▫️در اهميت كاپيتال ماركس برای امروز
نوشتهی: آندروكليمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
30مارس 2018
اين واقعيت كه جهان امروزه بسيار متفاوت از آن چيزی است كه در كاپيتال با آن روبرو میشويم، حاكی از اين نيست كه اين كتاب در مقايسه با زمانی كه نوشته شد، بیربط شده يا كمتر اعتبار دارد.
... سوال اين نيست كه آيا سرمايهداری پس از زمان ماركس تغيير كرده است يا حتی اين تغييرات بزرگ و با اهميت بودهاند. سوال اين است: اهميت اين امر واقع كه اوضاع كاملاً متفاوت با نحوهای است كه كاپيتال آنها را ارائه میكند در چه چيزی است؟ آيا اين امر واقع میتواند نقدی موجه از اين كتاب و شاخصی از نابسندگی نظری آن شمرده شود؟
...بنيادهايی كه بر مبنای آن كاپيتال به عنوان كتابی كه ديگر مربوط به اوضاع و احوال نيست يا اهميت و مناسبت آن برای امروز كاهش يافته است، در مقابل ارزيابی موشكافانه طاقت پايداری ندارد. اما اين استدلال سلبی به خودی خود به معنای آن نيست كه اين كتاب هنوز برای امروز مناسب و معتبر است. بايد استدلالهای ایجابی نيز ارائه شود. مقالهی كوتاهی مانند مقالهی حاضر آشكارا نمیتواند به اين موضوع پاسخ دهد. بنابراين میكوشم خودم را به ارائه چند نظر مختصر دربارهی فقط چند جنبه از كاپيتال محدود كنم كه به نظرم برای امروز مناسبت خاصی دارد.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#آندرو_كليمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: آندروكليمن
ترجمهی: حسن مرتضوی
30مارس 2018
اين واقعيت كه جهان امروزه بسيار متفاوت از آن چيزی است كه در كاپيتال با آن روبرو میشويم، حاكی از اين نيست كه اين كتاب در مقايسه با زمانی كه نوشته شد، بیربط شده يا كمتر اعتبار دارد.
... سوال اين نيست كه آيا سرمايهداری پس از زمان ماركس تغيير كرده است يا حتی اين تغييرات بزرگ و با اهميت بودهاند. سوال اين است: اهميت اين امر واقع كه اوضاع كاملاً متفاوت با نحوهای است كه كاپيتال آنها را ارائه میكند در چه چيزی است؟ آيا اين امر واقع میتواند نقدی موجه از اين كتاب و شاخصی از نابسندگی نظری آن شمرده شود؟
...بنيادهايی كه بر مبنای آن كاپيتال به عنوان كتابی كه ديگر مربوط به اوضاع و احوال نيست يا اهميت و مناسبت آن برای امروز كاهش يافته است، در مقابل ارزيابی موشكافانه طاقت پايداری ندارد. اما اين استدلال سلبی به خودی خود به معنای آن نيست كه اين كتاب هنوز برای امروز مناسب و معتبر است. بايد استدلالهای ایجابی نيز ارائه شود. مقالهی كوتاهی مانند مقالهی حاضر آشكارا نمیتواند به اين موضوع پاسخ دهد. بنابراين میكوشم خودم را به ارائه چند نظر مختصر دربارهی فقط چند جنبه از كاپيتال محدود كنم كه به نظرم برای امروز مناسبت خاصی دارد.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-c4
#آندرو_كليمن #حسن_مرتضوی
#مارکس #کاپیتال #ایدئولوژی #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در اهميت كاپيتال ماركس برای امروز
نوشتهی: آندرو کلیمن ترجمهی: حسن مرتضوی كاپيتال برخی از ايدئولوژیهايی را به چالش میگيرد كه كاملاً مشابه با ايدئولوژیهای زمانهی ما هستند. از سويی، چشمانداز اقتصاد سياسی بورژوايی را به مصاف می…
▫️ از آگاهی کاذب تا انتزاع مادیتیافته
به بهانهی تجدید چاپ کتاب «نقد ایدئولوژی»
2آوریل 2018
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
ما در یک وضعیت مبتنی بر روابط سلطه بهسر میبریم و بیشک تداوم این وضعیت برای سالها، مرهون اعمال و گفتار و عقاید ایدئولوژیک یا با کارکردهای ایدئولوژیک ماست. پس به این معنا درست است که بگوییم جایی خارج از ایدئولوژی نمانده است؛ نکته اینجاست که قرار است از درون خود وضعیت ایدئولوژیک، حرکت را به سمت بیرون آغاز کنیم. اما این حرکت به سمت خروج، یک بار برای همیشه نخواهد بود؛ پس درگذشتن از تناقض درونی سوبژکتیویته در گذار میان ذهنیت ایدئولوژیک و ذهنیت غیرایدئولوژیک، تکلیفی است ابدی.
https://wp.me/p9vUft-cq
#یاشار_دارالشفاء #کمال_خسروی #نقد #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
به بهانهی تجدید چاپ کتاب «نقد ایدئولوژی»
2آوریل 2018
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
ما در یک وضعیت مبتنی بر روابط سلطه بهسر میبریم و بیشک تداوم این وضعیت برای سالها، مرهون اعمال و گفتار و عقاید ایدئولوژیک یا با کارکردهای ایدئولوژیک ماست. پس به این معنا درست است که بگوییم جایی خارج از ایدئولوژی نمانده است؛ نکته اینجاست که قرار است از درون خود وضعیت ایدئولوژیک، حرکت را به سمت بیرون آغاز کنیم. اما این حرکت به سمت خروج، یک بار برای همیشه نخواهد بود؛ پس درگذشتن از تناقض درونی سوبژکتیویته در گذار میان ذهنیت ایدئولوژیک و ذهنیت غیرایدئولوژیک، تکلیفی است ابدی.
https://wp.me/p9vUft-cq
#یاشار_دارالشفاء #کمال_خسروی #نقد #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
از آگاهی کاذب تا انتزاع مادیتیافته
نوشتهی: یاشار دارالشفاء هم فوکو و هم میلز، ایدئولوژی را صرفا در معنای سنت مارکسیسم ارتدوکس میفهمند و از همین رو ایرادات درستی را هم به چنین درک و تلقیای وارد میآورند. اما همانطور که توضیح دادی…
▫️ «روژاوا: نگاهی از درون»
بخش نخست: موفقیت پ.ک.ک در انقلاب سوریه
نوشتهی: یحیی مرادی
11 می 2018
یکی از اساسیترین پرسشها دربارهی انقلاب در شمال سوریه، آغاز یا چگونگی رشد اولیهی آن در منطقهی کردستان سوریه یا «روژاوا» است: چه عواملی در موفقیت ابتدایی پ.ک.ک در راهاندازی پروژهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» مؤثر بودند؟ چه شرایطی بسیج تودهای را رقم زد؟ یا مهمتر اینکه، کارگزاران اصلی و اولیهی این دگرگونی سیاسی چه کسانی بودند؟
اهمیت این پرسشها برای چپ ایران یا از جهتی عامتر برای جنبشهای دموکراتیک پیشرو از آن جهت است که آیا نهایتا تجربهی «روژاوا» قابلیت مدلسازی و اجرا در بافتارهای دیگر اجتماعی را دارد؟ به بیانی سادهتر، از پروژهی «روژاوا» چه درسهایی را میتوان آموخت؟ درسهایی که شاید پاسخگوی برخی از سوالات اساسی سایر جنبشهای مدنی در خاورمیانه نیز باشد.
