وخامت شرایط زندگی از زمان تصویب «برنامههای اصلاحات اقتصادی و تعدیل ساختاری» توسط تونس در سال 1986 و سپس مصر در سال 1991، با تعریف تیلی و تارو از یک جنبش اجتماعی مطابقت دارد: «کارزار پایدار طرفداری که از بازنماییهای مکرر استفاده میکند تا خود را به گستردهترین مخاطبان ممکن بشناساند و بر سازمانها، شبکهها، سنتها و همبستگیها متکی است.»...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3hF
#خاور_میانه
#خیزش_انقلابی
#جنبش_کارگری
#جوئل_بنین
#حسن_مرتضوی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نقش کارگران در خیزشهای مردمی کشورهای عربی در 2011
نوشتهی: جوئل بنین ترجمهی: حسن مرتضوی جنبشهای اعتراضی کارگری قبل از سقوط رهبران اقتدارگرای تونس و مصر را میتوان با نقش اتحادیهی کارگری همبستگی در سقوط رژیم کمونیستی لهستان در سال 1989 مقایسه ک…
✊🏼روز دانشجو گرامی باد!
۱۶ آذر، روز دانشجو، روز گرامیداشت یاد سه دانشجوی مبارزی است که در اعتراض به سفر نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران، به ضرب گلولهی مزدوران و ماموران امنیتی رژیم سلطنتیِ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشته شدند.
۱۶ آذر روز گرامیداشت جنبش دانشجویی است؛ جنبشی آزادیخواه، همیشه علیه اختناق و استبداد و همیشه بازو در بازوی جنبش ستمدیدگان.
دانشگاه همواره چه در رژیمهای دیکتاتوری سلطنتی و چه ولایی، آماج حملهی ماموران امنیتی و اونیفورمپوشان «گارد» و «سپاه» و «بسیج» بوده تا صدای دانشجو را خفه کند یا حکم دهد دانشجو نباید سیاسی باشد؛ اما امروز مشت گرهکردهی دانشجویان نشان از زندهبودن جنبش دانشجویی است، جنبشی که میراثدار خونهای ریختهشدهی بسیاری است.
و چه امیدبخش است شنیدن فریاد اعتراض یکپارچهی دانشجویان، از سنندج تا یزد، کرمانشاه، اهواز، مشهد، زاهدان، بجنورد، اصفهان، تهران و دیگر دانشگاهها، که فریاد میزنند:
قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان.
#روز_دانشجو
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
🖋@naghd_com
۱۶ آذر، روز دانشجو، روز گرامیداشت یاد سه دانشجوی مبارزی است که در اعتراض به سفر نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران، به ضرب گلولهی مزدوران و ماموران امنیتی رژیم سلطنتیِ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشته شدند.
۱۶ آذر روز گرامیداشت جنبش دانشجویی است؛ جنبشی آزادیخواه، همیشه علیه اختناق و استبداد و همیشه بازو در بازوی جنبش ستمدیدگان.
دانشگاه همواره چه در رژیمهای دیکتاتوری سلطنتی و چه ولایی، آماج حملهی ماموران امنیتی و اونیفورمپوشان «گارد» و «سپاه» و «بسیج» بوده تا صدای دانشجو را خفه کند یا حکم دهد دانشجو نباید سیاسی باشد؛ اما امروز مشت گرهکردهی دانشجویان نشان از زندهبودن جنبش دانشجویی است، جنبشی که میراثدار خونهای ریختهشدهی بسیاری است.
و چه امیدبخش است شنیدن فریاد اعتراض یکپارچهی دانشجویان، از سنندج تا یزد، کرمانشاه، اهواز، مشهد، زاهدان، بجنورد، اصفهان، تهران و دیگر دانشگاهها، که فریاد میزنند:
قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان.
