🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ روایت یک زبالهدانی
▫️ برای نازیلا حمنهای
نوشتهی: بزرگ عمادی
15 فوریه 2020
🔸 شهر تهران بهوضوح یک زبالهدانیِ بزرگ و وسیع است. سطحی سوراخسوراخشده. انباری پیداوپنهان از مدفوع آدمها و پَسماندهای تر و خشکشان، نخالههای ساختمانی، ضایعات تجاری، آتوآشغالهای بیمارستانی که در بیستودو منطقه پراکنده شدهاند و تعفّن میپراکنند. بهطوریکه، تنها در ششماهۀ نخست سال 1398، 979.416 تُن آشغال در این زبالهدانیِ مشمئزکننده تولید شده است، که بخش عمدۀ آن به زبالهدانیها، گاراژها و مراکز پردازشِ آرادکوه انتقال پیدا کردهاند. همچنین در سال 1397، 2.160.435 تُن زباله تولید شده، که در نسبت با سال 1396 اُفتی 21 درصدی داشته است. این افت میتواند بهروشنی نشان دهد که تحریمهای بینالمللی توانستهاند واردات کالاها را تا حد زیادی محدود کنند. و یا بهعکس میتوان اینچنین تفسیر کرد که واردکنندگان کالاها، یعنی شرکتها و تجّار حکومتی و خصوصی، بهشکلی سیستماتیک خواستهاند کالاها را احتکار کنند، تا از خلال شکلگیریِ نایابی در بازار عرضۀ کالاها، کنترل انحصاری خود را بر قیمتها اعمال کنند تا چرخۀ سوداگریِ افسارگسیخته کامل شود. و یا در نهایت میتوان به کاهش توان خرید مردمان فرودست و طبعاً کاهش مصرف آنها در طی سالهای 1396، 1397 و 1398 اشاره کرد. بااینحال، آوردن این آمارهای خام و کلّیگویانه و یا پیشبینیهای واقعگرایانه میتواند بهراحتی گمراهکننده باشد، چراکه تنها این واقعیت را به ما گوشزد میکند که در میانۀ یک زبالهدانیِ متعفّن و هردمگسترشیابنده زندگی میکنیم که افتانوخیزان پیش میرود، و همگان در تولید و بازتولید این زبالهدانی نقشی کموبیش یکسان و یکاندازه دارند.
🔸 اما، آنچه در میانۀ این آمارها مخفی و گُم میماند نحوه و چگونگی تولید این پسماندها و توزیعشان و بستر اجتماعی – اقتصادی وقوع آنها در سطح مناطق بیستودوگانه و محلّات شهر تهران میباشد. بدینگونه، از آنجایی که نحوۀ تولید این پسماندها از خلال مناسبات اجتماعی – اقتصادی در مناطق گوناگون تعیّن مییابد، و بهطور مشخص بهواسطۀ نظام توزیع درآمد و گرایش فضایی انباشت مازاد تعیین میشود، نحوۀ توزیع پسماندها در سطح مناطق نیز تابعی از مناسبات اجتماعی – اقتصادی میباشد. بهطوریکه میتوان بیان داشت تولید پسماند همان توزیع پسماند است، اما با وساطت مناسبات اجتماعی – اقتصادی حاکم بر جامعه... برای شکافتن این نظم طبقاتی و دوریجستن از ابهامهای موجود در دادههای کلّیگویانه در سطح شهر تهران و مناطق آن کافیست از چند مفهوم ساده یاری بگیریم، که به ما امکان میدهد در مناطق شکاف بیاندازیم و ماهیت آن را آشکار سازیم و دریابیم که چگونه نظام تولید و توزیع پسماند از نظم طبقاتی پیروی کرده و آن را بازتولید میکند.
🔸 این زبالهدانیِ بزرگ دارای جغرافیایی شمالی – جنوبی است، که شمال آن به کوههای برفگیرِ البرز مرکزی ختم میشود و جنوب آن به دشتهای شهریار و ورامین، و کوهها و تپهماهورهای بیبیشهربانو، آراد، مره و کورابلاغ. تاریخ دگردیسی این جغرافیا و تبدیلشدنش به یک زبالهدانی مسئله این متن نیست. تنها پیشفرضی که در این متن وجود دارد آن است که از یکسو، مناسبات اجتماعیِ سرمایهدارانه توانستهاند این جغرافیا را به یک نظام طبقاتی بدل سازند و گویی جغرافیا دستخوش تحولات و پارگیهای منتج از تقسیمکار اجتماعی سرمایهدارانه شده است و از سوی دیگر، هم اینکه جغرافیا در اینجا نه بهعنوان هستیای منفعل، بلکه بهمثابه وجودی فعال نقشآفرینی کرده، بهطوری که خصایل ماهوی آن توانستهاند تأثیرات این مناسبات سرمایهدارانه را تشدید کنند و در مناطقی گتوهای فقیرانه را بارز سازند و در مناطقی دیگر کمونهای سرمایهداران را بهوجود آورند. بههرروی، با پسذهنداشتن این پیشفرض بنیادی میتوان بهشکلی گزینشی از دادههای دستگاههای محاسباتیِ مذکور جهت تقسیمبندی طبقاتی شهر تهران و بازنمایی اقتصاد فضایی آن بهره برد و گذرگاههای این نظام طبقاتی را از میانۀ دهۀ 1370 نشانهگذاری کرد تا اینکه به لحظۀ حال برسیم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1fn
#بزرگ_عمادی
#تهیدستان #تهران #حاشیهنشینی #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ روایت یک زبالهدانی
▫️ برای نازیلا حمنهای
نوشتهی: بزرگ عمادی
15 فوریه 2020