این مقاله زمانی نوشته شد که ارتش اشغالگر ترکیه و باندهای جهادی وابسته به سازمان امنیت ترکیه (MIT) تهاجمی همهجانبه به فدراسیون شمال سوریه یا «روژاوا» را آغاز کرده بودند، حملهای که به از دست رفتن دستکم یکی از سه کانتون «روژاوا» یعنی کانتون عفرین انجامید. تنها ایثار و از خودگذشتگی نیروهای مردمی در آن منطقه نمیتواند سرنوشت نهایی، بقا یا امحای پروژهی «روژاوا» را رقم زند. این روزها بیش از هر زمان دیگری، بقای «روژاوا» نه تنها به مقاومت نیروهای درونی آن که به معادلات فرامنطقهای نیز وابسته است. شاید این تجربه درسهایی برای دیگران داشته باشد.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-hC
#یحیی_مرادی
#انقلاب_سوریه #ایدئولوژی #روژاوا #عفرین
👇🏽
🖋@naghd_com
بخش نخست: موفقیت پ.ک.ک در انقلاب سوریه
نوشتهی: یحیی مرادی
11 می 2018
یکی از اساسیترین پرسشها دربارهی انقلاب در شمال سوریه، آغاز یا چگونگی رشد اولیهی آن در منطقهی کردستان سوریه یا «روژاوا» است: چه عواملی در موفقیت ابتدایی پ.ک.ک در راهاندازی پروژهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» مؤثر بودند؟ چه شرایطی بسیج تودهای را رقم زد؟ یا مهمتر اینکه، کارگزاران اصلی و اولیهی این دگرگونی سیاسی چه کسانی بودند؟
اهمیت این پرسشها برای چپ ایران یا از جهتی عامتر برای جنبشهای دموکراتیک پیشرو از آن جهت است که آیا نهایتا تجربهی «روژاوا» قابلیت مدلسازی و اجرا در بافتارهای دیگر اجتماعی را دارد؟ به بیانی سادهتر، از پروژهی «روژاوا» چه درسهایی را میتوان آموخت؟ درسهایی که شاید پاسخگوی برخی از سوالات اساسی سایر جنبشهای مدنی در خاورمیانه نیز باشد.
این مقاله زمانی نوشته شد که ارتش اشغالگر ترکیه و باندهای جهادی وابسته به سازمان امنیت ترکیه (MIT) تهاجمی همهجانبه به فدراسیون شمال سوریه یا «روژاوا» را آغاز کرده بودند، حملهای که به از دست رفتن دستکم یکی از سه کانتون «روژاوا» یعنی کانتون عفرین انجامید. تنها ایثار و از خودگذشتگی نیروهای مردمی در آن منطقه نمیتواند سرنوشت نهایی، بقا یا امحای پروژهی «روژاوا» را رقم زند. این روزها بیش از هر زمان دیگری، بقای «روژاوا» نه تنها به مقاومت نیروهای درونی آن که به معادلات فرامنطقهای نیز وابسته است. شاید این تجربه درسهایی برای دیگران داشته باشد.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-hC
#یحیی_مرادی
#انقلاب_سوریه #ایدئولوژی #روژاوا #عفرین
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روژاوا: نگاهی از درون
نوشتهی: یحیی مرادی آیا حقیقتا در روژاوا دموکراسی بیدولت حاکم است؟ آیا در روژاوا انقلاب زنان در رادیکالترین شکل خود به وقوع پیوسته است؟ آیا روژاوا همان منطقهای است که قرار است بار تاریخی مبارزات…
▫️ «روژاوا: نگاهی از درون»
بخش دوم: پ.ک.ک. و «سوژهی انقلاب» در روژاوا
نوشتهی: یحیی مرادی
28 می 2018
🔸... نظریهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» مبتنی بر تأسیس دموکراتیک جوامعی است که بهشکلی خودگردان و از پائین به بالا اداره میشوند، دولتها در ادارهی آنها نقشی ندارند و نهایتا قرار است بدیلی برای شکل غالب دولت-ملت باشد.
مدافعانِ غیرانتقادیِ جنبش روژاوا، کانتونهای روژاوا را تحقق این نظریه و به مثابه مقاومتی محلی، بدیلی برای سرمایهداری و اشکال سرکوبگر دولت تلقی میکنند. آنچه موافقانِ این رویکرد نمیتوانند بهطور عینی و آشکار نشان دهند، رابطهی واقعیت زندگی سیاسی و اجتماعی در شمال سوریه با این «کنفدرالیسم دموکراتیک» است. آیا این واقعیت تحققِ نعل به نعل همان نظریه است؟ یا برعکس، بهطور عینی آنچه ساختار سیاسیِ روژاوا را شکل داده ربطی به نظریهیِ نسبتا مترقی «کنفدرالیسم دموکراتیک» ندارد؟ آیا روژاوا انحرافی از نظریه است یا تحقق عینی آن؟...
🔸یک سوأل اساسی در مورد نظریهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» این است که عامل و حامل تحقق آن کیست؟ چه گروهی است؟ مردمی متحد که بنا به شرایطی تاریخی عاملان تغییر شدهاند؟ کارگران؟ دهقانان؟ طبقهی متوسط شهری؟ یک گروه سیاسی با کادرهای زبده و آموزشدیده؟ پرسش دقیقتر این است که سوژهی تغییر به طور عملی کیست؟ در حقیقت باید پرسید چه گروهی این تغییر را انجام میدهد و چه سوژهای را برای تغییر معرفی میکند؟ نهایتا اینکه این گروه سیاسی یا اجتماعی خاص چه انتظاری از جامعه دارد و به چه شکلی میخواهد «کنفدرالیسم دموکراتیک» را در جامعه تحقق ببخشد؟
نخستین گام، شاید شناخت این موضوع است که در آنجا بهطور عملی چه کسانی قدرت سیاسی دارند؟ در روژاوا چه گروهی کنترل سیاسی و اجتماعی را بر عهده دارد؟
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-jN
#یحیی_مرادی
#انقلاب_سوریه #ایدئولوژی #روژاوا
#کنفدرالیسم_دموکراتیک #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
بخش دوم: پ.ک.ک. و «سوژهی انقلاب» در روژاوا
نوشتهی: یحیی مرادی
28 می 2018
🔸... نظریهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» مبتنی بر تأسیس دموکراتیک جوامعی است که بهشکلی خودگردان و از پائین به بالا اداره میشوند، دولتها در ادارهی آنها نقشی ندارند و نهایتا قرار است بدیلی برای شکل غالب دولت-ملت باشد.
مدافعانِ غیرانتقادیِ جنبش روژاوا، کانتونهای روژاوا را تحقق این نظریه و به مثابه مقاومتی محلی، بدیلی برای سرمایهداری و اشکال سرکوبگر دولت تلقی میکنند. آنچه موافقانِ این رویکرد نمیتوانند بهطور عینی و آشکار نشان دهند، رابطهی واقعیت زندگی سیاسی و اجتماعی در شمال سوریه با این «کنفدرالیسم دموکراتیک» است. آیا این واقعیت تحققِ نعل به نعل همان نظریه است؟ یا برعکس، بهطور عینی آنچه ساختار سیاسیِ روژاوا را شکل داده ربطی به نظریهیِ نسبتا مترقی «کنفدرالیسم دموکراتیک» ندارد؟ آیا روژاوا انحرافی از نظریه است یا تحقق عینی آن؟...
