▫️ انگلس: دشمن داخلی؟
▫️ بررسی کتاب «فریدریش انگلس و دیالکتیک طبیعت» کان کانگال
نوشتهی: کامیلا رویل
ترجمهی: کاووس بهزادی
9 آوریل 2022
🔸 آیا فریدریش انگلس «دشمنی داخلی» بود که لطمهی بنیادینی به مارکسیسم زد؟ آیا او با تلاش برای کاربست اصول مارکسیستی برای واکاوی طبیعت مرتکب اشتباه شد و درنتیجه مارکسیسم را به فلسفهای جزمی بدل کرد؟ این موضوع یکی از طولانیترین مسائل مشاجرهبرانگیز در میان مارکسیستها در اثنای سدهی بیستم بود که تا سدهی بیست و یکم به درازا کشید. همانطور که کان کانگال خاطرنشان میکند، دیالکتیک طبیعت انگلس در مرکز این مباحثات قرار داشت. کانگال آشکارا این کتاب را مشاجرهبرانگیزترین کتاب مارکسیستی قلمداد میکند و مدعیست که «کتاب دیگری» را نمیشناسد «که موضوع بزرگترین تنشها و آشفتگیها بوده باشد.»
🔸 انگس در سال 1873 کار پیرامون دیالکتیک طبیعت را آغاز کرد. او گزیدهبرداریهای گستردهای پیرامون موضوعاتی نظیر الکتریسیته، مغناطیس و واکنشهای شیمیایی با هدف نگارش کتابی در این مباحث انجام داد. چنین اثری میتوانست نشان دهد که آن نوع روششناسی دیالکتیکی که مارکس برای مطالعهی علم اقتصاد در سرمایه به کار برده بود، برای فهمیدن علوم طبیعی ضروری است. با وجود اینکه انگلس چند مقالهی طولانی و دو طرح برای این پروژه (یکی در سال 1878 و دیگری در سال 1889) تهیه کرد اما در زمان حیاتش نتایج این پژوهش را منتشر نکرد. در عوض این متن برای نخستینبار در سال 1925 حدود 30 سال پس از مرگ نویسندهاش توسط موسسهی مارکس ـ انگلس در مسکو با عنوان طبیعت ـ دیالکتیک بهجای دیالکتیک طبیعت منتشر شد.
🔸 مباحثات پیرامون دیالکتیک طبیعت پیامدهایی فراتر از آنچه انگلس دربارهی علم میاندیشید داشت؛ این دیگر یک بحث سیاسی بود. این موضوع بهویژه طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مبرهن شد. چندین نظریهپرداز، که بسیاری از آنها با چپ نو مرتبط بودند، به مارکسیسم علاقهمند بودند اما ـ بهنحوی قابلدرک ـ میخواستند از میراث رفرمیسم و استالینیسم گسست کنند. این امر آنان را به جستوجوی خاستگاههای ایدههای استالینیستی نزد خود بنیانگذاران مارکسیسم سوق داد. نتیجه اغلب این بود که انگلس صورتبندیهای جبرباورانهی مسالهبرانگیزی را مطرح کرده که در تقابل با تاکیدات «انسانباورانه»ی مارکس بر کُنشگری قرار داشتند. بدینترتیب انگلس مقصر اشتباهات انجام شده بود. همانطور که کانگال تاکید میکند، نسبت دادن کاستیهای آشکار مارکسیسم به انگلس نه فقط منجر به بدگمانی به او شد بلکه به این نتیجهگیری معکوس انجامید که خود مارکس اشتباهناپذیر بود ــ طنزی تلخ چرا که خود این اندیشمندان تلاش کرده بودند از قهرمانپرستی کیشمانندِ مارکس اجتناب کنند. گاهی اوقات گفته میشود که مباحث پیرامون انگلسْ مارکسیستها را به دو دسته تقسیم کرده است: مارکسیستهای «غربی» که او را رد میکنند و مارکسیستهای «شوروی» که از او دفاع میکنند، اما کانگال بهدرستی از این تمایزها انتقاد میکند، زیرا این تمایزها مبتنی بر این فرض هستند که این برچسبها معرف گروهی همگن است.
🔸 هم طرفداران و هم منتقدان انگلس این مساله را نادیده میگیرند که چرا انگلس میخواست دربارهی طبیعت بنویسد. در عوض آنها گرایش به مبنا گرفتن این فرض دارند که انگلس به دلیل سمتوسوی افکارشْ این کار را آغاز کرد، حال فرقی نمیکند که طرفداران و منتقدانش این سمتوسو را انحراف از مارکسیسم ارزیابی کنند یا تکمیل و ادامهی آن. با اینحال کانگال از اهداف انگلس برای کار روی این پروژه صحبت میکند. او میکوشد بهجای تفسیر این اثر از چشم نسلهای ویراستاران و مفسران بعدی، بگذارد خود انگلس پیرامون اهدافش صحبت کند. او برخلاف سایر شرکتکنندگان در بحث پیرامون انگلس برآن است این واقعیت را جدی بگیرد که دیالکتیک طبیعت در زمان حیات انگلس اثری ناقص بود؛ بنابراین مقاصد انگلس در واقع الزاماً با متن این اثر همخوانی ندارند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2UI
#کامیلا_رویل #کان_کانگال #کاووس_بهزادی
#انگلس #دیالکتیک_طبیعت
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ بررسی کتاب «فریدریش انگلس و دیالکتیک طبیعت» کان کانگال
نوشتهی: کامیلا رویل
ترجمهی: کاووس بهزادی
9 آوریل 2022
🔸 آیا فریدریش انگلس «دشمنی داخلی» بود که لطمهی بنیادینی به مارکسیسم زد؟ آیا او با تلاش برای کاربست اصول مارکسیستی برای واکاوی طبیعت مرتکب اشتباه شد و درنتیجه مارکسیسم را به فلسفهای جزمی بدل کرد؟ این موضوع یکی از طولانیترین مسائل مشاجرهبرانگیز در میان مارکسیستها در اثنای سدهی بیستم بود که تا سدهی بیست و یکم به درازا کشید. همانطور که کان کانگال خاطرنشان میکند، دیالکتیک طبیعت انگلس در مرکز این مباحثات قرار داشت. کانگال آشکارا این کتاب را مشاجرهبرانگیزترین کتاب مارکسیستی قلمداد میکند و مدعیست که «کتاب دیگری» را نمیشناسد «که موضوع بزرگترین تنشها و آشفتگیها بوده باشد.»