#روز_دانشجو
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
🖋@naghd_com
▫️ انگارشِ استراتژیک و حزب
نوشتهی: جوزپ ماریا آنتنتاس
ترجمهی: کمال خسروی
10 دسامبر 2022
▪️در این مقاله میخوانیم:
1- حزبِ جنبشبنیاد
2- حزبِ استراتژیبنیاد
3- استراتژی قوامیافته از درون
4- ضربآهنگ متغیر زمان و دامنهی شیبدار و لغزندهی فضا
5- دولت و قدرت اجتماعی (بدیل)
6- رادیکالبودن و واقعیت
7- گذار و افقِ نظامبخش
8- دمکراسی و ستیزهجویی [Militancy]
9- ستیزهجویی و زندگی
10- قانون زندگی
▪️گزیدههایی از متن:
🔸 نگاه استراتژیک به جهان نقطهی عزیمتی مفید است، هرچند تضمینی برای رسیدن به مقصد نیست. برای اختیارکردن چنین نگاهی باید این فرضیه را پذیرفت که نقشهای موقت برای حرکت بهسوی کنش سیاسی نیازمند آن است که در برابر پراتیکی قرار بگیرد که هرگز تمامشده و به سرانجام رسیده نیست و باید از آزمون این پراتیک سرافراز بیرون آید. به این ترتیب، در دوران «سیستمِ موقعیتیاب جهانی» (جیپیاس) ما ناگزیریم که بدانیم در کاربست استراتژی سیاسی، کماکان در چارچوب یک قطبنما، جهت حرکتمان را انتخاب میکنیم. سیاست در چارچوب یک قطبنما مستلزم آن است که بدانیم مبارزهی سیاسی بر اساس قطعیات خیالی یا تصمیمات خودانگیختهی ناپیگیرانه میسر نیست. چنین سیاستی مبتنی است بر رویکردهای سخت و استوار و در عینحال انعطافپذیر در راستای دگرگونسازیِ واقعیتی که بسیار پیچیده است و باید به تمامی درک شود. عدم قطعیتِ نتیجهی هر کنش، جزء ذاتیِ رویکرد استراتژیک است. تروتسکی در سال 1934 و در بحث پیرامون اوضاع جهانی هشدار میداد که «مبارزهی انقلابی پیشاپیش ضمانتی قطعی نیست.»
🔸 هر استراتژی قوامیافته از درون با چالش ادارهی زمان و مکان روبهروست: دو متغیری که هر استراتژی سیاسی باید آنها را در نظر داشته باشد، و همانطور که هاروی خاطرنشان کرده است، باید بر اساس منطق توسعهی سرمایهدارانه، دائماً به بازتعریف آنها بپردازد. فعالیت سیاسی مانند هر فرآیند اجتماعی دیگری، فرآیندی خطی نیست. کنش استراتژیک، متضمن فهم آنچیزی است که ما آنرا ضربآهنگِ متغیرِ زمان مینامیم. بنسعید میگوید: زمان سیاسی «زمانی گسسته» است، «پُر از گرهها و گشودگیها، گاه شتابناک گاه با مکث، لغزنده رو به پیش و رو به پس، پُرسکته و ضد زمان.» آنکه بداند چگونه میتوان بهطور مستمر ضربآهنگ زمان را تغییر داد، برای رویکرد استراتژیک و عمل تاکتیکیِ درست کلیدی درخور بهدست میآورد. نبرد سیاسی نه دویدنی شتابان در مسیری کوتاه است و نه ماراتونی طولانی در فضایی کوچک و بسته، بلکه به نظر میرسد بیشتر همانند مسابقهای باشد در بالا و پایین یک سرزمین و بر زمینی ناهموار و باتلاقی و پُر از گودال و گلولای که از یکسو تغییر مداوم ضربآهنگ را ناگزیر میکند و از سوی دیگر نیازمند دوام و استقامت است؛ همراه با انطباقها و تقاطعهای کوتاه و متوسط و بلند. از همینرو استعارهی بنسعید برای حزب، چیزی همانند جعبهدنده است.
🔸 راههای میانبُر در مجراهای زمان و مکان، پیلههایی میسازند که از طریق آنها دستیابی به مقصدهایی امکانپذیر میشود که پیشتر به آنها غیرممکن بهنظر میرسید. هر حزب (یا سازمان)دسترسی اگر سرشت یک موقعیت بحرانی را درنیابد با خطر دخول در فرآیندی از عادیسازیِ استراتژیک روبهرو میشود و اگر بین تئوری و پراتیکش تناسب و تطابقی وجود نداشته باشد و تغییرات ناگهانی در جهان واقعی برایش بسیار عظیم به نظر آیند، ممکن است به وخامت یک زامبیسازیِ استراتژیکِ حقیقی دچار شود؛ همانا روزمرگی تا ابد. بحرانها دربردارندهی بحران استراتژی و نیازمند استراتژی برای بحراناند. در دوران بحرانها، نیازی بنیادین به خوانش دگرگونیهای ناگهانی در موقعیت موجود، برای انقلابیکردن موقعیت و متزلزلساختنِ رقیب وجود دارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3ie
#کمال_خسروی #جوزپ_ماریا_آنتنتاس
#استراتژی #حزب #قدرت_سیاسی
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: جوزپ ماریا آنتنتاس
ترجمهی: کمال خسروی
10 دسامبر 2022