🔸یک سوأل اساسی در مورد نظریهی «کنفدرالیسم دموکراتیک» این است که عامل و حامل تحقق آن کیست؟ چه گروهی است؟ مردمی متحد که بنا به شرایطی تاریخی عاملان تغییر شدهاند؟ کارگران؟ دهقانان؟ طبقهی متوسط شهری؟ یک گروه سیاسی با کادرهای زبده و آموزشدیده؟ پرسش دقیقتر این است که سوژهی تغییر به طور عملی کیست؟ در حقیقت باید پرسید چه گروهی این تغییر را انجام میدهد و چه سوژهای را برای تغییر معرفی میکند؟ نهایتا اینکه این گروه سیاسی یا اجتماعی خاص چه انتظاری از جامعه دارد و به چه شکلی میخواهد «کنفدرالیسم دموکراتیک» را در جامعه تحقق ببخشد؟
نخستین گام، شاید شناخت این موضوع است که در آنجا بهطور عملی چه کسانی قدرت سیاسی دارند؟ در روژاوا چه گروهی کنترل سیاسی و اجتماعی را بر عهده دارد؟
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-jN
#یحیی_مرادی
#انقلاب_سوریه #ایدئولوژی #روژاوا
#کنفدرالیسم_دموکراتیک #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پ.ک.ک و «سوژهی انقلاب» در روژاوا
نوشتهی: یحیی مرادی سوژهی تغییر برای پ.ک.ک نه کارگرانِ کردستاناند، نه دهقانان، نه خردهبورژوازیِ شهری؛ سوژهی تغییر، کادرهای این حزبِ بیاندازه بزرگاند. گریلا از این رو سوژهی تغییر است که قرار…
▫️ در حاشیهی تناقضِ بنیادینِ خوشبختی و فردیت
«شورشِ خوشبختها و بدبختِ آسوده»
نوشتهی: حسین ایمانیان
20 ژوئن 2018
اکنون، پس از افشایِ دروغِ بزرگی که پسِ پشتِ هرگونه تبیینِ فردیِ خوشبختی جریان دارد، میبایست بر امکانِ خوشبختیِ همهگان بیندیشیم: آیا میتوان شرایطی را متصور شد که به خوشبختیِ «مردم»، آنهایی که درونِ هیچنوع طبقهبندی و خطکشی قرار نمیگیرند، منجر شود؟ با توجه به آشتیناپذیریِ موجود در بطنِ جوامعِ سرمایهداری و سلبِ امکانِ خوشبختیِ عدّهای مگر به بهای بدبختیِ دیگران، آری گفتن بدین پرسش بیدرنگ مشروط میشود به برقراریِ جامعهای بیطبقه، جامعهای رها از آنچه مارکس موتورِ محرّکهی تاریخ مینامدش: مبارزهی طبقاتی. هرچند که درستیِ شرطِ فوق تردیدناپذیر مینماید امّا رهاکردنِ بحثِ خوشبختی در شرایطِ کنونی و بایگانی آن تا رسیدن به آرمانشهرِ جامعهی بیطبقه به هیچ وجه راضیکننده نیست؛ چراکه عاری از امید است و زیستِ همهگیمان را بهسادهگی درونِ بدبختیِ فراگیری یککاسه میسازد. تمهیدی باید تا امید را به بحثمان برگرداند و جستوجوی خوشبختی بهمثابهی امری همهگانی را نباید به همین سادهگی کنار گذاشت...
🔸در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-lX
#حسین_ایمانیان
#ایدئولوژی #بتوارگی
👇🏽
🖋
@naghd_com
«شورشِ خوشبختها و بدبختِ آسوده»
نوشتهی: حسین ایمانیان
20 ژوئن 2018
اکنون، پس از افشایِ دروغِ بزرگی که پسِ پشتِ هرگونه تبیینِ فردیِ خوشبختی جریان دارد، میبایست بر امکانِ خوشبختیِ همهگان بیندیشیم: آیا میتوان شرایطی را متصور شد که به خوشبختیِ «مردم»، آنهایی که درونِ هیچنوع طبقهبندی و خطکشی قرار نمیگیرند، منجر شود؟ با توجه به آشتیناپذیریِ موجود در بطنِ جوامعِ سرمایهداری و سلبِ امکانِ خوشبختیِ عدّهای مگر به بهای بدبختیِ دیگران، آری گفتن بدین پرسش بیدرنگ مشروط میشود به برقراریِ جامعهای بیطبقه، جامعهای رها از آنچه مارکس موتورِ محرّکهی تاریخ مینامدش: مبارزهی طبقاتی. هرچند که درستیِ شرطِ فوق تردیدناپذیر مینماید امّا رهاکردنِ بحثِ خوشبختی در شرایطِ کنونی و بایگانی آن تا رسیدن به آرمانشهرِ جامعهی بیطبقه به هیچ وجه راضیکننده نیست؛ چراکه عاری از امید است و زیستِ همهگیمان را بهسادهگی درونِ بدبختیِ فراگیری یککاسه میسازد. تمهیدی باید تا امید را به بحثمان برگرداند و جستوجوی خوشبختی بهمثابهی امری همهگانی را نباید به همین سادهگی کنار گذاشت...
🔸در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-lX
#حسین_ایمانیان
#ایدئولوژی #بتوارگی
👇🏽
🖋
@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در حاشیهی تناقضِ بنیادینِ خوشبختی و فردیت
نوشتهی: حسین ایمانیان اکنون، پس از افشایِ دروغِ بزرگی که پسِ پشتِ هرگونه تبیینِ فردیِ خوشبختی جریان دارد، میبایست بر امکانِ خوشبختیِ همهگان بیندیشیم: آیا میتوان شرایطی را متصور شد که به خوشب…
▫️ «روژاوا: نگاهی از درون»
بخش سوم: «ضد امپریالیسم» در جنبش روژاوا
گرایشهای آپوئیستی و روژاوا به مثابه پایگاه انقلاب جهانی
نوشتهی: یحیی مرادی
21 ژوئن 2018
✔️ در این نوشتار بهدنبال بررسی گرایشهای سیاسی مسلط آپوئیستی در روژاوا و موضع آنها در قبال امپریالیسم هستیم. این گرایشهای سیاسی چه نمود عینیای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی روژاوا دارند؟ آیا میتوان مدعی شد که امروز روژاوا یک پایگاه انقلابی در خاورمیانه است؟ آیا روژاوا میتواند نقشی مانند جنبش فلسطین برای نیروهای مترقی و چپگرای خاورمیانه و جهان ایفا کند؟ یا این انتظاری دور از دسترس است و روژاوا برای احراز چنین موقعیتی با محدودیتهای واقعی فراوانی روبهرو است؟
...میتوان شواهدی در تأیید گرایش ضد امپریالیستی و بهطور عام چپگرای جنبش روژاوا بهدست داد. هرچند که شواهدی هم از گرایش به راست در این جنبش وجود دارد. شناخت گرایش چپ یا کمونیستی جنبش روژاوا از آنجا حائز اهمیت است که نیروهای چپ خاورمیانه برای هرنوع حمایت و ائتلاف و پیوند مبارزاتی باید آن را در تحلیلهای خود لحاظ کنند.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-mc
#یحیی_مرادی
#روژاوا #امپریالیسم
#کنفدرالیسم_دموکراتیک #ایدئولوژی #اوجالان
👇🏽
🖋@naghd_com
بخش سوم: «ضد امپریالیسم» در جنبش روژاوا
گرایشهای آپوئیستی و روژاوا به مثابه پایگاه انقلاب جهانی
نوشتهی: یحیی مرادی
21 ژوئن 2018
✔️ در این نوشتار بهدنبال بررسی گرایشهای سیاسی مسلط آپوئیستی در روژاوا و موضع آنها در قبال امپریالیسم هستیم. این گرایشهای سیاسی چه نمود عینیای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی روژاوا دارند؟ آیا میتوان مدعی شد که امروز روژاوا یک پایگاه انقلابی در خاورمیانه است؟ آیا روژاوا میتواند نقشی مانند جنبش فلسطین برای نیروهای مترقی و چپگرای خاورمیانه و جهان ایفا کند؟ یا این انتظاری دور از دسترس است و روژاوا برای احراز چنین موقعیتی با محدودیتهای واقعی فراوانی روبهرو است؟