🔸 انگس در سال 1873 کار پیرامون دیالکتیک طبیعت را آغاز کرد. او گزیدهبرداریهای گستردهای پیرامون موضوعاتی نظیر الکتریسیته، مغناطیس و واکنشهای شیمیایی با هدف نگارش کتابی در این مباحث انجام داد. چنین اثری میتوانست نشان دهد که آن نوع روششناسی دیالکتیکی که مارکس برای مطالعهی علم اقتصاد در سرمایه به کار برده بود، برای فهمیدن علوم طبیعی ضروری است. با وجود اینکه انگلس چند مقالهی طولانی و دو طرح برای این پروژه (یکی در سال 1878 و دیگری در سال 1889) تهیه کرد اما در زمان حیاتش نتایج این پژوهش را منتشر نکرد. در عوض این متن برای نخستینبار در سال 1925 حدود 30 سال پس از مرگ نویسندهاش توسط موسسهی مارکس ـ انگلس در مسکو با عنوان طبیعت ـ دیالکتیک بهجای دیالکتیک طبیعت منتشر شد.
🔸 مباحثات پیرامون دیالکتیک طبیعت پیامدهایی فراتر از آنچه انگلس دربارهی علم میاندیشید داشت؛ این دیگر یک بحث سیاسی بود. این موضوع بهویژه طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مبرهن شد. چندین نظریهپرداز، که بسیاری از آنها با چپ نو مرتبط بودند، به مارکسیسم علاقهمند بودند اما ـ بهنحوی قابلدرک ـ میخواستند از میراث رفرمیسم و استالینیسم گسست کنند. این امر آنان را به جستوجوی خاستگاههای ایدههای استالینیستی نزد خود بنیانگذاران مارکسیسم سوق داد. نتیجه اغلب این بود که انگلس صورتبندیهای جبرباورانهی مسالهبرانگیزی را مطرح کرده که در تقابل با تاکیدات «انسانباورانه»ی مارکس بر کُنشگری قرار داشتند. بدینترتیب انگلس مقصر اشتباهات انجام شده بود. همانطور که کانگال تاکید میکند، نسبت دادن کاستیهای آشکار مارکسیسم به انگلس نه فقط منجر به بدگمانی به او شد بلکه به این نتیجهگیری معکوس انجامید که خود مارکس اشتباهناپذیر بود ــ طنزی تلخ چرا که خود این اندیشمندان تلاش کرده بودند از قهرمانپرستی کیشمانندِ مارکس اجتناب کنند. گاهی اوقات گفته میشود که مباحث پیرامون انگلسْ مارکسیستها را به دو دسته تقسیم کرده است: مارکسیستهای «غربی» که او را رد میکنند و مارکسیستهای «شوروی» که از او دفاع میکنند، اما کانگال بهدرستی از این تمایزها انتقاد میکند، زیرا این تمایزها مبتنی بر این فرض هستند که این برچسبها معرف گروهی همگن است.
🔸 هم طرفداران و هم منتقدان انگلس این مساله را نادیده میگیرند که چرا انگلس میخواست دربارهی طبیعت بنویسد. در عوض آنها گرایش به مبنا گرفتن این فرض دارند که انگلس به دلیل سمتوسوی افکارشْ این کار را آغاز کرد، حال فرقی نمیکند که طرفداران و منتقدانش این سمتوسو را انحراف از مارکسیسم ارزیابی کنند یا تکمیل و ادامهی آن. با اینحال کانگال از اهداف انگلس برای کار روی این پروژه صحبت میکند. او میکوشد بهجای تفسیر این اثر از چشم نسلهای ویراستاران و مفسران بعدی، بگذارد خود انگلس پیرامون اهدافش صحبت کند. او برخلاف سایر شرکتکنندگان در بحث پیرامون انگلس برآن است این واقعیت را جدی بگیرد که دیالکتیک طبیعت در زمان حیات انگلس اثری ناقص بود؛ بنابراین مقاصد انگلس در واقع الزاماً با متن این اثر همخوانی ندارند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2UI
#کامیلا_رویل #کان_کانگال #کاووس_بهزادی
#انگلس #دیالکتیک_طبیعت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انگلس: دشمن داخلی؟
بررسی کتاب فریدریش انگلس و دیالکتیک طبیعت، کان کانگال نوشتهی: کامیلا رویل ترجمهی: کاووس بهزادی هم طرفداران و هم منتقدان انگلس این مساله را نادیده میگیرند که چرا انگلس میخواست دربارهی…