▫️ توافقی که فلسطین را به زانو درآورد
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
توافقی که فلسطین را بهزانو درآورد
نوشتهی: غاده کرمی ترجمهی: مژگان بدیعی اسرائیل هرگز برنامهی شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی را پنهان نکرد و آشکارا برای یهودیسازی بیتالمقدس تلاش میکرد. در نهایت این شهر را پایتخت خود خواند و ع…