...میتوان شواهدی در تأیید گرایش ضد امپریالیستی و بهطور عام چپگرای جنبش روژاوا بهدست داد. هرچند که شواهدی هم از گرایش به راست در این جنبش وجود دارد. شناخت گرایش چپ یا کمونیستی جنبش روژاوا از آنجا حائز اهمیت است که نیروهای چپ خاورمیانه برای هرنوع حمایت و ائتلاف و پیوند مبارزاتی باید آن را در تحلیلهای خود لحاظ کنند.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-mc
#یحیی_مرادی
#روژاوا #امپریالیسم
#کنفدرالیسم_دموکراتیک #ایدئولوژی #اوجالان
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«ضد امپریالیسم» در جنبش روژاوا
نوشتهی: یحیی مرادی جنبش روژاوا جنبشی یکدست و تماما چپگرا و مترقی نیست. نمودهایی عینی از گرایشی ارتجاعی در جنبش روژاوا مشاهده میشود که نه تنها موجب نارضایتی مردم منطقه شده است، بلکه ادعاهای ترق…
▫️ دولت و آیندهی سوسیالیسم
نوشتهی: لئو پانیچ
ترجمهی: تارا بهروزیان
21 مارس 2020
🔸 هدف از این مقاله پرداختن به مسئلهی نقش دولت در نظریهی مارکسیستی از چشمانداز آیندهی سوسیالیسم است. از این چشمانداز کماکان به ناچار باید میان دو گزینهی بغرنج دست به انتخاب بزنیم: به عبارت دیگر، آیا باید بر نقش دولت بورژوایی در ارتباط با آیندهی سوسیالیسم، یعنی بر نقشش در محرومکردن یا جلوگیریکردن از آن آینده، متمرکز شویم؟ یا باید بر دولت سوسیالیستی آینده، بر نقش دولت در گذار به سوسیالیسم و تحت سوسیالیسم یا کمونیسم متمرکز شویم؟ تمرکز بر چیزی که میشناسیم وسوسهانگیز است، کمااینکه بیشتر آثار متأخر مارکسیستی دربارهی دولت چنین کردهاند، مشخصاً به این دلیل که، در آیندهی نزدیک، مسئلهی عاجل در برابر سوسیالیستهای انقلابی هنوز این است که چگونه میتوان با دولت بورژوایی مبارزه کرد، یا اگر پیرو دیدگاه کمونیسم اروپایی باشیم، چگونه تا زمانی که پشتیبانی تودهای کافی برای آغاز گذار سوسیالیستی ایجاد نشده است، در درون آن [دولت بورژوایی] عمل کرد.
اما همین پیشروی نظری در نظریهپردازی مارکسیستیِ دولت سرمایهداری، خلاء بزرگی را در نظریهپردازی نظاممند مارکسیستی دولت تحت سوسیالیسم هم در خصوص ماهیت دولت در «سوسیالیسم واقعاً موجود» و هم در «شکلهای نهادیِ دموکراسی سوسیالیستی در غرب» برجسته کرده است. بیگمان پر کردن این خلاء نظری نهفقط شرطی نظری که شرطی استراتژیک نیز هست. زیرا اگر جنبش سوسیالیستی در غرب قرار باشد حقیقتاً در جهت آیندهی سوسیالیستی حرکت کند، میبایست خود را از حیث امکانها و انتظارات مشخص از «سوسیالیسم واقعاً موجود» متمایز کند. از این رو، انتخاب مسیری دموکراتیک در جهت قدرت دولتی به جای مسیری شورشگرانه، چنانکه در خصوص بهاصطلاح کمونیسم اروپایی شاهدیم، به این معنا تنها یک گام ناچیز است. علاوه بر این، پرسشی اساسی دربارهی شیوهی حاکمیت پرولتاریا پس از مرحلهی مشارکت احزاب کمونیست در دولت بورژوایی از طریق این «مصالحهی تاریخی» نیز مطرح میشود. اگر بدیل سوسیالیستی دموکراتیک بنا باشد بدیلی مؤثر باشد، میبایست بیشک به این پرسش توجه کند. با توجه به همهی این ملاحظات، من دربارهی هر دو گزینه بالا بحث خواهم کرد.
🔸 آنچه هر دو برداشت بدبینانه و آرمانشهری از سوسیالیسم از قلم میاندازند، فرایند سیاسی خود انقلاب است. سهم بزرگ مارکس در این زمینه صرفاً این نیست که (آنگونه که جبرگرایان اقتصادی نیز معتقدند) تضادهای اقتصادی یک شیوهی تولید را مشخص کرده است که به جایگزینی آن با شیوهی تولید دیگری که از این تضادها سربرمیآورد خواهد انجامید، بلکه همچنین تأکید ویژهای است که او بر نقش مبارزه دارد، یعنی مشروط بودن امکان سوسیالیسم به مبارزه و مردود دانستن گذار از یک شکل جامعه به شکل دیگر براساس یک فرایند خودکار بدون مداخلهی انقلابی. از نظر مارکس تعریف سوسیالیسم تنها در فرایند مبارزه کامل میشود... بهعلاوه یکی از پیششرطهای سوسیالیسم نوع ویژهای از آگاهی است که نمیتواند بیرون از خود مبارزه برای سوسیالیسم شکل بگیرد...
🔸 پرسش اساسی که کماکان باید به آن پاسخ داد این است که بنا به شاخص معیار رزا لوکزامبورگ آیا «توهمات پارلمانتاریستی» (که البته نباید آن را با یک استراتژی پارلمانتاریستی فوری و نافذ اشتباه گرفت) در میان طرفداران کمونیسم اروپایی پا گرفته است یا نه. زیرا حتی ورود احزاب کمونیست در برخی دموکراسیهای لیبرال غربی به دستگاه حکومت، عامل قهر در تحولات بعدی را منتفی نمیکند. هشدار انگلس دربارهی «بیرحمیهای دیوانهوار و انتقامجویانهی (بورژوازی) علیه پرولتاریایی که به عنوان طبقهای مستقل و دارای منافع و مطالبات خاص خود شهامت ایستادگی دربرابر بورژوازی را پیدا میکند»، همچنان موضوعی قابلاعتناست، به ویژه در مقطع کنونی که گرایشهای مشخصی را در جهت غالبشدنِ مجددِ کارکرد قهری در دولت سرمایهداری پیشرفته نشان میدهد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1iy
#لئو_پانیچ #تارا_بهروزیان
#جامعهی_بدیل #دولت #سوسیالیسم #سرمایهداری #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: لئو پانیچ
ترجمهی: تارا بهروزیان
21 مارس 2020
🔸 هدف از این مقاله پرداختن به مسئلهی نقش دولت در نظریهی مارکسیستی از چشمانداز آیندهی سوسیالیسم است. از این چشمانداز کماکان به ناچار باید میان دو گزینهی بغرنج دست به انتخاب بزنیم: به عبارت دیگر، آیا باید بر نقش دولت بورژوایی در ارتباط با آیندهی سوسیالیسم، یعنی بر نقشش در محرومکردن یا جلوگیریکردن از آن آینده، متمرکز شویم؟ یا باید بر دولت سوسیالیستی آینده، بر نقش دولت در گذار به سوسیالیسم و تحت سوسیالیسم یا کمونیسم متمرکز شویم؟ تمرکز بر چیزی که میشناسیم وسوسهانگیز است، کمااینکه بیشتر آثار متأخر مارکسیستی دربارهی دولت چنین کردهاند، مشخصاً به این دلیل که، در آیندهی نزدیک، مسئلهی عاجل در برابر سوسیالیستهای انقلابی هنوز این است که چگونه میتوان با دولت بورژوایی مبارزه کرد، یا اگر پیرو دیدگاه کمونیسم اروپایی باشیم، چگونه تا زمانی که پشتیبانی تودهای کافی برای آغاز گذار سوسیالیستی ایجاد نشده است، در درون آن [دولت بورژوایی] عمل کرد.