🔸 شهر تهران بهوضوح یک زبالهدانیِ بزرگ و وسیع است. سطحی سوراخسوراخشده. انباری پیداوپنهان از مدفوع آدمها و پَسماندهای تر و خشکشان، نخالههای ساختمانی، ضایعات تجاری، آتوآشغالهای بیمارستانی که در بیستودو منطقه پراکنده شدهاند و تعفّن میپراکنند. بهطوریکه، تنها در ششماهۀ نخست سال 1398، 979.416 تُن آشغال در این زبالهدانیِ مشمئزکننده تولید شده است، که بخش عمدۀ آن به زبالهدانیها، گاراژها و مراکز پردازشِ آرادکوه انتقال پیدا کردهاند. همچنین در سال 1397، 2.160.435 تُن زباله تولید شده، که در نسبت با سال 1396 اُفتی 21 درصدی داشته است. این افت میتواند بهروشنی نشان دهد که تحریمهای بینالمللی توانستهاند واردات کالاها را تا حد زیادی محدود کنند. و یا بهعکس میتوان اینچنین تفسیر کرد که واردکنندگان کالاها، یعنی شرکتها و تجّار حکومتی و خصوصی، بهشکلی سیستماتیک خواستهاند کالاها را احتکار کنند، تا از خلال شکلگیریِ نایابی در بازار عرضۀ کالاها، کنترل انحصاری خود را بر قیمتها اعمال کنند تا چرخۀ سوداگریِ افسارگسیخته کامل شود. و یا در نهایت میتوان به کاهش توان خرید مردمان فرودست و طبعاً کاهش مصرف آنها در طی سالهای 1396، 1397 و 1398 اشاره کرد. بااینحال، آوردن این آمارهای خام و کلّیگویانه و یا پیشبینیهای واقعگرایانه میتواند بهراحتی گمراهکننده باشد، چراکه تنها این واقعیت را به ما گوشزد میکند که در میانۀ یک زبالهدانیِ متعفّن و هردمگسترشیابنده زندگی میکنیم که افتانوخیزان پیش میرود، و همگان در تولید و بازتولید این زبالهدانی نقشی کموبیش یکسان و یکاندازه دارند.
🔸 اما، آنچه در میانۀ این آمارها مخفی و گُم میماند نحوه و چگونگی تولید این پسماندها و توزیعشان و بستر اجتماعی – اقتصادی وقوع آنها در سطح مناطق بیستودوگانه و محلّات شهر تهران میباشد. بدینگونه، از آنجایی که نحوۀ تولید این پسماندها از خلال مناسبات اجتماعی – اقتصادی در مناطق گوناگون تعیّن مییابد، و بهطور مشخص بهواسطۀ نظام توزیع درآمد و گرایش فضایی انباشت مازاد تعیین میشود، نحوۀ توزیع پسماندها در سطح مناطق نیز تابعی از مناسبات اجتماعی – اقتصادی میباشد. بهطوریکه میتوان بیان داشت تولید پسماند همان توزیع پسماند است، اما با وساطت مناسبات اجتماعی – اقتصادی حاکم بر جامعه... برای شکافتن این نظم طبقاتی و دوریجستن از ابهامهای موجود در دادههای کلّیگویانه در سطح شهر تهران و مناطق آن کافیست از چند مفهوم ساده یاری بگیریم، که به ما امکان میدهد در مناطق شکاف بیاندازیم و ماهیت آن را آشکار سازیم و دریابیم که چگونه نظام تولید و توزیع پسماند از نظم طبقاتی پیروی کرده و آن را بازتولید میکند.
🔸 این زبالهدانیِ بزرگ دارای جغرافیایی شمالی – جنوبی است، که شمال آن به کوههای برفگیرِ البرز مرکزی ختم میشود و جنوب آن به دشتهای شهریار و ورامین، و کوهها و تپهماهورهای بیبیشهربانو، آراد، مره و کورابلاغ. تاریخ دگردیسی این جغرافیا و تبدیلشدنش به یک زبالهدانی مسئله این متن نیست. تنها پیشفرضی که در این متن وجود دارد آن است که از یکسو، مناسبات اجتماعیِ سرمایهدارانه توانستهاند این جغرافیا را به یک نظام طبقاتی بدل سازند و گویی جغرافیا دستخوش تحولات و پارگیهای منتج از تقسیمکار اجتماعی سرمایهدارانه شده است و از سوی دیگر، هم اینکه جغرافیا در اینجا نه بهعنوان هستیای منفعل، بلکه بهمثابه وجودی فعال نقشآفرینی کرده، بهطوری که خصایل ماهوی آن توانستهاند تأثیرات این مناسبات سرمایهدارانه را تشدید کنند و در مناطقی گتوهای فقیرانه را بارز سازند و در مناطقی دیگر کمونهای سرمایهداران را بهوجود آورند. بههرروی، با پسذهنداشتن این پیشفرض بنیادی میتوان بهشکلی گزینشی از دادههای دستگاههای محاسباتیِ مذکور جهت تقسیمبندی طبقاتی شهر تهران و بازنمایی اقتصاد فضایی آن بهره برد و گذرگاههای این نظام طبقاتی را از میانۀ دهۀ 1370 نشانهگذاری کرد تا اینکه به لحظۀ حال برسیم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1fn
#بزرگ_عمادی
#تهیدستان #تهران #حاشیهنشینی #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روایت یک زبالهدانی
برای نازیلا حمنهای نوشتهی: بزرگ عمادی شهر تهران در میانۀ سالهای 1376 تا 1380 ناهمآهنگیهای فضایی – اجتماعیِ آشکاری را بروز داده است، بدینمعنا که ناهمگونی فضایی – اجتماعی در این دوره دچار شدّت…