▪️در این مقاله میخوانیم:
1- حزبِ جنبشبنیاد
2- حزبِ استراتژیبنیاد
3- استراتژی قوامیافته از درون
4- ضربآهنگ متغیر زمان و دامنهی شیبدار و لغزندهی فضا
5- دولت و قدرت اجتماعی (بدیل)
6- رادیکالبودن و واقعیت
7- گذار و افقِ نظامبخش
8- دمکراسی و ستیزهجویی [Militancy]
9- ستیزهجویی و زندگی
10- قانون زندگی
▪️گزیدههایی از متن:
🔸 نگاه استراتژیک به جهان نقطهی عزیمتی مفید است، هرچند تضمینی برای رسیدن به مقصد نیست. برای اختیارکردن چنین نگاهی باید این فرضیه را پذیرفت که نقشهای موقت برای حرکت بهسوی کنش سیاسی نیازمند آن است که در برابر پراتیکی قرار بگیرد که هرگز تمامشده و به سرانجام رسیده نیست و باید از آزمون این پراتیک سرافراز بیرون آید. به این ترتیب، در دوران «سیستمِ موقعیتیاب جهانی» (جیپیاس) ما ناگزیریم که بدانیم در کاربست استراتژی سیاسی، کماکان در چارچوب یک قطبنما، جهت حرکتمان را انتخاب میکنیم. سیاست در چارچوب یک قطبنما مستلزم آن است که بدانیم مبارزهی سیاسی بر اساس قطعیات خیالی یا تصمیمات خودانگیختهی ناپیگیرانه میسر نیست. چنین سیاستی مبتنی است بر رویکردهای سخت و استوار و در عینحال انعطافپذیر در راستای دگرگونسازیِ واقعیتی که بسیار پیچیده است و باید به تمامی درک شود. عدم قطعیتِ نتیجهی هر کنش، جزء ذاتیِ رویکرد استراتژیک است. تروتسکی در سال 1934 و در بحث پیرامون اوضاع جهانی هشدار میداد که «مبارزهی انقلابی پیشاپیش ضمانتی قطعی نیست.»
🔸 هر استراتژی قوامیافته از درون با چالش ادارهی زمان و مکان روبهروست: دو متغیری که هر استراتژی سیاسی باید آنها را در نظر داشته باشد، و همانطور که هاروی خاطرنشان کرده است، باید بر اساس منطق توسعهی سرمایهدارانه، دائماً به بازتعریف آنها بپردازد. فعالیت سیاسی مانند هر فرآیند اجتماعی دیگری، فرآیندی خطی نیست. کنش استراتژیک، متضمن فهم آنچیزی است که ما آنرا ضربآهنگِ متغیرِ زمان مینامیم. بنسعید میگوید: زمان سیاسی «زمانی گسسته» است، «پُر از گرهها و گشودگیها، گاه شتابناک گاه با مکث، لغزنده رو به پیش و رو به پس، پُرسکته و ضد زمان.» آنکه بداند چگونه میتوان بهطور مستمر ضربآهنگ زمان را تغییر داد، برای رویکرد استراتژیک و عمل تاکتیکیِ درست کلیدی درخور بهدست میآورد. نبرد سیاسی نه دویدنی شتابان در مسیری کوتاه است و نه ماراتونی طولانی در فضایی کوچک و بسته، بلکه به نظر میرسد بیشتر همانند مسابقهای باشد در بالا و پایین یک سرزمین و بر زمینی ناهموار و باتلاقی و پُر از گودال و گلولای که از یکسو تغییر مداوم ضربآهنگ را ناگزیر میکند و از سوی دیگر نیازمند دوام و استقامت است؛ همراه با انطباقها و تقاطعهای کوتاه و متوسط و بلند. از همینرو استعارهی بنسعید برای حزب، چیزی همانند جعبهدنده است.
🔸 راههای میانبُر در مجراهای زمان و مکان، پیلههایی میسازند که از طریق آنها دستیابی به مقصدهایی امکانپذیر میشود که پیشتر به آنها غیرممکن بهنظر میرسید. هر حزب (یا سازمان)دسترسی اگر سرشت یک موقعیت بحرانی را درنیابد با خطر دخول در فرآیندی از عادیسازیِ استراتژیک روبهرو میشود و اگر بین تئوری و پراتیکش تناسب و تطابقی وجود نداشته باشد و تغییرات ناگهانی در جهان واقعی برایش بسیار عظیم به نظر آیند، ممکن است به وخامت یک زامبیسازیِ استراتژیکِ حقیقی دچار شود؛ همانا روزمرگی تا ابد. بحرانها دربردارندهی بحران استراتژی و نیازمند استراتژی برای بحراناند. در دوران بحرانها، نیازی بنیادین به خوانش دگرگونیهای ناگهانی در موقعیت موجود، برای انقلابیکردن موقعیت و متزلزلساختنِ رقیب وجود دارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3ie
#کمال_خسروی #جوزپ_ماریا_آنتنتاس
#استراتژی #حزب #قدرت_سیاسی
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انگارشِ استراتژیک و حزب
نوشتهی: جوزپ ماریا آنتنتاس ترجمهی: کمال خسروی فعالیت سیاسی مانند هر فرآیند اجتماعی دیگری، فرآیندی خطی نیست. کنش استراتژیک، متضمن فهم آنچیزی است که ما آنرا ضربآهنگِ متغیرِ زمان مینامیم. بنسع…