اما همین پیشروی نظری در نظریهپردازی مارکسیستیِ دولت سرمایهداری، خلاء بزرگی را در نظریهپردازی نظاممند مارکسیستی دولت تحت سوسیالیسم هم در خصوص ماهیت دولت در «سوسیالیسم واقعاً موجود» و هم در «شکلهای نهادیِ دموکراسی سوسیالیستی در غرب» برجسته کرده است. بیگمان پر کردن این خلاء نظری نهفقط شرطی نظری که شرطی استراتژیک نیز هست. زیرا اگر جنبش سوسیالیستی در غرب قرار باشد حقیقتاً در جهت آیندهی سوسیالیستی حرکت کند، میبایست خود را از حیث امکانها و انتظارات مشخص از «سوسیالیسم واقعاً موجود» متمایز کند. از این رو، انتخاب مسیری دموکراتیک در جهت قدرت دولتی به جای مسیری شورشگرانه، چنانکه در خصوص بهاصطلاح کمونیسم اروپایی شاهدیم، به این معنا تنها یک گام ناچیز است. علاوه بر این، پرسشی اساسی دربارهی شیوهی حاکمیت پرولتاریا پس از مرحلهی مشارکت احزاب کمونیست در دولت بورژوایی از طریق این «مصالحهی تاریخی» نیز مطرح میشود. اگر بدیل سوسیالیستی دموکراتیک بنا باشد بدیلی مؤثر باشد، میبایست بیشک به این پرسش توجه کند. با توجه به همهی این ملاحظات، من دربارهی هر دو گزینه بالا بحث خواهم کرد.
🔸 آنچه هر دو برداشت بدبینانه و آرمانشهری از سوسیالیسم از قلم میاندازند، فرایند سیاسی خود انقلاب است. سهم بزرگ مارکس در این زمینه صرفاً این نیست که (آنگونه که جبرگرایان اقتصادی نیز معتقدند) تضادهای اقتصادی یک شیوهی تولید را مشخص کرده است که به جایگزینی آن با شیوهی تولید دیگری که از این تضادها سربرمیآورد خواهد انجامید، بلکه همچنین تأکید ویژهای است که او بر نقش مبارزه دارد، یعنی مشروط بودن امکان سوسیالیسم به مبارزه و مردود دانستن گذار از یک شکل جامعه به شکل دیگر براساس یک فرایند خودکار بدون مداخلهی انقلابی. از نظر مارکس تعریف سوسیالیسم تنها در فرایند مبارزه کامل میشود... بهعلاوه یکی از پیششرطهای سوسیالیسم نوع ویژهای از آگاهی است که نمیتواند بیرون از خود مبارزه برای سوسیالیسم شکل بگیرد...
🔸 پرسش اساسی که کماکان باید به آن پاسخ داد این است که بنا به شاخص معیار رزا لوکزامبورگ آیا «توهمات پارلمانتاریستی» (که البته نباید آن را با یک استراتژی پارلمانتاریستی فوری و نافذ اشتباه گرفت) در میان طرفداران کمونیسم اروپایی پا گرفته است یا نه. زیرا حتی ورود احزاب کمونیست در برخی دموکراسیهای لیبرال غربی به دستگاه حکومت، عامل قهر در تحولات بعدی را منتفی نمیکند. هشدار انگلس دربارهی «بیرحمیهای دیوانهوار و انتقامجویانهی (بورژوازی) علیه پرولتاریایی که به عنوان طبقهای مستقل و دارای منافع و مطالبات خاص خود شهامت ایستادگی دربرابر بورژوازی را پیدا میکند»، همچنان موضوعی قابلاعتناست، به ویژه در مقطع کنونی که گرایشهای مشخصی را در جهت غالبشدنِ مجددِ کارکرد قهری در دولت سرمایهداری پیشرفته نشان میدهد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1iy
#لئو_پانیچ #تارا_بهروزیان
#جامعهی_بدیل #دولت #سوسیالیسم #سرمایهداری #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
دولت و آیندهی سوسیالیسم
نوشتهی: لئو پانیچ ترجمهی: تارا بهروزیان نخست به مسئلهی نقش دولت سرمایهداری در محرومکردن یا جلوگیریکردن از آیندهی سوسیالیسم بپردازیم. در اینجا نه تنها بهواقع نقش سرکوبگرانهی دولت در لحظه…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
30 مارس 2020
🔸 همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه شدهاست، نشان میدهد که در صورت عدم رعایت قرنطینهی کامل و واقعی تا اواخر خرداد، بحران کرونا پایدار و حداقل سهونیم میلیون نفر را قربانی خواهد کرد. گسترش بیماری، واکنش دوران بربریت حاکمان و عدم امکان کنترل آن توسط نظامِ سلامتِ مبتنی بر سود، آینهای است که در مقابل تهیدستان قرار گرفتهاست تا هر روزه چهره مخوف تضاد طبقاتی و بازتابهایش را، بهعینه ببینند. طبق گزارشات واصله، ریزش بقایای طرفداران تهیدست رژیم، نتیجه ناگزیزِ بروزِ ضعف مطلق حاکمیت در حفظ امنیت سلامت مردم است. حاکمیتی که مدعی قَدرقُدرتی حفظ امنیت کشور در منطقه بود، اکنون از ایجاد امنیت در مقابل کرونا عاجز مانده و «کوه»، موش زاییدهاست، موشها در سوراخهای خود به قرنطینهها خزیدهاند و زندانیان را در سلولهای جمعی فاقد شرایط بهداشتی، سربازان را در خوابگاههای عمومی و تهیدستان را در جنگل سرمایهداریِ نان در مقابل کار، بیشرمانه در معرض بیماری و مرگ گذاردهاند.
🔸 در مقابله با این وضعیت است که سازمانیابی متکثر، افقی، مجازی و حقیقی از پایین، درمحلات فقیرنشین شیراز، همدان، غرب و شمال ایران شروع شده است. تهیدستان برای امنیتِ سلامت خود ناگزیر شدهاند بهخود تکیهکنند و امکانات حداقلی خود را در محلات و مکانهای کار، در گروههای مشترک برای مبارزه علیه ویروس کرونا بهکارگیرند. این ویروس درد مشترکی است که افراد را همدل و به یکدیگر نزدیک کردهاست. مبارزات اجتماعی/ سیاسی که بهصورت محدود از پایین و توسط خود مردم شروع شدهاند، اکنون با تلاش ارگانهای دولتی برای حضور و نفوذ در آنها و نیز سکوت دولت، بهشکل گروههای همیاری در محلات برخی شهرستانها از اعضای«انجمن سبز چیا» مریوان، «کافه لنگرودیها»، کمیتههای محلات مریوان تا کمپین «پاریزەرانی ژیان» یا همان «مدافعان زندگی» از جوانرود تا پاوه و باباجانی فعالاند و نه فقط معتمدان محلی، گاه بسیجیهای سابق را هم در خود جای دادهاند.
گروههای همیاری ـ چه واقعی و چه مجازی ـ تا کجا پیش خواهند رفت؟...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1jD
#فرنگیس_بختیاری
#کرونا #ایدئولوژی #تهیدستان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
30 مارس 2020
🔸 همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه شدهاست، نشان میدهد که در صورت عدم رعایت قرنطینهی کامل و واقعی تا اواخر خرداد، بحران کرونا پایدار و حداقل سهونیم میلیون نفر را قربانی خواهد کرد. گسترش بیماری، واکنش دوران بربریت حاکمان و عدم امکان کنترل آن توسط نظامِ سلامتِ مبتنی بر سود، آینهای است که در مقابل تهیدستان قرار گرفتهاست تا هر روزه چهره مخوف تضاد طبقاتی و بازتابهایش را، بهعینه ببینند. طبق گزارشات واصله، ریزش بقایای طرفداران تهیدست رژیم، نتیجه ناگزیزِ بروزِ ضعف مطلق حاکمیت در حفظ امنیت سلامت مردم است. حاکمیتی که مدعی قَدرقُدرتی حفظ امنیت کشور در منطقه بود، اکنون از ایجاد امنیت در مقابل کرونا عاجز مانده و «کوه»، موش زاییدهاست، موشها در سوراخهای خود به قرنطینهها خزیدهاند و زندانیان را در سلولهای جمعی فاقد شرایط بهداشتی، سربازان را در خوابگاههای عمومی و تهیدستان را در جنگل سرمایهداریِ نان در مقابل کار، بیشرمانه در معرض بیماری و مرگ گذاردهاند.
🔸 در مقابله با این وضعیت است که سازمانیابی متکثر، افقی، مجازی و حقیقی از پایین، درمحلات فقیرنشین شیراز، همدان، غرب و شمال ایران شروع شده است. تهیدستان برای امنیتِ سلامت خود ناگزیر شدهاند بهخود تکیهکنند و امکانات حداقلی خود را در محلات و مکانهای کار، در گروههای مشترک برای مبارزه علیه ویروس کرونا بهکارگیرند. این ویروس درد مشترکی است که افراد را همدل و به یکدیگر نزدیک کردهاست. مبارزات اجتماعی/ سیاسی که بهصورت محدود از پایین و توسط خود مردم شروع شدهاند، اکنون با تلاش ارگانهای دولتی برای حضور و نفوذ در آنها و نیز سکوت دولت، بهشکل گروههای همیاری در محلات برخی شهرستانها از اعضای«انجمن سبز چیا» مریوان، «کافه لنگرودیها»، کمیتههای محلات مریوان تا کمپین «پاریزەرانی ژیان» یا همان «مدافعان زندگی» از جوانرود تا پاوه و باباجانی فعالاند و نه فقط معتمدان محلی، گاه بسیجیهای سابق را هم در خود جای دادهاند.
گروههای همیاری ـ چه واقعی و چه مجازی ـ تا کجا پیش خواهند رفت؟...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1jD
#فرنگیس_بختیاری
#کرونا #ایدئولوژی #تهیدستان #حاشیهنشینی #مبارزه_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کرونا و مبارزه برای امنیت زیست
نوشتهی: فرنگیس بختیاری همهگیری ویروس کرونا در ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید میکند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه…
▫️ نبرد پنهان برای هژمونی
▫️ بررسی تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب
نوشتهی: تارا بهروزیان
18 نوامبر 2020
🔸 با گسترش بحران مشروعیت و تعمیق بحران اقتصادی جمهوری اسلامی و در خلاء سازماندهی و بدیلهای مترقی، در ماههای گذشته شاهد تشدید تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب و حامیان آنان برای نوعی کسب هژمونی در فضای اجتماعی و سیاسی ایران بودهایم. اگرچه این تلاشها در حال حاضر صرفاً جنبهی رسانهای دارند، و واقعیتیابی آنها در فضای اجتماعی ایران با اما و اگرهای فراوانی روبهروست، اما بالقوهگیهای هر دوی این جریانها برای برساختن گفتمانی تازه که بخشهایی از جامعهی ایران را با خود همراه کند، ضرورت بررسی و واکاوی رویکردها، روشها و نقاط قوت و ضعف آنان را بیشتر میکند. این دو جریان که به موازات یکدیگر در تلاشند با تقویت گفتمان ایدئولوژیک خود در جهت حفظ یا گسترش پایگاه اجتماعیشان، هرچه بیشتر همدلی و همراهیِ (دستکم بخشی از) لایههای جامعهی ایران را به دست آورند، به لحاظ ماهیت و سابقهی تاریخی با یکدیگر تفاوت دارند، امری که در وهلهی نخست نزدیکی و همسویی آنان را دشوار میکند؛ با این حال در وضعیت کنونی – بهرغم آنکه در نگاه اول ممکن است عجیب به نظر برسد – این دو جریان در نقاط مشترکی به هم میرسند.
🔸 پیشتر در مقالهی دیگری با عنوان «تقابل امکانها» کوشیدم با ارائهی یک ارزیابی مقدماتی از ظرفیت و توان جریانها و نیروهای سیاسی موجود در سپهر سیاسی ایران و پایگاه اجتماعی و طبقاتی هر کدام و نسبتشان با طبقات معترض، به این پرسش بپردازم که در وضعیت موجود تا چه میزان امکان جهشی کیفی در آگاهی مردم در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری مسلط بر ایران وجود دارد. در نوشتهی پیشرو میکوشم بر تلاش دو جریان فوق (سلطنتطلبان و اصلاحطلبان) برای کسب برتری در فضای سیاسی چندپاره و نامنسجم جامعهی ایران تمرکز کنم و به بررسی توان و شگردهای هر کدام برای جهتدهی افکار عمومی به سمت منافع سیاسی و اجتماعیِ مطلوب این دو جریان، فصلمشترکها و نقاط افتراق آنان، و بهویژه سویههای راستگرایی افراطی و ارتجاع پنهان و آشکار جاری در بستر این گفتمان تازه بپردازم. در پایان به این پرسش باز خواهم گشت که این گفتمانسازیها تا چه حد از امکان نهادین شدن اجتماعی در جامعهی بحرانزدهی ایران و تاثیرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی آیندهی کشور برخوردارند.
🔸 ذکر این نکته ضروری است که اگرچه نباید با ناامیدی از شکلگیری هرگونه بدیل مترقی، دربارهی توان و ظرفیت این دو جریان اغراق کرد و مرعوب هوچیگری رسانهای آنان شد، اما به گمان من نقش مخرب این جریانها در تضعیف آگاهی خودجوش و نوپای جامعهی ایران، هشدار دربارهی تاثیرات و سمتوسوی آنان را ضروری میسازد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Q5
#تارا_بهروزیان #هژمونی #پوپولیسم #ایدئولوژی
#اصلاحطلبان #سلطنتطلبان
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ بررسی تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب
نوشتهی: تارا بهروزیان
18 نوامبر 2020
🔸 با گسترش بحران مشروعیت و تعمیق بحران اقتصادی جمهوری اسلامی و در خلاء سازماندهی و بدیلهای مترقی، در ماههای گذشته شاهد تشدید تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب و حامیان آنان برای نوعی کسب هژمونی در فضای اجتماعی و سیاسی ایران بودهایم. اگرچه این تلاشها در حال حاضر صرفاً جنبهی رسانهای دارند، و واقعیتیابی آنها در فضای اجتماعی ایران با اما و اگرهای فراوانی روبهروست، اما بالقوهگیهای هر دوی این جریانها برای برساختن گفتمانی تازه که بخشهایی از جامعهی ایران را با خود همراه کند، ضرورت بررسی و واکاوی رویکردها، روشها و نقاط قوت و ضعف آنان را بیشتر میکند. این دو جریان که به موازات یکدیگر در تلاشند با تقویت گفتمان ایدئولوژیک خود در جهت حفظ یا گسترش پایگاه اجتماعیشان، هرچه بیشتر همدلی و همراهیِ (دستکم بخشی از) لایههای جامعهی ایران را به دست آورند، به لحاظ ماهیت و سابقهی تاریخی با یکدیگر تفاوت دارند، امری که در وهلهی نخست نزدیکی و همسویی آنان را دشوار میکند؛ با این حال در وضعیت کنونی – بهرغم آنکه در نگاه اول ممکن است عجیب به نظر برسد – این دو جریان در نقاط مشترکی به هم میرسند.
🔸 پیشتر در مقالهی دیگری با عنوان «تقابل امکانها» کوشیدم با ارائهی یک ارزیابی مقدماتی از ظرفیت و توان جریانها و نیروهای سیاسی موجود در سپهر سیاسی ایران و پایگاه اجتماعی و طبقاتی هر کدام و نسبتشان با طبقات معترض، به این پرسش بپردازم که در وضعیت موجود تا چه میزان امکان جهشی کیفی در آگاهی مردم در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری مسلط بر ایران وجود دارد. در نوشتهی پیشرو میکوشم بر تلاش دو جریان فوق (سلطنتطلبان و اصلاحطلبان) برای کسب برتری در فضای سیاسی چندپاره و نامنسجم جامعهی ایران تمرکز کنم و به بررسی توان و شگردهای هر کدام برای جهتدهی افکار عمومی به سمت منافع سیاسی و اجتماعیِ مطلوب این دو جریان، فصلمشترکها و نقاط افتراق آنان، و بهویژه سویههای راستگرایی افراطی و ارتجاع پنهان و آشکار جاری در بستر این گفتمان تازه بپردازم. در پایان به این پرسش باز خواهم گشت که این گفتمانسازیها تا چه حد از امکان نهادین شدن اجتماعی در جامعهی بحرانزدهی ایران و تاثیرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی آیندهی کشور برخوردارند.
🔸 ذکر این نکته ضروری است که اگرچه نباید با ناامیدی از شکلگیری هرگونه بدیل مترقی، دربارهی توان و ظرفیت این دو جریان اغراق کرد و مرعوب هوچیگری رسانهای آنان شد، اما به گمان من نقش مخرب این جریانها در تضعیف آگاهی خودجوش و نوپای جامعهی ایران، هشدار دربارهی تاثیرات و سمتوسوی آنان را ضروری میسازد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Q5
#تارا_بهروزیان #هژمونی #پوپولیسم #ایدئولوژی
#اصلاحطلبان #سلطنتطلبان
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نبرد پنهان برای هژمونی
بررسی تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب نوشتهی: تارا بهروزیان سلطنتطلبان با ایدهآلسازی از رژیم پیش از انقلاب تصویری جادویی از سرزمینی ارائه میدهند که با هدایت پادشاهی مقتدر و دوراندیش و …
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
نوشتهی: داریوش راد
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
نوشتهی: داریوش راد
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتمان بندگی داوطلبانه
نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی نوشتهی: داریوش راد اگرچه بهدرستی آنگونه که کارل مارکس میگوید تاریخ جوامع بشری تاریخ مبارزه طبقات است، در اینجا این سوال مطرح خواهد شد که چرا بخش وسیعی از طبق…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ کار خانگی، اجتماعی شدن کار خانگی و تولید ارزش اضافه
15 می 2024
فریبرز مسعودی
🔸 در سپیدهدم گذار از دوران گردآوری آذوقه و شکار به دامداری و کشاورزیِ محدود و پدیدار شدنِ تقسیم کارِ اجتماعی میان کشاورزان و شکارچیانْ تقسیم کار جنسیتی و به همراه آن تسلط جنسیتی مرد بر زن نیز پدید آمد. این تقسیم کار میان زن و مرد بنا به جنسیت و فیزویولوژیْ زن را مسخر مرد کرد و او را به تبعیتِ مرد در کار و خانواده واداشت. تغییر و تحول خانواده از آن دوران و سپس در دوره فئودالیسم تا کنونْ موضوع بحث ما نیست، زیرا تقسیم کار در نظام سرمایهداری توسعه یافت و کارِ مزدی بیرون از خانه و کارِ بیمزد خانهداری در سیستم تولید سرمایهدارانه گسترش یافت و تثیبت شد. در این تقسیم کارْ مردها همانگونه که در اجتماعْ موقعیت برتر و دست بالا را داشتند شغلهای ارزشمند و موقعیتهای شغلی مناسب را به انحصار خود درآوردند. زنان نیز به شکل نامناسبی به کارهای نیمهوقت و کمارزش و کارهای خانگی به پستوی خانهها رانده شدند تا خللی در وابستگی تام و تمام زنان به مردان به وجود نیاید. اما در جامعهای که بر پایه کارِ مزدی و ایجاد ارزش اضافه قرار گرفته است، و عمده یا همهی درآمد خانوار از کارِ مزدی در بیرون خانه تامین میشود، زن بیش از پیش برای پیشبرد جزییات خانواده به مرد و درآمد مرد وابسته است، در صورتی که در دوران فئودالیسم نقش زن در بسیاری از موارد تولید ارزش همپای مرد بود.
🔸 گسترش مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و بهرهبرداری از نیروی کار دیگران، روابط ناشی از امتیاز سلطه بر ابزار تولید را در مناسبات اجتماعی بازتولید میکند. با برآمدن نظام سرمایهسالاری، واحد صنعتی که سابق بر این در محدودهی خانواده قرار داشت به شکلی افراطی از کار خانگی جدا شد و کارِ خانهداری را که بهشدت ناشی از نظام جنسیتی است، به پستوی خانهها راند. اما نظام سرمایهداری برای چرخاندن چرخهای عظیم تولید انبوه به نیروی انسانی نیاز دارد، پس به نیروی نهفته کار زنان به عنوان ارتش ذخیره و نیرویی با مزد کمتر مینگرد، و زن به نیرویی دست دوم تبدیل میشود تا نیروی کار ارزان و کمدردسری را در اختیار کارفرما قرار دهد.
🔸 کارِ خانهداری کاری پیچیده و چندوجهی است که موضوع اصلی آن پرداخت دستمزد نیست و بخشی از این کار غیرمولد ادامهی کاری است که کارگر در واحد صنعتی انجام میدهد. بخشی نیز مانند دوران بارداری زن را نمیتوان ادامهی همان کار تولید کالایی در خارج از خانه و در واحد صنعتی دانست، اما در پرتو تولید کالایی و گسترش روابط سرمایهدارانه در همهی عرصهها مثلاً هنگامی که زن باردار میشود و از محل کار فرضی خود در واحد صنعتی یا خدمات برای مدت زمان مشخصی به ناچار منفک میشود، بایستی به آن دوران مزد تعلق بگیرد. مزدی که بورژوا از طریق تامین اجتماعی یا صندوق کارخانه به زن باردار برای دوران بارداری یا زایمان میپردازد بخشی از مزدی است که به زن کارگر پرداخت نشده و اینک به وی برای دوران بارداری پرداخت میشود. همچنین دیده میشود در بسیاری از کشورها که دچار پیری جمعیت شدهاند، دولت برای تامین نیروی موردنیازْ جوانان را به تشکیل خانواده و تولید مثل و زنها را مشخصاً به بارداری و زایمان تشویق میکند. (در ایران نیز فشار بر زنان برای بارداری و فرزندآوری ناشی از ایجاد محدودیت و زور است ولی در کشورهای صنعتی این امر با اختصاص مشوقهای مالی انجام میشود). در این صورت دولت از محل دریافت مالیات کارفرماها یا از محل مالیاتی که مستقیماً از دستمزد کارگر کسر شده به زن برای دوران مرخصی بارداری و زایمان به زن پرداخت میشود. چه ما برای استدلالهای مارکس دربارهی تولید ارزش اضافه و مزد مستتر در کار عضلانی کارگر ارزشی قایل باشیم یا نه، نمیتوانیم نادیده بگیریم که مزد پرداختی سرمایهدار به کارگر بایستی بخشی صرف بازتولید نیروی کار او و بخش دیگری صرف ادامه زندگی او شود. در این صورت بدیهی است که بخشی از مزد کارگر باید صرف کارِ خانگی شود. یعنی سرمایهدار پذیرفته است که در جامعه دو نوع کارِ مزدی و کارِ بدون مزد وجود دارد. کار مزدی ارزش افزوده ایجاد میکند و کارِ خانگی بدون مزد ارزش مصرفی. سرمایهدار از رهگذر کار خانگی امیدوار است که نیروی کار را با کمترین هزینه بازتولید کند. ضمن این که با نگاه داشتن نیروی کار زنان خانهدار در خانه هم به عنوان ارتش ذخیره بی مزد و منت برای روز مبادا و هم نگاه دارنده کیان نهاد مقدس خانواده به ارزشهای بورژوازی خدمت کند…
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-45p
#فریبرز_مسعودی #موانع_رهایی_زنان
#ایدئولوژی_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کار خانگی، اجتماعی شدن کار خانگی و تولید ارزش اضافه
15 می 2024
فریبرز مسعودی
🔸 در سپیدهدم گذار از دوران گردآوری آذوقه و شکار به دامداری و کشاورزیِ محدود و پدیدار شدنِ تقسیم کارِ اجتماعی میان کشاورزان و شکارچیانْ تقسیم کار جنسیتی و به همراه آن تسلط جنسیتی مرد بر زن نیز پدید آمد. این تقسیم کار میان زن و مرد بنا به جنسیت و فیزویولوژیْ زن را مسخر مرد کرد و او را به تبعیتِ مرد در کار و خانواده واداشت. تغییر و تحول خانواده از آن دوران و سپس در دوره فئودالیسم تا کنونْ موضوع بحث ما نیست، زیرا تقسیم کار در نظام سرمایهداری توسعه یافت و کارِ مزدی بیرون از خانه و کارِ بیمزد خانهداری در سیستم تولید سرمایهدارانه گسترش یافت و تثیبت شد. در این تقسیم کارْ مردها همانگونه که در اجتماعْ موقعیت برتر و دست بالا را داشتند شغلهای ارزشمند و موقعیتهای شغلی مناسب را به انحصار خود درآوردند. زنان نیز به شکل نامناسبی به کارهای نیمهوقت و کمارزش و کارهای خانگی به پستوی خانهها رانده شدند تا خللی در وابستگی تام و تمام زنان به مردان به وجود نیاید. اما در جامعهای که بر پایه کارِ مزدی و ایجاد ارزش اضافه قرار گرفته است، و عمده یا همهی درآمد خانوار از کارِ مزدی در بیرون خانه تامین میشود، زن بیش از پیش برای پیشبرد جزییات خانواده به مرد و درآمد مرد وابسته است، در صورتی که در دوران فئودالیسم نقش زن در بسیاری از موارد تولید ارزش همپای مرد بود.
🔸 گسترش مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و بهرهبرداری از نیروی کار دیگران، روابط ناشی از امتیاز سلطه بر ابزار تولید را در مناسبات اجتماعی بازتولید میکند. با برآمدن نظام سرمایهسالاری، واحد صنعتی که سابق بر این در محدودهی خانواده قرار داشت به شکلی افراطی از کار خانگی جدا شد و کارِ خانهداری را که بهشدت ناشی از نظام جنسیتی است، به پستوی خانهها راند. اما نظام سرمایهداری برای چرخاندن چرخهای عظیم تولید انبوه به نیروی انسانی نیاز دارد، پس به نیروی نهفته کار زنان به عنوان ارتش ذخیره و نیرویی با مزد کمتر مینگرد، و زن به نیرویی دست دوم تبدیل میشود تا نیروی کار ارزان و کمدردسری را در اختیار کارفرما قرار دهد.
🔸 کارِ خانهداری کاری پیچیده و چندوجهی است که موضوع اصلی آن پرداخت دستمزد نیست و بخشی از این کار غیرمولد ادامهی کاری است که کارگر در واحد صنعتی انجام میدهد. بخشی نیز مانند دوران بارداری زن را نمیتوان ادامهی همان کار تولید کالایی در خارج از خانه و در واحد صنعتی دانست، اما در پرتو تولید کالایی و گسترش روابط سرمایهدارانه در همهی عرصهها مثلاً هنگامی که زن باردار میشود و از محل کار فرضی خود در واحد صنعتی یا خدمات برای مدت زمان مشخصی به ناچار منفک میشود، بایستی به آن دوران مزد تعلق بگیرد. مزدی که بورژوا از طریق تامین اجتماعی یا صندوق کارخانه به زن باردار برای دوران بارداری یا زایمان میپردازد بخشی از مزدی است که به زن کارگر پرداخت نشده و اینک به وی برای دوران بارداری پرداخت میشود. همچنین دیده میشود در بسیاری از کشورها که دچار پیری جمعیت شدهاند، دولت برای تامین نیروی موردنیازْ جوانان را به تشکیل خانواده و تولید مثل و زنها را مشخصاً به بارداری و زایمان تشویق میکند. (در ایران نیز فشار بر زنان برای بارداری و فرزندآوری ناشی از ایجاد محدودیت و زور است ولی در کشورهای صنعتی این امر با اختصاص مشوقهای مالی انجام میشود). در این صورت دولت از محل دریافت مالیات کارفرماها یا از محل مالیاتی که مستقیماً از دستمزد کارگر کسر شده به زن برای دوران مرخصی بارداری و زایمان به زن پرداخت میشود. چه ما برای استدلالهای مارکس دربارهی تولید ارزش اضافه و مزد مستتر در کار عضلانی کارگر ارزشی قایل باشیم یا نه، نمیتوانیم نادیده بگیریم که مزد پرداختی سرمایهدار به کارگر بایستی بخشی صرف بازتولید نیروی کار او و بخش دیگری صرف ادامه زندگی او شود. در این صورت بدیهی است که بخشی از مزد کارگر باید صرف کارِ خانگی شود. یعنی سرمایهدار پذیرفته است که در جامعه دو نوع کارِ مزدی و کارِ بدون مزد وجود دارد. کار مزدی ارزش افزوده ایجاد میکند و کارِ خانگی بدون مزد ارزش مصرفی. سرمایهدار از رهگذر کار خانگی امیدوار است که نیروی کار را با کمترین هزینه بازتولید کند. ضمن این که با نگاه داشتن نیروی کار زنان خانهدار در خانه هم به عنوان ارتش ذخیره بی مزد و منت برای روز مبادا و هم نگاه دارنده کیان نهاد مقدس خانواده به ارزشهای بورژوازی خدمت کند…
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-45p
#فریبرز_مسعودی #موانع_رهایی_زنان
#ایدئولوژی_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کار خانگی، اجتماعیشدن کار خانگی
و تولید ارزش اضافی نوشتهی: فریبرز مسعودی مقولهی کارِ خانگی دوسویه دارد. یکی ستم بر زنان و دیگری بهرهبردن سرمایهداری از کارهای بدون مزد! ستم بر زنان درون و بیرون از خانواده و تبعیضهای جنسیتیِ ب…